انگار یادمان رفته خیلی از نیکی ها و مهربانی ها هرچقدر هم بدیهی باشد باید گفته شود تا دیده شود و الگوبرداری شود و دست کم تصویری واقعی تر از مردم به دست دهد.
به گزارش بولتن نیوز،آن بیرون یعنی در جامعه هزاران بیمار بیبضاعت و لشکر
میلیونی بیکاران وجود دارند که با این متنها گرم نمیشوند. گاهی اما به
اندازه همان لباسی که روی یک دیوار میآویزیم اندکی گرما زیر پوست جهان
سرد بیرون میرود.
پاییز امسال از میان خبرهای انبوهی که حجم
سنگینی از غم را در پیاله چشمهای آدم خالی میکند و یادآور میشود که
انگار وزن و سهم شر در این عالم بیشتر از وزن خیر است و نیمه تاریک آدمی
مثل یک جنگجو از تصرفات در آن نیمه خیر دست نمی کشد و قصد دارد از مساحت آن
نیمه خوب بکاهد، خبر از دیوارهایی رسید که داشتند در شهرهای مختلف کشور
جان میگرفتند و شهرها آرام آرام به این سلسله میپیوستند.
دیوار
بار معنایی و تداعی مثبتی ندارد. آدم را یاد خیلی چیزها می اندازد ازجمله
مانع و سرما، یاد آن شعر معروف اخوان ثالث وقتی از شکست و مرگ مهربانی حرف
میزند: «سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت / سرها در گریبان است / کسی سر
برنیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را / نگه جز پیش پا را دید، نتواند /
که ره تاریک و لغزان است / وگر دست محبت سوی کس یازی / به اکراه آورد دست
از بغل بیرون / که سرما سخت سوزان است / نفس، کز گرمگاه سینه میآید برون،
ابری شود تاریک / چو دیوار ایستد در پیش چشمانت» نفس که لطیفترین جزء از
وجود آدمی است در سرما میتواند چنان منجمد شود که مثل دیوار در برابرت
بایستد.
اما آدمی نشان داده است که میتواند گاهی از همه این
تعاریف و تداعیها عبور کند. رفتار آدمها گاهی علیه تداعی هاست، مثل وقتی
که پاییز امسال ناگهان با پدیده «دیوار مهربانیها» روبه رو شدیم.
اما
اولین خبرهایی که آذرماه امسال درباره این دیوار منتشر شد، مربوط به مشهد و
شیراز بود. گرچه روایتهای دیگری هم در این باره وجود دارد. با این همه
گفته میشود کسانی از اهالی این دو شهر، اولین چراغها را روشن کردهاند.
اما
سایتها و خبرگزاریها همان روزها درباره ایدهای قابل توجه در آستانه
زمستان و آغاز فصل سرما نوشتند: عدهای جوان ناشناس دیواری با نام مهربانی
در شیراز ایجاد کردهاند تا مردم لباسهای بلااستفادهشان را آنجا
بیاویزند و فقرا بدون واسطه آنها را بردارند.
آنها دیوار یکی از
خانههای خیابان قدمگاه شیراز را رنگ زده، رویش چوب لباسی گذاشته و در کنار
آن نوشتهاند: «نیاز نداری بذار، نیاز داری بردار.»
اما این قطار
در ایستگاه مشهد و شیراز متوقف نماند. طولی نکشید که شهرهای بسیاری در کشور
از تهران و تبریز و کرج تا اصفهان و کرمانشاه و ارومیه و کازرون و شهرهای
بزرگ و کوچک دیگر به این قطار پیوستند و در کمتر از دو هفته دیوار مهربانی
به رسانههای بین المللی رسید.
از سی ان ان تا دویچه وله فارسی، از
هفته نامه اشپیگل تا دیلی تلگراف، از بیبی سی فارسی تا روزنامههای
ایتالیا و دیگر رسانهها ذوق زدگی خود را از آنچه این روزها در ایران
اتفاق میافتاد پنهان نمیکردند.
همچنان
که دویچه وله در این باره نوشت: «این حرکت، حرکتی است که به نوعی خودجوش و
خلاقانه است، یعنی از سوی مردم دارد اجرا میشود و به همین دلیل میتواند
تأثیرگذاری بیشتری بر اقشار مختلف جامعه داشته باشد. کسی به درستی نمیداند
از کجا و دقیقا از کی شروع شد.
ظاهرا مردی در مشهد در محله ثروتمندنشین ملکآباد، بلوار سجاد اولین کسی بوده که دیوار خانهاش را اختصاص داده به پخش مهربانی.
این
مرد که نه میخواهد نامی از او برده شود و نه شغلش علنی شود، میگوید: چند
ایده شبیه به این را در اینترنت دیده بودم. در استرالیا مردم در یک روز
مشخص وسایلی را که نیاز نداشتند پشت در میگذاشتند، بادبادکی بزرگ هم هوا
میکردند تا مردم شهر بفهمند در آن خانه دارد کار خیر انجام میشود.
عکس
دیگری هم دیدم که مربوط به استان گیلان بود. جایی را مشخص کرده بودند که
مردم لباسهای اضافی شان را میگذاشتند تا هرکس که لازم دارد بردارد. شنیدم
در تهران هم یخچالی گذاشتهاند و مردم داخلش خوراکی و غذا میگذارند.
اما
آن مرد مشهدی که مبدع این حرکت بود نکته جالبی را هم لابه لای حرفهایش
مطرح کرده بود: روزهای اول نگران بودم کسانی بیایند و همه لباسها را
بردارند و بروند ولی این اتفاق نیفتاد.
من به چشم خودم دیدم یک نفر
دو دست کت و شلوار کاور کشیده و تقریبا نو را به این جالباسی آویزان کرد.
کتوشلوارها را از خشکشویی آورده بود. بعد از این اتفاق یک نفر آمد و چند
تا لباس بچگانه برداشت و رفت، یعنی اصلا و ابدا دست به کت و شلوارها نزد.
لایههای زیرینتر رفتارهای خیرخواهانه کجاست؟با
همه حواشیای که <دیوار مهربانی> و طرحهای مشابه میتواند داشته
باشد اما آیا آثار و تبعات ذهنی - روانی و اجتماعی مثبت این حرکتها قابل
چشم پوشی است؟ فضا دادن به این حرکتها مثل فضا دادن به یک جنین برای رشد،
نوعی حس امنیت درونی را در جامعه ایجاد نمیکند؟ گارد آدمها را باز
نمیکند که دیگر چنین قاطعانه نگویند:<هوا دلگیر، درها بسته، سرها در
گریبان، دستها پنهان / نفسها ابر، دلها خسته و غمگین /درختان اسکلتهای
بلور آجین / زمین دلمرده، سقف آسمان کوتاه / غبار آلوده مهر و ماه / زمستان
است.>
فرق میکند که در رسانه از روزنامه بگیرید تا تلویزیون و
رسانههای مجازی هر روز خبرهایی از قتل و کیف قاپی بشنوی یا اینکه
سلسلهای از خبرها را پشت سر هم بشنوی که مثلا در شهرهای ایران، دیوار
مهربانی راه افتاده است یا اینکه در فلان شهر با بارش برف یک گروه پاکسازی
طبیعت، ظرفهای گندم را لابلای شاخههای درختان گذاشتهاند یا در شهری دیگر
یخچالهایی در برخی از نقاط شهر تعبیه شده تا تهیدستها به چند وعده غذای
روزانه دسترسی داشته باشند. این فاصله فقط فاصله وحشتناک دو خبر نیست،
فاصله غریب میان دو تعریف از آدمی است.
اگرچه
ظاهرا ماحصل دیوار مهربانی ممکن است پوشاندن لباسی گرم بر تن آدمهایی
باشد که قدرت خرید لباس برای خود ندارند یا ماحصل نصب ظروف گندم روی شاخه
درختان سیر شدن چند پرنده باشد اما این روییترین لایه این اقدام است.
در
واقع لایه زیرین این حرکت، تعریف تازهای است که از انسان به دست ما
میدهد و به ما یادآور میشود پس میتوان در شهری که فکر میکنیم همه دنبال
منافع خودشان هستند و میخواهند از هر راه ممکن و ناممکن به آن مطلوبهای
شخصی برسند - حتی اگر به قیمت دور زدن قانون باشد - آدمهایی را دید که به
فکر دیگران هستند و به نیازها و نارساییهای آنها میاندیشند.
ما
نیمه دیگری را نادیده می گیریم، شاید برای اینکه آن را بدیهی می پنداریم
یا شاید برای اینکه نیازی به گفتن آنها نمی بینیم چون مشکلی نیست که برای
حل کردن در کانون توجه قرار گیرد.
انگار یادمان رفته خیلی از نیکی
ها و مهربانی ها هرچقدر هم بدیهی باشد باید گفته شود تا دیده شود و
الگوبرداری شود و دست کم تصویری واقعی تر از مردم به دست دهد. مردمی که به
وقتش مهربانی شان مثال زدنی است اما در غیاب این رفتارها یا انعکاس ندادن
آنها، تصاویر خشن اجازه دیده شدن واقعیت ها را می گیرد و تصویری از
جامعهای نه چندان قابل اتکا و اعتماد به ما میدهد.
آنها که بر دیوار مهربانی حاشیه زدندبازتاب
این خبر در فضای مجازی هم حاشیههای جالب توجهی داشت. یکی از پررنگترین
حاشیهها، جدالها و دعواهای کاربران درباره این موضوع بود که این دیوار
اولین بار از کدام شهر جان گرفته است.
برخی از کاربران سرسختانه در
کامنتهایشان توان قابل توجهی را صرف این موضوع کرده بودند که دیوار
مهربانی از شهر آنها آغاز شده است و بعد سایر شهرها به این حرکت
پیوستهاند.
برخی از کاربران با نوع اظهارنظرهایشان طرح را تحقیر
میکردند از عوض کردن نام این دیوار به نام<دیوارگدایی> تا خاطرنشان
کردن این موضوع که این طرح باعث فقیرپروری میشود و بهتر است به جای ماهی
به ملت ماهیگیری یاد داد. الصاق واژه کپی برداری از شهرهای اروپایی حاشیه
دیگری بود که در فضای مجازی بازتاب داشت.
اینکه دیوار مهربانی چیز
تازهای نیست و سال هاست مشابههایش در اروپا و امریکا انجام میشود. برخی،
این وسط نگران تبعات بهداشتی دیوار مهربانی بودند و میگفتند که این کار
ممکن است مخاطرات بهداشتی بالایی داشته باشد.
بعضیها
هم البته مشفقانهتر به موضوع نگاه میکردند و حتی میخواستند این ایدهها
در سطحی وسیعتر و به گونهای خلاقانهتر دنبال شود: اگر جوانان بیکار هر
استان یارانه هر ماهشان را یک جا جمع کنند و دو نفر آدم شیر پاک خورده
مسئولیتش را در دست بگیرد، مثلا در هر استان ۲۰ هزار نفر شرکت کنند، جمع
یارانه هر ماه آنها میشود تقریبا یک میلیارد تومان و در یک سال ۱۲
میلیارد تومان.
از همان ماه اول میشود با سرمایه گذاری برای
اعضا اشتغال ایجاد کرد و با جمع شدن یارانهها و سود حاصل از اشتغال در
ماههای بعد میتوان برای همه اعضا شغل و پس انداز و سرمایه فراهم کرد.
ما چقدر شخصیت هضم و جذب مهربانی را داریم؟یکی
از نکاتی که در همین فضا از سوی مخاطبان یادآوری میشد و نکته دقیقی بود،
این موضوع بود که ما به عنوان مشتری این مهربانی چقدر جنبه و شخصیت پذیرش و
هضم این مهربانی را داریم؟ به عنوان نمونه مستوره برادران نصیری از فعالان
رسانه در صفحه مجازی خود به یک اتفاق واقعی که از سر گذرانده بود اشاره
میکرد:< اولین بار که رفتم، تابلوی بالای سر منشی چشمم را گرفت. متنی
بود با این مضمون: هر بیماری که توان پرداخت حق ویزیت را ندارد، فقط به
منشی اطلاع دهد.
خیلی محترمانه و خوب، حالا بماند که بعدها چقدر
مطمئن شدم چه پزشک حکیم و بزرگواری است. گذشت تا این آخرین بار که فقط ردش
روی دیوار بود، حتی میخاش هم بود، اما تابلو نبود. از منشی پیگیر شدم.
چند
بار سرش را به علامت تأسف تکان داد و یک جوری که لبخوانی کنم، گفت: خیلی
اذیتمون کردند. تعریف کرد که این آخریها یک بار از صبح تا عصر فقط یک
نفر پول ویزیت داده بود. البته حالا هم اگر کسی واقعا توان پرداخت نداشته
باشد و دکتر متوجه شود، پول را برمیگرداند.>
همان موقع نگاه
کردم دیدم دستکم بیست نفری در نوبت هستیم، پول ویزیت هم ۴۰هزار تومان
است، جز یک نفر، به سر و وضع هیچکداممان نمیخورد که از پسش برنیاییم.
بعید دانستم که همان روز - یا روزهای مشابه -اشاره شده، فقط یک نفر توان
پرداخت مبلغ را داشته.
رسانهها و بازتاب تاریکیهای انسانرسانههای
ما و در سطح وسیعتر رسانههای جهان انگار فقط برای بازتاب چالشها و نقاط
تاریک وجود انسان و جامعه تربیت شدهاند و همانها را بو میکشند. خبرها
اغلب حول محور تاریکیها و چالشها چرخ میزند. فرق هم نمیکند چه ساحتی.
از
سیاست بگیرید تا اقتصاد، از حوادث بگیرید تا فرهنگ، اغلب میبینید که
تمرکز بر روی نقاط چالش برانگیز است. مثلا تعریف حادثه در ذهن یک خبرنگار و
رسانه به شکلی جا افتاده که حادثه را در قتل و سرقت و تصادف و ... ببیند و
همانها را دنبال کند.
این سوگیریها البته ریشههای عمیقتر
فرهنگی، اجتماعی، ذهنی و روانی دارد. اینکه ما از کودکی یاد میگیریم که
بیشتر از آنکه به افکار مثبت بها بدهیم، متوجه افکار منفی باشیم.
این
پدیدهای است جهانی و عمومیت دارد. رگههای این بدبینی را در همین
واکنشها به دیوار مهربانی میبینید. اینکه برخی تلاش میکنند این حرکت را
به شیوههای مختلف تحقیر کنند یا بر آن خرده بگیرند یا از ضرب المثلها مدد
بگیرند و بگویند با یک گل بهار نمیشود.
در هر حال رسانهها در
بستر هنجارها و ارزش گذاریهای فرهنگ عمومی قرار دارند. آنها با نوع سیاست
گذاریهایشان و تعریفی که از خبر دارند، دست به جریان سازی خبری میزنند و
نباید از یاد برد که آنها برآمده و برساخته تفکر غالب موجود در فرهنگ
عمومی هستند.
فورواردها و توهّم کمک به همنوعیکی
از حاشیههای حضور آدمها در فضای مجازی فرو رفتن در لفاظی و حرافی است.
گاهی فوروراد کردن متنهایی درباره مهربانی، محبت و عاطفه گرایی و نظایر آن
آدمها را از اینکه عملا در معرض مهربانی قرار بگیرند بازمی دارد.
بالشخصه
در این فضاها این حالت توهم زایی را دیدهام که گاهی اشتهای ما به
مهربانی و محبت با فوروارد کردن متنها کور میشود و مثل یک نوع ریزه خواری
احساس سیری کاذب به ما دست میدهد.
گمان
میکنیم همین که مثلا هر روز متنهایی درباره قضاوت نکردن فوروارد کنیم،
میتوانیم مطمئن باشیم که قواعد عمل اخلاقی را مراعات کردهایم یا اگر
متنهایی درباره رعایت حقوق همنوع و کمک به دیگران را فوروارد کنیم
میتواند خیالمان راحت باشد که ما وظیفهمان را در کمک به همنوع به نحو
احسن انجام دادهایم در حالی که واقعیت چیز دیگری است. آن بیرون یعنی در
جامعه هزاران بیمار بیبضاعت و لشکر میلیونی بیکاران وجود دارند که با این
متنها گرم نمیشوند.
آن بیرون چالشهایی وجود دارد که اگر همه ما
صبح تا شب در فضاهای مجازی متنهای شیک کمک کردن به همنوع را فوروارد کنیم،
آن تاریکیها از بین نخواهد رفت و آن گرهها باز نخواهد شد، گاهی اما به
اندازه همان لباسی که روی یک دیوار میآویزیم اندکی گرما زیر پوست جهان
سرد بیرون میرود.
منبع:برترین ها