کد خبر: ۳۴۲۹۲۹
تاریخ انتشار:

مراسم چهلم حاجیه خانم بدری سادات کاشانی مادرشهید حاج رسول حیدری

مراسم چهلم حاجیه خانم بدری سادات کاشانی مادرشهید حاج رسول حیدری روز جمعه 20 فروردین از ساعت 17 الی 18:30 در کانون توحید واقع در میدان توحید ، خیابان پرچم برگزاری می گردد.
به گزارش بولتن نیوز، چهل روز از درگذشت حاجیه خانم بدری سادات کاشانی مادرشهید حاج رسول حیدری می گذرد، به همین منظور بازماندگان آن مادر بزرگوار مراسمی را برای روز جمعه بیستم فروردین ماه تدارک دیده اند که از ساعت 17 الی 18:30 پذیرای میهمانان محترم خواهد بود.

مراسم چهلم حاجیه خانم بدری سادات کاشانی مادرشهید حاج رسول حیدری

آدرس: کانون توحید واقع در میدان توحید، خیابان پرچم.

مراسم چهلم حاجیه خانم بدری سادات کاشانی مادرشهید حاج رسول حیدریسردار شهید رسول حیدری یکی از آنان است که بنای یادبود او در کنار هم‌رزم بوسنیایی‌اش محمد آودیچ بنا شده تا عمق پیوستگی آرمانی که هر دو برایش جنگیده و کشته شدند را نشان دهد.

در طول جنگ بوسنی و هرزگوین که تا خاتمه آن در سال ۱۹۹۵، بین ۹۷ تا ۱۱۰ هزار قربانی برجای گذاشت، صدها تن از نیروهای ایرانی و کادرهای حزب‌الله لبنان به شهادت رسیده و یا در راه جلوگیری از تبدیل بوسنی به فلسطینی دیگر اسیر شدند.

بسم الله الرحمن الرحیم. با نثار سلام و درود بی پایان خدمت منجی عالم بشریت آقا امام زمان(ع) و با درود فراوان بر ارواح پاک شهدای اسلام از صدر تا کنون و با سلام به روح طیب و طاهر فرزند شهیدم، آن شهید قهرمان و بر آن جلوه ی عشق و ایثار که با شهادتش عزت ابدی را برای خود خرید و با فراقش دردی به سنگینی کوهها را بر دل ریش من نهاد.

این آغاز وصیت نامه مادری است که فرزندش در دیاری به شهادت رسید که نامی از حسین و عباس و زینب نبود، حرمی نبود تا او لقب پر افتخار شهید مدافع حرم بگیرد. رسول در سرزمینی به وصال حق رسید که درخت اسلام تازه پا گرفته بود و نیازمند خون سرداری بود تا تنومند و تناور شود. او در جایی به مقام شهادت نائل شد که حتی کشته شدنش برای برخی معاندین ظن دنیا دوستی و ثروت طلبی داشت. رسول با نثار جان خویش با تمام وجود فریاد زد "کلنا عباسک یا زینب”

 دوستی و عشق و وابستگی  این مادر و فرزند مثال زدنی بود. با این حال  روزی که رسول به او گفت که میخواهد به سپاه برود، تنها از او پرسید "برای چه می‌خواهی به سپاه بروی؟” و چون پاسخ شنید: "برای رضای خدا” ، گفت: "اگر برای رضای خدا می‌روی، من هم برای خدا دادمت و دیگر تو را پس نمی‌گیرم” و نگرفت.

photo_2016-03-16_10-30-33


رسول خود را نه تنها یک فرزند که روحی مشتق از مادر می دانست  و میگفت: "مادر ما یک روح هستیم در دو بدن”

و از جبهه ها برایش نوشت:

سلام بر تو مادر. نه! تو برایم پدر هم بوده‌ای. برادر هم بوده‌ای. خواهر هم بوده‌ای. همه چیزم بوده‌ای. سلام بر تو ای آنکه توحید را به من آموختی. راه زندگی کردن را نشانم دادی. ای که همیشه مشوق من در راه جهاد برای خدا بودی. کفنم را تو بر تنم پوشاندی. در پایان از تو می‌خواهم که برایم دعا کنی زیرا به دعایت بسیار محتاج هستم. خدا نگهدارت باشد.

فرزندت رسول منتظرت هستم.

روزی رسید که جنگ ایران و عراق دیگر به پایان رسیده بود و همگان در حاشیه امن زندگی می کردند. آن روزها ظلم و تجاوز در حق مسلمانان بوسنی تازه به گوش می رسید. رسول که احساس وظیفه می کرد با تواضع و فروتنی همیشگی خود از مادر کسب اجازه کرد تا به داد مسلمانان بی پناه بوسنی برسد. مادر با تمام عشق و وابستگی که به فرزند خود داشت، وقتی شنید این دستور رهبر معظم است، تنها گفت گفت، "باشد! اگر آقای خامنه‌ای دستور داده، برو”

مادری که تنها شادی را وقتی میشد در چشمانش دید که رسول در کنارش بود، احساس وظیفه رسول را به خوبی درک کرده و فرزندش را با خدا معامله کرد.

مادر شهید همیشه می گفت هر سال روز عید غدیر که سالگرد رسول است برای من به سختی میگذرد. آخر آن روز  فرزندش ساعاتی قبل از شهادت و در عید غدیر با هزاران مشقت با او تماس گرفته بود تا عید را به او تبریک بگوید چون مادر سیده بود و رسول مقید بود که عید سادات را به او تهنیت بگوید و این آخرین کلامی بود که میان این دو روح متصل رد و بدل شده بود و مادر تا زمان مرگ، هرگاه  یاد این خاطره و  فرزند شهیدش می افتاد اشک از چشمانش جاری میشد

 IMAG4213

مادری که فرزندش از بوسنی برایش نوشت:

سلام، سلام گرم، خالصانه و با شرمندگی فراوان، دستت را می بوسم، و مهرت را که در قلبم و خونم جای گرفته می ستایم. در سالهای اخیر زیاد از شما دور بوده ام ولی این بار چیز دیگری است خیلی به یادت هستم، تابستان خاطرات شیرینی را داشتیم، پس از مدتها آن صورت نورانیت را می  دیدم و دست گرمت را که بر صورتم نوازش می  داد و بوسه پر از مهرت را که بر پیشانیم جای می  گرفت به یاد می آورم.

بودن در نزد شما برایم انتهایی ندارد، وابستگی روز افزون روحی به شما مثل نوشیدن آب دریا است که انسان را تشنه تر می کند. می ستایمت بخاطر مادریت، می بویمت بخاطر دوستی یمان. خدا می  داند که در همین لحظه دستهای گرمت را لمس می کنم، صورت پر از مهر و عطوفتت را به یاد می  آورم، من در حضورت تشنه کامی بودم بر لب دریا، ایام گذشته را در حق شما به غفلت سپری کردم و آنچه که از گذشته خویش از بزرگواری شما به یاد می  آورم، حزن و اندوه تمام وجودم را در بر می  گیرد و امید به عفو و بخشش شما دارم.

مادر آنچه که مرا بدین جا کشانیده نه هوس است و نه ماجراجویی و نه یک شغل، مسئله مهمتر از اینهاست. هزار سال ما در اینجا تحقیر شدیم، بیرون رانده شدیم و حالا پس از هزارسال ما یکبار دیگر به اینجا برگشته  ایم و خدا را سپاس که بر من منت نهاد و در این جمع پذیرفت، امتحان مشکل و سختی است. جامعه اینجا از زمین تا آسمان با جامعه خودمان فرق دارد، و در این آزمایش امیدم به دعای شماست، امیدم به جده بزرگوار شما حضرت فاطمه الزهرا سلام ا… علیها می باشد.

برایم دعا کن که خداوند مرا در این زمان موفق گرداند، مادر در اینجا پناه بردن به قرآن، دعای کمیل برایم معنی دیگری دارد، و اینکه جز او و جز ذات احدیت و اهل بیت رسول ا… (صلوات ا… علیهم اجمعین) پناهی و ملجائی نداریم.

سرورم از شما می خواهم که هر آنچه نا سپاسی از من دیدی ببخشی و عفو نمایی.

انشاا… امیدوارم دیدارها بزودی تازه گردد.

عرضی ندارم جز نثار و تقدیم بوسه ای بر دستان گرمت. مادرم، محبوبم، و ای عزیزتر از جانم مرا از دعای خیر و خانواده ام را از محبتت بهره مند ساز، همانطور که تا کنون بوده ای.

فرزند کوچکت، بازیگوشت و بی انضباطت

و آنکه همیشه به یاد توست

رسول

IMAG4234

و امروز این ذریه زهرای مرضیه سلام الله علیها دار فانی را وداع گفته است تا در کنار فرزند شهیدش آرام بگیرد.


منبع: بولتن نیوز

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین