با وجود چند دهه پژوهش٬ درک ما از هستی این است که آگاهی، به نحوی در مغز شکل میگیرد و وجود دارد. اما کسی که بسیاری از سلولهای عصبی خودرا از دست داده چگونه میتواند هم از خود و هم از محیط اطرافش آگاه باشد؟
به گزارش بولتن نیوز، برای نخستینبار٬ مجله لانست ( lancet ) در سال ۲۰۰۷ دراینباره توصیف کرد: "فرد مورد نظر با مغز از دست رفته اش٬ نزدیک به ۱۰ سال است دانشمندان را کاملا مبهوت خود کرده است.” زمانی که این مقاله به چاپ رسید، این مرد فرانسوی ۴۴ سال داشت که البته بنا به درخواستش هیچگاه هویست وی فاش نشد. محققان دربارهی اینکه او چگونه بیشتر عمر خود را بدون اینکه دچار اشتباه شود زندگی کرده است٬ توضیحاتی را ارائه دادند.
این مرد فقط برای ضعف خفیفی که در پای چپش احساس میکرد به دکتر مراجعه کرده بود؛ درحالیکه اسکنهای مغزی نشان داد که جمجمه او عمدتا با مایع پر شده و فقط یک لایهی نازک از بافت واقعی مغز در جمجمهاش وجود دارد و بخش مرکزی مغز او تقریبا به طور کامل از بین رفته است.
اسکن مغز این مرد را در زیر مشاهده میکنید:
پزشکان براین باور بودند که مغز مرد ٬ در طول دورهی ۳۰ سال به آرامی و با ساخت مایع در محیط جمجمه از بین رفته که یک بیماری شناخته شده به نام هیدروسفالی است. اما مغز او وقتی تنها ۱۴ سال داشت دچار مشکل شده و تا کنون اکثریت مغزش ساییده شده بود. ولی با وجود حداقل بافت مغز در جمجمهاش٬ او شبیه به معلولان ذهنی نیست. آی کیو وی ۷۵ بوده و به عنوان کارمند دولت مشغول به کار است. او همچنین متاهل است و دو فرزند کاملا سالم نیز دارد.
حال او مورد توجه و مطالعه دانشمندان قرار گرفته است و مفهوم و درک کلی ما از آگاهی توسط مغز را به چالش کشیده است. در گذشته محققان اظهار کرده بودند که آگاهی ممکن است به منطقه خاص مغز مرتبط شود مانند کلاستروم که یک صفحه ی نازک از سلولهای عصبی در حال اجرا بین مناطق بزرگ مغز و یا قشر بینایی است اما آن فرضیه درست بود٬ آن مرد فرانسوی نباید با وجود از دست دادن اکثریت مغزش آگاهانه رفتار میکرد.
روانشناسی با نام اکسل کلرمنز از دانشگاه بروکسل در بلژیک٬ میگوید: "هیچ تئوری علمی وجود ندارد که توضیح دهد٬ چرا یک فرد مثل او با وجود از بین رفتن ۹۰ درصد سلولهای عصبی مغزش رفتاری طبیعی دارد . به عبارت دیگر چنین چیزی محال است.” کلرمنز معتقد است که آگاهی او از طریق تجربه با یادگیری و تعامل با جهان اطراف و افراد پیرامونش بدست آمده و نظریهی آگاهی در مغز برای اون غیرقابل مفهوم است.
او برای اولین بار در سال ۲۰۱۱ این فرضیه را منتشر کرد و حال یک کنفرانس در مورد این موضوع در ماه جوئن ۲۰۱۶ در انجمن مطالعات علمی بوئن ایرز ( Buenos Aires ) ارائه داده است. وی فرضیه خود را « شکل پذیری بنیادی رساله دکتری » نام گذاری کرده و نشان میدهد که مغز بالغ سازگارتر از چیزی است که ما تا پیش از این فکر میکردیم .
اما با مردی که تنها ۱۰ درصد مغزش باقی مانده چه باید کرد؟
با توجه به صحبتهای کلرمنز حتی اگر قسمت کوچکی از مغز باقی مانده بود نورونهای باقی مانده تا کنون میتوانستند تئوری جدیدی را در رابطه با خود تولید کنند که این مرد اقداماتش را آگاهانه انجام میدهد. این فرضیه به خودی خود مفهوم جدیدی نیست، اما محققان در حال بررسی هستند که واقعا مغز بشر تا چه اندازه انعطاف پذیر است. این گروه تا کنون تنها توانستند سلولهای مغزی را به منظور بازگرداندن بینایی در موش کور رها کنند.
اما این نکته قابل تامل است که مغز حتی در زمانی که آسیب دیده میتواند یاد بگیرد و به حالت طبیعی برگردد،. امید است که روزی بشر دریابد که چگونه مشکلات و بیماریهای مربوط به نورونها در مغز را درمان کند.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com