تابستان گرمی داشتیم
بچه ها عملیات بزرگی رو برای رسیدن به سه راهی شهر "تدمر" برنامه ریزی کرده بودند.
بچه ها تا یک کیلومتری سه راهی پیش رفتند و دستور رسید خط تثبیت همانجا برقرار شود؛ سریع لودر شروع به ساخت خاکریز کرد و هنوز جاده را کامل نبسته بودند که کامیون یخ نزدیک شد...
چند نفر از رزمنده ها رفتند کنار جاده تا کامیون را نگه دارند اما راننده تصور کرده بود اینها میخوان یخ بردارن!!!
راننده با سرعت بیشتری از بچه ها گذشت(چون تصور میکرده خط یک کیلومتر جلوتر و در سه راهی است!)
فریادهای بچه ها هیچ فایده ای نداشت و راننده به سرعت از خط مقدم عبور کرد و به سمت دل داعش رفت ...
.
اولین موضع داعشی ها در یک باغ در چندصد متری بود، کامیون به سمت باغ رفت و هیچ داعشی نبود تا مقابله کند!
راننده تا سه راهی رفت و آنجا فهمیده بود که اثری از بچه های فاطمیون نیست و برگشت ولی اینبار که به محدوده باغ رسید زدنش(راننده زخمی شد ولی جان به در برد).
.
بعدها خیلی فکر کردیم چرا در مرحله اول داعشی ها کامیون یخ را نزدن و به این نتیجه رسیدیم که داعش وقتی کامیون به سمتش رفته با خودش گفته؛ اولین انتحاری فاطمیون آمد! ولی بعدش متوجه شده ایشان انتحاری نبوده و راه را گم کرده
منبع: اماج