گروه دین و اندیشه: حجت الاسلام دکتر سوزنچی از اساتید دانشگاه، هر روز یک آیه قرآن را با ترجمه و چند حدیث تفسیری و چند نکته در تدبر آن آیه منتشر می کند. بولتن نیوز نیز در راستای ترویج چنین اقدامات ارزشی این سلسله مطالب را به صورت روزانه منتشر می کند.
به گزارش خبرنگار بولتن نیوز، در مطلب روز 29 بهمن به آیه 22 سوره حج پرداخته شده و در آن آمده است:
كُلَّما أَرادُوا أَنْ يَخْرُجُوا مِنْها مِنْ غَمٍّ أُعيدُوا فيها وَ ذُوقُوا عَذابَ الْحَريقِ
سوره حج (22) آیه 22
ترجمههرگاه بخواهند بیرون آیند از آن، از غمی، بدان بازگردانده شوند؛ و بچشید عذاب سوزان را.
نکات ترجمه ای «غم»
از ماده «غمم» است که این ماده در اصل به معنای پوشاندن و دربر گرفتن چیزی می باشد. «غمام» به معنای «ابر» (از همین ماده) را از این جهت چنین نامیده اند که نور خورشید را می پوشاند و «غُمَّة» هم به معنای دشواری و سختی ای است که شخص را در بر گرفته باشد: «ثُمَّ لا يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً» (يونس/ 71) (مفردات ألفاظ القرآن، ص613) غم و اندوه را هم از این جهت غم گویند که چیزی است دل آدمی را در خود می پوشاند (معجم المقاييس اللغة، ج4، ص378) همچنین «ذو غَمٍّ: دارای غم، غمگین» به کسی گویند که در وضعیت ناراحت کننده ای قرار گرفته که راه خروجی از آن نمی یابد. (كتاب العين، ج4، ص350) و از کلمات نزدیک به آن، که گاه در کنار هم به کار می روند «همّ» است و تفاوت هم و غم در این است که «همّ» اندیشیدن برای رهایی از سختی و رسیدن به مطلوب است، اما غم در جایی است که علاوه براین، هم دل انسان تنگ می شود و هم در ضرری واقع شده ویا بیم ضرری می رود که کاملا خاطر انسان را به خود مشغول داشته است (الفروق في اللغة، ص261)
«مِنْ غَمٍّ» جار و مجرور است که می تواند «من» بیانیه باشد یا «من» سببیه (المیزان، ج14، ص361)؛ ظاهرا اگر من بیانیه باشد، بیان است برای ضمیر «منها» (بیرون آیند از آنجا، که سراسر غم است)؛ و اگر من سببیه باشد وابسته به «أرادوا» است (یعنی: از شدت و به سبب این غم اراده میکنند که خارج شوند)
حدیث1) ابوبصیر میگوید: به امام صادق ع عرض کردم: یا ابن رسول الله! مرا بترسان، چرا که احساس میکنم دچار قساوت قلب شدهام.
امام ع فرمودند: ابامحمد! برای حیاتی طولانی آماده شو که همانا جبرئیل نزد رسول خدا ص آمد در حالی که چهرهاش گرفته و درهم بود؛ در حالی که قبلا با چهره خندان میآمد. رسول خدا ص فرمود: جبرئیل! امروز با چهره عبوس نزدم آمدی؟!
گفت: محمد! دمندههای آتش [در جای خود] قرار گرفت.
حضرت فرمود: دمندههای آتش چیست؟
گفت: محمد! خداوند عز و جل به آتش دستور داد و هزار سال در آن دمیدند تا نورانی شد، سپس هزار سال در آن دمیدند تا سرخ شد، سپس هزار سال در آن دمیدند تا سیاه شد، پس آن آتش سیاه و ظلمانی است، اگر قطرهای از «ضریع» [چیزی که شخص را به تضرع و ذلت میآندازد] (غاشیه/6) در آشامیدنیهای اهل دنیا ریخته شود، از بوی بد آن همگی میمیرند؛ و اگر حلقهای از «زنجیرهایی که طول آن هفتاد ذراع است» (الحاقه/32) روی دنیا گذاشته شود، دنیا از حرارتش ذوب میشود؛ و اگر شلواری از شلوارهای [یا: جامهای از جامههای] اهل آتش (ابراهیم/50) بین آسمان و زمان آویزان گردد، اهل زمین از حرارت و گرمای آن خواهند مرد؛ پس رسول خدا ص گریست و جبرئیل هم گریست، و خداوند فرشتهای را به جانب آن دو گسیل داشت که گفت: پروردگارتان به شما سلام میرساند و میفرماید: شما دو تا را ایمن کردم از ایکه گناهی انجام دهید که شما را به خاطر آن عذاب کنم.
