ساختمان تجاری پلاسکو در ضلع شمالشرقی چهارراه استانبول قرار داشت. این ساختمان را حبیبالله اِلقانیان ساخت. صبح روز پنجشنبه، ۳۰ دی و حدود ساعت ٧:٥٩ صبح، طبقات هشتم و نهم این ساختمان که بیشتر شامل واحدهای تولیدی لباس بودند و در شیفت شب هم به کار میپرداختند دچار حریق شدند...
گروه هنرهای تجسمی: ساختمان تجاری پلاسکو در ضلع شمالشرقی چهارراه استانبول قرار داشت. این ساختمان را حبیبالله اِلقانیان، رئیس انجمن کلیمیان تهران و مالک شرکت پلاسکو، بزرگترین کارخانجات صنایع پلاستیکسازی ایران، ساخت. کار ساخت این ساختمان ۱۷طبقه که از نوع اسکلت فلزی بود، از سال ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۱ جریان داشت و در سال ۱۳۴۱ افتتاح شد. صبح روز پنجشنبه، ۳۰ دی و حدود ساعت ٧:٥٩ صبح، طبقات هشتم و نهم این ساختمان که بیشتر شامل واحدهای تولیدی لباس بودند و در شیفت شب هم به کار میپرداختند دچار حریق شدند. پس از حضور مأموران آتشنشانی و حوالی ساعت ۱۱ صبح درحالیکه گفته میشد آتش مهار شده است، ناگهان آتش از بخش شرقی ساختمان زبانه کشید و دیوار شمالی ساختمان پلاسکو نیز به طور کامل فرو ریخت.
به گزارش بولتن نیوز، با کامران عدل، عکاس معماری، درباره این ساختمان و ارزشهای احتمالیاش گفتوگو کردهایم.
آیا درباره معماران و طراحان اولیه ساختمان پلاسکو اطلاعی دارید؟
نمیدانم! چون من آن زمان در فرانسه درس میخواندم.
میگویند آلمانی یا کلیمی بودهاند؟
نمیدانم، اما درکل با این ساختمان مخالف بودهام چون بافت شهری را بههم ریخته بود. مخصوصا خیابان استانبول که ما از آن خاطرات بسیاری داریم. در آن زمان در تقاطع خیابان نادری (جمهوری فعلی) با ٣٠تیر (یا قوامالسلطنه) مرکز فرهنگی شوروی قرار داشت که تودهایها آنجا جمع میشدند که جلو سفارت انگلیس تظاهرات کنند. کافه نادری هم پاتوق آنها بود. در آن قسمت، همیشه درگیری و کتککاری بین طرفین برقرار میشد که گاهی هم تیراندازی به وقوع میپیوست. پس در طرف نادری جنگهای سیاسی برقرار بود. برعکس، وقتی از چهارراه فردوسی به خیابان استانبول میرسیدید، جو کاملا متفاوت میشد. خیابان استانبول از سال ١٣٢٠ و موقع جنگ جهانی دوم، شمال شهر تهران و محل رفتوآمد و تفریح سربازان آمریکایی بود. در طرف جنوبی خیابان استانبول، کافههایی به سبک اروپایی قرار داشتند که ساز و موزیک و مشروب داشتند و محل تفریح آمریکاییها بودند. در همین کافهها، روشنفکرانی نیز رفتوآمد داشتند. معماری طرف جنوبی خیابان استانبول به سبک مدرنیسم فرانسوی بود که هنوز مقداری از آن بهجا مانده است. دو سینما هم در این طرف خیابان وجود داشت که اولی سینما مایاک بود در تقاطع لالهزار و استانبول که سال گذشته آن را خراب کردند. یک سینمای دیگر هم وجود داشت (هنوز هم هست، ولی درش را گل گرفتهاند که الان اسمش را فراموش کردهام).
طرف شمالی خیابان هم یک معماری بسیار زیبای قاجار- پهلوی وجود داشت که بخشی از آن هنوز سرپاست. در محل ساختمان پلاسکو و بازار کویتیها نیز سینما برلیان و هتل و کافهرستوران بسیار شیک هتل پلاس قرار داشتند که پدرمان گاهی ما را به آنجا میبرد. باغ بسیار زیبایی داشت و ارکستری نیز موسیقیهای آن دوران اروپا را اجرا میکرد. ما برادران، برای اولینبار بود که در آنجا کافهگلاسه خوردیم که هنوز مزه آن زیر زبانم هست. متأسفانه در سالهایی که ما را به فرنگ فرستادند، محل هتل و سینما برلیان را خراب کردند و پاساژ القانیان و بازار کویتی را ساختند که بافت بسیار زیبای خیابان استانبول را که در آنموقع به آن شانزهلیزه تهران میگفتند، کاملا بههم زدند که بسیار مایه تأسف من شد، زیراکه در موقع مراجعتم به تهران، بعد از اتمام تحصیلات عکاسیام، بسیار خوب این فاجعه را درک میکردم، ولی خب، کارهای نبودم که حرفی درباره آن بزنم.
صاحبش را میشناختید که با چه هدفی اینجا را ساخت؟
حبیبالله اِلقانیان، رئیس انجمن کلیمیان تهران و مالک شرکت پلاسکو بود. او بعد از انقلاب اعدام شد و این ساختمان به نام بنیاد مستضعفان شد.
این ساختمان و بازار کویتیهاي بیریخت و بیقواره فقط با هدف تجاری ساخته شده بودند؛ ساختمانهای بیریخت و بدقواره و مهملی بودند. این دو ساختمان برای بافت قدیمی آنجا مسئله شده بودند و بلندای آنها نظم این قسمت از شهر را از بین برده بود. بنابراین هیچ هدف زیباییشناسانهای در ساخت آنها نبود.
کارکرد اولیهاش چگونه بود؟
مثل الان پاساژ بود و بهاصطلاح در آن طلافروشها و ساعتفروشها مستقر بودند که رفتهرفته جایشان را پوشاکفروشها گرفتند. البته کمکم این پوشاکفروشیها به ضلع شمالشرقی چهارراه استانبول آمدند و من کمتر جرئت میکردم از این قسمت عکاسی کنم چون جلو سفارت انگلیس است و نمیشود بهراحتی دوربین به دست گرفت؛ احتمال دستگیری در آن محل زیاد است. بعدش هم زندان و ... که ارزشش را نداشت. در این قسمت هم ساختمانهای قاجار- پهلوی بسیار زیبایی ساخته شده بود که بخشی از آنها هنوز هست، ولی کاشیکاریهای آنها در حال ریختن هستند. نمیتوانید احساس من را درک کنید که وقتی به این معماری نگاه میکنم و این دو هیولای پشت آنها را میبینم؛ نفرتانگیز بودند و هستند.
از این منطقه عکس هم گرفتهاید؟
بله چندینبار. در سال ١٣٦٣، در چارچوب عکاسی از شهر تهران و تهرانیها در زمان تجاوز صدام دقیقا از معماری قاجار- پهلوی و این ساختمان عکاسی کردم که نشان بدهم این ساختمان چقدر بیریخت و مهمل است. نمیدانستم این عکس بعد از ٣٢ سال، در چنین موقعیتی به کار برده شود.
آیا پلاسکو اولین برج بلند تهران بود؟
نه؛ قبل از آن ساختمانی هفت یا هشتطبقه در اول خیابان شاهآباد (جمهوری اسلامی فعلی) ساخته شد. در دهه ١٣٢٠. در آن موقع ما بچه بودیم. میرفتیم به دیدن این ساختمان که هنوز هم برپاست. سرمان را بالا میبردیم تا کلاهمان بیفتد. بچه بودیم و میخندیدیم. در آن موقع، همه میگفتند: «تهران نیویورک شده!!!» هر چقدر من خاطره خوب و مثبت از آن ساختمان دارم، از این یکی حالم بد میشد. هنوز هم هر وقت از آنجا رد میشوم- که زیاد رد میشوم- زیرا خانهام آن طرف است، یاد بچگیهای خودم میافتم و لبخندی میزنم. خارقالعاده است این خاطره... .
