کد خبر: ۳۱۵۳۰۴
تاریخ انتشار:
بسته روزانه بولتن نیوز در حوزه فرهنگ/ 23 آذر 94

فرهنگ در رسانه

آرمان، آفتاب یزد، ابتکار، اعتماد، افکار، اطلاعات، ایران، تفاهم، جام جم، جوان، جمهوری اسلامی، حمایت، خراسان، راه مردم، حمایت، روزان، رویش ملت، سیاست روز، شرق، شهروند، قانون، قدس، کیهان، مردم سالاری، وطن امروز و همشهری روزنامه هایی هستند که روزانه به آن‌ها پرداخته و سعی می کنیم گلچینی از بهترین های آنها را در یک سبد فرهنگی به خدمت شما عرضه کنیم.
گروه فرهنگی- امروزه رسانه‌ای نیست که فعالیت داشته باشد و به مقولات فرهنگی توجهی نکند. چه اینکه فرهنگ و رسانه دو روی یک سکه بوده و اصلاً نمی‌توان دم از کار رسانه ای زد ولی مقولات فرهنگی را نادیده گرفت. در این شرایط، یکی از مهمترین رسانه‌هایی که از قدیم الایام و به طور مدام، موضوعات فرهنگی را مورد بررسی قرار داده است، روزنامه‌ها بودند. تا جایی که بعید است تا امروز روزنامه منتشر شده باشد که هیچ بهره ای از فرهنگ نبرده باشد.

به گزارش بولتن نیوز، در روزگار ما نیز روزنامه های موجود با گرایشات سیاسی و فکری گوناگون، دست به این کار زده و در قالب‌های مختلف، به مسائل فرهنگی می پردازند. اما نکته اینجاست که این همه تولیدات فرهنگی منتشر شده در روزنامه‌ها برای دیده شدن پا به این جهان گذاشته اند. به عبارت دیگر، مطلبی که دیده نشود گویی اصلاً تولید نشده است. اما آیا با حجم انبوه سایت‌ها و مجلات و روزنامه‌ها و رسانه‌های مختلف دیگری که وجود دارد، می‌توان به همه آن‌ها پرداخت و مطالب شان را از نظر گذراند؟ جواب معلوم است …

فرهنگ در رسانه

به همین دلیل ما در بولتن نیوز سعی کرده‌ایم تا از این به بعد و در قالب صفحه«فرهنگ در رسانه»به بازخوانی و بازنشر اصلی‌ترین مطالب فرهنگی روزنامه‌ها بپردازیم. به عبارت دیگر، «فرهنگ در رسانه»تلاشی است برای تبلور روزانه تراوشات فرهنگی روزنامه های کشور. تا به این طریق، حداقل اصلی‌ترین مقولات فرهنگی که در روزنامه‌ها منتشر شده است، توسط مخاطبین دیده شود. البته ما از همین جا، دست همکاری خود را به سمت همگان دراز کرده و از همه کسانی که تمایل دارند به انحای مختلف در این زمینه به ما کمک کنند، دعوت می‌کنیم تا در کنار ما، به ارتقای صفحه«فرهنگ در رسانه»کمک کنند.

آرمان، آفتاب یزد، ابتکار، اعتماد، افکار، اطلاعات، ایران، تفاهم، جام جم، جوان، جمهوری اسلامی، حمایت، خراسان، راه مردم، حمایت، روزان، رویش ملت، سیاست روز، شرق، شهروند، قانون، قدس، کیهان، مردم سالاری، وطن امروز و همشهری روزنامه هایی هستند که روزانه به آن‌ها پرداخته و سعی می کنیم گلچینی از بهترین های آنها را در یک سبد فرهنگی به خدمت شما عرضه کنیم.

***

ابتکار/واکنش حسن فتحی به انتقادات برخی کرمانی‌ها
حسن فتحی، کارگردان سریال شبکه نمایش خانگی «شهرزاد» در آستانه انتشار قسمت نهم سریال، به انتقادات برخی هموطنان کرمانی نسبت به یک دیالوگ در این مجموعه واکنش نشان داد.
کارگردان این سریال، ضمن اظهار تاسف از سوءتفاهم پیش آمده در رابطه با شهر کرمان در یکی از قسمت‌های این سریال اظهار کرد: جایگاه فرهنگی و اقتصادی رفیع مردم هنرپرور کرمان در تاریخ ایران بر کسی پوشیده نیست و مایه مباهات است. او با توجه به قسمت‌های بعدی سریال شهرزاد، این چنین توضیح داد: در بخشی از قسمت یازدهم سریال نه تنها معلوم می‌شود که خانواده شیرین که در واقع - شخصیت منفی و افاده‌ای قصه است - کرمانی نیستند بلکه مردم نجیب و نازنین کرمان مورد ستایش قرارمی گیرند. چندی پیش پس از انتشار قسمت هشتم سریال «شهرزاد»، برخی هموطنان کرمانی نسبت به دیالوگ شخصیت شیرین در این مجموعه انتقاد کردند. قسمت نهم سریال «شهرزاد»، دوشنبه این هفته ٢٣ آذرماه منتشر و در سراسر کشور توزیع می‌شود.

http://shahrzadseries.com/media/2015/12/fathi.jpg

ابتکار/گفت‌وگو با مادربزرگ «ناهید»؛
از کاشانی‌ها عذرخواهی می‌کنم!
«مریم بوبانی» بازیگر نقش «عزیز» مادربزرگ «ناهید» در سریال «نفس گرم» که در قسمت قبلی این مجموعه تلویزیونی از دنیا رفت؛ در ارتباط با حضورش در این مجموعه تلویزیونی گفت: تم زنانه «نفس گرم» باعث حضورم در این سریال شد.
بازیگر سریال تلویزیونی «مختارنامه» در گفتگو با سینماپرس افزود: نقشی که در این سریال بازی کردم یکی از متفاوت ترین نقش‌هایم بود؛ من در «نفس گرم» نقش مادربزرگی را بازی کردم که حداقل ۲۰ سال با خودم فاصله سنی داشت و از لحاظ فرهنگی و تربیتی نیز تفاوت‌های آشکاری میان من و این کاراکتر وجود داشت که خوشبختانه توانستم با تکیه بر توان هنر بازیگری و راهنمایی‌های خوب آقای عسگرپور این شخصیت را به بهترین شکل ممکن ایفا کنم.وی با بیان اینکه زاده سنندج بوده و هیچ آشنایی قبلی با لهجه مردم خوب کاشان نداشته است اظهار داشت: یکی از شرایط اصلی هنر بازیگری در کشور پهناور ما که لهجه ها، زبان‌ها و قومیت‌های مختلف در آن زندگی می‌کنند این است که بتوان با سرعت و دقت زیاد این لهجه‌ها و زبان‌ها را آموخت؛ من پیش از این هم در سریال‌ها و فیلم‌های مختلف با لهجه‌های دیگری نیز صحبت کرده بودم و لذا این کار چندان برایم دشوار نبود.
بوبانی ادامه داد: کارگردان سریال پیش از آغاز فیلمبرداری، تدبیر بسیار خوبی برای ادای لهجه «کاشی» داشتند و از دو تن از دانشجویان کاشانی که در تهران درس هنر می‌خواندند خواستند برای تمرین با بنده، خانم تیرانداز، آقای راستاد و... به دفتر تولید سریال بیایند؛ شاید باور این قضیه سخت باشد که برای در آوردن این لهجه به بهترین شکل ممکن، ما مدت‌های طولانی به صورت روزانه تمرینات فشرده داشتیم و تمامی توان خود را به کار بستیم تا کاشانی‌های عزیز حداقل ایراد کمتری از ما بگیرند.
این بازیگر افزود: اما متاسفانه به هر دلیلی برخی از کاشانی‌های عزیز این روزها نسبت به این لهجه معترض هستند و برخی از آن‌ها حتی متاسفانه در شبکه‌های اجتماعی با توهین‌ها اعتراض خود را به ما اعلام می‌کنند که من از آن‌ها عذرخواهی می‌کنم!
بازیگر فیلم سینمایی «فرش باد» سپس خاطرنشان کرد: اعتراض هموطنان کاشانی نسبت به نوع لهجه در این سریال، در حالی است که ما اگر جغرافیای شهر کاشان را مانند یک مثلث در نظر بگیریم، هر گوشه از این شهر لهجه خاص خودش را دارد و پراکندگی لهجه در شهر کاشان بسیار زیاد است؛ نکته جالب توجه اینجاست که حتی «آران» و «بیدگل» که تنها یک خیابان بین شان وجود دارد نیز تفاوت لهجه زیادی با یکدیگر دارند و شاید به همین دلیل بخشی از اعتراضاتی که به ما می‌شود بی دلیل باشد. 
بوبانی در ادامه این گفتگو تاکید کرد: در هر صورت گروه «نفس گرم» با تمامی قدرت و تلاش سعی داشتند تا به بهترین شیوه ممکن از پس ایفای وظایف خود برآیند و امیدوارم که ما نزد مخاطبان تلویزیون روسفید شده باشیم.
وی در بخش دیگری از این گفتگو با بیان اینکه تجربه ۳ بار همکاری با محمدمهدی عسگرپور باعث شده بود تا با شیوه کارگردانی وی آشنا باشد اظهار داشت: ایشان تعامل بسیار خوبی با بازیگران آثارشان دارند و با دقت به نظرات و پیشنهادهای آن‌ها گوش می‌کنند و همین باعث می‌شود تا ماحصل کار نتیجه قابل قبول داشته باشد.

http://www.cinscreen.com/album/tbjk1296400133.jpg

بازیگر سریال تلویزیونی «روزگار قریب» افزود: بازیگران «نفس گرم» همگی جزو بهترین‌ها بودند و معتقدم که یکی از بهترین‌های خود را در این مجموعه ارائه کرده اند؛ به خصوص مرجانه گلچین پس از سال‌ها بازی در فیلم‌ها و سریال‌های طنز با بازی در این نقش متفاوت و جدی بسیار خوش درخشید که معتقدم کار ایشان جای تقدیر بسیاری دارد. همچنین خانم‌ها نیلوفر خوش خلق، سیما تیرانداز و... نیز بازی‌های بسیار گرم و خوبی از خود ارائه دادند که تمامی این‌ها باعث شد تا «نفس گرم» با استقبال مواجه شود.
وی ادامه داد: این سریال علاوه تمامی این موارد از فیلمنامه خوبی به قلم خانم نگین معتضدی بهره برده و معتقدم یکی از دلایل اصلی ملموس بودن مشکلات زنان در این سریال این باشد که یک نویسنده متبحر زن آن را نوشته است؛ «نفس گرم» یک خط اصلی داستانی دارد که در لابلای آن قصه چندین و چند زن که همگی به نوعی با مشکلات متعدد دست و پنجه نرم می‌کنند بیان می‌شود.
بوبانی تاکید کرد: روایت‌های جذاب زندگی این زنان در «نفس گرم» به دور از هرگونه شعارزدگی روایت می‌شود و هیچ اثری از دیدگاه‌های فمینیستی نیز در آن وجود ندارد و به همین علت است که این سریال توانسته مخاطبانی از همین سنین، جنسیت، فرهنگ و تحصیلات را به سوی خود جذب کند.
وی افزود: سریال‌ها و فیلم‌های سینمایی امروز ایران اغلب از سوژه‌های کلیشه‌ای و کهنه شده استفاده می‌کنند و از همین رو است که مخاطب از آن‌ها استقبالی نمی‌کند اما «نفس گرم» از میان گستره محدود سوژه‌های اجتماعی انگشت روی بهترین‌ها گذاشته و بر اساس داستان‌ها و اتفاقات واقعی که در جامعه ما در حال وقوع است برداشتی بدون قضاوت انجام داده است. «نفس گرم» سریالی واقعی از دردهایی است که شاید در طول زندگی مان کمتر توجهی به آن‌ها نمی‌کنیم اما دیدن این دردهای مشترک در یک سریال می‌تواند ما را به اندیشه وادار کند که چرا امروزه به این دردها دچار شده ایم؟بازیگر فیلم سینمایی «نیمه پنهان» سپس در مورد روند تصویربرداری این سریال گفت: این مجموعه تلویزیونی از معدود آثاری است که نوعی آرامش خاص در آن حاکم است و ما خوشبختانه در طول مدت ضبط این سریال کمترین مشکلی با یکدیگر نداشتیم.
بوبانی در بخش دیگری از این گفتگو در رابطه با اینکه بر اساس چه معیاری بازی در یک فیلم یا سریال را انتخاب می‌کند گفت: فیلمنامه و کارگردان دو عنصر کلیدی برای من هستند و قطعاً اگر هر دوی این‌ها را قابل قبول بدانم در یک پروژه حاضر به بازی می‌شوم؛ گاهی اوقات پیش آمده که من از فیلمنامه‌ای به شدت راضی بوده ام اما به دلیل کارگردان و یا عواملی که در آن اثر کار می‌کرده‌اند از بازی در آن انصراف داده اند؛ من معتقدم که تمامی افرادی که در تولید یک اثر فعالیت می‌کنند بایستی در کارشان متبحر باشند تا آن فیلم یا سریال بتواند به بهترین شکل ممکن ساخته شود.
این بازیگر در خاتمه این گفتگو تاکید کرد: این روزها به شدت تشنه بازی در یک تئاتر خوب هستم؛ وسوسه بازی در تئاتر هیچ گاه مرا رها نمی‌کند و امیدوارم شرایط به گونه‌ای رقم بخورد که بتوانم به زودی در یک اثر نمایشی حضور داشته باشم؛ متاسفانه بازی در آثار تصویری بسیار وقت گیر است و فرصتی برای بازیگر نمی‌گذارد تا بتواند در عرصه تئاتر حضور جدی داشته باشد اما خوشبختانه من طی ۲ سال گذشته توانستم در ۳ تئاتر ایفای نقش کنم و همین باعث شد تا با انرژی بهتری در آثار تصویری سینمایی و تلویزیونی حضور داشته باشم.

اعتماد/گفت و گو با منيژه حكمت، درباره فيلمسازي‌اش
دغدغه اجتماعي داريم انگ سياسي مي‌زنند
ما به عنوان هنرمند رسالت‌مان اين است كه هر چارچوبي را بشكنيم
  ليلي فرهادپور / منيژه حكمت، سينماگر پركار و البته پرسروصدايي است. پرسروصدا؛ چون حرفش را مي‌زند، رك و روراست و همين اظهارنظرها گاهي كار دستش مي‌دهد و مي‌شود تيتر خبرگزاري‌ها. با اين حال كمتر تن به مصاحبه مي‌دهد چون به اين نتيجه رسيده است كه از حرف‌هاي بي‌غرضش استفاده‌هاي جناحي و سياسي مي‌شود. با اين حال دعوت روزنامه «اعتماد» را با استقبال پذيرفت چون معتقد بود اينجا مي‌تواند حرفش را بدون هراس از سوءبرداشت‌ها بزند.

http://cinemapress.ir/download?f=2015/01/15/4/123757.jpg

منيژه حكمت متولد ١٣٤١ اراك است. وي فعاليت سينمايي را سال ١٣٧٢ به عنوان دستياري كارگردان فيلم «دلاوران كوچه دلگشا» به كارگرداني حسن هدايت آغاز كرد. او در كارنامه سينمايي خود تجربه كارگرداني: سه زن (۱۳۸۵) زندان زنان (۱۳۷۹) / نويسندگي (زندان زنان) / مشاور فيلمنامه (سه زن) / بازيگري (آپارتمان شماره ١٣) و همچنين برنامه‌ريزي (۷ مورد) / دستيار كارگرداني (۴مورد) / منشي صحنه (۳ مورد) / / تهيه‌كننده (۸ مورد) / مدير توليد (۳ مورد) / سرمايه‌گذار
(۲ مورد) / جانشين مدير توليد (يك مورد) / طراح صحنه (يك مورد) و مسوول لباس (يك مورد) دارد.
  خانم حكمت، امسال شما دو تا كار آماده اكران داريد؛ مستند لالايي و فيلم سينمايي خماري. در مورد اين دو مي‌توانيد بيشتر توضيح دهيد؟
لالايي يك پروژه مستند است كه از چهار سال پيش شروع شد. از همان موقع كه مشخص بود منطقه دارد به آتش كشيده مي‌شود و اكنون ناامني دامن كل منطقه را گرفته است. نبود صلح، بشر و فرهنگ بشري را نابود مي‌كند. لالايي‌ها جزوي از فرهنگ شفاهي بشري است كه در حال نابودي است. همين انگيزه‌اي شد تا لالايي‌هايي را جمع‌آوري‌كنم شايد بتوانم در بستر آنها عليه خشونتي كه فراگير شده است مستندي بسازم.
لالايي‌ها نخستين درددل مادران است. هرچه اين لالايي‌ها بتوانند صلح‌آفرين باشند تاثير بيشتري مي‌گذارند. كودكاني پرورش مي‌يابند كه عليه خشونتند و هيچ‌گاه با خشونت همسو نمي‌شوند. در اين پروژه ما به دنبال لالايي‌هاي منطقه بوديم و از اين رو ايران را گرفتيم، افغانستان رفتيم، تاجيكستان رفتيم و لالايي‌هاي عربي را نيز گرفتيم. مستند لالايي همه‌اش تصوير و لالايي است. ديالوگ اصلا ندارد... لالايي‌ها به هم وصل مي‌شود و كنسرتي به وجود مي‌آورد... كنسرتي براي همه كودكان و مادران جنگ‌ديده است كه آسيب‌پذيرترين قشر خشونت‌ورزي‌ها و جنگ‌طلبي‌ها هستند و با فريادشان صلح و آرامش براي تمام كودكان دنيا را طلب مي‌كنند. با اين نگاه من سراغ لالايي‌ها رفتم. الان كه فيلم در مرحله مونتاژ است مي‌بينم كه درست فكر كردم، درست ديدم، اين شاعرانگي، اين زنانگي در فيلم درآمده است و خوشحالم كه اين فيلم را در جهت نفي خشونت و براي بشريت ساخته‌ام و اين حداقل كاري است كه به عنوان يك فيلمساز فكر مي‌كنم از دست من برمي‌آمد و انجامش داده‌ام.
  در مورد فيلم سينمايي خماري كه تهيه‌كنندگي آن را عهده‌دار بوديد توضيح دهيد.
اين فيلم نخستين ساخته داريوش غذباني با فيلمنامه‌اي از فرهاد توحيدي است و همين هفته پيش فيلمبرداري‌اش توسط مرتضي پورصمدي به پايان رسيد. اين فيلم كه به صورت همزمان توسط مصطفي خرقه‌پوش تدوين مي‌شد به موضوع اعتياد مي‌پردازد و مسووليت اجتماعي ما در قبال آماري كه در اين خصوص وجود دارد ما را وادار به ساخت چنين قصه‌اي كرد. سعيد ملكان طراحي گريم اين فيلم و جعفر عروجي مديريت توليد فيلم سينمايي «خماري» را برعهده دارند. مهرداد صديقيان نقش اول را در اين فيلم برعهده دارد و كاظم سياحي نقش مكمل او را برعهده دارد. خود شما هم كه در اين فيلم نقش اول زن را بازي كرديد! اين فيلم درباره جوان موزيسيني است كه خود را آماده آزموني براي اعزام به خارج مي‌كند. اين جوان تمام تلاش خود را براي قبولي در اين آزمون مي‌كند و دقيقا در روز اين آزمون اتفاقاتي براي اين جوان روي مي‌دهد.
  بنابراين منيژه حكمت از فجر پارسال تا فجر امسال خيلي پركار بوده است. تا اينجا يك تهيه‌كنندگي و يك كارگرداني.
نه، يك تهيه‌كنندگي ديگر هم دارم كه بسيار كار بزرگي است به نام «ايران واقعي». اين پروژه را با شراكت زد‌دي‌اف، آرته انجام داده‌ام. اين نخستين سه‌گانه‌اي از ايران است كه فكر مي‌كنم در جهت توسعه است يعني در جهت زيرساخت‌هاي توسعه،
 از جمله گردشگري و جذب توريست و اينكه ما بتوانيم بند ناف‌مان را از نفت ببُريم.
  چه كسي كارگرداني اين سه گانه را برعهده دارد؟
يك كارگردان آلماني است. از زمستان شروع مي‌كنيم و ادامه مي‌دهيم تا بهار. اين سه‌گانه‌اي است كه بهترين شبكه‌هاي دنيا آن را پخش خواهند كرد. همه ايران واقعي را دربرمي‌گيرد؛ شمال، مركز و جنوب... سعي مي‌كنيم از نگاه زيبايي‌شناختي به فرهنگ و مردم‌شناسي ورود كنيم. هر آدم عاقل و منصفي به هرحال متاسف مي‌شود، از اينكه چهره‌اي كه از ايران در رسانه‌هاي دنيا نشان داده مي‌شود، چهره واقعي ايران نيست به همين خاطر اسم اين سه‌گانه را گذاشتيم ايران واقعي. ايران واقعي مجموعه‌اي از قوميت‌ها، فرهنگ‌ها، شادي‌ها و غم‌هاي ايران و تاريخش است. نياز الان جامعه ايران است كه اين اتفاق بيفتد، من پيشقدم شدم و خوشبختانه طي ماه آينده فيلمبرداري اين فيلم هم شروع مي‌شود و همان‌طور كه گفتم قرار است در اكثر شبكه‌هاي خوب دنيا اين فيلم پخش شود.

http://static2.bornanews.ir/thumbnail/HLa4XUtfsDhw/zKlnR2CgDMts54GkxMYEj8fvMMUiCETIT3Il7Z8QJ7YCZYBL8OGb1tkXRmfG0ZrOzG4dCpLzLSmmrKvCe4wUTjs30uaxPVyG/g020909133602s.jpg
  پس اين يكي هم يك فيلم مستند است؟
بله! اين سه قسمت ٥٠ دقيقه‌اي مستندي است از ايران و من خيلي دوست دارم زودتر تمام شود و به نمايش دربيايد كه مي‌تواند در توسعه گردشگري بسيار اثرگذار باشد البته اگر به ما اطمينان كنند و اجازه بدهند كار كنيم، وقتي من دقت مي‌كنم مي‌بينم حقوق بشر در كشور من از بسياري لحاظ از تمام كشورهاي منطقه جلوتر است به خصوص از لحاظ حقوق و مطالبات زنان. خب وقتي مي‌بينم از نظر حقوق بشر ايران را زير كشور عربستان در جدول قرار مي‌دهند، حالم بد مي‌شود. اصلا كشور من ربطي به عربستان ندارد. اين بخش زيادش برمي‌گردد به رسانه‌هاي دنيا، به چهره‌اي كه دارد از كشور من نشان داده مي‌شود، زنان كشور من اصلا ربطي به زنان كل خاورميانه ندارند. زنان كشور من چنان پيشرو هستند، چنان آگاه هستند كه با تمام مشكلاتي كه داريم، هيچ كدام از كشورهاي خاورميانه نمي‌توانند به گرد ما برسند.
  اين اظهارنظر شما براي من جالب است. شما هيچ‌وقت علنا و به طور شعاري ادعا نكرديد كه يك فيلمساز يا سينماگر فمينيست هستيد ولي به صورت عملي همواره رفتار و حركات حرفه‌اي‌‌تان درباره زنان بوده است. اين حرف شما نشان‌دهنده اين است كه براي‌تان مساله جنبش زنان در ايران دغدغه است. آيا اين طور است؟
معلوم است دغدغه است. زنان نيمي از انسان‌هاي كشور من هستند. هرچه اين نيمه پيشروتر و آگاه‌تر باشد حداقلش اين مي‌شود كه كوچك‌ترين ركن يك جامعه يعني خانواده بارورتر مي‌شود، از دامن اين زنان كودكاني پرورش مي‌يابند كه آينده كشور من هستند. هرچه اين زنان آگاه‌تر باشند آينده كشور من درست‌تر رقم مي‌خورد. من خودم يك زن و يك مادرم. مگر مي‌تواند مساله زنان دغدغه من نباشد. يك نمونه براي‌تان مثال مي‌آورم: آمار سينماگران زن‌مان را نگاه كنيد! در عرصه كارگرداني، پشت صحنه، انيميشن، فيلم كوتاه، فيلم مستند، برابري مي‌كنيم با آمار تمام كشورهاي خاورميانه، اين ديگر دم‌دست‌ترين آمار است كه از آن آگاهم. كشورهاي ديگر منطقه يك درصد شرايط ما را هم ندارند. نمي‌گويم مشكلات فرهنگي نداريم. ما مشكلات فرهنگي داريم، مشكلات اجتماعي داريم، تمام اينها را داريم ولي حركت رو به جلويي كه زنان كشور من از انقلاب تا الان آغاز كرده‌اند را نمي‌توانيم و اجازه نداريم ناديده بگيريم. زن ايراني از خانه بيرون آمده و به دنبال مطالباتش است. در اين حركتش به دنبال برابري است. به نظر من زن ايراني در حركت غيرراديكالش، حركتي كه بسيار آگاهانه و هوشمندانه است، مطالباتش را يكي‌يكي دارد پيگيري مي‌كند و به دست مي‌آورد. اينها شعور و آگاهي زنان ايراني است و حالا بيايند در جدول مقايسه زنان كشورها، كشور مرا بگذارند پايين جدول كشورهاي خاورميانه! اين نامردي نيست؟
از لحاظ فرهنگي، اجتماعي و سياسي بهترين شرايط را در منطقه زن ايراني دارد؛ از حضور در دانشگاه بگيريم تا حضور زنان در معدن تا زنان پزشك و استاد دانشگاه و نويسنده و... شما روزنامه‌نگاريد مي‌توانيد برويد آمار بگيريد... خب انكار اينها به من برمي‌خورد.
  اما وقتي شما ١٤ سال پيش زندان زنان را ساختيد به شما انگ سياه‌نمايي از چهره زن ايراني زده شد...
ببينيد، من آشغال‌هايم را زير فرش نمي‌دهم! من هيچ چيز را قايم نمي‌كنم. هر ناهنجاري كه در كشور من است، وظيفه من و تعهد من است كه بحثش را در جامعه پيش بكشم تا كارشناسان بيايند آسيب‌شناسي كنند و راه‌حل برايش پيدا كنند. وظيفه ما است كه وقتي در جامعه ناهنجاري‌اي سير صعودي پيدا مي‌كند مطرحش كنيم تا برايش راه‌حل پيدا كنيم. ما نمي‌توانيم مدام قايم كنيم. در جامعه ما الان خشونت، اعتياد، ايدز، رشوه، فساد و... آمار صعودي دارد. وظيفه من به عنوان شهروندي از ميان ٧٠ و خرده‌اي ميليون نفر چيست؟ من در قبال تك‌تك اينها مسوول هستم، هر جوان ايراني كه به سمت خشونت مي‌رود، هر جوان ايراني كه معتاد مي‌شود من مسوول هستم. من و ٧٠ ميليون ديگر مسوول هستيم. اين‌بار را از دوش‌مان برنداريم. اين رسالت ما است. وظيفه ما نسبت به كشورمان است.
  فكر نمي‌كنيد همين احساس مسووليت و درواقع اين فعاليت اجتماعي و فعال اجتماعي بودن شما است كه مرتب به شما انگ سينماگري كه رويكرد سياسي دارد،  مي‌زنند؟
الان در جامعه ما مرز بين كسي كه دغدغه اجتماعي دارد و كسي كه فعاليت سياسي دارد مغشوش است. پرهيز از انگ سياسي باعث بازدارندگي در جهت توسعه كشور مي‌شود كه بسيار خطرناك است. من از انگ نمي‌ترسم.
  چرا سياسي بودن انگ است؟
بگذاريد برعكس جواب بدهم! اگر اجازه دهند حزب و احزاب تعريف جامع از خودشان در رفتارهاي سياسي بدهند ديگر سياسي بودن انگ نخواهد بود. خود من اهل هيچ حزبي نيستم، چون امثال ما نمي‌توانيم جزو هيچ حزبي باشيم. كسي كه در هنر انديشه دارد، نمي‌تواند در چارچوب قرار بگيرد. پس ما نمي‌توانيم در اين وادي قرار بگيريم تا براي‌مان چارچوب تعريف شود و ما رسالت‌مان اين است كه هرچارچوبي را بشكنيم. پس نمي‌توانيم در اين حزب سياسي و اصولا ايدئولوژي قرار بگيريم. اما در مقابل دغدغه اجتماعي داريم بنابراين وظيفه و رسالت ما است كه هر حزب سياسي يا جناحي سر كار بيايد در روند نگاه اجتماعي‌مان، نقدش كنيم. ما چارچوب‌پذير نيستيم.
  بنابراين شما معتقديد كه انگ سياسي مي‌زنند تا دغدغه‌هاي اجتماعي هنرمندان را انكار كنند؟
تا حدودي! من حرفم اين است كه اگر اين مرز بين فعاليت اجتماعي و فعاليت سياسي را نظام و دولتمردان ما روشن كنند و اگر تكليف همه را روشن كنند كه اصلا سياست چيست و فعال سياسي كيست، بسياري از مشكلات حل مي‌شود!

http://cinemapress.ir/download?f=2013/06/30/4/100449.jpg

  برگرديم به دو فيلم آماده اكران شما. به نظر مي‌رسد براي جشنواره فيلم فجر امسال شما دو تا كار ارايه خواهيد داد.
الان كه اينجا نشستم و با تو صحبت مي‌كنم تصميمم عوض شده شايد به جشنواره فجر اين دو فيلم را ندهم!
  چرا؟
چون حس خوبي ندارم. اصولا با حس‌هايم زندگي مي‌كنم با حس‌هايم تصميم مي‌گيرم. يك جاهايي عقلانيتم حاكم مي‌شود اگرچه يك جاهايي هم بدون واسطه مي‌شود گفت كه منافعم را نيز دخيل مي‌كنم. ولي به طور كلي وقتي در موردي حس ‌كنم كه با من با صداقت برخورد نمي‌شود به خصوص در يك مجموعه مديريتي... آنجاست كه تصميم مي‌گيرم كه وارد بازي اين دوستان نشوم. درواقع ضمن احترام شديدي كه به مجموعه مديريت سينماي ايران دارم، چون آدم رك و صريحي هستم و ديپلماسي هم خيلي بلد نيستم با توجه به برخوردهايي كه با من از طرف اين دوستان شده است فكر مي‌كنم فيلم سينمايي‌ام را به فجر ندهم و بدين‌ترتيب وارد اين بازي نشوم، در مورد مستند لالايي هم كه ترجيح مي‌دهم فعلا صبر كنم تا ببينيم چه اتفاقي برايش مي‌افتد.
  مي شود كمي شفاف‌تر توضيح بدهيد مگر چه برخوردهايي با شما شده است؟
ببينيد! من ادعاي زيادي ندارم، اما
باري به هرجهت هم پا در عرصه سينماي اين مملكت نگذاشته‌ام، دغدغه‌هايم سينما و عكس و فريم در فيلم بوده كه همه از انديشه من نشات مي‌گرفته و مي‌گيرد. به همين جهت است كه لااقل اين ادعا را دارم كه با بضاعت و شرايط خودم در عرصه سينما اتفاقاتي را رقم زدم كه كمتر كسي مي‌توانسته رقم بزند. البته اين كارها را براي مديران نكرده بلكه براي مردم ايران كرده‌ام. يك دستت درد نكند هم از طرف مديريت سينمايي كشور هيچگاه نشنيدم. حسم به من مي‌گويد همواره تلاش‌شان اين بوده كه ما را ناديده بگيرند. يك دوره‌هايي توقع نداريم كه ديده شويم؛ با اين حال كارمان را مي‌كنيم اما يك دوره‌هايي اين ناديده انگاشته شدن‌ها براي‌مان گران تمام مي‌شود. در اين مواقع است كه گاهي به خودم مي‌گويم ببين حكمت! فكر كن اين دوره هم مثل دوره شمقدري است و تو مثل همان دوره‌ها با سختي‌ها كنار بيا و كارت را بكن و ديگر اهميت نده چه رفتاري با تو مي‌شود! اصلا توجه نكن به اين جشن‌هايي كه به هرحال برگزار مي‌كنند و پزش را مي‌دهند.
  پس بنابراين مي‌توان گفت توقع شما از مديريت كنوني بيشتر از مديريت قبلي است كه الان اين گله‌ها را مطرح مي‌كنيد؟
يقينا، بديهي است كه خوشحالم آدمي مثل جنتي وزيرم است، شخصي مانند ايوبي معاونت سينمايي را برعهده دارد. چون ما به هر حال مجبوريم كليت را ببينيم و كليت سينما و هنر ايران به نفعش است كه جنتي وزيرش باشد و ايوبي معاونش! به هرحال اينها ادبياتي دارند كه اين ادبيات مي‌تواند كمك‌كننده باشد، به جاي آنكه بازدارنده باشد و اين اتفاق خيلي خوبي است.
ولي در رابطه با شخص خودم، منيژه حكمت، كه آدمي است كه مي‌‌آيد مثل بولدوزر در عرصه سينما تصميم مي‌گيرد براي سينماي كودك يك اتفاق رقم بزند و اين كار را مي‌كند و با تمام سختي‌هايش جلو مي‌رود... خب اين حكمت حداقل توقعش اين است كه زحمت‌هايش ديده شود.
  منظورت پروژه شهر موش‌هاست؟ خب چه كار بايد مي‌كردند كه نكردند؟
در شهر موش‌ها، از اول ما را ناديده گرفتند.
  يعني چي؟
يعني اينكه در مهماني‌ها و برنامه‌هاي مرتبط به اين فيلم حضور پيدا نكردند. حق هم دارند ما در حلقه خودي «آنها» نيستيم. ما اتفاقي را رقم زديم و بايد به ما كمك مي‌كردند، اما نكردند. تيم ما به تنهايي و بدون هيچ كمك دولتي اين اتفاق را رقم زد. نه تنها هيچ كمكي به ما نكردند بلكه خيلي جاها با توجه به حلقه دوستان‌شان بازدارنده هم بودند، بهترين موقعيت اكران كه حق من بود را به من ندادند هرچند مي‌دانم آقاي ايوبي مخالف اين بودند اكران من عقب بيفتد اما كاري نكرد.
  پس گله شما اين است كه در برنامه‌ها و مهماني‌هاي‌تان شركت نكردند، ديگر چه گله‌اي داريد؟
ما مهماني‌هاي‌مان را براي مردم برگزار كرديم آن كساني كه دوست داشتيم همه آمدند. فيلمي ساختيم كه چهار ميليون آدم را كشيده سينما، رزومه، رزومه خوبي شد براي دوران صدارت‌شان اما يك تشكر از كسي كه اين اتفاق را رقم زده و اتفاق سختي بوده براي دوستان، جشنواره فجر با آن همه امكانات و ويژگي‌هاي خاصي كه پارسال داشت، نكردند. آيا يك اتفاق رقم خورده بود يا نخورده بود، آيا سه نسل را به سينما كشانديم يا نكشانديم، آيا براي اينكه در دورترين شهرستان‌هاي ايران اين فيلم را نشان بدهيم تلاش مضاعف كرديم يا نكرديم ستاد شهرستان داشتيم يا نداشته‌ايم و آياهاي ديگر... حداقل يك دست مريزاد دارد، به من نه، به عوامل اين فيلم. به گروه تبليغات من كه بهترين اتفاق را رقم زدند براي سينماي ايران در صد ساله اخير. تنها تاثيرش اين است كه انرژي ما را كم مي‌كند ما هم ديگر اين كار را نمي‌كنيم. هرچند كه ما براي مردم و اين سرزمين و اميدوار كردن مردم، انرژي دادن و لبخند به لب‌ها آوردن اين كار را مي‌كنيم ولي دلسردي بر ما حاكم مي‌شود و ناديده گرفتن‌مان و اينكه باري به هر جهت كارمان را بكنيم ببينيم چه اتفاقي مي‌افتد. اين گله را از جشن خانه سينما هم دارم و يك سوال روشن دارم از آنها. براي كليت سينماي ايران. آيا شهر موش‌ها يك اتفاق بود يا نه، نبود؟  اگر اتفاق رقم خورد، يك جايگاه دارد، اگر هم اتفاقي نبود علنا بگويند اين
شهر موش‌ها مهم نبود. وقتي در حد ادعا سينما به عنوان صنعت بخش خصوصي در تمام شعارهاي‌مان هست، يك جايي اين شعار بايد بازتاب داشته باشد؟ من حرفم اين است كه اگر اين فيلم را ما نساخته بوديم و يك گروه ديگر از حلقه دوستان‌شان آن را ساخته بودند چگونه ديده مي‌شد؟ چگونه حمايت مي‌شد؟ باز اتفاقا ما از تمام اين نامهرباني‌ها مي‌گذريم. پوست ما كلفت شده است از تمام اين نامهرباني‌ها، باز تلاش مي‌كنيم در روند تعهدمان نسبت به سينما و هنر كه نياز اجتماعي كشور است باز هم  اتفاق رقم بزنيم و كارمان را انجام دهيم. جالب آنكه با همه اين اوصاف اينها ادعا دارند از سينماي كودك حمايت مي‌كنند! پرفروش‌ترين فيلم تاريخ سينماي ايران را رقم زديم، پزش را مديران دادند بدبختي‌هايش مال ما بود.

http://media.snn.ir/Original/1393/12/25/IMG12575613.jpg

  منظورتان پرفروش‌ترين در تاريخ سينماي كودك ايران است؟
نخير در كل سينماي ايران! بدون هيچ رانتي در فروش. شايد اكنون فيلم محمد رسول‌الله رقم جديدي را بزند كه البته شرايطش فرق مي‌كند، منظورم پرفروش‌ترين فيلم از سينماي مستقل، با بضاعت و امكانات خودش.
   گفتيد صدارت جنتي براي وزارت ارشاد و براي فرهنگ و هنر ما بسيار خوب است، اما در ضمن معتقديد كه خوب بودنش دليل نمي‌شود كه نقدش نكنيم؛ درست است؟
با تمام ارادتي كه نسبت به جنتي و ايوبي دارم بحث من اينجاست كه چرا تا نقدي مي‌كنيم يك جمله ما را بزرگ مي‌كنند و به جناح‌بندي‌هاي خودشان مي‌برند. اجازه ندارند اين كار را بكنند. با ما حق ندارند اين كار را بكنند. ما حق‌مان است نقد كنيم براي همان مساله توسعه، براي زيرساخت‌ها... اما مجبوريم كه سكوت كنيم و اين سكوت يعني سم مهلك در شرايط الان.
  يعني شما مي‌گوييد از نظر امنيتي مجبور به سكوت نيستيد بلكه از نظر فضاي سياسي مجبور به سكوت مي‌شويد؟
بله دقيقا! به خاطر فضاي سياسي و جناح‌بندي‌هاي سياسي است كه مجبور به سكوت مي‌شويم! وقتي نقدي از دهان‌مان درمي‌آيد چنان فضايي درست مي‌شود كه تو نمي‌داني چه كار كني. خب اين فضا مسموم است. بايد فضايي درست شود كه همه جناح‌هاي سياسي و فعالان اجتماعي در جهت ساختن اين مملكت به بهترين شكل ممكن حركت كنند. بنابراين صراحتا مي‌گويم ما سينماگران مستقل را در دسته‌بندي‌هاي خودتان وارد نكنيد و از گفتارهاي ما سوءاستفاده نكنيد...
  شما بارها در مصاحبه‌ها و گفته‌هاي‌تان اشاره كرديد كه ما سينماگران مستقل... اين سينماگران مستقل چه كساني هستند؟
اگر بخواهم خيلي واقع‌بينانه صحبت كنم بايد اعتراف كنم كه ما سينماگر مستقل صرف نداريم، چون هر فيلمي بسازيم بايد ارشاد پروانه ساخت بدهد، بعد پروانه نمايش بدهد، همه‌چيز ما را براي تبليغات بايد مهر و امضا كند و البته مميزي هم كه وجود دارد. سينماي مستقل از نظر من در اين شرايط تعريفش اين است كه با بودجه‌اي كه خودش به دست مي‌آورد هر فيلمي را كه دوست دارد بسازد. اما ما مدام قرار است خودمان را ثابت كنيم، سينماگراني هستيم كه سعي مي‌كنيم سينماي‌مان را صنعت تعريف كنيم و بودجه‌هاي‌مان را از بخش خصوصي يا از جيب خودمان تامين كنيم و در ميان اين رانت‌هاي بسيار زيادي كه وجود دارد حضور نداريم و نمي‌خواهيم هم از رانتي استفاده كنيم و البته آنها هم ما را نمي‌پذيرند كه به ما رانتي بدهند بنابراين يك جوري مجبوريم با بودجه‌هايي كه خودمان تامين مي‌كنيم فيلم‌مان را بسازيم.
  اين ما و آنها يعني چي، آنها كي هستند؟
از شروع انقلاب يك گروه‌هايي درست شد كه با روابطي كه داشتند، شكل ارتباطات مديريتي كه داشتند، آمدند داخل سينماي ايران و اكنون سينما را حق خودشان مي‌دانند، بودجه‌هاي سينما و اكران خوب را حق طبيعي خودشان مي‌دانند و سينما را ملك خود مي‌دانند. ما هر كاري هم بكنيم، بيگانه‌ايم. سازوكار بلد نيستيم. ما مدير را نظارت مي‌كنيم، منتقد مديران هستيم، بحث‌هاي خودمان را داريم در جهت اصلاح مشكلات سينمايي. در واقع ما كليت سينما و خانواده سينما را مي‌بينيم.
  اسم نمي‌بريد از اين آنها و از اين ما؟
دليلي ندارد من اسم ببرم. سينماي مستقل يك بخشش از قبل از انقلاب مانده است كه شامل كارگردان‌هاي پيشكسوت و خوب ما هستند. يك بخش ديگرش شاگردان همين استادان هستند كه سينما را از آنها ياد گرفتند و الان دارند كار مي‌كنند. خب تكليف اينها خيلي روشن است.
  خب اين ما و تعريف‌تان از آنها...
آنها در تمام عرصه‌هاي فرهنگي، اجتماعي، در ادارات، وزارتخانه‌ها، سينما، تئاتر و در همه جا وجود دارند. اقليتي كه طبق رانت‌هاي فاميلي و امكانات ويژه كه حق خودشان مي‌دانند. سال‌هاست حس بد آزاردهنده‌اي دارم؛ اين يك درد  است. ما چقدر بايد خودمان را ثابت كنيم كه عاشق اين سرزمينيم؛ دغدغه‌ و مساله‌مان اين سرزمين است و باز مي‌بينيم كه اتفاق ديگري رقم مي‌خورد. چقدر بايد خودمان را ثابت كنيم، البته من تا الان نپذيرفتم و خودم را شهروند درجه يك مي‌دانم و فسيل نشدم.
  توقع نداريد نتيجه بگيريم كه آنها فيلمسازان بدي هستند و شما فيلمسازان خوبي ؟
اصلا اين را نمي‌گويم. آنها امكانات ويژه دارند و فيلمسازان خوبي هستند. اينقدر آزمون و خطا كردند كه ياد گرفتند فيلمسازان خوبي باشند. اتفاقا اصلا قايل به اين نيستم كه فيلمسازان بدي هستند.
  پس قبول داريد كه بين آنها فيلمسازان خوبي هم وجود دارد؟
بله. بقال سر كوچه را بياوريم. اين امكانات را به آنها بدهيم هرچقدر پول، بودجه و هر چيزي خواستند به آنها بدهيم فيلمساز خوبي مي‌شود!
  فكر نمي‌كنيد زمان آن رسيده كه ديوار بين ما و آنها خراب شود؟
 خب آنها سي و خورده‌اي سال مايملك بودند. ما كه كاري از دست‌مان برنمي‌آيد.
  الان به نظر شما خانه سينما دست آنهاست يا دست شماست؟
من ورود به خانه سينما نمي‌كنم چون پيچيدگي‌هايي دارد كه تا شفاف نشود نمي‌توانم راجع‌ به آن صحبت كنم. از دوره شمقدري اتفاقاتي كه افتاده تا الان بايد شفاف شود.
  روايت‌تان را از دوره شمقدري و بحران خانه سينما بگوييد.

http://cinemapress.ir/old/larg_pic/31-6-1389/IMAGE634207493850781250.jpg?ts=

 شمقدري و دوران شمقدري... به نظر من آن دوران بدترين موقعيت سينماي ايران بود. دوراني بود كه صبح‌ها ما بي‌هيچ انگيزه‌اي از خواب بيدار مي‌شديم كه طي طريق كنيم. دوست ندارم اصلا راجع به آن دوران حرف بزنم. اينكه تلاش مي‌كني اتفاقي در جهت بهبود جامعه‌ات و ايجاد شرايط مطلوب‌تري براي جامعه‌ات رقم بزني، ولي به ديوار سيماني برمي‌خوري، مي‌بيني سنگ جلوي راهت است... آن روزگارها را دوست ندارم، نه به عنوان كارگردان يا تهيه‌كننده بلكه به عنوان يك ايراني آن روزها را دوست نداشتم. روزهاي بد...
  آقاي عسگرپور دو هفته پيش در مصاحبه با روزنامه اعتماد از آن روزها گفت و جالب اين بود كه تقريبا همين لحن را داشت. به نظر شما آقاي عسگرپور از آنهاست يا از شما؟
من يك ديني به آقاي عسگرپور دارم. زماني كه براي پگاه آهنگراني (دخترم) مشكلاتي به وجود آمد به عنوان رييس صنف خيلي به ما كمك كرد. بگذاريم در اين مورد اينها و آنها نگوييم. ولي به هرحال آن بخش از تاريخ خانه سينما با مديريت آقاي عسگرپور بايد شفاف شود. اينكه واقعا چه اتفاقاتي افتاد. دو گروه بايد بيايند حرف‌هاي‌شان را بزنند.
  كدام دو گروه؟
گروه شمقدري و گروه خانه سينماي آن موقع. مثلا در همان دوره تيم خانه سينما با احمدي‌نژاد ديدار داشته، بايد در مورد اين ديدار مطالب شفاف شود. يك سكوتي از جلسات آن دوران است كه براي من گزنده است. تا روشن نشدن آن اتفاقات و حواشي آن دوره، هيچ اظهارنظري نمي‌توانم بكنم.
  نظرتان در مورد خانه سينماي اين دوره چيست؟
من زياد با خانه سينما كاري ندارم، اگر ديده باشيد در مراسم‌شان هم زياد حضور ندارم. كاري هم ندارم. من اين ور كار خودم را مي‌كنم.
  چرا ، بالاخره صنف شماست؟
صنف بايد تعريف شود. صنف نمي‌تواند شعبه دوم وزارت ارشاد باشد.
  الان به نظر شما هنوز هم خانه سينما شعبه دوم وزارت ارشاد است؟ آيا هميشه همينطور بوده؟
گفتم كه تشكيلات و صنف را بايد تعريف كنيم. البته كه هميشه اين طوري نبوده. يك مقطع‌هايي خانه سينما مستقل‌تر بوده. ولي مشخصا الان شعبه دوم وزارت ارشاد است. خب من مي‌روم مشكلاتم را با خود وزارت ارشاد حل مي‌كنم چرا بروم سراغ شعبه‌اش؟ اينكه يك حلقه ١٠ نفره مدام در همه جشن‌هاي خانه سينما هستند، همان‌ها جايزه مي‌دهند، همان‌ها برگزار مي‌كنند و هر اشكالي كه داشته باشي تو حق اعتراض نداشته باشي ديگر صنف معني نمي‌دهد. نخستين مطالبه، نخستين تعريف يك صنف اين است كه بچه‌ها بتوانند منتقدش باشند نه اينكه هر كسي منتقد بود بايد حذف و از اين دايره كنار گذاشته شود. اين صنف نيست. يك صنف بايد دغدغه اعضاي پنج هزار نفري را داشته باشد نه اينكه يك حلقه‌اي دور هم جمع شوند براي خانه سينما خودشان تصميم بگيرند، مدام هم از هم تشكر كنند.
  اين حلقه چه كساني هستند؟ از رانت‌بگيرهاي قديم هستند؟
نه، اين حلقه هميشه بودند. به نظر من مطبوعات بايد رصد كنند چه كساني هستند.
  يعني در تمام دولت‌ها اين حلقه فرق نكرده؟
نه، رصد كنيد، كاري ندارد. اين وظيفه مطبوعات است، مي‌شود رصد كرد. جشن‌ها را ببينيد، عكس‌ها را ببينيد، مهماني‌ها را ببينيد. اشكالي هم ندارد سينما را مايملك خود و حق طبيعي خود مي‌دانند. انقلاب را از خودشان مي‌دانند و براي مردم و مطبوعات عادي شده است.
  شما و يك عده ديگر اين انتقاد را به آقاي ايوبي داريد كه يك عده خاص
دور و برشان هست...
ما اين را مدام گوشزد كرديم. آقاي ايوبي دوست ندارد اين را بشنود. ولي ما وظيفه‌مان اين بود كه بگوييم، گوشزد كنيم كه سينما اين اقليت ١٠ نفره نيست، سينما يك خانواده است و اينها عقل كل و داناي كل نيستند. مشاركت همه تفكرهاي سينماي ايران مي‌تواند در كنار شما اثرگذار باشد. ولي خب به هرحال ايشان مدير هستند و ما نمي‌توانيم مجبورشان كنيم.
  اگر واقعا به اين سفت و سختي بود كه شما توصيف مي‌كنيد، كسي مثل اصغر فرهادي مي‌توانست بيايد بالا؟
مگر من فيلم نساختم مگر من بالا نرفتم مگر كسي از من حمايت كرد... ما كارمان را مي‌كنيم. ما دغدغه‌مان و مساله‌مان اين است كه نگرانيم كه آدم‌ها نتوانند اميدوارتر باشند، حركت بايد رو به جلو باشد. تلاش‌مان را مي‌كنيم و فكر مي‌كنيم اين درست است. شايد هم ما اشتباه مي‌كنيم نمي‌دانم. ما چشم به مديريت نمي‌دوزيم. ما در عرصه كاري خودمان بر اساس عقلانيت و انديشه‌مان عمل مي‌كنيم. دوران شمقدري از لحاظ تهيه‌كنندگي پركارترين دوران من بوده. حس مي‌كردم نياز جامعه الان اين فيلم‌هاست... من كارم را مي‌كردم. اصلا مهم نبود اسم من باشد يا نباشد. وظيفه من اثرگذاري و جريان‌سازي است.
  برگرديم به خود منيژه حكمت به عنوان سينماگر. چرا شما بيشتر تهيه‌كننده هستيد تا كارگردان، چرا؟
بارها گفتم تهيه‌كنندگي شغل من است كه يك بخش كوچك از دغدغه‌هايم را ارضا مي‌كند. تا آنجايي كه مي‌توانم سالي يك فيلم اولي را كمك مي‌كنم تا سينماگران آينده ساخته شوند. وقتي مي‌بينم جامعه به يك خمودگي رسيده فيلم كمدي مي‌سازم. براي آنكه بچه‌هاي كشورم را در شادي‌هاي‌مان مشاركت دهم. وقتي مي‌بينم در زندگي اجتماعي، با خانواده و با شرايط اقتصادي خانواده‌ها، اينقدر فاصله بين نسل‌ها افتاده، شهر موش‌ها مي‌سازم تا چند نسل را باهم به سينما بياورم تا شادي كنند، شام بخورند، چاي بنوشند، يك زندگي اجتماعي كوچك براي خودشان رقم بزنند. اينها را وظيفه خودم در بحث تهيه‌كنندگي مي‌دانم.

http://media.farsnews.com/media/Uploaded/Files/Images/1392/04/09/13920409150503562_PhotoL.jpg

  كمدي كه اشاره كرديد منظورتان كدام فيلم‌هاست؟
من پوپك و مش ماشالله را ساخته بودم، نيش و زنبور را با آقاي سجادي ما كار كرديم. در آن دوران من بر اين عقيده بودم كه در همه خانه‌ها بايد مردم را بكشم بيرون به سينما تا بخندند؛ چون خنده اميد مي‌آورد. شادي مي‌آورد. اميد است كه باعث تغيير و اتفاقات خوب مي‌شود. از خمودگي و در پستوها فرو رفتن كه غير از نااميدي و سياهي چيزي بيرون نمي‌آيد. در آن دوران البته من صداها را نيز ساختم كه فيلمي اجتماعي است. يعني حركتم را موازي پيش بردم.
   چرا پس كارگرداني مي‌كنيد؟
كارگرداني دغدغه‌ اصلي زندگي من است. دغدغه انديشه‌ورزي در عرصه هنر است. دغدغه جريان‌ساز است. من هيچ‌وقت فيلم باري به هر جهت نمي‌سازم براي اينكه شغلم باشد. من براي سينما در سمت كارگردان احترام قايلم.
   مگر در سمت تهيه‌كننده احترام قايل نيستيد؟
نمي‌توانم باشم. آن كارگرداني كه به هرحال بخش معنوي فيلم را دارد پشت دوربين است. ممكن است من قصه را ببرم تو دلم و براي كارگردان تعريف ‌كنم ولي به هرحال پلان را او مي‌گيرد. من روي كليت كار تاثير دارم. ولي در سمت كارگردان مساله اجتماعي در فيلمسازي صدر كار من است. مساله اجتماعي احتياج به تحقيق و نگاه شفاف و بررسي دارد. نمي‌تواني جفت‌پا وارد يك بحث اجتماعي شوي و آن را در قالب هنر و سينما ببري. شايد يك عده بتوانند، هيچ ايراد و خرده‌اي هم نمي‌گيرم. شخص خودم را مي‌گويم كه نمي‌توانم. ببينيد من بايد پلان به پلان فيلمم مال خودم باشد.
  پس چرا لالايي را كارگرداني كرديد؟
تهيه‌كننده آن هم بودم. زمان مي‌برد مثلا من الان مي‌خواهم «جاده قديم» را كارگرداني كنم هشت سال تحقيق صرف كردم؛ البته به طور مدام نه، هر از گاهي به سراغش رفتم و برگشتم. شناخت مي‌خواهد. درام اجتماعي سخت است. همين طوري نمي‌تواني يك بحث اجتماعي را در قالب يك درام سينمايي‌ ببري. سينما صنعت هم هست فروش هم بايد داشته باشد. درام، بحث اجتماعي و سينما به عنوان صنعت... يك مثلث است.
  پس جاده قديم را حاضريد كارگرداني كنيد؟
بله، جاده قديم دغدغه هشت ساله من است. با تم اجتماعي. مي‌خوانم، مي‌نويسم، كمك مي‌گيرم و مشاوره مي‌گيرم براي نوشتن. بايد چيزي بشود كه در من كاملا حل شود. فيلم را قبل از اينكه پلانم را بگيرم خودم بايد ببينم كامل و بعد شروع به كار كنم.
جمله‌هاي كليدي
  حركت رو به جلويي كه زنان كشور من از انقلاب تا الان آغاز كرده‌اند را نمي‌توانيم و اجازه نداريم ناديده بگيريم. زن ايراني از خانه بيرون آمده و به دنبال مطالباتش است. در اين حركتش به دنبال برابري است. به نظر من زن ايراني در حركت غيرراديكالش، حركتي كه بسيار آگاهانه و هوشمندانه است، مطالباتش را يكي‌يكي دارد پيگيري مي‌كند و به دست مي‌آورد.
 پرهيز از انگ سياسي باعث بازدارندگي در جهت توسعه كشور مي‌شود كه بسيار خطرناك است.
جمله‌هاي كليدي
  خانه سينما نمي‌تواند شعبه دوم وزارت ارشاد باشد.
  با تمام ارادتي كه نسبت به جنتي و ايوبي دارم بحث من اينجاست كه چرا تا نقدي مي‌كنيم يك جمله ما را بزرگ مي‌كنند و به جناح‌بندي‌هاي خودشان مي‌برند. اجازه ندارند اين كار را بكنند. با ما حق ندارند اين كار را بكنند. ما حق‌مان است نقد كنيم براي همان مساله توسعه، براي زيرساخت‌ها... اما مجبورمان مي‌كنند كه سكوت كنيم و اين سكوت يعني سم مهلك در شرايط الان.

اعتماد/«نيمه شب اتفاق افتاد» تينا پاكروان در جشنواره فيلم
اين فيلم از دغدغه‌هاي شخصي‌ام سرچشمه مي‌گيرد
بيتا موسوي/ «نيمه شب اتفاق افتاد» دومين فيلم بلند سينمايي تينا پاكروان، كارگردان و تهيه‌كننده سينماي ايران است كه امسال در جشنواره فجر به نمايش در‌مي‌آيد. اين فيلم هم مانند كار قبلي اين كارگردان زن سينماي ايران برگرفته از دغدغه‌هاي اجتماعي او است اما بر‌خلاف «خانوم» ساختار يك‌خطي و غير‌اپيزوديكي دارد. درباره اين فيلم و مراحل فني «نيمه شب اتفاق افتاد» با پاكروان گفت‌وگو كرديم.

http://media.mehrnews.com/d/2015/07/19/3/1769603.jpg
  «نيمه شب اتفاق افتاد» مثل فيلم اول‌تان قصه زنانه‌اي دارد؟
محور قصه اين فيلم هم يك زن است و شايد دغدغه‌هاي مربوط به يك زن در اين فيلم هم برايم مهم باشد. اما در آن موضوع اخلاق و اتفاق‌ها و ماجراهاي تهران امروز هم برايم اهميت دارد. در فيلم قبلي به زندگي زناشويي چند زوج از طبقه‌هاي مختلف جامعه پرداختم. اما در اين فيلم روابط عجيب و غريب و بيشتر عشق‌هاي نامتعارف را به تصوير مي‌كشيم. اين فيلم هم قطعا از دغدغه‌هاي شخصي من سرچشمه مي‌گيرد و بيشتر آنها را در روابط اجتماعي و خانوادگي ديده‌ام.
  البته اين فيلم كاملا ساختار خطي دارد.
بله از اين جهت دو فيلم با هم تفاوت دارند. از نظر ساخت قطعا اين دو فيلم به يكديگر هيچ شباهتي ندارند. ولي اگر اين دو اثر را كنار هم بگذاريم، خصوصا به لحاظ موضوعي، مشخص است كه هر دو اثر يك كارگردان است.
  عمدتا شما به حضور بازيگر چهره در فيلم‌هاي‌تان علاقه‌منديد. اين‌بار همان تجربه را تكرار كرديد؟
بله. هميشه فكر مي‌كنم مخاطب با بازيگري كه از آن شناختي دارد در فيلم بهتر ارتباط برقرار مي‌كند. از طرف ديگر همان‌طور كه مي‌دانيد گيشه هر فيلم براي صاحب آن اثر اهميت دارد. در شرايطي كه سينمادار هم در مقوله اكران يك فيلم دخالت مي‌كند ما هم بايد به ويترين فيلم توجه كنيم. در غير اين‌صورت بايد به فكر اكران در گروه‌هاي ديگري باشيم. البته به اين موضوع هم فكر مي‌كنم كه وقتي بازيگر توانمند و حرفه‌اي براي هر شخصيت انتخاب كنم قطعا قابل باورتر مي‌شود. اما هميشه سعي مي‌كنم از اين بازيگران آشنا‌زدايي كنم و هرگز براي شخصيت‌هاي داستان سراغ بازيگراني نمي‌روم كه در آن نقش كليشه شده‌اند. در فيلم «خانوم» هم همين تجربه را داشتم و به‌طور نمونه مي‌توانم به انتخاب امين حيايي اشاره كنم كه كاملا ما يك بازي متفاوتي از او مي‌بينيم. بيشتر تلاش مي‌كنم از همه توانايي‌هاي يك بازيگر استفاده كنم. همين‌طور درباره نقش سيامك انصاري هم در آن فيلم من دست به انتخاب تازه‌اي زدم. در «نيمه شب اتفاق افتاد» هم شما با جنس بازي ديگري از حامد بهداد روبه‌رو مي‌شويد. او كاملا در اين فيلم يك شخصيت افسرده و درونگرايي دارد. آتيلا پسياني هم همين‌طور. فكر مي‌كنم بازي‌هاي ستاره اسكندري و گوهر خيرانديش قطعا در اين جشنواره از چشم داوران دور نخواهد ماند. رويا نونهالي هم مثل هميشه خوب است.
   گويا حامد بهداد در اين فيلم نقش يك خواننده را دارد. از اين جهت شباهتي با «دندون طلا» ندارد؟
نه حتي در حرفه‌اي كه دارد كاملا با «دندون طلا» فرق مي‌كند. در «دندون طلا» حامد بهداد كاملا شخصيتي برونگرا دارد ولي در اين فيلم اين‌گونه نيست.
  امسال نسل‌هاي مختلفي از فيلمسازي در جشنواره فجر حضور دارند كه مي‌تواند رقابت را براي شما سخت‌تر كند؟
من معتقدم جشنواره هميشه قابل پيش‌بيني است. از همين حالا فكر مي‌كنم كه ممكن است چه كساني جوايز را دريافت كنند. به نوعي از يك سياست خاص پيروي مي‌كند. در هر حال هم مي‌دانم داوري كار بسيار سختي است. اما اميدوارم در اين رقابت سخت «نيمه شب اتفاق افتاد» هم ديده شود.
  چقدر به حضور زنان فيلمساز در سينماي ايران اميدواريد كه اتفاقا در سال‌هاي اخير تعدادشان بيشتر شده است.
 من واقعا از حضور زنان در اين حوزه استقبال مي‌كنم با اينكه مي‌دانم كاركردن در اين عرصه چقدر سخت است. من خودم پروسه طولاني را طي كردم تا توانستم فيلم اولم را بسازم. خوشحالم دوستان قديمي و همكلاسي‌هاي خودم آيدا پناهنده و مرجان اشرفي‌زاده فيلم‌هاي اول خود را ساختند. اما مطمئنم كه اين راه ادامه پيدا مي‌كند و اين فضا را خيلي روشن مي‌بينم.
  فيلم در چه مرحله‌اي است؟
ميكس نهايي توسط سيد عليرضا علويان در حال انجام است و كارن همايونفر هم ساخت موسيقي را برعهده دارد. قطعا فيلم براي حضور در جشنواره فجر آماده مي‌شود.

اعتماد/آغاز برنامه‌هاي هفته تئاتر لهستان
اجراي تئاتري لهستاني با نواهاي ايراني
ياروسلاو فرت، كارگردان لهستاني شيفته فرهنگ ايران است
  پيام رضايي/  هفته فرهنگي تئاتر لهستان از ديروز ٢٢ آذرماه آغاز شده و تا جمعه هم ادامه خواهد يافت. هفته تئاتر لهستان در تهران و توسط اداره كل هنرهاي نمايشي، سفارت لهستان در ايران و دبيرخانه سي و چهارمين جشنواره بين‌المللي تئاتر فجر برگزار مي‌شود. در اين برنامه فرهنگي قرار است نمايش‌هايي از كشور لهستان به روي صحنه بروند. البته كارگاه‌هاي آموزشي و سخنراني‌ها، بخش‌هاي ديگر اين برنامه است. همچنين نمايش «وضعيت صفر» به نويسندگي محمد چرمشيرو كارگرداني آتيلا پسياني نيز از ايران بخشي از تئاترهاي اجرايي خواهد بود. متني كه چرمشير آن را بر اساس يكي از افسانه‌هاي معروف كشور لهستان نگاشته است.

http://jplus.jamaran.ir/culture/wp-content/uploads/2015/12/1934865.jpg

تئاتر لهستان نيز همچون سينماي اين كشور سهم بزرگي در عرصه جهاني دارد. رومن پولانسكي، ريچارد بولفسلاوسكي و يرژي گرتوفسكي نام‌هاي برجسته تئاتر لهستان هستند كه سهم آنها در عرصه جهاني نيز انكارناپذير است. «آن هلي» (Anhelli) كاري از گروه تئاتر زار (ZAR) است كه در هفته تئاتري به صحنه خواهد رفت. «در كل اينكه كارگردان ما آقاي ياروسلاو فرت مشتاق فرهنگ ايران است و بيشتر روي فرهنگ ايران كار كرده است تا اينكه صرفا روي تئاتر ايران. در نخستين سفرش به ايران به جنوب ايران رفته و در اين سفر هم برنامه دارد كه باز هم به جنوب ايران سفر كند.» اين بخشي از صحبت‌هاي ماگدالنا مادرا، مدير كمپاني تئاتر زار لهستان در گفت‌وگو با «اعتماد» است. او دلايل ديگري هم براي اين اشتياق نسبت به فرهنگ و هنر ايران برمي‌شمارد: «نخستين نكته اين بوده كه سال‌ها پيش گرتوفسكي هم به ايران آمده و به ايران علاقه داشته است. يكي از دلايلش اين است كه يكي از غني‌ترين فرهنگ‌ها است چون آواها و آيين‌ها براي كارگردان مهم است و روي اين آواها خيلي كار كرده است. او معتقد است تئاترها از اين آواها و سنت و آيين‌ها مي‌آيد اين خيلي برايش جذاب است.» ابراز كردن و ارتباطي كه در دوره‌هاي طولاني مدت كارهاي گروه تئاتر‌زار اتفاق مي‌افتد هم از دلايل ديگري است كه خانم مادرا برمي‌شمارد: «بيان آدم‌ها خيلي براي‌شان مهم است. چه به عنوان تماشاچي و چه به عنوان اجرا‌كنندگان. يكي از دلايل ديگر هم ارتباطي است كه بين بازيگرها حين خلق اثر مي‌افتد. در يك تمرين كوتاه نيست. مثلا سه سال با هم كار مي‌كنند وكنار هم هستند واين روابط خاصي ايجاد مي‌كند. اصولا كارهاي ما خيلي مبتني بر ديالوگ نيست. اگر هم ديالوگي هست تبديل به آوا و شعر مي‌شود.» گروه لهستاني تئاتر زار پيش از اين در نقاط مختلف جهان چون ايتاليا، دانمارك، چين، كره و امريكا به اجراي آثارش پرداخته است. اين گروه شيوه بيان تئاتري‌اش را از طريق صدا و موسيقي و با بازسازي ساختارشكنانه آواهاي باستاني مذهبي كشورهايي چون گرجستان، بلغارستان، يونان و ايران شكل داده است. همچنان كه واژه «زار» در زبان باستاني بخشي از گرجستان به معني «آوازهاي سوگواري» و در زبان امروز گرجي‌ها به معني «زنگ» است. به گفته مدير  اين كمپاني اين آوامحوري سبب شده تا در سطح بين‌المللي هم گروه تئاتر زار مورد استقبال قرار بگيرد. «بازخوردهاي بين‌المللي خوبي داشته چون براساس آواها و موسيقي است و اين در سطح جهاني هم تاثيرگذار است و هميشه آدم‌ها به شكل‌هاي مختلف ارتباط برقرار كرده‌اند.» از نكات جالب در مورد اين گروه اين است كه با وجود موسيقي محور بودن اما هيچگاه موسيقي را ضبط نمي‌كنند «كار همانجا خلق مي‌شود. موسيقي را تمرين مي‌كنند اما ضبط نمي‌كنند، همان موقع اجرا و خلق مي‌شود.»
مادرا مي‌گويد ياروسلاو فرت، كارگردان اين گروه معتقد است صدا و آوا به اندازه جنبه بصري نمايش اهميت دارد. اما آنها بيشتر دنبال شباهت‌هاي فرهنگي هستند: «دنبال اين هستيم كه شباهت‌ها ديده شود. ديدن و شنيدن چيزي وراي تفاوت است. با اين نكته است كه مي‌شود لذت ببريم. در اجراي گرتوفسكي در امريكا هم اين اتفاق افتاد. در مورد نمايش «اكروپوليس» هم گرتوفسكي گفته بود نمي‌خواهم دوبله شود. با اينكه ديالوگ هم زياد داشت اما همه اجراها را به زبان لهستاني اجرا كرد.»
اما مهرداد راياني مخصوص به عنوان مدير بخش بين‌الملل مركز هنرهاي نمايشي هم مي‌گويد هدف از برگزاري اين اتفاق تئاتري ايجاد يك تاثيرگذاري بيشتر و عميق بوده است. به گفته او اين اتفاق در هماهنگي با سفارت كشور لهستان ممكن شده است: «اساسا هدف‌مان در اين دوره جديد اين بود كه بحث‌هاي مربوط به حلقه‌هاي تئاتري را در مركز راه بيندازيم. براي اينكه بتوانيم يك رسوب ذهنيت ايجاد كنيم. به همين دليل اين هفته‌ها راه‌اندازي شد. در جلساتي كه با سفارت‌ها داشتيم.» و توضيح مي‌دهد كه منظور از رسوب ذهني چيست: «ببينيد يك اجرايي از يك كشور انجام ‌مي‌شود و تمام مي‌شود و مي‌رود. اما وقتي يك بسته داشته باشيد مثل سخنراني، ميزگرد، نمايشگاه و چند اجرا معرفي تئاترهاي معاصر قله‌هاي تئاتر و علت محبوبيت آن تئاترها، باعث مي‌شود يك رسوب ذهني در ذهن مخاطب ايجاد شود. نمي‌خواهم بگويم خيلي عميق است اما در حد بضاعت يك هفته ماندگار مي‌شود. سه اجراي صحنه‌اي و خياباني است و البته يك نمايش هم از ايران.»

http://www.honarnews.com/images/docs/000085/n00085449-b.jpg

گروه‌هاي حاضر در اين هفته تئاتر مستقلا از طرف سفارت لهستان انتخاب شده‌اند جز اجراي خياباني كه با تاكيد مركز هنرهاي نمايشي انتخاب شده است: « گروه‌ها را ما انتخاب نكرديم از طرف سفارت لهستان اعلام شده است. با رايزني با مركز ملي تئاتر لهستان. ما فقط تاكيدمان روي اجراي خياباني آنها بود. گفتيم كار خوبي است حتما بيايد. ما اين كار را در جشنواره تئاتر فجر ديده بوديم و خواستيم كه حتما بيايد. بهتر ديديم از باكس جشنواره فجر به الان انتقال پيدا كند. چون به هر حال يكي از فعاليت‌هايي است كه به عنوان پيش‌درآمد جشنواره تئاتر فجر محسوب مي‌شود.» راياني مخصوص تاكيد مي‌كند كه اين برنامه در مورد ديگر كشورها هم ايجاد خواهد شد اما منوط به شرايط برگزاري است! «همه اينها طبق شرايط است. مي‌توانيد حدس بزنيد چه عواملي در اين اتفاق دخيل است! تنها نكته اين بود كه به لحاظ شوراي نظارت و ارزشيابي مشكل نداشته باشيم وگرنه ما به انتخاب شما احترام مي‌گذاريم. لهستان بخش زيادي از اين هزينه‌ها را تقبل مي‌كند. پس سعي مي‌كنند شرايط كيفي و كمي آن را مد نظر داشته باشند. در اين شرايط ما بيشتر پذيراي آنها هستيم. ما فقط بحث سالن‌ها را داشتيم.» به گفته مدير بين‌الملل مركز هنرهاي نمايشي هزينه اجرايي اين گروه‌ها كاملا توسط سفارت تامين شده و مركز هنرهاي نمايشي تنها سالن‌ اجرا را در اختيار آنها قرار داده است: «ما به لحاظ مالي هزينه‌اي نكرديم. نه دكور و نه لباس و نه اسكان. تنها چيزي كه ما مهيا كرديم تالار اجراست و اجراي خياباني كه دكور داربستي دارد كه ما داريم آن را انجام مي‌دهيم. در حقيقت يك حركت كاملا فرهنگي است كه بيشتر ما داريم بهره‌اش را مي‌بريم. بدون هزينه زياد. يك اكيپ ٧٠ نفره كه هر كدام حداقل دو ميليون تومان هزينه بليت‌شان است و در نهايت چيزي حدود ٤٠٠ ميليون هزينه است. ما فقط كمك‌هاي جانبي انحام داديم.» تئاتر ايران در سال‌هاي اخير حضور پررنگ‌تري در عرصه بين‌المللي داشته است. راياني مخصوص ضمن ابراز خوشحالي از اين اتفاق تاكيد مي‌كند اين گروه شخصا اقدام مي‌كنند و اين باعث خوشحالي است و دليلي هم ندارد در مواردي كه لازم نيست دولتي تصديگري خود را گسترش دهد: «خود گروه‌هاي ما دارند مي‌روند و هرگونه دخالت دولتي جلوي آنها را مي‌گيرد و اين باعث افتخار است. هرجا مطابق با سياست دولت باشد ورود مي‌كنيم. وقتي همه‌چيز درست است و گروه‌ها دارند به نتيجه خوب مي‌رسند چرا دولت بايد تصديگري خودش را افزايش دهد. زماني بود كه ما فقط سه يا چهار مورد داشتيم كه حضور بين‌المللي داشتيم ولي الان حدود١٥ گروه داريم كه حضور بين‌المللي دارند. گروه‌ها به شكل شخصي و با دعوت‌هاي شخصي مي‌روند. هم بحث ماركتينگ را دارند و هم بحث فرهنگي پيش مي‌رود.»
«آن هلي»، «ديون»، «فاوست» و «وضعيت سفر» نمايش‌هايي هستند كه در اين هفته فرهنگي به روي صحنه مي‌روند. «آن هلي» نمايشي موسيقايي است به معناي «بانگ برآوردن و ندا دادن» كه با الهام از قطعاتي از اشعار يوليو سوواسكي، از درونيات انسان‌ها سخن مي‌گويد و به كارگرداني ياروسلاو فرت و با حضور ١٥ بازيگر در ايران اجرا خواهد شد. اين نمايش در تاريخ ٢٥ و ٢٦ آذر در محل تماشاخانه «تئاتر تهران» به صحنه مي‌رود.

اعتماد/نمي‌خواستم وارد مسائل سياسي منطقه شوم
نخستين تجربه فيلمسازي‌ «مجيد الانصاري» كارگردان جوان اماراتي «قفس را بلرزان» (معناي تحت‌اللفظي) كه با نام «سلول» در سينماي عرب اكران مي‌شود، در دوازدهمين جشنواره بين‌المللي فيلم دبي نمايش داده شد. اين فيلم نئو-نوآر با الهام از سبك تارانتينو نخستين فيلم ژانري است كه محصول سينماي امارات متحده عربي است؛ جايي كه فيلمسازان انگشت‌شماري دارد. «لين» و «روكوس اسكاي» فيلمنامه‌نويسي اين فيلم را بر عهده داشتند. در كارنامه لين اسكاي فيلمنامه‌نويسي فيلم‌هاي‌ «ارواح خانم داتي» و «عابدان پلهام» به چشم مي‌خورد. آنها عضو وب‌سايت بلك‌ليست هستند؛ وب‌سايتي كه فيلمسازان مي‌توانند به فيلمنامه‌هايي كه فيلمنامه‌نويسان در آنجا به اشتراك مي‌گذارند، دسترسي داشته باشند.
مجيد الانصاري سال ٢٠١١ با پيوستن به كمپاني «ايمج نيشن ابوظبي» حرفه فيلمسازي خود را آغاز كرد. در اين چهار سال او در توليدات پروژه‌هاي فيلمسازي داخلي و بين‌المللي مانند «شيوع» (٢٠١١)، «از آ تا ب» (٢٠١٤) و «جن و سايه دريا» (٢٠١٤) همكاري كرده است. سال ٢٠١٢ نخستين ساخته او فيلم كوتاه «مزاحم!» در جشنواره فيلم دبي نمايش داده شد و با تحسين هيات داوران روبه‌رو شد. همچنين الانصاري از جشنواره بين‌المللي مكزيكو جايزه «نخل طلايي» را براي اين فيلم كوتاه دريافت كرد. فيلم «سلول» او با بازي «علي سليمان» (بازيگر فيلم «حالا بهشت») و «صالح بكري» (نمك دريا) در جشنواره فيلم دبي حضور دارد. «سلول» داستان زنداني شدن مردي به نام «طلال» در بازداشتگاهي دورافتاده است. تصور اينكه وقتي همسر سابق و فرزندش از سرنوشت او خبردار شوند، طلال را آزار مي‌دهد. وقتي افسري از شهري ديگر به ملاقات او مي‌آيد، ملاقات دوستانه آنها تبديل به حمام خون مي‌شود... خبرنگار ورايتي «نيك ويوارلي» در جشنواره فيلم دبي درباره ساخت اين فيلم، سوال‌هايي از الانصاري پرسيده است كه در ادامه مي‌خوانيد.

http://cinemapress.ir/old/larg_pic/1-4-1389/IMAGE634128104200156250.jpg?ts=

  فيلم «سلول» براساس فيلمنامه دو فيلمنامه‌نويس امريكايي لين و روكوس اسكاي است. چطور به اين فيلمنامه دسترسي پيدا كرديد؟
با وب‌سايت بلك‌ليست شروع كردم. چندين فيلمنامه را بررسي كردم. من طرفدار ژانر هستم مخصوصا سينماي آسيا. بنابراين وقتي فيلمنامه «سلول» را خواندم خيلي از آن خوشم آمد. ابتدا شك داشتم بتوانم اين فيلمنامه را در دنياي عرب به تصوير بكشم اما بيشتر كه فكر كردم، ‌گفتم: «ما اين پروژه را پيش مي‌بريم!» بايد بيشتر از اينها مانور مي‌داديم اما فكر مي‌كنم از پس‌اش برآمديم. اين فيلم شخصيت‌محور است و در مورد مسائل جهاني مانند اعتياد و ارزش‌هاي خانوادگي است و همين چيزهاي فيلم را دوست دارم.
 اين فيلم در سلول زنداني «در كشوري عربي» روي مي‌دهد كه در اين كشور افسرهاي پليس رواني بر زندانيان اعمال قدرت مي‌كنند و آنها را شكنجه‌ مي‌دهند. هرچند داستان فيلم در سال ١٩٨٧ اتفاق مي‌افتد اما قابل باور بود اگر در جاهايي از فيلم مفاهيم سياسي را مي‌ديديم. تا به حال چنين چيزي به ذهن‌تان خطور كرده بود؟
راستش را بخواهيد نه. مي‌خواستم فيلم «سلول» را بسازم چون فكر مي‌كردم فيلم قشنگي است. نمي‌خواستم وارد مسائل سياسي‌ اين منطقه بشوم كه البته مسائل سياسي زيادي براي نشان دادن وجود دارد. فيلم‌هاي زيادي درباره جهان عرب ساخته مي‌شود كه درباره مسائل اجتماعي و سياسي‌اي است كه داريم. مي‌خواستم فيلم سلول نقطه مقابل اين مسائل و موضوعات باشد؛ درواقع اين فيلم وزنه تعادلي است كه موضوعات مطرح شده در سينماي عرب را برابر مي‌كند.
 آن‌طور كه متوجه شدم كمپاني «ايميج نيشن» پروژه ساخت اين فيلم را سرمايه‌گذاري كرده است. چطور اين اتفاق افتاد؟
كار فيلم را چند سال پيش در شعبه‌هاي مختلف اين كمپاني شروع كردم بعد از آن كم‌كم وارد برنامه‌هاي شكل‌گيري اين كمپاني شدم و در آنجا بود كه با كمپاني‌هاي «پارتيسيپنت مديا» و «نواف الجناحي» براي ساخت فيلم سايه دريا همكاري كردم. سپس نخستين فيلم كوتاهم را ساختم كه مدير
 ايميج نيشن و ديگران اين فيلم را تحسين كردند. اما آنها از من مي‌خواستند ابتدا بخش تجاري سينما را ياد بگيرم بعد سراغ كارگرداني بروم. دو سال و نيم هم در قسمت تجاري بودم بعد وقتي فيلمنامه «سلول» را ديدم به آنها پيشنهاد دادم و كارگرداني‌اش كردم.
 شما امتيازات توليدي و گروه بازيگران درجه يكي داريد. خودتان بازيگران و عوامل فيلم را انتخاب كرديد يا
ايميج نيشن اين كار را انجام داد؟
تصويربرداري كه مي‌خواستم را استخدام كردم و ايميج نيشن براي در اختيار گرفتن بازيگران و عوامل با استعداد من را راهنمايي كرد.


ایران/گزارشی از خانه- موزه «صبا» در آستانه 29 آذر پنجاه و هشتمین سالروز درگذشت او
خانه‌ای که نوایش در صدای کاغذها گم‌شد
 نداسیجانی
نخستین تعالیم موسیقی را از پدرش کمال‌السلطنه (پزشک، ادیب) و با آموختن ساز سه تار آغاز کرد و پس از آنکه پدر به نبوغ او پی برد در کنار استاد میرزا عبدالله فراهانی (از شش سالگی تا دوازده سالگی) به آموختن سه تار پرداخت. پس از آن  به مدت هشت سال نزد درویش خان (نوازنده بزرگ تار و سه تار) آموزش موسیقی را ادامه  داد. در کنار فراگیری سه تار، ضرب (تنبک) را  از ربابه خانم ندیمه عمه‌اش، سنتور را در محضر علی اکبر شاهی و کمانچه را از استاد بزرگ زمان حسین خان اسماعیل‌زاده فرا گرفت. گذشته از آن حسین خان هنگ آفرین نیز ویولن و مبانی تئوری موسیقی اروپایی را  به صبا آموخت. نائب اسدالله استاد بزرگ نی، یوسف‌خان ظهیر الدوله، ارفع الملک و خوتسیف روسی نوازنده ویولن از دیگر استادانی بودند که صبا دوره‌هایی را در نزدشان به فراگیری موسیقی پرداخت و پس از آن با تأسیس مدرسه عالی موسیقی (سال 1302) توسط علی نقی وزیری با پیوستن به این مدرسه ضمن شاگردی به تدریس ویولن نیز مشغول شد.  او عاشق همه سازها بود و به گفته یک موسیقیدان ایتالیایی به تنهایی یک ارکستر کامل بود. صبا علاوه برنوازندگی سال‌های زیادی را به آموزش موسیقی پرداخت و به خاطر بذل و بخششی که درآموزش داشت «معلم آسمانی»  به او لقب دادند. در 25 سالگی مدیریت مدرسه صنایع ظریفه رشت را برعهده گرفت و طی مدت دو سال اقامت در گیلان ضمن ثبت و جمع‌آوری نمونه‌هایی از موسیقی منطقه به تربیت شاگردان زیادی نیز همت گمارد. از سال 1310 کلاس موسیقی خود را در خانه خود تأسیس کرد و تا آخر عمر در این مکان به تربیت شاگردان بسیاری پرداخت. این درحالی است که در تمام این سال‌ها تدریس ویولن در هنرستان موسیقی را نیز برعهده داشت. اما اهمیت اصلی هنر صبا در نواختن سه‌تار و ویولن بود. در نواختن این دو ساز صاحب سبک بود و ظرایف و دقایق کارش را صاحبنظران منحصر به فرد می‌دانند. صبا یکی از کاملترین و اصلی‌ترین شیوه‌ها را در نواختن سه تار دارا بود.او سه تار را برای خلوت و تنهایی‌هایش و در نزد دوستان صمیمی و خاص خود می‌نواخت.



شیوه نوازندگی ویولن صبا نیز براستی بی‌همتاست. او با عشق و علاقه و شناخت بی‌مانندی که نسبت به موسیقی ایرانی داشت ویولن را با تمام امکاناتش به خدمت این موسیقی گرفت و سبک خاصی را در نوازندگی ویولن پایه‌گذاری کرد. ویولن صبا در کمال پختگی، آرامش و نهایت سنجیدگی است. خاصیت اصلی نوازندگی صبا غیر از شناخت همه جانبه او از موسیقی ایرانی و آشنایی با موسیقی غرب، کسب فیض از استادان سابق و همزمانش، ریاضت مداوم در نوازندگی، بهره‌وری از سرچشمه‌های موسیقی ایرانی (موسیقی محلی) است. او در تمام عمرش این سعادت را داشت که جز به سودای دل خویش به موسیقی نپرداخت.  صبا موسیقی غرب را بخوبی می‌شناخت،خط شکسته نستعلیق را نیکو می‌نوشت، شطرنج باز ماهری بود و علاوه بر آن کارگاه کوچک نجاری داخل خانه اش،کارهای دستی و سازهایی که ساخته حاکی از ذوق و توانمندی اوست. صبا  در جوانی به مدرسه کمال‌الملک (1264ه.ق1309) رفت و از این نقاش معروف تعلیم نقاشی گرفت. او علاوه بر اینکه ادبیات کلاسیک ایران را بخوبی می‌شناخت و بدان عشق می‌ورزید از ادبیات جدید ایران نیز اطلاع داشت. آثار نیما و هدایت را خوانده بود و با نیما یوشیج دوستی نزدیکی داشت. اودر سال ۱۳۱۱ با یکی از شاگردان خود با نام منتخب اسفندیاری کوه نور، دختر عموی نیما، ازدواج کرد و حاصل این ازدواج، سه دختر به نام‌های غزاله، ژاله و رکسانا است که هرکدام دستی در موسیقی و هنر دارند. ابوالحسن صبا سال ۱۳۳۶ و در سن 55 سالگی به علت ناراحتی قلبی درگذشت و در قبرستان ظهیرالدوله به خاک سپرده شد.
سروصدا و هیاهوی باربرهای چرخ دستی به دست، در میان کاسبان کاغذفروش‌ همهمه‌ای به پا کرده بود. ویترین‌های چیده شده با کارت‌های ویزیت، سررسید و کاتالوگ در دوسوی گذر، گویا با شناسنامه محل بیگانه بودند.
اینجا خیابان ظهیرالاسلام است؛ گوشه‌ای از تاریخ فراموش شده پایتخت. درمیان کوچه پس کوچه‌ها و ساختمان‌های کوچک و بزرگ این خیابان، خانه‌ای بدون پلاک و اشاره‌ای به صاحب خانه اش به چشم می‌خورد؛ تنها از درب قهوه‌ای رنگ و قدیمی و آجرهای زرد رنگ و کوچه‌ای که به‌نام اوست می‌توان پی برد که اینجا خانه «ابوالحسن خان صبا» است. خانه‌ای که نوای موسیقی اش در صدای کاغذها گم شد!
خانه موزه صبا با اتاقی در سمت راست ورودی ساختمان و یک حیاط با حوضی کوچک و چند گلدان گل و زیرزمینی که بیشتر به حوضخانه‌های قدیمی شباهت دارد، بنا شده است.
زیرزمین این خانه چندین سال محلی برای برگزاری مسترکلاس‌های مکتب صبا بود و استادان بزرگی چون علی‌اکبرخان شهنازی، غلامحسین بنان، علی تجویدی، فرامرز پایور، علی‌اصغر بهاری، احمد عبادی و... از این مکتب پرورش یافته‌اند.
در مسیر ورودی این خانه، اتاقی با راهروهای پیچ در پیچ و ویترین‌های شیشه‌ای قرار دارد که هر کدام از اشیا پنهان شده در این قاب‌های شیشه‌ای بیش از40 سال است که از صبا سخن می‌گویند.
در ویترین اول عینک، کلاه پشمی، قلم و دوات، رونوشت شناسنامه، بنچاق قدیمی منزل استاد (متعلق به سال 1316 هجری قمری) و یک ماسک گچی از صورت صبا نمایان است. شناسنامه اش، صبا را متولد چهاردهم فروردین 1281 فرزند ابوالقاسم خان کمال السلطنه نوه محمود خان صبا معرفی می‌کند که بعد‌ها نام جد بزرگ خود، صبا را بر نام خانوادگی برمی‌گزیند.
 کمی جلوتر کت و شلوار مشکی رنگ با پیراهن سفید و یک چوب رهبری به چشم می‌خورد. این لباس از دورانی حکایت می‌کند که ابوالحسن خان صبا سرپرستی ارکستر شماره یک هنرهای زیبای کشور را برعهده داشت.
دیوار روبه‌رو یا دیوار سوم خانه، با عکس هایی از دوران کوچکی، نوجوانی و بزرگسالی صبا و خاندان او مزین شده که هر کدام از قاب‌های چوبی تصویری از زندگی پرفراز و نشیب صبا را  به تصویر می‌کشد. دریکی از قاب‌های روی دیوار، عکسی دیده نشده از جوانی درویش خان با کمال السلطنه پدرابوالحسن‌خان صبا به چشم می‌خورد که برای نخستین بار در موزه صبا به نمایش درآمده است. به گفته حمیدرضا شبابی مدیر موزه موسیقی صبا داستان این عکس به درگیری درویش خان و شعاع السلطنه (پسر مظفرالدین شاه) برمی‌گردد. در واقع درویش‌خان مواجب بگیر خانه شعاع‌السلطنه در اصفهان بود و چون علاقه بسیاری به موسیقی داشت تصمیم می‌گیرد نزد میرزا عبدالله و آقاحسینقلی درتهران برود اما شعاع‌السلطنه با رفتن او مخالفت می‌کند.

