هیچ کس آن روز را ندیده است! آری بر همه گلبرگ ها خواهم نوشت که او خواهد امد با یک بغل گل محمدی، او خواهد آمد تا آسمان لبخند ببارد، او خواهد آمد تا زمین قد بکشد به قاب قوسین خدا! او خواهد آمد تا نسیم رائحه خوش سلام خدا را به شقایق ها و ریحان ها برساند!
گروه فرهنگی ـ محسن قائمی نسب: اسفند به پایان رسید و داوزدهمین ماه هم تمام شد، اما چشم های منتظران ماه دوازدهم را ندیدند! سال با تو نو میشود و بهار با تو خوش است! حال ما با تو خوب می شود و چشم ما با تو روشن! عشق با تو معنی می دهد و غزل با تو مغازله می کند، آسمان محو تماشای تو می شود و ابرها به اشاره تو بارور! باران به غمزه چشم های تو می بارد و خورشید به اذن پلک های تو طلوع می کند! برای ما هیچ روزی نو نیست، مگر نوروز آمدن تو! آینه ششم قد قامت تو را در نوروز دیده است! و ما نوروز را از این جهت دوست داریم که وعده آمدن تو از پشت پرچین های انتظار داده اند! گفته اند روزی تو خواهی آمد از کوچه های باران، و چه نوروزی خواهد بود آن روز! روز نویی که در خیال نگنجد و در وهم نیاید! هیچ کس آن روز را ندیده است! آری بر همه گلبرگ ها خواهم نوشت که او خواهد امد با یک بغل گل محمدی، او خواهد آمد تا آسمان لبخند ببارد، او خواهد آمد تا زمین قد بکشد به قاب قوسین خدا! او خواهد آمد تا نسیم رائحه خوش سلام خدا را به شقایق ها و ریحان ها برساند! خواهم نوشت او خواهد آمد خوب تر از صد هزار بهار! او که نرگس ها نگران مقدم اویند! او خواهد آمد و چشمه ها به دنبال او جاری می گردند! او خواهد آمد و شهری خواهد ساخت همیشه بهار، شهری که دل ها در آن نمی گیرد و آفتابش همیشه لبخند می زند! شهری که از دیوار کوچه هایش شاخه های یاس می روید و در تمام خیابان هایش عطر گل محمدی می وزد! شهری که زنانش زینب خو و فاطمه بویند! و مردانش به علی اقتدا می کنند، او خواهد آمد و شهری خواهد ساخت لبریز از یاد خدا!
انتهای پیام/
قلبها را مهر هم عهدی زند / از حرم بانک انا المهدی زند
اللهم عجل لولیک الفرج