گروه دین و اندیشه: حجت
الاسلام دکتر سوزنچی از اساتید دانشگاه، هر روز یک آیه قرآن را با ترجمه و چند
حدیث تفسیری و چند نکته در تدبر آن آیه منتشر می کند. بولتن نیوز نیز در
راستای ترویج چنین اقدامات ارزشی این سلسله مطالب را به صورت روزانه منتشر خواهد
کرد.
به گزارش خبرنگار بولتن
نیوز، در مطلب روز 5 مرداد به آیه 162 سوره انعام پرداخته شده و در آن
آمده است:
قُلْ إِنَّ صَلاتي وَ نُسُكي وَ مَحْيايَ وَ مَماتي لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ
سوره انعام (6) آیه 162
ترجمه
بگو: البته نمازم و عبادتم و زندگیام و مرگم برای خداوند رب العالمین است.
نکات ترجمهای و نحوی
«نُسُك» اهل لغت این کلمه را به معنای مطلق عبادت و هر کاری که موجب تقرب خدا شود دانستهاند که البته به نحو خاص در مورد حج و بویژه در مورد «قربانی در حج» به کار میرود. برخی این توضیح را افزودهاند که «اصل این ماده دلالت میکند بر هر عملی که جزء برنامههای عبادت خداوند مقرر شده باشد و تفاوتش با «عبادت» و «اطاعت» در این است که در عبادت، خود اینکه انسان کاملا خاضع و تسلیم خدا باشد مد نظر است، در اطاعت، عمل به اقتضای دستوری که داده شده، مورد توجه است؛ و در نسک، عمل از این جهت که به عنوان عاملی برای عبادت و اطاعت قرار گرفته، مورد عنایت است. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم12/ 106)
«رَبِّ الْعالَمينَ» را به لحاظ نحوی هم میتوان صفت برای «الله» گرفت (خداوند رب العالمین، خدایی که رب العالمین است) و هم میتوان بدل گرفت: (... برای خداست، برای رب العالمین است)
حدیث
1) از امام باقر ع روایت شده که رسول خدا ص فرمودند: ای مردم! [مساله] فقط خداست و شیطان، و حق و باطل، و هدایت و گمراهی، و رشد و هلاکت، و فوریت [=دنیا] و عاقبت [= آخرت] ، و خوبیها و بدیها؛ پس هرآنچه از خوبیهاست از آنِ خداست؛ و هرآنچه از بدیهاست، از آنِ شیطان است.
المحاسن، ج1، ص251؛ الكافي، ج2، ص16
عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَمَّنْ رَفَعَهُ إِلَى أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا هُوَ اللَّهُ وَ الشَّيْطَانُ وَ الْحَقُّ وَ الْبَاطِلُ وَ الْهُدَى وَ الضَّلَالَةُ وَ الرُّشْدُ وَ الْغَيُّ وَ الْعَاجِلَةُ وَ الْعَاقِبَةُ وَ الْحَسَنَاتُ وَ السَّيِّئَاتُ فَمَا كَانَ مِنْ حَسَنَاتٍ فَلِلَّهِ وَ مَا كَانَ مِنَ السَّيِّئَاتِ فَلِلشَّيْطَان.
2) از امام صادق ع روایت شده است که رسول خدا ص فرمودند: هرکس از امتم صبح کند در حالی که دغدغه او غیر خداست، پس، از خدا نیست. [= انسانی الهی و در مسیر خدا نیست]
المحاسن، ج1، ص204
عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْقَاسِمِ الْهَاشِمِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: مَنْ أَصْبَحَ مِنْ أُمَّتِي وَ هَمُّهُ غَيْرُ اللَّهِ فَلَيْسَ مِنَ اللَّه
3) از امام صادق ع روایت شده است: اخلاص جمع مىكند اعمال فضيلتدار را، و آن حقیقتی است که کلیدش قبولی و امضایش رضاست؛ پس هرکه خداوند از او قبول کند و از او راضی شود او مخلص است هرچند عملش اندک باشد؛ و كسى كه خدا از او قبول نکند مخلص نيست هرچند عملش فراوان باشد؛ شاهد این مدعا، حضرت آدم ع و ابلیس ملعون است.
و علامت قبولی، استقامت ورزیدن است در اینکه هرچه را که دوست دارد، ببخشد در کمال آگاهی از هر حرکت و سکونی که انجام میدهد.
و مخلص [از شدت سختگیری بر خود] روحش را آب میکند و جانش را میگذارد در برآورد کردن آنچه علم و اعمال بدان تعلق میگیرد، و اهل عمل است و با عمل خود را میسازد؛ زیرا کسی که این را درک کند، همه چیز را درک کرده است و کسی که این را از دست بدهد همه چیز را از دست داده است؛ و این پاک کردن [خود] است در طی مراتب تنزیهی توحید؛ همان گونه که امام علی ع فرمود:
عملکنندگان هلاک شدند مگر عبادتپیشگان؛
و عبادتپیشگان هلاک شدند غیر از عالمان؛
و عالمان هلاک شدند غیر از راستگویان؛
و راستگویان هلاک شدند غیر از اخلاصورزان؛
و اخلاصورزان هلاک شدند مگر متقین؛
و متقین هلاک شدند مگر اهل یقین؛
و اهل یقین در خطری [نسخه دیگر: در خُلُقی = صاحب خلقیاتی] عظیماند؛
که خداوند متعال میفرماید: «و پروردگارت را بپرست تا یقین، به نزدت آید» (حجر/99).
و کمترین حد اخلاص این است که بنده [تمام] توان خود را صرف کند سپس برای عملش نزد خدا ارزشی نبیند که خدا بخواهد آن را پاداش دهد زیرا میداند که اگر از او وفای به حق عبودیت طلب شود، درمانده خواهد شد؛
و کمترین جایگاه مخلص در دنیا سلامت ماندن از تمام گناهان، و در آخرت نجات از آتش و رستگار شدن در بهشت است.
مصباح الشريعة، ص37؛ بحارالانوار، ج67 ص245
قَالَ الصَّادِقُ ع: الْإِخْلَاصُ يَجْمَعُ فَوَاضِلَ الْأَعْمَالِ وَ هُوَ مَعْنًى مِفْتَاحُهُ الْقَبُولُ وَ تَوْقِيعُهُ الرِّضَا فَمَنْ تَقَبَّلَ اللَّهُ مِنْهُ وَ يَرْضَى عَنْهُ فَهُوَ الْمُخْلِصُ وَ إِنْ قَلَّ عَمَلُهُ وَ مَنْ لَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنْهُ فَلَيْسَ بِمُخْلِصٍ وَ إِنْ كَثُرَ عَمَلُهُ اعْتِبَاراً بِآدَمَ ع وَ إِبْلِيسَ عَلَيْهِ اللَّعْنَةُ
وَ عَلَامَةُ الْقَبُولِ وُجُودُ الِاسْتِقَامَةِ بِبَذْلِ كُلِّ مَحَابٍّ مَعَ إِصَابَةِ عِلْمِ كُلِّ حَرَكَةٍ وَ سُكُونٍ وَ الْمُخْلِصُ ذَائِبٌ رُوحُهُ بَاذِلٌ مُهْجَتَهُ فِي تَقْوِيمِ مَا بِهِ الْعِلْمُ وَ الْأَعْمَالُ وَ الْعَامِلُ وَ الْمَعْمُولُ بِالْعَمَلِ لِأَنَّهُ إِذَا أَدْرَكَ ذَلِكَ فَقَدْ أَدْرَكَ الْكُلَّ وَ إِذَا فَاتَهُ ذَلِكَ فَاتَهُ الْكُلُّ وَ هُوَ تَصْفِيَةُ مَعَانِي التَّنْزِيهِ فِي التَّوْحِيدِ كَمَا قَالَ الْأَوَّلُ:
هَلَكَ الْعَامِلُونَ إِلَّا الْعَابِدُونَ وَ هَلَكَ الْعَابِدُونَ إِلَّا الْعَالِمُونَ وَ هَلَكَ الْعَالِمُونَ إِلَّا الصَّادِقُونَ وَ هَلَكَ الصَّادِقُونَ إِلَّا الْمُخْلِصُونَ وَ هَلَكَ الْمُخْلِصُونَ إِلَّا الْمُتَّقُونَ وَ هَلَكَ الْمُتَّقُونَ إِلَّا الْمُوقِنُونَ وَ إِنَّ الْمُوقِنِينَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى- وَ اعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ
وَ أَدْنَى حَدِّ الْإِخْلَاصِ بَذْلُ الْعَبْدِ طَاقَتَهُ ثُمَّ لَا يَجْعَلُ لِعَمَلِهِ عِنْدَ اللَّهِ قَدْراً فَيُوجِبَ بِهِ عَلَى رَبِّهِ مُكَافَأَةً بِعَمَلِهِ لِعِلْمِهِ أَنَّهُ لَوْ طَالَبَهُ بِوَفَاءِ حَقِّ الْعُبُودِيَّةِ لَعَجَزَ وَ أَدْنَى مَقَامِ الْمُخْلِصِ فِي الدُّنْيَا السَّلَامَةُ مِنْ جَمِيعِ الْآثَامِ وَ فِي الْآخِرَةِ النَّجَاةُ مِنَ النَّارِ وَ الْفَوْزُ بِالْجَنَّة
تدبر
سوره انعام از سورههایی است که طبق بسیاری از روایات، یکجا نازل شده است و غرض از آن بیان توحید است بدین معنا که انسان پروردگاری دارد که رب العالمین است و همه چیز از او آغاز و به او ختم میشود و رسولانی فرستاده که مردم را با دین حق به سوی عبودیت او سوق دهند؛ (المیزان7/ 5) و در این آیات پایانی، در مقام جمعبندی کل سوره، خداوند به پیامبرش دستور میدهد که به مردم خبر دهد که خود وی عامل به تمام آنچه گفته، بوده است و اخلاص خود در عبودیت را در جمیع شئون عبادی و زندگی و مرگش اظهار و ابراز دارد (المیزان7/ 393-394)
«إِنَّ صَلاتي وَ نُسُكي وَ مَحْيايَ وَ مَماتي لِلَّهِ ...»: چرا با اینکه نماز هم یکی از عبادات (نُسُک) است، آن را در ابتدا مستقلا آورده است؟ به نظر میرسد که در این آیه مسیر اخلاص در عبودیت را به طور خلاصه، معرفی شده است: اگر کسی میخواهد اخلاص بورزد، باید از نماز شروع کند، تا این نماز نوری بیفکند بر تمام اعمال عبادی او، و آنگاه اخلاص در عبادات نوری بیفکند بر کل زندگی او (که به حیات طیبه برسد؛ جلسه دیروز، تدبر 1 و 3)؛ و آنگاه به مرتبهای برسد که نهتنها زندگیاش، بلکه مردنش هم برای خدا باشد.
«إِنَّ صَلاتي وَ ... وَ مَماتي لِلَّهِ »: در این آیه، برای خدا بودن از نماز شروع و به مردن برای خدا ختم میشود؛ شاید اگر این سیر را جدی بگیریم، معلوم میشود که چرا از طرفی این اندازه بر مراقبت از نماز تاکید شده که اگر قبول نشود، هیچ عملی قبول نخواهد شد (یعنی اگر کسی نمازش را جدی نگیرد، هرچقدر هم در ظاهر خوبی داشته باشد، اما خوبیاش عمیق و ماندگار نخواهد بود)؛ و چرا از طرف دیگر، شهادت، نهایت آرزوی اولیاء الله و «هنر مردان خداست».
« قُلْ إِنَّ صَلاتي وَ نُسُكي وَ مَحْيايَ وَ مَماتي لِلَّهِ ...»: با اینکه غالبا توصیه میشود که اگر کار برای خداست، سعی کنید کسی نفهمد، چرا این آیه، که در مقام بیان است که همه چیز انسان برای خدا باشد، با «قل» (ابراز و اعلام به دیگران) آغاز میشود؟ ظاهرا بدین جهت که عبودیت به عنوان یک ارزش فرگیر مطرح شود و مردم بدانند که معیار کرامت و برتری انسانها فقط در عبودیت است (حجرات/13) و اینکه تمام زندگی و شئونات آن در دوگانه خدا و شیطان خلاصه میشود (حدیث1) و اگر مسیر زندگی کسی برای خدا نباشد، مفت نمیارزد (حدیث2)
«... لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ»: چرا عبارت «رب العالمین» هم آورد و به «لله» آیه ختم نشد؟ ظاهرا این آیه نشان میدهد که اگر کسی نسبت خود با خدا را حل کند، چون خدا، رب العالمین است، پس نسبت او با همه مخلوقات را حل میکند. همان که امیرالمومنین ع فرمود: «کسی که آنچه را که بین خود و خداست اصلاح کند، خداوند آنچه را که بین او و دیگران است اصلاح خواهد کرد. (المحاسن1/ 29)
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com