امام صادق ع در ادامه فرمود: و رسول خدا بعد از آن جبرئیل را خندان ندید. سپس فرمود: همانا اهل آتش آتش را عظیم میشمرند، و اهل بهشت هم بهشت و آن نعمت را عظیم میشمرند؛ و اهل جهنم هنگامی که در آن وارد شوند، مسیری هفتاد ساله را سقوط میکنند؛ پس چون [دوباره] به بالای آن برسند، با گرزهایی از آهن بر سرشان میکویند و به همان دَرَکشان برگردانده میشوند و حالشان چنین است؛ و این همان سخن خداوند عز و جل است که فرمود: «هرگاه بخواهند بیرون آیند از آن، از غمی، بدان بازگردانده شوند...» (حج/22) سپس پوستشان تبدیل میشود به پوستی غیر از پوستی که بر تنشان بود.
سپس امام صادق ع فرمود: ابامحمد! کافی است؟
گفتم: کافی است، کافی است!
تفسير القمي، ج2، ص81
فَإِنَّهُ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ خَوِّفْنِي فَإِنَّ قَلْبِي قَدْ قَسَا فَقَالَ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ اسْتَعِدَّ لِلْحَيَاةِ الطَّوِيلَةِ فَإِنَّ جَبْرَائِيلَ جَاءَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص وَ هُوَ قَاطِبٌ وَ قَدْ كَانَ قَبْلَ ذَلِكَ يَجِيءُ وَ هُوَ مُبْتَسِمٌ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: يَا جَبْرَئِيلُ جِئْتَنِي الْيَوْمَ قَاطِباً فَقَالَ: يَا مُحَمَّدُ قَدْ وُضِعَتْ مَنَافِخُ النَّارِ، فَقَالَ: وَ مَا مَنَافِخُ النَّارِ يَا جَبْرَئِيلُ فَقَالَ: يَا مُحَمَّدُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَمَرَ بِالنَّارِ فَنُفِخَ عَلَيْهَا أَلْفَ عَامٍ حَتَّى ابْيَضَّتْ وَ نُفِخَ عَلَيْهَا أَلْفَ عَامٍ حَتَّى احْمَرَّتْ ثُمَّ نُفِخَ عَلَيْهَا أَلْفَ عَامٍ حَتَّى اسْوَدَّتْ، فَهِيَ سَوْدَاءُ مُظْلِمَةٌ لَوْ أَنَّ قَطْرَةً مِنَ الضَّرِيعِ قَطَرَتْ فِي شَرَابِ أَهْلِ الدُّنْيَا لَمَاتَ أَهْلُهَا مِنْ نَتْنِهَا وَ لَوْ أَنَّ حَلْقَةً مِنَ السِّلْسِلَةِ الَّتِي طُولُهَا سَبْعُونَ ذِراعاً وُضِعَتْ عَلَى الدُّنْيَا لَذَابَتِ الدُّنْيَا مِنْ حَرِّهَا، وَ لَوْ أَنَّ سِرْبَالًا مِنْ سَرَابِيلِ أَهْلِ النَّارِ عُلِّقَ بَيْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ لَمَاتَ أَهْلُ الْأَرْضِ مِنْ رِيحِهِ وَ وَهَجِهِ، فَبَكَى رَسُولُ اللَّهِ ص وَ بَكَى جَبْرَئِيلُ فَبَعَثَ اللَّهُ إِلَيْهِمَا مَلَكاً فَقَالَ لَهُمَا: إِنَّ رَبَّكُمَا يُقْرِئُكُمَا السَّلَامَ وَ يَقُولُ قَدْ آمَنْتُكُمَا أَنْ تُذْنِبَا ذَنْباً أُعَذِّبُكُمَا عَلَيْهِ.
فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: فَمَا رَأَى رَسُولُ اللَّهِ ص جَبْرَئِيلَ مُبْتَسِماً بَعْدَ ذَلِكَ. ثُمَّ قَالَ: إِنَّ أَهْلَ النَّارِ يُعَظِّمُونَ النَّارَ وَ إِنَّ أَهْلَ الْجَنَّةِ يُعَظِّمُونَ الْجَنَّةَ وَ النَّعِيمَ وَ إِنَّ أَهْلَ جَهَنَّمَ إِذَا دَخَلُوهَا هَوَوْا فِيهَا مَسِيرَةَ سَبْعِينَ عَاماً فَإِذَا بَلَغُوا أَعْلَاهَا قُمِعُوا بِمَقَامِعِ الْحَدِيدِ وَ أُعِيدُوا فِي دَرَكِهَا هَذِهِ حَالُهُمْ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «كُلَّما أَرادُوا أَنْ يَخْرُجُوا مِنْها. إلخ» ثُمَّ تُبَدَّلُ جُلُودُهُمْ جُلُوداً غَيْرَ الْجُلُودِ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع حَسْبُكَ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ قُلْتُ حَسْبِي حَسْبِي.
2) از امام صادق ع روایتی طولانی درباره خلقت انسان آمده است؛ در فرازی از آن میفرمایند: هنگامی که خداوند عز و جل آدم و همسرش را در بهشت ساکن کرد، بدانها فرمود: «با خیال راحت از هرجایی خواستید بخورید و به این گیاه نزدیک نشوید» یعنی گیاه گندم «که از ظالمان خواهید بود»؛ پس آن دو نگاهشان به جایگاه [حضرات] محمد ص و علی ع و فاطمه س و حسن ع و حسین ع و امامان پس از ایشان افتاد و آن را بلندمرتبهترین جایگاه بهشتیان یافتند؛ و گفتند: پروردگارا ! این جایگاه کیست؟
خداوند عز و جل فرمود: سرتان را بلند کنید و به پای عرش بنگرید؛ پس سرهایشان را بلند کردند و اسامی محمد ص و علی ع و فاطمه س و حسن ع و حسین ع و امامان بعدی را دیدند که در پای عرش با نوری از نور خداوند جبار جل جلاله نوشته شده بود؛
گفتند: پروردگارا ! چقدر این جایگاه نزد تو باارزش است و چه اندازه آنها را دوست داری و چه شرافتی آنان نزد تو دارند؟!
خداوند جل جلاله فرمود: اگر آنها نبودند شما دوتا را نمیآفریدم؛ آنان خزانهداران علم من و امین بر سرّ مناند؛ مبادا که به چشم حسادت بدانها بنگرید و آرزوی منزلت آنان نزد من و جایگاه کریمانه آنان را در سر بپرورانید که در این صورت در نهی و عصیانم وارد شده، از آن ظالمان خواهید بود.
گفتند: پروردگارا ! و آن ظالمان چه کسانیاند؟
فرمود: کسانی که بناحق منزلت ایشان را ادعا کنند.
گفتند: پروردگارا ! جایگاه ظلمکنندگانِ بدانها در جهنم را به ما نشان بده، همان گونه که جایگاه خود آنان در بهشت را نشانمان دادی!
پس خداوند تبارک و تعالی به آتش دستور داد و همه آنچه از شکنجهها و عذابهای گوناگون در آن بود را نمایان ساخت؛
و خداوند عز و جل فرمود: مکانِ ظلمکنندگانِ بدانها که بناحق جایگاه آنان را ادعا کردند، در پستترین جای آن است؛ «هرگاه بخواهند از آن بیرون آیند، بدان بازگردانده میشوند» (حج/22) و «هر بار که پوستهایشان بروید» پوستهای دیگری به جایش براید «تا عذاب را بچشند» (نساء/56) ...
معاني الأخبار، ص109
حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْهَيْثَمِ الْعِجْلِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ بَكْرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَبِيبٍ قَالَ حَدَّثَنَا تَمِيمُ بْنُ بُهْلُولٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع ...
لَمَّا أَسْكَنَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ آدَمَ وَ زَوْجَتَهُ الْجَنَّةَ قَالَ لَهُمَا «كُلا مِنْها رَغَداً حَيْثُ شِئْتُما وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ» يَعْنِي شَجَرَةَ الْحِنْطَةِ «فَتَكُونا مِنَ الظَّالِمِينَ» فَنَظَرَا إِلَى مَنْزِلَةِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ الْأَئِمَّةِ بَعْدَهُمْ ص فَوَجَدَاهَا أَشْرَفَ مَنَازِلِ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَقَالا يَا رَبَّنَا لِمَنْ هَذِهِ الْمَنْزِلَةُ فَقَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ ارْفَعَا رُءُوسَكُمَا إِلَى سَاقِ عَرْشِي فَرَفَعَا رُءُوسَهُمَا فَوَجَدَا اسْمَ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ الْأَئِمَّةِ بَعْدَهُمْ ص مَكْتُوبَةً عَلَى سَاقِ الْعَرْشِ بِنُورٍ مِنْ نُورِ الْجَبَّارِ جَلَّ جَلَالُهُ فَقَالا يَا رَبَّنَا مَا أَكْرَمَ أَهْلَ هَذِهِ الْمَنْزِلَةِ عَلَيْكَ وَ مَا أَحَبَّهُمْ إِلَيْكَ وَ مَا أَشْرَفَهُمْ لَدَيْكَ فَقَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ لَوْ لَا هُمْ مَا خَلَقْتُكُمَا هَؤُلَاءِ خَزَنَةُ عِلْمِي وَ أُمَنَائِي عَلَى سِرِّي إِيَّاكُمَا أَنْ تَنْظُرَا إِلَيْهِمْ بِعَيْنِ الْحَسَدِ وَ تَتَمَنَّيَا مَنْزِلَتَهُمْ عِنْدِي وَ مَحَلَّهُمْ مِنْ كَرَامَتِي فَتَدْخُلَا بِذَلِكَ فِي نَهْيِي وَ عِصْيَانِي فَتَكُونا مِنَ الظَّالِمِينَ قَالا رَبَّنَا وَ مَنِ الظَّالِمُونَ قَالَ الْمُدَّعُونَ لِمَنْزِلَتِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ قَالا رَبَّنَا فَأَرِنَا مَنَازِلَ ظَالِمِيهِمْ فِي نَارِكَ حَتَّى نَرَاهَا كَمَا رَأَيْنَا مَنْزِلَتَهُمْ فِي جَنَّتِكَ فَأَمَرَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى النَّارَ فَأَبْرَزَتْ جَمِيعَ مَا فِيهَا مِنْ أَلْوَانِ النَّكَالِ وَ الْعَذَابِ وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ مَكَانُ الظَّالِمِينَ لَهُمْ الْمُدَّعِينَ لِمَنْزِلَتِهِمْ فِي أَسْفَلِ دَرْكٍ مِنْهَا «كُلَّمَا أَرَادُوا أَنْ يَخْرُجُوا مِنْهَا أُعِيدُوا فِيهَا» وَ «كُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ» بُدِّلُوا سِوَاهَا «لِيَذُوقُوا الْعَذاب»...
تدبر1⃣ صحنه قیامت مراحلی دارد که در این مراحل برخی نهایتا پاک میشوند و از عذاب رهایی مییابند؛ اما کسانی هستند که بقدری خباثت در ذاتشان انباشته شده، که به جهنم خُلد [جاودان) وارد میشوند و هیچگاه از آن رهایی نخواهند داشت. چنین افرادی هرگاه بخواهند از جهنم و از غم و اندوههای آن بیرون آیند دوباره بدان بازگردانده شوند؛ و بدانها خطاب میشود: بچشید عذاب سوزان را.
2⃣ چرا فقط نفرمود: «هرگاه بخواهند از آن بیرون آیند»؛ و تعبیر «از غم» را هم افزود؟
الف. اینکه نشان دهد که عذاب جهنم همواره با غم و اندوه و سختی همراه است و هیچگاه برای ساکنانش عادی نمیشود.
نکته تخصصی در معادشناسی
برخی ظاهرا چون نتوانستهاند بین رحمانیت خدا و عذاب جاودان جمع کنند ، سعی کردهاند توجیه کنند که عذاب بر جهنمیان کمکم عادی و گوارا میشود به نحوی که از عذاب لذت میبرند! این آیه بخوبی این تلقی را رد میکند؛ زیرا میفرماید آنها همواره دلشان میخواهد که از «این غم و اندوه و سختی» خارج شوند، اما دوباره بدان برگردانده میشوند و بدانها گفته میشود که «عذاب سوزان» را بچشید.
ب. شاید میخواهد به عذاب درونی، علاوه بر عذاب بیرونی اشاره کند. یعنی در آیات قبل، از عذابهایی که از بیرون بر آنها وارد میشود سخن گفت؛ اینجا میخواهد نشان دهد که آن عذاب بیرونی، همراه است با عذاب و غم و اندوهی درونی، که این است که بیش از همه بدانها فشار میآورد و آنها دلشان میخواهد از این غم و فشار درونی رهایی یابند.
3⃣ با اینکه غالبا برای برگرداندن کسی به جایی از تعبیر «إلی: به سوی» استفاده میشود، چرا در اینجا از تعبیر «فیها: در آن» استفاده کرد؟
شاید بدین جهت که «الی» در جایی است که از کسی بیرون رفته باشد و بخواهند او را دوباره بدانجا برگردانند. اما اینجا میخواهند بیرون روند، اما نهایتا بیرون نمیروند؛ بلکه حداکثر این است که از قعر آن به نزدیک مرزهای آن بروند، لذا برگرداندن آنها همواره در درون جهنم خواهد بود؛ نه به سوی جهنم.
4⃣ چرا به بیان اینکه برگرداندن آنها (هربار میخواهند خارج شوند، آنها را برمیگردانند) اکتفا نکرد و تاکید نمود که به آنها میگویند «عذاب سوزان را بچشید»؟
الف. شاید تا نشان دهد که این عذاب هیچگاه برای آنها عادی و قابل تحمل نمیشود
ب. چهبسا میخواهد نشان دهد که اینها بقدری خباثت در وجودشان جمع شده، که هر چه سوخته میشود خباثتشان تمام نمیگردد؛ و باز باید سوازنده شوند.