پسر جوان از ابتدای ورود به دانشگاه، از همکلاسیاش خوشش میآمد. او بارها و بارها موضوع را با دختر مورد علاقهاش مطرح کرده بود و بارها و بارها از جانب دختر رد شده بود.
به گزارش بولتن نیوز، پسر نمیتوانست موضوع را قبول کند. نمیتوانست باور کند، یک فرد را
دوست داشته باشد و با مخالفت روبه رو شود. روزها با خود فکر کرد و یک راه
چاره بیشتر پیدا نکرد. اگر قرار بود دختر مورد علاقهاش با او زندگی نکند
پس نباید با هیچ فرد دیگری هم زندگی کند. باید او را میکشت.
روز حادثه دختر را تعقیب کرد و در تمام طول مسیر به انتقام و کشتن او
فکر میکرد. دختر جوان همراه دوستش، پیاده از روی پل مدیریت رد میشد که
ناگهان هم دانشگاهیاش به او حمله کرد و با ضربات متعدد چاقو او را کشت.