  ترک شبانه اصفهان به عشق موسیقی
عشق به موسیقی سبب می‌شود درویش خان اصفهان را شبانه به قصد تهران ترک کند. شعاع السلطنه که از این کار خبردار می‌شود دستور می‌دهد انگشتان دست او را قطع کنند که در این بین کمال السلطنه پدر صبا که از دوستان درویش خان بود نزد شعاع‌السلطنه وساطت کرده و او را ازمجازات نجات می‌دهد؛ حتی مدتی درویش خان در سفارت‌ انگلیس مخفی می‌شود و در آخر آزادی‌اش را با پرداخت مبلغی پول می‌خرد و از آن پس صبا نزد درویش خان به آموختن تار و سه تار می‌پردازد.
عکس دیگر علی صبا برادر‌زاده اوست که میراث عموی خود را به یادگار نگاه داشته و به نوازندگی سنتور و سه تار مشغول است. عکس بعدی محمود خان ملک الشعرا معروف به محمودخان صبا جد ابوالحسن خان صبا است.

http://lh6.ggpht.com/_Jsf8oY2I0iQ/StP14Ux9III/AAAAAAAAAYY/AB3sDJqpIwM/s400/IMG_5436.jpg

ملک الشعرا علاوه بر سرودن اشعاری زیبا، مینیاتوریست چیره دستی بود و دو نقاشی معروف تالار آیینه، گویای هنر کمال الملک و مینیاتور محمود خان صبا است.
عکس دیگر صبا را در کنار شهریار و عبدالله دوامی نشان می‌دهد. سه هنرمندی که از دوستان نزدیک بودند. صمیمیت و دوستی استاد شهریار، شاعر معاصر برجسته ایرانی، با ابوالحسن خان صبا به دوران جوانی برمی‌گردد و شاید بتوان عشق این دو را پیوند شعر و موسیقی تعریف کرد.  شهریار سه تار را به نیکی می‌نواخت و چه استادی بهتر از صبا که سرآمد سه تار نوازان روزگار بود. در کنار این عکس، شعری به خط شهریار در موزه نگاهداری می‌شود. این شعردر زمان مرگ صبا و بر بالین او سروده شده است:
ای صبا با تو چه گفتند که خاموش شدی؟/ چه شرابی به تو دادند که مدهوش شدی؟ / تو که آتشکده عشق و محبت بودی/ چه بلا رفت که خاکستر خاموش شدی؟ / تو به صد نغمه، زبان بودی و دل‌ها هم گوش/ چه شنفتی که زبان بستی و خود گوش شدی؟ / خلق را گر چه وفا نیست و لیکن گل من/ نه گمان دار که رفتی و فراموش شدی / تا ابد خاطر ما خونی و رنگین از تست/  تو هم‌آمیخته با خون سیاوش شدی!
اما دیوار چهارم این اتاق، نقاشی‌های صبا روی پارچه، رنگ روغن، سیاه قلم و همچنین خط استاد است. صبا، هنر نقاشی را در جوانی و در مدرسه کمال‌الملک فراگرفت.
در خانه موزه صبا علاوه بر وسایل شخصی، نت‌ها و دست نوشته‌ها، مجموعه سازهای ابوالحسن صبا نیز نگهداری می‌شود. این سازها به دو دسته تقسیم می شوند، یک دسته سازهایی که از طرف خاندان و همچنین پدرش کمال‌السلطنه به او رسیده و دسته دیگر سازهایی است که صبا شخصاً تهیه کرده است. در مجموعه اول چهار ساز منحصر به فرد قرار دارد. یکی کمانچه که متعلق به دوره قاجاراست، یک سه‌تار پوستی با کاسه‌ای به شکل کدو که در دوره قاجار رواج داشته ولی امروز فراموش شده است و همچنین یک دف و تنبک نیز به این مجموعه نفیس تعلق دارد که تاریخ ساخت آن  به سال ۱۳۱۹  قمری برمی‌گردد؛ بر اساس نوشته روی آن این دو ساز به سفارش کمال‌السلطنه و توسط محمد کاظم شیرازی ساخته شده است.
دسته دوم سازها، مجموعه‌ای است که در زمان حیات صبا و توسط خود او تهیه شده است؛ یک ویولن که در کلاس‌های درس از آن استفاده می‌کرد، سنتوری که ساخته استاد معروف آن زمان «مارکار» و دارای ارزشی ویژه است. همچنین ویولن دیگری که با مینیاتور استاد حسین بهزاد تزئین شده و گفته شده ساز مورد علاقه ابوالحسن صبا بوده که پس از ورود به مدرسه عالی موسیقی، نواختن آن را فراگرفته و در اغلب ضبط‌ها از آن استفاده کرده است.  ویولن دیگر ساخت ابراهیم قنبری‌مهر است که آن را به همسر استاد هدیه کرده و دو نی با تزئینات سوخته‌کاری و یک تار نیز این مجموعه را شامل می‌شود.
بخش دیگر سالن این موزه، با پیانویی مشکی رنگ و قدیمی چیدمان شده است. ابوالحسن خان صبا، پیانو را در حد استادی می‌نواخت و قطعات ماندگاری چون «کاروان» و «دیلمان» و... را با سر انگشتانش خود روی این پیانو خلق کرده است. در کنار پیانو، حکم و مدال‌های «شوپن» صبا در قاب شیشه‌ای در معرض دید قرار گرفته است.
 در میانه این راهرو نیز ویترین هایی به چشم می‌خورد، که در آن شطرنج، کتاب شعرحافظ، دفترچه نت و کارنامه تحصیلی  استاد صبا قراردارد.
ویترین دیگر صفحات گرام استاد را معرفی می‌کند که بیشتر آهنگ‌های این صفحات بین سال‌های 1306 تا 1318 در ایران و سوریه ضبط شده که مهم‌ترین آنها قطعه «وطن» ساخته کلنل وزیری بود.  
در گوشه دیگر این ویترین، آخرین نوار قلب استاد صبا قرار گرفته است. صبا در سال‌های آخر عمر به دلیل ابتلا به بیماری قلبی بیشتر اوقات خود را در منزل می‌گذراند و سرانجام در 29 آذر 1336 به دلیل پاره شدن یکی از رگ‌های قلبش در همین خانه درگذشت و در قبرستان ظهیرالدوله شمیران به خاک سپرده شد.
 خانه‌ای که به وصیت صبا موزه شد
دیوار آخر نیز با تکه هایی از روزنامه‌های اطلاعات و کیهان کاغذ دیواری شده؛ روی صفحات این روزنامه‌ها سخن از راه‌اندازی مکتب صبا، موزه و آثار اوست.
اما بخش دوم این موزه به مجموعه یادگارهای خانم منتخب اسفندیاری کوه نور، همسر استاد صبا (دختر عموی نیما یوشیج) تعلق دارد.
حمیدرضا شبابی در مورد این قسمت از موزه می‌گوید: بعد از مرگ استاد صبا، مطابق وصیت ایشان و به خاطر تجلیل و قدردانی از این هنرمند نامی‌، خانه او در 29 آبان 1353، به موزه تبدیل شد و پس از او شاگردان استاد صبا چون غلامحسین بنان، عبدالله دوامی، علی اکبر خان شهنازی و... برای آنکه کلاس استاد را زنده نگاه دارند مکتب صبا را راه‌اندازی کردند. در واقع نخستین مستر کلاس موسیقی در اینجا تشکیل شد. مکتب صبا به مدت سه سال و نیم فعالیت داشت و بعد از آن به علت سن بالای استادان و مشغله کاری، این مکتب به مرور زمان تعطیل شد. سپس همسر استاد صبا از فضای خالی این سالن استفاده کرد و تعدادی از کارها و کتاب‌هایشان را در این موزه به معرض نمایش گذشت.
خانم منتخب اسفندیاری در اغلب سفرها صبا را همراهی می‌کرد؛ او تنها همسر یک هنرمند نبود، بلکه خودش هم در حیطه هنر، فعالیت‌های بسیاری داشته و در واقع نخستین زنی است که در ایران به نگارش دستور صنایع‌دستی و خیاطی پرداخته و هنرهای دستی از جمله خیاطی و گلدوزی را علاوه بر مدون کردن در قالب کتاب، تدریس کرده است.
 بخش مجموعه خانم صبا به 92عروسک اختصاص دارد که لباس اقوام مختلف ایران را بر اساس تحقیق و تفحص این خانم پژوهشگر و به وسیله خود او بر تن عروسک‌ها دوخته شده است. لباس‌ها به مردم مناطق گوناگون کشور از جمله خراسان، قم، یزد، بندرعباس، گیلان، کردستان، ترکمن صحرا و... تعلق دارد. این موزه در واقع نخستین مجموعه و کامل‌ترین موزه مردم شناسی در ایران به شمار می‌رود. خانم اسفندیاری سال ۱۳۸۰ در یک سانحه رانندگی درگذشت.
حمید رضا شبابی سرپرست موزه ابوالحسن خان صبا که مدیریت این موزه را از سال  85 برعهده دارد، کارشناس موسیقی ازدانشگاه تهران است وعلاوه برکلاس‌های متعدد در خصوص موزه داری، مطالعات بسیاری دراین زمینه داشته و معتقد است سرپرستی یک موزه نیاز به تخصص ندارد و تنها عشق و علاقه کفایت می‌کند. او می‌گوید در بیشتر کشورها اغلب موزه‌ها توسط کارشناسان رده بالای موسیقی یا مردم آن شهر نگهداری می‌شود.

http://skylight.ir/Files1/saba08.JPG

شبابی درباره خانه موزه صبا می‌گوید: موزه استاد صبا یک موزه منحصر به فرد است، از این جهت که تنها موزه‌ در ایران است که به یک هنرمند اهل موسیقی اختصاص داده شده و همچنین دومین موزه‌ بیوگرافیک در کشور است.
وی ادامه می‌دهد: این موزه را وزارت فرهنگ و هنر سال 1340 از ورثه صبا خریداری کرده و پس از آن خانواده صبا بخصوص همسر او منتخب اسفندیاری تمامی اشیا، عکس و اسناد او را به این موزه منتقل می‌کند و درسال 1353 بازگشایی می‌شود. درحال حاضر تنها اماکن تاریخی تهران، که سازهای موسیقی ایرانی و بخشی از اطلاعات موسیقی معاصر و قدیم را در خود نهفته دارد یکی موزه صبا است و دیگری موزه هنرهای معاصر.
این نکته را نباید فراموش کنیم که ارزش وجودی این مکان‌ها به بالا بردن سطح فرهنگی مردم است نه فعالیت‌هایی که در آن انجام می‌شود یعنی همین که افراد معمولی شهر به این موزه‌ها می‌آیند و اندکی اطلاعات کسب می‌کنند، سبب می‌شود سطح فرهنگی شان بالاتر رود. طی تحقیقاتی که پیش از این انجام دادیم به این نتیجه رسیدیم که  70 درصد مردم ساز کمانچه را نمی‌شناسند یا اگر توصیفی از این ساز دارند چندان مرتبط  نیست. در صورتی که این اطلاعات باید در جامعه و از طریق موزه‌ها و سایر برنامه‌های فرهنگی نظیر دانشگاه‌ها به مردم تزریق شود. البته جای تأسف است که این خانه، تنها موزه منحصربه فرد ایران است؛ درحالی که این روزها خبر فوت بسیاری از استادان موسیقی به گوشمان می‌رسد و اموال و نوشته‌های این بزرگان به حراج می‌رود و اغلب افراد سودجو از این فرصت استفاده کرده و سراغ ساز و وسایل شخصی آنها می‌روند و با این اتفاق اهمیت وجودی این استادان به همراه بخشی از تاریخ معاصر ما گم می‌شود.
شبابی می‌افزاید: مسأله‌ای که باید به آن توجه داشت این است که اشیا مهم تر از تاریخ ما نیستند و تنها نماد تاریخند، بنابراین نباید با توجه بیش از اندازه به اشیایی که سخن نمی‌گویند، تاریخی را که از نهاد انسان‌ها بر می‌آید گم کرد. در واقع اگر خبر درگذشت استادی به گوشمان می‌رسد جوهره فکری او و اینکه تا به امروز برای اجتماع  چه کرده دارای اهمیت است، نه داشته هایش که غالباً چیزی جز تعدادی لباس و ساز نیست.
سرپرست موزه صبا می‌افزاید: استاد صبا شخصیتی چند بعدی داشت و تنها یک نوازنده صرف یا آهنگساز نبوده است. او روابط عمومی گسترده و هوش بالایی داشت. معلم بی‌نظیری که خدمات بسیارش هنوز هم درموسیقی ایرانی  تکرار درس نسل امروز است. کسی چون ابراهیم قنبری مهر درباره صبا می‌گوید: «من سازسازی را از استاد صبا آموختم و دلیل وجودی‌اش از اوست.» البته نه تنها سازسازی بلکه ویولنی که ازمهدی خالدی، همایون خرم، پرویز یاحقی‌، فرامرز پایور، حبیب الله بدیعی و رحمت الله بدیعی به این سبک نواخته می‌شد از او به یادگار مانده است. حتی امروزه ملودی‌ها و کتاب‌های صبا دستمایه بسیاری از آهنگسازانی است که از آن استفاده می‌کنند.
 ردیف موسیقی ایرانی و هفت دستگاه برای تکرارش
او اظهار می‌کند: ما یک فرهنگ تأثیر‌گذار در منطقه بوده ایم و امروز هم تا حدودی این فرهنگ وجود دارد، بنابراین وقتی از فرهنگ می‌گوییم صحبت از خرده فرهنگ نیست بلکه نقل از شاعران و موسیقیدانانی است که دیده نمی‌شوند، مانند لایه‌های بسته موسیقی دستگاهی که امروزه فرهنگ هزار ساله مان را  در 8-7 ساعت فشرده کرده، درحالی که این لایه‌ها باید باز شوند. بیشتر جوانان امروز بخوبی آگاهی دارند که ردیف موسیقی ایرانی و هفت دستگاه برای تکرار نیست بلکه مدل‌ و الگویی است که باید بر اثر کار زیاد درک شود.
این مسئول ادامه می‌دهد: جالب است بدانید مردمی که هیچ ارتباطی با موسیقی ندارند وقتی به این موزه می‌آیند واکنش‌ و ابراز شگفتی‌شان از موزیسین‌ها بیشتر است. در واقع با وجود موزه‌ها و اماکن تاریخی می‌توان فرصت و زمانی را که در دانشگاه برای آموختن موسیقی صرف می‌شود، با یک بار قدم زدن و توجه دقیق در آثار بجامانده از پیشینیان کسب کرد.
شبابی تبلیغات رسانه‌ای و شهری از موزه و اماکن تاریخی را کم سو و بی‌اثر می‌داند و می‌افزاید: ما به عنوان متولی، هیچ گاه امکانات تبلیغاتی را رد نخواهیم کرد اما متأسفانه در این رابطه بسیار کم مراجعه شده است. در واقع در شهری چون تهران تبلیغات وجود ندارد و طبیعتاً این امکانات از طریق سازمان‌های متعدد باید اختصاص داده شود؛ به عنوان مثال رسانه‌ای مثل رادیو می‌تواند بخشی از برنامه‌های خود را به پیگیری امور موسیقی و موزه‌ها اختصاص بدهد.
وی تصریح می‌کند:80 درصد اماکن ‌تاریخی تهران در منطقه 12 و درمحدوده بازار تهران قرار دارد. اما حجم ترافیک و نبود امکانات شهری چون جای پارک اتومبیل، کمبود وسیله نقلیه عمومی دراین محدوده، نبود اطلاع‌رسانی دقیق، نقشه گردشگری و سیستم گردشگری ضعیف سبب شده بسیاری از مردم با این مکان‌های تاریخی ناآشنا باشند. در صورتی که شهرداری تهران می‌تواند با کمک دفتر بافت تاریخی و دیگر سازمان‌های مربوطه برای آشنایی و آگاهی بیشتر مردم از فرهنگ وهنر ایران، تورهای تهرانگردی برگزار کند یا اینکه در محدوده مترو بهارستان که اماکن تاریخی چون موزه صبا، موزه هنرهای معاصر، باغ نگارستان، مسعودیه، سقاخانه، موزه نقاشی و... قرار دارد با نصب بنرهای تبلیغاتی، آنها را به مردم معرفی کنند. البته ناگفته نماند در تعطیلات رسمی مثل عید نوروز، شهرداری تهران با تعامل دیگر موزه‌های پایتخت، تورهای گردشگری برگزار می‌کند که انصافاً استقبال خوبی ‌هم صورت می‌گیرد.
وی ادامه داد: در اکثر شهرها و پایتخت‌های خارج از ایران، تورهای گردشگری در هتل‌ها تعریف شده اما به نسبت اینکه این موزه دورافتاده است و خیلی از مردم آن را نمی‌شناسند و درمقایسه با موزه‌های بزرگ که زیر نظر سازمان‌های مختلف است بازدید‌کننده‌های خوبی دارد.

http://img1.tebyan.net/big/1392/02/20130515123830455_33.gif
سرپرست موزه صبا پیرامون کارهایی که تا به امروز دراین مجموعه انجام  گرفته است می‌گوید: خانه موزه صبا در زیر مجموعه وزارت ارشاد و معاونت هنری دفتر موسیقی قرار دارد و اخیراً قرار است تعمیراتی نظیر رنگ آمیزی دیوارها، تعمیر اسپلیت‌ها و لوله‌های آب روی آن انجام گیرد که بودجه آن ازسوی معاونت هنری تأمین می‌شود.
شبابی کارهای فرهنگی در این موزه را شامل رجوع ده‌ها پروژه مستند و صدها پروژه دانشجویی عنوان می‌کند و می‌افزاید:  در جشنواره‌های مثل دهه فجر معمولاً بخشی را به بازدید از موزه‌ها اختصاص می‌دهند و تعدادی میهمان دعوت می‌کنند منتهی چون فضای این موزه، کوچک و محدود است نمی‌توانیم پذیرای میهمانان بیشتری یا برگزاری دیگر برنامه‌های فرهنگی باشیم. اما با این تفاسیر هنوز هم این موزه بازدید‌کننده‌های بسیاری دارد حتی بسیاری از گردشگران خارجی موزه صبا را بخوبی می‌شناسند و خیلی استقبال می‌کنند.
او می‌گوید با آنکه این موزه ثبت ملی شده است اما میراث فرهنگی به علت مشکل بودجه نمی‌تواند کاری برای آن انجام دهد، حتی چند سالی است میراث فرهنگی خبری از ما نمی‌گیرد و هیچ امکاناتی برای این موزه در نظر نگرفته است. ناگفته نماند سبک خاصی که استاد صبا در آرشه کشی و انگشت‌گذاری ویولن داشته‌اند می‌تواند به ثبت یونسکو هم برسد.
شبابی درباره اینکه چرا ویولن نوازی صبا بیش از دیگر هنرهایش مورد توجه قرار گرفت می‌گوید: در دوره‌ای نوازندگی ویولن بسیار معروف شد و اهمیت پیدا کرد، در حالی که بهترین ‌سازی که دیگر کسی نتوانست مانند صبا بنوازد، سه تار بود و این اتفاق به سبب ارتباط و همنشینی او با درویش خان بود. صبا در 14 سالگی نزد درویش خان می‌رود و آموزش سه تار می‌بیند به طوری که کسانی که در پشت در کلاس بودند نمی‌توانستند تشخیص بدهند این سه تارنوازی درویش خان است یا صبا!! اما ساز ویولن همراه با موج نوی مدرنیسم و با پیانو آغاز شد و بسیار برای مردم آن زمان و موزیسین‌ها عجیب و جالب بود و اشتیاق آن را داشتند. حتی در دوره‌ای ویولن را مانند کمانچه می‌نواختند و زمانی که کلنل وزیری از فرنگ بازگشت  شیوه درست آرشه نگاری را به شاگردانش آموخت و از تعدادی از شاگردانش از جمله روح الله خالقی و ابوالحسن خان صبا هم دعوت به همکاری کرد و بصورت مجزا با آنها در زمینه‌های موسیقی، نت نویسی و ویولن کار می‌کرد.
استا صبا هم این اطلاعات را به سبک جدید پردازش می‌کند و به شاگردانش می‌آموزد. (کتاب‌های متعددی هم در این زمینه نگاشته است) علینقی خان وزیری، که صبا شاگردش بود، وقتی متوجه شد او در زمینه آموزش بخوبی فعالیت می‌کند تقریباً اغلب قسمت‌های آموزش ویولن را به ایشان واگذار می‌کند و صبا همه اطلاعاتی که در مورد سه تار و دیگر سازها داشت روی ویولن منتقل کرد. یک ضرب المثلی است در موسیقی که می‌گویند اگرکسی  چهل استاد پیش از خود را دیده باشد استاد می‌شود و شاید بتوان گفت صبا بیشتر استادهای زمان خود را دیده و  شاگرد آنها بوده است.

ایران/عزت‌الله انتظامی در دیدار با مدیرعامل و جمعی از اعضای شورای عالی خانه هنرمندان ایران مطرح کرد
امیدوارم شاهد تغییری در وضعیت نامساعد هنرمندان باشیم
مدیرعامل و جمعی از اعضای شورای عالی خانه هنرمندان ایران به دیدار استاد عزت‌الله انتظامی رفتند.
محمد سریر، مجید رجبی معمار، ایرج راد، ابراهیم حقیقی و محمدرضا عبدالملکیان در این دیدار صمیمانه که در منزل عزت‌الله انتظامی صورت گرفت، ضمن آرزوی سلامت کامل برای عزت‌الله انتظامی و مجید انتظامی، به گفت‌و‌گو در خصوص شرایط کلی عرصه‌های هنری و مشکلات هنرمندان بازنشسته و پیشکسوت پرداختند.
انتظامی ضمن تشکر از حضور این هنرمندان، به عشق جوانان به تئاتر اشاره کرد و گفت: کار تئاتر از نظر اجرا، کار بسیار دشواری است. در زمان بازی در تئاتر علاوه بر تمرین های پیش از شروع اجرا، در فاصله میان اجراها نیز تمرین می‌کردیم که کار طاقت‌فرسایی بود. بازی در فیلم دشواری‌های تئاتر را ندارد و در صورت نیاز می‌توان فیلمبرداری هر صحنه را تکرار کرد. اما تئاتر نیاز به تمرکز بالا و کنترل کامل بر بدن دارد و تماشاگر به‌دقت بازیگر را زیر نظر دارد. همواره در پشت صحنه تئاتر و پیش از حضور روی صحنه به خود می‌لرزیدم. اما به خدا توکل می‌کردم و پس از رفتن به‌روی صحنه کنترل را در دست می‌گرفتم.
وی ادامه داد: خدا را شاکر هستم که لطفش همواره شامل حال من بوده است. اما به‌طور کلی به اوضاع نامساعد هنرمندان رسیدگی نمی‌شود. به دلیل مسئولیتی که در حوزه هنرمندان بازنشسته داشته‌ام، شاهد بوده‌ام که چطور افرادی که کار خود را در این عرصه انجام داده‌اند، امروز با حقوق بازنشستگی پایین درگیر هزینه‌های زندگی هستند. بودجه و کمک مالی لازم در این زمینه وجود ندارد و به‌رغم کمک‌های داوطلبانه‌ای که به لطف برخی افراد صورت می‌گیرد، مشکلات فراوان است. امیدواریم شاهد تحول و تغییری در این وضعیت باشیم. خانه هنرمندان ایران نیز پتانسیل بالایی در زمینه هنر دارد که باید به‌کار گرفته شود.

http://www.nokteonline.com/images/25635770730346872638.jpg

محمد سریر نیز با اشاره به جایگاه والای تئاتر در میان دیگر هنرها گفت: نقش هنر تئاتر در ارتقای شعور جامعه و ایجاد تحول در آن، در میان همه هنرها بی‌مانند است. علاقه‌مندان و استعدادهای فراوانی چه در عرصه تئاتر و چه در دیگر عرصه‌های هنری وجود دارند که امیدواریم به مسیر درست خود هدایت شوند. خانه هنرمندان ایران با ظرفیت و پشتوانه‌ای که دارد و اینکه همه صنوف و نمایندگان هنرمندان ایران در رشته‌های مختلف در آن حضور دارند، می‌تواند نقشی مهم در این زمینه بازی کند. ضمن اینکه نباید فراموش کنیم که شرایط زندگی در حوزه هنر روز به روز دشوارتر می‌شود. چرا که تناسبی میان پرداخت‌ها در این حوزه و معاش روزمره هنرمندان وجود ندارد. بخصوص برای هنرمندان بازنشسته قدیمی که در دوره خود به حق‌شان نرسیده‌اند. هنرمندان نیازمند نیستند و اگر حق خود را بگیرند، نیازمند کمک هیچ‌کس نخواهند بود. در دیگر کشورها هنرمندان با حق تألیف آثار خود تا پایان عمر به‌راحتی زندگی می‌کنند، اما در ایران چنین امکانی وجود ندارد.
رئیس شورای عالی خانه هنرمندان ضمن آرزوی سلامت کامل برای استاد انتظامی گفت: جای استاد انتظامی در جلسات شورای عالی خانه هنرمندان ایران خالی است و امیدواریم هرچه زودتر از حضور مغتنم وی بهره‌مند شویم.
ایرج راد نیز در ادامه صحبت‌های دکتر سریر گفت: من در پشت صحنه برخی اجراها شاهد بوده‌ام که استاد انتظامی بعد از این همه سال تجربه بازیگری، باز هم هنگام رفتن به روی صحنه نگران است که روی صحنه چه پیش می‌آید. اگرچه هر بار با ورود به صحنه، بازی درخشانی از خود به اجرا می‌گذاشت. بدون شک اجرای تئاتر کار بسیار دشواری است و تمام زندگی هنرمند را با خود درگیر می‌کند. هنرمندان قدیمی عرصه تئاتر هنرمندانی کارکشته بودند. اما متأسفانه شکافی بین پیشکسوتان و جوانان تئاتر پدید آمده که باعث می‌شود روحیه هنری و اعتقاد این پیشکسوتان امکان انتقال به جوانان پیدا نکند. رسم خوب استاد و شاگردی که سال‌ها در ایران وجود داشته، امروز از میان رفته و جایگاه‌ها گم شده است. به همین دلیل افرادی مدعی کار را در دست گرفته‌اند و جوانان فوق‌العاده با استعدادی که در عرصه تئاتر ظهور می‌کنند، در این میان هرز می‌روند.
«مجید رجبی معمار» مدیرعامل خانه هنرمندان ایران و مشاور فرهنگی و هنری شهردار تهران نیز ضمن توصیف تئاتر به‌عنوان یک هنر زنده که همه ابعاد وجودی هنرمند را به‌کار می‌گیرد، گفت: خانه هنرمندان ایران خانه استادانی همچون عزت‌الله انتظامی است. امیدواریم هرچه زودتر شاهد سلامتی کامل و حضور ایشان در جمع خود باشیم.
در این دیدار همچنین محمدرضا عبدالملکیان به ویژگی‌های اخلاقی استاد عزت‌الله انتظامی اشاره کرد و گفت: استاد انتظامی در کنار شخصیت هنری، شخصیت اخلاقی ارزشمندی نیز دارند، منش و ویژگی‌های ارزشمند اخلاقی ایشان امروز می‌تواند برای همگان به عنوان الگو مورد توجه قرار بگیرد.

ایران/نمایش 50 فیلم مستند در دومین روز از جشنواره سینماحقیقت
نهمین جشنواره بین‌المللی سینماحقیقت در دومین روز برگزاری، دوشنبه 23 آذر میزبان 50  فیلم مستند ایرانی و خارجی در سینما فلسطین و سینما سپیده است.
 در سالن یک سینما فلسطین از ساعت 9:30 الی 21:45 در هفت سئانس، مستندهای «ناگهان ذهنم ایستاد» جورج پلیکانو، «از کالیگاری تا هیتلر» رودیگر ساچلند، «واحد برتر» ترسازپیس، «سینماکابل» لوئیز مونیر، «نوروز به وقت تهران» هادی آفریده، «اوسیا» علیرضا دهقان، «پرستار شب» هرمس پارالئولو، «سماع سوختن» آرش سنجابی و «پدربزرگم آلنده» مارسیا تامبوتی آلنده روی پرده می‌روند.
سالن ۲ سینما فلسطین از ساعت 9:45 الی ۲۲، میزبان مستندهای «مسافر»، «هدف» و «باهم» زنده‌یاد مرتضی ندایی، «گزارشی از ماناسلو» رضا توفیق‌جو، «قلمرو سلطان» روح‌الله مولوی، «گربه‌های ناآرام» میلاد خالقی‌منش، «کار در واگن» پریسا عشقی، «کلان شهر ما» گوآتوم سونتی و اوشارائو، «قسمت شاعر» زنده‌یاد مرتضی ندایی، «درمانگر زنان» تیری مایکل و کولت بریکمن و «کربلا جغرافیای یک تاریخ» داریوش یاری است.
در سالن شماره ۳ سینما فلسطین نیز از ساعت 9:30  الی 21:45، مستندهای «آتش‌نشانان کوهستان» الکس تایسون، «خوب‌ها در راهند» فی امبو، «تنها میان طالبان» محسن اسلام‌زاده، «آتش هفتم» جک پتی بون ریگوبونو، «مسیر» محمدرضا نیازی، «پرچم سیاه» ماجد نیسی، «زندگی در جزر» سعید البوعبادی، «آزادی» رضا فرهمند و کمیل سوهانی، «این پیکان» شاهین سهراب و آرمین دریابندری و «روزی که به شهر رفتم» طیب نجفیان نمایش داده می‌شوند.
http://www.aecinema.ir/wp-content/uploads/cache/2015/10/-%D8%B3%DB%8C%D9%86%D9%85%D8%A7-%D8%AD%D9%82%DB%8C%D9%82%D8%AA/3811788545.jpg
همچنین در سالن شماره یک سینما سپیده از ساعت 9:45  الی ۲۲، مستندهای «معصومه» سونا مقدم، «قارلی داملار» هایده مرادی، «مخابره رویاها» مانولوکسچ، «شبانکاران» امیرمحمد خوارزمی، «جدایی» شهرام درخشان، «وضعیت ذهن» داریا لیپکو، «من کوبا هستم» آس سونهیم درایونس، «چغامیش» آریان عطارپور، «قربانی» رضا فرهمند و کیومرث محمد‌چناری، «گابو، خلق گابریل مارکز» جاستین وبستر، «پدر» هانیه یوسفیان و «بی‌شناسنامه‌ها» فرهاد ورهرام روی پرده می‌روند.
در سالن شماره ۲ سینما سپیده نیز از ساعت 13:30 الی 21:30 و در پنج سئانس، مستندهای «دکمه مروارید» پاتریشیو گزمن، «ادیسه عراقی» سمیر، «74» ستار چمنی‌گلی، «شکارچی» کتی جهانگیری، «نیمه دوم سال نیمه از دست رفته بود» مازیار تهرانی، «خواب ابراهیم» محمود کریمی، «معلق» محمد کارت و «یکی شور بود، یکی شیرین» محمدرضا خوش‌فرمان به نمایش درمی‌آیند.
جشنواره بین‌المللی سینماحقیقت از ساعت 9:30 صبح تا 23 شب روزهای 22 تا 28 آذرماه 94، در سینما فلسطین و سینما سپیده پذیرای عموم علاقمندان سینمای مستند خواهد بود تا 237 فیلم مستند منتخب ایرانی و خارجی به رؤیت دوستداران این گونه سینمایی درآید.
اعلام  اسامی داوران جشنواره «سینماحقیقت»
اسامی هیأت داوران بخش «مسابقه ملی» نهمین دوره جشنواره بین‌المللی فیلم مستند ایران «سینماحقیقت» اعلام شد. آقایان محمد تهامی‌نژاد (نویسنده و پژوهشگر سینمای مستند)، فرشاد فدائیان (پژوهشگر، مستندساز و تدوینگر)، محمود کلاری (فیلمبردار سینما)، محمود اربابی (مدیر فرهنگی و مدرس سینما)، سعید رشتیان (تهیه‌کننده سینمای مستند)، آریا عظیمی‌نژاد (آهنگساز) و خانم نرگس آبیار (مستندساز و کارگردان سینما)، 74 فیلم مستند راه‌یافته به بخش مسابقه ملی نهمین دوره جشنواره بین‌المللی سینماحقیقت را داوری خواهند کرد.
سینمای مستند، چشم بینای جامعه‌ است
«سیدمحمدمهدی طباطبایی‌نژاد» دبیر جشنواره در پیامی خطاب به جامعه سینمای مستند و علاقمندان فرهیخته این گونه سینمایی اظهار داشت: «سینمای مستند، سینمای آگاهی است و هر چه میل جامعه به توسعه و پیشرفت بیشتر باشد، توجه به سینمای مستند، جدی‌تر و فراگیرتر است. سینمای مستند، چشم بینای جامعه خویش است؛ می‌بیند و می‌نمایاند تا کاستی‌ها و نقص‌ها به راستی‌ها و حُسن‌ها بدل شود. گاه تلخ است و گاه شیرین، اما هر چه هست تصویری است بی‌پیرایه از ما، جامعه‌ ما و جهانی که در آن زندگی می‌کنیم.»
وی ادامه داد: «سینمای مستند فصل مشترک هنر، اندیشه و دغدغه است؛ دغدغه ‌زیستی شایسته‌تر و فهمی دقیق‌تر و بهتر از زندگی. فیلم مستند فراتر از حوزه سینما و هنر، نسبتی نزدیک‌تر با فرهنگ به معنای عام آن دارد، به طوری‌که امروزه هیچ تعمیق یا تغییری در جامعه بی‌مدد فیلم مستند متصور نیست و بی‌جا نیست اگر سینمای مستند را کارآمدترین عنصر فرهنگ در روزگار خود بدانیم. آنها که در این حوزه عمر می‌گذرانند شایسته قدردانی و تکریمند، چرا که اهالی اندیشه و فرهنگند.»
طباطبایی‌نژاد در پایان گفت: «سینماحقیقت» ضمن پاسداشت همه فعالان سینمای مستند فرصتی فراهم آورده است تا سعی سال و سالیان مستندسازان عزیز کشورمان در کنار مستند‌های مطرح جهان، در معرض تماشا و قضاوت اهل نظر قرار گیرد. سعادت و سرافرازی خانواده نجیب سینمای مستند را از خداوند متعال خواستارم.»

جام جم/«معمای شاه» زیر تیغ تخریب
تولید سریال‌های تاریخی به‌واسطه بهره‌گیری از مستندات بسیار و وجود نقل‌قول‌های متفاوت، کاری سخت و دشوار است؛ چرا که باید نگاه‌ها و اعتقادات متفاوت افراد جامعه اعم از کارشناسان و عموم مردم را به یک نقطه مشترک و مورد تفاهم نزدیک کند.

http://media.farsnews.com/media/Uploaded/Files/Images/1392/04/05/13920405000139_PhotoL.jpg

سریال معمای شاه با این که تعداد نمایش قسمت‌های آن هنوز دو رقمی نشده اما با بازخوردهای متفاوتی روبه‌رو شده است؛ از یک سو با تعریف‌ها و تمجیدها و از سویی دیگر با انتقادات تخریبی مواجه است. علاوه بر آن رسانه‌های بیگانه هم سعی در گل آلود کردن فضای نقد سالم داشته و در این بین به تطهیر رژیم پهلوی می‌پردازند. در واقع نقد صحیح یک مجموعه تلویزیونی وقتی باید صورت بگیرد که بیش از نیمی از مجموعه به نمایش درآمده و دیده شده باشد.
همچنیــن بـرخی رسانه‌های داخلی متاثر از فضاسازی رسانه‌هایی کــه مسـتقیم و غیرمستقیم سعـی در تطهیر چهره خانواده سلـطنتی دارند در زمین این رسانه‌ها بازی می‌کنند و خواسته و نـاخواسـته آب در آسیابشان می‌ریزند. برخی کارشناسان معتقدند هجمه‌ها علیه معمای شاه بعضا از نقد گذشته و به تخریب این مجموعه نزدیک شده است.
سریال به‌خوبی دیده می‌شود
محمدعلی نجفی، بازیگر و کارگردان پیشکسوت سینما و تلویزیون درباره دلایل هجمه انتقادها و مخالفت‌ها با سریال معمای شاه به جام‌جم گفت: اولین دلیل این که وقتی یک کار هنری ساخته و نمایش داده می‌شود با سلیقه‌های زیادی مواجه می‌شود. سلایق افراد، متفاوت است؛ یکی از کار لذت می‌برد و دیگری خوشش نمی‌آید.
به‌عنوان مثال، در قسمت اخیر که مرا به‌عنوان قوام‌السلطنه نشان داد تعداد زیادی از مخاطبان تماس گرفتند و از سریال و حضور من در این سریال تقدیر و تشکر کردند. این به معنای آن نیست که من خوب یا بد بازی کردم بلکه نشان از این مساله دارد که سریال مورد توجه قرار گرفته است.
نجفی افزود: دیگر این که یک عده‌ای با دیدن سریال، دنبال تاریخ می‌گردند و می‌خواهند ذهنیت خود را با فیلم تطبیق دهند. مخاطب به لحاظ مطالعه تاریخی که خود حکایت از یک قصه تاریخی دارد، حال چه مطالعه‌ای کم و چه زیاد، انگیزه پیدا می‌کند که یک سریال تاریخی را دنبال کند والا هیچ کارگردانی قرار نیست معلم تاریخ باشد. یک کارگردان، از مستندات تاریخ ایده‌هایی می‌گیرد و از آن قصه‌ای را تنظیم کرده و فیلم می‌سازد.
وی تصریح کرد: افراد بسیاری هستند که سطلنت طلب و دلباخته رژیم سابق‌اند و سریال را ندیده، نظر می‌دهند چون ذهنیتی از قبل دارند؛ لذا در مورد سریال به قضاوت می‌پردازند، در این حالت نمی‌توان انتظار داشت فردی که با ذهنیت قبلی و ندیدن قسمت‌های دیگر، به نقد سریال می‌پردازد هدفی جز تخریب و هجمه داشته باشد.
معمای شاه، حریم سلطان نیست
این کارگران با اشاره به این که صدا و سیما باید یک ارزیابی از مخاطب داشته باشد، گفت: این که هجمه به سریال هست خیلی طبیعی است، تاکنون شش قسمت سریال پخش شده، به نظرم سریال هرچه بیشتر جلوتر می‌رود نظر مخاطبان هم متعادل‌تر می‌شود و ارتباط بهتری با آن برقرار می‌کنند. برنامه گفت‌وگوی کارشناسی بعد از سریال هم به مخاطب در فهم بهتر داستان خیلی
کمک می‌کند.
نجفی که نقش قوام‌السلطنه را در معمای شاه بازی می‌کند، درباره این نقش گفت: من به این دلیل در این سریال بازی کردم که شخصیت قوام برایم جالب بود. قوام تا اندازه‌ای به قاضی شارح شبیه است. کسی است که فرمان مشروطیت را نوشت، با استالین روبه‌رو شد. یعنی یک کاراکتر بسیار قابل توجه که هیچ کس هم نمی‌تواند بگوید آدمی خوب یا بد بود.
نجفی درباره همکاری با آقای ورزی گفت: ورزی در کارش صادق است و من به برداشت‌های او در کارگردانی احترام می‌گذارم و در مجموعه معمای شاه شاهد زحمات او بودم. ایشان بسیار حساس و با دقت کار می‌کرد. همه اینها قابل احترام است. همین که امکاناتی فراهم شد تا دوباره شهرکی ساخته شود برای کارهای آینده همه اینها ارزشمند است.

http://www1.jamejamonline.ir/Media/images/1391/10/26/L00769967691.jpg

احترام به نقد صحیح
در ادامه موسی حقانی، استاد دانشگاه و معاون پژوهشی موسسه مطالعات تاریخ ایران درباره هجوم انتقادها به معمای شاه گفت: معتقدم انتقاد در حوزه کتاب، فیلم، سریال و غیره حق یک کارشناس و بلکه مردم است و من به این حق احترام می‌گذارم. انتقاد است که باعث می‌شود کارها بهتر و باکیفیت‌تر شود.
حقانی افزود: من عمده نقدهای وارده به معمای شاه را خوانده و بررسی کرده‌ام. در کنار نقدهای وارده به سریال، تمجید، اقبال و تعریف‌ها هم کم نیستند. بخش عمده‌ای از جامعه نظر مثبتی به سریال دارند و قسمت‌های مختلف را دنبال می‌کنند لذا باید به بازخوردهای مثبت این سریال هم توجه کرد.
این استاد دانشگاه گفت: برخی انتقادات نگاهی کارشناسی به سریال دارند که نمی‌توان با نمایش اولیه یک سریال به نقد تمام مجموعه پرداخت. برخی منتقدها در قالب نظر کارشناسی با دیدن یک قسمت، نظر خود را به تمام 80 قسمت تعمیم داده‌اند که این امر اصلا منطقی نیست و نوعی شتابزدگی است. یک بخش هم نقدهای درست برخی از کارشناسان کار بلد است که اتفاقا از این نقدها بهره‌مند می‌شویم. برخی هم به محتوای سریال نقد داشتند به‌عنوان مثال با گرفتن یکی یا دو مورد ایراد، کل مجموعه را به تحریف تاریخ متهم می‌کنند که این هم نوعی شتابزدگی دارد. تحریف تاریخی وقتی صورت می‌گیرد که روح و محتوای سریال بر خلاف مستندات تاریخی باشد، اما این که یک اشتباه بشود مبنای قضاوت در کل مجموعه، درست نیست.
پشتوانه پژوهشی قوی
معاون پژوهشی موسسه مطالعات تاریخ ایران گفت: کار پژوهشی سریال توسط یک تیم محقق به سرپرستی مستقیم آقای ورزی انجام گرفت و به جرات می‌توان گفت که بیش از صدها جلد کتاب تاریخ معاصر و هزاران سند تاریخی مورد بررسی قرار گرفته است.
حقانی افزود: یک دسته از منتقدان، دلبستگان به رژیم پهلوی و سلطنت‌طلب‌ها هستند که این افراد ادبیات مناسبی هم ندارند، لذا پرداختن به ادبیات رکیک این طیف اصلا ضرورتی ندارد. من از این افراد هم دعوت می‌کنم فارغ از این حب و بغض‌ها و تعصبات، مجموعه معمای شاه را تعقیب و قضاوت را به بخش‌های پایانی موکول کنند و مطمئن هستم برای آنها هم این سریال درس‌آموز خواهد بود. بر عکس، بسیاری افراد هستند که آن دوره را دیده و تجربه کرده‌اند و در تماس با عوامل تهیه سریال، بر بسیاری از رفتارهای زننده و منفور خاندان پهلوی صحه گذاشته‌اند.
این استاد دانشگاه گفت: به نظر می‌آید نوعی تسویه حساب با صداوسیما و حسادت‌های صنفی با شخص کارگردان، پشت برخی رفتارهای انتقادی وجود دارد؛ مانند مطرح کردن این مساله که فیلمنامه معمای شاه اصلا مورد تائید شورای فیلم و سریال سازمان قرار نگرفته است؛ در حالی که من در جلسه شورای فیلمنامه حضور داشتم.
حقانی گفت: این سریال مورد توجه قرار گرفته و دیده شده که مورد انتقاد قرار می‌گیرد و باید از مخاطب تشکر کرد که با مطالعه و دقت قسمت‌های سریال را دنبال می‌کنند.

جوان/سريال‌هايي كه رگ خواب مخاطب را در دست ندارند
اين روزها آنتن رسانه ملي اختصاص به سريال‌هايي دارد كه در كنار ضعف‌ها و حاشيه هايشان توانسته‌اند موجي از مخاطبان را هم پاي تماشاي خود بنشانند.
نویسنده : سپيده آماده 
اين روزها آنتن رسانه ملي اختصاص به سريال‌هايي دارد كه در كنار ضعف‌ها و حاشيه هايشان توانسته‌اند موجي از مخاطبان را هم پاي تماشاي خود بنشانند. 
كيميا، نفس گرم و معماي شاه نام سريال‌هاي تقريباً تازه‌اي است كه در يكي دو ماه اخير به آنتن رسانه ملي پيوسته‌اند و حال و هواي نويي را در جو سريالي تلويزيون ايجاد كرد‌ه‌اند. 
جبار آذين، منتقد رسانه در گفت‌وگو با «جوان» در اين خصوص مي‌گويد: استقبال مخاطبان رسانه ملي از مجموعه‌هاي خانوادگي، اجتماعي و گاه تاريخي - سياسي، از مشوق‌هاي اصلي مديران صدا و سيما براي توليد مجموعه‌هاي پرمخاطب است. در اين ميان سريال‌هايي كه موضوع‌هاي آنها برگرفته از رخداد‌هاي اجتماعي هستند، مخاطبان بيشتري را جذب مي‌كنند. اين استقبال باعث شده است تلويزيون در اقدامي تازه توليد سريال‌هاي چندين قسمتي را در دستور كار توليد كنندگان مجموعه‌هاي تلويزيوني قرار دهد، از همين رو اين روزها شاهد پخش دو مجموعه تاريخي - اجتماعي كيميا و معماي شاه هستيم؛ مجموعه‌هايي كه بيش از هر چيز از ضعف تحقيق و پژوهش رنج مي‌برند.
  
مخاطب با شخصيت‌هاي كيميا همذات پنداري نمي‌كند
آذين درباره مجموعه 100 قسمتي كيميا مي‌گويد: كيميا كه قرار بوده به عنوان ملودرام اجتماعي سرگذشت زني را در سه مقطع تاريخي كشور بازگو كند، در نخستين فصل خود به دليل روايت ضعيف رويدادها و رخدادهاي پيش و زمان انقلاب نتوانسته به توفيق چشم‌گيري دست يابد. با آنكه در مجموع عوامل كاربلدي در توليد اين سريال ايفاي نقش كرده‌اند، اما پرداخت ضعيف كاراكترها به ويژه شخصيت‌هاي منفي باعث شده تا مخاطب آدم‌هاي اين مجموعه را باور پذير نبيند و گاه با شخصيت‌هاي منفي همذات پنداري كند. اين روند اشتباه كه به ويژه در شكل دهي نيروهاي سركوبگر رژيم پهلوي، يعني عناصر ساواك رخ نموده، باعث تحريف و اختلاط دانش و بينش اجتماعي شده است. به گفته وي، از آنجا كه بخشي از مخاطبان اين مجموعه را جواناني تشكيل مي‌دهند كه موضوع‌هاي عاشقانه و اجتماعي باب پسند آنها است به دليل ارائه اطلاعات غلط و ناقص تاريخي دچار انحراف مي‌شوند. 
آذين تأكيد مي‌كند: كيميا با پر رنگ كردن مثلث عشقي كيميا، آرش و پيمان، مخاطب را از پيگيري وقايع اجتماعي و تاريخي دور كرده است و در نهايت موفقيت يا عدم موفقيت كيميا مي‌تواند آغازگر يا پايان دهنده تولد سريال‌هاي 100 قسمتي ملودرام باشد.

http://jadide.ir/wp-content/uploads/2015/09/360663_206.jpg
   
معماي شاه پرداختي شعاري به تاريخ است
آذين در خصوص مجموعه تاريخي و سياسي معماي شاه مي‌گويد: اين سريال كه با صرف هزينه چند ده ميلياردي درطول هشت سال زمان توليد شده است، بنا دارد نقشي از تاريخ دوران پهلوي، به خصوص زمان شاهي محمدرضا پهلوي را به تصوير بكشد، اما به رغم حضور مشاوران تاريخي، معماي شاه همچنان دچار كاستي‌هايي در روايت تاريخي و وفاداري به رخدادهاي سياسي است. وي مي‌افزايد: آنچه در اين سريال به نمايش در آمده، نگاه ويژه محمدرضا ورزي، به تاريخ است، با وجود آنكه بايد يك هنرمند با نگاه هنري و دراماتيك وقايع تاريخي را تبديل به درام كند اما سلطه رويدادهاي تاريخي باعث شده است اين سريال به جاي جذابيت‌هاي نمايشي به سوي نقالي تاريخي سوق يابد. توليد چنين پروژه مهم و بزرگي كه مي‌تواند زير و بم دوران پهلوي، به خصوص آن بخش از مسائلي را كه تا كنون ناگفته مانده رسانه ملي را در توليد مجموعه‌هاي فاخر به سوي تعالي ببرد اما كم كاري هنرمندانه در نگارش فيلمنامه، انتخاب بازيگران و فضاسازي‌هاي مناسب، باعث افت كيفي معماي شاه شده است. به گفته آذين، تا آنجا كه از زبان برخي از شخصيت‌ها كه زاييده تخيل مجموعه‌ساز هستند سخنراني و شعار مي‌شنويم. عناصري كه جايگاهي در درام و تصوير‌سازي ندارند و مخاطب را از تماشاي ادامه معماي شاه دلسرد مي‌كنند. 
   
نفس گرم؛ سريالي تكراري با بازي‌هاي ضعيف
آذين در ادامه در خصوص سريال نفس گرم اظهار مي‌كند: پيام اصلي نفس گرم، اين است كه انسان‌ها از جمله روحانيون هم مي‌توانند دچار مشكل و خطا شوند لذا نبايد از آنها چهره‌هاي بي‌گناه و مقدس ترسيم كرد. اين پيام كه سخن بنيادين نفس گرم است در قالب يك روحاني مرد نمي‌توانست در سيما و حتي سينما به تصوير در آيد از اين رو محمدمهدي عسگرپور با گزينش كاراكتر يك خانم متدين موعظه گر حرف هايش را مطرح كرده است. وي تصريح مي‌كند: نفس گرم درامي اجتماعي است كه با تنيدن چند داستانك قوام يافته تا كارگردان بتواند از تقدس كاذب خرافات‌زدايي كند، ولي اين حرف قابل تأمل به دلايلي از جمله گرايش متن سريال به سوي آثاري خانوادگي از زاويه تكرار و كليشه و بازي‌هاي ضعيف و انتخاب نه چندان مناسب شخصيت‌ها نتوانسته است پيام‌رسان محتوا و مضمون نفس گرم باشد. در هر حال نفس گرم از نظر مضمون مجموعه قابل بحث و نقدي است كه اشكال‌هاي زياد پرداختي باعث شده مخاطب در انتظار پايان آن بماند تا در پايان اين سريال را نقادي و ارزيابي همه جانبه كند. 
   
كيميا؛ روايتي ناشيانه و ساختاري آماتور
سعيد مستغاثي، منتقد، هم در خصوص سريال كيميا به «جوان» مي‌گويد: سريال كيميا هم به لحاظ محتوا و هم ساختار دچار مشكلات اساسي است، سريال شخصيت‌هاي اضافه‌اي دارد، شخصيت‌هايي كه در طول قصه رها مي‌شوند و به نسبت همين شخصيت‌ها، صحنه‌هاي اضافي هم در سريال وجود دارد. وي ادامه مي‌دهد: سريال پر است از شخصيت‌هاي ناپخته و بازي‌هاي غلوآميز و خارج از صحنه و با افكت‌هاي اضافي، طراحي و پرداخت‌هاي آماتوري. اين سريال نشان از اين دارد كه چنين پروداكشني در حد اين فيلمساز نبوده است. مستغاثي در پايان خاطر نشان مي‌كند: فارغ از ساختار آماتوري در اين سريال ما يك محتواي ناشيانه از روايت انقلاب داريم، روايتي كه هر كسي ذره‌اي از آن بداند متوجه مي‌شود چه به نظر تاريخي و چه شخصيتي به هيچ وجه به شرايط مبارزاتي كه در سريال روايت مي‌شود همخواني ندارد. 
وي با اشاره به واكنش‌هاي دور از ذهن كاراكتر‌هاي داستان ادامه مي‌دهد: شخصيت‌هاي سريال كيميا، كوچك‌تر از سنشان نشان داده مي‌شوند و از طرف ديگر در انقلاب اسلامي اساس كار روي امام و روحانيت بود كه در اين سريال ناديده گرفته شده است و انقلاب را به عنوان يك مبارزه بي‌هويت مي‌بينيم كه رهبري ندارد. مستغاثي تصريح مي‌كند: كيميا روايت خنثي است كه تاريخ پردازان آن ور آبي آن را انجام مي‌دهند، روايت‌هاي ناقص از حضور مردم در تظاهرات‌ها و كنار گذاشتن رهبري مبارزات و گاف‌هاي متعددي كه در سريال بوده از نشانه‌هاي اين سبك از پرداخت است. 
در نهايت از اظهارات منتقدان رسانه اينگونه مي‌توان نتيجه گرفت كه سريال‌هاي اين روزها رسانه ملي به رغم صرف هزينه‌ها و مدت زمان‌هاي طولاني توليد در نهايت نتوانستند كيفيت محتوا و ساختار را حفظ كنند و مخاطبان را راضي نگه دارند.

جوان/راه اندازي يك تماشاخانه در مركز شهر توسط بنياد روايت
سرو ظرفيت تازه نمايش در حوزه مقاومت
برگزاري پانزدهمين جشنواره بين‌المللي تئاتر مقاومت باعث اضافه شدن ظرفيت جديدي به مجموعه نمايشي كشور افزود. از اين پس تماشاخانه «سرو» در موقعيت جغرافيایي مناسب ميزبان اجراي نمايش خواهد بود.
http://www.ana.ir/Media/Image/1394/07/24/635805948879913879.jpg
نویسنده : محمدصادق عابديني 
برگزاري پانزدهمين جشنواره بين‌المللي تئاتر مقاومت باعث اضافه شدن ظرفيت جديدي به مجموعه نمايشي كشور افزود. از اين پس تماشاخانه «سرو» در موقعيت جغرافيایي مناسب ميزبان اجراي نمايش خواهد بود. 
دبيرخانه پانزدهمين جشنواره تئاتر مقاومت توانست ظرفيت نويي را به مجموعه تئاتر كشور اضافه كند. بلك باكس سرو با ظرفيت 160 صندلي و قابليت پرتابل كه همزمان با جشنواره تئاتر مقاومت آغاز به كار كرده است، اين روزها ميزبان نمايش‌هايي با موضوع مقاومت است؛ ظرفيتي را كه اين مجموعه نمايشي به تئاتر كشور و به خصوص حوزه تئاتر مقاومت اضافه كرده است، نمي‌توان ناديده گرفت، زيرا با رويكردي كه قرار است در استفاده از اين مجموعه نمايشي لحاظ شود، تماشاخانه سرو مي‌تواند محملي براي ارائه آثار در حوزه تئاتر مقاومت باشد و تا حد زيادي مشكل سالن اجرا براي تئاتر‌هايي با اين رويكرد و موضوع را رفع كند. از سوي ديگر مديريت بنياد روايت، مجموعه‌اي را در اختيار تماشاخانه سرو قرار داده است كه مي‌تواند در صورت برنامه‌ريزي صحيح به عنوان محل هم‌انديشي و گپ و گفت هنرمندان فعال در تئاتر مقاومت باشد. برگزاري نشست‌هاي نقد و بررسي تئاتر مقاومت كه تا پيش از اين تنها به صورت موردي و معدود برگزار مي‌شد، در مجموعه‌اي كه اكنون فراهم شده مي‌تواند به صورت متمركز اجرا شود. 
حسين پارسايي دبير جشنواره تئاتر مقاومت و باني ايجاد تماشاخانه سرو، در مراسم افتتاحيه اين سالن گفته بود: «در شرايط كنوني تعداد صندلي‌هايي كه براي سالن‌هاي مختلف درنظر گرفته شده، بسيار محدود است، خوشبختانه طي سال‌هاي گذشته اقداماتي در اين زمينه صورت گرفته تا اين ظرفيت ارتقا يابد. در حال حاضر گروه‌هاي بسياري تلاش دارند تا در حوزه اقتصاد تئاتر روند مؤثري را ايجاد كنند و مشاركت داشته باشند. بعد از افتتاح رسمي دبيرخانه جشنواره تئاتر «مقاومت»، پيشنهاد ساخت سالن پرتابل را به آقاي جباري ارائه دادم. مجوز اين اقدام را با موافقت آقاي جباري به دست آورديم و با همراهي آقاي پناهي اقدام به طراحي و ساخت آن كرديم. طراحي اوليه ما فضايي بالغ بر ۱۳ در ۱۳ و ارتفاع شش متر و ۱۲۰صندلي بود. ما قصد داشتيم سالني پرتابل، كاربردي و كم هزينه ايجاد كنيم، بعد از بررسي‌هايي كه انجام داديم، امكان توسعه اين فضا را به دست آورديم و تعداد صندلي‌هاي آن را به ۱۶۰ صندلي‌ افزايش داديم. با همكاري تمام بخش‌هاي بنياد روايت تمامي امكانات موجود در اين سازمان، براي استفاده در سالن مورد استفاده قرار گرفت.» طراحي اين تماشاخانه به نحوي است كه قادر به جا به‌جايي مجموعه يا افزايش و كاهش ظرفيت صندلي و تغيير چيدمان استيج و صندلي‌ها است.  هم اكنون در كنار پايين بودن سرانه صندلي‌هاي تئاتر در كشور، نياز به مجموعه‌هاي تخصصي كه بتواند در كنار ارائه خدمات نمايشي محلي براي هم‌انديشي و آموزش نيروهاي متخصص نيز باشد به شدت احساس مي‌شود. يكي از ايراداتي كه هميشه به مجموعه تئاتر مقاومت وارد مي‌شده، ضعف نمايشنامه‌ها و پايين بودن كيفيت اجراها است. هم اكنون پارسايي با ايجاد تماشاخانه سرو و امكانات جانبي كه بنياد روايت ارائه كرده است، مي‌تواند محلي باشد براي برگزاري كارگاه‌هاي نمايشنامه‌نويسي و ارائه متن‌هاي نمايشي قوي كه منجر به اجراهاي بهتري شود. ادامه فعاليت اين تماشاخانه و تبديل آن به پاتوقي فرهنگي كه نمايشنامه‌نويسي و كارگرداني در حوزه تئاتر مقاومت را ارتقا ببخشد مي‌تواند نويد برگزاري جشنواره‌هاي بهتري را در سال‌هاي آتي بدهد.

جوان/با توجه به اكران برخي فيلم‌هاي توقيفي در گروه سينمايي «هنر و تجربه»
«هنر و تجربه»، محملي سينمايي يا محفلي براي «توقيفي‌ها»
نمايش فيلم‌هاي توقيفي كه بعضاً ساليان زيادي است اسمي از آنها برده نشده در گروه سينمايي «هنر وتجربه» نه تنها در حال تبديل شدن به يك روند و جريان معمول است بلكه غايت و علت ماهوي پيدايش و تأسيس اين گروه را تا حدود زيادي به چالش كشيده است.
نویسنده : مصطفي شاه‌كرمي 
http://cinemapress.ir/download?ts=1411558809000&f=2014/07/05/4/115623.jpg
بيش از يكسال از راه‌اندازي گروه سينمايي هنر و تجربه از جانب سازمان سينمايي و به عنوان يكي از آرزوهاي شخص حجت‌الله ايوبي مي‌گذرد. در ايام ابتدايي تشكيل و راه‌اندازي اين گروه گفته مي‌شد كه هدف از راه‌اندازي گروه سينماي «هنر و تجربه» حمايت از آثار سينمايي كوتاه، بلند و مستند فيلمسازان ايراني به ويژه فيلمسازان جوان كه از معيارهاي هنري و فرهنگي نيز برخوردار هستند مي‌باشد؛ فيلم هايي كه به هر دليل امكان رسيدن به اكران تجاري براي آنها فراهم نشده است. اين تعريف چند جمله‌اي از علت ماهوي و غايت تشكيل گروه سينمايي هنر و تجربه در وهله اول موجبات اميدواري مخاطبان و فعالان حوزه فرهنگ و سينما را فراهم كرد اما رفته رفته عملكرد واقعي اين گروه با آنچه در گفتار مسئولان و طراحان اين گروه و آنچه بر روي كاغذ آورده شده بود، روايتگر تناقض و حتي تضاد قابل اعتنايي است. بر خلاف آرزوهاي زباني ايوبي و اميدواري دلسوزان عرصه فرهنگ و هنر براي بهتر شدن اوضاع سينما، اين گروه با ميدان دادن به آثار توقيفي كه به دلايل مختلف قانوني حائز شرايط اكران نبودند به نوعي اهداف پنهاني و اصلي شكل گيري‌اش را نمايان كرد. در واقع هر چه از عمر تشكيل گروه هنر و تجربه مي‌گذشت اقدامات و تصميمات شبهه ناك مسئولان اين گروه بيشتر از قبل ظاهر و آشكار مي‌شد تا جايي كه اين گزاره را در اذهان شكل داد كه نكند اين گروه در حال تبديل شدن به يك حياط خلوتي براي به دست آوردن دل سينماگران منتقد نظام و حاكميت است؟! چه اينكه نمايش فيلم‌هايي مانند «باز هم سيب داري؟»، «پرويز»، « اشكان، انگشتر متبرك و چند داستان ديگر»، «خواب تلخ» و... كه سابقه توقيف برخي از آنها به بيش از 10 سال نيز مي‌رسد رنگ واقعيت گرفتن اين شبهه را پررنگ‌تر مي‌كند. شايد ايوبي براي اينكه بتواند حمايت و همراهي طيف‌هاي مختلف داراي قدرت و فعال در سينما را پشت سر خود داشته باشد به فكر راه‌اندازي تشكيلاتي افتاد كه آن دسته از آثار سينماگراني را كه عدم اكران آنها به هر دليلي مي‌تواند براي وي و دولت متبوعش در ميان طيف هنرمندان ايجاد حاشيه يا بحران محبوبيت نمايد، در آن با كمترين هزينه و البته بي‌سر و صدا اكران كند تا رضايت آنها را جلب نمايد. چراكه دولت براي عبور سلامت از گذرگاه‌هاي انتخاباتي به حمايت و طرفداري هنرمندان به عنوان سلبريتي‌هاي جامعه، بسيار نيازمند است.

جوان/طرح شكايت از سريال محبوب شبكه خانگي نمايش
كار «شهرزاد» به مجلس كشيد
بعد از انتشار خبري در مورد ناراحتي برخي از هموطنان كرماني از سريال «شهرزاد»، حسن فتحي كارگردان اين مجموعه با ارائه توضيحاتي از كرماني‌ها دلجويي كرد.
نویسنده : محمدصادق عابديني 

http://cinemapress.ir/download?f=2015/05/17/4/129082.jpg
سريال شهرزاد كه تا به حال هشت قسمت از آن منتشر شده و امروز نيز قسمت نهم اين مجموعه 26 قسمتي منتشر خواهد شد در كنار محبوبيتي كه به دست آورده به خاطر يك ديالوگ دچار مشكل شده است. در قسمت هشتم اين سريال وقتي «شيرين» از كرمان به تهران مي‌رود ديالوگي با پدر و پسر عمويش دارد كه درباره كرمان از وي مي‌پرسند. پاسخ‌هاي «شيرين» به اين سؤال‌ها باعث رنجش برخي از كرماني‌ها شده و اعتراض‌‌هاي  خود را در شبكه‌هاي اجتماعي و سايت‌ها آغاز كردند و به سرعت مسئولان كرماني و برخي شخصيت‌‌هاي اهل كرمان نسبت به آن موضع‌گيري كردند. محمد مهدي زاهدي، نماينده كرمان و راور روز گذشته درباره «شهرزاد» گفت: اين مسئله جاي تأسف دارد كه اجازه پخش چنين سريال‌هايي را مي‌دهند و لازم است نسبت به جمع‌آوري آن اقدام كنند و ما نيز شكايت به قوه قضائيه را در دست پيگيري داريم. مدير كل ارشاد كرمان نيز در گفت‌و‌گو با يكي از خبرگزاري‌ها از بررسي موضوع و پيگيري ماجرا در مراجع قانوني در صورت اثبات توهين آميز بودن سريال سخن گفت. اما عوامل سريال نيز دربرابر گلايه‌ها واكنش نشان دادند. پريناز ايزديار، بازيگر نقش «شيرين» در شبكه اجتماعي‌اش در واكنش به اعتراض‌ها نوشت: «خيلي تعجب كردم. واقعا نمي‌دونم به اين حرف‌ها بايد خنديد يا گريه كرد. عزيزان دل كرماني، هم وطن‌هاي نازنين من اول اينكه داستان سريال شهرزاد مربوط به سال 1332 مي‌باشد و اون زمان هيچ شهري حتي تهران ذره‌اي به شكل امروز نبود. دوم اينكه شيرين قصه پريناز ايزديار نيست و با توجه به شخصيت ناز پرورده‌اي كه داره از رفتار اجتماعي درست و ادبيات كلامي درستي برخوردار نيست و بارها و بارها شاهد حرف‌ها و رفتارهاي اينچنيني ازش بوديم... » حسن فتحي هم در مقام كارگردان اين سريال، با ابراز تأسف از دلخوري هموطنان كرماني نسبت به ديالوگي كه در قسمت هشتم اين سريال مطرح شد، گفت: جايگاه فرهنگي و اقتصادي رفيع مردم هنرپرور كرمان در تاريخ ايران بر كسي پوشيده نيست و اين موضوع مايه مباهات است. وي با اشاره به قسمت‌هاي بعد سريال «شهرزاد» متذكر شد: در بخشي از قسمت يازدهم سريال نه تنها معلوم مي‌شود كه خانواده شيرين كه در واقع شخصيت منفي و افاده‌اي قصه است كرماني نيستند بلكه مردم نجيب و نازنين كرمان مورد ستايش قرار مي‌گيرند.

حمایت/حجت‌الاسلام و المسلمین علی شیرازی خبر داد 
پایان بخش اول خاطرات رسمی سردار سلیمانی از جنگ
نماینده ولی فقیه در سپاه قدس از اتمام نگارش بخشی از خاطرات رسمی و خودنوشت سردار سلیمانی خبر داد و گفت: بنا به درخواست سردار سلیمانی این آثار در زمان حیات ایشان منتشر نمی‌شود.

حجت‌الاسلام و المسلمین علی شیرازی، در گفت‌وگو با تسنیم، با اعلام اتمام بخش نخست از خاطرات سردار سلیمانی اظهارکرد: این خاطرات به صورت خودنوشت تدوین شده است. سردار سلیمانی در این بخش به خاطرات سال‌های ابتدایی دفاع مقدس پرداخته است.
وی ادامه داد: این خاطرات در دو جلد نوشته شده است. سردار سلیمانی در این بخش از خاطرات، وقایع عملیات‌های کربلای 4 و 5 را روایت کرده است.
به گفته شیرازی، فعلاً زمان انتشار این خاطرات مشخص نیست و تا به این لحظه بنا بر این گذاشته شده است که براساس درخواست سردار، این اثر در زمان حیات ایشان منتشر نشود مگر اینکه تصمیم ایشان تغییر کند. این برای نخستین‌بار است که خاطرات سردار سلیمانی به‌صورت خودنوشت نگارش یافته است. تاکنون خاطرات پراکنده‌ای از ایشان در قالب کتاب منتشر و روانه بازار کتاب شده است که از این دسته از آثار می‌توان به کتاب «حاج قاسم» اثر علی اکبری و «نبردهای پیروز» اشاره کرد که در کتاب دوم، بخشی از خاطرات سردار سلیمانی به عنوان فرمانده لشکر 41 ثارالله روایت شده است.کتاب «نبردهای پیروز» به‌لحاظ زمانی وقایع شهریور سال 1360 تا بهمن ماه همان سال را دربر می‌گیرد و از بخش‌های مختلفی همچون  استان کرمان در نبرد ثامن‌الائمه، با گردان شهید بهشتی از کرمان تا آبادان، استان کرمان در نبرد بزرگ شرق کارون، به‌سوی نبرد طریق‌القدس و حماسه سابله تشکیل شده‌ است.
سردار حاج قاسم سلیمانی نیز پیش از تحویل کتاب «نبردهای پیروز» به انتشارات سوره مهر آن را مورد مطالعه قرار داده و مقدمه‌ای نیز بر آن نوشته‌ است.
 وی در مقدمه این اثر می‌نویسد:
http://media.hemayatonline.ir/Original/1394/09/22/IMG20320125.jpg
«بسم الله الرحمن الرحیم
سپاس خداوند که ما را قرن‌ها در اصلاب متعدد و در اعصار بسیار طولانی نسل به نسل منتقل کرد و در زمانی رخصت توفیق و حضور عطا فرمود که لحظات و دقایق چنین حیاتی، از آن‌چنان ارزشی برخوردار است که پس از بعثت نبی مکرّم اسلام(ص) و دوران کوتاه ائمه معصومین(ع) تا زمان ظهور منجی عالم، گذشتگان و عارفان سالک کوی حق در حسرت و جست‌وجوی آن بوده و خواهند بود و توفیق درک چنین فرصتی بر آیندگان نیز مجهول است. قدر مسلّم آنچه در دوران دفاع مقدس مشاهده کردیم و بر ما گذشت باید قطعه‌های کم‌نظیر و برجسته‌ای از تاریخ گذشتگان و موعود وعده داده شده آیندگان دانست در واقع اعجاز توفیق استثنایی این نسل در این بوده است که اراده خداوند بر این قرار گرفته که حیات کوتاه عمر آنان تجسم قله انسانیت در گذشته و آینده باشد.گذشتة پُر راز و رمز عاشورا و کربلا و آیندة وعده داده شدة ظهور، در این قطعة بی‌نظیر تاریخ نمایشگاه عظیمی را از حقیقت خلقت و جوهر عبودیت برپا کرد که تماشاگران آن به وسعت هزاران سال متحیرانه زانوی سکوت بغل کرده و محو چهره‌های دلربا و سلوک سالکان آن خواهند بود.نگارشی که صورت‌گرفته، صورت ظاهری بخشی از اتفاقاتی است که باطن آن را باید در «یَوْمَئذٍ یَصْدُورُ النّاسَ اشْتاتاً لِیَروا اَعْمالَهُمْ»  به نظاره نشست و فقط معراج‌نشینان قادر به کشف آن حقیقت حقیقی و آن قوه و قدرتی هستند که اکبر محمدحسینی گفت: «مرا به زیر پل بکشانید و کسی نداند من زخمی هستم.» و آرام آخرین رمق‌های خود را در مژه‌های چشم‌هایش فشرد و آخرین لحظة توفیق را بدرقه کرد و پرواز نمود. ثامن‌الائمه شروع عاشوراهای کرمان و کرمانیان، سیستان و سیستانیان و هرمز و هرمزگانیان است. طریق‌القدس سرزمینی مقدس بود که ثارالله از آن متولد شد. مولود مبارکی که تبدیل به کعبة آمال مجاهدین شد، نجم ثاقبی که روزی در قامت حسین(ع) و روزی در قامت فرقه‌ای مقدس به نام ثارالله طلوع کرد و در آن فرقه ثارالله را به نسبت انسان‌ها تقسیم کردند، لذا آن فرقه را فرقة ثاراللهیان نامیدند.کرمان، سیستان و هرمزگان به خود می‌بالد که در طریق‌القدس سینه دشمن را در دهلاویه درید و مهم‌ترین پل ارتباطی آن یعنی سابله را به تصرف خود درآورد. رزم کرمانیان در ثامن‌الائمه و طریق‌القدس سرآغاز تولد ثارالله و موجب اعتبار و اعتمادی شد که پس از آن سپاه کرمانیان در تمامی نبردها همواره خط‌شکن خطوط دشمن شد و ستاره کرمان در آسمان امام خمینی(ره) از چنان درخشندگی خیره‌کننده و پرجاذبه‌ای برخوردار شد که هزاران مشتاق خمینی(ره) را به خود جذب کرد که بعدها لشکر و طوفانی سهمگین را به نام ثارالله پدید آورد تا خرمن دشمن را بر باد دهند.درود و رحمت خداوند بر امام خمینی(ره) و شهیدان و مجاهدین این فتح بزرگ/قاسم سلیمانی»

حمایت/حدادعادل در افتتاحیه هفته پژوهش مطرح کرد 
ضرورت تحول علوم انسانی برای رسیدن به تمدن اسلامی

رییس شورای تخصصی تحول و ارتقای علوم انسانی گفت: ما نمی‌توانیم برخی رشته‌های علوم انسانی را بدون منطق تعطیل کنیم! متأسفانه عده‌ای بدون تفکر حرف می‌زنند و اخبار هم نادرست پخش می‌شود.

 غلامعلی حدادعادل،در همایش افتتاحیه هفته پژوهش در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی طی سخنانی اظهارکرد: موضوع تحول در علوم انسانی مسئله جدیدی در انقلاب نیست، از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی این مطلب مطرح بود که باید در علوم انسانی دانشگاه‌ها تغییر و تحولی صورت بگیرد حتی در انقلاب فرهنگی هم بیشتر مباحث روی علوم انسانی متمرکز بود.
وی ادامه داد: پس از اینکه دانشگاه‌ها دوباره کار خود را آغاز کردند، در مراکز مختلف از جمله همین پژوهشگاه علوم انسانی فعالیت‌های مختلفی از جمله برپایی همایش‌ها و عرضه مقالات و نقد کتب درسی علوم انسانی صورت گرفت منتها به نظر می‌رسید این فعالیت‌ها منتهی به یک نتیجه جدی و ملموس در برنامه های درسی دانشگاه‌ها نشد.
وی با اشاره به دیدار مقام معظم رهبری در سال 88 با اساتید دانشگاه و تأکید بیشتر ایشان بر علوم انسانی تصریح کرد: به دنبال این امر، شورای عالی انقلاب فرهنگی اساسنامه‌ای تصویب کرد که موضوع تحول جدی‌تر پیگیری شود. به موجب این اساسنامه یک شورایی برای تحول علوم انسانی مرکب از عده ای صاحب نظران و مسئولان مرتبط علوم انسانی در تهران و قم تشکیل شد.
حدادعادل با اشاره به این که شورای مذکور حدود 20نفر عضو دارد و تاکنون نزدیک به 110 جلسه برگزار کرده است، افزود: این شورا در جلسات اولیه خود به این نتیجه رسید که دبیرخانه‌ای داشته باشد و کار تحول علوم انسانی را به اساتید این رشته‌ها واگذار کنند.
وی ادامه داد: قرار بر این شد که شورا میان همه رشته‌های علوم انسانی به تعدادی که اولویت دارند، به فعالیت بپردازد. فلسفه، فلسفه دین، تاریخ، علوم سیاسی، حقوق، ارتباطات و رسانه، هنر، معماری و شهرسازی، مطالعات زنان، جامعه شناسی، روانشناسی، تعلیم و تربیت، اقتصاد و آموزش و پرورش قبل از دانشگاه در رشته علوم انسانی اولویت نخست این شورا شد و در هر یک از این رشته‌ها از تعدادی اساتید برای فعالیت تحول دعوت کرد.
حدادعادل خاطرنشان کرد: در حال حاضر در جمع این 15 رشته بیش از 200 نفر با شورای تحول همکاری دارند و در چند سال گذشته و حاصل بررسی‌های این شوراها به اینجا رسیده که در قدم اول برنامه‌های آموزشی و درسی جدیدی پیشنهاد شده و مباحث در بخش‌های مختلف ابلاغ و تصویب می شود .همچنین تاکنون حدود سی تا چهل برنامه به تصویب رسیده است.

http://www.farhangnews.ir/sites/default/files/content/images/story/93-11/25/farhangnews_114339-322388-1423931844.jpg

 تفاوت های علوم انسانی و علوم پایه
رییس شورای تخصصی تحول و ارتقای علوم انسانی همچنین درباره چرایی تحول در علوم انسانی گفت: مقصود از تحول در علوم انسانی دست رد زدن بر سینه علوم انسانی به صورت مطلق نیست.کسی مدعی نیست که هر چه در علوم انسانی دستاورد دنیای غرب کسب شده، اینها باطل است و ما می‌خواهیم امری از نو مغایر بر همه دستاوردهای غربی ایجاد کنیم! این نکته بدیهی است.
وی با اشاره به اینکه نکته مهم این است که فرقی بین علوم انسانی و علوم پایه وجود دارد، در علوم پایه اختلاف نظر مبنایی که در علوم انسانی هست، وجود ندارد، افزود: در علوم انسانی ما به تعداد فلاسفه بزرگ مکتب و مشرب داریم. در آمریکا، آلمان، فرانسه و ... روانشناسی و جامعه شناسی با یکدیگر متفاوت است و همینطور در دیگر کشورها. پس اینطور نیست که بگوییم بحث علوم انسانی سیاسی یا جناحی است و بعد از انقلاب برای تحکیم قدرت می خواهند علوم انسانی را متحول کنند چرا که این حرف ها برخی جاها زده می شود.
حدادعادل با تأکید براینکه تحول علوم انسانی مربوط به ایران نیست بلکه متفکران مسلمان در همه جهان اسلام دهه‌های متمادی است که این سوال را جدی گرفته‌اند، افزود: ما به عنوان یک کشوری که حکومت اسلامی تأسیس کرده، امکان و مسئولیت بیشتری داریم که به این مسئله بپردازیم. در واقع سوال مهمی که وجود دارد خودآگاهی ما نسبت به کاری است که می‌کنیم. اتفاقی که در ایران افتاده همراه با خودآگاهی نبوده، زمانی که دانشگاه تهران تأسیس شد، اینطور نبود که با تأسیس رشته های علوم انسانی کسی بپرسد این رشته را که می خواهید تأسیس کنید نسبت به مبانی آن خودآگاهی دارید؟ این اتفاق نه در علوم تجربی و نه در علوم انسانی ما رخ نداد.
وی اضافه کرد: امروز سوال نخست ما این است که آیا به عنوان یک مسلمان اعتقادی نسبت به هستی و جهان داریم نسبتمان با مبانی این علوم چیست؟ آیا این مبانی علوم انسانی با مبانی فکری ما خوانش دارد؟ اگر نسبتی دارد که باقی کارهای تحقیقی و پژوهشی است. به اعتقاد من مسئله تحول علوم انسانی یک ضرورت برای رسیدن به تمدن اسلامی است. ما نمی توانیم یک انقلاب را موفق بدانیم مگر اینکه مقدمه ای برای حرکت ما به سوی تمدن اسلامی باشد! این دو با هم سازگار نیست.

 4 دیدگاه شورای تحول علوم انسانی
حدادعادل در نقد تفکرات غربی و پوزیتویستی و علوم انسانی غربی گفت: یکی از اندیشه‌های علوم انسانی غربی سکولاریسم است. این مسائل را متفکران علوم انسانی غربی به رغم اختلافی که در مشرب‌های خود دارند در این نوع مکتب‌ها با هم اختلاف نظر ندارند. ما باید این مبانی گسترده و عام را بررسی کنیم و ما در این تحول علوم انسانی با چنین نگاهی وارد شدیم.
رئیس شورای تحول علوم انسانی در ادامه سخنانش یادآورشد: 4 دیدگاه در شورای تحول ما وجود دارد؛ هدف نخست اسلامی کردن و دوم بومی سازی است. بسیاری از افراد تصور می کنند علوم انسانی کارگشا نیست اما در عمل با دیدن مشکلات کشور می توان به نتیجه رسید که چنین چیزی نادرست است.
حدادعادل اظهار کرد: از ابتدا گرفتاری ما در تحقق تحول علوم انسانی این بوده که وزارت علوم کار خود را می کرده و یک عده هم بیرون حرف خود را می زدند اینها هم حرفاشان در هم اثر نداشته است! من از روز اول گفتم که تحول علوم انسانی مثل یک پرنده با دو بال است ؛ یک بال همین کارهای ما در شورا و دبیرخانه و بال دیگر اجرا و مدیریت است که این با درک واقعیت های جامعه امکان پذیر می شود.
وی تصریح کرد: ما نمی‌توانیم رشته‌هایی را بدون منطق تعطیل کنیم! عده ای هم همینطور بدون تفکر حرف می‌زنند و اخبار هم نادرست پخش می‌شود. حدادعادل افزود: مرگ آموزش یعنی مرگ پژوهش! کسی می تواند پژوهشگر باشد که خوب آموزش دیده باشد، این دو را مورد غفلت قرار ندهید که از هم جدا نیستند.

شرق/گفت‌وگو با نادر مشایخی
فاصله خودباوری و خودباختگی؛ چنددهم میلی‌متر روی سیم ویلن
بهناز شیربانی
داشتن تنها یک ارکستر سمفونیک ایده مناسبی برای کشوری مثل ایران با این‌همه تنوع سلیقه نیست؛ ایده‌ای که نادر مشایخی، آهنگ‌ساز و رهبر ارکستر نام‌آشنای ایرانی، به آن قائل است و در صحبت‌هایش توجه به سلیقه‌های متفاوت در موسیقی را اولویت می‌داند. مشایخی در آثارش همواره به‌دنبال ایده‌هایی برای ارائه آثار موسیقی ایرانی در بیرون از مرزها به‌گونه‌ای است که برای مخاطبان جهانی‌اش قابل درک و فهم باشد. شاید به این دلیل است که در تازه‌ترین فعالیت هنری‌اش به سراغ نوحه و مرثیه دوره قاجار رفته است تا اجرائی متفاوت از آن داشته باشد. با نادر مشایخی درباره شرایط حال‌حاضر ارکستر سمفونیک تهران و توجه دولت به این بخش صحبت کردیم:

http://hw9.asset.aparat.com/avt/2312755-7986-b.jpg

 شما سال‌ها پیش تجربه رهبری ارکستر سمفونیک تهران را برعهده داشتید و در تمام این سال‌ها مشکلات بسیاری پیش‌ِرو داشته‌اید که یکی از آنها مشکلات مالی است. فکر می‌کنید تا چه حد فعالیت ارکستر سمفونیک نیازمند حمایت‌های دولت است؟
اساسا سهم بیشتر کار ارکستر سمفونیک هنری است و بخش اندکی از آن درگیر مسائل مالی است. اما از سوی دیگر چه بخواهیم و چه نخواهیم، ارکستر سمفونیک بدون حمایت مالی بلااستفاده خواهد بود. با وجود دست‌کم ١٢٠ هنرمند که باید از طریق حضور در ارکستر سمفونیک زندگی کنند و حداقل ١٥ نفر که افراد حاضر در ارکستر را مدیریت می‌کنند و این تعداد منهای مخارج دیگری است که باید برای ارکستر هزینه شود، حداقل سالانه شش‌‌میلیاردتومان هزینه دارد و طبعا برای ارکستر سمفونیک یک کشور هزینه زیادی نیست. خوشحالم که امروز جوان‌های بسیاری در اکستر سمفونیک فعالیت می‌کنند. ولی باید طوری با آنها رفتار شود که شغلشان حضور در اکستر سمفونیک باشد و از آن ارتزاق کنند و جزئی از زندگی‌شان شود. در این صورت است که در کارشان پیشرفت خواهند کرد و حرفه‌ای خواهند شد. از نظر من آدم حرفه‌ای در این کار شخصی است که نباید اشتباه کند و در صورت اشتباهات مکرر به‌سرعت شخص دیگری جایگزینش می‌شود. بنابراین کیفیت هنری یک ارکستر سمفونیک نیازمند حمایت دولت است.
 و این کمک از سمت دولت در تمام دنیا متداول است؟
حداقل ارکستر سمفونیک‌هایی که من می‌شناسم بودجه‌شان را از دولت تأمین می‌کنند. ارکستر سمفونیک موسیقی جدی اجرا می‌کند و اساسا نمی‌توان به دید تفریح و سرگرمی به آن نگاه کرد. این نوع موسیقی معمولا از سمت دولت حمایت می‌شود اما در مورد چرایی این حمایت هم باید بگویم مثلا در وین (ارکستراپرا) از طرف دولت حمایت می‌شود و در سال چیزی حدود ٢٠٠‌ میلیون‌یورو برای آن هزینه می‌شود. البته این تنها ارکستر فیلارمونیک وین نیست و دولت به ارکسترها و آنسامبل‌های دیگر هم کمک می‌کند. مخارج دولت به این ارکسترها طبعا منافعی در پی دارد از این جهت که تنها متمرکز بر استقبال افراد کشور و شهروندانش نیست، بلکه نقطه اتکای اجرای هر شب ارکستر اپرا وابسته به توریست است و از این منظر برای دولت درآمدزایی دارد.
 به‌هرحال حمایت مالی نقشی تعیین‌کننده در کیفیت موسیقی دارد، اما فکر می‌کنید نبوغ و خلاقیت چه نقشی در این میان ایفا می‌کند؟
از نظر من خلاقیت یعنی تنها برای قشر خاصی کار نکنیم و به نیاز آنها پاسخ ندهیم، بلکه برای مردم نیاز درست کنیم. طوری که مردم احساس کنند باید این موسیقی را بشنوند و به آن احتیاج پیدا کنند. متأسفم که در این سال‌ها مدام از روی دست اروپایی‌ها تقلید کردیم و از آن چیزی که می‌توانستیم به نام ایرانی در هنرمان به‌خصوص موسیقی عرضه کنیم غافل شدیم. حقیقتا نیاز است به خودباوری برسیم. باید به این فکر کنیم که اساسا ما ایرانی‌ها به چه چیزهایی علاقه‌مندیم و عواطف ما چطور درگیر می‌شود و چطور می‌توانیم محصولات هنری‌مان را به خارج از این مرزها عرضه کنیم؟ در این صورت به‌زعم من همه‌چیز بهتر خواهد شد.
 پس شما معتقدید در این زمینه تلاش‌های کمی صورت گرفته است.
بله، بسیار کم بوده است. در این سال‌ها دائما درصدد تلفیق موسیقی ایرانی با ابزار موسیقی تونال بودیم! با این کار تمامی زیبایی و ظرافت موسیقی ایرانی را از آن گرفتیم. شاید بهتر است در این مقطع به تعریف بهتری درباره ارکستر سمفونیک کشورمان برسیم. طبعا هیچ هنرمند یا آدمی دوست ندارد صرفا شخصی را ببیند که شبیه خودش فکر می‌کند. بلکه این تفاوت‌هاست که دنیای آدم‌ها را وسیع‌تر می‌کند. بنابراین اگر بتوانیم فرهنگ خودمان را به دنیا عرضه کنیم، موفق‌تر خواهیم بود. در کنسرت‌هایی که برگزار کرده‌ام بارها این را به چشم دیده‌ام که توانستم نشان بدهم که من به‌عنوان یک ایرانی چطور فکر می‌کنم. تجربه شخصی به من نشان داده است اجرای ارکستر سنتی ایرانی در خارج از کشور مخاطبان خارجی زیادی ندارد. چراکه موسیقی اصیل ایرانی را نمی‌شناسند و شاید برای آنها کسل‌کننده باشد. حقیقتا با این کار نمی‌توان فرهنگ ایرانی را نشان داد این دقیقا شبیه این است که ما به دیدن کنسرت ژاپنی برویم. موسیقی ایرانی را باید طوری عرضه کرد که مخاطبان خارجی نیز آن را حس کنند و با آن ارتباط بگیرند.
 آقای رهبری از جمله کسانی است که از زمان عهده‌دارشدن رهبری ارکستر سمفونیک تهران تلاش‌های بسیاری برای بهبود شرایط ارکستر انجام دادند و در تازه‌ترین صحبت‌هایشان از انجام پروژه‌های مشترک با شهرداری صحبت کردند و به نظر می‌رسد شرایط ارکستر سمفونیک تهران به‌سامان‌تر خواهد شد.
فکرکردن به مسائل مالی کاملا ضروری است. اما از نظر من مسیر را اشتباه می‌رود. البته تأمین بودجه از شهرداری، برای ارکستر دولتی راهی است سنگلاخ. داشتن تنها یک ارکستر سمفونیک ایده مناسبی برای کشوری مثل ایران با این‌همه تنوع سلیقه نیست.

http://iscanews.ir/wp-content/uploads/2015/08/11a64a49-f6b4-4320-8eb6-cdc125961b51.jpg

 یعنی فکر می‌کنید ادغام ارکستر سمفونیک تهران و ارکسترهای تحت نظر شهرداری کار درستی نیست؟
به‌نظر من خیلی عملی نیست. چراکه نیرو و قدرتی که در یک نهاد است، تنها برای خودش کافی است. تصور نمی‌کنم این اتفاق شدنی باشد. البته بد نیست در اینجا به نکته‌ای اشاره کنم و آن فرهنگ شنیداری ایرانیان است که باعث می‌شود خیلی پیشرفت نکنیم. اساسا ما آدم‌هایی هستیم که برایمان مشاهده شنیداری تعیین‌کننده نیست و در مقابل آن مشاهده دیداری بسیار خوبی داریم. ممکن است برای یک تابلو که قابل‌دیدن و لمس‌کردن است هزینه بسیار زیادی کنیم، اما حاضر نیستیم این هزینه را صرف موسیقی کنیم. حالا جسمیت‌دادن به موسیقی از طریق دی‌وی‌دی و امثال اینها چیزهایی است که معمولا انجام می‌شود. نقطه‌نظرم درباره شرایط حال‌حاضر ارکستر سمفونیک این است که نشان دهیم موسیقی ایرانی به شکلی که در اغلب موارد درباره استفاده از ارکستر سمفونیک انجام می‌شود کشتی به خشکی‌راندن است. فواصلی را از گوش اروپایی که موسیقی ایرانی را شنیده می‌گیریم و به‌عنوان فواصل خودمان تحویلش می‌دهیم. این یک نوع غرب‌زدگی است. اینجا فاصله خودباوری و خودباختگی فقط چنددهم میلی‌متر روی سیم ویلن اتفاق می‌افتد. یعنی به‌طورمثال به‌جای می‌کرن، می‌بمل را بنوازیم.
 آیا تا به امروز قصد انجام کاری را داشته‌اید که کمبود بودجه مانع آن شده باشد؟
حقیقتش این است که من هیچ‌وقت به‌دنبال بودجه دولتی نبوده‌ام. مثلا انجام موسیقی فاخر که معمولا بودجه دولتی زیادی طلب می‌کند جزء علایق من نیست. کاری که من در تمام این سال‌ها خصوصا سال‌های اخیر انجام داده‌ام بیشتر از مشارکت با جوان‌ها شکل گرفته است. این نوع موسیقی را جوان‌ها بهتر درک می‌کنند. متأسفانه ایران یک جامعه طبقاتی است. در این جامعه طبقاتی برخی به‌دنبال پول، یا مقام یا هر عنوان دیگری هستند که به این واسطه خودشان را بالا بکشند. چیزی که به ما به‌عنوان ایرانی کمک می‌کند این است که نقایص فرهنگی‌مان را بشناسیم و تلاش ما در جهت رفع این نواقص باشد. مثل شعاری که من همیشه در زندگی انتخاب کرده‌ام؛ که تا زمانی یک ایرانی گرسنه است، ایران گرسنه است. حقیقت این است که وقتی به این نواقص فکر شود راه‌حل هم پیدا می‌شود. موسیقی مهم‌ترین موضوع در فرهنگ ایرانی است که باید به آن پرداخته شود. موسیقی ما در جایگاهی است که بیش از پیش باید هنرمندانش را تأمین کند. توجه به قانون کپی‌رایت امکانی به هنرمندان خواهد داد تا خلاقیت بیشتری از آنها ببینیم که امیدوارم به موضوع کپی‌رایت در ایران پرداخته شود. باید این را متوجه شویم که موسیقی سرگرمی نیست، یک نیاز است. باور کنید که موسیقی زندگی بسیاری را متحول کرده است از جمله خود من. شاید باور نکنید اما زندگی من با شنیدن آثار کیج و موتسارت تغییر کرد و می‌توان نشان داد که می‌توان موسیقی را طور دیگری شنید.
 آقای مشایخی تلاش‌های شما برای خلق موسیقی کلاسیک با آیتم‌های شرقی تا چه حد بوده است؟
اتفاقا بحث جالبی است. اینکه اساسا درک کنیم که «آیتم شرقی چیست؟» موضوع مهمی است. از نظر من موسیقی ایرانی از صمیمیتی برخوردار است که در موسیقی دنیا نظیرش را نمی‌توان پیدا کرد طبعا در موسیقی اروپایی‌ها نمی‌توان این صمیمیت را پیدا کرد. اما در جهت خلق موسیقی سمفونیک با آیتم‌های شرقی نباید به دنبال شباهت‌ها باشیم. باور کنید اگر به دنبال شباهتی میان آنها باشیم این دو مدام از هم دور می‌شنود. دقیقا مثل قطب‌های مثبت و منفی آهنربا. بنابراین باید آنها را کنار هم گذاشت. هم‌جواری بهترین اتفاق ممکن است. فکر می‌کنم تا حد زیادی قطعه «فیه‌مافیه» نشان از این تلاش بود. در این اثر از نظر من فرهنگ ایرانی حفظ شده است.
 ظاهرا درحال‌حاضر مشغول کار بر روی نوحه و مرثیه‌های دوره قاجار هستید.
بله، نکته مهم اینجا است که طبعا کاری که انجام می‌شود تنها متعلق به مخاطب ایرانی نیست. بلکه به منظور اجرا در خارج از کشور برنامه‌ریزی‌هایی انجام می‌شود. این موضوع هم تنها به دلیل عرضه فرهنگمان به خارج از کشور و شنیدن نوع دیگری از موسیقی در خارج از مرزها است. نوحه‌خوانی اصیل اتفاقی است که از نظر من قابلیت‌های بسیاری دارد و تا به امروز توجه بسیار کمی به آن شده است.

http://media.isna.ir/content/isna-15-28.jpg/6

 چه چیزی توجه شما را به نوحه‌خوانی جلب کرد؟
نوحه‌خوانی اتفاقی است که در موسیقی باروک و دوره کلاسیک هم وجود داشته است و قدمت بسیاری دارد اما در طولانی‌مدت کلاسه‌بندی شده است و گاهی حتی از چشم برخی از موسیقی‌دان‌ها پنهان بود. مدت‌ها پیش با آقای سبزعلی (نوحه‌خوان) آشنا شدم. چیزهایی در ارتباط با نوحه‌خوانی از او شنیدم که کاملا غافلگیر شدم. در ارتباط با نوحه‌خوانی با هم گفت‌وگو‌های بسیاری داشتیم البته نوحه‌خوانی‌های قدیم با امروز تفاوت‌های بسیاری دارد. مثل امروز نیست که معمولا با استفاده از آهنگ پاپ نوحه‌خوانی می‌کنند! مثلا من نمی‌دانستم که نوحه هر کدام از معصومین گوشه مخصوص خودش را دارد یعنی حتی اگر تکست هم وجود نداشته باشد به محض نواختن گوشه‌ای خاص به یاد یکی از معصومین می‌افتیم و این چیزی است که در موسیقی باروک هم وجود دارد.
بنابراین برنامه‌ریزی من درحال‌حاضر تمرکز روی نوحه و مرثیه‌هاست و البته برای یک‌سال آینده برنامه‌ای هم برای کار با برخی از آهنگسازان بنام ایرانی ازجمله آقایان صبوحی، کیهانی و خیام دارم. طبعا تلاش‌های من برای تنوع و تفاوت در چیزی است که به گوش مخاطب می‌رسد. بدون‌ شک یک ارکستر باید سلیقه‌های مختلف را در نظر بگیرد و برای ادامه راه چاره‌ای جز این ندارد. اصلا زیبایی کشور ما این است که بی‌شمار سلیقه مختلف در آن دیده می‌شود و درحال‌حاضر ما در دوره‌ای زندگی می‌کنیم که باید برای تمامی این سلایق کار کنیم و این انکار ناشدنی است. از همین جهت است که تأکید می‌کنم چند ارکستری بهتر از یک ارکستر است و نمی‌توان به دلیل منافع مالی سلیقه‌های مختلف را در نظر نگرفت. اما نکته‌ای که بد نیست در پایان صحبت‌هایم به آن اشاره کنم این است که باور کنیم جامعه ما جامعه جوان‌گرایی است خصوصا در موسیقی کشورمان تصور می‌کنم این اتفاق چشمگیر‌تر است. برخی از استادان موسیقی باید باور کنند که از سنی به بعد دیگر نمی‌توان کار کرد و بهتر است برای آنها انجمن فرهیختگانی بازگشایی شود و هر دو ماه یک‌بار از آنها تقدیر شود و دیگر وارد تصمیم‌گیری مسائل حساس و مختلف نشوند.

شرق/موافقان و مخالفان یک تصمیم نظر می‌دهند
«هیأت انتخاب» چراغ‌خاموش
فرانک آرتا: این روزها ‌بازار ردوبدل اخبار سی‌وچهارمین جشنواره فیلم فجر داغ است. با وجود دولتی‌بودن این جشنواره، «فجر» تا امروز همچنان بزرگ‌ترین رویداد سینمایی کشور محسوب می‌شود. با توجه به ساختار سینمای ایران، معمولا در شش ماهه دوم سال، کارگردانان و دست‌اندرکاران امر فیلم‌سازی فعال‌تر و پرکارتر می‌شوند. به‌ویژه اینکه برای رسیدن فیلم‌ها به دبیرخانه جشنواره از اواسط آذرماه خون تازه‌ای در رگ‌های سینما جاری می‌شود. محمد حیدری، دبیر جشنواره فیلم فجر، هم از طریق گفت‌وگوهایش و هم به‌واسطه ارسال خبرهای رسمی از سوی روابط‌عمومی جشنواره اعلام کرده که قرار است، تغییراتی در سازوکار جشنواره سی‌وچهارم ایجاد کند. تا امروز یکی از خرق‌عادت‌های این دوره، رسانه‌ای‌نکردن اسامی هیأت انتخاب است؛ موردی که مسبوق به سابقه نیست. بعد از پایان یافتن مهلت ارسال آثار به دبیرخانه جشنواره، این هیأت کار خود را شروع کرده و اعضایش این روزها چراغ‌خاموش درحال دیدن فیلم‌ها هستند. دلیل اعلام‌نشدن رسمی اسامی هیأت انتخاب را جویا شدیم. دبیر سی‌وچهارمین جشنواره فیلم فجر در پاسخ به «شرق» گفت: «دلیل اصلی آن، این است که شرایط و فضای آرام‌تر و تخصصی‌تری برای اعضای هیأت انتخاب ایجاد کنیم. حتما می‌دانید که در سال‌های گذشته قبل از نهایی‌شدن فهرست فیلم‌ها برای نمایش در بخش مسابقه و حتی بعد از آن برخی از اعضا درباره فیلمی اظهارنظر و حتی قضاوت کردند که تبعات زیادی داشت، حاشیه‌هایی برای جشنواره ایجاد کرد و موجب شده بود که مثلا تعدادی از کارگردانان و تهیه‌کنندگان به راه‌نیافتن فیلم‌هایشان یا فیلم‌های همکارانشان به بخش مسابقه اعتراض کنند. بنابراین امسال تصمیم گرفتیم با توجه به حساسیت موضوع و برای پرهیز از ایجاد هرگونه شائبه، اسامی هیأت انتخاب در این محدوده زمانی اعلام نشود».حیدری در ادامه افزود: «البته باید متذکر شوم که اعلام‌نکردن اسامی برای ما سخت‌تر است. ما هم نمی‌خواهیم این اسامی برای همیشه پنهان نگه‌ داشته شود. هم‌زمان با اعلام اسامی فیلم‌ها، اسامی هیأت انتخاب را اعلام خواهیم کرد».محمدحسین فرحبخش، تهیه‌کننده سینما که امسال سومین فیلم خود در مقام کارگردان با عنوان «آب‌نبات چوبی» را در جشنواره شرکت داده، نظر خود را درباره طرح اعلام‌نشدن اسامی هیأت انتخاب در گفت‌وگوی کوتاه با «شرق» چنین اعلام کرد: «من با اعلام‌نشدن اسامی هیأت انتخاب موافقم. چون متأسفانه گاهی اوقات در دوره‌های گذشته جشنواره شاهد بودیم که برخی از اعضا در ارائه نظرات خود ثابت‌قدم نبودند. از آنجا که در مواردی افراد توقع بالایی دارند، در نتیجه می‌خواستند با این کار روی هیأت انتخاب فشار بیاورند. بنابراین وقتی اسامی اعضا علنی نشود. اعضا راحت‌تر و بدون حاشیه روی کار خود متمرکز می‌شوند تا ان‌شاءالله در جشنواره امسال گاف‌های سال‌های گذشته تکرار نشود».اما بیژن میرباقری، نویسنده و کارگردان سینما، که امسال با فیلم «ربوده‌شده» که عنوان موقتی است در جشنواره شرکت کرده، برعکس فرحبخش نظر چندان مساعدی درباره این طرح ندارد. او دلایل خود را در گفت‌وگوی کوتاهی به «شرق» چنین بیان کرد: «من شخصا با این حرکت موافق نیستم. به نظرم آدم‌ها باید پای حرف و عملکردشان بایستند. چون اساسا هر جشنواره‌ای با انتخاب فیلم‌هایش کیفیت و دیدگاهی را ترویج می‌کند. در نتیجه چقدر خوب است که هم دبیر جشنواره و هم اعضای محترم هیأت انتخاب از فیلم‌های منتخب محکم حمایت کنند و به‌هیچ‌عنوان و تحت هیچ شرایطی زیر بار فشارهای داخل سینما و خارج از اراده سینما نروند».
http://cinemapress.ir/download?f=2014/01/28/4/109205.jpg
البته محمد حیدری با این عقیده که تحت هر شرایطی با توجه به محدودیت‌ها و توانایی‌هایش پای همه فیلم‌ها خواهد ایستاد، به این پرسش «شرق» که
آیا از فیلم‌هایی که دچار ممیزی شوند هم حمایت می‌کند، چنین پاسخ داد: «معتقدم بهتر است به نتیجه‌گیری و آرای هیأت انتخاب احترام گذاشت و تا پایان جشنواره از آن حمایت کرد». البته در اینکه شرایط و جو حاکم باید به‌گونه‌ای باشد که هیأت انتخاب از نگاه اصلی خود دور نشود شکی نیست. اما در نگاه اجمالی بعید نیست که تجربه برگزاری دو دوره گذشته جشنواره فیلم فجر به مدیریت علیرضا رضاداد، مسئولان جشنواره را به این نتیجه سوق دهد که قبل از بروز هرگونه مشکلی از سوی فیلم‌ها و سازندگانش و انعکاس آن در رسانه‌ها و گسترش اخبار توقیف فیلم‌ها در جامعه، بی‌سروصدا فیلم‌ها را از داوری دور و حذف کنند. از میان حاشیه‌های جشنواره می‌توان به نحوه نمایش فیلم‌های «عصبانی نیستم» و «شیار١٤٣» اشاره کرد؛ دو تجربه تلخی که ظاهرا طعم آن هنوز از بین نرفته! در دوره صدارت دولت تدبیر و امید، آسمان جشنواره فیلم فجر سیاسی شد و به‌خاطر فشارهای خارج از سینما، رضا درمیشیان، کارگردان فیلم «عصبانی نیستم»، ناچار شد فیلم را از بخش مسابقه در مراسم اختتامیه بیرون بکشد. همین‌طور راه‌نیافتن فیلم «شیار١٤٣» به بخش مسابقه مورد اعتراض ابراهیم حاتمی‌کیا قرار گرفت. اظهارنظرات حاتمی‌کیا، حاشیه‌هایی را ایجاد کرد. به‌طوری‌که طرفداران این کارگردان و منتقدان جشنواره به‌راحتی از کنار این موضوع نگذشتند و در هر زمانی جشنواره را می‌نواختند! ضمن اینکه شنیده‌ها حاکی از این است که دو نفر از اعضای هیأت انتخاب دوره سی‌وچهارم، مدیران ارشد قبلی سازمان سینمایی هستند که نگاه محافظه‌کار دارند. همین مسئله می‌تواند در تشخیص و شناساندن فیلم‌های به‌اصطلاح مسئله‌دار کمک و به قول معروف ورود فیلم‌های تنش‌زا را در نطفه خفه کند. با وجود این تحلیل‌ها باید منتظر ماند و عملکرد این دوره را بعینه دید.

شرق/هویت بصری شبکه‌های سیما قانونمند می‌شود
چالش بر سر کپی‌بودن آرم شبکه سه
سحر آزاد: طراحی دوباره آرم شبکه سه در میان واکنش‌هایی که داشت، با موضوع کپی‌برداری از سوی یکی از برندهای خارجی مواجه شد؛ موضوعی که از سوی طراح و مشاور سیما رد و از سوی تعدادی دیگر تأیید شده است.
موضوع کپی‌برداری در مورد طراحی‌ها و آثار هنری در یکی، دو سال گذشته داغ شده و حساسیت‌هایی را در مورد طراحان جدید به وجود آورده است. در یکی از تازه‌ترین مطالبی که در این زمینه منتشر شده، طراحی جدید شبکه سه به چالش کشیده شده است. چندروز پس از رونمایی از طراحی مجدد آرم شبکه سه، سایت «پارسینه» با قراردادن تصویری از لوگوی شرکت «اریکسون» در کنار آرم شبکه سه به شباهت این دو طرح اشاره کرده‌ است. برخی از خوانندگان این سایت هم در واکنش به این مطلب چنین عنوان کردند: «یعنی اینقد به مخشون فشار آوردن که این خلاقیت زده بیرون!؟ همه لوگوها در ایران کپی‌برداریه، لوگوهای همراه اول و رایتل هم کپی از اپراتورهای عربی هست و...».ماجرای کپی از این طرح در حالی مطرح شده است که در هردو آنها از سه خط مورب استفاده شده است که در آرم شبکه سه این سه خط به صورت افقی و در آرم شرکت اریکسون حالتی ایستاده را نشان می‌دهد. بااین‌حال برای اینکه درباره ضرورت طراحی مجدد آرم و پاسخ مسئولان صداوسیما در مورد کپی‌بودن این اثر اطلاعات بیشتری به دست آوریم، پس از پیگیری‌های زیاد به محمدعلی قاسمی، مشاور هنری سازمان صداوسیما، رسیدیم چراکه در هیچ‌یک از خبرهای مربوط به آرم جدید شبکه سه، عنوانی از طراح یا گروه طراحی این آرم نبود. قاسمی با بیان اینکه تغییر یا به‌روزکردن یک لوگو برای یک سازمان امری معمول است، به «شرق» گفت: «در تغییراتی که صورت می‌گیرد، برخی از لوگوها کاملا تغییر می‌کنند و برخی طراحی مجدد (redesign یا ری‌دیزاین) می‌شوند. لوگو قبلی نامتوازن بود و در طراحی فعلی زاویه‌ها یکسان شده و تناسب سه خط در یک اندازه در نظر گرفته شده است».

http://pechpech.net/files/photos/large/2202179.jpg

او ادامه داد: «موضوع بعدی، بحث تلویزیون‌های جدید است که از فرمت پخش ٤ به ٣ در قاب قدیمی به ۱۶ به ۹ تبدیل شده‌اند و به دلیل پرهیز از کشیدگی و دفرمه‌شدن تصاویر، نیاز داشتیم هویت بصری جدیدی برای شبکه تعریف کنیم. ما نه‌تنها آرم بلکه بسته گرافیکی جدیدی را تعریف کردیم که برمبنای آن اندازه فونت‌ها و رنگ‌هایی که باید مورد استفاده قرار بگیرند، قانونمند شدند، به‌عنوان‌مثال سه رنگ زرد، ارغوانی و آبی با توجه به اینکه مخاطبان اصلی شبکه را جوانان تشکیل می‌دهند، انتخاب شدند. این رنگ‌ها شاداب‌تر هستند و ترکیب خوبی با یکدیگر داشتند».طراحی هویت بصری یک سازمان موضوعی است که در ایران کمتر جا افتاده است، حتی ارگان‌های دولتی و بسیاری از سازمان‌های غیردولتی که عمر زیادی از آنها می‌گذرد و منابع مالی قدرتمندتری دارند، کمتر ضرورت طراحی بسته گرافیکی یا هویت بصری را حس کرده‌اند که صداوسیما نیز مستثنی از این قضیه نبوده است اما شبکه به‌تازگی با ارائه بسته گرافیکی در قالب آرم و فونت‌های جدید، نوعی نگرش جدید در زمینه تغییر فضای بصری به‌منظور جذب و نگه‌داشتن مخاطبان خود ایجاد داده است. امید خوش‌نظر که به گفته قاسمی، کارگردانی طراحی هویت بصری شبکه سه را برعهده داشته است، در این مورد به «شرق» گفت: «توجه به هویت بصری و حتی ری‌دیزاین موضوعی است که بسیاری از برندها و شرکت‌ها در تمام دنیا انجام می‌دهند و بعد از گذشت چندسال اگر آرم یا بسته گرافیکی جدیدی ارائه نکنند حداقل با انجام ری‌دیزاین، هویت بصری خود را به‌روز می‌کنند اما در مورد شبکه‌های سیما این کار انجام نمی‌شد چون این شبکه‌ها با نگاه رقابتی شکل گرفته‌اند و عزمی برای کیفیت تصویر وجود ندارد چراکه هویت آنها برپایه محتواست».او در ادامه درباره اینکه لزوم تغییر هویت بصری شبکه سه چگونه شکل گرفت، عنوان کرد: «فعالیت من در این زمینه از شبکه العالم در سال ٨٠ شکل گرفت و اوج آن در ابتدای فعالیت پرس‌تی‌وی (PRESS TV) بود که اولین شبکه ایرانی است که واجد هویت بصری ویژه خود است و طراحی و مراقبت از گرافیک در قالب شبکه برای مسئولان آن مهم بود. در آن زمان آقای سرافراز مدیر این شبکه بود و در جریان این موضوع قرار داشت. وقتی هم ریاست سازمان را برعهده گرفت، بر این مسئله تأکید کرد که هویت بصری شبکه‌ها باید استاندارد شود که بخشی از این استانداردسازی فنی است تا فرمت پخش به صورت ١٦ به ٩ و بعدا به FULL HD تبدیل شود».خوش‌نظر افزود: «آذرماه سال قبل از حوزه ریاست سازمان به ما گفتند که پروژه بهینه‌سازی شبکه‌های مختلف را انجام دهیم اما چون زیرساخت‌های فنی و انسانی جوابگو نبود، این کار با پیچیدگی‌های زیادی مواجه شد تا اینکه بحث هویت بصری شبکه سه پیش آمد. ما این پروژه را با شبکه سه آغاز کردیم چراکه طیف مخاطبان وسیعی دارد و از نظر حجم و نوع مخاطبان، امکان به‌روزرسانی بیشتری داشت. در گروهی متشکل از ١٥نفر شامل طراحان گرافیک، مشاوران محتوایی، انیماتورها و... درباره اینکه بهینه‌سازی تصویری این شبکه باید چگونه شکل بگیرد، صحبت کردیم و به این نتیجه رسیدیم که به شکل واضحی نمی‌توان همه عناصر شبکه‌ای را که ٢٣سال از فعالیت آن می‌گذرد، تغییر داد پس بهینه‌سازی لوگو به‌جای طراحی لوگو جدید در دستور کار قرار گرفت».به گفته او، در اصلاح لوگوی جدید زوایا منطقی‌تر شده و دایره به دلیل پویایی و سبک‌تربودن به‌عنوان فرم قالب این شبکه تعریف شده است. خوش‌نظر همچنین انتخاب سه رنگ زرد، آبی و مجنتا (ارغوانی) را به دلیل وسعت مخاطبانی دانست که از نوجوان تا کهن‌سال را شامل می‌شود و می‌توانند هارمونی مناسبی با یکدیگر داشته باشند. او افزود: «تعریف موضوعی را از این رنگ‌ها گرفتیم و بیشتر به ترکیب‌بندی و هارمونی توجه کردیم. ما یک خانواده رنگی تعریف و سعی کردیم از آن بیرون نزنیم یعنی دیگر چیزی به نام رنگ سبز یا قرمز در این شبکه نداریم».
به گفته او، فونت طراحی‌شده برای شبکه سه نیز با عنوان IRIB٣ در دایره فونتی دافونت ثبت شده و آیتم‌های تعریف‌شده نیز به سه بخش تقسیم شده‌اند که در دسته اول با عنوان ONSCREEN آیتم‌های روی صحنه نمایش شامل لوگوها، زیرنویس و مواد اطلاع‌رسانی قرار دارند. دسته دوم PLAY BACK نام دارد که شامل آرم‌ها و پرکننده‌هایی هستند که میان برنامه‌ها پخش می‌شود و دسته سوم آیتم‌های به‌روزشونده نام دارد که شامل اعلان برنامه‌ها، اوقات شرعی، هواشناسی و... است».
این طراح با بیان اینکه واکنش‌های مختلفی به هویت بصری جدید وجود داشته است که بیشتر آنها مثبت بوده‌اند، در پاسخ به کپی‌بودن این طرح از آرم اریکسون گفت: «این صحبت‌ها از نظر عده‌ای غیرمتخصص گفته شده و طبیعی است وقتی شباهت دو تصویر را ببینند، تصور کنند یکی از آنها کپی است اما واقعیت این است که شرکت اریکسون یک شرکت قدیمی است که در سال ٢٠٠٩ آرم جدیدی را که اکنون مورد بحث قرار گرفته، بار دیگر طراحی کرد و شبکه سه پیش از این سال تأسیس شده بود که لوگو آن‌هم قبلا طراحی شده بود. ضمن اینکه ما لوگو جدیدی طراحی نکرده‌ و فقط لوگو قبلی را بهینه کرده‌ایم. البته ما از موقعیت لوگو اریکسون بی‌خبر نبودیم اما برایمان اهمیت نداشت چون لوگو آنها شبیه ما بود و لوگو شبکه سه پیش از لوگو جدید اریکسون طراحی شده بود».

شهروند/گفت‌وگوي «شهروند» با داريوش پيرنياكان، سخنگوي خانه موسيقي سروسامان دادن به موسيقي در ايران كار سختي است
 لطفي در كار نبود، دولت احمدي‌نژاد وظيفه خودش را هم انجام نداد اگر خانه موسيقي نمي‌خواست، ارجمند نمي‌توانست كار كند

http://cinemapress.ir/old/larg_pic/17-3-1389/IMAGE634116049425312500.jpg?ts=

علي نامجو| عملكرد نهادهاي صنفي در حوزه‌هاي مختلف هنري يكي از پرمناقشه‌ترين موضوعاتي است كه در حوزه فرهنگي قابل‌ طرح است. پرداختن به نحوه كاركرد اين نهادها كه دست‌كم روي كاغذ درصدد ارایه خدمات مقدور به هنرمنداني هستند كه زيرمجموعه صنف مورد نظر قرار مي‌گيرند، ازجمله بحث‌هايي كه تا امروز به‌واسطه جنجال‌هاي رسانه‌اي موافقان و مخالفان، كمتر توجهي به آن صورت گرفته است. خانه موسيقي به‌عنوان تنها نهاد فعال در حوزه موسيقي كشور نيز از اين قاعده مستثني نيست. «شهروند» به بهانه شانزدهمین‌ ‌سال تاسيس خانه موسيقي با داريوش پيرنياكان، سخنگوي اين نهاد گفت‌وگو کرده است. با توجه به انتقادهايي كه در چند ماه گذشته از خانه موسيقي ايران به عمل آمده، تلاش كرديم در گفت‌وگو با آهنگساز و نوازنده شناخته‌شده كشورمان از چند و چون اقدامات خانه موسيقي در سال‌هاي اخير مطلع شويم. شرح اين گفت‌و‌گو در ادامه مطلب آمده است:   
شما به بيان خودتان جزو هنرمندانی از حوزه موسیقی‌اید که بیشترین سابقه را در خانه موسیقی دارند. با توجه به این‌که امروز سخنگوی خانه موسیقی هستید و از ابتدا در جریان شکل‌گیری این نهاد صنفی قرار داشتید، درباره تأسیس خانه و مسیری که تا امروز در این مرکز طی شده، توضیح دهید...
ما جزو هیأت موسس خانه موسیقی بودیم. انتخاباتی انجام شد و طی آن، هیأت موسس، چند نفر را به‌عنوان مامور نوشتن اساسنامه، مشخص کرد. در این بخش هم من جزو پنج نفری بودم که اساسنامه خانه موسیقی را نوشتیم. آقایان دکتر سریر، رضا درویشی، روشن‌ روان، شادروان رضوی سروستانی و من برای نوشتن اساسنامه مامور شدیم. با توجه به این‌که دکتر سریر کارمند وزارت امور خارجه بودند، جلسات ما در آن زمان به دلیل نبودن مکانی برای خانه موسیقی در دفتر کار دکتر سریر برگزار می‌شد. هفته‌ای یک بار به دفتر دکتر سریر می‌رفتیم، اساسنامه‌های مختلف را مورد بررسی قرار می‌دادیم و نکاتی را که به ‌نظرمان مهم می‌رسید، فیش‌برداری می‌کردیم. با نوشتن این اساسنامه، هیات‌مدیره خانه موسیقی تشکیل شد و من به‌عنوان یکی از اعضای هیات‌مدیره انتخاب شدم. به همین دلیل، تمامی تاریخ خانه موسیقی از ابتدا تا امروز را می‌دانم.
زمانی که تصمیم به تشکیل خانه موسیقی گرفتید، جامعه  نسبت به موسیقی چه جهت‌گیری داشت؟ با توجه به  ابهام موسیقی در ایران چه موضع‌گیری از طرف ارگان‌های مختلف و هنرمندان عرصه موسیقی اتفاق افتاد؟
هیچ یک از هنرمندان حوزه موسیقی در آن دوره فکر نمی‌کردند اصلا خانه موسیقی بتواند تشکیل شود و بعد از آن بتواند به کارش ادامه دهد. در آن زمان، جامعه موسیقی کشور اصلا با مفهوم صنف آشنایی نداشت اما ما با پیگیری و تلاش مجدانه، سعی کردیم این خانه را در باور عمومی به هنرمندان بقبولانیم تا بپذیرند، این مرکز صنفی برای تحقق حقوق آنها و عمل به خواست‌شان، فعالیت می‌کند.
اقدامات خانه موسیقی در سال‌های ابتدایی چگونه بود؟ چه امکاناتی برای هنرمندان حوزه موسیقی فراهم شد؟
در چند‌ سال اول، زمان فقط برای سروسامان دادن به کانون‌های خانه موسیقی و مشخص کردن سازوکارهای اولیه سپری شد. حتما در ابتدای راه، کم‌وکاستی‌هایی اتفاق افتاده، عده‌ای به عضویت خانه موسیقی درآمده‌اند که فعالیت موسیقایی نداشتند. موسیقی را آموخته‌اند اما کارمند یک اداره بودند یا کار آزاد داشتند و در کنارش نه به صورت حرفه‌ای، بلکه به شکل تفننی ساز می‌زدند. به ‌نظر من باید بپذیریم که در اول راه، چنین اشکالاتی پیش می‌آید.
امروز بعد از گذشت ١٦‌سال از تأسیس خانه موسیقی، پذیرش خانه موسیقی توسط فعالان موسیقی تا چه حدی است؟
امروز باورمندی هنرمندان حوزه موسیقی به این حد رسیده که خانه موسیقی می‌تواند حقوق صنفی آنها را استیفا کند، بنابراین می‌توانم با قطعیت بگویم که کسی از میان هنرمندان فعال موسیقی وجود ندارد که عضو خانه موسیقی نباشد. ما قبلا جایی نداشتیم. اتاقی را در نزدیکی تالار وحدت به ما داده بودند تا کارهای خانه را آن‌جا انجام دهیم. در آن دوره آقای مهندس کاظمی معاون هنری بودند و آقای مرادخانی به‌عنوان مدیرکل فعالیت می‌کردند. بعد از سختی‌هایی که به خاطر نداشتن مکان مشخص، متحمل شدیم به فکر تهیه جایی برای خانه موسیقی به شکل مستقل افتادیم. این حرف‌ها را به این دلیل مطرح می‌کنم که ممکن است برخی از هنرمندان بگویند مگر خانه موسیقی تا امروز چه کاری انجام داده است؟ سروسامان دادن این تشکیلات، آن هم برای هنری مثل موسیقی که هنوز در ایران به رسمیت شناخته نمی‌شود، بسیار سخت است.
شما به عدم رسمیت موسیقی در کشور اشاره کردید. در این میان ممکن است برخی از پخش موسیقی در صداوسیما و اجرای کنسرت‌های موسیقایی در شهرهای مختلف ایران به‌عنوان نشانه‌هایی برای رسمی‌بودن این هنر در کشور یاد کنند. دقيقا منظورتان از به كار بردن اين تعبير چيست؟
بارها در مصاحبه‌ها و سخنرانی‌هایم گفته‌ام که رسمیت هنر موسیقی این نیست که در همه جا اجرا شود یا این‌که چون تلویزیون موسیقی پخش می‌کند، آن را رسمی بدانیم. موسیقی به‌عنوان یک هنر مستقل که مثلا در تلویزیون به همراه معرفی تمامی اعضای سازنده در یک برنامه مستقل پخش شود، فعالیت نمی‌کند. از سوی دیگر، این هنر هنوز به لحاظ سنتی رسمیت ندارد. بنا به این دلایل، به‌ نظر من موسیقی در کشور ما رسمیت ندارد. این هنر را عموم بخش‌های حاکمیت باید بپذیرند تا بتوانیم آن را رسمی بدانیم، نه این‌که بخشی، این هنر را قبول داشته باشد و بخش دیگر آن را رد کند. گاهی با موسیقی سلیقه‌ای برخورد می‌شود. مدیرکل ارشاد یک شهرستان، بنا به بی‌علاقگی که به موسیقی دارد، شروع به ایستادن در مقابل این هنر و مخالفت با آن می‌کند. درحالی‌که اگر این هنر رسمیت می‌داشت، رعایت حقوقش به شکل قانونی لازم بود و هیچ‌کس نمی‌توانست حقوق هنرمندان فعال در آن را زیر سوال ببرد.
داشتید در مورد مهیا کردن مکانی به نام خانه موسیقی و برای موسیقی کشور صحبت می‌کردید...
با وجود تمامی مشکلاتی که گفتم همه امکانات خودمان را از نظر شخصی گذاشتیم تا بتوانیم جایی را برای خانه موسیقی تأمین کنیم. زمان دولت اصلاحات، ما به دولت متوسل شدیم و بنا شد بودجه‌ای به ما بدهند تا بتوانیم جایی را بخریم. خانه موسیقی کنونی در خیابان فاطمی جایی بود که ما با شرایط سخت آن را خریداری کردیم. قیمتی که روی این خانه گذاشتند٦٠٠میلیون تومان بود. دولت مقرر کرد که در ٤قسط ١٥٠میلیون تومانی، مبلغ مورد نظر را پرداخت کند. تا پایان دولت اصلاحات دو قسط از سمت شهرداری و قسمت توسعه فضاها پرداخت شد. با شروع کار دولت بعدی، دو قسط بعدی پرداخت نشد و دو فقره چک ١٥٠میلیون تومانی نزد آقای تشکری‌نیا مسئول آن سازمان که انسان بسیار فرهنگی بودند و به هنر علاقه داشتند، ماند. ایشان چک‌های ما را نگه داشتند و اجازه ندادند این دو چک برگشت‌ زده شود. ما سعی کردیم در آن فضا به دنبال یک منبع مالی بگردیم تا این‌که پس از دو‌سال با همکاری افرادی همچون آقای گنجه‌ای و همراهی‌های آقای ایمانی، معاون وقت وزیر ارشاد بپردازیم. مبلغ ١٥٠میلیون تومان نهایی را هم آقای قالیباف پرداخت کرد و به این ترتیب، هنرمندان موسیقی صاحبخانه شدند. از زمانی که مکان خانه موسیقی را پیدا کردیم، گسترش فعالیت‌های صنفی آغاز شد.
به نقطه خوبي رسيديم. بسياري از منتقدان خانه موسيقي معتقدند خانه موسيقي در طول اين سال‌ها عملكرد قابل‌ دفاعي نداشته است. در مورد فعالیت‌هایی که به قول شما خانه موسیقی از زمان صاحبخانه شدنش انجام داد، توضیح دهید...

http://dl.pishvaz.ir/pishvaz/Sonati/pirniakan.jpg

اگر بنا باشد همه این اقدامات را نام ببرم، مثنوی هفتاد من کاغذ شود، چون از ابتدای کار در خانه موسیقی حضور داشتم، تمام کارهایی که تا امروز انجام شده را در ذهن دارم. عضوگیری کانون‌های مختلف یکی از مهم‌ترین کارهایی بود که به مرور تکمیل شد. بعد از این اقدام، کانون‌های مختلف در خانه موسیقی توانستند کارهای خوبی را آغاز کنند. برخی از بیرون می‌گویند خانه موسیقی به جز عضوگیری و بیمه‌کردن، کاری انجام نداده است. شاید به این خاطر که ما همه کارهایی را که تا امروز انجام داده‌ایم، فریاد نزدیم.
چرا کارهایی را که انجام داده بودید برای در جریان قرار دادن هنرمندان عرصه موسیقی به خوبی اطلاع‌رسانی نکردید؟
علت عدم ارایه کارهایی که در خانه موسیقی انجام دادیم، دو چیز بود؛ اولا فکر می‌کردیم کاری که در خور شأن هنرمندان است و هنرمندان شایسته آن هستند، انجام نداده‌ایم (ما وظیفه خود می‌دانستیم که برای رفاه بیشتر هنرمندان فعالیت کنیم و دلیلی نمی‌دیدیم که این اقدامات را در بوق‌کرنا کنیم.) از سوی دیگر امکانات رسانه‌اي کافی در اختیار خانه موسیقی نبود تا حداقل بتواند سرفصل کارهایی را که انجام داده یا درحال انجام آنها است، ارایه دهد.
از دیدگاه شما به‌عنوان یکی از فعالان مدیریتی در بدنه خانه موسیقی چه انتقاداتی از جانب منتقدان این خانه مطرح است؟
برخی از دوستان انتقاد می‌کردند که خانه موسیقی با تمام دولت‌ها کار کرده است. این یک تعبیر اشتباه است. خانه موسیقی یک نهاد مدنی و «ان‌جی‌او» است و در زمان فعالیت هر دولتی باید کار خودش را انجام دهد. این حالت با همکاری با همه دولت‌ها تفاوت زیادی دارد. دوستان منتقد نمی‌دانند که در دوره هشت ساله ریاست آقای احمدی‌نژاد به‌خصوص در دوره دوم مجموعا ٢٠میلیون تومان از سمت دولت به ما کمک کرده‌اند. در صورتی که از زمان تأسیس خانه موسیقی تصویب شده بود که باید سالانه ١٠٠‌میلیون تومان در اختیار خانه موسیقی قرار دهند.
چرا باید این مبلغ از سوی دولت در اختیار یک مرکز صنفی قرار می‌گرفت؟
پرداخت این مبلغ صدقه سری نبود. این جزو اساسنامه وزارت خانه است که به «ان‌جی‌او»‌های فعال در زمینه فرهنگی پول بدهند. چطور است که به روزنامه‌ها پول می‌دهند. قرار نبود، لطفی به ما کنند اما وظیفه خودشان را هم انجام ندادند.
پس علت عدم توفیق خانه موسیقی در برنامه‌هایی را که برای اعتلای سطح رفاهی و هنری هنرمندان موسیقی طرح‌ریزی شده بود، عدم عمل به تعهداتی می‌دانید که دولت نهم و دهم باید در قبال خانه موسیقی انجام می‌دادند؟
منتقدان باید بدانند که هزینه‌های جاری خانه موسیقی شامل پرداخت قبوض آب، برق، گاز، تلفن و پرداخت حقوق کارمندان سالانه حدود ٢٥٠ تا ٣٠٠‌میلیون تومان است. درحالی‌که دولت آقای احمدی‌نژاد در طول چهار‌ سال پایانی در مجموع ٢٠‌میلیون تومان به خانه موسیقی پرداخت کرد.
در این میان برخی از منتقدان در مورد دریافت حق عضویت‌ها ابهاماتی را مطرح کرده‌اند و معتقدند حق عضویت‌هایی که اعضای چند‌هزار نفره خانه موسیقی پرداخت می‌کنند، مبلغ زیادی است که با استفاده از آن می‌توان کارهای زیادی انجام داد...
 بهتر است بیایند و بررسی کنند. در طول چند ‌سال ابتدایی، اصلا کسی حق عضویت پرداخت نکرده. در طول یک‌سال اخیر هم که حق عضویت برای هر عضو را در‌ سال ٥٠هزار تومان در نظر گرفته‌ایم تنها ٤٠٠٠نفر حق عضویت‌هایشان را پرداخت کرده‌اند، درحالی‌که این مبلغ در یک‌سال اخیر افزایش داشته و قبلا به‌ازای هر نفر مبلغ ٢٠هزار تومان بابت حق عضویت سالانه هنرمندان عضو خانه موسیقی درنظر گرفته شده بود. این خانه با کمک شخصیت‌هایی که در هیات‌مدیره فعالیت می‌کردند، سرپا مانده است. من ٣ دوره، دبیر جشن خانه موسیقی و دبیر جشنواره جوان بودم. زمانی که دبیر برگزاری جشنواره جوان بودم، ارشاد را مجبور به پرداخت هزینه غذا و اسکان شرکت‌کنندگان در جشنواره کردم. چون این بچه‌ها کم‌سن‌و‌سال بودند و دختر و پسری را که از سراسر ایران برای دو روز باید در جشنواره شرکت می‌کردند، نمی‌شد به امان خدا رها کرد. تا امروز آن جشنواره با بهره‌گیری از داوران برتر، بهترین جشنواره جوانی است که برگزار شده است. ٢ بار جشن خانه موسیقی را برگزار کردم که یکی در برج میلاد
برگزار شد. ٧ شب، کنسرت در آن دوره برگزار شد. بابت کنسل‌شدن کنسرت‌ها در دوره اخیر، چند بار برای توضیحات از طرف مسئولان فراخوانده شدم چون در مقابل لغو کنسرت‌ها اعتراض می‌کردم. آیا کسی از این کارها خبر دارد. اگر این اقدامات، حرکت در مسیر تأمین حقوق هنرمندان نیست، پس چه نام دارد؟
واكنش خانه موسيقي به مسأله لغو كنسرت‌ها يكي از ديگر مسائلي است كه بسياري منتقد آن هستند. خانه موسیقی به‌عنوان متولی دفاع از حقوق هنرمندان، در پدیده لغو کنسرت‌ها چه کارهایی انجام داده است؟
وقتی کنسرت آقای سراج در کرمانشاه لغو شد، من به‌عنوان سخنگوی خانه موسیقی محکم ایستادم و پرسیدم که با حضور نیروی انتظامی، چطور کنسرت را به هم ریختند؟ پرسیدم که مگر رئیس نیروی انتظامی آن‌جا نبوده؟ بعد از این سخنان، من فراخوانده شدم و به خاطر اعتراضاتم مورد سوال قرار گرفتم.
آیا برای حمایت از اساتید و پیشکسوتان موسیقی در خانه موسیقی کاری انجام دادید؟
بله. بارها و بارها برای تأمین هزینه‌های پیشکسوتان موسیقی، پول‌هایی دریافت شد و به آنها پرداخت کردیم. به‌ نظر شما، باید با آبروی بزرگان بازی کنیم و به همه بگوییم که مثلا به فلان هنرمند نامدار و باسابقه فلان مبلغ پرداخت شده است؟ ما نمی‌توانیم با آبروی بزرگان‌مان، بازی کنیم. از این دست کارهای غیرعلنی زیاد انجام شده است. هزینه و برگزاری مراسم ختم تمامی بزرگانی که در جامعه موسیقی از دست داده‌ایم، به عهده خانه موسیقی بوده است. گفتن این حرف‌ها در شأن خانه موسیقی و اساتید درگذشته نیست. هزینه درمان اساتید را با کمک گرفتن از بخش‌های مختلف انجام داده‌ایم. هر کدام از کانون‌ها در خانه موسیقی، فعالیت‌های گسترده‌ای را انجام داده‌اند.

http://www.ibna.ir/images/docs/000050/n00050529-r-b-004.jpg

کارهایی را که از آن با عنوان اقداماتی در جهت اعتلای موسیقی یاد کردید تا چه حد موثر مي‌دانيد؟
چه کسی ردیف موسیقی ایرانی را در یونسکو به ثبت رساند؟ این کار را خانه موسیقی انجام داد. چه کسی پرونده کمانچه را جمع کرده و برای یونسکو فرستاد تا به ثبت برسد؟ تا قبل از این، هیچ یک از سازهای موسیقی ایرانی حتی به ثبت ملی هم نرسیده بود اما من از سمت خانه موسیقی مامور شدم تا سازهای ایرانی را به ثبت جهانی در یونسکو برسانم. کانونی متشکل از موزیسین‌های توانای ایران در خانه موسیقی جمع شده‌اند تا پرونده تمامی سازها را جمع کنند و بعد از رساندن به ثبت ملی بتوانند این سازها را به ثبت در یونسکو برسانیم. آیا این اقدامات فعالیت نیست؟ در کانون‌های مختلف، هر هفته مستر کلاس‌های مختلف برگزار می‌شود. کانون صدابرداران تا امروز چندبار کلاس‌های صدابرداری، برگزار کرده است. در خانه هنرمندان، چندین دوره مسترکلاس داشته‌ایم که خانه موسیقی با مسئولیت من ترتیب برگزاری‌شان را داده بود. در این کلاس‌ها، اساتیدی از خارج از کشور حضور داشتند و اهالی موسیقی از سراسر ایران در آن شرکت کردند. ما کسانی را که می‌خواستند از شهرستان‌ها مجوز آموزش بگیرند، تعلیم دادیم. این مسئولیت‌ها را در همان دوره آقای شاه‌آبادی مصادف با اواخر حضور آقای احمدی‌نژاد از ما گرفتند. اعتراضاتی برای بازپس‌گیری این مسئولیت‌ها انجام دادیم اما متاسفانه به جایی نرسیدیم. افراد علاقه‌مند به برگزاری کلاس در شهرستان‌ها به خانه موسیقی می‌آمدند. همان‌طور که گفتم این دوستان علاقه‌ زیادی داشتند اما به لحاظ سطح کیفی نیاز به آموزش داشتند. این دوستان را در دوره‌های خاص، مورد آموزش قرار ‌دادیم و با توجه به مسافت طولانی که از شهرستان تا تهران طی کرده بودند، برای صرف ناهار میهمان خانه موسیقی بودند. علاوه بر این کلاس‌های موسیقی توسط خانه موسیقی سروسامان داده شد. چون خانه موسیقی در این بخش نسبت به تمام ارگان‌ها و مراکز نظارتی تخصص بیشتری دارد، با یک برنامه مدون مدرسان را دسته‌بندی کردیم و کسانی که صلاحیت تدریس‌شان توسط کانون‌های مربوطه تأیید شد، کارت تدریس گرفتند تا از طریق آن مجاز به ارایه آموزش به هنرجویان علاقه‌مند باشند. این کارها آسان نبود و ما با تلاش همه ‌جانبه موفق به انجام‌شان شدیم. دوستان ما از طریق خانه موسیقی کمک‌های عام‌المنفعه زیادی، انجام دادند. در حادثه دلخراش زلزله بم، اساتید نام‌آشنای موسیقی ایرانی به خانه موسیقی دعوت شدند و به علاقه‌مندان اطلاع دادیم که هر کس دوستدار این اساتید است، می‌تواند به خانه موسیقی بیاید. از این طریق امکانی فراهم شد که علاقه‌مندان به بزرگان موسیقی، بتوانند اساتید این هنر را ببینند و از طریق خانه موسیقی کمک‌هایشان را به دست مردم بم برسانند. طی این فراخوان، چک‌های میلیونی از طریق خانه موسیقی جمع‌آوری شد و به دست زلزله‌زدگان آسیب‌دیده رسید. به ‌نظر شما یک «ان‌جی‌او» دیگر چه کارهایی باید انجام می‌داده که کوتاهی کرده؟ در تمامی مشکلاتی که برای هنرمندان پیش آمده و به ما مراجعه شده، تمام تلاش‌مان را برای حل این مسائل به کار گرفته‌ایم. موضوع هنرستان‌ها و ارکسترها را مورد پیگیری قرار داده‌ایم. دوستان فکر می‌کنند، ارکستر سمفونیک و ملی چگونه به راه افتاد؟ مسائل درونی هنرستان‌ها به چه شکل پیگیری و حل شد؟ خانه موسیقی با تلاش بی‌وقفه، موفق شد مشکلات پیش آمده در تمامی این حوزه‌ها را حل کند. همه این اقدامات با مدارک و اسناد بوده و ما تمامی مدارک مربوط به این فعالیت‌ها را برای کسانی که به این گفته‌ها شک دارند، بایگانی کرده‌ایم. امروز خانه موسیقی نسبت به قبل از توان و قدرت بیشتری برخوردار است. در رویدادهای مهمی که خارج از بخش موسیقی کشور قرار است اتفاق بیفتد، نگاه‌ها به سمت خانه موسیقی است. در انتخابات‌ها گوشه چشمی به موضع‌گیری خانه موسیقی وجود دارد. خوشبختانه در طول این سال‌ها به هیچ سمتی منحرف نشدیم و کسی نمی‌تواند ما را با توجه به عملکردمان متهم به ساخت و پاخت کند. حرکات ما هیچ‌گاه شتابزده نبوده. تمام تلاش ما این بوده که مسائل صنفی موزیسین‌ها را حل کنیم و در مواردی که چندان به موسیقی و هنرمندان این حوزه مربوط نیست، مداخله نکنیم. به ‌نظر من کسی در طول ٤دهه اخیر سخنرانی تند و تیز‌تر از صحبت‌های من در تالار وحدت انجام نداده است. صحبت‌های من به پشتیبانی خانه موسیقی، صورت گرفت و من به‌عنوان سخنگوی این نهاد صنفی موضع خانه موسیقی در مورد این مسأله را عنوان کردم.
مدیرکل سابق دفتر موسیقی در وزارت ارشاد می‌گوید، خانه موسیقی نمی‌خواست او در آن پست فعالیت کند. در مورد اظهاراتی که مدیر سابق دفتر موسیقی علیه خانه موسیقی مطرح کرده بود، چه نظری دارید؟
پاسخ من به آقاي ارجمند اين است كه اگر خانه موسیقی از شما حمایت نمی‌کرد که اصلا برای آن مقام انتخاب نمی‌شدید. حالا، خانه موسیقی را متهم به چه می‌کنید؟ ما فقط اعتراض کردیم که کارهایمان انجام نمی‌شود. خانه موسیقی را با عنوان دولت در سایه وزارت ارشاد خطاب می‌کنند. درحالی‌که در بسیاری از موارد، رودرروی وزارت ارشاد ایستاده‌ایم. هرجا احساس کنیم، منافع موسیقی نادیده گرفته شده، اعتراض کرده‌ایم، البته باید توضیح دهم این امکان وجود ندارد که هر روز به‌عنوان یک نهاد مردمی برخیزیم و دعوا به راه بیندازیم. خانه موسیقی به‌عنوان یک نهاد صنفی از قواعد و قوانین مملکت تبعیت می‌کند. آیا این امکان وجود دارد که این نهاد رودرروی قانون بایستد؟ این یک خواست بیجا است. ما اعتراض کردیم و ممکن است باز هم معترض باشیم اما منصفانه. من نمی‌گویم که همه کارهایی که تا امروز از طرف خانه موسیقی انجام شده، کاملا درست بوده، به قول معرف املای نانوشته غلط ندارد. کمی‌ها و کاستی‌هایی بوده که به هر صورت ممکن است هرجایی اتفاق بیفتد اما ما به‌عنوان مسئولان خانه موسیقی تمام تلاش‌مان را برای پیشرفت موسیقی در کشور به کار بسته‌ایم. باید این نکته را در قضاوت درباره عملکرد خانه موسیقی مورد توجه قرار دهیم که در طول تاریخ کشورمان چه قبل و چه بعد از انقلاب اصلا تشکلی به نام خانه موسیقی وجود نداشته که بخواهیم براساس عملکرد قبلی کارهای اخیر را داوری کنیم. خانه موسیقی نهادی است که تازه ١٦سال از تاسیس آن می‌گذرد و قدم‌های ابتدایی را طی می‌کند. همیشه نخستین قدم‌ها ایراداتی دارد و باید فرصت داد که اصلاح شود.


قانون/گزارش «قانون» از پرفورمنسی در نقد عوارض نوسازی
در عزای فرزند دیلمان
علیرضا بخشی استوار
http://roztabligh.ir/wp-content/uploads/2015/02/%D9%86%DB%8C%D8%A7%D8%B2%D9%85%D9%86%D8%AF%DB%8C-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B4%D9%87%D8%B1-%D8%AA%D9%87%D8%B1%D8%A7%D9%86.jpg
هنوز تلالو نور از میان ارسی های مشبک می‌تابد. خانه هنوز نفس می‌کشد.در فلزی با آن قوس‌های در هم تنیده ، حیاط میان دو سوی ساختمان را پر کرده.چند نفر در مقابل در ایستاده‌اند با لباس‌های مشکی.گام هایت را که به سمت خانه بر می‌داری به سویت گام بر می‌دارند و خوشامد می‌گویند. از این که در غم مرگ عزیز از دست رفته شان شرکت کرده ای. وارد ساختمان که می‌شوی صدای موسیقی راک در فضا تنیده شده.زنی با لباسی پر از شمع‌های روشن و صورتی آغشته از سبز در راه پله ها رفت‌وآمد دارد. بسان سقاخانه‌ای‌است محرک.که آمال و آرزوها و دلبستگی و حاجات را به دوش می‌کشد. زن ها مویه می‌کنند و پچ‌پچ‌شان نگاهت را می‌رباید. عده ای سینی چای به دست دارند و عده ای حلوا و خرما تعارفت می‌کنند یا با گلاب پاش به استقبالت می‌آیند.در این رویایند که مراسم هر چه بهتر صورت بگیرد مراسم عزای کسی که نمی دانیم کیست؟ راهروها پر است از آدم‌هایی که می‌خواهند در غم این خانواده شریک باشند لحظه ای روی زنی که تکیه گاهش صندلی است و میکروفنی در برابرش دارد مکث می‌کنم . می‌خواهد تصنیفی را بخواند اما تصنیف هیچگاه تکمیل نمی‌شود. در اتاق کنار آن ، مردی روی دیوارها می‌نویسد. هر چه را که در دلش مانده.کمی آن طرف تر نوار های قلب در اتاق دیگری از سقف آویزان شده است و تصاویری از شهر روی آن رخ می نماید. 
آفتاب پشت ساختمان ها گیر افتاده و رنگ اخرایی دیوار ها را درنوردیده و بر غم سوگواران افزوده.صدای موسیقی و دینگ دانگ رعب‌آورش به گوش می آید.صاحبان عزا از کالبد خود خارج شده اند.صاحبان عزا یک به یک سوگنامه‌شان را خطاب به مهمانان می خوانند.
« مرگ بایدت
ای خروش بی وقفه بی رحمی
مرگ بایدت تو را
اذانت بگذار باشم
ای تو غم انگیز ترین ظهر غریبم
مرگ بایدت تو را درد زیر پوست
صدای چکش گر عصب کوب تنهایی
مرگ باید
این تمام تنانی که بر صلابه کشیده ای
برادری که خونریزی اش بند نیامد
دختری که غرق شد
همسری که قرص خورد
مادری که سکته کرد
و پدربزرگی که هوا کم آورد
مرگ بر دشت گلایل های زیبایت
این رایحه خوش
خبر از سیاهپوشیدگی می دهد
مرگ
ما را در خودش نگه داشت
مرا بر تربتت بگذار
ای ماتم ِ در چشم‌های دیلمان
آنگاه که بر زمینه صدای اذانم می رقصی
وه که چه تصویریست! 
حجله های بلورآجین»
صدای اذان بلند می شود.صدای آشنای سلیم موذن زاده است اما اذان غریب است و هول‌انگیز. در میان حرکات منقطع و مکانیکی خود آرام آرام ذوب می شوند و می‌میرند و مردی در آن میان عبا بر دوش سماع وار می چرخد.صدای اذان هنوز به گوش می آید و جنب‌وجوش و حرکات مرد در قالب یک رقصنده فضای غمگین را شکسته است.اذان تمام می شود و صاحبان عزا دوباره برمی‌خیزند و در کالبد خود فرو می روند.
اینجا عزای فرزند دیلمان است.ساختمانی در خیابان دیلمان پل سید خندان که تا چندی دیگر فرو پاشیده می‌شود تا جایش خانه دیگری کاشته شود و حالا صاحبان این خانه می‌خواهند در سوگ فرزندشان بنشینند و تخریب ساختمان‌های اینچنین را مذمت کنند.گروه تئاتر پلاتو به عنوان یکی از گروه های فعال تئاتر در کشور با خلق مجموعه ای از اجراهای نمایشی باراین حرکت را به دوش کشید و با خلق آثار هنری سعی کردند تصویری منتقدانه از باب نقد عوارض نوسازی بردارند.بهنود بهلولی، سرپرست گروه تئاتر پلاتو می گوید« زمانی صاحبان این ساختمان از من خواستند برای خانه‌ای قدیمی که به غلط کلنگی خوانده می شود و قرار است خراب شود تا جایش ساختمان زشت و بی‌هویتی سر بر آورد کاری بکنیم.حالا که قرار بود این ساختمان را خراب کنند بیاییم با فعالیت‌هایمان در قالبی متفاوت در برابر طرح نوسازی ساختمان ها اعتراضی بکنیم».
کارگردان نمایش توریست می گوید«از آن جا که ما تجربه کار محیطی را داشتیم خواستیم از این شرایط اجرایی در مسیر اهداف گروه خود استفاده کنیم.طرح های بسیاری در ذهن‌مان خطور کرد اما من به دنبال خط ربطی می گشتم تا بتوانم تمام آثار هنری‌ای که در این مکان در حال اجراست را به شکلی منظم و با هم مرتبط کنم.آثاری مثل نواختن درامز ، دیوار نویسی ، پخش فیلم و ...» در میان صحبت هایمان بازیگری کفن سفیدی به دست گرفته است و ماژیکش را به من می دهد «امضا می‌کنید کفن را؟» دلیلش را می پرسم«می‌گوید باعث آمرزیده شدنش می‌شود.»امضای بزرگی می زنم و او لبخند زنان ماژیک را از دست م می‌گیرد و به دیگری می دهد.

http://shahrkhabar.ir/content/news/news10471_%D9%85%D8%B1%D8%A7%DA%A9%D8%B2%20%D8%AA%D8%AC%D8%A7%D8%B1%DB%8C%20%D9%88%20%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%DB%8C%20%D8%A7%D8%B2%20%D8%AA%D9%87%D8%B1%D8%A7%D9%86%20%D8%AE%D8%A7%D8%B1%D8%AC%20%D9%85%DB%8C%E2%80%8C%D8%B4%D9%88%D9%86%D8%AF.jpg
بهلولی می گوید«من در ابتدا به این فکر می‌کردم مناسبت ترین برخورد با چنین رخدادی شکل ساده و رسمی عزاداری مرسوم بین ماست.این تنها تصویری بود که در ذهنم داشتم.آرام آرام به این اندیشیدم که ما باید اتمسفر بسازیم.مثلا تهیه حلوا در حیاط خانه یا همین کفن هایی که امضا کردند.می دانی بیشتر مسئله اتمسفر است.»
او در توضیح این مسئله ادامه می‌دهد «وقتی‌ما‌فضا را با طراحی‌مان و با آوردن المان‌هایی از عزا پر می‌کنیم ناخودآگاه تماشاگر احساس می‌کند وارد فضای سوگواری شده است و این چیزی است که می خواستیم.این که به یادمان بیاوریم که کسی فوت کرده یا دارد فوت می کند.این خودش برای طرح مسئله به نظرم کافی بود». صدای اذان بلند می شود و دوباره پرفورمرها در همان صدای اذان ذوب می شوند.اتفاق دوباره تکرار می شود. بهلولی که  با دقت به حرکات پرفورمرها خیره شده، می‌گوید«ما در طول تمرین سعی کردیم رابطه ای میان آدم ها پیدا کنیم و بعد آن رابطه را تعمیم دهیم به کلیت پرفورمنس.آدم هایی که در اینجا حاضر بودند آرام آرام روابط بین خودشان را کشف کردند.ما دائم قاب عکس‌هایی را برای خودمان متصور می‌شدیم که در پس آن اتفاقی رخ می داد یعنی وقتی قاب عکس‌هایمان متحرک می‌شدند و جان می‌گرفتند من و پرفورمرهایم متوجه می‌شدیم که باید چه کنیم تا اتمسفرمان را بسازیم». آرام آرام ما را از راه پله ها به بیرون ساختمان دعوت کردند.مراسم داشت به انتهایش نزدیک می‌شد. عده‌ای در پیاده رو ایستادند و با ثمثیلی از نماز میت انگار بر فرزند از دست داده شان نماز می خواندند بعد که نمازشان پایان یافت ساختمان سفید پوش شد.
بهلولی می گوید«این مهم ترین اتفاقی بود که به نظرم باید رخ می داد.من ابتدا به این می‌اندیشیدم که هرکدام از پرفورمرها کفن‌های خودشان را بچرخانند و برای خود امضا بگیرند اما معلوم نبود در حقیقت چه کسی طعم مرگ را می‌چشد و در نهایت تعداد زیاد مردگان چه معنایی دارد. این که در نهایت کفن بزرگی روی ساختمان افتاد به تصویری که ما می خواستیم نزدیک تر بود و تماشاگران در نهایت امر متوجه می‌شدند در مراسم عزای ساختمانی که در راهروهایش قدم می‌گذارند شرکت کرده اند و همین موجب می‌شد تنها و تنها کمی به ساختمان بیندیشند.»
پرفرمورها و حضار وارد ساختمان شدند.حالا دیگر ساختمان کفن پوش بود و مراسم عزاداری به انتهایش رسیده بود.روی دیوار بیانیه ای نوشته شده بود که متنش را از کتاب ایران جامعه کوتاه مدت نوشته محمد همایون کاتوزیان برداشته بودند.روی آن نوشته بود « چرا ساختمان هایی که با یک تعمیر جزیی قابل سکونت است در جامعه ما ذیل واژه کلنگی محتوم به نابودی است؟»
کوچه ساکت بود و دیگر تلالو نور از میان ارسی‌های مشبک می تابد.

قدس/کارگردان‌هاي نام ‌آشنا براي جشنواره سي و چهارم آماده مي‌شوند؛

از بازيگري يـک «کاناپه» تا مورد عجيب «کيميـايي»

گروه هنر- تکتم بهاردوست - حدود شش هفته تا شروع سي و چهارمين دوره جشنواره فيلم فجر مانده است و کارگردانان سخت در تکاپوي رساندن فيلم‌هايشان به جشنواره‌ هستند.
 
با يک نگاه گذرا به فهرست فيلم‌هاي امسال به اسامي آشنايي برمي‌خوريم. در اين گزارش به بررسي و معرفي تعدادي از فيلم‌هايي که در جشنواره امسال حضور خواهند داشت، مي‌پردازيم. اين فهرست به مرور و با نزديک‌شدن به جشنواره به‌روزتر خواهد شد و بازهم درباره فيلم‌هاي امسال خواهيم نوشت.
 
  کمال تبريزي و باز هم قصه خيانت
کمال تبريزي دو سالي است که نامش در ميان شرکت کنندگان جشنواره فيلم فجر ديده مي‌شود. او امسال در هفدهمين تجربه کارگرداني‌اش با فيلم سينمايي «امکان مينا» در جشنواره حضور دارد. اين فيلم از هشتم شهريور ماه در تهران مقابل دوربين رفته است و در حال حاضر هم مراحل فني را پشت سر مي‌گذارد.
طبق گفته علي مردانه، دستيار تبريزي، اين فيلم فرم جشنواره را پر کرده است و در جشنواره امسال حضور خواهد داشت.
«امکان مينا» به قلم فرهاد توحيدي و تهيه‌کنندگي منوچهر محمدي قصه ترديد، شک و سرانجام خيانت است که زندگي عاشقانه مهران و مينا را به مسير تازه‌اي مي‌کشاند. مهران و ميناي اين فيلم را ميلاد کي‌مرام و مينا ساداتي در کنار بازيگراني چون شاهرخ فروتنيان، بهرنگ علوي، سيامک صفري و... ايفا مي‌کنند.

http://cinemapress.ir/download?f=2015/04/20/4/128172.jpg 

  مورد جالب «کيميايي»
فيلم سينمايي«قاتل اهلي» سي امين اثر مسعود کيميايي از آن موارد جالب جشنواره امسال مي‌باشد که با اينکه فرم حضور در جشنواره را پرکرده، ولي فيلمبرداري آن هنوز شروع نشده است! اين فيلم که به تهيه کنندگي منصور لشگري قوچاني تا به امروز در سکوت کامل خبري پيش رفته است، داستان آدم‌هايي است كه در فقر مالي به سر مي‌برند و به ثروتمند شدن مي‌انديشند....
منصور لشگري معتقد است، اين سکوت خبري در روند توليد اين فيلم مؤثر است و سبب مي‌شود گروه با آرامش به کار خود ادامه دهند. با اينکه بازيگران فيلم انتخاب شده‌اند، ولي تهيه کننده تمايلي براي افشاي نام آن‌ها ندارد .لشگري از اين فيلم به عنوان موج جديدي در سينما ياد مي‌کند و مي‌گويد: من قول مي‌دهم که مخاطبان پس از تماشاي اين فيلم به احترام کيميايي از جا بلند شده و براي او کف خواهند زد.
او مي‌گويد: درست است که هنوز فيلمبرداري شروع نشده، ولي من با اطمينان فرم جشنواره را پر کرده‌ام و مي‌دانم که به احتمال زياد فيلم به جشنواره مي‌رسد؛ چون کيميايي سرعت بالايي در کار دارد و مي‌داند از داستان چه مي‌خواهد و با يک دکوپاژ آماده سر صحنه حضور پيدا خواهد کرد.
   جذاب و قصه گو
هفدهمين تجربه کارگرداني ابراهيم حاتمي‌کيا «باديگارد» از دهم تيرماه همزمان با ولادت امام حسن مجتبي(ع) آغاز شده و مصادف با عيد سعيد قربان در تهران پايان يافته است.
اين فيلم که به نويسندگي و تهيه کنندگي حاتمي‌کيا ساخته شده است و يکي از شانس‌هاي جشنواره امسال است، يک فيلم قصه گو و جذاب است که بدون ترديد از پرفروش‌هاي سال آينده خواهد بود.
قصه اين فيلم در چهار ديالوگ خلاصه شده است: چرا اين‌قدر دير اومدي؟ /مأموريت بودم/ شغلت چيه؟/ تو حفاظتم/ نگهباني؟/محافظم/ آهان پس باديگاردي...
فرهاد قائميان، پرويز پرستويي، بابک حميديان، محمد حاتمي ‌و... به عنوان بازيگران اين فيلم ايفاي نقش مي‌کنند.
  بمب خبري در راه است
«پارادايس» ششمين فيلم سينمايي کارگردان جوان سينما علي عطشاني است و يکي از شانس‌هاي جشنواره امسال به شمار مي‌آيد که عطشاني ازاين فيلم به عنوان «بمب خبري» ياد مي‌کند.
اين فيلم که در حال حاضر مراحل فني کار را پشت سر مي‌گذارد، داستان دو طلبه جوان است که مي‌خواهند براي شرکت در همايشي دانشگاهي درباره اديان به آلمان بروند، اما رئيس حوزه علميه آن‌ها که حاج‌ آقا فراستي نام دارد، راه سفر را بر آن‌ها سد مي‌‌کند. طلبه‌‌هاي جوان با اغفال حاج ‌آقا فراستي، ويزايي هم براي او مي‌‌گيرند و وي را با خود به آلمان مي‌‌برند و...
مهران رجبي، جواد عزتي و محمدعلي نجفيان از جمله بازيگران ايراني هستند که در اين فيلم حضور داشته‌اند.
   پليسي، عاشقانه
«آخرين بار کي سحر را ديدي؟» دهمين ساخته فرزاد مؤتمن نخستين تجربه ژانر پليسي او و مثل هميشه با رويکردي اجتماعي است. اين فيلم که به نويسندگي امير عربي و تهيه کنندگي سعيد عصمتي است، در يک خط داستاني روايت مي‌شود: صبح است، مادري سراسيمه وارد کلانتري مي‌شود و به افسر نگهبان مي‌گويد دختر جوانش، سحر ديشب به خانه بازنگشته است...
به گفته مؤتمن در چند روز آينده، مراحل صداگذاري اين فيلم هم به پايان مي‌رسد و فيلم براي نمايش در جشنواره سي و چهارم به دفتر جشنواره ارايه مي‌شود.
مؤتمن اين فيلم را براي مخاطب عام ساخته است و از آن به عنوان فيلمي ‌دوست داشتني و جذاب همراه با لحظاتي عاشقانه و لطيف ياد مي‌کند.
فريبرز عرب‌نيا، سيامک صفري، آتيلا پسياني، ژاله صامتي و... از جمله بازيگران اين فيلم هستند.
  فيلمي با شرکت يک «کاناپه»
شش سال پس از ساخت فيلم
«خانه پدري»که هنوز هم خبري از سرنوشت اکرانش نيست، کيانوش عياري تصميم گرفته است با سيزدهمين تجربه سينمايي‌اش در جشنواره فجر امسال حضور يابد.
عياري که چندان تمايلي به خبري کردن اين فيلم ندارد و به قول خودش تا به اينجا چراغ خاموش پيش رفته است، بتازگي بازنويسي فيلم آن را به پايان رسانده است.
و طبق گفته مسؤولان آن، عياري منتظر به پايان رسيدن بازي مهدي‌هاشمي، ‌تنها بازيگر لو رفته اين فيلم است که همزمان در فيلم «سيانور» بهروز شعيبي بازي مي‌کند.
اين فيلم به نويسندگي و تهيه کنندگي عياري، درامي ‌اجتماعي است که شخصيت اصلي آن را يک کاناپه ايفا مي‌کند!
کاناپه‌اي که روزي از روزها از خانه خانواده‌اي مرفه بيرون مي‌آيد و به جرم مستعمل بودن، کنار خيابان گذاشته مي‌شود. در اين ميان خانواده‌اي که وضعيت اقتصادي چندان مناسبي ندارند، کاناپه را به خانه خود برده، از آن استفاده مي‌کنند، اما اين تازه ابتداي ماجراست؛ زيرا آشنايي دختر و پسري از اين دو خانواده و خواستگاري پسر از دختر در حضور همان کاناپه است که اتفاقاتي عجيب و غريب را شکل مي‌دهد.
عياري مي‌گويد، تمام کوشش خود را خواهد کرد که فيلم را به جشنواره امسال برساند. ما هم اميدواريم با توجه به مشکلات فيلم قبلي عياري و نحسي عدد سيزده، اين فيلم از آسيب نحسي اين عدد در امان بماند.
از ديگر فيلم‌هايي که فرم جشنواره
سي و چهارم را پر کرده‌اند، مي‌توان به «فروشنده» اصغر فرهادي، «نفس»
نرگس آبيار، «صاف‌کننده» مصطفي کيايي، «مالاريا»ي پرويز شهبازي، «سنتوري» داريوش مهرجويي، «رسوايي2» مسعود ده‌نمکي‌، و... تعداد ديگري از کارگردانان نام آشناي سينماي ايران نام برد.

قدس/کارشناسان مطرح کردند

چالش‌‌های هیات انتخاب در فیلم فجر/ فشار نیست، گاهی توصیه می‌‌کنند

امسال و در سی و چهارمین دوره برگزاری جشنواره فیلم فجر مقرر شده نام هیات انتخاب اعلام نشود که این موضوع فرصتی است تا چالش‌های پیش‌روی انتخاب آثار برای مهم‌ترین رویداد سینمایی کشور بررسی شود.

http://www.sourehcinema.ir/website_contents/uploads/2013/11/FajrLogo1.jpg
 
 با توجه به اینکه هر سال حجم زیادی از فیلم‌های تازه تولید شده در سینمای ایران درخواست حضور و شرکت در جشنواره بین المللی فیلم فجر را دارند و با توجه به اینکه ظرفیت پذیرش فیلم ها در هر جشنواره ای با محدودیت هایی همراه است، هیات انتخاب جشنواره فجر تلاش می کند از میان فیلم هایی که فرم پر کرده و اعلام آمادگی می‌کنند تعداد محدودی را برای حضور در بخش های مختلف انتخاب کنند.
جشنواره فیلم فجر در دوره‌های قبل نام هیات انتخاب را همزمان با آغاز به کار آنها اعلام می‌کرد ولی امسال و در سی و چهارمین دوره بنا بر این است که نام آنها تا مشخص شدن آرایشان به طور رسمی اعلام نشود؛ گرچه در همین شرایط هم رسانه‌ها کم و بیش نام اعضای هیات انتخاب را می‌دانند!
یکی از چالش‌ها و مسایل مطرح شده درباره عملکرد هیات انتخاب جشنواره فیلم فجر این است که برخی فشارها از سوی بخش مدیریتی سینما و بخشی هم از سوی بدنه سینما به این هیات وارد می‌شود تا آرایشان را تحت تاثیر قرار دهد که معرفی نشدن نام آنها شاید بتواند به کاهش این فشارها کمک کند؛ گرچه باز هم باید گفت بخش مدیریتی سینما و صد البته بدنه سینما از این اسامی باخبر هستند!
در این گزارش تلاش کردیم با تعدادی از سینماگران و مدیرانی که در دوره های مختلف عضو هیات انتخاب جشنواره فیلم فجر بوده اند، صحبت کرده و با تجربیات آنها نسبت به توصیه هایی که هنگام انتخاب فیلم ها در جشنواره ها تجربه کرده اند، آشنا شویم. البته در این میان افرادی بودند که بنا به دلایل مختلف از پاسخگویی به خبرگزاری مهر در این زمینه سر باز زدند که اکثر آنها از چهره‌های مدیریتی در هیات‌های انتخاب فجر بودند.
در نهایت برای این گزارش با جمال شورجه کارگردان و تهیه کننده سینما، علی معلم تهیه کننده و منتقد سینما، غلامرضا موسوی تهیه کننده سینما، علیرضا سجادپور از مدیران سابق سینمای ایران، حسن برزیده کارگردان سینما، محسن علی اکبری تهیه کننده سینما و مجتبی اقدامی از جمله مدیران سابق سینمای ایران گفتگو کردیم. این افراد همگی تجربه حضور در هیات انتخاب جشنواره فیلم فجر در دوره‌های مختلف را داشته‌اند.
به جای فشار از کلمه توصیه استفاده می‌شود
جمال شورجه که در دوره های ۲۵ و ۲۶ به عنوان هیات انتخاب در جشنواره فیلم فجر حضور داشته درباره شرایط کار در هیات انتخاب این جشنواره به خبرنگار مهر گفت: در دوره ای که به عنوان یکی از اعضای هیات انتخاب جشنواره فیلم فجر حضور داشتم نزدیک به ۹۰ فیلم را دیدم ولی اینگونه نبود که برای انتخاب آثاری خاص تحت فشار باشم ولی مساله‌ای که کار ما را تحت تاثیر قرار می‌داد این بود که فیلم‌ها ناقص هم به هیات انتخاب می رسید و ما به دلیل نداشتن نسخه کامل یا حتی قابل تماشا، برای انتخاب با مشکل روبه‌رو می‌شدیم.
این کارگردان و نویسنده سینما در پاسخ به اینکه آیا نفرستادن نسخه کامل باعث می‌شد هیات انتخاب تفاوتی بین این آثار و آنهایی که نسخه کامل‌تری مطابق با فراخوان جشنواره فرستاده بودند قائل شوند و به ویژه این مساله درباره بزرگان سینما چه وضعیتی را ایجاد می‌کرد؟ بیان کرد: طبیعتا فیلم هایی که کامل به دست هیات انتخاب می رسید امتیاز بیشتری نسبت به فیلم های ناقص داشتند. انتخاب فیلم هایی که هنوز صداگذاری و یا تدوین نشده بود بسیار سخت است و البته در این میان فیلم هایی که نام کارگردانان آنها شناخته شده بود به دلیل همین پشتوانه و در صورت داشتن کیفیت لازم با همان نسخه کامل‌نشده، مورد قبول قرار می گرفت.
وی با تاکید بر اینکه اگر فیلم ها ناقص به دست هیات انتخاب برسد جفا به کارگردان و تهیه کننده آن اثر است، بیان کرد: اگر فیلم برای کارگردانانی که هیات انتخاب هیچ شناختی از نگاه آنها به سینما ندارد، باشد احتمال اینکه آن فیلم انتخاب نشود بالا می‌رود. این را نباید فراموش کرد که جشنواره ها معمولا روی تعدادی از افراد نظر دارند که از آن جمله می توان به فیلمسازان باسابقه یا فیلمسازانی که فیلم آنها مورد توجه مسئولان قرار گرفته است، اشاره کرد. این گروه از فیلمسازان معمولا اگر فیلمشان کاملا هم آماده نباشد در هیات انتخاب مورد توجه قرار می گیرند.
کارگردان فیلم سینمایی «سی و سه روز» توضیح داد: در بعضی از موارد نیز اعلام می شود که برخی از فیلم ها بهتر است توسط هیات انتخاب دیده شوند که البته نام آن را نمی توانیم فشار از سوی مدیران بگذاریم و بیشتر به عنوان توصیه شناخته می‌شود.
دبیرخانه فیلم‌های ناقص را برای هیات انتخاب نفرستد
وی با تاکید بر اینکه اگر دبیرخانه جشنواره فیلم فجر شرایطی را فراهم کند تا فیلم های ناقص را برای بازبینی هیات انتخاب نفرستد به هیات انتخاب کمک بسیاری کرده است، بیان کرد: قضاوت درباره فیلم های ناقص بسیار سخت است و اگر در جشنواره فیلم فجر هم مانند همه جشنواره های معتبر بین المللی بعد از زمان اعلام شده برای ارائه آثار دیگر هیچ فیلمی مورد بازبینی قرار نگیرد و فیلم های سفارش شده یک نهاد و یا یک فیلمساز پذیرفته نشود، شرایطی فراهم می شود که فیلمسازان خود را به تقویم جشنواره مقید کنند.
شورجه در پاسخ به این پرسش که اعلام نشدن اسامی هیات انتخاب در این دوره از جشنواره فیلم فجر تا چه اندازه می تواند مفید باشد، گفت: فکر می کنم که این کار شدنی نیست و نمی توان انتظار داشت که نام هیات انتخاب تا پایان کار لو نرود. البته این پنهان کاری شاید به دلیل وجود فشارها و اعمال نظرهایی است که روی کار هیات انتخاب تاثیرگذار می شود، اما باز هم فکر می کنم که به زودی نام هیات انتخاب این دوره از جشنواره به هر نحوی منتشر می شود.
هیات انتخاب تحت تاثیر لابی ها، فشارها و پاکت هایی که به دستشان می رسد قرار نگیرند
این کارگردان سینمای ایران تاکید کرد:‌ اعضای هیات انتخاب باید تلاش کنند که تحت تاثیر لابی ها، فشارها و پاکت هایی که به دستشان می رسد قرار نگیرند. به خصوص دوستان حاضر در هیات انتخاب نباید تحت تاثیر قطر پاکت هایی که برای آنها ارسال می شود قرار گیرند و دبیرخانه جشنواره فیلم فجر نیز باید سعی کند از افرادی در هیات انتخاب و داوری استفاده کند که پاکت ها و قطر آنها چندان برایشان اهمیت نداشته باشد. فکر می کنم دبیر این دوره از جشنواره با منتشر نکردن نام هیات انتخاب سعی می کند از این لابی ها جلوگیری کند، اما باز هم تاکید می کنم که بعید می دانم نام اعضای هیات انتخاب جشنواره پنهان بماند.

http://www.iranpn.com/pic/13091.jpg

کارگردان فیلم سینمایی «حماسه مجنون» ادامه داد: پیشنهادها به هیات انتخاب برای دیده شدن یک فیلم خاص همیشه وجود داشته و در آینده هم وجود دارد، چرا که هیات انتخاب معمولا افراد شناخته شده در حوزه سینما هستند.
هیات انتخاب تحت تاثیر جریانات سیاسی قرار نگیرد
وی در پایان صحبت‌های خود با خبرنگار مهر با اشاره به تاثیر مدیران سینمایی و سینماگران بر قضاوت هیات انتخاب جشنواره توضیح داد: فکر می کنم مدیران سینمایی و سینماگران تاثیر یکسانی بر هیات انتخاب دارند. به خاطر دارم در دوره هایی که در هیات انتخاب حضور داشتم تماس های مختلفی برای توجه به یک فیلم خاص دریافت می‌کردیم که این تماس ها هم از ناحیه مدیران و هم از سوی سینماگران بود، البته فشاری روی ما وجود نداشت و می گفتند که فیلم ما را با دقت نگاه کنید. این مساله بسیار مهم است که فیلم ها به خوبی دیده شود و هیات انتخاب تحت تاثیر جریانات سیاسی قرار نگیرد و فیلم‌ها را منصفانه ببیند و آنها را به خوبی با همدیگر مقایسه کند.
همیشه توصیه‌هایی برای دیده شدن برخی آثار وجود دارد
علی معلم تهیه‌کننده و منتقد سینما نیز که تجربه حضور در هیات انتخاب دوره های ۳۱ و ۳۲ جشنواره فیلم فجر را داشته است به خبرنگار مهر گفت: در این مدتی که به عنوان داور و یا عضو هیات انتخاب در جشنواره فیلم فجر حضور داشتم گاهی می‌شنیدم که سفارش‌هایی در مورد یک اثر سینمایی شده، اما هیچگاه این صحبت ها به صورت مستقیم با خود من انجام نشده است.
وی با اشاره به اینکه این اعمال نظرها را به توصیه می‌شناسند، بیان کرد: هنگام آغاز به کار هیات انتخاب جشنواره فیلم فجر توصیه هایی از مدیران و یا گاهی سینماگرانی که فیلم های خودشان یا دوستان آنها به دبیرخانه جشنواره فیلم فجر ارسال شده است وجود دارد ولی به نظر من اصل ماجرا در مورد هیات انتخاب این است که تا چه اندازه شخصیت های مستقلی هستند و تا چه اندازه برای این افراد مساله فیلم خوب و ترکیب فیلم های وارد شده به جشنواره اهمیت دارد. این را نباید فراموش کرد که علاوه بر حضور فیلم خوب در یک جشنواره مساله ترکیب و تنوع فیلم ها در جشنواره نیز از اهمیت بسیاری برخوردار است. کار هیات انتخاب مانند چیدن یک سفره خوب است و باید غذاهای متنوعی در آن وجود داشته باشد. تنوع مضامین و ژانرها باید مدنظر هیات انتخاب باشد.
این منتقد و نویسنده سینمایی ادامه داد: تاثیر اعمال فشارها بر هیات انتخاب کاملا به اعضای آن بستگی دارد. حضور شخصیت های وابسته به دولت و کارمند در هیات انتخاب به دلیل تصمیم مدیران بالادستی است، اما زمانی که هیات انتخاب از افرادی مستقل تشکیل شده باشد چنین اعمال نظرهایی کمتر صورت می‌گیرد و در چنین شرایطی است که نظر هیات انتخاب اعتبار بیشتری خواهد داشت.
برخی سینماگران گزینه‌های خوبی برای عضویت در هیات انتخاب نیستند
تهیه‌کننده فیلم سینمایی «آل» توضیح داد: معتقدم حضور سینماگران در هیات انتخاب فجر هم خالی از آسیب نیست زیرا برخی دعواهای شخصی هم بین سینماگران وجود دارد. به نظر من برخی سینماگران انتخابگرهای بدی هستند چرا که سلایق شخصی خود را مدنظر قرار می‌دهند. اگر قرار است سینماگران عضو هیات انتخاب جشنواره فجر باشند باید سراغ افرادی رفت که نگاه حرفه‌ای نه مسایل شخصی را وارد کار کنند و اینگونه نباشد که اگر با صاحب اثر مشکل دارند در نگاهشان به فیلم او نیز تاثیر داشته باشد.
وی با اشاره به اینکه در طول فعالیت هیات انتخاب سفارش‌هایی از بدنه سینما دریافت می‌شود، ادامه داد: معمولا از سوی سینماگران هم پیشنهادهای دوستانه ای به هیات انتخاب داده می شود تا برخی از فیلم ها مورد توجه قرار گیرد. البته در این شرایط تاثیرپذیری خیلی کم است و من تنها با یک نمونه در این زمینه مواجه شده بودم.
تهیه کننده فیلم سینمایی «گاوخونی» با اشاره به فیلم هایی که نیمه به دست هیات انتخاب می رسد، بیان کرد: گاهی پیش آمده که اعتبار یک کارگردان و یا قسمتی از فیلمی که آماده است نشان‌دهنده کیفیت و اهمیت فیلم است. گاه نسخه کامل فیلم آماده نیست اما همان راف کات ها نشان دهنده یک فیلم خوب و قابل توجه است، چنین مسائلی حتی در جشنواره های معتبر جهانی مانند کن نیز پیش آمده است مانند فیلم سینمایی «چه گوارا» به کارگردانی استیون سودربرگ که به صورت حلقه حلقه به جشنواره کن رسید، اما همین فیلم به دلیل کیفیت قابل توجهی که داشت برای بخش مسابقه انتخاب و در نهایت نسخه کامل آن به این جشنواره رسید. چنین مسائلی نیز گاه با توجه به اعتبار فیلمساز و یا به اعتبار موضوع در جشنواره فیلم فجر رخ داده است.
معرفی نشدن نام هیات انتخاب فرار از پاسخگویی است
معلم با اشاره به اعلام نکردن اسامی هیات انتخاب در این دوره از جشنواره فیلم فجر گفت: چنین رویکردی اگر براساس استاندارد جشنواره های خارجی دنبال شود می تواند بسیار تاثیرگذار باشد، اما در چنین شرایطی می توان گفت معرفی نکردن اسامی هیات انتخاب بیشتر شبیه فرار از پاسخ گویی های فردی است. در سیستم جشنواره فیلم فجر همیشه هیات انتخاب اعلام می شد و همین اعلام نام ها مسئولیتی را برای اعضا به همراه داشت. اعلام نکردن اسامی هیات انتخاب در جشنواره فیلم فجر بیشتر به معنای چراغ خاموش حرکت کردن است.

http://media.farsnews.com/media/Uploaded/Files/Images/1391/09/14/1391091419062791_PhotoL.jpg

هیچ‌گاه تجربه نداشتم که سفارش اثری خاص را بکنند
غلامرضا موسوی تهیه کننده سینما نیز که در دوره بیستم عضو هیات انتخاب آثار ایرانی در جشنواره فیلم فجر بوده است به خبرنگار مهر گفت: در دوره هایی که من به عنوان عضو هیات انتخاب فعالیت می کردم در دو بخش انتخاب فیلم های خارجی و فیلم های ایرانی هیچ گاه هیچ کدام از مدیران سینمایی اعمال نفوذ نکردند و حتی به خاطر دارم گاهی برخی از فیلم ها توسط هیات انتخاب به جشنواره راه پیدا نمی کرد و به جای هیات انتخاب این دبیر جشنواره بود که جواب برخی از اعتراض ها را می داد و از انتخاب هیات انتخاب جشنواره حمایت کامل می کرد.
وی با تاکید براینکه شخصا تجربه چنین اعمال نظرهایی را در هیات انتخاب نداشته است، تاکید کرد: البته چالش های بسیاری میان اعضای هیات انتخاب وجود داشت اما هیچ گاه کار به دخالت مدیران سینمایی نمی کشید. حتی چنین فشارهایی از سوی سینماگران نیز صورت نمی گرفت. به عنوان مثال به خاطر دارم که در آن دوران فیلم یکی از مدیران صنف از جشنواره جا مانده بود و این فرد حتی سعی نکرد که با ما تماس بگیرد و بگوید فیلم من را مورد توجه قرار دهید.
تهیه کننده فیلم سینمایی «من مادر هستم» بیان کرد: در دورانی که تجربه حضور در هیات انتخاب را داشتم نمایندگان دولتی در هیات انتخاب حضور نداشتند و فیلم ها بعد از دیده شدن توسط هیات انتخاب به شورای بازبینی ارسال می شد. سال ها بعد مدیران جشنواره تصمیم گرفتند تا هیات انتخاب تلفیقی از سینماگران و کمیته بازبینی فیلم باشند. به گونه ای که سه یا چهار نفر از کمیته بازبینی و نزدیک به ۷ نفر از هنرمندان هیات انتخاب را تشکیل می دادند، فکر می کنم در شرایط حاضر اگر قرار باشد اعمال نظری صورت گیرد از سوی افرادی است که نماینده نظرات دولت نسبت به جشنواره فیلم فجر هستند.
موسوی در پایان گفت: فیلم تا زمانی که پروانه نمایش جشنواره فیلم فجر دریافت نکند در جشنواره حضور نمی‌یابد که این مساله جزو مقررات جشنواره نیست اما از سوی مدیران رعایت می شود تا جنجال های کمتری را در جشنواره شاهد باشند. من فکر می کنم با توجه به نمایش های محدودی که در یک جشنواره وجود دارد همه فیلم‌ها می تواند در جشنواره نمایش داده شوند.
مساله هیات انتخاب همیشه چالش‌برانگیز است
علیرضا سجادپور از جمله مدیران سابق سینمای ایران که تجربه حضور در هیات انتخاب در دوره های ۲۸ تا ۳۰ جشنواره فیلم فجر را دارد نیز به خبرنگار مهر گفت: چند دوره ای در هیات انتخاب بخش اصلی جشنواره فیلم فجر حضور داشتم و باید بگویم یکی از چالش برانگیزترین و خبرسازترین بخش های هر جشنواره ای به خصوص جشنواره فجر، بخش انتخاب است. طبیعتا میزان تقاضاها در این بخش زیاد است چرا که این جشنواره مهمترین ویترین سینمای کشور به شمار می رود و بی تردید بالاتر از جشنواره های دیگر در کشور قرار دارد و همه سینماگران علاقمند هستند تا در این ویترین اصلی حضور داشته باشند و چون میزان تقاضا بالاتر از ظرفیت ها است انتخاب فیلم ها چالش برانگیز می شود.
در جشنواره‌های معتبر خارجی هم هیات انتخاب معرفی نمی‌شود
به گفته وی، اصولا اعضای هیات انتخاب در جشنواره های مختلف بین المللی معرفی نمی شوند و مسئولیت انتخاب فیلم ها را مستقیما دبیر جشنواره برعهده می گیرد و خود پاسخگوی اذهان عمومی است در چنین شرایطی هیات انتخاب سپر بلا نمی‌شود و در آرامش انتخاب های خود را انجام می دهند.
وی ادامه داد: در دوره هایی که در جشنواره فیلم فجر به عنوان یکی از اعضای هیات انتخاب حضور داشتم پیشنهاد دادم تا نام اعضای هیات انتخاب اعلام نشود و مانند جشنواره های خارجی اعضای این هیات بتواند در آرامش انتخاب های خود را انجام دهند، البته این یک سلیقه شخصی است و من معتقدم که دبیر جشنواره مسئول انتخاب ها است و باید پاسخگو باشد. در شرایطی که نام هیات انتخاب از سوی دبیرخانه یک جشنواره اعلام می شود، اعضا فشارهای بسیاری را تحمل می کنند و مجبور به پاسخگویی هستند که در چنین شرایطی گاه اعضا مجبور هستند پاسخ های غیر واقعی بیان کنند.
اعلام نام اعضای هیات انتخاب فشارها را زیاد می‌کند
این مدیر سابق سینمایی تاکید کرد‌: تجربه شخصی من این است که اگر هیات انتخاب معرفی نشوند بهتر می توانند کار خود را  انجام دهند، اما بنا بر اصل شفاف‌سازی، هیات انتخاب را معرفی می‌کنند حتی در بعضی از دوره ها به دلیل فشارهایی که بوجود آمده بود هیات انتخاب مجبور به برگزاری نشست خبری برای بیان پاره ای از توضیحات شدند. باید این را به خاطر داشته باشیم که بحث شفاف سازی در بخش هیات انتخاب اصلا تعریف شده نیست و در هیات داوران است که باید توضیحاتی پیرامون داوری ها ارائه شود.
http://cinemapress.ir/old/larg_pic/28-1-1391/IMAGE634701672505459994.jpg?ts=
سفارشی از مدیر دولتی نمی‌گرفتیم
عضو هیات انتخاب جشنواره فیلم فجر در دوره های مختلف توضیح داد: در سال‌هایی که من عضو هیات انتخاب بودم فشار چندانی از سوی مدیران و سینماگران نداشتیم، البته مدیران دولتی در هیات انتخاب وجود داشتند و آنها نیز نسبت به فیلم ها رای خود را داشتند که گاهی این رای ها توسط دیگر اعضا قبول و گاهی قبول نمی شد. همچنین ممکن بوده است که دبیر جشنواره از اختیارات خود استفاده کند و هیات انتخاب را مجاب کند که یک فیلم در جشنواره حضور داشته باشد یا خیر. اما من در تجربه های شخصی خود با موردی که یک مدیر دولتی یک فیلم را منفک کرده باشد مواجه نشده ام، البته ممکن است در مواردی یک فیلم ۵ به ۴ برای حضور در جشنواره رای آورده باشد که در چنین شرایطی گاهی رای نمایندگان دولتی نسبت به آن فیلم بیشتر بوده و این مساله تداعی شده است که این فیلم توصیه شده مدیران دولتی است اما واقعا چنین مساله ای وجود نداشته است. طبق آیین نامه های جشنواره، مسئولان رسمی جشنواره اختیاراتی دارند که یک فیلم را برای حضور در جشنواره انتخاب کنند که اگر از این اختیارات خود استفاده کنند آن را رسانه ای می کنند.

برخی فیلم‌های مشکل نظارتی دارند
وی بیان کرد: مواردی وجود داشته است که فیلم از سوی اداره کل نظارت و ارزشیابی مجوز نگرفته و اشکال بازبینی داشته است و هیات انتخاب این مساله را برعهده هیات بازبینی قرار می داده است تا مشکلات بازبینی فیلم از سوی صاحبان فیلم برطرف شده و فیلم دوباره مورد بازبینی هیات انتخاب قرار گیرد که این مساله به معنای دخالت در کار هیات انتخاب نبوده است.
سجادپور با اشاره به تاثیر رفاقت‌ها و سفارش‌های سینماگران روی هیات انتخاب نیز گفت: اعمال نظری از سوی سینماگران برای دیده شدن فیلم آنها وجود نداشته است. البته من معتقدم که هیچ اشکالی ندارد که سینماگران نسبت به نظر هیات انتخاب اعتراض داشته باشند و بگویند چرا فیلم آنها در جشنواره نیست چرا که این مساله نشان دهنده اهمیت جشنواره فیلم فجر و علاقه سینماگران برای حضور در جشنواره فیلم فجر است. اگر این جشنواره برای سینماگران اهمیت نداشت سینماگران نیز نسبت به جشنواره و انتخاب‌ها اعتراضی نمی کردند. فیلم ها مانند فرزندان سینماگران هستند و آنها نمی توانند بپذیرند که فیلمشان به جشنواره فیلم فجر راه پیدا نکند.
سینماگران هم لابی نمی‌کنند
وی بیان کرد: برخی از سینماگران تصور می کنند که هیات انتخاب به خوبی فیلم آنها را نمی‌بیند و در چنین شرایطی با هیات انتخاب تماس می گیرند که فیلم آنها را به خوبی و با دقت بیشتری ببینند. این در حالی است که اعضای هیات انتخاب وجدان دارند و سعی می کنند فیلم ها را به خوبی مورد بازبینی قرار دهند. همین شک و تردید و نگرانی سینماگران نسبت به آثارشان سوءتفاهم هایی را به وجود آورده و این فضا ایجاد شده که برخی از سینماگران برای حضور فیلم خود در جشنواره با هیات انتخاب لابی کرده اند. البته گاهی خطای انسانی در این زمینه پیش می آید چراکه هنر به شدت به سلیقه و دیدگاه افراد وابسته است و ممکن است اگر جمع دیگری باشند نگاه ها و انتخاب ها متفاوت باشد. به عنوان مثال سال گذشته یک فیلم که بسیار ارزشمند بود در انتخاب های اول رد شده بود، اما در نهایت با حضور در جشنواره فیلم فجر توانست نظر موافق بسیاری از افراد را به خود جلب کند. چنین خطاهای انسانی همیشه در انتخاب ها وجود دارد و اجتناب ناپذیر است.
حضور مدیرانی در هیات انتخاب برای درنظر گرفتن نگاه دولت
سجادپور همچنین اشاره کرد: این را هم باید بگویم که در هر دولتی افرادی هم راستا با سلیقه دولت در هیات انتخاب حضور دارند تا نگاه های سیاسی و اجتماعی دولت های مختلف را درنظر بگیرند.
عضو هیات انتخاب سی امین جشنواره فیلم فجر گفت: اگر بخواهیم چالش هایی که هیات انتخاب با آن مواجه است دسته بندی کنیم می توان گفت که بخشی از این چالش ها از سوی مدیران دولتی است که باید نسبت به حضور برخی از فیلم ها به نهادهای مختلف پاسخگو باشند و خیلی نمی توانند سرنخ را به هیات انتخاب بدهند. از طرف دیگر با توجه به اینکه هیات انتخاب را خودشان انتخاب کرده اند خیلی نمی توانند در کار آنها اعمال نظر کنند ولی باید به گونه ای اعضای هیات انتخاب را کنار هم قرار دهند که در نهایت نتیجه قابل دفاع باشد. این چالش هیات انتخاب با مدیران، زیرپوستی و پشت پرده است. اما مهمترین چالش علنی که هیات انتخاب با آن مواجه است اعتراضات فیلمسازان مختلف است که معمولا خبرساز و جنجالی می شود.
سجادپور در پایان گفت: اغلب فیلم هایی که به دست هیات انتخاب می‌رسد نسخه راف کات هستند و هیات انتخاب باید از میان همین راف کات ها فیلم های خوب را شناسایی کرده و آنها را وارد جشنواره کند و این مساله تنها برای تعدادی از کارگردانان خاص نیست که فیلم خود را نصفه نیمه برای هیات انتخاب ارسال می‌کنند بلکه برای خیلی از فیلمسازان این اتفاق می‌افتد. البته این را هم نباید فراموش کرد که در دوره های مختلف جشنواره فیلم فجر، همیشه کارگردانانی بودند که مدیران جشنواره تمایل داشتند تا آنها به هر نحوی در جشنواره فیلم فجر حضور داشته باشند.

http://cinemapress.ir/download?f=2015/02/07/4/125685.jpg

اعضای هیات انتخاب تحت تاثیر نام‌ها قرار نگیرند
حسن برزیده کارگردان سینمای ایران که تجربه حضور در هیات انتخاب دوره ۲۵ جشنواره فیلم فجر را داشته است با تاکید بر اینکه در انتخاب فیلم ها تحت فشار مدیران بالادستی نبوده و حتی پیشنهاد و توصیه ای هم مبنی بر ورود فیلم خاصی به جدول انتخاب آثار نداشته است به خبرنگار مهر گفت: در دوره مدیریت علیرضا رضاداد در هیات انتخاب جشنواره فیلم فجر بودم و هیچگاه با هیچ سفارشی مواجه نشدم اما به عنوان یک سینماگر همواره این حق را برای دبیر جشنواره قائل هستم که به گونه ای رفتار کند تا اهداف سینمایی جشنواره را پیگیری کند.
کارگردان «مزار شریف» تاکید کرد: در واقع دبیر جشنواره فیلم فجر ماموریت دارد در راستای اهدافی که برای جشنواره تعریف شده است حرکت کند و فکر می کنم هیات انتخاب به نوعی راهی برای کمک به پیشبرد ماموریت دبیر جشنواره فیلم فجر است بنابراین بهتر است در ترکیب هیات انتخاب افرادی حضور داشته باشند که با ماموریت دبیر جشنواره هماهنگ باشند. اگر نگاه به هیات های انتخاب اینگونه باشد در پیشبرد اهداف جشنواره موثرتر هستند و این تاثیر به معنای توصیه و یا مداخله کردن مدیران جشنواره در روند انتخاب فیلم ها نیست.
وی ادامه داد: زمان بازبینی فیلم ها به خصوص در جشنواره های موضوعی این نکته را به خودم و به دوستان همکارم تذکر می دهم که توجه کنیم موضوع فیلم هایی که می بینیم در راستای اهداف جشنواره و از اولویت ها باشد. به عنوان مثال در برگزاری جشنواره موضوعی دفاع مقدس مضمون فیلم ها مهم است که باید در انتخاب و داوری مورد توجه قرار گیرد. البته کارگردانی و عوامل فیلم مهم است اما سوژه فیلم از اهمیت بیشتری برخوردار است. بنابراین توصیه هایی از این دست با رویکردی که جشنواره های فیلم فجر دارند، منطقی است و به هیچ عنوان به معنای سفارش نیست.
برزیده در صحبت های خود به این موضوع اشاره کرد که توصیه دبیر جشنواره به معنای در ریل قرار گرفتن آثار در مسیر اهداف جشنواره است، اما در مواردی دیده شده که توصیه هایی از سوی سینماگران به هیات های انتخاب فجر می شود.
سفارش‌ از سوی سینماگران برای بهتر دیده شدن آثارشان اخلاقی نیست
وی درباره این نکته گفت: متاسفانه سفارش از سوی سینماگران وجود دارد و امری اجتناب ناپذیر است. تعداد محدودی از همکاران که در جشنواره فیلم دارند تماس می گیرند و نکاتی را گوشزد می کنند که به نظر من این نوع سفارش دادن از سوی سینماگران اخلاقی نیست و البته قابل پیشگیری هم نیست.
این کارگردان سینما در پاسخ به این پرسش که رفتار اعضای هیات انتخاب نسبت به این درخواست ها چیست؟ توضیح داد: فردی که به عنوان یکی از اعضای هیات انتخاب و یا داوری انتخاب شده وظیفه سنگینی برعهده دارد و باید امانت داری کند چراکه به داوران اعتماد شده و امانتی به آنها سپرده شده است و باید حافظ امانت باشند.
تعداد اعضای هیات انتخاب زیاد شود
وی متذکر شد: متاسفانه نکاتی از این دست تا اندازه ای در هیات های انتخاب و داوری در نظر گرفته نمی شود. از همین رو معتقدم که باید تعداد اعضای هیات انتخاب و داوری زیاد باشد و محدود به چند نفر نشود مانند اتفاقی که در جشن خانه سینما می‌افتد. تعداد زیاد افراد باعث می شود ضریب اطمینان بیشتر شود.
کارگردان فیلم «مزار شریف» همچنین عنوان کرد که کارشناسان سینما که به عنوان اعضای هیات انتخاب معرفی می شوند نباید در مواجهه با نام های بزرگ سینما تحت تاثیر قرار گیرند و احساساتی شوند.
برزیده در توضیح این مطلب یادآور شد: گاهی اتفاق افتاده که اعضای هیات انتخاب تنها به دیدن راف کات از فیلمسازان صاحب نام اکتفا می کنند که این نوع مواجه شدن با آثاری که قرار است ویترین سینمای ایران به شمار آیند به معنای تابع احساسات و فضاسازی قرار گرفتن است و متاسفانه احساسات بر انجام یک کار حرفه ای چربیده است و در این میان رسانه ها هم به ماجراهایی از این دست دامن می زنند.
وی ادامه داد: احترام به پیشکسوت واجب است اما تجربه نشان داده گاهی عدم حضور برخی از آثار به نفع کارگردان اثر است. به عنوان مثال در جشنواره سال گذشته برخی از فیلم ها که نام های بزرگ سینما هم پشت آنها بود از کیفیت مطلوبی برخوردار نبودند و بسیار محترمانه از این کارگردان ها خواستند که آثار خود را از جشنواره بیرون بکشند و برخی از کارگردان های محترم سینما هم دلخور شدند. خود من بعدها یکی از این فیلم ها را دیدم و به درستی دریافتم که نمایش این فیلم در جشنواره به نفع فیلمساز نبوده است چون اگر این فیلم پذیرفته می شد و برخی دیگر از کارگردان هایی که فیلم هایشان پذیرفته نشده بود، فیلم کارگردان شناخته شده را می دیدند نسبت به دیده نشدن آثار خود معترض می شدند و اعتراض شان هم مورد قبول بود.
برزیده در پاسخ به این پرسش که چرا نام برخی از افراد در هیات انتخاب و داوری دوره های مختلف جشنواره فیلم فجر تکرار می‌شود، گفت: به نظر من تکرار نام برخی از افراد به خاطر کارشناس بودن آنها و آگاهی و اشراف کامل به صنعت سینما است و اتفاقا حضورشان ضروری است. ضمن اینکه فراموش نکنیم در هیات های انتخاب سعی می شود که بخشی از نیروهای دولتی را نیز وارد کرد.
کارگردان فیلم سینمایی «پرواز خاموش» در توضیح دسته بندی برخی از اعضای هیات انتخاب بیان کرد: دسته بندی در هیات انتخاب جشنواره به این شکل است که تعدادی افراد دولتی باید حضور داشته باشند که حضور این افراد به معنای حامیان سیاست های جشنواره و تا اندازه ای ممیزی است و حضور این افراد از منظر ملاحظات وزارت ارشاد برای اکران فیلم ها است.
برزیده در پایان با بیان این مطلب که با چنین شیوه ممیزی در هیات انتخاب موافق نیست، گفت: من به شخصه با این شیوه موافق نیستم و معتقدم اگر جایی به عنوان پروانه ساخت و یا نمایش وجود دارد و این بخش مورد قبول نظام سینمایی کشور است دیگر ممیزی در انتخاب آثار برای حضور در جشنواره فیلم فجر معنا ندارد. البته ممیزی از این دست تنها به هیات های انتخاب محدود نمی شود و متاسفانه شاهد هستیم فیلمی که اکران شده به دلیل دخالت و فشارهایی خارج از محدوده سینما از پرده پایین کشیده می شود. بنابراین ممیزی هایی از این دست باید در شورای پروانه نمایش اتفاق بیافتد نه در هیات انتخاب جشنواره فیلم فجر.
حضور سینماگران از چهره‌های دولتی در هیات انتخاب فجر پررنگ تر باشد
محسن علی اکبری تهیه کننده سینما و از جمله سینماگرانی که تجربه حضور در هیات انتخاب جشنواره فیلم فجر در دوره بیست و هشتم را داشته است نیز به خبرنگار مهر گفت: تجربه حضور من در هیات انتخاب جشنواره های فیلم فجر مبین این مطلب است که سفارش مدیران سینمایی فارغ از مباحث هنری است و صرفا محتوای آثار برای آنها اهمیت پیدا می کند از همین رو قدرت اعمال نظر بالایی دارند.
http://cinemapress.ir/download?f=2013/12/06/4/106952.jpg
بخش نظارتی و ممیزی حق وتو دارند
وی ادامه داد: اگر تعداد هنرمندان از صنوف مختلف در هیات انتخاب بیشتر از مدیران دولتی باشد خروجی بهتری به دست می آید. حضور یک نفر از شورای نظارت ارشاد در هیات انتخاب کافی است و می تواند نقطه نظرهای دولتی و مربوط به حوزه ممیزی را اعلام کند ولی تصمیم گیرنده نهایی نباشد. تا زمانی که با حق وتو از نوع نظارتی مواجه هستیم عملا آرای هیات انتخاب تحت الشعاع قرار می گیرد.
تهیه کننده فیلم سینمایی «استرداد» در ادامه به فیلم هایی که در هیات انتخاب از نقطه نظر ممیزی آسیب می بیند اشاره کرد و گفت: همانطور که گفتم حضور اعضای نظارتی در هیات های انتخاب به دلیل بحث های محتوایی است و وجوه هنری آثار کمتر مورد ارزیابی آنها قرار می گیرد بنابراین اغلب فیلم های هنری در معرض آسیب های جدی قرار می گیرند و از دور مسابقه خارج می شوند.
آثار هنری نادیده گرفته می‌شوند
وی ادامه داد: مدیران سینمایی دوست دارند ویترین خوبی از سینمای ایران عرضه کنند ولی در مواردی دیده شده که برخی از آثار که دارای وجوه هنری بودند نادیده گرفته شدند و در مقابل آثار فیلمسازان شناخته شده با کیفیت پایین به جشنواره ورود پیدا کرده است. البته ورود فیلمسازان شناخته شده با آثار بی کیفیت در دو سال گذشته به شکل محترمانه ای مدیریت شد.
این تهیه کننده سینما با اشاره به اینکه سفارش سینماگران به هیات های انتخاب نباید اتفاق بیافتد، گفت: اعضای هیات انتخاب در دوره های مختلف شاهد سفارش و توصیه های سینماگران بوده اند و این مساله امری اجتناب ناپذیر است. هنرمند حاضر در هیات انتخاب نباید تابع لابی هایی از این دست قرار گیرد ولی متاسفانه این اتفاق رخ می دهد.
تهیه کننده فیلم «یاسین» تاکید کرد:با اعلام نشدن نام هیات انتخاب این مسایل تا اندازه ای قابل کنترل است درست مانند سایر جشنواره های بین المللی دنیا که اسامی هیات انتخاب را معرفی نمی کنند.
علی اکبری در پاسخ به این پرسش که آیا فشارهای وارده از سوی مدیران و سینماگران می تواند آرای اعضای هیات انتخاب را مخدوش کند، گفت: اینگونه نیست که آرای هیات انتخاب به شکل وسیع تحت الشعاع قرار گیرد اما تا ۲۰ درصد از آنچه از هیات انتخاب بیرون می آید رای هیات انتخاب نیست. به عنوان مثال اگر ۲۲ فیلم برای بخش مسابقه معرفی شود انتخاب ۴ فیلم از این تعداد به دلیل نگاه مدیران است که سفارش هایی از این دست تا حدودی از رقابت درست آثار در جشنواره می کاهد.
وی با اشاره به ضرورت حضور نیروهای جوان و خوش فکر مدیر و سینماگر در هیات های انتخاب اشاره کرد و گفت: در طول برگزاری جشنواره های مختلف شاهد هستیم که نام برخی از افراد به کرات در بین اعضای هیات انتخاب شنیده می شود که به نظر من حضور این افراد در شوراهای مختلف سینمایی دلیل تکرار حضورشان در هیات های انتخاب جشنواره ها است.
تهیه کننده فیلم «آرمان شهر» متذکر شد: یکی دیگر از دلایل این اتفاق کمبود مدیران اجرایی در حوزه فرهنگ و هنر است و اگر دقت کنیم متوجه می شویم که برخی از مدیران مدام در حال جابجایی در تلویزیون و سینما هستند. البته کمبود مدیران فرهنگی به معنای کمبود افراد خوش فکر نیست اما دید کوتاه مدت مدیران ارشد سینمایی باعث می شود برخی از نام ها مدام تکرار شود. این درحالی است که نیروهای مستعد خوب مدیریتی در ارکان مختلف مدیریتی کم نداریم و می توان این نیروها را برای پویایی بدنه مدیریتی سینما به کار گرفت.
توصیه‌ها بر اساس سیاست‌های جشنواره است
مجتبی اقدامی از اعضای هیات انتخاب بیست و دومین و بیست و سومین جشنواره فیلم فجر هم معقتد است هیات انتخاب همواره طرف مشورت سازمان جشنواره ها بوده اند و سازمان جشنواره ها در گزینش اعضای هیات انتخاب روی افرادی دست می گذارد که هم از جهت فنی و هم از زوایای دیگر مورد وثوق باشند بنابراین معمولا هیات های انتخاب تحت فشار نیستند و اگر سفارش و یا توصیه ای در هیات های انتخاب صورت گیرد در راستای سیاست‌های جشنواره فیلم فجر است.
وی ادامه داد: نکته دیگر این است که سفارش هایی از این دست تنها مختص به جشنواره فیلم فجر نیست و سایر جشنواره های دنیا هم از این قاعده مستثنی نیستند. ضمن اینکه حرف و حدیث هایی چون سفارش یا فشار از بالا همیشه در هیات انتخاب و داوری وجود داشته و جزیی از هیجان های جشنواره های هنری به خصوص فیلم در همه دنیا به شمار می آید.
عضو هیات انتخاب بیست و هفتمین جشنواره فیلم فجر در پاسخ به اینکه شنیده شده آثار کارگردان های صاحب نام به شکل راش های تدوین نشده در اختیار اعضای هیات انتخاب فیلم ها قرار می گیرد، گفت: من تجربه ۲ دوره حضور در هیات انتخاب جشنواره فیلم فجر را داشته ام و براساس تجربه های خود صحبت می کنم. در پاسخ به این پرسش باید بگویم که من به طور مشخص آثار کارگردان های متقاضی در جشنواره را به صورت راش یا راف کات ندیده ام مگر اینکه تهیه کننده و یا کارگردان فیلم را ناقص فرستاده باشد.درباره آثار بزرگان سینما می‌توان سخت‌گیری کمتری کرد
وی ادامه داد: حال این سوال پیش می آید که وقتی فیلمی ناقص به دست هیات انتخاب می رسد آیا فشاری مبنی بر پذیرش فیلم هست یا خیر؟ در پاسخ به این پرسش باید بگویم بخشی از فشارهای احتمالی به مساله ممیزی و اداره نظارت وزارت ارشاد برمی گردد که این بخش از عهده هیات انتخاب خارج است و در راستای سیاست های جشنواره قرار می گیرد اما بخش دیگر مسائل کیفی آثار است که هیات انتخاب در این مورد با آثاری مواجه است که کارگردان های شناخته شده ای دارند و رویکرد و دیدگاه هر یک از کارگردان ها نیز مشخص است و آثارشان از حداقل های استانداردهای کیفی برخوردار هستند و طبیعی است که هیات انتخاب در این بخش نباید سخت گیری جدی داشته باشد و همین که از سلامت کیفی آثار مطمئن شد رای به حضور دهد.
حدف فشار بر هیات انتخاب بستگی به درایت دبیر جشنواره دارد
مجتبی اقدامی در پاسخ به این پرسش که در مواردی دیده شده به دلیل فشارهای غیر سینمایی برخی از آثار از لیست فیلم های انتخابی حذف یا اضافه می شوند، بیان کرد: میزان فشار بر هیات انتخاب بستگی به درایت دبیر جشنواره و همچنین قدرت هیات انتخاب در ایستادگی پای آرایشان دارد. بنابراین فکر می کنم برای جلوگیری از هرگونه فشار بهتر است نام هیات انتخاب اعلام نشود و دبیر جشنواره برای صیانت از جشنواره ای که می خواهد برگزار کند، این حق را دارد که اعضای هیات انتخاب را معرفی نکند.
عضو هیات انتخاب بیست و ششمین و بیست و هفتمین جشنواره فیلم فجر فجر در پایان درباره تکرار نام برخی از افراد به عنوان هیات انتخاب جشنواره های مختلف گفت: در دروه های اول از برگزاری جشنواره فیلم فجر تکرار چهره های مختلف و غیر سینمایی در جشنواره های متعدد طبیعی بود اما در ادامه روند برگزاری این جشنواره شاهد بودیم که کارشناسان سینمایی به قطار هیات انتخاب جشنواره فیلم فجر پیوستند.

قدس/بررسی پ‍شت پرده سینما و قصه‌ی مردهای چند زنه در ایران در گفت‌گو با محمدمهدی عسگرپور؛

آیا روحانی با معاون سینمایی‌اش رابطه نزدیکی دارد؟/چه اتفاق شومی در انتظار زنان است؟

فکر نمی‌کنم همه مشکلات ما به زنانگی و مردانگی مربوط باشد اما درست است که ریشه بخش قابل توجهی از مسائل اجتماعی ما در عدم تعریف درست از روابط زن و مرد می‌تواند باشد.
 http://media.farsnews.com/media/Uploaded/Files/Images/1391/03/09/13910309155314780_PhotoL.jpg
 سینمایی که سال‌ها پیش بیشترین انتقادات را از زبان نسل متفاوتی چون مسعود کیمیایی؛ داریوش مهرجویی؛ ناصر تقوایی و بهرام بیضایی می‌شنید؛ امروز نسل متفاوتی را تجربه می‌کند که بیشتر آنها برخاسته از دوران انقلاب هستند. نسل جوان‌تر گرچه زبان و بیان و اندیشه‌های متفاوتی با نسل پیش سینمای ایران دارد اما با اندیشه خاص خود در مسیر سینما گام برداشته و امتیاز دفاع از اهداف خود را حاضر نیست با هیچ قیمتی از دست بدهد.
محمدمهدی عسگرپور؛ کارگردان نام آشنای امروز سینمای ایران و کسی که در سخت‌ترین دوران فرهنگ و هنر در کشور؛ مدیرعامل خانه‌ای بود که به اصرار او حاضر نبود به هیچ روی از امتیازات خود چشم‌پوشی کند و سرآخر هم در اثبات حقانیت خود موفق عمل کرد. اینکه این خانه امروز و دیروز چرا و چه اندازه ناکام بوده موضوع گفتگوی ما نیست بلکه سرسختی مدیرعامل برخاسته از نسل انقلابی‌اش بیشتر توجهات را به سوی خود جلب کرده است. اما امروز عسگرپور بیشتر از آنکه به بازگشت جدی به سینما فکر کند؛ برنامه‌سازی برای تلویزیون را مدنظر خود قرار داده است. محور بیشترین آثار اخیر او موضوع روز جامعه ایران یعنی ازدواج‌های متعدد است که از قضا مورد توجه ما هم بوده است. اما نمی‌توان با او درباره یک سریال بحث کرد و از کنار چالش‌های امروز سینما بی‌توجه عبور کرد. گفت‌وگوی ایلنا با این کارگردان را در ادامه می‌خوانید:
زنان در جامعه امروز باید دایم در انتظار خبری ناخوشایند باشند. خبری که آن‌ها آن را خیانت می‌خوانند و مردان شرایط خاص. تفاوتی هم نمی‌کند که زن یا مرد متعلق به کدام طبقه اجتماعی باشند یا ایدلولوژی‌های مذهبی و فرهنگی. این اتفاق شوم در انتظار بیشتر زنان است و این شرایط ویژه برای بیشتر مردان پیش می‌آید. شما هم در آثار خودتان به کرات سراغ همین موضوع از زوایای مختلف رفته‌اید. تعریفی که امروز می‌توانید از این ماجرا ارایه دهید؛ چیست؟
چند سالی‌ست اصرار به تعمیم دادن فیلم‌ها و داستان‌ها به کل جامعه تشدید شده است. اتفاقی که در سینما بسیار می‌افتد. چنین امری تفسیرپذیری کار را بالا می‌برد که ممکن است این تفسیر در زمان ساخت در ذهن فیلمساز وجود نداشته. «نفس گرم» سریالی‌ست که دنیای مشخص خودش را تعریف می‌کند. این دنیا همه جامعه ما را دربرنمی‌گیرد و بخشی از آن است. مقدرات داستانی این سریال به گونه‌ای پیش می‌رود که مسائل بعضی شخصیت‌ها با هم تداخل پیدا می‌کند. اما اینکه بخواهیم این اتفاقات را به کل جامعه ایران تعمیم دهیم تفسیرش سخت می‌شود. بعضی فیلمساز‌ها چنین چیزی این را می‌پسندند اما مورد پسند من نیست.
پس به نظر شما این اخبار ناخوشایند و داستان‌هایی که در نفس گرم روایت می‌شود را به کل جامعه نمی‌توان تعمیم داد؟
من نمی‌گویم وجود ندارد. اما اینگونه نیست که از این سریال چنین استنباط کنیم خانم‌های جامعه هر لحظه باید منتظر خبر ناخوشایند باشند. ما باید از این سریال نخ اصلی داستان را بیرون بیاوریم و ببینیم سریال برای چه ساخته شده است. مابقی موضوعاتی که در فیلم نشان داده می‌شود؛ فرعیات هستند. آزمون آدمی که مراتبی را طی کرده؛ هدف اصلی من بود. حالا این موقعیت می‌توانست برای یک آقا پیش بیاید که در آن صورت شرایط خاص خودش را می‌طلبید. اگر جامعه ما شکل دیگری داشت؛ چه بسا همه این‌ها را معکوس می‌کردم اما شرایط جامعه ما چنین انتخابی را می‌طلبید. این شخصیت می‌توانست با مال، مرگ عزیز یا شکست عاطفی و روحی مورد آزمون قرار گیرد. من به این دلیل که فکر می‌کردم بقیه فضا‌ها قبلا در تلویزیون تجربه شده؛ این موضوع را انتخاب کردم.
از نگاه شما این موضوع چرا به دلمشغولی اصلی خانواده‌های ایرانی تبدیل شده؟ علت غایی چنین روندی را باید در کجا‌ها جستجو کرد؟ اقتصاد؛ سیاست؛ مذهب؛ سنت یا شاید هم مد اجتماعی؟ حال که این رویداد در کشور گسترش یافته؛ تصویرسازی‌های این چنینی از این ماجرا‌ها آیا به درمان آن کمکی می‌کند یا معتقدید باید این دوران گذر را سپری کرد و این تصویری که شما ارائه دادید مشکل بخش عمده جامعه است. آیا فکر می‌کنید مطرح کردن این قضیه در سریال نفس گرم به حل شدن ماجرا کمکی می‌کند؟
به نظر من آثار قابل تاملی که ما با آن‌ها مواجه‌ایم به چند دسته تقسیم‌بندی می‌شوند. بخشی از آن‌ها تاثیر آنی دارند و سریعا در ذهن مخاطب ته‌نشین می‌شوند. در برخی فیلم‌ها این ته‌نشین شدن به یک یا دو روز زمان نیاز دارد. فیلم‌های دیگری هم هستند که تاثیرشان به زمان بیشتری نیاز دارد. به طور مثل ممکن است اثری کارکردش را پنج سال بعد روی ذهن مخاطب نشان دهد اما اگر ردش را درست پیدا کند به اثری برمی‌گردد که ۵ سال قبل دیده. بنابراین این ته‌نشین شدن خیلی زمانبر است. اینکه من بخواهم متر بگذارم و تاثیر این سریال را روی جامعه ببینیم امکان‌پذیر نیست. ما با حدس و گمان‌های خودمان کار می‌کنیم و تصورم درباره این کار این است که برخلاف کارهای قبلی‌ام اثرش کمی طولانی‌مدت است. و اینگونه نیست که بعد از کار سریعا تاثیرش به چشم بیاید. برای من مسلم است مدتی که بگذرد مخاطب ذهنش درگیر این موضوع می‌شود. نه اینکه این فیلم کار برجسته‌ای باشد که در ذهن‌ها بماند اما موضوع اصلی‌اش به زندگی همه ما نزدیک است. ازدواج مجدد بحث اصلی من نیست. بحث اصلی در مورد آزمون است و اینکه وقتی فردی حرفی را به کسی توصیه می‌کند چگونه خودش در شرایط مشابه با آن مواجه می‌شود و چه اتفاقی برایش می‌افتد.
 نگاهی که شما به سفر درونی ملیحه دارید؛ احتمالا قرار است او را از نگاه تک بعدی به ابعاد یک ماجرای عاطفی به زوایایی کشف ناشده از تحولات روحی و شخصیتی از خود؛ مرد مورد علاقه‌اش و ناهید برساند. آیا شما از دسته هنرمندانی هستید که معتقدید هدف وسیله را توجیه می‌کند و آیا لزوما چنین اتفاقاتی قرار است عناصر نامطلوب را به مفعولانی که از سر تقدیر یا سرنوشت مرتکب چنین رفتاری شده‌اند؛ تقلیل دهد؟ اینگونه است که ما در این سیر تحولی شاهد این هستیم که از یک خوب مطلق به یک بد مطلق و یک عنصر منفی تبدیل می‌شود که حتی دیگر تقدیر و سرنوشت را هم قبول ندارد آیا احساس نمی‌کردید تاثیر منفی بگذارد؟

http://avinyfilm.ir/sites/default/files/content/images/story/92-11/17/IMG13183081.jpg

من روی این موضوع عمد داشتم که اگر قرار است سیر تحول یک نفر نشان داده شود این فرد باید از یک زندگی به ظاهر پرآرامش و تا حدی کلیشه‌ای و حتی بیانی شعارگونه به وضعیتی که در قسمت‌های پیش رو خواهیم داشت؛ برسد. حتی در قسمت‌های پخش شده این سیر تحول پررنگ‌تر می‌شود و اعمالی از او سر می‌زند که با آموزه‌ها و شعارهایی که می‌داد؛ در تضاد است. در آخر می‌خواستم به این نکته برسم که اگر کسی می‌خواهد راجع به ارتقای شخصی و معنوی آدم‌ها با آن‌ها صحبت کند باید اول از خودش شروع کند. مسیر دیگری شاید لازم است که کلامی؛ نفس گرم واقعی را داشته باشد نه نفس گرمی که با یک طوفان اثری از آن باقی نماند. این مسیر را ملیحه باید برود. من به دلیل ممیزی‌هایی که تلویزیون دارد ملیحه را در این حد نگه داشتم وگرنه قصد داشتم این سیر تحولی را بیشتر نشان دهم و ملیحه را به نقطه‌ای برسانم که بیننده هیچ اثری از ملیحه اول در داستان نبیند. من در نوشتن این کار و برخی کارهای دیگرم تصورم این است که اگر بنا به تحول شخصیت اصلی داستان داریم مسیر تحول به گونه‌ای نشان داده شود که از بیرون به خودش برسد. به نظرم حتی اگر این حس در بیننده ایجاد شود کافی است. ملیحه مخاطب من نیست. مخاطب من کسانی هستند که ملیحه را تماشا می‌کنند. نیازی به نشان دادن مستقیم این سیر نیست. اگر این تاثیر در مخاطب گذاشته شود که اگر او جای ملیحه بود از خودش شروع می‌کرد ما کارمان را انجام داد‌ه‌ایم. و این نکته مزیت کار محسوب می‌شود. نشان دادن مستقیم ارزش یک اثر نیست.
سریالهایی که در این اواخر ساخته شده بیشتر برگرفته از مشکلات موجود در جامعه بوده و از همین رو این آثار به روابط بین آدم‌ها توجه می‌کنند. شاید برای شما شرح زوایای روحی و عاطفی ملیحه در این داستان و رفتاری که صداوسیما با بخشی از زوایه دید شما داشته و احیانا تعدیل یا حذف برخی از لحظات خاص اهمیت فراوانی داشته باشد اما دغدغه موضوعی‌ست که دامنه‌ی فعلیت و تاثیرگذاری آن از هر ده خانواده ایرانی؛ دوسوم آن‌ها را در قالب ازدواج قانونی یا سفید شامل شده است. این موضوع برای شما چه مفهومی دارد؟ آیا مهم‌ترین بحران امروز جامعه ایران را روابط میان زن و مرد نمی‌دانید؟
اینکه اصلاح هر جامعه‌ای از کجا شروع می‌شود؛ من جامعه‌شناس نیستم. هر جامعه‌ای با هم متفاوت است و اینکه درباره کدام جامعه صحبت می‌کنیم نکته است. حتی باید دید اگر درباره جامعه ایران صحبت می‌کنیم طرف ما کدام شهر است. مسائل شهرهای مختلف با هم متفاوت است. ما جزو معدود کشورهایی هستیم که شهرهای ما تفاوت جدی با هم دارند. من فکر نمی‌کنم همه مشکلات ما به زنانگی و مردانگی مربوط باشد و با درست شدن رابطه میان این دو همه مشکلات حل می‌شود. بعضی نظریه‌پرداز‌ها معتقدند حتی جنگ‌ها از زن‌ها شروع شده و حتی منشا لشکرکشی‌های هیتلر در جنگ جهانی به علت کمبود عاطفی او بوده. ریشه بخش قابل توجهی از مسائل اجتماعی ما در عدم تعریف درست از روابط زن و مرد می‌تواند باشد حال اینکه این فیلم جواب همه این مسائل را می‌دهد، مسلما جواب منفی است.
شما در جایی گفته بودید در ایده اول شخصیت داستان یک مرد بود و بعد در بازنویسی‌ها آن را تبدیل به زن کردید. آیا این تغییر انتخاب خودتان بود؟
طرح کلی وجود دارد که من چند سال پیش روی آن متمرکز شده بودم و در آینده فیلم سینمایی آن را خواهم ساخت که از یک جهت به این کار مربوط می‌شود و از جهاتی دیگر متفاوت است. من روی آن ایده برای سینما متمرکز شده بودم چون در تلویزیون قابلیت ساخت آن کار وجود ندارد. و اگر در تلویزیون ساخت شود ممیزی آنقدر زیاد خواهد شد که باید دور انداخت. در آن مسیر به ایده این سریال رسیدم. بنابراین ایده اصلی نفس گرم از ایده اصلی کاری که در آینده انجام خواهم داد گرفته شده و آن سوژه سر جای خود محفوظ است.
دلیل انتخاب لهجه کاشانی برای این فیلم چه بود؟
در مورد این انتخاب؛ مهندسی معکوس کردم که چرا ذهنم به طور حسی کاشان ار انتخاب کرد؟ اولا حس کاملا مثبت از کاشان دارم. دلیلش هم به فیلم قدمگاه برمی‌گردد. در آن فیلم ابتدا کاشان و اطراف آن را مرکز گذاشته بودیم و از آن زمان حس مثبتی از این شهر در ذهنم نقش بسته بود. دلیل دیگر این بود که در داستان اتفاقی که برای مرتضی می‌افتد در حومه تهران است. این حومه نمی‌توانست کرج باشد. انتخاب قم هم داستان را وارد بار معنایی متفاوت می‌کرد. من دو سه گزینه داشتم. سمنان هم می‌توانست جایگزین کاشان باشد و تفاوتی نمی‌کرد. اما این سوال درباره سمنان هم وجود داشت. واقعیت این است که من درباره لهجه کاشانی تحقیق کردم. کاشان چند لهجه دارد و خیابان به خیابان تغییر می‌کند. در شهر ۴ مدل لهجه دارد و اطراف آن نیز لهجه متفاوتی دارد. پس با یک لهجه واحد طرف نبودیم و ادای لهجه کاشی کمی سخت است. درباره شخصیت منفی هم باید بگویم ناهید و مادربزرگش شخصیت منفی داستان ما نیستند بلکه شخصیت منفی اصلی کرم است. کاشانی‌ها آنقدر آدم‌های کم مسئله‌ای هستند که مثل بعضی از اقوام بی‌جهت مشکلی ایجاد نمی‌کنند. این سریال؛ داستان مردم کاشان نیست و این افراد تنها در آنجا زندگی می‌کنند.
در سریال شاهدیم که بیشتر خانم‌ها به نوعی گرفتار آسیب هستند. حتی پرستار هم‌ام اس دارد و این دیدگاه در قدمگاه و اقلیما و دیگر کارهای قبلی شما هم وجود دارد. چرا خانمی را نمی‌بینیم که زندگی مثبتی داشته باشد؟
این قصه از ابتدا این فضا را داشت. من می‌دانستم که با چه پدیدهای مواجه هستم. قلم‌ام به این سمت نرفت که بی‌جهت شیرین شود و فضابه شکل تصنعی تلطیف شود. هرچه در طراحی شخصیت‌ها جلو‌تر می‌رفتم به این می‌رسیدم که جوهره این داستان تلخی دارد که بی‌جهت نمی‌توان آن را شیرین کرد. فقط باید کنترل کنم که تلخیش در حد مشخصی باقی بماند. ما الان درباره این سریال قضاوتی داریم که ممکن است با قضاوت ده روز بعد تفاوت داشته باشد و آن قضاوت اهمیت دارد. به نظرم در پایان نوعی تخلیه شکل می‌گیرد و ما احساس نمی‌کنیم غم همه این داستان را دربرگرفته. ولی جوهره کار را نمی‌خواستم عوض کنم چون به نظرم آسیب می‌دید و با گنجاندن شخصیت‌هایی شیرین خط فرعی باسمه‌ای به وجود می‌آمد. سعی کردم مراقبت کنم تلخی داستان از حدی بالا‌تر نرود. خیلی از مسائل اجتماع ما در ایران به هویت مبهم خانم‌ها برمی‌گردد بسیاری از خانم‌ها هستند که این وسط گیر افتادهاند نه موقعیت اجتماعی مشخصی پیدا کردند و نه موقعیت سنتی را حفظ کردند و جامعه چنین بستری را برایشان به وجود نیاورده. این سردرگمی و شرایط جامعه باعث شده بیشترین آسیب‌های اجتماعی متوجه کسانی باشد که مدیریت جامعه (به معنای مدیریت خانواده) را به عهده دارند. این نشان دهنده یک وضعیت نامطمئن و لغزنده از نظر اجتماعی‌ست که در مشاغل هم این اتفاق می‌افتاد. وقتی ما به مخدوش شدن این هویت کمک می‌کنیم آسیب‌های اجتماعی‌اش هم بیشتر می‌شود. معمولا آدرس غلط داده می‌شود که اگر دو خانم وزیر شوند مشکل خانم‌ها در جامعه حل می‌شود. در صورتیکه مشکل خانم‌ها باقی‌ست و این مسیر بیشتر از اینکه کاربردی باشد؛ عمدتا تبلیغاتی‌ست. مشکل اجتماعی خانم‌ها این گونه حل نمی‌شود. باید منزلت واقعی خانم‌ها پیدا شود. آیا منزلت واقعی این است که خانم‌ها تنها وظیفه خانه‌داری را انجام دهند و یا فقط وزیر شوند؟ خیلی کم در این باره صحبت شده و بسیار ی از اتفاقاتی که باید نیفتاده است.

http://media.mehrnews.com/d/2015/04/24/3/1670235.jpg?ts=1448516263924

دلیل اینکه جامعه چنین بستری را برای خانم‌ها فراهم کرده، چیست؟
ما جامعه‌ای هستیم که در بسیاری موارد بلاتکلیفیم. الگوی مشخص برای اداره برخی موضوعاتمان نداریم. بخشی از الگو را از جایی گرفتیم و بخشی دیگر را نگرفتیم. تقریبا در هر مسئله‌ای به این قضیه برمی‌خوریم. جامعه ما پیچیده است و نمی‌توان گفت که یک جامعه اسلامی داریم. چون ممکن است الگوهای عربی در ذهن ما بیاید و نمی‌توان از یک جامعه ایرانی صحبت کرد. زیرا ایرانی‌ها دارای سابقه‌ای هستند که دینداری بخش مورد توجه آنهاست. این ترکیب پیچیده است. در مسائل اجتماعی خانم‌ها نیز اگر دقت کنیم ما ترکیبی از همه الگوهای غرب، شرق، عربستان و ایران را داریم. مادرهایی داریم که هم بیرون از منزل کار می‌کنند و هم در منزل. و به دلیل فراهم نبودن بسترهای لازم در برقرار کردن توازن میان این دو دچار مشکل می‌شوند. در کشورهای غربی درباره بچه و نقش زن به عنوان مادر آن‌ها توانستند خلاء خود را با سگ پرکنند که ما در کشور نمی‌توانیم چنین کاری را بکنیم. بنابراین ما با هویتی بهم ریخته مواجه‌ایم. من دلم می‌سوزد که این خانم با همه سختی بعد از کار باید به امور خانه بپردازند و این توقع هم به شکل جدی از آن‌ها وجود دارد. حال این خانم در خانه موقعیت درستی دارد یا در اجتماع؟ اگر این بحث را ادامه دهیم ممکن است این تصور پیش بیاید که من می‌گویم خانم‌ها در خانه بمانند. منظور من مشخصا این نیست. من این موضوع را یک پکیج می‌بینم. اگر نقش آقایان را در این طرح تعریف کنیم آن زمان موقعیت خانم‌ها مشخص می‌شود. معیشت آقایان نیز بر وضعیت و معیشت خانم‌ها تاثیر گذاشته. اگر همه این‌ها تعریف شود خانمی که خانه را اداره می‌کند باید با جدید‌ترین تکنولوژی دنیا آشنا باشد. این مادر به محض اینکه از بچه‌اش عقب بیفتد قافیه را باخته. مدیران جامعه باید در این حوزه فکر کنند. وقتی فکر نمی‌شود به حال خود‌‌ رها می‌شود و با چنین جامعه پیچیده و سردرگمی هویت روبرو می‌شویم.
دوران گذار این را اصلاح نمی‌کند؟
در جامعه ما خیر. چون جامعه ما دوران آرمانگراییاش را طی نکرده به واقعیت‌ها برسد و در دوره تقاطع بین آرمان‌ها و واقعیت‌هایش متوقف شده است. راجع به هیچ چیز نمی‌تواند اظهارنظر روشن کند. انقلاب ما به این دلیل که دگرگونی کامل بوده انقلابی متفاوت از انقلاب دیگر کشورهاست. انقلاب‌های فرانسه، روسیه، عراق هیچ کدام به این شکل نبوده. من که برخی انقلاب‌ها را بررسی کردم یک دوره آرمانگرایی از قبل انقلاب، دوره انقلاب و بعد از انقلاب شکل می‌گیرد. واقعیت‌ها خودشان را نشان می‌دهند و سیر تحولی آدم‌ها در آن دوره طی می‌شود. جامعه ما در این تقاطع گیر افتاده و مدیران جامعه هم وصله بحث‌های نظری را ندارند. این مسئله بیشترین تاثیرش را رو ی وضعیت زنان گذاشته است. در این جامعه تقریبا هیچ تئوری مشخصی وجود ندارد.
در این سریال شما جلوی اشک ریختن مخاطب را می‌گیرد و انگار میزان احساسات مخاطب را کنترل می‌کنید تا احساساتی نشود و برای مادری که فرزندش را از دست داده؛ زار نزند. انگار نمی‌خواست دل تماشاگر خیلی برای ناهید بسوزد؟
تا حدودی این نظر درست است. زمانی که در حال نگارش فیلمنامه بودم این نگرانی را داشتم که مبادا سکانس‌های پی در پی اشک داشته باشیم. بیننده یک ظرفیتی دارد و اگر در طول سریال اشک برید دنبال خنده می‌گردد و من آن خنده را نمی‌خواستم. ترکیب لبخند و اشک را در قدمگاه تجربه کرده بودم اما در اینجا به نظرم می‌آمد که به دلیل حجم بالا باید میزان این تلخی را کنترل کنم. آنجایی که از دست رفتن بچه مطرح می‌شود می‌توانستم کمی اغراق کنم. خیلی از خانم‌ها ممکن است این مسئله را داشته باشند که مانند ملیحه نمی‌توانند باردار شوند و با دیدن این سریال احساس خطر می‌کنند. کمااینکه پیام‌های این چنینی را دریافت کرده‌ام. که البته این نگرانی، نگرانی بدی نیست. باید حدی قائل شد که چه قدر می‌خواهم بیننده گریه کند و چه قدر می‌خواهد فکر کند. پیدا کردن این تعادل خیلی سخت بود.
در جامعه هستند افرادی که بچه‌دار نمی‌شوند و مشکلی هم با این مسئله ندارند اما با دیدن سریال نفس گرم این شک را می‌کنند که همسرشان ازدواج مجدد نکند؟
من تا حدی این را بد نمی‌دانم. البته باید حتما کارهای دیگری باید وجود داشته باشد برای امیدبخشی مستقیم. این وظیفه تنها من در این سریال نیست. البته ممکن است من در آینده سریالی بسازم با مفهموم امیدبخشی به شکل خیلی مستقیم. اما در اینجا من می‌خوستم آدم‌ها نگران هم باشند. یکی از مشکلات امروز جامعه ما این است که بیننده سریع می‌خواهد عکس‌العمل نشان دهند. خانم‌ها وقتی سریال را با شوهرانشان نگاه می‌کند به مرتضی ناسزا می‌گویند و در واقع به در می‌گویند دیوار بشود و آقا هم واکنش دیگری نشان می‌دهد. این قضاوت خیلی سریع به یک پدیده است و من را گاهی نگران می‌کند. اینکه من گفتم این سریال باید ته‌نشین شود تا تاثیرش را بگذارد. اینکه دلیل آمار طلاق در جامعه ایرانی تا این اندازه بالا رفته این است که ما نسبت به هم بی‌تفاوت شد‌ه‌ایم. در این شرایط رابطه و فکر کردن زن و شوهر به هم در حد شکلک‌های پیامی شده. و این تکلیف از سر باز کردن است و خیلی از این روابط به سرعت تبدیل به طلاق می‌شود. بدم نمی‌آمد که ما کمی نگران همدیگر شویم. نگرانی می‌تواند شروع یک حرکت باشد. چک کردن گوشی و گشتن جیب لباس سطحی‌ترین شکل نگرانی‌ست. نوع دیگر نگرانی این است که کمی بیشتر درون هم را بفهمیم یا مسیر دیگری را در جهت اصلاح رابطه انتخاب کنیم. من این نگرانی را بد نمی‌بینم. چیزی که تلویزیون عمدتا از آن پرهیز می‌کرد. در سینما شکل روشنفکرانه پیدا می‌کند که حرف اصلی زده نمی‌شود. من حتی دُزَش را پایین گرفتم. اگر تلویزیون ما این ظرفیت را داشت من دُز این را هم بالا‌تر می‌گرفتم. بحث من نسل مرتضی و ملیحه نیست بلکه جوان‌ها مورد بحث من هستند. من می‌گویم نگران همدیگر باشید و این همه نسبت به هم بی‌خیال، نتیجه این نوع بی‌خیالی در دوره امروز می‌شود ازدواج سفید که هیچ ریشه‌ای در فرهنگ انسان متعهد ندارد. در این شرایط ما اصرار داریم که خوشبین باشیم. انتهای این خوشبینی رسیدن به اتفاق تلخ است.
اما این ماجرا و موضوعات جنبه دیگری هم دارد. چنین سریالهایی می‌تواند قبح ازدواج دوم را از بین ببرد و جامعه به خصوص زن‌ها را به این سمت ببرد که برای ازدواج مجدد همسرشان آمادگی داشته باشند این وضعیتی که شما در سریال مطرح کردید در خانواده‌های سنتی که وضع مالی مناسبی دارند خیلی نُرمال است. کسانی که دو بار یا سه بار ازدواج می‌کنند و همسر‌ها از وجود هم مطلع هستند؟
http://www.sourehcinema.ir/website_contents/uploads/2014/11/asgarpoor2.jpg
من مختصری راجع به حکم و برداشتم از مفهموم آیه قرآن می‌گویم و بعد راجع به سریال صحبت می‌کنم. درست است که در آن آیه اشاره کرده اگر می‌توانید ۴ همسر اختیار کنید. اما شرط عدالت را گذاشته است که یک بحث ساده نیست. فرض کنید که شما مجازید در اتوبان با سرعت ۱۲۰ کیلومتر بروید. حالا ماشین شما فرسوده است و اگر بیشتر از ۶۰ کیلومتر بروید موتور می‌سوزد و برای بقیه خطر به وجود می‌آورد. شما می‌گویید من مجازم. مشخص است چه اتفاقی خواهد افتاد. خود فرد این تشخیص را می‌دهد. این می‌شود آزمون و خطایی که باید در زندگی بکنیم اگر قرار بود همه چیز روشن باشد دیگر زندگی معنا نداشت.
اما درباره این سریال من فکر نمی‌کنم نتیجه‌اش این باشد. اتفاقی که برای خانم‌ها و آقایان به خصوص آقایان می‌افتد این است که وقتی به پایان کار می‌رسند یک بار مرور می‌کنند که چه اتفاقی افتاد. یعنی یک ازدواج باعث شد که پی در پی چه اتفاقات تلخی افتاد. قتل و حتی بچه‌ای که معلوم نیست چه وضعیتی پیدا می‌کند. اگر از ابتدا راه درست نروید نتیجه این می‌شود. تلاش من نشان دادن نتایج مخرب این شکل تصمیم گیری بود. من فکر می‌کنم ذهن مخاطب یک ظاهر دارد اما نهایتا یک اتفاق باطنی برایش می‌افتد. تصور من این است که این سریال هشداری‌ست به زن‌هایی مانند ملیحه که وظیفه مادری خود را به تعویق می‌اندازند. در سریال فلاش بکی داریم که ملیحه خبر قبولی کنکورش را می‌دهد و درباره بچه می‌گوید بعدا وقت داریم. مرتضی و مردهای شبیه مرتضی هم احساس می‌کنند که این اتفاق می‌افتد.
انتخاب مرجانه گلچین با توجه به نقش‌هایی که اخیرا از او می‌دیدیم در نقش ملیحه دور از ذهن بود دلیل اینکه به این گزینه رسیدید چه بود؟
زمانی که می‌خواستم انتخاب بازیگر کنم یک گزینه خاص در ذهن بودم که به دلیل عدم موافقت تلویزیون این همکاری ممکن نشد. و بعد با چند گزینه دیگر هم وارد مذاکره شدیم که با مطرح شدن برخی بحث‌ها مثل دستمزد و سن دیگر تمایل به همکاری نداشتم. یک باره ایشان به ذهنم آمدند و حتی با تیم‌ام که مطرح کردم همه تعجب کردند اما گفتم الان چیزی نگویید کمی فکر کنید و بعد درموردش صحبت می‌کنیم. وقتی گفتیم برای مذاکره بیایند باورشان نمی‌شد با چنین داستانی روبرو شوند در ذهنشان فیلم‌های طنز برای عید بود. اما برای خام گلچین هم چالش جدیدی بود که نهایتا با توافق ایشان این همکاری شکل گرفت.
محمد مهدی عسگر پور
آقای عسگرپور به هر دلیل از سینما فاصله گرفته‌اید و در همکاری با صداوسیما جدی‌تر شده‌اید. قطعا این موضوع از جانب شما که تا سال گذشته مدیرعامل خانه سینما بودید؛ پیام خاصی داشته باشد. قهر از مدیریت سینمای امروز درحالیکه جناح مقابل شما هم به‌‌ همان اندازه دربرابر مدیریت سینمای امروز سرسخت است و موضع دارد. احتمالا آقای ایوبی از یکسو باید قهر امثال شما را توجیه کند و ازسوی دیگر در برابر هجمه‌های تندرو‌ها از خود دفاع کند. شاید این موضوع قدرت ابتکار و ریسک را از این مدیر فرهنگی که پیش از این هرگز دستخوش تجربه‌هایی از این دست نبوده؛ گرفته و او را سرانجام در آغوش اکثریتی بیندازد که در این میانه تنها به دنبال پول گرفتن از سینما و توجیه ناکارآمدی‌های خود و سینمای خودشان هستند و دایم مشغول دوشیدن دولت. فکر نمی‌کنید وقت آن نرسیده که دعوا‌ها را کنار بگذارید و با آقای ایوبی به صورت جدی وارد صحبت شوید؟
 گفتگوهای جدی من و آقای ایوبی عمدتا به شش ماه اول مدیریت ایشان برمی‌گردد. ما بعد‌تر دیدارهایی داشتیم ولی گفتگو‌ها جدی و عمیق نبوده در حد گذر و تعارف بود. برخلاف اینکه بعضی دوستان فکر می‌کنند ما دائما با هم در ارتباط هستیم ما تقریبا هیچ دیدار و گفتار جدی بعد از آن دوره نداشتیم. توصیه‌هایی هم که به ذهنم می‌رسید گفتم. به شکل طبیعی ایشان بعضی را پذیرفت و برخی راهم لابد نپذیرفت. همه ما باید به کسی که مدیر سینما می‌شود کمک کنیم و مشورت دهیم مگراینکه خودش نخواهد. بخشی از اینکه ایشان از همه طرف منتقد دارد به شخص آقای ایوبی و موقعیت سازمان سینمایی برنمی‌گردد بلکه به مدیریت فرهنگی بالادست مرتبط است. این مدیریت منظور تنها شخص وزیر نیست بلکه وضعیت فرهنگ به طور کلی به گونه‌ای شده که آدم‌ها فقط در مقاطع کوتاه حال خوبی دارند. بعضی انتقادات از آقای ایوبی به نیابت از دولت و مجموعه مدیریت فرهنگی کشور است. مثلا حوزه هنری فیلمی را اکران نمی‌کند به طور طبیعی باید به آقای ایوبی اعتراض کنند اما اینکه مدیریت سینما به این دلیل که با گروهی دچار مسئله می‌شود با گروه دیگر تفاهم کند، به سازوکار مدیریتی برمی‌گردد که برخی تن به این کار می‌دهند و برخی نه. با‌شناختی که من از آقای ایوبی دارم بعید می‌دانم چنین کاری را انجام دهند. ازنظر من مدیریت ایشان مشکلاتی دارد اما اینکه گفتید نیست. اوضاع غیرمنسجم‌تر از این است که ما درباره‌اش صحبت می‌کنیم.
سازمان سینمایی دولت اگرچه قد و قامتش بزرگ‌تر از معاونت سمعی بصری دیروز است اما دامنه‌ی آزادی و قدرت عملش از دیروز بسیار کمتر شده. آقای شمقدری در دادن مجوز به فیلم‌های ممنوعه آن روزگار پیشگام شد و آقای ایوبی در دادن مجوز فیلم‌های دوران آقای شمقدری و پس از آن ناکام است و وزیر هم در این میانه از معاونش هیچ دفاعی نمی‌کند. به گمان شما ساختار موجود سازمان سینمایی چه اندازه آزادی؛ اختیار و ابتکار عمل دارد؟ این تغییر ساختار کمکی به سینمای ایران کرد؟
مجموعه عوامل وجود دارد. اولا درمورد حوزه سینما در دولت قبل باید بگویم. رابطه فردی آدم‌ها با رییس‌جمهور و معاون ایشان مهم بود. مثلا معاون سینمایی دوره قبل نسبت به وزیر سابق رابطه بهتری با رییس‌جمهور وقت داشت. که این تعیین کننده بود. من اسم حرکت‌هایی که در آن زمان صورت گرفت را اقدامات جسورانه نمی‌گذارم. نکته‌ای در برخی تصمیمات وجود داشت که بیشتر ایجاد بلوا می‌کرد که ما به تسامح یا اشتباه اسمش را می‌گذاریم جسارت. این چه جسارتی است که کار ما باعث دعوای برخی سینماگران با نهادهای دیگر شود. حوزه با گروهی دیگر دعوا کند. درون سینما، تهیه‌کننده‌ها به جان هم بیفتند. یا فیلم توقیفی دیگری را من آزاد کنم. اسم این جسارت نیست نوعی از اداره به شکل ماکیاول است. ماکیاولیست‌ها در واقع همین کار را می‌کردند. آن زمان وقتی فردی می‌گفت من کاری را می‌کنم به هر طریقی که بود آن کار را انجام می‌داد. برخی اسم این کار را جسارت می‌گذارند اما زمانی که از چگونگی انجام کار مطلع می‌شوند دیگر آن را تایید نمی‌کنند. من ترجیح می‌دهم کسی بلد نباشد کار را به درستی انجام دهد اما به این شیوه انجام ندهد که جماعتی تا سال‌ها درگیر شوند. چند وقت پیش عکس‌هایی را دیدم که سینماگران درکنارهم بودند. با خودم گفتم این‌ها کنار هم داشتند زندگی‌شان را می‌کردند با وجود اختلافات و با وجود قبول نداشتن همدیگر در کنار هم زندگی مسالمت‌آمیزی داشتند. حتی ممکن بود در بعضی مواقع علیه هم کاری انجام دهند اما اینکه سینماگران بخواهند با ماشین از روی هم رد شوند. مرگ همدیگر را بخواهند را ما نداشتیم. حال فرض کنید کسی تصمیمات قاطع می‌گیرد اما اهالی سینما را به این شکل به جان هم می‌اندازد این خوب است؟ من اسمش را تصمیمات قاطع نمی‌گذارم. در شرایط فعلی هم برخی سینماگران فرافکنی کردند برای اینکه آقای ایوبی را تحریک کنند این را مطرح کردند که مدیر قبلی تصمیمات قاطع می‌گرفت. بعضی هم که حرفشان را پس گرفتند. اما به نظر من این نوع نگاه غیرمنصفانه است. این مسئله که آقای ایوبی و اساسا تیم مدیریتی فعلی چه میزان برش دارد؟ از چه میزان مقبولیت برخوردار است؟ چه قدر توان اجرا دارد؟ و چه قدر به پشتوانه آحاد سینما می‌تواند حرکتی را انجام دهد؛ سوالاتی هستند که وجود دارد و بحث دیگری‌ست.

http://newsmedia.tasnimnews.com/Tasnim/Uploaded/Image/139206211358491311146694.jpg

گمان می‌رفت خانه سینما پس از بازگشایی محل تصمیمات و نشست‌های جدی شود که در آینده سینمای ایران تاثیرگذار باشد. اما این خانه عملا ابتکار عمل از خود نشان نمی‌دهد و هنوز تنها درپی رتق و فتق برخی از امور صنفی اهالی سینماست که تازه در همین موضوع هم موفق نیست چون امروز یکسالی می‌شود که هیچ پرونده‌ای ازسوی این خانه در صندوف بیمه هنرمندان بازگشایی نمی‌شود و هیچ عضو جدید در فهرست هنرمندان بیمه شده پذیرفته نمی‌شود. همین امروز اگر یک سینماگر احتمالا موفق به دریافت عنوان بازنشستگی شود؛ حقوق بازنشستگی او ۷۱۱ هزار تومان یعنی کمترین میزان پایه حقوقی است که می‌توان برای هریک از قشرهای جامعه متصور شد. پس خانه در وظایف صنفی هم موفق نبوده. البته چند جشن برگزار کرده و محل برگزاری چند مراسم ختم و یادبود بوده. آیا این رویکرد را برای خانه موفقیت می‌دانید؟
من از خانه سینما کمی دور شدم و باید بپرسم در چه وضعیتی هستند؟ اما از نظر اجرایی چون من در دولت کار کرده‌ام می‌توانم کمی توضیح دهم. در اجرا این تصمیم گرفته می‌شود که بعضی از فعالیت‌ها به خانه سینما واگذار شود. که البته به دلیل عدم یک پارچه‌گی باید واضح‌تر گفته شود که این وظیفه به کدام صنف قرار است واگذار شود. کافی‌ست تماسی برای دخالت در تصمیم گرفته شود. مدیریت چنین مسائلی به عهده کسی است که به عنوان رییس سینما مسئولیت دارد. اگر بتواند پیگیری کند و حل کند کاری که قرار بوده انجام می‌شود. در غیر این صورت شرایط فعلی اتفاق می‌افتد. و همه حکم‌ها به دلیل چنین تماس‌هایی لغو می‌شوند. و بدین شکل با گفتار درمانی، جلسه درمانی و شام درمانی زمان می‌گذرد بدون اینکه کارخاصی انجام شود. و زمان‌ها به وقت مناسب حواله داده می‌شود و همه می‌دانیم این وقت مناسب هیچ زمان در جمهوری اسلامی یافت نمی‌شود. فرصت‌هایمان پی در پی از بین می‌رود. سه شاخصه کاریزماتیک بودن، تسلط داشتن و داشتن پشتوانه آحاد سینما برای موفقیت یک مدیر نیاز است که دولت قبل تقریبا هیچ کدام این‌ها را نداشت. برای سنجیدن موفقیت آقای ایوبی هم باید این سه شاخصه را از زمان قبول مسئولیت ایشان تا امروز با هم مقایسه کنیم و ببینیم رو به جلو بوده یا رو به عقب؟ اگر رو به جلو نبوده که به نظرم نبوده مسائل سینما حل نخواهد شد. مسائل سینما امروز و فردا می‌شود و سرآخر زمان تمام می‌شود و می‌رویم برای تکیه زدن بر یک کرسی دیگر.
وضعیت مالی چه مقدار در این قضیه تاثیرگذار بوده؟ لازمه داشتن سینمای موفق و سالم جلب توجه بخش خصوصی و سرمایه‌گذاران خارج از محدوده دولت در ساخت فیلم‌هاست. امری که هرگز در آن توفیفی بدست نیامد و حتی برخلاف وعدهای که آقای ایوبی مبنی بر اعلام فهرست کمک‌ها و وام‌های دولتی به فیلم‌های سالهای اخیر داده بود اگرچه لیستی منتشر شد اما هیچ رقمی در آن لیست ذکر نشد. مشخص بود که فشار‌ها قطعا کارساز بوده و سازمان سینمایی بازهم زیر بار فشار‌ها قد خم کرده. در چنین شرایطی تصویری که می‌شود از آیندهی سینمای ایران ارایه داد؛ چیست؟
بودجه سینما کم است و این را همه می‌فهمند. حتی در گردش‌های مالی رایج کشور رقم خنده‌داری‌ست. ولی چگونه این تغییر می‌کند؟ این ارتباط مستقیم پیدا می‌کند به سه شاخص‌های که در بالا به آن اشاره کردم. اگر هر مدیر سینمایی این سه ویژگی را داشته باشد بودجه هم برایش می‌آید و اگر نداشته باشد بودجه خودش سرازیر نخواهد شد و نتیجتا باید کاسه گدایی دستمان بگیریم. پشتوانه آحاد سینما را داشتن نکته‌ای مهمی‌ست به شرط اینکه یک دست باشند. اتفاقی که در دوره درگیری ما با مدیران قبل افتاد و اگر یک دست نباشند تفرقه است. کسانی که بودجه را تقسیم می‌کنند به دلیل همین شکاف‌های داخلی بودجه مناسب را به سینما اختصاص نمی‌دهند. در کشور ما با تلفن‌هایی که زده می‌شود تصمیمات عوض می‌شود. بنابراین بسیاری از امکانات و بودجه‌هایی که برای سینما می‌تواند ایجاد شود به دلیل این اختلافات ضایع می‌شود. زمانی سینما اعتبار بیشتری داشت اما امروز این اعتبار شکلش عوض شده.
این طبیعی است که این آدم‌ها در این صف بیاستند و این افراد مرتبط نیست بلکه به شرایط برمی‌گردد. شرایط در حال حاضر این گونه است. اینکه خصوصی شود یا برخی طرح‌های دیگری که ارائه می‌شوند جامعه‌نگر نیستند. در این چند سال فضای تهدیدآمیزی به گفتن برخی آمار‌ها ایجاد شد. که البته هیچ زمان هم گفته نشد. دلیلش هم این است که فشار از چند جای مختلف باعث خروجی بی‌خاصیت می‌شود. من فکر می‌کنم مسئولان در هر حوزه‌ای به هردلیلی نمی‌توانند آمار دهند کمی خویشتنداری کنند و کاری که در انتها قادر به انجامش نیستند را از ابتدا مطرح نکنند.
شما چه اعتقادی درباره شمار صد‌ها سینماگری دارید که می‌گویند باید فاتحه سینمای ایران را خواند و از آن طرف در صف دریافت وام‌های دولتی منتظر دریافت بیت‌المال هستند؟
سینمای ایران تقریبا در هر سال به استثنا برخی سال‌ها وضعیتی مشابه را تجربه می‌کند. که در جشنواره هم خودش را نشان می‌دهد. یک سال ما می‌گوییم فاتحه سینما خوانده شده است اما در جشنواره فیلم‌های خوبی عرضه می‌شود و برعکس یک سال فکر می‌کنیم اتفاقی خوبی در حال رخ دادن است که چنین نمی‌شود. آنقدر متریک نمی‌توان درباره سینما صحبت کرد. تنها یک نکته وجود دارد اینکه سازندگان فیلم‌های متوسط رو به بالا چه میزان به سیستم مدیریتی که به آن‌ها کمک کرده‌اند وابسته هستند. گاهی اوقات در دوره‌ای فیلم ما اسکار هم می‌گیرد اما شما می‌توانید نسبت آن فیلم با مدیر سینما را بگویید. آیا مدیر سینما می‌تواند به این جایزه افتخار کند و بگوید من باعث شدم این اتفاق بیفتد. ظاهرا در خفا می‌گوید یا بعد از انتخاب شدن می‌گوید. یا خود فیلمساز می‌تواند بگوید که سیستم برای ساخت این فیلم به من کمک کرد. گاهی اوقات ممکن است فیلم‌های خوبی هم ساخته شده باشد اما دلبستگی ایجاد نشده. حلقه ارتباط صحیح به وجودنیامده است اما فیلم‌ها ساخته می‌شوند. اینکه چگونه ساخته می‌شوند نکته مهمی است مدیریت کاری کرده است که در کشور فیلم ساخته شود. اما بهترین حالت این است که دلبستگی دوطرفه ایجاد شود.
شما فکر می‌کنید دلیل اینکه سینماگران به کمک فیلم رستاخیز نمی‌آیند چیست؟
به دو دلیل: یا به اکران فیلم اعتقادی ندارند یا همبستگی که باید؛ وجود ندارد. به نظر من اهالی سینما به اکران فیلمی مثل رستاخیز حتما اعتقاد دارند حتی کسانیکه فیلم را ندیدند. تنها به یک دلیل اینکه فیلمی‌ست که همه مجوز‌هایش را گرفته است.
زمانی که شما مدیر خانه سینما بودید می‌گفتید دوره مدیریت آقای شمقدری ما می‌دانستیم که باید جلوی خانه سینما جمع شویم و از آن دفاع کنیم اما امروز نمی‌دانیم کجا باید جمع شویم؟
منظور من لزوماجمع شدن فیزیکی نیست بلکه‌‌ همان پشتوانه آحاد را داشتن است که شیوهای مخصوص خود را دارد. اما زمانی هست که عزم مدیریت این نیست و ما می‌فهمیم که قرار نیست این اجتماع شکل بگیرد. آن موقع فرمول برعکس می‌شود. حتی گاهی کسی با این ماموریت می‌آید که مواظبت کند افراد موثرجمع نشوند.
اگر قرار بود کسی سکان هدایت سینما را به دست بگیرد که بیشترین کارآمدی را برای این سینما در بحران موجود داشته باشد؛ شما کدام گزینه را انتخاب می‌کردید و به اعتقادتان چنین فردی ابتدا باید از کجا و چه موضوعاتی شروع می‌کرد؟
مگر سینما بی‌مدیر است؟ آقای ایوبی فرد باهوشی‌ست و آشنایی زیادی با مقولات فرهنگی دارند. زمانی که ایشان در فرانسه رایزن فرهنگی بود از معدود رایزن‌های فرهنگی بسیار فعال بود. من که به عنوان مسئول فارابی می‌رفتم می‌دیدم ایشان توانایی برقراری ارتباط مدیران فرهنگی ایران با مدیران سطح بالای فرانسه را دارند و آن‌ها آقای ایوبی را می‌شناختند. این بدان معناست که ایشان توانسته بود جایگاه مناسب را پیدا کند. ایشان پیام‌ها رابه خوبی دریافت می‌کنند. اینکه شیوه‌ای که من در ذهنم دارم ایشان بپسندند یک نکته است و اینکه بپسندند و اجرایی شود؛ نکته دوم است. این می‌شود فرق توانایى و روش‌های انسان‌ها با یکدیگر.

مردم سالاری/مدير هنري و رهبر ارکستر سمفونيک تهران:
 خريد ساز به نقطه ضروري رسيده است 
علي رهبري درباره خريد سازهاي جديد براي ارکستر سمفونيک با وجود رديف بودجه‌اي که براي اين مجموعه در نظر گرفته شده است به مهر گفت: وقتي اسفند ماه سال گذشته وارد ايران شدم، مدير وقت دفتر موسيقي وزارت ارشاد (پيروز ارجمند) به من گفت قرار است فقط تعدادي تيمپاني خريداري شود که من گفتم اگر امکان دارد قبل از خريدِ اين سازها من حتما آنها را ببينم ولي تا به امروز هيچ‌کس نه سازي به من نشان داده و نه کسي درباره ماجراي خريد سازهاي جديد با من صحبتي کرده است.

http://media.mehrnews.com/d/2015/03/03/3/1610224.jpg?ts=1448516263924

اين آهنگساز و رهبر ارکستر تاکيد کرد: براي خريد سازهاي جديد براي ارکستر سمفونيک تهران لازم است با من مشورت شود که تاکنون چنين چيزي اتفاق نيفتاده و من نيز نمي‌دانم بايد با چه مديري درباره اين موضوع صحبت کنم. وي ادامه داد: چهل سال پيش وقتي به ارکستر سمفونيک تهران وارد شدم يک کارخانه بزرگ انگليسي از من دعوت کرد که سازهاي آنها را خريداري کنم، وقتي هم اين آقايان من را به کارخانه‌شان بردند به آنها گفتم سازهايي که شما مي‌سازيد به درد ارکسترهاي شهرداري در خيابان مي‌خورد و من در نهايت به کشور آلمان رفتم و از آنجا با کيفيت‌ترين سازها را خريداري کردم.

الان هم اگر روزي به لطف خداوند بزرگ بودجه‌اي باشد که بتوان با آن ساز جديد خريداري کرد، اين اقدام بايد با نظارت کامل صورت گيرد. ضمن اينکه هم اکنون خريداري ساز جديد براي ارکستر سمفونيک تهران امري لازم و ضروري است و بايد هر چه سريع‌تر اقدام کرد.

مدير هنري ارکستر سمفونيک تهران در بخش ديگري از صحبت‌هاي خود درباره انتقادهايي که طي ماه‌هاي گذشته از نحوه مديريت وي صورت گرفته است، توضيح داد: من يک عمر مدير هنري ارکسترها بودم و در اين مدت هم رفيق‌بازي نکردم و تلاش کردم به سهم خودم به بهترين شکل ممکن کاري را که به من محول شده است، انجام دهم. درباره کساني که به نوعي دشمنان من در عرصه موسيقي هستند فقط مي‌توانم به اين نکته اشاره کنم که «دشمن دانا بهتر از دوست نادان است». البته من فکر مي‌کنم دشمنان من را روي هم بگذاريد 10 نفر بيشتر نمي‌شود. وي افزود: دوستان من همه رسانه‌ها هستند که با نقدها و نظرهاي خود همراه هميشگي‌اند، يعني چيزي که مسوولان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي‌آرزوي آن را دارند به من مجاني هديه شده است. دوم 130 نفر نوازنده و خواننده کر است که همگي رفقاي درجه يک من هستند که عقيده کوچک ترين آنها مهم تر از بسياري از استاداني است که از همان اول دائما ما را نقد مي‌کردند و حتي سر کنسرت هم نمي‌آمدند. اتفاقا برخي از اين دوستان افرادي بودند که 10 سال پيش آرزو داشتند بنده در خدمت ارکستر سمفونيک تهران باشم اما حالا حتي نمي‌آيند به بچه‌هاي ما تبريک بگويند که شما اکنون به جايي رسيديد که کشورهاي چين و اتريش براي اجراي برنامه از شما دعوت رسمي ‌مي‌کنند.

رهبري در بخش ديگري از صحبت‌هاي خود به ترک‌کرده‌هاي مجموعه ارکستر سمفونيک تهران که با عنوان اختلاف با وي از بدنه ارکسترها خارج شده‌اند اشاره و تصريح کرد: فکر نمي‌کنم که حتي يک نفر به دليل مشکل مستقيم با شخص بنده ارکستر را ترک کرده باشد. کسي که کار خود را بلد است مشکلي هم برايش به وجود نمي‌آيد. به عنوان نمونه همين آقاي برديا کيارس نه تنها با بنده مشکلي ندارد بلکه در انجام امور ارکستر همراهي هم مي‌کند. من هم اکنون مي‌توانم 75 نفر را اسم ببرم که مانده‌اند و با نظم کامل کارهاي لازم را انجام مي‌دهند.

رهبر ارکستر سمفونيک تهران در پايان تاکيد کرد: چند نفر به دلايل مختلف ارکستر ما را ترک کرده‌اند زيرا به آنها برخورده که من به آنها گفتم کنار آن نوازنده کم‌سابقه‌تر بنشيند. ما هنرمندي داشتيم که دايي يک نوازنده بوده اما چون پسر خواهرش از او کوچک‌تر بود اما‌ با سطحي بالاتر و ما اين نوازنده جوان را کنار وي قرار داديم ناراحت شد و ارکستر را ترک کرده است.

مردم سالاری/فروش آنلاين تابلوهاي نقاشي در کلکسيون پاييزه گالري شمس 
هفتمين کلکسيون پاييزه گالري شمس با حضور 66 اثر از 35 هنرمند در حال برگزاري است. علي جمشيدي مدير گالري شمس درباره برگزاري کلکسيون پاييزه گالري شمس به هنرآنلاين گفت: کلکسيون پاييزه شمس طي 6 سال گذشته با هدف ارائه آثار جديد هنرمندان پيشکسوت و معرفي هنرمندان جواني که کارهاي خوبي دارند اما اسامي آنها کمتر در بازار فروش آثار هنري ديده شده است برگزار شده و امسال نيز طي همين روال هفتمين دوره آن برگزار مي‌شود.

وي درباره هفتمين کلکسيون پاييزه اين گالري بيان کرد: کلکسيون پاييزه امسال کاملا متفاوت از سال‌هاي گذشته است و فروش ما به صورت آنلاين انجام مي‌شود. چيزي حدود يکسال براي اين بخش زمان صرف شد و با برنامه‌ريزي که انجام داديم، همه مي‌توانند آثار را با مشخصات کامل در سايت ما ببينند و در همان جا نيز اقدام به خريد کنند. اين اولين بار است که فروش آنلاين تابلو به صورت حرفه‌اي و جدي به اين شکل کار شده است. مدير گالري شمس درباره تعداد هنرمندان و بخش‌هاي اين کلکسيون نيز اظهار کرد: در نمايشگاه آنلاين امسال 66 اثر از 35 هنرمند در دو بخش پيشکسوتان و هنرمندان جوان ارائه شده است که شامل بخش‌هاي مختلفي چون عکس، نقاشي، مجسمه و نقاشي خط مي‌شود.

جمشيدي با بيان اين که قيمت‌گذاري آثار به صورت کاملا کارشناسي انجام شده است درباره قيمت آثار گفت: اين نمايشگاه در دو بخش پيشکسوتان و جوانان برگزار مي‌شود، ارزان‌ترين تابلوي ما 350 هزار تومان است و بالاترين قيمت نيز 180 ميليون تومان متعلق به اثر سيراک ملکونيان است.

http://www.honaronline.ir/UserFiles/image/Bakhshizade/%D8%AC%D9%85%D8%B4-%D8%AF-2.jpg

وي عنوان کرد: 70 درصد هنرمنداني که در کلکسيون پاييزه ما حضور دارند از هنرمنداني هستند که با گالري شمس همکاري مستمر دارند. هدفمان از انجام اين کار اين است که هم بازار را داشته باشيم و هم گروه جديدي را به عنوان هنرمند به اين بازار معرفي کنيم. مدير گالري شمس با بيان اين نکته که با اضافه کردن بخش آنلاين به سايت گالري در هفته اول 150 هزار بيننده از اين نمايشگاه بازديد داشتند گفت: در طي سال هميشه فروش خوبي داشتيم اما چون فروش آنلاين امسال پديده نويي را شکل داده است ما تنها در هفته اول با بيش‌از 150 هزار بيننده از سايت روبه‌رو شديم و تاکنون از کشورهاي اروپايي، امريکايي و خود ايران بازديد‌کننده داشتيم. اين تعداد بيننده بسيار براي ما خبر خوشي است و نشان مي‌دهد که اين سبک از فروش مي‌تواند با اقبال خوبي روبه رو شود.

وي درباره اين نحوه فروش آثار هنري اظهار کرد: بايد فرهنگ فروش آثار هنري به صورت آنلاين در بين مردم جا بيفتد و مانند بسياري از کشورهاي پيشرفته اين اتفاق شناخته شود، اگر اين ماجرا ساماندهي شود و فرهنگ‌سازي درستي در اين زمينه صورت گيرد مي‌توانيم شاهد اتفاقات خوبي در طي سال‌هاي آينده باشيم. طي سال‌هاي گذشته بازار کارهاي هنري تغيير کرده و علاقمندان جديدي به آن اضافه شده‌اند.

جمشيدي با بيان اين که تحريم‌ها در طي اين ‌سال‌ها بر بازار هنري ما تاثير مستقيم داشته‌اند عنوان کرد: تحريم‌ها در طي اين سال‌ها باعث شد تا ما نتوانيم ارتباط اقتصادي با ساير کشورها داشته باشيم. اميدواريم با برداشتن تحريم‌ها اين ارتباطات خيلي بيشتر شود و بتوانيم شاهد رشد چشمگير خريد و فروش آثار هنري در داخل و خارج از کشور باشيم. در شرايط فعلي آگاهي مردم به اين قسمت از هنر بالا رفته است. هرچند هنوز شرايط خوبي نداريم و به زمان بيشتري نياز است، اما در تمام بخش‌ها تحريم سايه انداخته و بخش هنر نيز از اين قاعده مستثني نيست.

وي با اعلام اين خبر که در صورت استقبال از فروش آنلاين اين زمان تمديد مي‌شود گفت: زمان نمايشگاه عمدتا از ابتداي پاييز آغاز مي‌شود و تا پايان آذرماه ادامه دارد اما امسال اگر با استقبال روبه‌رو شويم اين زمان را تمديد خواهيم کرد.

وطن امروز/گفت‌وگوی «وطن امروز» با امیر کربلایی‌زاده، هنرمند طناز تلویزیون و تئاتر
به استواری مدافعان حریم عشق
مرتضی اسماعیل‌دوست: سال‌هاست که امیر کربلایی‌زاده بی‌حاشیه در صحنه تئاتر کشور نقش‌آفرینی می‌کند و جوایز بسیاری نیز حاصل تلاش‌های او در عرصه بازیگری بوده است. اما صفحه جلوه‌گری حضورش از مسیر برنامه خندوانه رقم خورد تا او که از پیشگامان استندآپ کمدی در ایران است، در مسابقه «خنداننده برتر» به مردم شناسانده شود. حضور کربلایی‌زاده در نمایش «سبز، سپید، سرخ» که با موضوع یکی از شهدای گرانقدر مدافع حرم است، بهانه‌ای برای گفت‌وگو با او شد و البته بخشی از گپ و گفتم با این کمدین، به برنامه خندوانه و ظرفیت‌های استندآپ کمدی در ایران اختصاص یافت.
 چگونه برای نقش‌آفرینی در نمایش «سبز، سپید، سرخ» انتخاب شدید؟
از طریق سیدعلی موسویان که دوستی دیرینه‌ای با هم داریم و در چند کار او بازی داشتم، برای نمایش «سبز، سپید، سرخ» انتخاب شدم. چگونگی انتخاب ایده نمایش هم بسیار جالب است؛ سیدعلی موسویان پس از اینکه پیشنهاد اجرای نمایشی در جشنواره تئاتر مقاومت را از آقای پارسایی دریافت کرد، به دنبال ایده‌ای برای اجرا بود که در روزهای نزدیک جشنواره، موضوع یکی از شهدای مدافع حرم از طریق تلگرام به دستش رسید و او بلافاصله این ایده را در 4 روز به نمایشنامه تبدیل کرد و با من برای حضور در این نمایش صحبت کرد که استقبال کردم. در واقع داستان براساس ایده‌ای واقعی با محوریت تشییع پیکر شهید مدافع حرم محمدتقی حسینی نوشته شده که به شکل اپیزودیک روایت می‌شود.

http://media.mehrnews.com/d/2015/07/29/3/1778625.jpg

 حضور در اثری با موضوع گرامیداشت شهدای مدافع حرم برای شما به عنوان یک هنرمند چه بار معنایی داشت؟
 برای حضور در نمایش «سبز، سپید، سرخ» حس خاصی داشتم و این را به دور از هرگونه وجه شعارگونه خدمت‌تان عرض می‌کنم، چون اصلا دوست ندارم گفته‌های من برای مخاطبان شکل متداول شعارگرایی داشته باشد. چون حرف دلم را می‌گویم و دوست دارم شما هم به شکل دلی به خوانندگان منتقل کنید. مشاهده حوادث پاریس که همزمان در 7 نقطه شهر حملاتی صورت گرفت و پیش از آن در لبنان چنین حادثه‌ای رخ داده بود، نشان‌دهنده این است که جهان ناامنی وجود دارد که کنترل آن برای بسیاری از کشورهایی که ادعای داشتن نهادهای قدرتمند دفاعی و امنیتی دارند، دشوار و امری پیش‌بینی‌ناپذیر است. حضور داعش در جهان ترس و وحشت به همراه آورده است و در این میان کشور ایران که در مرکز منطقه‌ای بحرانی قرار دارد، در امنیت و بدون هرگونه واهمه‌ای به سر می‌برد. این مساله به طور حتم مدیون رشادت‌ها و مقاومت‌های افرادی است که نمی‌گذارند دشمنان گامی به سمت ایران بردارند. خب! این مساله واقعا دست مریزاد به بچه‌های مدافع حریم کشور دارد. پس باید بدانیم با همه اختلاف سلیقه‌هایی که در کشور وجود دارد، دفاع از سرزمین و حرمت خاک وطن و دفاع از ناموس و اهمیت دین مساله‌ای غیرقابل چشم‌پوشی است. بنابراین فارغ از هرگونه گرایش سیاسی نباید از اهمیت مجاهدت مردان ارزشمندی چشم بپوشیم که با همه وجود در خاک سوریه، دشمن داعشی را پِرِس کردند و نگذاشتند جرأت پیشروی به خاک‌ما را داشته باشد.
 در واقع باید خود را مدیون جانفشانی چنین مردان ایثارگری بدانیم.
 اینها افراد فراموش‌نشدنی این سرزمین هستند که جان‌شان را برای امنیت ما در طبق اخلاص گذاشته‌اند، از طرفی براساس اعتقادات عمیقی که دارند از حرم حضرت زینب(س) دفاع می‌کنند و از سویی براساس عرق ملی جانانه در آنجا مبارزه می‌کنند. خیلی خودمانی بگویم که مرد قهرمان ایرانی در همان خاک سوریه به داعشی‌ها می‌گوید تویی که خیلی ادعا داری نمی‌گذارم جرأت نزدیک شدن به ایران را به خودت بدهی. این برای من به عنوان یک ایرانی خیلی لذت‌بخش است که سرداران مجاهد ما نسخه داعشی‌ها را همانجا پیچیدند!
 و این مجاهدت‌ها با همه ابعاد والای انسانی، موجب غرور هر ایرانی خواهد شد.
بله! همین‌طور است. به نظرم به دور از هرگونه جبهه‌گیری، هر ایرانی باید نسبت به این مساله احساس غرور کند و اگر کسی با‌انصاف باشد متوجه خواهد شد که با توجه به وضعیت فعلی جهان، امنیت کامل ما به خاطر وجود یکسری افراد جان برکفی است که بدون ‌ریا و بزرگنمایی، جانشان را برای حراست از ایران گذاشته‌اند. این مردان مدافع دقیقا مانند بچه‌های جبهه هستند که بی‌هیچ چشمداشتی و با کمترین امکانات کار بزرگی کردند که هنوز هم تصور عمق اقدامات‌شان برای برخی‌ها و حتی من هنرمندی که می‌خواهم کار دفاع‌مقدسی کنم، دشوار است. متاسفم برای برخی مسؤولانی که آنقدر نامناسب به مساله دفاع‌مقدس پرداختند که به جای نزدیکی موجب فاصله نسل‌های بعدی با این مفهوم ارزنده شدند، در صورتی که در کشورهای دیگر مانند روسیه که نزدیک ما است، شما مجسمه‌های بسیاری از فاتحان جنگ را می‌بینید که چقدر برای نسل‌های بعدی ارزش دارند و مبارزان ملی خود را همچون قهرمانانی ماندگار دوست دارند.
 به نظر می‌رسد برخی هنرمندان نتوانسته‌اند رسالت خود را در برابر این مردان جان برکف انجام دهند. در صورتی که غرب براساس قهرمانی خیالی، فیلم «میهن‌پرست» را می‌سازد!
همین‌طور است که می‌فرمایید. متاسفانه آنقدر فضای هنری نامناسب شده که اگر شخصی براساس باور خود بخواهد درباره مسائل دینی و ملی حرف بزند، متهم به نان به نرخ روز خور بودن و رانتی بودن و امثال آن می‌شود، در صورتی که خدایم شاهد است من در این سال‌ها تنها با حضور روی صحنه و تلاش خود ارتزاق کرده و از سوی کسی حمایتی نشده‌ام که این حرف‌ها را می‌زنم.
 حتی شاهد بوده‌ایم برخی هنرمندان به دلیل حضور در اثری ارزشی بایکوت شده یا تهدید به قطع همکاری شده‌اند!
بله! متاسفانه چنین اتفاقاتی می‌افتد. اما من برای کاری که انجام می‌دهم تعصب دارم و با تمام دلم نمایش «سبز، سپید، سرخ» را بازی کردم و درود می‌فرستم به همه کسانی که برای امنیت سرزمین و ناموس و خاک کشورم تلاش می‌کنند تا خانواده امثال من در امنیت باشند و مردم بی‌هیچ ترسی از بابت وقوع حادثه‌ای به‌راحتی زندگی کنند. برای یک هنرمند، پزشک، مهندس و همه افراد این کشور واجب است حداقل این مساله را بدانند که برخی آدم‌ها واقعا از جان‌شان مایه می‌گذارند. بر ما لازم است قدردان افرادی باشیم که چندان نامی از آنها برده نمی‌شود و بی‌ادعا دارند از این سرزمین دفاع می‌کنند. همان‌طور که گفتم این بچه‌های مدافع حرم و امنیت همانند بچه‌های جنگ به دنبال مطرح شدن نیستند و باید سپاسگزارشان باشیم. البته در همه جای دنیا افرادی هستند که از مساله جنگ سوء‌استفاده می‌کنند و در واقع به دنبال موقعیت‌های خاصی برای خود هستند اما این موضوع نباید باعث شود عظمت و شجاعت مردان واقعی جنگ نادیده گرفته شود.
 البته مردان ایثارگر در حافظه تاریخ ماندگار خواهند بود.
بله! زمان همه چیز را مشخص خواهد کرد و دلاوری‌های مردان بی‌ریا و واقعی جبهه‌ها فراموش نخواهد شد. همان‌طور که شهید دوران‌ها و شهید خرازی‌هایی بودند که با شجاعت به قلب دشمن می‌رفتند، امروز هم سرداران و سربازانی داریم که بی‌هیچ ترسی با همه شجاعت به حفظ حریم این سرزمین می‌پردازند، در واقع مدافعان حرم از نسل همان افراد جبهه و جنگ هستند که همچنان استوار باقی مانده‌اند.
 درباره شهدای مدافع آثار هنری چندانی نداشته‌ایم! مسؤولان فرهنگی از نمایش «سبز، سپید، سرخ» چه حمایتی کردند؟
به‌رغم امکاناتی که جشنواره تئاتر مقاومت و جشنواره خمسه برای اجرای این نمایش فراهم کرده است احساس می‌کنم خیلی بیشتر از اینها باید به نمایشی که خیلی متعهدانه به بحث‌های روز می‌پردازد، توجه شود، چراکه ساعتی که برای نمایش انتخاب شده اصلا زمان مناسبی نیست. ما نباید فقط شعار بدهیم، در مرحله عمل هم نیاز است حرکتی انجام شود. باید از افرادی که می‌توانند اینگونه موضوعات را به‌خوبی بنویسند، حمایت شود. خودتان می‌دانید که مرحله نگارش چقدر سخت و حساس است و نوشتن کار هر کسی نیست. شاید برخی‌ها بتوانند در هر موضوعی چیزی بنویسند اما برای نگارش نمایشنامه‌های حرفه‌ای و ارزشمند و اجرای آثار شایسته نمی‌توان به هر کسی استناد کرد.
 بپردازیم به بخش مهمی از فعالیت‌های‌تان که درباره اجرای استندآپ کمدی است. برخلاف بسیاری از افرادی که در مسابقه «خنداننده برتر» حضور داشتند، خیلی جدی آن را دنبال می‌کنید. از چه زمانی به این فرم اجرایی رسیدید؟
من ادعای این را دارم اولین کسی هستم که استندآپ کمدی را در ایران به صورت حرفه‌ای اجرا کردم. در اولین اجرا در سال 1392 که در کافه‌هایی در میدان ولیعصر(عج) و یوسف‌آباد بود بسیاری از بزرگان هنر مانند گلاب آدینه، امین تارخ، مهران احمدی و هدایت هاشمی به تماشا نشستند. در آن زمان استندآپ کمدی اصلا جایی در ایران نداشت و مطرح نشده بود و من به عنوان کسی که دغدغه این کار را داشتم سعی کردم براساس تئوری‌ها و تفکرات خود آن را اجرا کنم و به دنبال این بودم که شیوه درست استندآپ کمدی را جا بیندازم.
 البته سال‌ها بود شاهد برخی اجراها به شیوه‌ای سطحی از استندآپ کمدی بودیم!

http://media.mehrnews.com/d/2015/07/29/3/1778626.jpg

بله! یکسری از دوستان بودند که در برنامه‌های جشن نهادها و در تلویزیون می‌آمدند و تقلید صدا می‌کردند یا خیلی حرفه‌ای و طنازانه جوک تعریف می‌کردند! در صورتی که استندآپ کمدی با این مقولات خیلی تفاوت دارد.
 از نگاه شما که به شکلی حرفه‌ای استندآپ کمدی را دنبال می‌کنید، چه تعریف و مختصاتی از آن می‌توان ارائه کرد؟
استندآپ کمدی شکل و اجرای مستقلی دارد و براساس تعریف یک خطی که من در ذهن دارم، بیان انتقادی مسائل و رفتارهای اجتماعی، سیاسی و دیگر مقولات زندگی با زبانی طنازانه است. نحوه اجرای آن هم با ابزارهای بازیگری میسر می‌شود و با تاک شو فرق دارد که یک نفر فقط بخواهد حرف بزند و خاطره‌ای را بیان کند. در استندآپ کمدی باید بتوان با استفاده از ابزار بازیگری یعنی بدن، حس، تخیل، وانمود کردن و تقلید به بیان انتقادات پرداخت. در واقع در پس خنداندن مردم باید بتوان تفکر را هم تزریق کرد. مثلا وقتی درباره مصرف آب حرف می‌زنیم باید بتوانیم ضمن ایجاد جذابیت در ارائه، معضلات را هم گوشزد کنیم.
 آیا به دنبال این بوده‌اید اجرای استندآپ کمدی را که از غرب آمده است، ایرانیزه کنید؟ چرا که ما در ایران فرم‌های اجرایی مشابهی همچون نقالی و نمایش رو حوضی داشته‌ایم.
من ضمن توجه به مساله ایرانی بودن کار بیشترین تلاش خود را صرف استفاده از ابزار بدن کردم تا به شکلی از استندآپ کمدی از نوع ایرانی برسم. در واقع با توجه به اینکه مردمان ما همانند دیگر کشورهای شرقی به دلیل نوع فرهنگ و باور خود، نگاهی تصویری‌تر نسبت به وجه گفتاری یا نوشتاری دارند، سعی کردم قالبی تصویری به کارهایم ببخشم. مثلا یکی از استندآپ کمدی‌ها در برنامه خندوانه درباره رفتارهایی که موجب عادت در ما می‌شود، بود یا اجراهایی که درباره مصرف آب یا دروغگویی انجام شد. من در برنامه خندوانه به دلیل عام بودن آن سعی کردم موضوعات و رفتارهای اجتماعی را مطرح کنم. البته با توجه به اینکه در کشورهای دیگر یکی از موضوعات مورد استفاده در استندآپ کمدی‌ها بحث روز سیاسی است، امیدوارم در آینده بتوانم چنین مساله‌ای را هم در اجراهای خود داشته باشم.
 در واقع استندآپ کمدی به عنوان هنری پاپیولار، قابلیت نزدیکی بسیاری با دغدغه‌های مردم دارد.
در بسیاری از کشورها این هنر بسیار طرفدار دارد، چرا که مسائلی را مطرح می‌کنند که مردم با آن مواجهند. از طرفی این نوع اجرا نیاز به هیچگونه طراحی صحنه و لباس خاصی ندارد و انگار یکی بین مردم نشسته و دارد با هنر خود با آنها حرف می‌زند. البته فردی که به زبان مردم اجرا می‌کند نیاز به دانستن یکسری مسائل هنری مانند ریتم، تمپو و اتمسفر دارد. تعریف کردن جوک با اجرای استندآپ کمدی فرق دارد،
اگرچه می‌تواند بخشی از استندآپ کمدی هدفمند باشد. اگر تماشاگری ضمن لذت بردن از اجرا، با ذهنی روشن سالن را ترک کند، آن زمان است که استندآپ کمدین اجرای موفقی داشته است.
 در فکر این بوده‌اید که برای ارتقای نگاه مردم به اجراهای استندآپ کمدی، سالن‌هایی ویژه برای آن در نظر گرفته شود تا برنامه‌هایی ثابت در آن اجرا شود؟
پیرو گفته‌های شما برای اولین بار در اینجا اعلام می‌کنم که ان‌شاء‌الله در تاریخ‌های 3 تا 5 دی‌ماه که مصادف با ایام فرخنده‌ تولد حضرت محمد(ص) و هفته وحدت است، اجرای استندآپ کمدی خواهم داشت. در این برنامه اجرای مستقل استندآپ کمدی خواهم داشت که به احتمال زیاد در سالن فرهنگسرای ابن‌سینا در یوسف‌آباد خواهد بود. تلاشم بر این است که در این اجرا به مسائل روز مانند داعش بپردازم. این اجرا مقدمه‌ای است بر پیشنهاد شما که به‌تدریج مردم را برای تماشای استندآپ کمدی در سالن‌های ویژه آماده کنیم. امیدوارم شرایط ایجاد سالنی مخصوص این نوع اجرا فراهم شود و به طور حتم پیگیر فراهم شدن سالنی به شکل ثابت خواهم بود که حتی بتوان به آموزش و تربیت استندآپ کمدین در آن پرداخت. من روز اول هم که این کار را شروع کردم با این هدف بوده که شبی 100 استندآپ کمدین در تهران به روی صحنه بروند.
 در این میان برنامه خندوانه نشان داد که می‌توان به دور از هرگونه کمدی سخیف، مردم را جذب فضایی سرخوشانه کرد و سالم خندید!
بله! خندوانه نشان داد که می‌توان به دور از هرگونه توهین به بیان مسائل پرداخت و مسائل شرعی و عرفی و اخلاقی را هم رعایت کرد. این برنامه نشان داد که ما به دور از هرگونه رفتار غیراخلاقی می‌توانیم شاد باشیم و شادی حق مردمی است که سال‌ها روی پای خود ایستاده‌اند. به نظرم دیگر زمان آن رسیده که برای شادی مردم سرمایه‌گذاری بیشتری کنیم. مردم ما دوران سختی را با اقتدار پشت سر گذاشتند. همین مساله تحریم می‌تواند خیلی از کشورها را به زانو درآورد اما مردم ایران ایستادگی کردند و حالا مردم نیاز به برنامه‌هایی شاد و امیدآفرین دارند. برنامه خندوانه هم یکی از برنامه‌هایی بود که طیف‌های مختلف مردم را دعوت کرد و موجب شادی مردم و زمینه‌ساز انتقادات سالم در جامعه شد. این در حالی است که برخی‌ها به دنبال تفرقه‌افکنی در جامعه هستند و سعی می‌کنند بین مردم تفرقه ایجاد کنند.
 شما در برنامه خندوانه ایده‌های خود را برای گروه سازنده مطرح می‌کردید و اگر برای سری جدید این برنامه دعوت شوید باز هم حضور می‌یابید؟
بله! چراکه نه؟ خندوانه برنامه‌ای بسیار موفق بود و رامبد جوان خیلی خوب عمل کرد و توانست با مردم ارتباط برقرار کند. من هم در برنامه‌هایی که حضور داشتم همه سعی خود را برای اجرای مناسب و کمک به پیشرفت استندآپ کمدی به کار بردم. در خندوانه اتاق ایده‌ای وجود داشت که برنامه براساس آن پیش می‌رفت اما اگر پیشنهادی هم داشتیم استقبال می‌کردند.

http://s3.picofile.com/file/8210917350/45821.jpg
 شکل‌های متفاوتی از اجرا را در مسابقه «خنداننده برتر» شاهد بودیم که برخی از آنها بیشتر خاطره‌گویی بود تا استندآپ کمدی! از دیدگاه شما بهترین اجراهای حرفه‌ای که به مختصات استندآپ کمدی نزدیک باشد، از آن چه کسی بود؟
من آن برنامه را مسابقه استندآپ کمدی نمی‌دانم و باید این را در نظر بگیریم که اسم برنامه هم استندآپ کمدین برتر نبود و «خنداننده برتر» نام داشت! یعنی کسی که بتواند بیشتر مردم را به هر طریقی بخنداند. به نظرم بخش‌هایی از اجرای امیرمهدی ژوله، سجاد افشاریان و شقایق دهقان به استندآپ کمدی نزدیک‌تر بود. در واقع هر کدام از دوستان به بخش‌هایی پرداختند و هیچ کدام استندآپ کاملی را اجرا نکردند، همان‌طور که خودم هم به اجرای کاملی نرسیدم. اگر براساس خاطره‌گویی باشد، علی مسعودی خیلی قشنگ تعریف کرد اما خودش می‌داند که آن اجرا استندآپ کمدی نبود، چراکه ما هنوز به دنبال تجربه‌اندوزی و رسیدن به تعریف مشخصی از اجرای درست هستیم.


منبع: بولتن نیوز

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین