«الکساندر دوما» سوژه جذابی است. بهترین رمانهایش از اولین چاپ تا الان در دست انتشار هستند. «سه تفنگدار» و «کنت مونت کریستو» در میان آثار ادبی هستند که دائما مورد اقتباس سینمایی و تلویزیونی قرار میگیرند. با این حال محبوبیت ادبی «دوما» کمی متزلزل است. در فرانسه کتابهای استاندارد تاریخ ادبیات، کم و بیش او را نادیده گرفتهاند. این روند توسط «گوستاو لانسون» (1895) که در یک جمله تکلیف ادبیات «دوما» را مشخص کرد، پایهگذاری شد؛ «لانسون» گفت: «دوما» کل حوزه رمان تاریخی را به دست گرفته و مسیر آن را به خاطر سرگرمی تودهها به بیرون از ادبیات و هنر منحرف کرده است.
در واقع، محبوبیت «دوما» علیه او قد علم کرده است. اما این تمام داستان نیست. با جلوتر رفتن قرن نوزدهم، «دوما» به خاطر هنر و جستوجویش برای رسیدن به نقطه کمال، کمتر و کمتر با تصویر یک چهره ادبی تطابق پیدا میکرد.
ابزار او کلمات بودند و او با میلیونها واژه، آثاری را در قالب رمان، نمایشنامه، داستان کوتاه، روزنامهنگاری، سفرنامه، خاطرهنویسی، آثار تاریخی و حتی کتابهای آشپزی خلق میکرد. بدتر از همه این بود که او همکارانی در نگارش این آثار داشت و ما نمیتوانیم مطمئن باشیم چقدر از «سه تفنگدار» توسط خود «دوما» و چه میزان از آن به قلم دستیار محبوب او «آگوست ماکت» به نگارش درآمده است.
«جورج سینتزبری» منتقد تاثیرگذار انگلیسی در کتاب تاریخ رمان فرانسوی خود (1919)، اتهامات «دوما» را اینگونه خلاصه کرده است: ماندگاری، کپیبرداری، همکاری در نگارش و یک سرگرمی سخیف بودن، بدون داشتن هیچ ویژگی ادبی.
هیچ یک از اینها روی فروش «دوما» تاثیر نگذاشت، اما روی دریافتها از آثار او اثرگذار بود. او در مجموعه نویسندههای داستانهای ماجراجویانه قرار میگرفت. در عین حال با توجه به برخی مضامین عنوانشده در داستانهایش، نمیشد او را به عنوان یک نویسنده کودک هم دانست.
تعریف « دوما» به عنوان نویسنده ماجراهای سطحی، برای مترجمان قرن نوزدهمی آثار او هم راضیکننده بود. چون آنها بخشهای زیادی را که به نظرشان سد راه روایت شده بودند، حذف میکردند. این در مورد «سه تفنگدار» خیلی مهم نیست اما «لاله سیاه» را به کتاب دیگری تبدیل کرد، کتابی که «دوما» در آن بیشتر به فرهنگ و تاریخ هلند پرداخته بود. جدا از حذفیات بخشهای خارج از حیطه اخلاق، مترجمان ویکتوریایی باعث شدند کار سنگین «دوما» در حوزه زبانی بخش زیادی از لفاظیهای طنزش را از دست بدهد.
اگر میخواهید عمق فاجعه را درک کنید، ترجمه مدرنی از کارهای «دوما» را بخوانید و با نگاهی به «سه تفنگدار» این کار را شروع کنید.
«دوما» که پسر یک ژنرال در ارتش انقلابی بود، زمانی که «ناپلئون» در واترلو شکست خورد، تنها 13 سال داشت. او جوانیاش را در زمان بازگشت خاندان «بوربن»ها به سلطنت فرانسه سپری کرد و به نسلی تعلق داشت که مردان جوانش حس میکردند هیجان انقلاب و امپراطوری را از دست دادهاند.
به همین دلیل است که او به طور ویژهای عاشق قرن هفدهم بود، دورانی که رمانهای او و دنبالههای آنها در آن رخ میدهد. «دوما» آن عصر را دوران آزادی، شور و ماجراجویی میدانست. لذت بردن نمایان خود «دوما» است که دلیل محبوبیت ماندگار این کار را توضیح میدهد، نه تاثیراتی که بر عامه مردم گذاشته شده است.
*****
«الکساندر دوما»، رماننویس و نمایشنامهنویس فرانسوی متولد 24 جولای 1802 میلادی بود. این نویسنده که لقب «سلطان پاریس» را در اختیار داشت، به خاطر رمانهای ماجراجویانه متعدد یکی از مشهورترین نویسندگان فرانسه به شمار میرود.
بسیاری از رمانهای او از قبیل «کنت مونت کریستو»، «سه تفنگدار»، «بیست سال بعد» و «ویکنت دوبراژلون» رمانهایی دنبالهدار و سریالی هستند. او علاوهبر رماننویسی، مقالهنویس، نمایشنامهنویس و خبرنگار بود.
«الکساندر دوما» را با رمان تاریخیاش «سه تفنگدار» میشناسند، اما این نویسنده فرانسوی در دوران نویسندگی بیش از 250 کتاب تالیف و منتشر کرد. او جزو یکی از معدود نویسندگان فرانسوی و اروپایی است که توانست با خلق فضاهای کلاسیک که به نوعی تاریخ کشورش را بازگو میکردند و نیز توصیف دقیق صحنههای داستانی، برخی از فیلمسازان را تسلیم کند تا مغلوب داستانها و رمانهایش شوند و آنها را با جادوی تصویر به مردم دنیا نشان دهند.
«دوما» را به واسطه احیای رمان تاریخی در فرانسه میستایند، هرچند که درباره قابلیتهای نویسندگیاش همواره بحث بوده است. وی معروفترین کتابهایش یعنی «سه تفنگدار» و «کنت مونت کریستو» را در طول دو سال نوشت که طرح اولیه آنها با راهنمایی استاد تاریخش، «آگوست ماکوت» بوده است.
«الکساندر دوما» همانند قهرمان داستانهایش، زندگی پرماجرایی داشت. او روستازادهای بود که پدرش از افسران ارتش ناپلئون بود. در انقلاب فرانسه شرکت کرد و پس از ابتلا به وبا در سال 1832 و رفتن به ایتالیا برای درمان توانست با ثروتی که از فروش کتابها و آثارش نصیبش شده بود، در حومه پاریس قصهای به نام «مونت کریستو» را طرحریزی کند.
او هم تقریبا همانند بسیاری دیگر از نویسندگان اروپایی بسیار خوشگذران بود، به طوری که در سال 1851 از دست طلبکارانش ناچار به فرار شد و سپس دوباره به ایتالیا رفت و در آنجا به حمایت از گاریبالدی و جریان استقلالطلبانه ایتالیا پرداخت.
فرانسه نویسندگان برجسته زیادی را به خود دیده است، اما گستره خوانندگان هیچ یک از آنها به «الکساندر دوما» نمیرسد. او از پیشگامان مکتب رمانتیسیسم بود و گاهی رگههایی از مکتب رئالیسم نیز در نوشتههایش یافت میشود. او بیش از 300 عنوان کتاب دارد که از نشانههای پرکار بودنش است. کتابهای او تقریبا به تمام زبانهای زنده دنیا ترجمه شده و تاکنون بیش از 200 فیلم از کتابهایش ساخته شده است.
محل زندگی این نویسنده در کاخ «مونت کریستو» در حومه پاریس، اکنون پذیرای مسافران و علاقهمندانش است. همچنین در سال 1970 یکی از ایستگاههای مترو پاریس برای بزرگداشت او به نام ایستگاه «الکساندر دوما» نامگذاری شد. در سال 2002 میلادی، دولت فرانسه به مناسبت دویستمین سالگرد تولد «الکساندر دوما»، بقایای جسد او را در عمارت پانتئون پاریس محل دفن مفاخر ملی فرانسه جای داد.
«دوما»ی پدر در حالیکه 68 سال از بهار زندگیاش میگذشت، نقاب در خاک کشید. پسرش «الکساندر دوما فیز» هم که به کار نوشتن مشغول شد، به عنوان معلم اخلاق هیچگاه شیوه زندگی پدرش را تایید نکرد.
«گردنبند ملکه»، «آنتونی»، «برج نسل»، «ژوزف بالسامو»، «چگونه نمایشنامهنویس شدم»، «ملکه مارگو» و «خانم مونسورو» از دیگر آثار این نویسنده فرانسوی هستند.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com