کد خبر: ۴۴۸۰۴۴
تاریخ انتشار:
گفت‌وگو با اعضای گروه بمرانی بعد از تجربه انتشار آلبوم دوم‌شان

ما بچه پولدار نیستیم

چند هفته‌ای است که گروه بمرانی با آلبوم «گدشتن و رفتن پیوسته» به نبض بازار موسیقی بازگشته است. گروهی که از جنس خودش است و موسیقی نچندان بازاری و خارج از عرف برای مخاطبانش تولید می‌کند؛ اما نکته جالب این است که این آلبوم حتی قبل‌تر از این به بازار بیاید مورد استقبال علاقه‌مندان قرار گرفت و در همان پیش فروش در گروه پرفروش‌های فضای مجازی قرار گرفت.
گروه اجتماعی:شماره جدید مجله زندگي ايده آل با مطالبي در زمينه هاي سلامت، زيبايي، تناسب اندام، ظاهر ايده آل، دكوراسيون و زندگي ايده آل منتشر شد که بدلیل تنوع وجذاب بودن مطالب آن بولتن نیوز اقدام به باز نشر مطالب این مجله وزین نمود باشد که بتوانیم رضایت مخاطبان عزیر را جلب نموده باشیم و تشکر از تحریریه مجله راه زندگی. در ضمن شما می توانید مجله زندگي ايده آل را از كيوسك ها، آرايشگاهها، كلينيكهاي تخصصي پزشكي و سوپرماركتها می توانید تهیه نمایید.

چند هفته‌ای است که گروه بمرانی با آلبوم «گدشتن و رفتن پیوسته» به نبض بازار موسیقی بازگشته است. گروهی که از جنس خودش است و موسیقی نچندان بازاری و خارج از عرف برای مخاطبانش تولید می‌کند؛ اما نکته جالب این است که این آلبوم حتی قبل‌تر از این به بازار بیاید مورد استقبال علاقه‌مندان قرار گرفت و در همان پیش فروش در گروه پرفروش‌های فضای مجازی قرار گرفت.

ما بچه پولدار نیستیم


به گزارش بولتن نیوز به نقل از مجله ایده ال، حالا گروه بمرانی بار دیگر با آلبوم گذشت و رفتن پیوسته بار دیگر روی زبان‌ها اتفاده است و اجرایشان در جریان جشنواره فجر نیز با استقبال جالب توجهی روبرو شده است. گروهی که می‌گوید در آلبوم جدیدشان سی ساله شده‌اند و کمی از آن شور و حال سر خوشیشات خارج شده‌اند. برای همین در این شماره به سراغ بهزاد عرمانی (خواننده و نوازنده گیتار)، مانی مزکی (سازدهنی)، جهانیار قربانی (گیتار الکتریک)، آرش عمرانی (پیانو و گیتار) رفته‌ایم و گپی دوستان را با آنها داشته‌ایم.

در حدود 15 سال اخیر، گروه‌های تاثیرگذار و خارج از عرف زیاد داشته‌ایم ولی در فضای رسمی شما اولین گروه در این حال و هوا هستید که تا این حد مطرح شدید و توانسید بدون مشکلات و حرف و حدیث داخل ایران و به شکل رسمی فعالیت کنید؟

بهزاد: فکر کنم ما خوش شانس هم بوده‌ایم. گاهی اوقات چیز دست به دست هم می‌دهد که اتفاق متفاوتی برای تو رخ دهد. یک مرتبه مدل موسیقی تو در بین البوم‌های مجاز، خاص‌تر به نظر می‌آید.

مانی: به نظرم این که شعرها و این موسیقی مجوز می‌گیرد، اتفاق خوبی است. این دوره گذار، دوره شانس ما بود.

مجموع حرف‌هایتان این شبهه را به وجود می‌آورد که هنوز دارید بر اساس آزمون و خطا پیش می‌روید.

مانی: بله ما هنوز بر اساس آزمون و خطا پیش می‌رویم.

هر کسی باید در گروه از موسیقی راضی باشد. اگر من کانتری دوست دارم، بالاخره به یک نحوی کانتری را وارد موسیقی می‌کنم تا راضی شوم! هر کس در گروه چنین حقی را دراد؛ مثلاً بهزاد الان دیگر اصراری بر وجود سبک کانتری در گروه ندارد و حالا این ما هستیم که سنگ کانتری را به سینه می‌زنیم

بیشتر از هفت سال از عمر گروه بمرانی می‌گذرد. تا کی می‌خواهید با این روش پیش بروید؟ می‌خواهید همیشه همین طور باشید؟

بهزاد: چه کسی می‌تواند بگوید آزمون و خطاهای من تمام شد، به قطعیت رسیدم و موسیقی من به جایی رسیده که بقیه باید بیایند و از من درس بگیرند؟

جهانیار: باب دیلن نزدیک 75 سال دارد ولی در دو آلبوم آخرش به بلوز خواندن روی آورده است؛ کاری که تا پیش از این نکرده بود. آلبوم آخر «مارک نافلر» ارتباط چندانی به آثار قدیمی‌ترش ندارد؛ اما این رویکرد را دوست داریم و باعث می‌شود از کارمان خسته نشویم.

بهزاد: ترک‌های قدیمی‌مان را هم برای اجراهای جدید تغییر می‌دهیم؛ مثلاً «کهکشان» را که آن زمان زدیم و ضبط کردیم و مخاطبان هم خیلی دوستش دارند، با چنان تغییراتی اجرا کردیم که انگار نسخه قبلی را نابود کردیم! چون برای اجرای

یکی از نکات جالب گروه شما برای من نحوه پرفورمنس در اجراست که برای مردم جذاب است و آن‌ها را همراه می‌کند کاری که در ایران تا حدودی جدید است. از شش سال پیش تا حالا این نکته در اجراهای شما پررنگ‌تر شده و حالا که می‌توانید به صورت رسمی فعالیت کنید مخاطب در اجراها حس خوبی می‌گیرد و با شما همراه می‌شود.

بهزاد: ما طرفدار اجرا در جاهای کوچک و خودمانی هستیم. جایی که بشود آدم‌ها را از نزدیک دید و احساس آن‌ها را فهمید. یک بار در سالن بزرگی اجرا داشتیم که هیجان خاص خودش را داشت ولی اذیت‌مان کرد. شاید یکی از دلایل این مسئله تجربیات تئاتری ماست، تئاتر به ما یاد داد صرفاً برای ساز زدن روی صحنه نرویم. ما به ارتباط صمیمی‌تر با مخاطب فکر می‌کردیم.

به این موضوع فکر می‌کردید؟

بهزاد: نه خودش این طوری شد، ما برای این موضوع زور نزدیم.

کیارش: نه یک جورهایی مجبور هم شدیم؛ مثلاً آن اوایل وقتی کنسرت پژوهشی داشتیم، تراکت‌ها را خودمان باید پخش می‌کردیم. هماهنگی بلیت فروشی را خودمان انجام می‌دادیم. به خاطر همین کارها پیش از این که روی صحنه برویم با مخاطب ارتباط قرار می‌کردیم. البته استیجی هم نبود، اجراهای کوچک خودمانی بود و ما آن فضای خودمانی را دوست داشتیم. به همین دلایل این شکل از ارتباط با مخاطب سرجای خودباقی مانده است.

مخاطب موسیقی گروه بمرانی کیست؟

بهزاد: هر کسی که موسیقی ما را بشنود مخاطب ماست. برای ما این شنیده شدن مهم است. من نمی‌دانم عموم مردم تا چه حد مخاطب موسیقی ما هستند. پنج سال دغدغه‌مان این بود که این موسیقی به گوش عموم مخاطبان موسیقی برسد. اتفاقاً برای‌مان مهم است که آن مخاطب عام صدای ما را بشنود. این که چنین کامنت‌هایی برای‌مان گذاشته می‌شود، اتفاق مثبتی است. این که بگونید «چرا صدای خواننده گروه این طوریه»! یا این که «این‌ها یک مشت دلقک هستند». به نظرم این کامنت‌ها برای گروه اتفاق مثبتی است؛ نشان می‌دهد داریم شنیده می‌شویم. این که آن‌ها جذب این موسیقی بشوند دغدغه من نیست اما این را که مخاطب موسیقی در ایران صداهای متفاوت‌تری بشنود و انتخاب بیشتری داشته باشد دوست دارم. بشنود اگر دوست نداشت گوش نکند اما این انتخاب به او داده شود که چیزهای دیگری را هم بشنود.

شما خیلی کم حرف می‌زنید در صورتی که نقش مهمی در گروه دارید.

آرش: این ماجرا مثل معماری در شهر تهران می‌ماند. یک مرتبه نمایی مُد می‌شود و همه از آن پیوری می‌کنند و نمایی مد نمی‌شود؛ شاید نمایی باشد که تنها در یک خانه استفاده شود. بحث تبلیغات در این جرایان بسیار مهم است. برای بعضی از اتفاق‌ها هزینه زیادی صرف می‌شود تا آن جریان دیده شود. نباید انتظار داشت یک آلبوم نظر همه را جلب کند. معمولاً یک قطعه است که به اصطلاح «هیت» می‌شود و شاید این هیت، راه را باز کند.

در «مخرج مشترک» مودهای متنوعی شنیده می‌شود از موسیقی کانتری و راک گفته تا موسیقی بالکان و ردپای بعضی از گروه‌ها. انگار که قرار به کاور یا اقتباسی آزاد بوده است. آیا این شکل از آهنگ سازی و ادای دین، ناخودآگاه در کارهای شما بوده یا مثلاً قصد داشتید یک برداشت آزاد از ترک یا ترک‌های محبوب‌تان داشته باشید؟

مانی: ما دوست داریم موسیقی «بمرانی» شبیه چیزهایی باشد که دوست داریم فکر می‌کنم بچه‌ها «تایگر لیلز» را خیلی دوست دارند.


ما بچه پولدار نیستیم


آرش: ببینید هر چقدر هم تلاش کنید که حتی به جای کاور کپی کنید، نمی‌شود. ساختار و بستری که آن‌ها در آن زندگی کردند با شکل زندگی ما متفاوت است. به خاطر همین هر چقدر هم تلاش کنیم شبیه کسی باشیم امکان پذیر نیست.

کیارش: این نتیجه مدیاست که ما را بمباران اطلاعاتی می‌کند تازه این را باید ضرب در شش هم بکنید. فکر می‌کنم هیچ راهی نیست. فرق ما با پیرمرهای «تایگر لیلز» در همین است؛ ما خیلی راحت می‌توانیم موسیقی متنوع بشنویم و لازم نیست برای داشتن یک صفحه از شهری به شهر دیگر برویم.

بهزاد: علاوه بر این هر کسی باید در گروه از موسیقی راضی باشد اگر من کانتری دوست دارم. بالاخره به یک نحوی کانتری را وارد موسیقی می‌کنم تا راضی شوم! هر کس در گروه چنین حقی را دارد.

کیارش: نمودار این مسئله در گروه چیز عجیبی است؛ مثلاً بهزاد الان دیگر اصراری بر وجود سبک کانتری در گروه ندارد و حالا این ما هستیم که سنگ کانتری را به سینه می‌زنیم. حالا بهزاد موسیقی بالکان دوست دارد.

زنده، آن تنظیم دیگر به ما حال نمی‌داد و دوست داشتیم جور دیگری آن را اجرا کنیم.

کیارش: یا مثلاً اتفاقی که برای ترک «جوزی» افتاده. آن را هم بارها تغییر داده‌ایم.

مانی: ما هر روز با چیزهایی مواجه می‌شویم که از شنیدن آن‌ها تعجب می‌کنیم. به همین دلیل ام دلش می‌خواهد مدام بچرخد و چیزهای جدیدتری پیدا کند و نگوید که این ما هستیم و تمام.

زمانی که شما کارتان را شروع کردید، بسیاری می‌گفتند این‌ها دغدغه بازار ندارند و برای خودشان ساز

می‌زنند. واقعاً این طور هست؟

آرش: فقط همین را نمی‌گفتند، می‌گفتند، این‌ها یک سری بچه مایه‌دار هستند که از سر دل خوشی دارند کار موسیقی می‌کنند؛ اما واقعیت این است که ما اصلاً بچه‌مایه‌دار نیستم. ما ساز می‌زنیم چون فقط همین کار را بلدیم و این کار را دوست داریم.

در این گروه شش نفره، گاهی هر کدام در یک قطعه، پارت‌های متفاوتی می‌نوازید. پارت هر نوازنده چگونه طراحی می‌شود؟

آبتین: بله همه روی کار هم نظر می‌دهیم

درباره ما می‌گفتند این‌ها یک سری بچه‌مایه دار هستند که از سر دل خوشی دارند کار موسیقی می‌کنند؛ اما واقعیت این است که ما اصلاً بچه مایه دار نیستم. ما ساز می‌زنیم چون فقط همین کار را بلدیم و این کار را دوست داریم.

و هر کسی تنها برای خودش کاری انجام نمی‌دهند. اگر هم کسی تنها به نتیجه‌ای برسد بقیه هم نظر می‌دهند.

بهزاد: مثلاً امکان دارد یکی از بچه‌ها به دیگری بگوید؛ داری این قسمت از قطعه را شلوغ کاری می‌کنی.

ظرف نمی‌گوید چرا چنین حرفی می‌زنی و یا مگر نوازنده این سازی که اظهار نظر می‌کنی؟ ما از این چیزها نداریم.

مانی: چرا داشتیم؛ یک بار من قهر کردم.

بهزاد: حالا شاید آن اوایل هنوز به طور دقیق نمی‌دانستیم با هم چگونه برخورد کنیم ولی الان وقتی کسی به دیگر می‌گوید این مشکل را داری، اولین چیزی که به ذهنت می‌آید این است که خب حالا چطور مشکل را حل کنم؟ حتی به هم ایده مشخص می‌دهیم؛ مثلاً گاهی وقت‌ها من برای جهانیار یک قسمتی را با دهان سولفز می‌کنم و می‌گویم این را سلو بزن. پیش آمده کیا یا آرش به من گفته‌اند این جمله را با این تحریر پایان بندی کن.

کیارش: بیشتر دعواهای‌مان سر این بود که مثلاً وقتی من داشتم پارت‌هایم را ضبط می‌کردم همه نامدند نظر بدهند.

آبتین: مثلاً گاهی اوقات بهزاد به من می‌گوید با آن استیک قرمزه این تیکه را اجرا کن حالا در نهایت خیلی هم فرقی ندارد.


برای مشاهده مطالب اجتماعی ما را در کانال بولتن اجتماعی دنبال کنیدbultansocial@

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین