گروه روانشناسی: آيا با اندازه گيري دماي دست افراد مي توان طبيعت آنها را تشخيص داد؟ اين پرسشي است كه براساس عقيده عاميانه «دستان سرد، قلب گرم» مطرح شده. براساس اين ايده افرادي كه معمولاً دستانشان سرد است شخصيت هاي واقعاً مهربان و دوست داشتني اي دارند. اما قرينه اي براي اين برداشت وجود ندارد. يعني مشهور نيست كه افرادي كه دستانی گرم دارند قلب هاي سردي دارند. آنها تنها افرادي هستند كه دماي بدنشان در حدود 98.6 درجه فارنهايت (37 درجه سانتی گراد) است.
به گزارش بولتن نیوز، ايده «دستان سرد، قلب گرم» باعث شده تحقيقاتي درباره ارتباط بین دماي بدن با روانشناسي و روابط بين افراد صورت بگيرد. از جمله محققاني به نام هاي لارنس ويليامز و جان بارگ شواهدي مبني بر بي اعتباري اين ايده ارايه كرده اند. به عقيده آنها برخلاف اين عقيده، گرماي فيزيكي تداعي كننده گرمي روابط بين افراد است. براي مثال، ما ممكن است درباره اين كه رفتار يك نفر چقدر دوستانه است يا وي چقدر قابل اعتماد و مفيد است صحبت كنيم و سپس در صدد برآييم ارزيابي كنيم آيا او واقعاً دوست ما است يا بايد از او اجتناب کنیم. در اين شرايط گرماي فيزيكي تقويت كننده ايده ما درباره افراد است و كمك مي كند به آينده فكر و براي رفتارهاي متقابل برنامه ريزي كنيم.
ويليامز و بارگ به مطالعه كلاسيك دانشمندي به نام هري هارلو هم استناد مي كنند. در اين مطالعه هارلو و همكارانش دو جانشين براي مادر چند نوزاد بوزينه درست كردند. يكي از اين مادران مصنوعي از پارچه درست شده بود و با نور لامپ گرم مي شد و مادر ديگر از سيم ساخته شده و غذاي نوزادان را تأمين مي كرد. اين مطالعه نشان داد نوزادان بوزينه، مادر پارچه اي را به مادر ساخته شده از سيم ترجيح مي دهند. اين در حالي است كه غذايشان از مادر سيمي تأمين مي شده است.
محققان نتيجه گرفتند ميمون هاي نوزاد مادران پارچه اي را به خاطر آسايشي كه نصيبشان مي كرد انتخاب مي كردند و تنها از فرط گرسنگي مجبور مي شدند به مادران سيمي مراجعه كنند. هارلو با استفاده از اين يافته اهميت آسايش ناشي از تماس به ويژه در سال هاي اوليه زندگي را نشان داد. فقدان اين نوع آسايش به مسايل تكاملي و رشدي مراحل بعدتر زندگي گره خورده. از كار هارلو مراكز مراقبت از كودكان بهره بردند.
براين اساس دانشمندان مي گويند حس آسايش، ايمني و اعتماد كه به گرماي فيزيكي مراقبان سال هاي اوليه زندگي ما ارتباط تنگاتنگ دارد باعث مي شود ما گرمي رواني را به گرماي فيزيكي ارتباط دهيم.
در تحقيق ويليامز و بارگ، شركت كنندگان در مطالعه يك فنجان قهوه داغ را براي مدت كوتاهي در دست نگهداشتند و نتيجه اين بود كه اين افراد نسبت به شركت كنندگاني كه مدت كوتاهي فنجان قهوه سرد را نگهداشتند بيشتر احتمال داشت ديگران را درك كنند. به عبارتي آنها ويژگي هاي شخصيتي گرم تري از خود نشان دادند. همچنين شركت كنندگاني كه يك بالشتك داغ را در دست نگه داشتند در مقايسه با افرادي كه بالشتك سردي را در دست گرفتند بيشتر احتمال داشت تا بعداً پاداشي را انتخاب كنند كه مي توانستند آن را با يك دوست سهيم شوند.
اين مطالعه تأثير عوامل خارجي بر نوع روابط ما با ديگران را بيان مي كند. محققان در توجيه نتايج مطالعه شان مي گويند اگر ما در معرض سرما قرار بگيريم، به اين معنا است كه ممكن است درگير يك وضعيت ناراحت كننده شده باشيم و بخواهيم وضعيتمان را راحت تر كنيم. اما اگر گرم باشم (البته نه داغ و عرق ريزان) به اين معني است كه احتمالاً راحتيم و بيشتر احتمال دارد بپذيريم درباره نيازهاي ديگران فكر كنيم. آنها درنهايت نتيجه گرفتند كه دستان سرد مساوي قلبي گرم نيست اما حاكي از وضعيتي ناراحت كننده است كه لازم است مورد توجه قرار گيرد.
البته برخي مي گويند اين مطالعه به هرحال ناقض ايده «دستان سرد، قلب گرم» در رابطه با افرادي كه دستانشان معمولاً سرد است نيست بلكه چگونگي تأثيرگذاري تغييرات موقتي زيست محيطي بر چگونگي درك ما از وضعيت ديگران را بررسي كرده است. در پاسخ به اين ابهام هم دانشمندان مي گويند شايد تفسير ما از گرما و سرماي فيزيكي ريشه در تجربيات احساسي مان در رابطه با ديگران داشته باشد. تجربياتي كه برخي احساسات و گرمي رواني را به گرمي فيزيكي متصل مي كنند.
عده اي ديگر نيز مي گويند كه شايد عبارت «دستان سرد، قلب گرم» از سوي كساني مطرح شده باشد كه مي خواهند نگراني خود در رابطه با سردي دستانشان را رفع كنند!