کد خبر: ۳۸۸۶۵۵
تاریخ انتشار:

سخت‌گیری‌های سلیقه‌ای آفرینش هنر را متوقف می‌کند

الهام پاوه‌نژاد از معدود بازیگرانی است که وارد حوزه ادبیات نیز شده و بعد از پشت سر گذاشتن موفقیت‌هایش در صحنه تئاتر، تلویزیون و سینما، حال دومین کتاب خود را روانه بازار کرده که با استقبال خوبی از طرف علاقه‌مندانش هم روبرو شده است.
به گزارش بولتن نیوز،الهام پاوه‌نژاد از معدود بازیگرانی است که وارد حوزه ادبیات نیز شده و بعد از پشت سر گذاشتن موفقیت‌هایش در صحنه تئاتر، تلویزیون و سینما، حال دومین کتاب خود را روانه بازار کرده که با استقبال خوبی از طرف علاقه‌مندانش هم روبرو شده است. اما در این راه با بی‌مهری‌هایی مواجه شده است که همواره شاهد این اتفاقات در هنر هستیم. با او درباره مشکلات و موانع بر سر راه فرهنگ و هنر صحبت کرده‌ایم.

سخت‌گیری‌های سلیقه‌ای آفرینش هنر را متوقف می‌کند

دومین کتاب شما هم وارد بازار شد، در مورد آن توضیح بفرمایید؟

کتاب اول من با نام «هشت صبحِ هشت اسفند»، اسفند ۹۳رونمایی شد و انتشارات دریچه وابسته به انتشارات ویستار (آقای پیمان سلطانی) انتشار آن را برعهده داشت. کتاب به بازار آمد و بازخوردهای بدی هم نداشت. بعد از آن از انتشارات نیماژ با من تماس گرفتند که اگر مجموعه جدیدی دارم ارائه دهم من هم سال گذشته به جمع آوری و ادیت کارهایی که داشتم پرداختم و کتاب دومم با نام «قطعه ۹۴ ردیف ۷ شماره… » را ارایه کردم که در اردیبهشت ۹۵ در نمایشگاه کتاب به صورت رسمی به روی پیشخوان آمد.

کتاب شما در حال حاضر برای علاقه‌مندان در بازار کتاب وجود دارد. شما برای طرفداران خودتان قصد مهیا کردن جشن امضا را دارید؟

بله این برنامه را داریم و ناشر در تلاش برای ایجاد چنین موقعیتی است و به دنبال مجوزها و تداخل نداشتن با برنامه‌ها و مناسبت‌های موجود هستند و امیدواریم طی هفته‌های آتی جشنی برای رونمایی و امضا داشته باشم.

برای اتفاقاتی از این دست معمولا نباید سختگیری وجود داشته باشد شما یک بار از فیلترها گذشتید و مجوزها را دریافت کردید برای مجوز دوباره چرا باید تلاش کنید؟ به نوعی مجوزهای قبلی سندیت ندارند و یا ارگان‌های مختلف هرکدام به سلیقه خودشان برخورد می‌کنند؟

بیشترین مسئله‌ای که در این ارتباط وجود دارد حواشی بی‌موردی است که اطراف هنرمندان زیاد شده است. مسائل مهمی در جامعه وجود دارد که نیاز به رسیدگی است و این همه ارگان برای نظارت بر کارهای فرهنگی بی‌مورد است. متاسفانه از این اتفاقات کم نیست به عنوان مثال حرکت‌هایی که با نگاه‌های افراطی‌گری و تلخ و سیاه اقلیتی مواجه می‌شویم که شیرینی جشنی که به نوعی تقدیری از مفاخر و بزرگان هم محسوب می‌شود را به کام همه تلخ می‌کنند. در روزمرگی زندگی هنرمندان آنقدر اخبار تلخ و ناراحت کننده وجود دارد که اینها اندک بهانه‌هایی است که برای دلخوشی ما برای دیده شدن زحماتمان وجود دارد. نمونه کوچکش تجربه تلخ از دست دادن عزیزان هنرمندمان در یک ماه گذشته. به علت و دلایل آن کاری ندارم که خودش بحثی جداگانه است!

سخت‌گیری‌های سلیقه‌ای آفرینش هنر را متوقف می‌کند

اساتیدی چون آقای عباس کیارستمی، آقای بهمن زرین پور، خانم ملیحه نیک‌جومند.. آنقدر زیاد است که امکان اینکه نامی جا بی‌افتد وجود دارد و این واقعا برای جامعه هنری دردمند است.  این فضای تلخ به قدری هنرمندان را محاصره کرده که فقط ما در سوگواری‌ها دوستان هنرمند خودمان را می‌بینم. و یک جشنی مانند جشن حافظ شاید برای ساعاتی دلیلی شود برای لبخندی، بعد از غم نبودن خیلی از عزیزان و بزرگان. این برخوردهای افراطی اقلیت‌ها جامعه را به سمتی می‌برد که اصلا درخور شأن و فرهنگ جامعه ما نیست. به قول شما رونمایی از کتابی که مجوز گرفته و گردهم آوردن چند دوست و استاد به قصد شادمانی برای یک تولد فرهنگی، قطعا نباید نگران‌کننده باشد!! اینها اتفاقاتی هستند که روحیه جمعی و فرهنگی جامعه را بالا می‌برند و محیط را از خمودگی و افسردگی خارج می‌کنند. چون به هرحال کتاب خوب در بازار وجود دارد و خریداری می‌شود موسیقی خوب شنیده می‌شود و تئاتر و فیلم خوب دیده می‌شود حتی به صورت تبلیغات سینه به سینه به گوش مخاطبان خود خواهد ‌رسید، اما چیزی که باقی می‌ماند طعم حالی است که از یک اتفاق به روح جامعه وارد می‌شود، خواه تلخ ، خواه شیرین.

این اتفاق برای افراد معمول هم وجود دارد و یا این حساسیت برای شما که یک چهره هستید پررنگ است؟

متاسفانه حمایتی از ما نمی‌شود، که خود باعث خیلی دلسردی‌ها و غمگین شدن‌ها در این قشر می‌شود. اگر به صفحات مجازی دوستان هنرمند سری بزنید شاهد پیام‌هایی هستید که شاید بدون اغراق از هر بیست پیام یک پیام شاد و امیدوارکننده وجود داشته باشد که این خود گویای حال هنرمندان است. من امیدوارم به عنوان جزئی از جامعه، شرایط به سمتی پیش برود که بار سنگین خیلی از مسائل، از روی دوش هنر برداشته شود و این امید و روحیه شاد به جوانان منتقل شود تا کمتر شاهد این همه اجحاف و بی‌مهری و مهاجرت در نسل جوانمان باشیم.

اگر موافق باشید به فعالیت‌های بازیگری‌تان هم بپردازیم، شروع کار تصویری شما در مجموعه همسران زمانی اتفاق افتاد که شما چند سال قبل‌تر از آن در تئاتر مشغول بازی بودید، و بعد از معروفیت و درخششتان به تئاتر بازگشتید.

بله درست است. همیشه سعی کردم تعادل را در کار صحنه و تصویر را حفظ کنم. یک یا دو تئاتر در سال را در کنار کار تصویر داشته باشم. اما متاسفانه در این دو سال اخیر بعد از کار شاهگوش و هفت سنگ به دلایلی که همیشه گریبان‌گیر هنر است نتوانستم آن طور که باید در تصویر حضور داشته باشم. فیلمنامه‌های خوبی هم پیشنهاد نشد. مخاطب همیشه عادت کرده من را در نقش‌ها و کارهای خاص و متنوع ببیند و طبیعی است من هم حاضر نیستم به قیمت دیده شدن در هر کاری حضور داشته باشم به همین دلایل در این دو سال بیشتر از کار تصویر در تئاتر متمرکز بوده و کار کردم.

سخت‌گیری‌های سلیقه‌ای آفرینش هنر را متوقف می‌کند

تفاوت بازی در تلویزیون و تئاتر شاید بیشتر در این باشد که در صحنه نمایش بعد از چند هفته تمرین شما برای اجرا روی صحنه می‌روید، اما در کار تصویر برای گرفتن یک پلان شاید بارها مجبور باشید یک صحنه را بازی کنید این مسئله برای یک بازیگر حرفه‌ای تئاتر سخت و خسته‌کننده نیست؟

هر کدام سختی‌ها و لذت‌های خودشان را دارند و نمی‌توانید این دو را در مقام مقایسه قرار دهید. در کار تصویر شما به اتفاق تیمی بزرگ کاری را بازی می‌کنید و بعد از تصویربرداری کار به تدوین، موسیقی و خیلی مسائل فنی دیگر می رود تا آماده ارائه شود به همین دلیل شاید شش ماه طول بکشد که شما کار خودتان را روی پرده ببنید و این باعث می‌شود که کار فقط کار شما نباشد و سلیقه کارگردان و دیگران در آن دخیل باشد. که البته مهمترین بخش، بخش تدوین است که بارها این جمله را شنیده‌اید که یک تدوین خوب یک بازی ضعیف را نجات می‌دهد و یک تدوین بد یک بازی قوی را از بین می‌برد.

 پس این نشان دهنده این مسئله است که در کار تصویر خیلی نمی‌توانی پیش بینی کنی چه چیزی از آب در خواهد آمد بازی تو فقط بخشی از مجموعه نور، صدا، موسیقی، تدوین و کارگردانی است. اما در تئاتر اصطلاحی است که می‌گوییم کارگردان تا زمان روشن شدن نور بر صحنه، کارگردان است و بعد از آن بازیگر است که سلطان صحنه می‌شود و باید همه اتفاق‌های از پیش تعیین نشده را اداره کند و مسلما بازیگر استرس به شدت بالاتری دارد و در کنارش لذت بالاتری هم خواهد برد. برای همین است که بازیگری که صحنه را تجربه کرده باشد قطعا دلش برای نفس تماشاگر، برای لذت لحظه‌ی به نتیجه رسیدن ماه‌ها تمرین‌اش و خیلی لذت‌هایی که مختص تئاتر است تنگ خواهد شد.

تا به حال در نقش‌هایتان کلیشه نشده‌اید اما به صورت کلی نقش‌های جدی در بازی‌هایتان قالب است در انتخاب نقش‌ها سهیم هستید و یا کارگردان همیشه تصمیم گیرنده است؟

بله اتفاق افتاده فیلمنامه را خواندم و گفتم که فلان نقش را دوست ندارم و نقش دیگری را انتخاب کردم که در ادامه مسائلی هم ایجاد می‌شود که گاهی کار به سرانجام می‌رسد و گاهی خیر. اما در مورد صحبت شما در مورد جدی بودن نقش‌هایم باید بگویم که خیلی قبول ندارم به عنوان مثال نقش من در کار آقای میرباقری «یلدا» که کار مناسبتی و مذهبی بود؛ کار جدی بود، اما نقش من به شدت طعم و لحن طنز داشت. موقیعیت‌های جدی، پر تنش، تراژیک و حساسی به عهده من بود اما شما در خیلی موارد به واکنش‌های نقش می‌خندید. این کاراکتر یک شیرینی و نمک خاصی داشت. اما کار شاهگوش که اساسا کار طنز بود ولی از من خواسته نشد طنز بازی کنم ما نقش جدی را در یک موقیعت کمیک قرار دادیم. حتی از نظر خودم جزو تلخ‌ترین نقش‌هایی بود که من بازی کردم. در کنار این‌ها کار هفت سنگ را داشتم که کار کاملا کمدی بود. شخصیت‌های رئال در موقعیت‌های طنز قرار می‌گرفتند و نقش‌های کارهای اول من در همسران و مدرسه مادربزرگ‌ها هم طنز بودند.

کارهای جدی هم در کارنامه کاری‌ام کم نداشته‌ام سریال بیداری که جزو بهترین کارهای سال‌های اخیرم به حساب می‌آید که به خاطر آن جایزه هم از طرف تلویزیون گرفتم. پس این اتفاق بر می‌گردد به نگاه کارگردان و دیدگاهش به نوع اجرا و انتظاری که از شما دارد.

به سریال شاهگوش اشاره کردید که از اولین سریال‌های شبکه خانگی و از موفق‌ترین آنها بود. سوالی که اینجا پیش می‌آید این است که تیم‌های قوی داریم که ثابت کردند که قدرت جذب مخاطب را دارند، پس چرا تلویزیون به این روز افتاده است؟ از نظر شما کار بخش خصوصی خوب است یا آمدنشان به تلویزیون بهتر است؟

این دو بخش می‌توانند کنار هم به بقا ادامه دهند. اما به گفته شما چرا که نه! زمانی که تیم‌ها، فیلمنامه‌ها و بازیگرهای قوی وجود دارد که وقتی کار می‌کنند مردم حاضرند برای آنها هزینه کنند و به تماشای آن بنشینند. پس چرا از این نیروها در تلویزیون استفاده نشود! تا باعث جذب مخاطب شود. قطعا مشکلی مانند بودجه و سخت گیری‌های بی‌مورد و خطوط قرمز بیش از حد مانع همچین اتفاقی می‌شود؛ که این امکان را برای تلویزیون فراهم نمی‌کند. من به عنوان کسی که سال‌هاست در این حرفه کار می‌کند می‌گویم که ما در این سیستم آغاز به کار کردیم قوانین را می‌دانیم و برای ادامه کار به آن پایبند هستیم و به عنوان کسانی که همیشه پایند به خطوط قرمز بوده‌ایم، گاهی همین ممیزی‌های سلیقه‌ای و نگاه‌های سطحی باعث دلسردی خیلی از هنرمندان شده است.

بزرگان ما مثل آقای میرباقری، آقای فتحی چرا باید از تلویزیون دلسرد شوند و به رسانه خانگی که کمی فضا بازتر است بروند. برای مخاطب فرقی نمی‌کند، استقبال خودشان را می‌کنند و این سریال‌ها را در شبکه خانگی دنبال می‌کنند و کسی که این وسط متضرر می‌شود تلویزیون است! و این یک زنگ خطر برای تلویزیون است. خودم را از خانواده تلویزیون می‌دانم و از این اتفاقات ناراحت می‌شوم. چرا ما باید این تعداد کار تکراری پخش کنیم؟ آن هم در شرایطی که ادعا می‌کنیم باید با ماهواره رقابت کنیم. پس ما با این پافشاری بر سختگیری‌های بیهوده؛ خودمان مخاطب را به شبکه‌های سخیف ماهواره‌ای و سریال‌های سخیفتر سوق می‌دهیم. نمونه این سخت‌گیری‌های سلیقه‌ای را همین امسال که من در دو برنامه دورهمی و خندوانه دعوت داشته‌ام دیدم…!! قسمت‌هایی ممیزی شده بود که دلیلش را واقعا نمی‌شد فهمید. این جریان من را که فقط یک مهمان بودم دل آزرده کرد چه رسد به سازندگان که مدام باید در حال سر و کله زدن باشند!

سخت‌گیری‌های سلیقه‌ای آفرینش هنر را متوقف می‌کند

همین فشارها و سختگیری‌ها فکر رفتن را برای هنرمندان پررنگ می‌کند که مهاجرت می‌کنند و متاسفانه آنجا هم نمی‌توانند درخشش خاصی از خود نشان دهند چون هنرشان متعلق به همین سرزمین است!

درست است گاهی مشکل داشتن و رعایت حجاب را به بازیگران نسبت می‌دهند در صورتی که رفتن بازیگران مرد ناقض این برهان است. بپذیریم اشکال جای دیگری است. ما با بحران کار مواجه هستیم. بازیگری داریم که چهار، پنج سال است کار تصویری نکرده. کار تئاتر مگر چقدر می‌تواند درآمدزا باشد! بازیگرانی که من آنها را بازیگر ثابت تئاتر می‌دانم (نه کسانی که گاهی گریزی به صحنه نمایش می‌زنند) اینها حقیقتا صورتشان را با سیلی سرخ نگه داشته‌اند واقعا هیچ بودجه‌ای برای تئاتر تخصیص داده نشده است همان توجه اندکی هم که از طرف دولت به این صحنه می‌شد برداشته شد. و مسئله‌ سالن‌های خصوصی ایجاد شد و درصد‌هایی که از اجرای نمایش‌ها به آنها تعلق می‌گیرد و همین موضوع تئاتر ما را درگیر مسئله به نام گیشه کرد.

منظورتان حضور بازیگرانی است که از سینما به تئاتر آمده‌اند؟

من تعصبی برای حضور تمام بازیگران در عرصه تئاتر ندارم به قول معروف تئاتر ملک پدری ما که نیست و همه حق دارند وارد شود. اما در برخی کارها کاملا مشخص است که تیمی انتخاب می‌شوند که برای فروش  گیشه آمده‌اند و اتفاقا در تئاتر ثابت شده چهره دلیلی برای فروش بلیت نیست، بلکه کار باید قوی باشد. یک چهره شاید بتواند یک هفته سالن را پر کند اما در اجراهای بعدی تماشاگر افت می‌کند و سالن خالی خواهد ماند. در تئاتر کیفیت است که بقا را تضمین می‌کند. در چند سال اخیر دیده شده که بهترین بازیگران سینما و تلویزیون بچه‌های باسابقه تئاتری هستند. پس چرا در حوزه‌ای که به نوعی پایه تمام کارها حساب می‌شود نباید سرمایه‌گذاری‌های خوبی انجام شود؟

در این چند وقت اخیر در این عرصه چه کارهایی داشتید؟

تئاتری با آقای حسین کیانی کار کردیم که تابستان پارسال روی صحنه‌ی سالن اصلی تئاترشهر رفت و به دلیل استقبال خوبی که شد زمستان و بهار امسال هم اجرای مجدد را در تماشاخانه باران ادامه دادیم. کار دیگری هم با آقای امیر سلیمانی داشتیم که بعد از دوازده اجرا سپند امیر سلیمانی دچار آسیب دیدگی شد و اجرا تئاتر متوقف شد الان مدتی از آن زمان می‌گذرد و ایشان بهبود یافتند. دعوت‌های زیادی از شهرستان‌ها داشتیم که بیست‌وسوم همین ماه عازم اصفهان هستیم.

این گونه اجراها برای تئاترها زیاد اتفاق می‌افتد؟

بله، کارهایی که اجرای تهران  آن تمام می‌شود اگر شرایط تولیدی و سفر تیم به شهرستان مهیا شود، قطعا برای اجرای شهرستان هم اقدام می‌شود. ولی باز بستگی به خود کار دارد معمولا کارهای کم جمعیت برای این تورها برای تهیه کننده مناسب‌تراند.

این اتفاق متقابلا برای تئاترهای شهرستان هم اتفاق می‌افتد که برای اجرا به تهران بیایند؟

تا آن جایی که اطلاع دارم برای تئاترهایی که منتخب جشنواره‌ها باشند، امکان اجرا در تهران برایشان ایجاد می‌شود. امیدوارم تغییری نکرده باشد!

منبع:برترین ها

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین