سرک کشیدن به شبکههای اجتماعی و خواندن ناسزاگویی برخی افراد در این فضای در حال گسترش، شوکهکننده است.
به گزارش
بولتن نیوز،«به تو چه ربطی داره که من از خانم ... انتقاد میکنم یا نه؟ خودش بخواد
زبون داره جواب میده. شما لطفاً خفه»، «...زیادی نخور. بیا دایرکت»، «تو
باید فهم داشته باشی که نداری. حتماً تو ... زندگی کردی». اینها تنها بخشی
از خط و نشانها و ناسزاگوییهای غیرقابل بازگوی مردم ایران در اینستاگرام
است که بیشتر در صفحات پرطرفدار مانند صفحات ورزشکاران شناختهشده،
هنرمندان محبوب و سیاستمداران مشهور دیده میشود.
معمولاً در سایر
شبکههای اجتماعی از جمله فیسبوک نیز وضعیت بهتر از اینستاگرام نیست. گاهی
سرک کشیدن به شبکههای اجتماعی و خواندن ناسزاگویی برخی افراد در این فضای
در حال گسترش، شوکهکننده است. بسیاری از این ناسزاها با استفاده از
نقطهچین به جای بعضی از کلماتشان هم قابل انتشار نیستند.
دیدن
اینکه حتی افرادی با صفحههای پروفایل معمولی که آنها را به عنوان اعضای
بهنجارِ جامعه نشان میدهد، در بعضی صفحات با رکیکترین الفاظ به ناسزاگویی
مشغول میشوند و به جای اظهار نظر اظهار فحش میکنند، این پرسش را به ذهن
متبادر میکند که آیا رسانههای جدید بستری گسترده برای بروز و ظهور فحاشی
فراهم کردهاند یا فحاشی و خشم به دلیل مسائل اجتماعی دیگری در فضای واقعی
هم رو به گسترش است؟
چرا شبکههای اجتماعی که یکی از اهداف خود را
دوستیابی، گسترش دایره دوستان مجازی و نزدیکتر شدن مردم جهان به یکدیگر
اعلام میکنند، گاه به عرصه چنان فحاشیهایی تبدیل میشوند که موجب تعجب
میشوند. برخی کاربران با پراکندن خشم، نفرت و بیاعتمادی در این فضا
دیگران را به سوی بِلاک یا ریپورت کردنشان سوق میدهند و بسیاری از
چهرههای مشهورتر را وادار میکنند در قسمت مربوط به پروفایل خود
دنبالکنندگان صفحهشان را به رعایت احترام تشویق یا به بلاک شدن تهدید
کنند. یک روز یک فوتبالیست مشهور آماج حملات کاربران میشود و روز دیگر
هنرپیشهای با انتشار یک توصیه اخلاقی یا اجتماعی در معرض ناسزاگوییهای
گسترده قرار میگیرد.
در
این میان البته بسیاری از کاربران ایرانی هم در چارچوب رعایت اخلاق
اجتماعی رفتار میکنند، اما اینکه بخشی از ایرانیان به بهانههای مختلف و
گاه بیهیچ بهانهای در رسانههای جدید به ناسزاگویی گسترده روی میآورند
ناشی از چیست؟ گاهی یک چهره مطرح با یک اشتباه ساده املایی یا حتی فقط به
بهانه اینکه به یک مساله سیاسی یا اجتماعی واکنشی که گروهی از مردم
میخواستهاند نشان نداده، چنان مورد ناسزا قرار میگیرد که ترجیح میدهد
برای درامان ماندن از ترکشهای خشم لجامگسیخته مردم، صفحه خود را در آن
شبکه اجتماعی به طور موقت یا برای همیشه غیرفعال کند.
گاهی نظرات
خشمآلود برخی کاربران شبکههای اجتماعی زیر خبر یا نظری منتشر میشود که
آن را نپسندیدهاند و نارضایتی خود را با خشم از طریق ناسزاگویی ابراز
میکنند. اما چرا این افراد نظرات خود را با آرامش و دور از هیجان مطرح
نمیکنند؟ آیا فقدان بسترهای مناسب برای گفتوگو و ضعف در آموزش مهارتهای
لازم برای تبادل نظر به ضعف در مهارتهای ارتباطی و ناتوانی در بیان دیدگاه
منجر شده و افرادی که نیاموختهاند چگونه از نظرات خود دفاع کنند به جای
استدلال به ناسزا روی میآورند و به جای تبادل نظر دچار سوءتفاهم میشوند؟
اساساً چرا عدهای از مردم چه در فضای مجازی و چه در فضای واقعی، به جای
تشریح عقایدشان به صورت منطقی و محترمانه، ناسزاگویی را برمیگزینند؟ آیا
برای تقویت اخلاق اجتماعی در مردم و تشویق آنها به رعایت احترام و بروز
رفتارهای بهنجارتر در فضای مجازی راهی وجود دارد؟
پیشینه تاریخی دشنامگویی دلیل بر اصالتش نیست علی
شاکر *: وقتی احساسات و غزایز تندی مانند خشم، ترس، نفرت و امثال اینها با
زبان بیان شوند فحش و نفرین خودش را نشان میدهد. اینجاست که نمیتوان
فرهنگ و زبان بدون فحش پیدا کرد. بنابراین غلبه احساس میتواند بر بار
ناسزای زبان بیفزاید. حال ممکن است از یک فرهنگ تا فرهنگ دیگر تعداد کلمات
رکیک متفاوت باشد. مثل پژوهشهایی که میگوید کاناداییها بددهنتر از
آمریکاییها هستند. یا برخی از لهجههای فارسی ضربالمثلهای روزانهشان
نیز به الفاظ رکیک آغشته است.
پیچیدگی فهم ناسزامحمد
وحیددستگردی سال 1301 در مجله ارمغان مقالهای نوشت با عنوان «ایران از
فحش ویران است» و به نظر میرسد به همین وجه روانشناسانه کاربرد کلمات زشت
در زبان توجه بایستهای نکرده است. نویسنده معتقد است: «پس از اینکه به دست
خارجی تخم فحش و دشنام در مزرعه ایران پاشیده شد، دهقانان ایرانی نیز در
حفاظت این زراعت بهخوبی کوشیده و از آفات اراضی و سماوی محافظتش
نمودند...» این در حالی است که یکی از قدیمیترین نمونههای دشنام را
میتوان در سخنان افراسیاب تورانی در زامیاد یشت اوستا، فقره 57 دید.
افراسیاب که فر کیانی را نمیتواند به دست آورد دشنام میدهد که: «ایث ایث
یئن اهمائی، من نتوانستم این فر را بربایم. فری که به اقوام ایرانی کنونی و
بعد و به زرتشت پاک متعلق است.» در توضیح کلماتی که افراسیاب به دشنام
بیان میکند پورداوود مینویسد که اینها «بایستی ناسزاهای افراسیاب تورانی
باشد» (امید سالار، 1381: 348). فحش و ناسزا تهاجم فرهنگی نیست که یک ملت
با جنگ آن را وارد کنند. فحش حتی در میان حیوانات نیز وجود دارد.
مثلاً
شامپانزهای که زبان کر و لالهای آمریکا را به او تعلیم داده بودند و
علامت لغاتی چون «کثیف» یا «کثافت» را هم در این زبان بلد بود و نیز تفاوت
میان گربه و شامپانزه را هم میدانست، وقتی از دست شامپانزه دیگری خشمگین
شد او را «گربه کثیف» خواند (امیدسالار، 1381: 342). وقتی پای انسان در
میان باشد، فحشها به شدت متاثر از فرهنگاند. بهطوریکه ممکن است کلمهای
در یک فرهنگ معنای زشت و در فرهنگ دیگری بیمعنی باشد. مثلاً در چین
«لاکپشت»، در فرانسه «شتر و گاو»، در آلمان «خوکسگ» و در ایران «خر» خطاب
کردن دیگری معنای زشتی دارد. همچنین آهنگ و طرز بیان کلمات مستهجنی که در
فحاشی به کار میرود، میتواند معنای این کلمات را عوض کند و آنها را از
فحش یا توهین به اظهار محبت شدید مبدل سازد. مثلاً «پدر سوخته» که گاهی از
سر تایید یا توجه است. یا همان کلمه «خر» میتواند تبدیل به خر تَحبیب شود.
مثل دفعاتی که ممکن است ما به یک بچهگربه ملوس از سر محبت بگوییم
«خر». حتی این صمیمیت تا حدی پیش میرود که واسطه ارتباط با معشوق میشود.
مثلاً سعدی میفرماید: زهر از قبل تو نوشداروست / فحش از دهن تو طیبات
است. اما شاید یکی از شایعترین و مشترکترین دشنامها، فحشهای ناموسی
باشد. اینکه چرا فحشها متوجه جنس مونث است به ساختار سنتی و مردسالار
جوامع پیشین برمیگردد. شوهری که نتواند زنش را کنترل کند، نامرد است. در
شاهنامه نیز رستم در برابر اشکبوس و شنگل از دشنام «فرومایه جفت» استفاده
میکند. توهینی که مادر را خطاب قرار میدهد، اصالت را زیر سوال میبرد.
اگر نجابت مادر مورد تردید قرار گیرد، اصالت نژاد پدر نیز از بین میرود.
طبق بررسی «تیموتی جای» حدود 80 درصد از کلماتی که از 20 سال پیش در زبان
انگلیسی باقی ماندهاند مربوط به اصطلاحات ممنوعه است.
اصطلاحاتی
که در وجه مثبت خویش صمیمیت را نشان میدهند و در وجه منفی عصبانیت (jay
,2009: 2). البته اینها را نگفتیم که ثابت کنیم چقدر دشنام دادن فعل اصیل و
درستی است، بلکه موضوع آن است که نمیتوان آن را نادیده گرفت و با وجود
این پیشینه در عرصه تاریخ زبانشناسی بشر، نمیتوان انتظار داشت فضای مجازی
حداقل در عرصه دشنامگویی امتداد فضای حقیقی نباشد. توهینها در عرصه
مجازی اما شکل و شمایل دیگری به خود میگیرند؛ چرا که کاربران فضای بیشتر و
مناسبتری برای ابراز احساسهای خویش میبینند.
چرا برخی از ما در فضای آنلاین اینقدر بیادبیم؟مجله
تایم سال 2011 گزارشی را از قول موسسه تحقیقاتی رپلر منتشر کرد. این موسسه
30 هزار پروفایل فیسبوک را بررسی کرده و به این نتیجه رسیده بود که 47
درصد از آنها حاوی فحاشی یا کامنتهای زشت است. البته طبق همین گزارش نوع
اپلیکیشن یا نرمافزاری که برای ارائه خویشتن در فضای مجازی استفاده
میکنیم نیز در بیشتر یا کمتر فحش دادن ما موثر است. مثلاً در شبکه Linked
in که بیشتر کاری است، میزان استفاده از کلمات رکیک کمتر است تا فیسبوک یا
توئیتر که افراد در آن احساس صمیمیت بیشتری میکنند. پژوهشگران دانشگاه
اوهایو پس از بررسی 51 میلیون توئیت به زبان انگلیسی دریافتهاند که 31
درصد از آن حاوی کلمه رکیک Fدار است. سر آخر نیز طبق این پژوهش از هر 13
توئیت یکی حاوی کلمات زشت است.
یکی
از مهمترین دلایل آسودگی ما در فحش دادن، ناشناس بودن هویت ما در فضای
مجازی است. وقتی با یک نام و عکس تقلبی وارد جمعی مجازی شویم، فحش دادن و
دیگری را به الفاظ زشت خطاب کردن نوعی حس قدرت به ما میدهد. این درحالی
است که ممکن است رودررو هیچگاه با افراد اینگونه برخورد نکنیم. پژوهش
دیگری که اعضای هیات علمی دانشگاههای کلمبیا و پیتسبورگ انجام دادهاند
نیز نشان میدهد مرور و گشتزنی در فیسبوک از میزان خودکنترلی کاربران
میکاهد. یعنی افراد در فضایی مجازی و به ظاهر صمیمی قرار میگیرند و
ناگهان از کنترل خویش خارج میشوند. این مساله از سوی کاربران نیز به
فیسبوک تذکر داده شد و یکی از دلایلی که این شبکه اجتماعی فیلترهایی برای
آشنایان و دوستان و دوستان نزدیک درست کرد، به خاطر همین تذکرها بود. به
عبارت دیگر، با این فیلترها شما همچنان چهره موجهی میان آشنایان خواهید
داشت، ولی دوستان نزدیکتان خوب میدانند که چقدر بددهن هستید. کیت ویلکوکس
استاد بازاریابی مدرسه بازرگانی کلمبیا معتقد است این کاهش خودکنترلی در
شبکهای مثل فیسبوک ناشی از نوعی غرور نسبت به فضای پر از لایک آنجاست.
لایکهایی که مدام کاربران را تایید میکنند. در این فضا افراد میخواهند
خودشان را بیشتر و بهتر از آنچه هستند نشان دهند. سپس مورد تایید نیز قرار
میگیرند و همین تایید سبب میشود تا کاربران خود را بیشتر بروز دهند.
این
غرور کاذب که منجر به نوعی جسارت کاذبتر میشود شبیه حالت مستی الکل است.
دکتر شری تورکل، استاد روانشناسی و مطالعات اجتماعی دانشگاه امآیتی
معتقد است در فضای آنلاین افراد از قید و بندهای دنیای حقیقی کمی رهاترند و
انگار یادشان میرود که دارند بلندبلند فکر میکنند و هر کدام از
نظرهایشان میتواند عکسالعملی داشته باشد. اینجاست که فقط نظر مینویسند،
بدون اینکه به تبعات آن فکر کنند. تورکل از توخالی شدن کلمات زشت از معنا
میگوید و اینکه الزاماً قرار نیست همانچیزی که مینویسیم احساس واقعی ما
باشد. مثلاً وقتی بهخاطر یک موضوع خیلی بیاهمیت و کوچک به کسی میگوییم
«ازت متنفرم!» این واقعاً به معنی تنفر واقعی نیست. تورکل که نویسنده کتاب
«چرا ما از تکنولوژی بیشتر و از همدیگر کمتر توقع داریم» است، میگوید وقتی
میخواهید وارد شبکههای اجتماعی شوید به شما نوید وارد شدن در بهشتی از
دوستیها و رفاقتها میدهند، ولی وقتی وارد میشوید میبینید که چنین نیست
و همین مساله باعث میشود تا رفتارهای بیادبانه در این فضا نمود بیشتری
داشته باشد.
اما بحث داغ این روزها، توهینهای مداوم برخی از
کاربران در اینستاگرام است. گاهی زیر عکس یک آدم محبوب یا معروف بحثهای
داغ و رکیکی شکل میگیرد. معمولاً صاحب صفحه محترمانه هشدار میدهد که اگر
کسی توهین کند، دسترسی او را میبندد، ولی همچنان توهینها ادامه دارد.
شاید بتوان مهمترین دلیل این امر را بحران گفتوگو در ایران دانست. اینکه
افراد این جامعه همیشه با تفسیرهای ذهنی و قضاوتهای پیشینی با یکدیگر
مواجه میشوند. این انسداد گفتوگو وقتی با فحش و دشنام همراه میشود، بر
تلخی ماجرا بیشتر میافزاید و امید به بهبود و گشایش و فهم دیگری را بسیار
پایین میآورد. نمیتوان فحش را از ذهن و زبان مردم جامعه یا کاربران گرفت و
دور انداخت. ولی میتوان به آنها پیشنهاد کرد که از این خنجرهای برنده
برای بریدن سر تفاهم و گفتوگو استفاده نکنند.
منبع:برترین ها