گروه بین الملل: محمدعلی دستمالی: یکی از پدیدههایی که خیلی وقتها در تحلیلهای سیاسی نقش آن را نادیده میگیریم و بعضاً با کارکرد و اهمیت آن آشنا نیستیم، ابزار ساده و کارآمدی به نام نقشههای جغرافیایی و توجه به خطوط مرزی کشورها و مناطق مختلف آنها است.
به گزارش بولتن نیوز، اگر به نقشهی کشورهای منطقه و به ویژه چهار کشور «محور ساعت» (حروف کلمهی ساعت برگرفته از حرف آغازین نام کشورهای سوریه، ایران، عراق و ترکیه است) نگاهی بیاندازیم، درمییابیم که مجاورت چهار منطقهی کردنشین چهار کشور جهان در کنار همدیگر، همواره نزد برخی از تحلیلگران سیاسی، این ایده را به وجود آورده که احزاب کُردی میتوانند با الصاق و به هم چسباندن این تکّهها به همدیگر، یک کشور یکپارچه و واحد به نام «کردستان بزرگ» را به وجود بیاورند.
این گروه از تحلیلگران در بیان استدلالات خود، از بیانیههای متعدد رهبران سیاسی کُرد و نیز متون کنگرههای احزاب مشهور کُردی مثال آورده و اعلام میکنند که نه تنها اغلب احزاب کُردی به دنبال این آرمان ناسیونالیستی هستند، بلکه بنا به دلایل متعدد، برخی کشورهای جهان نظیر آمریکا نیز از این ایده حمایت میکنند و به دنبال آن هستند که در منطقه، «دومینوی تجزیه» راه بیندازند.
نگارنده در برابر این ایده، نظر دیگری دارد و بر این باور است که بر اساس قواعد واقع عینی و ملموس واقعگرایی سیاسی، میتوان به این واقعیت پی برد که دستکم در شرایط سیاسی، امنیتی و اقتصادی کنونی حاکم بر منطقه و جهان، باید هراس از شکلگیری یک کشور مستقل یکپارچهی متشکل از مناطق کردنشین چهار کشور مهم منطقه را به عنوان یک نظریهی قرن بیستمی به آرشیو سپرد و این واقعیت را پذیرفت که شرایط سیاسی، اجتماعی و فرهنگی حاکم بر کشورها و نیز کردهای منطقه، آن قدر دچار تغییر و تحول شده که نه تنها احتمال تشکیل یک کردستان مستقل، بلکه احتمال اتصال دو تکه از مناطق کردنشین عراق و سوریه به همدیگر نیز بسیار دور از ذهن و بعید است. ضمن آنکه اختلافات حاکم بر احزاب کُردی، تفاوت بسیار جدی شیوهی زندگی و مطالبات سیاسی- اجتماعی کردها در چهار کشور مزبور و نیز بسیاری دیگر از مسائل مرتبط با جغرافیای سیاسی و معادلات اقتصادی، چنین چیزی را ناممکن میسازد؛ اما در کنار این استدلالات، مسئلهی مهم دیگری نیز وجود دارد که تحلیل دقیق ابعاد آن، میتواند تا حد زیادی موانع و محالات مسیر تشکیل کردستان یکپارچه را برای ما روشن کند. این مسئله عبارت است از: موجودیت یک واحد سیاسی- جغرافیایی جدید به نام «اقلیم کردستان عراق».
اقلیم کردستان عراق و رُجحان ترکیه بر ایران و سوریهدر باور برخی از تحلیلگران، ظهور و تثبیت اقلیم کردستان عراق، آغاز یک مسیر میانمدت برای کردهای دیگر کشورها نیز هست و از لحاظ روانی آنان را وادار به تحرکات سیاسی میکند و میتوان چنین تجربهای را باز هم تکرار کرد؛ اما در کنار این نظریه، ایدههای دیگری نیز وجود دارد که میگوید: شرایط سیاسی- امنیتی کشورهایی نظیر ترکیه و ایران، به هیچ وجه با عراق قابل مقایسه نیست و زمینههای سیاسی- اجتماعی ایجاد اقلیم، دلایل فدرالیزه شده عراق، مداخلهی آمریکا و دیگران و دوران بعث و پسابعث، به کلی با فضای ایران و ترکیه متفاوت است و از این گذشته، مناسبات اجتماعی و فرهنگی خاص و متفاوت کردهای ایران با مرکز و نیز پراکندگی جغرافیایی خاص کردها در جنوب شرقی و شمال ترکیه، مجموعاً فضایی پدید آورده که احتمال ایجاد اقلیمهای کُردی در این دو کشور را ناممکن میسازد و در سوریه نیز فعلاً ادارهی مناطق کردنشین شمال سوریه، تنها به خاطر شرایط امنیتی خاص و بر اساس توافق نانوشته به کردها سپرده شده است.
در کنار این استدلالات، نگارنده بر این باور است که اتفاقاً همان اقلیم کردستان عراق که برخیها آن را بزرگترین محرّک برای کشورهای دیگر میدانند، خود عاملی است برای آن که این فرصت و موقعیت سیاسی و اقتصادی مهم، تنها در اختیار کردهای عراق باشد. چرا؟ برای پاسخ دادن به این سؤال مهم، باز هم لازم است به نقشه بازگردیم. توجهی ساده و سریع به نقشهی ایران و عراق نشان میدهد که دو استان کردنشین دهوک و اربیل، یعنی اصلیترین قلمرو حزب دموکرات کردستان به رهبری آقای مسعود بارزانی، هممرز ترکیه و سوریه هستند و دو استان سلیمانیه و حلبچه که نفوذ سه جریان مهم اتحادیهی میهنی به رهبری مام جلال طالبانی، جنبش تغییر به رهبری نوشیروان مصطفی و جریانات اسلامی در این دو استان مشهود است، با جمهوری اسلامی ایران هممرز هستند و علاوه بر اینها، کرکوک نیز به عنوان یکی از شهرهای خارج از قلمرو حقوقی اقلیم کردستان و به عنوان بخشی از مناطق متنازع علیها، محل نفوذ همین جریانات گروه دوم است که با بارزانی میانهی خوشی ندارند و به این ترتیب، اقلیم کردستان عراق، از منظر روابط خارج از مرزها، همواره، در دو قطب متفاوت، تصمیمگری و عمل خواهد کرد:
الف) قطب اتحادیهی میهنی، جنبش تغییر و بخشی از جریانات اسلامی، در سلیمانیه، حلبچه و کرکوک تا حد زیادی همسو با ایران و جریانات شیعی عراقی حرکت خواهند کرد.
ب) حزب دموکرات کردستان عراق به رهبری بارزانی در استانهای دهوک و اربیل، در حوزههای سیاسی، امنیتی و اقتصادی خارج از مرزها، روابط تنگاتنگی با ترکیه خواهد داشت و این روابط عمیقتر خواهد شد و در حوزهی داخل نیز هممرزی این مناطق با الانبار و نینوی، کردهای این منطقه را از منظر سیاست داخلی، به سنّیها نزدیکتر خواهد کرد.
حال اگر بپرسیم: در مقایسه بین این دو قطب، کدام جریان، اثرگذارتر خواهد بود؟ در پاسخ میتوانیم بگوییم: جریان بارزانی چند ابزار مهم و تعیینکننده در دست دارد:
- جریانات مخالف مسعود بارزانی، دچار مشکلات و اختلافات داخلی شدهاند و چهرههایی نظیر مام جلال و نوشیروان مصطفی امین و نیز سران گروههای دینی، محبوبیت گستردهای ندارند. مام جلال طالبانی از صحنه کنار رفته و شخص مسعود بارزانی دارای مشروعیت دیپلماتیک بینالمللی شده است.
- جریانات ناهمسو با بارزانی، غالباً یا چپگرا و یا اسلامگرا هستند و از لحاظ نفوذ گفتمانی، عملاً علمداری جریان ناسیونالیسم کُردی به دست جریان بارزانی افتاده است.
- بر اساس تحلیلها و اطلاعات معتبر و موثق، در اقلیم کردستان عراق؛ غیر از سه نفر یعنی مسعود بارزانی رئیس اقلیم، برادرزاده و دامادش نیچروان بارزانی نخستوزیر اقلیم و همچنین آشتی هورامی وزیر انرژی و منابع طبیعی، هیچکس از آمارهای مربوط به فروش نفت و درآمدهای آن اطلاعی در دست ندارد و به عبارتی روشنتر، خزانه در دست بارزانی است و فرماندهی کل نیروهای پیشمرگ نیز با اوست و سرویس اطلاعاتی اقلیم نیز توسط پسر او مسرور بارزانی اداره میشود و به علاوهی اینها، چند دستگاه رسانهای حرفهای و مدرن نیز، در حمایت از بارزانی فعالیت میکنند و لذا، تنظیم روابط با این گروه است و دستکم در شرایط کنونی، حفظ و ارتقای رابطه با ترکیه به معنی دستیابی به بازارهای جهانی و تضمین قدرت بازی اقلیم در کلوپ آمریکا و متحدین او، تبدیل به یک استراتژی جدی شده است.
نامه ی برگشت خوردهی ملامصطفی بارزانی به رئیس جمهور ترکیه در سال 1960 میلادیدر بررسی تاریخ روابط کردهای عراق و جمهوری ترکیه، میتوان از سخنان چند هفته پیش مسعود بارزانی مثال آورد.
بارزانی در آخرین سفر خود به ترکیه که تنها دو روز پس از ورود غیرقانونی نظامیان ترکیه به اطراف موصل عراق صورت گرفت، به آنکارا سفر کرد. در سفرهای پیشین، خبری از پرچم اقلیم کردستان عراق نبود اما این بار در دیدارهای متفاوتی که بین مسعود بارزانی و رئیسجمهور و نخستوزیر ترکیه صورت گرفت، پرچم اقلیم نیز در برابر دوربینها گذاشته شد. بارزانی در آنکارا در یک گفتگوی اختصاصی برای خبرنگاران رسانههای کُردزبان اعلام کرد: «پدر من ملامصطفی، در سال 1960 نامههایی به سران اغلب کشورهای جهان فرستاد و در مورد وضعیت دشوار کردها از آنان کمک خواست. برخی به آن نامه پاسخ دادند و برخی نیز ساکت ماندند؛ اما رئیسجمهور وقت ترکیه، تنها فردی بود که نه تنها نامه را باز نکرد، بلکه آن را به آدرس فرستنده برگشت داد؛ اما حالا، پس از 55 سال، من از سوی رئیسجمهور و نخستوزیر ترکیه، در شرایطی مورد استقبال قرار میگیرم که پرچم کردستان نیز وجود دارد.»
بارزانی در آخرین سفر خود به ترکیه که تنها دو روز پس از ورود غیرقانونی نظامیان ترکیه به اطراف موصل عراق صورت گرفت، به آنکارا سفر کرد. در سفرهای پیشین، خبری از پرچم اقلیم کردستان عراق نبود اما این بار در دیدارهای متفاوتی که بین مسعود بارزانی و رئیسجمهور و نخستوزیر ترکیه صورت گرفت، پرچم اقلیم نیز در برابر دوربینها گذاشته شد.
در همان سالیان آغازین پیروزی انقلاب اسلامی ایران، سران احزاب کُرد عراقی، با سران انقلاب در ارتباط بودند و مام جلال طالبانی، در نوفل لوشاتو با امام خمینی (ره) دیدار کرده بود و پس از پیروزی انقلاب و تثبیت آن، ایران مهمترین کانال آمد و رفت سران احزاب کُرد عراقی بود که با حکومت بعث عراق در حال جنگ بودند. با آغاز جنگ تحمیلی، هر دو حزب برجستهی کُردی به رهبری بارزانی و طالبانی، به ایران کمک کردند و روابط مهمی بین تهران و آنان ایجاد شد؛ اما پس از دوران جنگ و به ویژه پس از حملهی صدام حسین به کویت و حملهی آمریکا و متفقین به او، رویدادهای سیاسی و نظامی جدیدی در منطقه به وجود آمد که کردها نیز در آن به عنوان عوامل جدی مورد توجه دیگران واقع شدند و میتوان گفت، بنای روابط جدی کردها و غرب در آن سالها تقویت شد.
آمریکاییها از تجارب چریکی کردها استفاده کردند و با اعلام منطقهی پرواز ممنوع و بعدها با قرارداد نفت در برابر غذا، کردها اهمیت بیشتری برای بازیگران منطقهای و فرامنطقهای پیدا کردند و تورگوت اوزال رئیسجمهور ترکیه در همان دوران اعلام کرد: «در شرایطی که همه رهبران کُردهای شمال عراق ارتباط برقرار کردهاند، ما چرا بیارتباط باشیم؟»
این سخنان تورگوت اوزال تابوشکن، رفته رفته منجر به آن شد که مسعود بارزانی و مام جلال طالبانی به ترکیه دعوت شوند. آنان با دریافت گذرنامهی دیپلماتیک ترکیه از امتیازات ویژهای برای تداوم فعالیتهای فرامرزی خود برخوردار شدند و تورگوت اوزال در سال 1992 از مام جلال خواست تا برای سامان دادن به مذاکرات صلح بین ترکیه و پ.ک.ک به بقاع لبنان و نیز به سوریه سفر کند. به عبارتی دیگر، ریشهی آغازین روابط رسمی جریانات سیاسی کردهای عراق و جمهوری ترکیه را باید در این دو موضوع خلاصه کنیم:
- تلاش برای استفاده از ظرفیت آنان برای حل معضل درگیری ترکیه و پ.ک.ک.
- تعامل و همراهی با کردها به خاطر بازی بزرگ[1] و یا آمریکا و متفقین آن در منطقه.
از عجایب روزگار آن که «مهمت شمشک» اقتصاددان کُردزبان ترکیهای و معاون اقتصادی نخستوزیر کنونی ترکیه که در دوران حملهی آمریکا به عراق و اعلام منطقهی پرواز ممنوع، کارمند سفارت آمریکا در ترکیه بود؛ به عنوان مترجم انگلیسی به کُردی، در کنار فرماندهان نظامی آمریکایی قرار گرفت تا آموزش سریع نیروهای پیشمرگ، در مدت زمانی کوتاه به ثمر بنشیند.
پس از این دوران، بنا به دلایلی که خارج از مجال این نوشتار است، مذاکره بین پ.ک.ک و ترکیه بارها متوقف و درگیریها شروع شد و به فراخور شرایط مختلف، گاهی حزب دموکرات به رهبری بارزانی و گاهی نیز حزب اتحادیه میهنی به رهبری طالبانی، ارتش ترکیه را به اقلیم کردستان عراق برد تا علیه پ.ک.ک بجنگند و پولی نیز عاید کردهای عراقی شود و به عبارتی روشنتر، ژنرالهای ترکیه با این اقدام خود بارها سه جریان اوجالان، بارزانی و طالبانی را به جان هم انداختند و مجموعاً حدود یک هزار و پانصد نفر از نیروهای آنان توسط همزبانان خود کشته شدند و روابط ترکیه و احزاب کردهای عراقی، در آن دوران، چهارچوب سیاسی و اقتصادی پیدا نکرد.
روابط دوران زمامداری حزب و عدالت و توسعهدر دوران به قدرت رسیدن حزب عدالت و توسعه به رهبری رجب طیب اردوغان، ایجاد روابط جدی و رسمی با اقلیم کردستان عراق، با احتیاط و با تأخیر انجام شد. چراکه جریانات ملیگرای خارج از حکومت و نیز ژنرالهای متنفذ، به برقراری رابطه رسمی رضایت نمیدادند و دولت برآمده از حزب عدالت و توسعه نیز، تصمیم خاصی برای حل معضل درگیری با پ.ک.ک نداشت؛ اما روند تثبیت اقتدار حزب عدالت و توسعه از یک سو و تغییر دیدگاههای سیاسی، امنیتی و اقتصادی این حزب از دیگر سو، کاری کرد که چراغ رابطهای جدید، بین اربیل و آنکارا برافروخته شود.
در کنار خود رجب طیب اردوغان، افرادی همچون فریدون سنرلی اوغلو سفیر سابق ترکیه در عراق و نیز سرکنسول سابق این کشور در اربیل به عنوان یک عراقشناس و کردشناسِ توانمند، هاکان فیدان به عنوان رئیس سرویس طالاعاتی میت که با ذهنیت خاص خود تحولاتی جدّی در این سرویس پدید آورد و از هر دو آنها مهمتر، احمد داوداوغلو، چهرهی دانشگاهی سابق ترکیه که به خاطر مقالات ویژهاش در روزنامهی ینی شفق، مورد توجه عبدالله گل قرار گرفت و در کوتاهترین زمان ممکن به او پست سفیر کبیر داده شد، بیشترین تأثیر را در روابط جدید اربیل- آنکارا ایفا نمودهاند. داوداوغلو در کتاب خود به نام «عمق استراتژی»، بر ضرورت ایجاد رابطه تأکید کرد و نگرشی نوین نسبت به بحث مرزها و کردها ارائه داد. او در دورانی که به عنوان وزیر امور خارجه فعالیت میکرد، در دانشگاه آمریکایی سلیمانیه در اقلیم کردستان عراق، سخنرانی خود را به زبان کُردی آغاز کرد و نشان داد که آنکارا برای ایجاد ارتباط با اقلیم، عزمی جدی دارد.
در حال حاضر، از مجموع حجم 12 میلیارد دلاری مبادلات تجاری عراق و ترکیه، هشت میلیارد دلار آن به روابط اربیل- آنکارا اختصاص دارد و اقلیم کردستان عراق به یک بازار مصرف بزرگ و پردرآمد برای شرکتهای ترکیهای تبدیل شده است.
ترکیه با وجود اعتراضات جدی عراق و آمریکا، معاملهی کلان انتقال نفت اقلیم کردستان عراق به بندر جیحان و صدور آن به بازارهای جهانی را آغاز کرد و قرار است در سال 2017 میلادی نیز، گاز اقلیم، به ترکیه صادر شود و این مسئله میتواند یکی از مهمترین دغدغههای ترکیه یعنی تأمین منابع انرژی را تا حد زیادی برطرف کند.
گذشته از توجیه اقتصادی روابط ترکیه و اقلیم کردستان عراق، در حوزه امنیتی و سیاست منطقهای نیز، دلایل محکمی برای تداوم روابط ترکیه و اقلیم وجود دارد که مهمترین آن، همکاریهای گستردهی امنیتی بین اقلیم و ترکیه است و این موضوع نه تنها کنترل پ.ک.ک را برای ترکیه آسان میکند، در حوزهی مناطق سنّینشین و تورکمانهای کرکوک و مناطق دیگر عراق نیز، مواهبی برای ترکیه به دنبال دارد.
همچنین همسویی احزاب کُرد سوری وابسته به بارزانی در صف ائتلاف مخالفین سوری، ابزار مهمی در اختیار اردوغان و یاران او گذاشته و به نظر میرسد هماهنگی و رابطه بین اقلیم کردستان عراق و ترکیه، ادامه خواهد داشت و گرمای این رابطه به حدی است که گونهای اعتماد نسبی و توافق نانوشته بین طرفین به وجود آمده که در صورت اصرار و پافشاری جدی بارزانی برای جداشدن از عراق، ترکیه نه تنها با این مسئله مخالفت نکند، بلکه یحتمل با برخی ابزارهای پیدا و پنهان، از آن حمایت کند؛ اما نباید از ذکر این نکتهی مهم نیز غافل باشیم که رابطه بین اقلیم و ترکیه، در واقع رابطهای تثبیت شده بین کلیت یکپارچهای به نام اقلیم کردستان عراق و کلیتی به نام ترکیه نیست. بلکه ستونهای این ارتباط، ریشه در روابط حزب عدالت و توسعه و حزب دموکرات کردستان عراق دارند و مشخص نیست اگر در شرایطی خاص، یکی از این دو حزب، به حاشیه رانده شود، این رابطه، چه سمت و سویی پیدا خواهد کرد.
ما همیشه دست دوستیمون بسمتتون دراز بوده ولی این شمایید دست دوستی ما رو پس مي زنيد
فکر نمیکنی نوه سمیتقو بودن از نوه..