آیا خبر دارید که شرکتهای فیلمسازی در ابتدای ساختن پلاسکو در آنجا مستقر شده بودند؟
نه بههیچعنوان. این ساختمان درست شده بود برای پولسازی. اندیشه و انتلکتوالیسم در این ساختمان راهی نداشت. مرکز فیلمسازی در خیابان ارباب جمشید بود. در خیابان کوشک.
آیا ساختمان پلاسکو به لحاظ معماری ارزشی داشت؟
نه بههیچعنوان. اصولا ساختمان برجها صاحب اندیشه نیستند. بهترین مدعا هم دوبی است. در میان ما، صحبتی هست که میگوییم معماریهای صاحب اندیشه در این قسمت جهان، مورد تجاوز بیشعورترین ساکنان منطقه قرار گرفتند. معماری یمن به وسیله عربستان، معماری ایران به وسیله دوبی و معماری سوریه به وسیله معماری کویت که بسیار از آنها عکاسی کردهام.
بلندمرتبهسازی در تهران از دوران آقای کرباسچی شروع شد. عکسهایی از آن دوران دارم که حیرتانگیز هستند. هرچه میگفتم و مینوشتم که آقایان برجسازی در این کوچهپسکوچهها درست نیست، کسی گوش شنوا نداشت. در آن موقع مقالاتی در نفی این کارها در کتاب «تهران» مینوشتم و کرباسچی را مسخره میکردم. در نهایت به وزیر ارشاد وقت زنگ زد و دیگر نگذاشتند که بنویسم و کتاب هم تعطیل شد. حالا یکی بیاید و جوابگو باشد که اگر یکی از این برجها دچار آتشسوزی بشود، چه کسی و چگونه میخواهند به داد آنها برسند؟ یادتان نرود که پلاسکو در مجاورت چندین ایستگاه آتشنشانی مهم تهران بود. با این خیابانهای پهن، در ساعت کمتردد، نتیجهاش این شد. تمام این ساختمانها که با تیرآهن ساخته شدهاند، میتوانند سرنوشت پلاسکو را داشته باشند؛ زیرا اسکلت فلزی پلاسکو، بر اثر حرارت ایستایی خودش را از دست داد و ساختمان فرو ریخت.
آیا این آتشسوزی برای معماری تهران یک پیام دارد؟
البته همانطور که گفتم، این فاجعه میتواند هر روز رخ بدهد. همه برجها در شمال شهر هستند و واقع در کوچهباغها. پلاسکو در مجاورت چهار ایستگاه بزرگ آتشنشانی بود که این شد. چند ایستگاه آتشنشانی به این بزرگی در تجریش هست؟ باید دهها نفر شهید و کشته شوند که به فکر بیفتیم؟ کامیونهای آتشنشانی چگونه میخواهند وارد کوچههای هشتمتری این برجها بشوند؟
به نظرتان علت فروپاشی ساختمان پلاسکو چه بود؟
همانطور که عرض کردم، اسکلت فلزی مهمترین دلیل آن است؛ چون آهن و فولاد در مقابل آتش دوام نمیآورد و با ذوبشدن آن شُل میشود و روی خودش فرو میریزد. باید ساختمانهای بلند از بتون باشند که در مقابل آتش مقاوم است. الان باید فکر اساسی برای برجهای ٢٥ و ٢٨طبقه بکنند و هرچه زودتر برای ایمنسازیاش فکری بکنند.
منبع: شرق