چرا یک سال پیش از حادثه 11 سپتامبر جن گیر که 27 سال پیش اکران شده بود، با عنوان نسخه ویژه کارگردان در آمریکا و 26 کشور جهان به نمایش عمومی درآمد؟
گروه فرهنگ و هنر: سعید مستغائی: هنوز زمان زیادی از آغاز قرن بیست و یکم و هزاره سوم میلادی
نگذشته بود که در یازدهمین روز از نهمین ماه سال 2001، حادثه ای در نیویورک
رخ داد که گویی همه آن چه را که تا آن هنگام در فیلم های آخرالزمانی تصویر
شده بود، عینیت می بخشید. گویی عملیات تروریستی فیلم هایی مانند «محاصره»
(ادوارد زوییک، 1998) و «جاده آرلینگتون» (مارک پلینگتن، 1999) تحقق عینی
پیدا کرده بود.
گویی پیش بینی های فیلم «مردی که فردا را می دید»
(رابرت ژونه، 1981) جامه تحقق پوشیده بود. فیلمی که دو سال پس از پیروزی
انقلاب اسلامی بر روی پرده رفت و در آن به وضوح دیده شد که موشک مسلمانان،
برج های دوقلوی نیویورکی را به دو نیم می سازد!
جز
این ها، طی سال های پیش از 2001، حداقل در بیش از هجده فیلم دیگر به نوعی
نابودی برج های دوقلوی تجارت جهانی در نیویورک به تصویر کشیده شده بود و
درواقع نیویورک (که در فرهنگ پیوریتن ها و اِوانجلیست ها «یهودیه» هم نامید
شده) یک شهر آخرالزمانی نمایش داده شده بود:
آرماگدون (مایکل بی، 1988): در صحنه ای به برج های دوقلوی نیویورک حمله می شود و پس از آن،برج ها را در حال سوختن می بینیم.
برادران سوپرماریو (راکی مورتن و آنابل جانکل، 1993): در دو صحنه پیاپی، اشیاء نورانی ناشناخته ای به برج های دوقولی نیویورک حمله می کنند.
تماس مدوزا (جک گولد، 1978): هواپیمایی به یکی از برج ها برخورد می کند.
شهاب سنگ
(رونالد نیم، 1979): یک شهاب سنگ به برج های نیویورکی برخورد و آن ها را
نابود می کند. ما همان صحنه هایی را که در تصاویر هوایی خبری یازده سپتامبر
به کرات دیده ایم، عینا در این فیلم مشاهده می کنیم.
اغتشاش (رابرت باتلر، 1997): یک هواپیمای جمبوجت به طبقه فوقانی یک برج برخورد می کند.
هکرز
(یان سافتلی، 1995): برج های دوقلو را در تاریکی شب می بینیم؛ چراغ های
اتاق های این دو برج به ترتیبی روشن هستند که از آن ها عبارت، اصابت کردن و
سوزاندن (Crash and Burn) خوانده می شود.
سیمپسون ها:
شهر نیویورک علیه خانه سیمپسون ها (جیم ریدن، 1997): خانم سیمپسون مجله ای
را نشان می دهد که عبارت 9.11 بر روی آن به شکل گرافیکی نقش بسته است.
ترمیناتور 2:
روز داوری (جیمز کامرون، 1992): مرد جیوه ای در کامیون و در حال تعقیب
(T-800) و «جان کانرز» است. کانرز بر روی موتورسیکلت درون کانالی در حال
فرار است. در همین تعقیب و گریزها کامیون و موتور با هم برخورد می کنند و
انفجاری اتفاق می افتد. پیش از برخورد، این کلمات بر آستانه زیرگذر به چشم
می خورد: (caution 9-11) یعنی اخطار 11-9.
کرمینز 2 (جو دانته، 1990): روی میکروفون خبرنگاری که درباره حادثه اصلی فیلم از پلیس سوال می کند، طرح گرافیکی 9.11 به چشم می خورد.
روگرات ها در پاریس (استیگ برگکوست، 2000): پرواز هواپیما، در صحنه ای تماشاگر را به سوی برج های دوقلو هدایت می کند و پشت آن پنهان می شود.
ماتریکس (واچوفکسی ها، 1999): تاریخ تولد «یو» بر روی کارت شناسایی وی به اسم «اندرسون»، 11 سپتامبر 2001 نوشته شده است.
پلیس بورلی هیلز 2 (تونی اسکات، 1987): روی صفحه کامپیوتری که اسناد پنهان ماجرای اصلی کشف می شود، همه تاریخ ها یازده سپتامبر است.
تغییر چهره (جان وو، 1997): در زیر ترمینالی که برخورد اتفاق می افتد، شمایلی از برج های نیویورکی وجود دارد.
بچه های پردردسر 2 (برایان لوانت، 1991): روی صندوق پست فانتزی منزل، شماره 9.11 دیده می شود.
ترافیک
(استیون سودربرگ، 2000): شماره روی جعبه های قاچاق 9.11 است. همان شماره
ای که بر روی یک کاغذ، در صحنه ای دیگر مورد شک و ظن «بنیسیو دل تورو» قرار
می گیرد.
مکعب (وینچنزو ناتالی، 1997): در صحنه های مختلف به کارت شماره 911 دیده می شود.
دهمین پادشاهی (کیمبرلی ویلیامز، 2000): وقتی قهرمان غول آسا از درون شهر نیویورک در حال گذر است، برج های دوقلو فرو می ریزند.
بوسه طولانی شب بخیر
(رنی هارلین، 1996): فیلمی درباره یک مامور زن امنیتی سابق است که دچار
فراموشی شده و در موقعیت یک خانم خانه دار، به تدریج وضعیت سابقش را به
خاطر می آورد. این گفتگو میان دو مامور امنیتی صورت می گیرد:
مرد اول:
بمب گذاری مرکز تجارت جهانی را در سال 1993 یادتون میاد؟ (در آن تاریخ
اعلام شد که فردی به نام «رمزی یوسف»، بمبی را در طبقه پنجم زیرزمین این
برج ها منفجر کرده است).
مرد دوم: می خوای بگی تو می خوای یه عملیات تروریستی دروغین راه بندازی تا بتونی از کنگره پول و بودجه بکشی بیرون؟
مرد اول: بنابراین مجبوریم عملیات تروریستی رو به طور واقعی انجام بدیم و طبعا مسلمان ها رو مقصر اعلام می کنیم...
اما
یک سال پیش از حادثه یازده سپتامبر 2001 و دقیقا در بیست و دو سپتامبر
2000، فیلم «جن گیر» ویلیام فرید کین (که 27 سال قبل در سال 1973 اکران شده
بود)، با عنوان نسخه ویژه کارگردان و با بهانه این که صحنه های تازه ای
نیست به نسخه اصلی در آن گنجانده شده، با نام «جن گیر 2000» در آمریکا
اکران شد. «جن گیر 2000» تا یک ماه پیش از واقعه برج های دوقلوی نیویورکی
در بیست و شش کشور جهان به نمایش عمومی در آمد. آخرین اکران این فیلم
شانزدهم اوت 2001 (حدود یک ماه پیش از حمله به برج های مرکز تجارت جهانی)
در اسرائیل بود. بدون شک اکران دوباره فیلم «جن گیر» نمی توانست علت معلول
نمایش دوباره سایر آثار سینمایی را داشته باشد چرا که:
اول این که
معمولا اکران مجدد فیلم های ماندگار یا مطرح تاریخ سینما به مناسبت 20، 25،
50، 75 یا 100 سالگی آن ها انجام می گیرد و بیست و هفت سالگی یک فیلم، نمی
تواند هیچ مناسبتی داشته باشد.
دوم این که به این فیلم- به عنوان
نسخه ویژه کارگردان- تقریبا هیچ صحنه مهمی اضافه نشده بود و تنها قدری قدم
زدن های بی حاصل «الن برنستین» و یا «پدر کاراس» به آن افزوده شده بود که
در روند داستان هیچ تاثیری نداشت.
اما در آستانه هزاره سوم و حادثه
یازده سپتامبر، فیلم «جن گیر» می توانست دارای پیام های ویژه ای برای
مخاطبانش باشد؛ در فیلم، روح شیطانی و شرور از درون سرزمین عراق و با صدای
اذان به آمریکا و کیپ تاون آمده و در وجود دختر نوجوانی حلول می کند. عراق
سرزمین شیطان و شرارت جلوه می کند و این همان فحوای کلام «جرج دبلیو بوش»
در آستانه یورش نظامی به افغانستان و عراق پس از ماجرای یازده سپتامبر 2001
بود.
اینک آمریکا و تمام جهان با محور شرارت و قدرتی شیطانی مواجه
اند که اگر آن را در خود مرکز شر (یعنی عراق و خاورمیانه و در اصل کشورهای
اسلامی) سرکوب نکند. در آمریکا به سراغشان خواهد آمد! یعنی به این ترتیب
یک فیلم شیطانی آرشیوی در خدمت میلیتاریسم نوین غرب قرار گرفت و به قول یکی
از کارشناسان سیاسی، «دیپلماسی آخرالزمانی» غرب را کلید زد.
به
هر حال حادثه یازده سپتامبر 2001 نقطه عطفی در تاریخ آمریکا و غرب بود؛ آن
چنان که خود «جورج دبلیو بوش»، تاریخ را به دو بخش پیش و پس از یازده
سپتامبر تقسیم کرد. برخی کارشناسان بر این باورند که به دلیل رخ ندادن جنگ
آخرالزمان یا آرماگدون در انتهای هزاره دوم، ماجرای یازده سپتامبر به وجود
آمد تا آن چه که برای زمینه سازی جنگ واپسین برعهده ایالات متحده نهاده شده
(لشکرکشی به خاورمیانه و اشغال سرزمین عراق یا همان بابل) انجام پذیرد.
تا
5 سال پس از حادثه یازدهم سپتامبر، سینمای هالیوود از هرگونه پرداخت به
حادثه برج های دوقلوی نیویورکی منع شده بود و هیچ گونه فیلمی در این زمینه
ساخته نشد. حتی تصاویر برج های دوقلوی نیویورکی از بعضی فیلم های ساخته شده
پیش از یازدهم سپتامبر 2001 حذف شد. اما در سال 2006 ناگهان ورق برگشت و
دو فیلم با تبلیغات و سر و صدای فراوان روی پرده های سینماها نقش بستند؛
«یونایتد 93» (پُل گرین گراس) درباره چهارمین هواپیمای ربوده شده در روز
یاد شده و فیلم «مرکز تجارت جهانی» (الیور استون) که به قصه دو پلیس نجات
یافته از زیر آوار برج های دوقلو می پرداخت.
فیلمی که ماجرای پرواز
شماره 93 را به تصویر می کشید، حکایت چهارمین هواپیمای به اصطلاح ربوده شده
روز یازده سپتامبر 2001 را نقل می کرد که با تلاش مسافرین آن، به هدف خود
یعنی برخورد با ساختمان دیگری از مراکز مهم آمریکا نرسید و در منطقه ای
دورتر، با زمین برخورد کرد و منفجر شد. داستان فیلم براساس برخی نقل قول
های بازماندگان قربانیان آن پرواز از آخرین تماس تلفنی با بستگانشان، به
همراه تخیلات فیلم سازان آثار مذکور شکل گرفت اما بعدا مورد اعتراض همان
بازماندگان واقع شد که گویا ماجرای مذکور تحریف گردیده است.
فیلم
الیور استون هم یک پروپاگاندا برای نئوکان های حاکم بر آمریکا بود. نکته
جالب این که وقتی روسای کمپانی «پارامونت پیکچرز»، الیور استون را برای
ساخت فیلم «مرکز تجارت جهانی» انتخاب کردند، بسیاری از روزنامه نگاران و
وبلاگ نویسان متمایل به محافل سیاسی، به ویژه وابسته به جناح محافظه کاران و
جمهوری خواهان حاکم، برآشفتند.
یکی
از آن ها نوشت: «این دیگر شرم آور است که اجازه می دهند فیلم سازی مثل
الیور استون با آن فکر مسموم و خرابش، ماجرای یازده سپتامبر را آلوده
کند!». کمپیانی پارامونت پیکچرز برای راحت کردن خیال متعصبان محافظه کار،
علاوه بر راه اندازی یک شرکت رسانه ای، در چندین جلسه نمایش خصوصی (پیش از
اکران عمومی) فیلم را برای اعضای کنگره آمریکا نمایش داد.
«کال
تامس» تندرو و متعصب تعریف خود را از فیلم ساتون چنین ارائه داد (تعریفی که
شاید زمانی در مخیله استون یا حداقل هواخواهان او هم نمی گنجید). تامس
گفت: «یکی از درخشان ترین فیلم هایی که از کشور، خانواده، ایمان و مردم
دفاع می کند!!!»
دلیل این دفاع حیرت انگیز یک نئومکارتی از استون
کاملا واضح بود؛ استون برخلاف آثار معروفش و آن تئوری سه سواله فیلم
«جی.اف.کی»، در فیلم «مرکز تجارت جهانی» به عمق ماجرای یازده سپتامبر نقب
نمی زند و آن را فقط در یک سطح تبلیغاتی برای میلیتاریسم حاکم بر آمریکا
مطرح می سازد. استون در هزاره جدید با ساخت فیلم «اسکندر» (2003) و (W0)
(2008) از جرگه سینماگران ظاهرا معترض بیرون رفت و به صف فیلم سازان
تبلیغاتی هالیوود پیوست.
اما درباره یازده سپتامبر 2001 مستندهای
بسیاری ساخته شده است. یکی از این مستندها که سال بعد از آن حادثه نمایش
داده شد، یازده فیلم کوتاه یازده دقیقه ای از یازده فیلم ساز مختلف جهان
بود که در یک مجموعه گرد آمده بود. فیلم سازانی همچون «یوسف شاهین»، «کلود
شابرول»، «شان پن»، «کن لوچ»، «الخاندرو گونسالس اینیاریتو» و... در این
مستند حضور داشتند.
اثر کن لوچ به حادثه ای دیگر در یازده سپتامبر
بیست و هشت سال قبل از واقعه برج های نیویورکی می پرداخت؛ به فاجعه کودتای
نظامیان شیلی در یازده سپتامبر 1973 که به وسیله آمریکا و عواملش مانند
ژنرال «پینوشه» علیه حکومت ملی و مردمی «سالوادور آلنده» انجام شد و طی آن
ده ها هزار تن با رگبار مسلسل های آمریکایی کشته شدند.
کن لوچ در
آن اپیزود به طعنه می گفت اگر در حادثه برج های مرکز تجارت جهانی نیویورک،
حدود سه هزار نفر (که البته رقم بالایی است) جان باختند، در جریان کودتای
شیلی، تنها در استادیوم سانتیاگوی شیلی بیش از سی هزار نفر قتل عام شدند.
در حالی که هیچ مراسمی برایشان برپا نگشت، اشکی برایشان ریخته نشد و گروه و
سازمان بین المللی ای هم برایشان دل نسوزاند! این مستند یازده اپیزودی،
نکته جدیدی درباره ماجرای یازده سپتامبر مطرح نکرد اما مستندهای متعددی
حقایق و گوشه های پنهان آن حادثه را بازخوانی کردند؛ از جمله فیلم «تغییر
بی قاعده» که در سال 2005 ساخته شد.
مجله
«تایم» در گزارشی درباره «تغییر بی قاعده»، آن را یکی از افشاگرترین فیلم
هایی معرفی نمود که درباره یازده سپتامبر ساخته شده است. در گزارش مجله
«تایم» آمده است: «... فیلم یادشده پر از آمار، تصاویر، مدارک و گفته های
شاهدان عینی است. متخصصان در مصاحبه هایشان دلایل خود را ارائه می دهند و
نوای موسیقی هیپ هاپ در سرتاسر فیلم به گوش می رسد. آن ها یازدهم سپتامبر
را از نو بازسازی کرده اند. نقطه به نقطه و فریم به فریم، یک گوینده لحظه
به لحظه ماجرا را شرح می دهد. آماتورها و شماری از انسان های سخت کوش (که
بعضی حتی بیست ساله اند) با سرمایه شخصی و لپ تاپ هایشان و تصاویری که در
اینترنت موجود بوده؛ این فیلم را ساخته اند...».
«کوری رووه»، یکی
از سازندگان فیلم که تنها بیست و سه سال داشت، در مصاحبه با همان شماره
مجله «تایم» می گوید: «هدف فیلم تنها یک چیز است: مردم باید متقاعد شوند که
داستان های دیگری هم از ماجرا وجود دارد. داستان هایی که رسانه های اصلی و
دولت هیچ گاه تعریف نمی کنند». او ادامه می دهد: «آن نوزده هواپیماربا در
دو ساعت، از تمام موانع امنیتی به راحتی گذشتند و چهار هواپیمای مسافربری
را به چنین ساختمان هایی کوبیدند و در تمام این مدت، ارتش هیچ کاری برای
متوقف کردن آن ها انجام نداد.
آن هم در محافظت شده ترین قلمرو
هوایی سراسر جهان یعنی ایالات متحده. این به نظر من توطئه دولت آمریکا و
بوش است... دولت در این فیلم نامه نقش وطن پرستی تحسین آمیزش را به خوبی
بازی کرد. اگر می خواهید سلاح های کشتار جمعی ساختگی را در یک کشور دیگر
ریشه کن کنید. بهترین کار راه انداختن چنین حملات تروریستی ساختگی به
کشورتان است!».
از جمله مستندهای دیگری که درباره حادثه یازده
سپتامبر ساخته شد، می توان به «اسرار یازده سپتامبر»، (Who Killed) و
(Loose Change) نیز اشاره کرد.
اما نخستین واکنش هالیوود پس از
ماجرای یازده سپتامبر، جلسه ای در کاخ سفید با حضور جرج دبلیو بوش، به
ریاست «جک والنتی» (رییس وقت انجمن تهیه کنندگان سینمای آمریکا) و با شرکت
روسای کمپانی های اصلی هالیوود (مانند فاکس، متروگلدین مه یر، پارامونت،
سونی پیکچرز، یونیورسال، دیزنی و...) بود.
اگرچه
متن کامل مذاکرات انجام شده در این جلسه به بیرون درز نکرد اما براساس
گفته های برخی حاضران در آن جلسه و هم چنین عملکرد هالیوود در ساخت فیلم
های بعدی اش، می توان به برخی مندرجات این جلسه پی برد. از اولین اتفاقاتی
که پس از جلسه سران هالیوود با بوش در سینمای غرب افتاد، حذف تصاویر برج
های دوقلوی نیویورکی از تمام فیلم ها بود. حتی آن هایی که پیش تر
فیلمبرداری شده و آماده نمایش بودند.
پس از آن تقریبا بیش تر آثار
تولید شده، رنگ و بویی از تروریسم، مبارزه با تروریسم، ناجی بودن آمریکا و
آمریکاییان و موضوعاتی از این قبیل یافتند. فیلم هایی مانند «جاسوس بازی»
(تونی اسکات، 2001)، «آخرین قلعه» (راد لوری، 2001)، «پشت خطوط دشمن» (جان
مور، 2001)، «خسارت جانبی» (اندرو دیویس، 2002) و... در همان سال و سال بعد
روی پرده رفتند تا گویا غرور آمریکاییان بازیابی شود.
البته در سال
های بعد هم بسیاری از فیلم های تولیدی تحت تاثیر حادثه یازده سپتامبر و یا
تبعات آن واقع شدند؛ از تریلر علمی- تخیلی «گزارش اقلیت» (استیون
اسپیلبرگ، 2002) گرفته (که خود کارگردان مدعی بود برای اعتراض به شرایط
امنیتی/ پلیسی حاکم بر جامعه آمریکا ساخته شده) تا ملودرام (Reign Over Me)
(مایک بایندر، 2007) (که به غم پایان ناپذیر یکی از بازماندگان قربانیان
برج های نیویورکی در غم از دست دادن همسرش می پرداخت) تا آثاری مانند «من
خان هستم» (کاران جوهر، 2010) (داستان مسلمانی عقب افتاده در آمریکای پس از
یازده سپتامبر که مورد ظلم و بی عدالتی واقع می شود و همسر و فرزندش را از
دست می دهد اما حاضر نمی شود با مسلمانان عدالت طلب و ظلم ستیز همکاری کند
و عاقبت حتی به دست آن ها ترور می شود!
پانویس
*
جیغ های شیطانی که از دهان «رگان مک نیل» (با بازی لیندا بلیر)، دختربچه
تسخیرشده فیلم «جن گیر» بیرون می آمد، صدایی نبود جز صدای جیغ خوک هایی که
ذبحشان می کردند.
منبع: مجله نقد سینما