کد خبر: ۳۵۲۷۰۶
تاریخ انتشار:
گفتگو با قباد شیوا؛

گرافیک تبلیغاتی‌مان غربزده است/ از این‌همه دانشجو یکی ممیز نشد

قباد شیوا می‌گوید با اینکه نظام آموزشی کشور ما سالانه تعداد زیادی گرافیست فارغ‌التحصیل دارد ولی از بین آنها یکی مرتضی ممیز یا فرشید مثقالی نشده است.
گروه هنرهای تجسمی: قباد شیوا گرافیستی نیست که بشود سرسری به رزومه بلند بالای کارنامه هنری‌اش نگاه کرد. این ‏طراح گرافیک ایرانی از سال‌های جوانی هدفش را عرضه گرافیکِ به قول خودش ایرانی و رسیدن به مولفه‌های آن و ‏شناساندنش به جهان گذاشته است. می‌گوید حالا که دانش‌نامهٔ بریتانیکا در آخرین ویرایش خود در بخش گرافیک کشورهای در حال ‏توسعه پوستری از آثارش را به ثبت رسانده مزدش را گرفته است. انجمن بین المللی طراحان گرافیک او را به عنوان یکی از ۱۲ ‏طراح گرافیک بر‌تر جهان برگزیده است. ‏

به گزارش بولتن نیوز، تعداد جوایز و نمایشگاه آثارش در داخل و خارج از حوصله شمارش خارج است و به غیر از گرافیک، تصویرسازی و نقاشی هم پیشه اوست. ‏


در بخش دوم و پایانی گفتگو با این هنرمند که به بهانه برپایی نمایشگاه «افسانه‌های ایرانی» که بخشی از تصویرگری‌هایش را در گالری «هنر امروز» به نمایش گذاشته، انجام شد به بحث پیرامون وضعیت گرافیک ایران در زمان حال پرداختیم. ‏

*آقای شیوا امروز حال و روز گرافیک و گرافیست‌های ما را چگونه می‌بیند؟ به هر حال هنوز در ماهی هستیم که روز جهانی ‏گرافیک در آن قرار گرفته است و به اصطلاح ماه، ماه گرافیست‌هاست. ‏

-در بخش گرافیک تجاری اوضاع گویا خوب است و سازمان‌های تبلیغاتی وضع اقتصادی خوبی دارند اما در بخش گرافیک فرهنگی به ‏نظرم اوضاع مساعد نیست. الان برای خود من یک سالی می‌شود که کسی زنگی نزده که سفارشی بدهد تا پوستری طراحی کنم. مجانی پوستر ‏طراحی کرده‌ام اما سفارش جدی نه. من به موزه‌ها می‌گویم شما حداقل سالی چهار تا پنج پوستر به من سفارش می‌دادید و از کار‌ها ‏هم که استقبال می‌شد پس چه اتفاقی افتاده است؟ می‌گویند بودجه نداریم. همیشه وقتی بحث بودجه نباشد آسیبش اول به عرصه فرهنگ می‌‏رسد. ‏

*یعنی به نظرتان دلیل این کمبود سفارش فقط بعد اقتصادی است؟

-نه. فقط این نیست. یک آفت جدی تری هم وجود دارد. شما گرافیست‌های نسل ما را با نسل فعلی مقایسه کنید. سال ۴۷ که من دانشجو ‏شدم کلا دانشکده هنرهای زیبا سالی ۱۰ نفر هنرجو می‌پذیرفت. استاد به اندازه کافی ماهر هم برایمان وجود داشت. الان سر هر کوچه ‏ای یک آکادمی گرافیک شبانه و روزانه و پاره وقت و تمام وقت و... زده‌اند و یک عده جوان یا علاقمند یا کسانی را که شنیده‌اند از ‏گرافیک پول خوب می‌شود در آورد جذب می‌کنند. من همین چند روز پیش در اهواز به دعوتی رفته بودم در سالنی درباره گرافیک صحبت کنم. ۱۲۰۰ نفر در سالن بودند. این همه دانشجو واقعا؟ آیا ما برای این همه دانشجویی که جذب می‌کنیم استاد هم داریم؟ نه. ‏همین می‌شود که هیات علمی‌ها ضعیف می‌شود و آموزش صحیحی هم صورت نمی‌گیرد. بگذارید یک نکته‌ای به شما بگویم. در ‏آمریکا که خوراک ارتباطیشان گرافیک است سالی ۶۰۰ نفر از رشته گرافیک فارغ التحصیل می‌شوند و آن هم با آموزش خوب. اینجا ‏طبق آخرین آماری که وزارت علوم داده است سالی نزدیک به ۶ هزار دانشجوی گرافیک فارغ التحصیل می‌شوند، آن هم با آموزش ‏سطح پایین. سوال بعدی این است که آیا واقعا ما این همه گرافیست نیاز داریم؟

من را صدا می‌زنند بروم کارهایی که برای یک ‏صنعت ملی طراحی شده ببینم و نظر بدهم. می‌گویم واقعا کار‌ها خوب نیست و آن‌ها می‌گویند این‌ها همه توسط کسانی طراحی ‏شده که عضو انجمن صنفی هستند و کارشان خوب است! اما چرا به نظر آن‌ها کارشان خوب است چون زیر قیمت کار می‌کنند. ‏

*اکثر کارهای این روز‌ها هم کپی شده است. به نظر این آفت هم از همین نکته‌هایی که گفتید نشات می‌گیرد. ‏

-بله. چون با این آموزش‌ها جز کپی کردن نمی‌شود کار دیگری کرد. الان ببینید با این تعداد دانشجویی که داریم باید لااقل ده نفر مانند مرحوم ‏ممیز تحویل جامعه داده باشیم در حالی که اصلا یک نفر هم به وجود نیامده است. باید ۱۰ نفر شبیه فرشید مثقالی داشته باشیم. کو؟

*شما هم یکی از فعالیت‌هایتان آموزش است. مبنای آموزش گرافیک در نگاه شما چیست؟

-من همیشه یک برنامه برای آموزش داشته‌ام. هر کس از مبتدی تا فارغ التحصیل فوق لیسانس ابتدا باید دوره دیزاین گرامر را در ‏آموزشگاه من بگذراند تا اصلا دستور زبان دیزاین کردن را بیاموزد. حتی آن کسی که استاد است و در این کلاس‌ها شرکت می‌کند ‏می‌گوید این‌ها را به ما یاد نداده‌اند. من می‌گویم شما چرا نشسته‌اید به شما یاد بدهند، خودتان می‌رفتید یاد می‌گرفتید. ‏

*آقای شیوا چرا شما هیچ وقت به گرافیک تبلیغاتی علاقه نشان ندادید و حتی به گونه‌ای صحبت می‌کنید انگار از این شاخه خوشتان هم نمی‌آید. ‏

-ببینید در کشور ما در همه چیز نگاه به غرب است. سازمان‌های تبلیغاتی ما هم همین طور هستند. به فعالیت معروف‌ترین سازمان تبلیغاتی که ‏اکثر تیزرهای تبلیغاتی را پخش می‌کند نگاه کنید، اکثرش کپی است و حتی اصل آن تبلیغات که غربی است کیفیتش بالاتر است و نمونه کپی و تقلیدی ضعیف اجرای شده است. من زمانی که دانشجو بودم برای تامین هزینه‌های تحصیل و زندگی در شرکت تبلیغاتی کار می‌کردم. یادم است ‏تازه بستنی‌های ماشینی آمده بود. به من گفتند لیوان این بستنی‌ها را طراحی کنم. من با کلی شوق یک کار طراحی کردم. رفتند ‏به آن آقایی که کارخانه این بستنی را آورده بود نشان دادند و بعد مدیر شرکت یک لیوان آورد گفت گفته‌اند مثل همین را می‌خواهند. ‏اگر لیوان قشنگی بود باز حرفی نداشتم ولی خیلی زشت بود. دیدم چه کاری است من عمرم را بگذارم کاری طراحی کنم که فلان ‏کس خوشش بیاید. از همانجا از این شاخه متنفر شدم. اگر یک سازمان تبلیغاتی خوب که فکر در آن ارزش دارد باشد بدم نمی‌آید کار ‏تبلیغاتی بکنم. ‏

*به نظرتان حالا فارغ از این بحث‌ها گرافیک ما وضعیت خوبی دارد؟ مثلا گرافیک فرهنگی ما توانسته در این سال‌ها در دنیا شناخته ‏شود مثلا آنطوری که گرافیک ژاپن را می‌شناسند؟

-فکر می‌کنم گرافیک فرهنگی ما در دنیا شناخته شده است. ما پوسترهای تئاتری خوبی داریم. در سینما کار‌ها واقعا بد است اما برای ‏تئا‌تر و بی‌نال‌ها و طراحی روی جلد کتاب‌ها کارهای خوبی طراحی می‌شود. اغلب بچه‌ها کارهایی می‌کنند که جوایز خوبی می‌‏گیرند، اما اینکه بگوییم گرافیک ایرانی شناخته شده است بگذارید اینطوری جواب بدهم که اصلا یکی از اهدافی که من از زمان ‏دانشجویی برای خودم تعیین کردم همین بود که به عنوان یکی از سه تمدن کره زمین نباید گرافیکمان شبیه گرافیک لهستان یا ژاپن ‏باشد. آرزویم این بود دنیا گرافیک ایران را بشناسد. الان خوشبختانه در آخرین نسخه ویرایش شده دانش‌نامه بریتانیکا گرافیک ایران ‏هم معرفی شد و من مزدم را گرفتم. ‏

*پس بگذارید بپرسم به نظرتان شاخصه گرافیک ایرانی چیست؟

-در حال حاضر دو نوع نگاه در این مورد وجود دارد؛ یک عده از نقوش اسلیمی و شمسه در کار‌هایشان استفاده می‌کنند تا مثلا کار را ‏ایرانی کنند در حالیکه شمسه و نقوش اسلیمی ریشه ایرانی ندارد. من بیشتر رفتم دنبال ریشه‌ها گشتم. ایرانی بودن یعنی شعر و ادبیات. ‏یعنی بیان غیر مستقیم، یعنی استعاره. ما هیچ وقت نتوانستیم آنطور که مولانا‌ها و فردوسی‌ها را به دنیا معرفی کردم در عرصه تصویر ‏کسی را به دنیا معرفی کنیم. من در گرافیک و تصویر دنبال رگه‌هایی از بیان غیر مستقیم که در فرهنگمان ریشه دارد، رفتم چون ‏فرهنگ غرب مثلا یک فرهنگ رک هست ولی ما اینطور نیستیم. الان هیچ کدام از پوسترهای من از نظر ایده مستقیم نیست. اگر ‏درباره موسیقی کاری طراحی کنم نمی‌آیم عکس رهبر ارکستر را بگذارم بلکه یک بال کبوتر می‌گذارم. ضمن اینکه سعی می‌کنم کارم ‏روحیه شاعرانه داشته باشد. من این راه را رفتم. حالا جایی دو درصد موفق بوده‌ام و جایی صد در صد. ‏

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین