به گزارش بولتن نیوز، در روزگار ما نیز روزنامه های موجود با گرایشات سیاسی و فکری گوناگون، دست به این کار زده و در قالبهای مختلف، به مسائل فرهنگی می پردازند. اما نکته اینجاست که این همه تولیدات فرهنگی منتشر شده در روزنامهها برای دیده شدن پا به این جهان گذاشته اند. به عبارت دیگر، مطلبی که دیده نشود گویی اصلاً تولید نشده است. اما آیا با حجم انبوه سایتها و مجلات و روزنامهها و رسانههای مختلف دیگری که وجود دارد، میتوان به همه آنها پرداخت و مطالب شان را از نظر گذراند؟ جواب معلوم است…
به همین دلیل ما در بولتن نیوز سعی کردهایم تا از این به بعد و در قالب صفحه«فرهنگ در رسانه»به بازخوانی و بازنشر اصلیترین مطالب فرهنگی روزنامهها بپردازیم. به عبارت دیگر، «فرهنگ در رسانه»تلاشی است برای تبلور روزانه تراوشات فرهنگی روزنامه های کشور. تا به این طریق، حداقل اصلیترین مقولات فرهنگی که در روزنامهها منتشر شده است، توسط مخاطبین دیده شود. البته ما از همین جا، دست همکاری خود را به سمت همگان دراز کرده و از همه کسانی که تمایل دارند به انحای مختلف در این زمینه به ما کمک کنند، دعوت میکنیم تا در کنار ما، به ارتقای صفحه«فرهنگ در رسانه»کمک کنند.
آرمان، آفتاب یزد، ابتکار، اعتماد، افکار، اطلاعات، ایران، تفاهم، جام جم، جوان، جمهوری اسلامی، حمایت، خراسان، راه مردم، حمایت، روزان، رویش ملت، سیاست روز، شرق، شهروند، قانون، قدس، کیهان، مردم سالاری، وطن امروز و همشهری روزنامه هایی هستند که روزانه به آنها پرداخته و سعی می کنیم گلچینی از بهترین های آنها را در یک سبد فرهنگی به خدمت شما عرضه کنیم.
***
آفتاب یزد/رضا عطاران به تلویزیون برمی گردد
مهران مهام از جمله تهیه کنندگانی است که ژانر کاریش را در مدیوم تلویزیون تعریف کرده و مانند برخی از همسلکان خود نبوده که در روزهای بی پولی از تلویزیون به شبکه خانگی یا سینما برود و در زمان حل مشکلات مالی مجددا به تلویزیون بازگردد. به گزارش سینما ژورنال، او این روزها مشغول کار روی طرح سریالی است با عنوان «ویلا» که در صورت به نتیجه رسیدن برای نوروز۹۵ تولید میشود. مهام با اشاره به این طرح به سینماژورنال می گوید: طرحی داریم که بناست با حضور مرضیه برومند به تولید برسد. این طرح «ویلا» نام دارد که در حال نگارش فیلمنامه ابتدایی آن هستیم. مهام اما در بخش دیگری از سخنانش از برنامه اش برای بازگرداندن عطاران به تلویزیون پرده برمی دارد. وی با اشاره به اینکه در همه این سالهای دوری عطاران از تلویزیون روابطشان مانند قبل صمیمانه بوده بیان می دارد: عطاران رفیق قدیمی من است و اتفاقا خودم بیشتر از هر شخص دیگری کارهای سینمایی او را دنبال کرده ام چون فکر می کنم او بازیگری است که باید همه مدیومها را تجربه کند. وی ادامه می دهد: الان عطاران در نقطه ای قرار گرفته که به نظرم تقریبا تمامی نقشهایی را که می شد در سینما تجربه کرده و میتواند به تلویزیون بازگشته و یک سریال خوب دیگر برای رسانه ملی بسازد. این مسئله را با خودش هم مطرح کرده ام و او نیز موافقتش را اعلام کرده است. مهرام مهام می افزاید: در حال فراهم آوردن مقدمات بازگشت رضا به تلویزیون هستم. به زودی نشستی را با حضور مدیران رسانه ملی و رضا برگزار خواهیم کرد تا عطاران به خانه اولش که تلویزیون است بازگردد. این تهیه کننده خاطرنشان می سازد: برنامه ریزی ام این طور است که امسال نشست مشترک میان عطاران و مدیران رسانه ملی را برگزار کنیم و موافقتهای لازم برای ساخت یک سریال را بگیریم و انشاءالله سال آینده اولین سریال عطاران بعد از هشت سال دوری از تلویزیون کلید بخورد. مهام البته به نکته جالبی هم درباره محدودیتهای مالی این سالها که سدّ راه بازگشت چهره هایی چون عطاران و مدیری به تلویزیون بوده اشاره می کند. وی می گوید: در سینما و شبکه خانگی سرمایه گذارانی هستند که به عشق یک عکس یادگاری گرفتن با فلان هنرپیشه کلی هزینه میکنند و همین میشود که دستمزدهای بالایی هم به بازیگران پیشنهاد کنند. وی ادامه می دهد: بدیهی است که در تلویزیون از چنین دستمزدهایی خبری نیست و چهره هایی چون عطاران و مدیری هم وقتی میخواهند در تلویزیون کار کنند باید این محدودیت را قبول کنند. چرا؟ چون آنها هر چه دارند از تلویزیون است. تلویزیون بود که شرایط رشد و اشتهار آنها را فراهم کرد و حالا آنها هم در بازگشت به تلویزیون باید شرایط مالی خاص و محدودیتهای رسانه ملی را رعایت کنند. این تهیه کننده تاکید می کند: البته که محدودیت مالی به معنای این نیست که آنها رایگان برای رسانه ملی سریال بسازند اما باید با چارچوبهای مالی تلویزیون کنار بیایند که با شعور و درکی که در این چهره ها سراغ دارم قطعا با این مساله کنار خواهند آمد.
افتاب یزد/«پرواز همای» سرانجام روی صحنه رفت
بهمن بابازاده: کنسرت «پرواز همای» پس از حرف و حدیثهای فراوان و لغو یکباره این برنامه در سالن وزارت کشور، سرانجام با صلاحدید برنامهگذارانش در تالار وحدت روی صحنه رفت. به گزارش موسیقی ما، این خواننده سه شنبه شب در حالی در تالار وحدت به اجرای برنامه پرداخت که «علی مرادخانی» دقایقی پیش از آغاز برنامه و در حالی که این خواننده و ارکستر بزرگش روی صحنه در حال تست صدا بودند، در تالار وحدت حضور پیدا کرد و پس از گپ و گفتی کوتاه با تهیهکنندگان این کنسرت، سالن اجرای برنامه را پیش از آغاز کنسرت ترک کرد. همای ابتدای برنامهاش را با قطعه «وطنم» آغاز کرد و پس از اتمام این قطعه، اثری در مدح شهدا را با ترجیع بند «پیوند جاودان است، خون برادرانم» اجرا کرد تا ابتدای برنامهاش را با ادای دینی به کشور و شهدای این سرزمین آغاز کرده باشد. این خواننده در ابتدای برنامهاش پس از خوشامد گویی به حضار، رو به جمعیت حاضر گفت: «گرامی میداریم یاد و خاطره هموطنانمان را که در منا جان باختند و ادای احترام میکنم به هنرمند گرامی سینمای ایران سرکار خانم «هما روستا» که در چند روز گذشته از بین ما رفتند. همچنین همنفس شمالی من «هادی نوروزی» هم از بین ما رفت و از همه شما بزرگواران خواهش میکنم به پاس احترام به این عزیزان سی ثانیه به پا خیزیم و سکوت کنیم.» پس از این آغاز احساسی، همای در ادامه سخنانش گفت: «تشکر میکنم از همه کسانی که تمام سعیشان را کردند که من روی صحنه بیایم و همه کسانی که همه سعیشان را کردند که من روی صحنه نیایم. اما حمایتهای شما باعث شد که من الان اینجا باشم و از این بابت خوشحالم و به شما و این مردم افتخار میکنم. برنامه را اگر اجازه بدهید ادامه میدهیم.» صحبتهای همای باعث شد جمعیت حاضر به تشویق این خواننده بپردازند تا کنسرت ادامه پیدا کند. همای قطعهای دو زبانه (آذری و فارسی) را به عنوان سومین قطعه اجرا کرد و در پایان این اثر رو به حاضرین گفت: «هر چند من رشتی هستم ولی ارادت ویژهای به آذریها دارم. از اعضای ارکسترم تشکری جانانه دارم که در این چند ماه ملتهب و پرفراز و نشیب با بیش از ۲۵ جلسه تمرین مداوم باعث شدند امشب با خیالی آسوده در کنار شما باشم.» قطعه «مادر» قطعه بعدی این برنامه بود که این هنرمند آن را به همه مادران و بانوان ایرانی تقدیم کرد. پس از اتمام این قطعه «همای» مادرش را در آغوش گرفت تا جمعیت حاضر به تشویق آنها بپردازند. در این بخش، همای و رهبر ارکسترش صحنه را ترک کردند تا «پاشا هنجنی» با تکنوازی پرحرارت «نی» فضای سالن را عوض کند. تسلط بالای هنجنی و قدرت فوق العاده در تکنوازی این ساز مورد توجه حاضرین قرار گرفت و حین اجرای برنامه این نوازنده، بارها و بارها مورد تشویق قرار گرفت.
«گرگ» قطعه پرطرفدار همای بود که با شعری از فریدون مشیری بخش بعدی این کنسرت را تشکیل میداد. در بخشی از ترانه این اثر آمده:
«در جوانی جان گرگت را بگیر!
وای اگر این گرگ گردد با تو پیر
روز پیری گرکه باشی همچو شیر
ناتوانی در مصاف گرگ پیر...»
«ساقی» دیگر قطعهای بود که از سوی این خواننده اجرا شد و نکته قابل توجه روی صحنه حضور یک هنرمند خطاط و خوشنویس بود که بدون توجه به نوازندهها و فضای سالن اشعار هر ترانه را خطاطی میکرد. در میانههای برنامه پرواز همای، نبود زمان کافی برای تهیه و چاپ بروشور برنامه را از جمله کاستیهای این کنسرت دانست و با معرفی کوتاهی از قطعاتش، از حاضرین خواست که حدود پانزده دقیقه آنتراکت داشته باشند و پس از اتمام آنتراکت با قطعه «در شب گیسوان تو» روی صحنه آمد تا شروع پارت دوم برنامه مورد استقبال دوستدارانش قرار بگیرد.
همای در ادامه ضمن تشکر از رهبر ایتالیایی ارکسترش «انریکو جرولا» گفت: «میخواهم تشکر کنم از یک نابغه ایتالیایی که به ما کمک کرد و رهبری ارکستر این کنسرت را پذیرفت. به خاطر این احترام از سوی انریکو تصمیم گرفتهایم که بخشی از یک اپرای معروف ایتالیایی را با حضور یک مربی و استعداد خوب ایرانی «حمید رضا شعبانی» به ایشان پیشکش کنیم.» با روی صحنه آمدن حمید رضا شعبانی، این خواننده در ابتدا به صورت انفرادی و با همراهی ارکستر اثری ایتالیایی را اجرا کرد و در ادامه نیز به صورت دو نفره با پرواز همای و نوازندگی پیانوی انریکو جرولا اثری دیگر را با اجرا و «اکت»های جالب دو نفره از سوی همای و شعبانی اجرا شد تا حاضرین در سالن شاهد اجرایی متفاوت که در بخشهایی از آن میشد سردرگمی و ناآشنا بودن مخاطب ایرانی را با این فضاها به خوبی از چهره حاضرین در سالن دید.
همچنین «همای» از اجرای اپرای «موسی و شبان» در آیندهای نه چندان دور در ایران خبر داد. این هنرمند در ادامه دست به ساز شد در ادامه قطعهای را نیز به پدرش و همه پدران ایرانی تقدیم کرد با اجرای چند قطعه دیگر نخستین اجرای برنامه در کشور پس از سالها فعالیت به اتمام رسید تا دوستداران این خواننده پس از کش و قوسهای فراوان شاهد کنسرت این خواننده در ایران باشند.
آفتاب یزد/علیباباچاهی:
کمتیراژی هم ما را ممیزی میکند
علیباباچاهی، شاعر سرشناس کشورمان با اشاره به شرایط فعلی بازار نشر و افت شمارگان کتاب در کشور، درباره کتابهای اخیر خود توضیح داد: «من عادت کردهام به تیراژهای محدودی که مخصوص تهران هستند. این کمتیراژی هم به ممیز دیگری تبدیل شده و من فکر میکنم هر شاعری که از جنس من مینویسد دچار آن است. ولی به هر حال مخاطب حرفهای، کتاب مورد نظرش را تهیه میکند و کتابهای من نیز در کتابخانه مخاطبانی که آثار من را دنبال کردهاند، وجود دارد.» وی در گفتگو با آنا همچنین با اشاره به کتابهای شعری که پرفروش میشوند گفت: «بدون اینکه اخم کنم میگویم که در همین جامعه شاعرانی هستند که کتابهایشان در طول یک هفته، ممکن است به چاپ سوم برسد. این یعنی مردم هنوز شعر میخوانند؛ حالا مطابق با ذائقه خودشان.» این شاعر پیشکسوت افزود: «شاید وضعیت بازار طوری شود که حتی ناشران من هم به سوی انتشار مجموعههای پرفروش بروند. این امر باعث نازل شدن جایگاه ناشران خوب نمیشود زیرا آنها رویکرد خود را با بخش مسلط انتخابهای خود و انتشار کتابهای برجسته و تاملبرانگیز اثبات کردهاند.» باباچاهی در پاسخ به این سوال که رویکرد شما مقابل محبوب شدن برخی مجموعه شعرها که شاید مطابق با ارزشهایی که شما در شعرهایتان در جستجویش هستید چیست، گفت: «انتشار مجموعه شعرهای پرفروش من را آزار نمیدهد. این دموکراسی است. ولی من به عنوان یک معلم که سالها کار کارگاهی کرده است، مسلما در هر لحظه سعی میکنم به ارتقاء فکر و ذائقه مخاطبان شعر کمک کنم.» وی از طرفی با بیان این مطلب که پایین آمدن تیراژ و فروش کتاب نمیتواند روی کار او تاثیر منفی بگذارد، اظهار داشت: «من تا لحظه آخر میسرایم و مینویسم؛ وگرنه حالم بد میشود. به همین خاطر شرایط بازار هیچ تاثیری بر کمیت آثار نگذاشته و نمیگذارد. اوضاع و احوال جامعه و بازار دیگر روی من تاثیر ندارد. مثل این است که بگویم قدِ 177 سانتیمتری من دیگر در این سن و سال تغییر نخواهد کرد. من مینویسم؛ حالا کی منتشر شود و چقدر مخاطب داشته باشد، نمیدانم.» شاعر مجموعه «اتاق بر آب راه میروم» درباره پیشروی در قلمرو شعر و تجربه مسیرهای تازه در سرایشهای تازهاش توضیح داد: «البته آدم نمیتواند مدام از خودش فاصله بگیرد. اگر این طور بشود، پس کی فرصت میکند با خودش ملاقات کند؟ ولی از سوی دیگر آثار تازه نباید تکرار حرفهای گذشته باشد. قطعا کار دیگر کردن بهتر از کار مکرر کردن است.»
ابتکار/وقتی سهراب سپهری «برند» میشود
یک هنرمند نقاش معتقد است، «برند» شدن نام سهراب سپهری در سالهای گذشته باعث شده است، اکنون آثارش بهعنوان گرانقیمتترین نقاش ایرانی در حراجیها به فروش برسد.
علی فرامرزی به بهانه سالروز تولد سهراب سپهری در گفتوگو با ایسنا، اظهار کرد: در یک نگاه کلی، وقتی یک هنرمند از یک حد بیشتر مطرح میشود، قیمت آثارش بالا میرود. این بالا رفتن ربط زیادی به کیفیت آثار هنری او ندارد. در این حالت کسی نمیتواند قیمت آثار هنرمند را از نظر محتوای هنری در نظر بگیرد، چون این هنرمند به یک برند تبدیل شده است.او ادامه داد: وقتی یک هنرمند «برند» میشود، فاکتورهای دیگری بهجز کیفیت و محتوا روی تعیین قیمت آثارش تاثیر میگذارند و آثار هنرمند صرفا از نظر هنری قیمتگذاری نمیشود.
این هنرمند همچنین بیان کرد: اینکه سهراب سپهری در آثارش نگاه خاص خود را پیاده کرده و در تکنیک و اجرا، نوع تفکر خاصش را میتوان یافت، غیرقابل انکار است. با این حال، شهرت این شاعر و هنرمند و تبدیل شدنش به یک برند روی قیمت آثارش در سالهای اخیر تاثیر زیادی گذاشته است. البته این موضوع فقط مختص هنرمندان ایرانی نیست و در همه جای دنیا وجود دارد.
فرامرزی ادامه داد: سهراب سپهری تا قبل از برگزاری حراجهای هنری و فروش آثارش در این رویدادها، بیشتر بهعنوان یک شاعر مطرح بود. آثار او از نگاه ویژهای که این شاعر در شعرهایش داشت نیز بهره بردهاند. به نظر من، نگاه عارفانهی او در تابلوهایش نیز وجود دارد و نگرش زمینیاش به هستیشناسی باعث شده، واقعیتهایی عادی مثل تنه درختان را با نگاه آرتیستیک خود تصویر کند.
او همچنین به تاثیر طبیعت محل زندگی و زادگاه سهراب در خلق آثارش اشاره و اضافه کرد: همانطور که طبیعت کاشان و کویر در شعرهای سهراب تاثیر گذاشته، او توانسته این خلاصگی را در نقاشیهایش هم به تصویر بکشد و نگاه ویژهای به طبیعت در آثارش داشته باشد.
سهراب سپهری 15 مهرماه 1307 در شهر کاشان متولد شد. او یکی از معروفترین شاعران معاصر ایران است. او از دانشکده هنرهای زیبا نشان درجه یک هنری داشت و نمایشگاههای زیادی از نقاشیهایش برپا کرد. فروش میلیاردی تابلوهای او در حراجیهای هنری سپهری را به گرانقیمتترین هنرمند ایران تبدیل کرده است.
ابتکار/ناگفتههایی از جایزه نوبل
نوبل ادبیات 2015 رو پنجشنبه برندهاش را میشناسد و همه دوستداران ادبیات میخواهند بدانند امسال آکادمی سوئدی این جایزه معتبر جهانی کدام نویسنده را برگزیده است. در این میان شاید بد نباشد اطلاعاتی را که کمتر درباره این جایزه منتشر شده، مرور کنیم.
جایزه نوبل ادبیات طی بیش از یک قرن برگزاری، همواره با جنجالهای کوچک و بزرگ همراه بوده است. بسیاری از کارشناسان و منتقدان ادبی معتقدند آکادمی نوبل به دلایل سیاسی و غیرادبی، نویسندگان بزرگی را از دریافت این جایزه محروم کرده که «مارسل پروست»، «جیمز جویس»، «ولادیمیر ناباکوف» و «خورخه لوئیس بورخس» سرشناسترین آنها هستند. هرچند بزرگانی چون «لئو تولستوی»، «هنریک ایبسن»، «امیل زولا» و «مارک تواین» نیز به دلایلی که مغایر وصیتنامه بنیانگذار آکادمی نوبل بود، از کسب این افتخار بازماندند. با این حال همچنان و همچنان، این که نوبل ادبیات به کدام نویسنده و از کدام کشور و زبان تعلق میگیرد حساسترین خبر دنیای ادبیات است.در این گزارش به چند نکته کمتر گفتهشده درباره این جایزه مهم ادبی میپردازیم:
جایزه دادن به خودیها
یکی از مشکلات خاصی که در نامزدی نویسندگان و فرآیند برگزیدن برنده نوبل ادبیات وجود دارد، عضو بودن برخی از نویسندههای کاندیداشده در آکادمی نوبل است. جالب است بدانید تمام شش نویسنده سوئدی برنده نوبل ادبیات از اعضای آکادمی بودهاند: «سلما لاگرلوف» سال 1914 عضو آکادمی سوئدی بود و در سال 1909 موفق به کسب جایزه نوبل شد. «ورنر فون هایدنشتام» برنده نوبل 1916 بود که بین سالهای 1912 تا 1940 با آکادمی نوبل همکاری داشت. «اریک اکسل کارلفلدت» بین سالهای 1904 تا 1931 عضو آکادمی نوبل بود و در سال 1931 جایزه نوبل را پس از مرگش دریافت کرد. «پار لاگرکویست» از سال 1949 تا 1974 عضو آکادمی بود و در سال 1951 به عنوان برنده این جایزه برگزیده شد. «هری مارتینسون» و «ایونید جانسون» سالها عضو آکادمی سوئدی نوبل بودند و در سال 1974 جایزه نوبل ادبیات را مشترکا دریافت کردند.
اسامی نامزدهای نوبل؛ این راز سربهمهر
شاید یکی از دلایل داغ شدن بازار حدس و گمانها درباره نامزدها و برنده نهایی جایزه نوبل، قوانین سفت و سخت آکادمی نوبل در پنهان نگاه داشتن هرگونه اطلاعاتی در این زمینه است. اعضای آکادمی سوئدی نوبل تا 50 سال بعد، حتی نام نویسندههایی را هم که برای دریافت این جایزه معرفی شدهاند فاش نمیکند. با این وصف ما اسامی نامزدهای 50 سال گذشته جایزه نوبل را در دست نداریم، اما با نگاهی به فهرستی که از سالهای پیش از آن به دست آمده میتوان به نویسندگانی اشاره کرد که تنها یکبار نامزد شدهاند و در همان نوبت موفق به کسب نوبل شدهاند.به گزارش وبسایت رسمی جایزه نوبل، «سولی پرودوم»، «رودولف اوکن»، «پائول هیسه»، «رابیندرانات تاگور»، «سینکلر لوییس»، «تئودور مومسن»، «لوییجی پیراندلو»، «پرل باک»، «برتراند راسل» و «ویلیام فاکنر» از جمله این چهرهها بودند که شانس یکبار در خانهشان را زد و همان یکبار کافی بود.
عدالت سوئدی؟!
«آلفرد نوبل» در وصیتنامه خود دیدگاهی بینالمللی را مطرح کرد و به هیچ ملیت خاصی برای برگزیدن برنده نوبل اشاره نکرد. او بر این باور بود که ارزشمندترین فرد باید انتخاب شود، چه اهل اسکاندیناوی باشد چه نباشد. با این حال آکادمی سوئدی نوبل ادبیات را میتوان برای برقرار نکردن عدالت طی سالهای متمادی، مورد انتقاد قرار داد؛ چرا که آنها تا سالها جایزه را اغلب به نویسندگان اروپایی اعطا میکردند.سال 1984 بود که دبیر دائمی آکادمی اعلام کرد از این پس بیشتر به نویسندگان غیراروپایی توجه میشود تا گسترهای جهانی برای جایزه نوبل تعریف شود. نگاهی به تاریخچه برندگان نوبل ادبیات نشان میدهد اعضای آکادمی سوییس توجه ویژهای به کشورهای اروپایی نشان دادهاند. از مجموع 108 برنده مهمترین جایزه ادبی جهان، تنها 29 نویسنده غیراروپایی بودهاند! علاوه بر این، آمار نشان میدهد کشور سوئد بیشتر از تمام کشورهای قاره آسیا سابقه کسب جایزه نوبل را دارد. در زیر زبانهای مختلف و تعداد جوایز نوبلی که به 111 برنده طی سالهای 1901 تا 2014 اعطا شده آمده است:انگلیسی 27، فرانسوی 14، آلمانی 13، اسپانیایی 11، سوئدی 7، ایتالیایی 6، روسی 5، لهستانی 4، دانمارکی و نروژی 3، چینی، یونانی و ژاپنی 2 و زبانهای بنگالی، چکی، فنلاندی، عبری، مجاری، صرب و کرواسی، ایسلندی، اوکیتانی، پرتغالی، عربی و ترکی هر یک، یک سهم در دریافت این جایزه داشتند.
روی مدال نوبل چه نوشته؟
مدالی که آکادمی سوئدی به برندگان بخش ادبیات اعطا میکند، به تصویر مرد جوانی منقش شده که زیر یک درخت برگبو نشسته و مدهوش گوش سپردن به صدای چنگ و ترانهای است که الهه هنر مینوازد و میخواند. زیر این تصویر خطی به زبان لاتین نوشته شده که اینگونه میتوان آن را ترجمه کرد: «و آنها که با تبحر نویافته خود زندگی روی زمین را بهبود میبخشند.»اینها کلماتی است که در ششمین ترانه کتاب «انهاید» نقل شده است. بیت کامل آن این است: «شاعرانِ محبوب پروردگار را ببین، مردانی که کلماتی شایسته قلب فوبوس (آپولو، خدای خورشید) را به زبان میرانند / و آنها با تبحر نویافته خود زندگی روی زمین را بهبود میبخشند.»نام چهره برنده نوبل هم زیر این تصویر و قطعه شعر حک میشود. طراحی این مدال توسط «اریک لیندبرگ» انجام شده است.
باز هم گمانه زنی درباره نامزدها
آکادمی نوبل همچون گذشته لیستی از نامزدهای این جایزه اعلام نمیکند و اسامی که اصولا به عنوان نامزدهای احتمالی این جایزه اعلام میشود بیش از همه بر مبنای حدس و گمانهای کارشناسان است. ممکن است گمانه زنیها -همچنان که سنوات گذشت- نامهایی را برجسته کنند، اما معمولا برنده نوبل ادبیات این نامها نیستند.امسال نیز گمانهها روی نویسندگانی آسیایی، آفریقایی، آمریکایی و اروپایی است. در میان این اسامی نامهای بسیاری است از جمله اسماعیل کاداره از آلبانیا، آسیه جبار از الجزایر، اسوتلانا آلکسویچ از بلاروس، کو اون از کره جنوبی، دیوید گراسمن و ریچارد فورد آمریکایی، علی احمد سعید مشهور به آدونیس از سوریه، نگوگی وا تیونگو از کنیا و نورالدین فرح نویسنده سومالیایی.اما میلان کوندرا، فیلیپ راث و هاروکی موراکامی همچون سال گذشته احتمالا مهمترین این اسامی باشند.
3 شانس اول نوبل 2015
در میان اسامی که به عنوان نامزدهای احتمالی جایزه نوبل 2014 مطرح شدند 3 اسم بیش از همه خود نمایی میکند. هاروکی موراکامی از ژاپن که در این سالهای اخیر، همیشه همچون امسال نامش مطرح بوده است. فیلیپ راث آمریکایی که در کارنامهاش همه جور جایزه پیدا میشود جز نوبل. و در آخر نویسنده اهل چک اما فرانسوی یعنی میلان کوندرا که از بزرگترین نویسندگان زنده جهان به شمار میرود.هاروکی موراکامی را در ایران نه تنها خوب میشناسند بلکه حسابی هم میخوانند، به طوری که بیراه نیست اگر بگوییم در جامعه ادبی ما تب موراکامیخوانی همچنان به قوت خودش باقی است. جدای از چند مجموعه داستان کوتاه از این نویسنده رمانهای مختلفی از موراکامی به ترجمه چند مترجم در بازار کتاب ایران یافت میشود، هر چند در این میان نام مهدی غبرایی بیش از همه دیده میشود. کافکا در کرانه، تعقیب گوسفند وحشی، پس از تاریکی و سرزمین عجایب بی رحم و ته دنیا از رمانهای موراکامی است که زبان فارسی ترجمه شدهاند مورد استقبال هم قرار گرفتند.فیلیپ راث هم در ایران نویسنده شناخته شدهای است. «خشم» به ترجمه فریدون مجلسی، «یکی مثل همه» به ترجمه پیمان خاکسار و چند اثر دیگر از او به فارسی ترجمه شده است. فیلیپ راث در سال 1933 در نیوجرزی آمریکا به دنیا آمد. به زعم بعضی از منتقدان، فیلیپ راث بزرگترین نویسنده زنده آمریکا است که البته کلکسیونی از جوایز ادبی را هم همراه خود دارد: جایزه ملی منتقدان کتاب، جایزه پن یا فاکنر، جایزه ملی کتاب آمریکا، پولیتزر، من بوکر، پرنس آستوریاس و جایزه فرانتس کافکا. شاید تنها جایزه مهمی که او صاحب آن نشده باشد جایزه نوبلی است که به کرات نامزد آن شده است.در پایان باید به سراغ میلان کوندرا رفت؛ نویسندهای بزرگ و تاثیرگذار که در ایران هم به خوبی میشناسندش. بار هستی، جاودانگی، هویت، شوخی، آهستگی، والس خداحافظی، خنده و فراموشی، زندگی جای دیگریست، هنر رمان و چند اثر دیگر از او، این نویسنده فرانسوی را نزذ مخاطبان فارسی کاملا شناس کرده است. کوندرا در چک به دنیا آمده است اما از سال 1975 به فرانسه مهاجرت کرده و به نوعی این کشور را به عنوان موطن خود انتخاب کرده است. او از سال 1981 به عنوان یک شهروند فرانسوی زندگی میکند و به همین زبان نیز آثار خود را مینویسد.
ابتکار/گفت و گوی «ابتکار » با فرح اصولی، نقاش معاصر؛
به همهی آرزوهای نوجوانیام رسیدهام
صفورا فتاحی- فرح اصولی در سال 1332 در زنجان متولد شد،. دیپلم نقاشی را از هنرستان زیبای دختران و لیسانس گرافیک را از دانشکده هنرهای زیبا اخذ کرد. فرح اصولی بیشتر به عنوان هنرمند نقاش و کمتر به عنوان همسر دوم کارگردانی صاحب نام (خسرو سینایی) شناخته شده است. شرکت در نمایشگاههای انفرادی،گروهی و گروه دنا، سابقه تدریس و دبیری نمایشگاه و دو سالانههای نقاشی از فعالیتهای اصولی به شمار میرود. وی نمایشگاههای متعدد در ترکیه، فرانسه، چین و ایران برگزار کرده و سبک خاص خود را به علاقمندان ارایه نموده است. گفتگوی ما با این هنرمند خلاق معاصر را در ادامه میخوانید.
سرکار خانم اصولی لطفا خودتان را به شیوه ای نو معرفی کنید.
نو نداریم، ما کهنهایم معرفیمان هم کهنه است (با خنده) . دوست دارم خودم را اینطور معرفی کنم که من یک نقاش هستم.نزدیک به چهل سال است کار میکنم و سبک کاریم هم خاص خودم است.سبکی با الهام از مینیاتور قدیم و خیلی منابع دیگر.سی و اندی سال است که این سبک را در پیش گرفتهام.
چه شد که به هنر نقاشی روی آوردید و از چه سنی به صورت جدی شروع به نقاشی کردید؟
من از 15 سالگی وارد هنرستان شدم . در همهی مسابقات نقاشی شرکت میکردم و جایزه میگرفتم .معمولا هم این جایزه دورههای آموزشی نقاشی در آموزشگاه هایی بود که هر کسی دوست داشت تجربه کند.اخرین باری که برای تعلیم رفته بودم بسیار انگیزه پیدا کردم و تشویق شدم که به شور حرفه ای وارد این رشته بشوم.گرچه از بچگی عاشق نقاشی بودم اما تا قبل از این تصمیم ،قصد داشتم در رشتهی ادبیات ادامه تحصیل بدهم.
به نظر شما هنر به چه شکلی میتواند در بلوغ انسان موثر واقع شود؟
اصولا بر طبق گفتهها و شنیده هایمان، هر گاه نیاز به تلطیف فضا باشد هنر را وارد آن فضا میکنند.حالا هر هنری که میخواهد باشد ،تئاتر، موسیقی، هنرهای تجسمی و ...هر جا وقوع جرم و تبهکاری زیاد باشد از هنر کمک میگیرند.خواه به صورت درخواست ارایه و یا استفاده از ارایهی سایرین صرفا جهت سرگرم شدن.آنجا که هنر وارد میشود میزان وقوع بزهکاری و خلاف کمتر میشود.چرا که هنر روح آدمی را تلطیف میکند و این که میتوان با هر موضوعی از آن همذات پنداری کرد بسیار لذتبخش وشیرین است.
بین آرزوهای دوران نوجوانی با موقعیتی که در حال حاضر دارید چقدر فاصله وجود دارد؟
تقریبا میتوانم بگویم هیچ فاصله ای وجود ندارد.در آن زمان من دو آرزوی بزرگ داشتم که به هر دو هم رسیدم، یکی اینکه نقاش شوم و دیگری تجربه حس شیرین مادر شدن بود.
به نظر شما داشتن تحصیلات مرتبط با حرفهی کاری تا چه اندازه در موفقیت شغلی تاثیرگذار است؟
بعضیها که از ابتدا برنامه مشصی دارند و میدانند مقصدشان کجاست مسلما موفق خواهند بود اما خیلیها در رشته ای تحصیل میکنند که بازار کارش را نمیپسندند و این خیلی بد است.البته در رشتههای مثل هنر یا علوم انسانی این تغییر مسیر انحراف زیادی ایجاد نمیکند. مثلا ممکن است یک نفر سینما بخواند اما نقاشی کار کند اما چون در هنر تنها وسیلهی بیان است که فرق میکند و محتوا یکسان است مشکل خاصی پیش نمیآید.در هنر این اندیشیدن هنرمندانه است که مهم است البته استعداد ویژه هم لازم است که ممکن است در همه وجود نداشته باشد.در علوم انسانی هم میشود نزدیک به هم حرکت کرد اما تغییر مسیر از مثلا فیزیک به تئاتر یا نقاشی ممکن است سخت باشد.
چقدر از ایدههای دیگران در طرح هایتان استفاده میکنید؟
من منتقد به شکلی که تحت تاثیر قرارم بدهد ندارم اما آدمهای عادی و در عین حال جالب و با سوادی در اطرافم دارم که گاهی به نکاتی در آثارم اشاره میکنند که شاید عامدانه نباشد اما وجود دارد . نکاتی که خودم از آنها غافل بوده ام. در صحبت با دیگران از جهان بینی آنها استفاده میکنم همچنین از شعر یک شاعر خوب و یا هر نکتهی خاص دیگری که نظرم را جلب کند.
خانم اصولی از نظر شما نقاشی چطور میتواند ابزار انتقال احساسات باشد؟
اصلا نقاشی جای انتقال احساس است.حس خالص نقاش با بازی با رنگها و شیوهی ترکیب آنها به مخاطب منتقل میشود.گاهی هم میتوان با کشیدن یک اثر قصه ای را انتقال داد.
اولین اثر هنری که فروختید را به یاد دارید؟
اولی را که نه اما اولینها در سال 57 بود.
نقطهی عطف زندگی شما کجا بوده؟
یکی از نقاط عطف زندگی من در سن 15 سالگی اتفاق افتاد که همان ورود به هنرستان و گرفتن تصمیم قطعی در مورد انتخاب حرفه ام بود.در آن هنگام مطمئن شدم که میخواهم نقاش بشوم و این تصمیم به طور کلی دیدگاهم را تغییر داد.نقطهی عطف دیگر زندگی من زمانی بود که تصمیم گرفتم مادر شوم و آخرین آن هم به دنیا آمدن فرزندانم بود.
دوست دارید در این راه به کجا برسید و چه چیزی را برای آینده تان هدف گیری کرده اید؟
این که در هنر قله کجاست را نمیدانیم.همه در دامنهی کوه به سر میبریم و رنج و لذت را تجربه میکنیم. آرزو دارم تا آخر عمر بتوانم در رشتهی مورد علاقه ام کار کنم و در این مسیر هر چه بیشتر به پیش بروم.
به نظر شما میتوان عشق را به اشتراک گذاشت؟
در عشق ورزی هر فرد شیوهی خاص خود را دارد.به نظر من محدود کردن آدمها و حسادت دو عنصری هستند که عشق را نابود میکنند.باید یا بزرگواری و مهربانی دیگران را دوست داشت و در این سیر هر چه بیشتر از خودخواهی فاصله گرفت.چرا که آفت عشق است.
آیا رضایتتان از زندگی مشترکی که دارید تا حدی هست که این طرح را به دیگران هم پیشنهاد بدهید؟
نه من هرگز این شیوه را پیشنهاد نمیکنم.من این مدل زندگی را بر اساس ویژگیهای شخصی و قدرتها و توانایی هایم انتخاب کردم و هرگز نخواستم در این زمینه الگوی سایرین باشم. به شخصه بطور کلی با تعدد زوجات مخالفم.اما زندگی مشترک من بنا به دلایل و ضرورتهایی شکل گرفت و در این مورد من منطق خاص خودم را دارم وبه زندگی ام به چشم زندگی مشترک سه هنرمند در کنار هم نگاه میکنم .
ابتکار/نگاهی به کتاب «همافر» نوشته مهدی نوروزی؛
خدمت به تاریخ انقلاب اسلامی
حسین برکتی-شاید به نظر برسد مواجه شدن با خاطرات یکی از همافران، آن هم خاطراتی انقلابی از او، حوصله سر بر باشد و مخاطب عام نتواند با آن ارتباط زیادی برقرار کند. اما با خواندن کتاب «همافر» به اشتباه بودن این حدس پی میبریم.کتاب «همافر» شامل خاطرات خودنوشت مهدی نوروزی، یکی از همافران زمان انقلاب اسلامی، از نثری ساده و روان و خاطراتی جذاب و مهیج برخوردار است که از همان صفحات اول، خواننده را با خود همراه میکند.
این کتاب، ما را با بخش هایی از تاریخ کشورمان که شاید کمتر درباره آن چیزی شنیده باشیم، آشنا میکند؛ همان طور که خود نویسنده، در مقدمه کتاب به این موضوع اشاره کرده و لزوم توجه به بخشهای کمتر دیده شده در وقوع انقلاب اسلامی را گوشزد میکند: «خاطراتی که در این کتاب ذکر شده، فقط بخش کوچکی از فعالیتهای انقلابی اشخاصی است که در سطوح مختلف ارتش شاهنشاهی اعم از نیروی زمینی، نیروی هوایی و نیروی دریایی به جریان افتاد ..... بررسی این موضوع که چرا همافران نیروی هوایی ارتش در وهله اول و سایر اقشار نیروی هوایی در وهله دوم از انقلاب اسلامی استقبال کرده و به آن نهضت عظیم و شکوهمند الهی پیوستند، از جنبههای مختلف دارای اهمیت است. با در نظر گرفتن این واقعیت که بیشترین سرمایه گذاری فرهنگی در ارتش روی کارکنان نیروی هوایی صورت گرفته بود و آنها با گذراندن دورههای مختلف آموزشی در کشورهای غربی به ویژه در امریکا و انگلیس، عمدتا غرب زده به شمار میآمدند، رمز گرایش آنها به انقلاب اسلامی و استقبال از آن چه چیزی میتوانست باشد؟»و او البته توصیه میکند: «برای محققان و نویسندگانی که به دنبال ریشه یابی علل گرایش نظامیان به انقلاب و شناخت انگیزههای روحی و روانی آنها و زمینههای اجتماعی این گونه تمایلات هستند، بررسی این موضوع، در حد و مرز خود، بدون شک برایشان حقایقی را آشکار خواهد کرد. حقایقی که با زوایای پنهان روح انسان از یک جهت و دیدگاهها و ارزشهای اجتماعی حاکم در آن دوره از جهت دیگر ارتباط دارد. بنابراین شایسته است که این امر، موضوع پایان نامه دانشجویان رشتههای مختلف دانشگاهی از جمله روان شناسی، جامعه شناسی، علوم سیاسی، تاریخ و سایر رشتههای مربوطه قرار گیرد.»در واقع نویسنده، هدفی که از نوشتن این کتاب در پی گرفته، خدمت به تاریخ انقلاب اسلامی است و دراین کتاب سعی شده آیندگان با تاریخ انقلاب اسلامی و ریشههای انقلاب آشنا شوند و بدانند ریشههای انقلاب اسلامی از کجا نشات گرفته است.خاطراتی که در این کتاب به آنها اشاره میشود، از سال 47 زمانی که نویسنده به استخدام نیروی هوایی ارتش درآمده تا پیروزی انقلاب اسلامی را شامل میشود. مهدی نوروزی که برای گذراندن یک دوره آموزش نظامی به مدت ۱۷ ماه به انگلستان اعزام میشود، در آنجا با تبلیغات پوچی مواجه میشود که سرآغاز تحول بزرگ در زندگی او و بسیاری از همراهانش میشود.
او و عده ای دیگر از همکارانش، در برگشت به ایران و در طول ماموریت در جزیره کیش، در هنگام سفرهای نوروزی خانواده سلطنتی با رفتارهای غیر متعارف و عجیب آنها آشنا میشوند، کتابهای دکتر شریعتی و نوارهای سخنرانی انقلابی به دستشان میرسد و آگاهی شان را نسبت به آنچه در پیرامونشان رخ میداد، افزایش میدهد و به این نتیجه میرسند که باید برای نجات کشور کاری کرد.
همانطور که نویسنده اشاره میکند، در همین حین به مشهد رفته و در آنجا با شهید اندرزگو و مقام معظم رهبری آشنا میشود. این آشنایی تا جایی میرسد که هفتهای دو بار تا پیش از دستگیری ایشان برای تدریس زبان انگلیسی به منزلشان در مشهد میرود. این خاطرات جدای از اینکه اطلاعات بکر و دست اولی درباره زندگی مقام معظم رهبری و شهید اندرزگو در سالهای قبل از پیرزوی انقلاب دارد، به شکلی بدیع به جریان شناسی حرکت سیاسی همافران نیروی هوایی در ایام مبارزات منجر به پیروزی انقلاب اسلامی نیز پرداخته است.
در بخشهایی از این کتاب میخوانیم: «هر روزی که میگذشت، امواج انقلاب دامنه دار تر و گسترده تر میشد. اخبار مندرج در روزنامهها حکایت از حرکت مردم انقلابی در شهرهای کوچک و دهات داشتند. علاوه بر راهپیمایی ها، زد و خوردهای مردم با ماموران رژیم، جریان اعتصاب کارکنان دولتی و بخش خصوصی هم شروع شده بود. دانشگاهها و مدارس تعطیل و یا نیمه تعطیل بودند. روز هجدهم مهرماه، اعتصاب مطبوعات هم بر دیگر اعتصابات افزوده شد. هنوز سه روزی از اعتصاب آنها نگذشته بود که با تعهد دولت مبنی بر توقف سانسور مطبوعات و برداشتن فشار از روی آنها، اعتصاب لغو شد ..... اخبار مندرج در روزنامهها آن چنان متنوع، هیجان انگیز، پر معنا و گاهی اوقات تکان دهنده بودند، که انسان را به حیرت وا میداشتند. در خبری آمده بود که کارتر، شاهنشاه را به خاطر استقرار اصول دموکراتیک در ایران ستایش کرد! دوشنبه 24 مهر به مناسبت چهلم شهدای 17 شهریور، همه جای ایران تعطیل و عزای عمومی اعلام شد. همان روز صدها تن در تظاهرات شهرهای مختلف مجروح و 12 نفر شهید شدند. با تغییر شرایط سیاسی و تداوم انقلاب، درج نظرات و صحبتهای حضرت امام در روزنامه ها، حالت عادی به خود میگرفت.کتاب «همافر» تولید دفتر ادبیات انقلاب اسلامی است که در 430 صفحه و در قطع رقعی از سوی انتشارات سوره مهر منتشر شده است. بخشهای پایانی این کتاب که شامل عکس هایی از نویسنده و همچنین بخش اعلام است، به خواننده کمک میکند هرچه بیشتر با روزهای انقلاب آشنا شود و ابعاد بیشتری از این اتفاق بزرگ تاریخی را درک کند.
اطلاعات/تاکید آیت الله العظمی صافی گلپایگانی بر نشر معارف نورانی اهل بیت علیهم السلام
اعضای مؤسّسه تحقیقاتی امام هادی علیهالسلام چهارشنبه ۱۵مهرماه ۹۴، با حضور در بیت مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی با ایشان دیدار کردند.
در ابتدای این دیدار، ریاست مؤسّسه حجهالاسلام و المسلمین رفیعی، گزارش مبسوطی از فعالیتها و نیز طبع و انتشار کتب ارزشمند روایی و ادعیه و زیارات و نیز آثار علمای سلف توسّط این مؤسسه ارائه داد.
سپس ایشان با تقدیر و تشکّر فراوان از خدمات این مؤسسه بزرگ که به نام امام هادی علیه السلام مزیّن است گفتند: وظیفه مهمّ علماء، بزرگان دین و حوزویان محترم احیاء امر اهل البیت علیهمالسّلام و نشر معارف نورانی و علوم انسانساز آن بزرگواران میباشد. نشر این معارف در قالب کتابهای ارزنده و گرانسنگ و حفظ و نگهداری آثار علمای بزرگ سلف که بحمدالله شما توفیق انجام آن را دارید بسیار با ارزش و دارای اهمّیّت فراوان است.من باور نداشتم که این مؤسّسه چنین خدمات و برکاتی داشته باشد ولی با توضیحاتی که دادید بسیار خرسند شدم که بحمدالله در حوزه مبارکه قم، امثال شما و دوستان فاضل و با اخلاصتان همّت خود را در چنین کار بزرگی صرف میکنید.
ایشان در قسمت دیگری از سخنان خود افزودند: در درجه اوّل قدردان این نعمت و توفیق بزرگ الهی باشید و شکر خداوند متعال را بجا آورید که چنین فرصتی را به شما عطا کرده تا بتوانید در مسیر انجام این وظیفه مهمّ و اساسی گام بردارید.
ایشان در بخش دیگری از سخنان خود گفتند : همه بخصوص مسئولان محترم حوزه باید قدردان این کار بزرگ شما باشند.
آیت الله العظمی صافی گلپایگانی در پایان این دیدار بیان داشتند: من هم دوست داشتم در میان شما باشم و در ثواب و اجری که از این کار بزرگ میبرید شریک شوم. همیشه دعاگو هستم و امیدوارم بتوانید این کار مهمّ را به بهترین وجه ادامه داده و قلب مقدّس حضرت بقیه الله الاعظم ارواح العالمین له الفداء را مسرور نمایید. مسلّم بدانید صاحب اصلی حوزههای علمیه وجود مقدّس آن حضرت میباشند لذا باید همه اعمال و رفتار ما در مسیر رضایت ایشان قرار بگیرد.
ایران/هنرمندان از جشنواره فیلم یاس به «ایران» میگویند
آثار ویدئویی، پشتیبان مطمئن آثار سینمایی
مریم رضازاده
این روزها در یکی از شهرهای شمالی ایران جشنوارهای در حال برگزاری است که به عقیده بسیاری از اهالی سینما میتواند خون تازهای در رگهای سینمای ایران باشد. جشنواره بینالمللی فیلمهای ویدئویی «یاس» بویژه برای فیلمسازان جوان، نوید روزهای خوشی است برای اینکه بدانند اثرشان محلی برای دیده شدن دارد. آنچه در این گزارش میخوانید، نظر تعدادی از هنرمندان درباره این جشنواره است.
از این امکان برای جذابتر شدن کارمان استفاده کنیم
رسول صدرعاملی کارگردان سینمای ایران، در حاشیه جشنواره، کارگاه آموزشی فیلمنامه و کارگردانی را برگزار کرد. او درباره جشنواره میگوید: «سینمای ویدئویی اهمیت زیادی دارد، حتی سینمای حرفهای ما هم به سمت ساختار ویدئویی، دیجیتال شدن و جلوههای ویژه میرود. اینها راه هایی هستند که کار را راحت تر اما اندیشه و فکر کردن را دشوارتر میکنند. چنین جشنوارهای باید مورد توجه همه سینماگران باشد تا ببینند چگونه از این امکان برای جذاب تر شدن کارشان استفاده کنند.» او معتقد است: «برگزیدگان جشنواره باید در طول سال حمایت شوند؛ یعنی باید از آثار بعدی برگزیدگان این جشنواره حمایت شود. در این صورت شوق تولید و شوق پربارتر شدن جشنواره به وجود میآید چرا که این جشنواره میتواند مشوق کسانی باشد که با ابزار ارزانتر به تولید محتوا میپردازند.»
میدان خوبی برای فیلم
اولی هاست
همایون ارشادی بازیگر سینما که خودش را به این جشنواره رسانده میگوید: «متأسفانه در برخی شهرستانهایمان حتی سالن سینما هم نداریم و مردم از طریق تلویزیون با عرصه کار تصویری ارتباط برقرار میکنند. بنابراین جشنواره احترام به مردمی است که شاید در شهرشان سینما نداشته باشند اما از طریق ویدئو با این رسانه ارتباط برقرار کنند.» او ادامه میدهد: «گروه هنر و تجربه میدان خوبی است برای جوانها که حداقل بدانند، اثرشان جایی برای اکران دارد. این جشنواره هم چنین کارکردی دارد. خیلی از تله فیلمها دیده نمیشد و این شانسی است برای بسیاری کارگردانان مخصوصاً «فیلم اولی ها» که کارشان عرصهای برای به نمایش گذاشتن نداشت.»
میتوانیم آثار بهتری داشته باشیم
مهدی کرمپور یکی از کارگردانان بخش چشم انداز آسیا در جشنواره فیلم یاس است. او میگوید: «شبکه نمایش خانگی به این شکلی که امروز در ایران عرضه میشود، بسیار ویژه است و در دیگر کشورهای دنیا چنین اتفاقی نمیافتد. شبکه نمایش خانگی ما جایگزین کانالهای کابلی است که در ایران امکان ظهور نداشتهاند.» او با اشاره به اینکه امسال جشنواره را رو به جلو دیده است، درباره داوری آثار تصریح میکند: «ما باید تعاریفمان را نسبت به سینما و فیلمسازی به روز کنیم. تمام جشنوارهها در سینمای ایران نیاز دارند که تعاریفشان را درست و بهروز کنند. آثار حاضر در بخش چشم انداز آسیا هم خوب است، اما مطمئن هستم اگر درست عمل کنیم و تعاریف به روز شدهای در این خصوص داشته باشیم، حتماً میتوانیم فیلمهای بهتری را در جشنواره بعدی ببینیم.»
فرصت ساخت آثار خوب فراهم شود
رضا مقصودی فیلمنامه نویس و عضو هیأت انتخاب بخش طرح و ایده فیلمنامه این جشنواره است. او درباره کیفیت آثار ارسالی میگوید: «نباید انتظار داشته باشیم که از بیش از 300 اثری که بهدست ما رسیده، تعداد زیادی اثر خوب پیدا کنیم اما با این حال توانستیم چندین اثر خوب بخوانیم.» او در پاسخ به این سؤال که چنین جشنواره هایی چگونه میتوانند تأثیرگذارتر باشند، معتقد است: «این جشنوارهها تا زمانی که فقط جشنواره باشند و چند طرح انتخاب شوند و جایزه بگیرند، خاصیتی ندارند. باید سازوکاری فراهم شود که این آثار موقعیت ساخت پیدا کنند. در واقع علاوه بر معرفی آثار خوب باید زمینهای برای ساخت کارهای خوب فراهم شود.»
شاید در جشنواره بعدی فیلم داشته باشم
لیلا بلوکات بازیگر، به عنوان میهمان در این دوره از جشنواره شرکت کرده است. او میگوید: «جزو بازیگرانی هستم که برای شبکه نمایش خانگی در تله فیلم بازی نکرده ام، اما با وجود این، جشنواره و پیشرفتی را که در زمینه تولید آثار ویدئویی دیدم، متوجه شدم که بد هم نیست در این راستا کار کنم. حالا با خود میگویم اگر کارگردان، متن و تیم خوب باشد چرا بازی نکنم؟ شاید سال بعد من هم در جشنواره فیلم داشته باشم، ضمن اینکه وقتی رقابت به وجود میآید ناخودآگاه سطح کیفی کارها بالاتر میرود.» او میافزاید: «این پیشرفت هم در عرصه تولیدات فیلم ویدئویی است و هم در عرصه سریال سازی. کارگردانهای مطرح و بنامی همچون داوود میرباقری و حسن فتحی در این عرصه کار کردهاند و چقدر خوب میشود که جشنواره یاس برای سریالهای شبکه نمایش خانگی هم بخش رقابتی داشته باشد.»
ایران/امروز با... محمدرضا عبدالملکیان (شاعر)
نمیخواهم مخاطب برداشت مشخصی از شعرهایم داشته باشد
سایر محمدی
محمدرضا عبدالملکیان از آن دست شاعرانی است که گرچه نخستین دفتر شعرش را در سال 54 منتشر کرد، اما در سالهای پس از انقلاب بالید و در کنار شاعرانی چون قیصر امینپور و سیدحسن حسینی و... از جمله شاعران پیشرو و پیشاهنگ انقلاب بودند که آثار درخشانی با مضامین ستایش انقلاب و جنگ و شهدا سرودند. محمدرضا عبدالملکیان که در یکی دو سال اخیر مجموعه «دنیا به کبوترانش پشت کرده است» و «هنوز فرصت هست» را منتشر کرده بود، بتازگی مجموعه شعر «هوای حوصله ابری است»را توسط انتشارات مروارید به بازار عرضه کرد.
کتاب «هوای حوصله ابری است» حاصل چه دورهای از کار شما است؟
در مقدمهای که برای این کتاب نوشتم توضیح دادم که این مجموعه جانمایه کل شعرهای کوتاه مرا شامل میشود. من سه مجموعه مستقل از شعرهای کوتاه دارم که در سالهای مختلف چاپ شدهاند. یکی «حالا که آمدهای» با حدود 240 قطعه شعر که تمام آن با همین عبارت حالا که آمدهای شروع میشوند. بعد از آن ماجرای درگذشت قیصر امینپور که پیش آمد مجموعه شعرهایی نوشتم که حدود 140 قطعه شعر با عبارت «حالا که رفتهای» شروع میشود. سومین کتاب مجموعهای است با عنوان «این کوچه را از روی رودخانه نوشتم» اینها شعرهایی است که به یک معنا کوچه در آنها نقش محوری دارد. غیر از آن شعرهای پراکندهای لابهلای دیگر کتابهایم بودهاند؛ یا شعرهای کوتاهی بودند که هنوز منتشر نشده بودند. آنها فرازهایی از شعرهای بلندم بودند که خود یک شعر کوتاه مستقل میتوانستند باشند. بخش پایانی کتاب هم شامل شعرهایی میشود که حاصل سفر من به شمال کشور است و تعدادی از آنها را تحت عنوان شعرهای میانکاله آوردهام. در واقع همه این شعرها حاصل سالهای 83-82 من است.
شعرهایی که در بخش «حالا که رفتهای» نوشته شده، بیانگر دو حال و هوای متفاوت و با دو رویکرد مختلف هستند. آیا این شعرها متأثر از دوران جوانی و انگیزه عشق اول سروده شدهاند؟
آن بخش از شعرها ناشی از اتفاقاتی است که در یک شرایط ویژه برای من شکل گرفت که به صورت ناخودآگاه هم تأثیر عمیق و عجیبی بر من گذاشت بی آنکه من خیلی متوجهاش باشم. وقتی شعرها در من جوشید و به روی کاغذ آمد، شاید 130،120 قطعه را در همان مقطع نوشتم که حال و هوای یکسانی دارند. بقیهاش هم پس از اینکه آن حال و هوای مبهم در من فروکش کرد. خود موضوع «حالا که آمدهای» و آن فضای کلی که برایم فراهم شده بود، موجب شد که به فضاهای دیگر هم سرک بکشم و یک بخش از شعرها را که مخاطب هم متوجه میشود یک مقدار با شعرهای دیگر متفاوت است. انگیزه سرودن آن شعرها اینگونه بود که اتفاق افتاد.
من پاسخ پرسش قبلی را به روشنی نگرفتم. مخاطب فرضی این شعرها کیست؟
من خیلی علاقهمند نیستم به آنچه موجب شکلگیری شعرها شده بهعنوان شاعر اشاره کنم. بیشتر این مقوله را به درک و دریافت مخاطب واگذار میکنم و یعنی از مخاطبهای گوناگون بازخوردهای مختلفی گرفتم و به همین سبب نمیخواهم یک برداشت مشخص و یک ذهنیت از پیش اندیشیده از این شعرها داشته باشند. من این شعرها را سرودهام، نحوه شکلگیری و تأثیرش در مخاطب یک مقوله است، تأثیر عمومی و اجتماعیاش در مخاطب مقولهای دیگر است که به عهده من نیست.
جام جم/
گزارشی از جشن کتاب کودک و نوجوان و رونمایی از 50 جلد کتاب
ادبیاتی همزاد انقلاب
این روزها، به مناسبت روز کودک ، گوشه و کنار شهر پر است از خبرهایی که به دنیای کودکان مربوط میشود. کتابفروشی انتشارات سوره مهر نیز دوشنبه این هفته میزبان نویسندگان و شاعران حوزه کودک و نوجوان بود تا از 50 کتاب کودک این نشر رونمایی کند. در این جمع خودمانی که در قسمت کافه کتابفروشی برپا شده و جای کودکان و نوجوانان در آن خالی بود، نویسندگان در نشستی صمیمانه از چاپ کتابهایشان با یکدیگر سخن گفتند.
این مراسم با صحبت های محمد حمزه زاده، مدیر انتشارات سوره مهر شروع شد که او ادبیات کودک و نوجوان را یکی از ره آوردهای انقلاب اسلامی دانست و گفت: تا پیش از انقلاب، ادبیات کودک و نوجوان نداشتیم. ولی اکنون در نقطه اوج هستیم. حضور نویسندگان در این حوزه برای ادبیات تألیفی ارزشمند است به خصوص در شرایط کنونی که 80 درصد از بازار کتاب های کودک و نوجوان ترجمه ای است.
در ادامه این نشست، یکی از نویسندگان درباره پرداخت حق التالیف ها سوالی پرسید و حمزه زاده آمار عجیب و دردناکی از وضعیت کتابفروشی ها ارائه کرد: در شش ماه سال 94، 180 کتابفروشی به دلیل نبود مشتری و بی رونق بودن تعطیل شدند. اما با وجود این رکود سنگین، ما همچنان تلاش کرده ایم چراغ نشر را روشن نگه داریم. با توجه به این که بخشی از مراحل چاپ کتاب در اختیار ناشر و بخش دیگر در اختیار تصویرگر است و کتاب ها به سرعت آماده نمی شوند، ما همچنان به راه خود ادامه می دهیم.
احمد دهقان، نویسنده دفاع مقدس نیز در این نشست حضور داشت و گفت: زمان تشکیل دفتر کودک و نوجوان هیچ کس نبود. سه چهار نفر بودند که کار این بخش از انتشارات را انجام دادند. ولی آنها در دو سال، از عهده آماده سازی180 عنوان کتاب برآمدند. من از تمام کارشناسان و مشاورانی که به ما گفتند در این راه چه بکنیم، سپاسگزارم. همه نویسندگان ما خواهرانه و برادرانه کنار هم برای به نتیجه رساندن کار جمع شدند. اگر سال آینده، حوزه هنری نهالی داشته باشد، همه آنها در آبیاری این نهال شریک هستند.
در ادامه این رونمایی، دیگر نویسندگان نکاتی کوتاه درباره خودشان و کتاب هایشان گفتند. اسدالله شعبانی از چاپ خوب کتاب های سوره مهر گفت و این که برای اولین بار بعد از انتشار کتابش، از خواندن و دیدن آن بدش نیامده است و فرهاد حسن زاده به اوایل دهه 70 اشاره کرد که کانتینری در حیاط حوزه هنری به عنوان دفتر کودک و نوجوان شروع به کار کرده بود و امروز رشد کرده است.
این جلسه با قدردانی از جعفر ابراهیمی (شاهد)، محمد پوروهاب، غلامرضا بکتاش، سپیده خلیلی، محمدرضا شمس، کمال شفیع، اسدلله شعبانی، احمد میرزاده، حسین فتاحی و ارائه لوح تقدیر به آنان به پایان رسید.
ما نیز در حاشیه این جلسه با چند نفر از نویسندگان حوزه ادبیات کودک و نوجوان به گفت وگو نشستیم تا مروری داشته باشیم بر وضعیت کتاب های این گروه سنی از ابعاد مختلف.
اسدالله شعبانی: چرا فقط نوعی از ادبیات منتشر می شود؟
اسدالله شعبانی، نامی آشناست، حتی برای کسانی که اهل کتاب خواندن نیستند؛ زیرا اشعار شعبانی در کتاب های درسی به چاپ می رسد و به خوبی در ذهن همه دانش آموزان باقی می ماند. از او تاکنون حدود 400 کتاب منتشر شده است. با این حال، روزگار خوش چاپ های چند هزارتایی کتاب هایش به پایان رسیده است. او معتقد است مدیریت اشتباه فرهنگی و فکرهای بسته بندی شده باعث چنین مساله ای شده، و گرنه مردم کتاب هایش را هنوز هم می خرند و شعرهایش را به یاد می سپارند.
حال و روز وضعیت کتاب کودک را چطور ارزیابی می کنید؟
کتاب هایی که سوره مهر به لحاظ کیفیت بالا در حوزه کتاب کودک و نوجوان منتشر کرده، به خصوص از این منظر که نهادی دولتی است، جای خوشحالی زیادی دارد. در سطح ملی نیز کتاب های من فروش خوبی داشته است و تاکنون با مشکلی مواجه نبوده ام. مشکل من این نیست که بچه ها کتاب نمی خوانند. مشکل این است که به خاطر ذهنیت های بسته بندی شده و برنامه های غیرقابل انعطاف، کتاب های پرفروش مورد علاقه بچه ها، از دور چرخه تجدید چاپ و توزیع خارج می شود. ریشه این کار را باید در مدیریت فرهنگی غلط پیدا کرد. من تاکنون حدود 400 جلد کتاب نوشته ام. برخی از این کتاب ها در دهه 60 و 70، گاهی با ده هزار جلد کتاب، تجدید چاپ می شده است. زمانی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، برخی کتاب های من را در 50 هزار نسخه منتشر می کرد. اما الان 20 سال است چنین اتفاقی نیفتاده است.
چرا آثار شما با این کاهش تیراژ مواجه شده است؟
زیرا برای ناشران بخشنامه می آید که فقط نوعی از ادبیات باید منتشر و چاپ شود. پس به رغم قراردادهای موجود، کتاب های ما در اولویت قرار نمی گیرد و از دایره چاپ حذف می شود. آنها در جواب چنین مشکلی معمولا دلایلی مانند عدم تامین اعتبار و کمبود بودجه را مطرح می کنند.
به نظر شما حضور نویسندگان به لحاظ ارتقای کیفیت زبان و محتوای مفید تا چه اندازه در رسانه ملی موثر است؟
شاعران و تصویرگران حوزه کودک، علاقه عمیق ملی، میهنی و دینی به کودکان و نوجوانان دارند تا کار فرهنگی به درستی انجام شود. تلویزیون به عنوان یک رسانه ملی می تواند نقش بسیار موثری در کتاب و کتابخوانی داشته باشد، اما اقدام مناسب و کافی در این حوزه انجام نمی دهد. کارهای تلویزیون باید بنیادی باشد تا اهالی فکر و اندیشه جامعه رغبت کار کردن با آن را داشته باشند. باید در رسانه ملی، برنامه هایی تولید شود که با دنیای کودکان کاملا مرتبط باشد. در غیر این صورت بچه های ما به سراغ رسانه های بیگانه می روند. اگر چنین اتفاقی نیفتد، یک گروه متضرر می شود؛ کسانی که هدفشان ساختن فرهنگ جامعه است و دلبسته آینده این سرزمین هستند. اما مشکل مهم تر آن است که برخی کارهای من مثل سری برنامه های «علی کوچولو»، به برنامه های تلویزیونی تبدیل می شود، در حالی که خودم از چنین مساله ای بی خبرم و این درد بزرگی است.
حسین فتاحی: کمی ذوق، چاشنی کتاب کنید
حسین فتاحی سال هاست در حوزه تألیف، ترجمه و بازنویسی متون کهن ادبیات فارسی برای کودکان و نوجوانان تلاش می کند. صحبت با فتاحی در این نشست، از آنجا آغاز شد که چرا جای کودکان و نوجوانان در جشن بزرگ کتاب هایشان خالی بود. او معتقد است همه اشکالات کتاب نخواندن و دوری نویسندگان از مخاطبانشان را نباید بر گردن خانواده ها انداخت. بلکه آموزش و پرورش و کتابخانه ها باید بستر مناسب ارتباط های مستقیم را فراهم کنند.
ارتباط مستقیم میان نویسندگان کودک و نوجوان و مخاطبانشان تا چه حد ضروری است؟
لازم است ما همواره فضایی برای ارتباط کودکان و نوجوانان با نویسندگانشان برقرار کنیم. زیرا هرچه فاصله سنی این گروه با نویسندگانش بیشتر می شود، فضای ذهنی آنها نیز از هم دورتر می شود. پس، نویسنده یا همیشه باید چند بچه در خانه داشته باشد که مسلما امکان پذیر نیست یا این که با بچه ها در سنین مختلف همواره در ارتباط باشد.
این ارتباط رودررو، الان در کشور ما از چه طریق صورت می گیرد؟
راه های مختلفی می توان برای آن در نظر گرفت، مانند حضور در مدارس و کتابخانه ها و البته برپایی مراسمی شبیه برنامه سوره مهر که نویسندگان کودک و نوجوان را دور هم جمع می کند، یعنی حضور در کتابفروشی ها. ایجاد رابطه با مخاطب در چنین فضاهایی موجب می شود نویسنده بتواند اشکالات فاصله ذهنی خود و مخاطبش را از طریق شنیدن نظرات صحیح کند. اما مساله اینجاست که زندگی شهری مانع می شود. مثلا همین امروز، مادری که تازه بعد از ظهر از سر کار به خانه می رسد و مجبور است به امور خانه و تکالیف فرزند و مهیا کردن فضا برای برگشت پدر رسیدگی کند، دیگر مجالی برای حضور در کتابفروشی نخواهد داشت.
پس چطور باید چنین فضایی را فراهم کرد؟
واقعا نمی توان همه اشکال را به عهده خانواده گذاشت. کتابخانه ها و نهادهای دولتی موظفند تا حد امکان چنین فضای ارتباطی را مهیا کنند. مثلا در مد ارس باید زنگ کتابخوانی و مخصوص کتابخوانی وجود داشته باشد تا پس از معرفی کتاب، حتی از نویسندگان دعوت کنند و فضای ایجاد چنین ارتباط مستقیمی فراهم شود.
ولی عملا چنین بستری حتی در مدارس فراهم نمی شود. در حالی که امکانات آنها برای ایجاد رابطه مستقیم نویسنده و کودک از پیش مهیاست.
بله. دیگر کار به عهده خبرنگاران است تا از مسئولان آموزش و پرورش بپرسند آیا شعار کتابخوانی فقط محدود به ده روز نمایشگاه کتاب تهران است؟ امروز همه چیزمان در شعار رفته است، از دینمان گرفته تا سیاستمان. رهبر انقلاب چند سال پیش در مراسم افتتاح نمایشگاه کتاب گفتند ما باید به سمت ساخت فروشگاه های بزرگ کتاب برویم. توزیع کتاب نشر ایران ضعیف است. بخشی از مشکل، با وجود کتابفروشی ها حل می شود. بخش دیگر آن به کمبود کتابخانه های عمومی باز می گردد. اگر آمار کتابخانه ها افزایش یابد، میزان خرید کتاب نیز زیاد می شود و اوضاع نشر و نویسندگان بهبود می یابد.
جوان/هاليوود به جاي «گلاب » و «300» نسخهاي براي بحران تيراندازي بپيچد
هاليوود جرئت لمس بحران تيراندازي را ندارد
امريكا در روزهاي گذشته شاهد وقوع نهصد و چهل و چهارمين تيراندازي مرگبار در سطح جامعه خود بوده است و تكرار چنين حوادثي اين بحث را مطرح ميكند كه چرا سينماي امريكا بايد به هر سوژهاي بپردازد به جز معضل تلخي كه مستقيم در چشمان امريكاييها زل زده است.
نویسنده : الناز خماميزاده
امريكا در روزهاي گذشته شاهد وقوع نهصد و چهل و چهارمين تيراندازي مرگبار در سطح جامعه خود بوده است و تكرار چنين حوادثي اين بحث را مطرح ميكند كه چرا سينماي امريكا بايد به هر سوژهاي بپردازد به جز معضل تلخي كه مستقيم در چشمان امريكاييها زل زده است. صنعت سينماي اين كشور به ندرت اين قبيل فجايع واقعي را روي پردهاش آورده و به جاي آن سرش گرم ساخت فيلمهاي وطنپرستانه و البته فيلمهاي سياسي، ضداسلامي و ضدايراني است.
پنجشنبه شب گذشته و در آخرين حادثه از سلسله تيراندازيهاي مرگبار در امريكا، حمله به دانشكدهاي در ايالت «اورگون» اين كشور 10 نفر كشته و هفت نفر زخمي برجاي گذاشت. مشابه اين اتفاق در كلمباين و بلكسبورگ، تاسنكان، نيوتاون، آوررا و جارلستون اين كشور هم رخ داده است و اين اتفاق براي امريكا ديگر اتفاق جديدي نبود؛ حتي باراك اوباما هم پس از اين حادثه اعتراف كرد كه جامعه امريكا در برابر اين قبيل حوادث كرخت شده است. سخنراني و اظهارنظر رئيسجمهور امريكا بعد از وقوع و تكرار اين قبيل حوادث حكايت از ميزان اهميت آن در سطح جامعه امريكا دارد، جالبتر اما آن است كه هاليوود چنين موضوع مهمي را مسكوت باقي ميگذارد و به سراغ ساير سوژههاي خشونتبار و البته سوژههاي سياسي ميرود تا از طريق قدرت تصاوير، قدرت سياسي خود را در دنيا جا بيندازد.
آرمانگرايي در سينماي امريكا تنها با ميل و اشتياق شديد به نمايش خون همسان است. امريكا كشوري است كه ملتش به شكلي نااميدكننده و بيوقفه به خشونت معتاد شده و بازتاب اين علاقهمندي در برنامههاي تلويزيوني، كتابها و فيلمهاي سينماي اين كشور قابل مشاهده است. به همين دليل است كه ويترين فيلمهاي هاليوودي هر سال با سلسلهاي از آثار پرهزينه سينمايي درباره تيراندازها و فيلمهاي اكشن آخرالزماني در دو سطح واقعي و داستاني پر ميشود. مردم امريكا و ساير نقاط دنيا در قالب تودههاي جمعيت به سينماها ميروند و صحنههاي مستهجن فيلمي چون «مكس ديوانه: جاده خشم»، «بازمانده تنها» يا خشونت بدون خونريزي فيلم «انتقامجويان: عصر اولتران» يا صحنههاي مملو از خون و خشونت فيلمي ضدايراني چون «300 » را تشويق ميكنند. با وجود اين ميل شديد به نمايش خشونت در فيلمهاي هاليوودي اما صنعت سينماي امريكا براي نمايش تيراندازيهاي دستهجمعي در سطح جامعهاش كمتر كنجكاوي از خود نشان داده است. به جز چند نمونه انگشتشمار از فيلمهاي مستقلي كه در اين حوزه ساخته شده است -همچون فيلم «فيل گاس ون سنت» و نيز فيلم «بايد درباره كوين صحبت كنيم»
لين رمزي - جاي سلاخان و قاتلان و عاملان امريكايي حوادث تيراندازي دستهجمعي در اين كشور اساساً روي پرده سينماهاي امريكا خالي است. با علم بر اينكه هاليوود سالانه ارقام هنگفتي را به ساخت و نمايش قدرت سياسي خود در دنيا يا نمايش خشونت در فيلمهايش اختصاص ميدهد اين موضوع بسيار عجيب است. يك مطالعه در سال 2013 ميلادي نشان داد كه در 30 سال گذشته خشونت اسلحه و نمايش آن در فيلمهاي سطح «PG-13» به ميزان سه برابر افزايش پيدا كرده است. «PG-13» براي فيلمهايي تعريف ميشود كه محتوايشان براي كودكان زير 13 سال مناسب نيست و كودكان در اين رديف سني به همراهي والدينشان ميتوانند به تماشاي اين آثار بنشينند. اين مطالعه همچنين نشان داد كه 94 درصد از اكثر پروژههاي سينمايي محبوب در اين سالها حداقل شامل يك صحنه خشونتآميز بودهاند.
در عين حال هاليوود تمايل زيادي به ساخت فيلمهاي سياسي دارد. حوادث سياسي مثل «تسخير لانه جاسوسي» را با اشتياق زياد روي پرده سينمايش ميآورد. فيلمهاي وطنپرستانه و ضداسلامي مثل «تكتيرانداز امريكايي» را ميسازد، در فيلم ضدايراني «300» تاريخ دوره هخامنشي را تحريف ميكند يا در اثري ضدايراني چون «گلاب» كه به تازگي روانه سينماهايش كرد جاسوسش در زندان ايران را يك فرد بيگناه جلوه ميدهد و البته شمار زيادي فيلم درباره حادثه 11 سپتامبر ميسازد. حوادثي چون حادثه 11 سپتامبر بارها از لاي قطرهچكان سينماي هاليوود رد ميشود و از زواياي مختلف عاطفي، اجتماعي و سياسي مورد بررسي و موشكافي قرار ميگيرد اما ذرهاي از منابع مالي سياستگذاران هاليوود به نمايش اپيدمي اسلحه در جامعه امريكا اختصاص داده نميشود. فرقي هم نميكند كه كدام كارگردان در كدام طيف سياسي قرار داشته باشد، هيچ كس نميخواهد شاهد ساخته شدن نسخه سينمايي و داستاني از حوادث واقعي تلخ تيراندازي و كشتار جمعي دانشجويان و كودكان امريكا به دست يك فرد ديوانه باشد. نپرداختن هاليوود به اين حوادث واقعي شوكهكننده اما باعث نميشود كه رمز و رازهاي اينگونه حوادث و تلخي آنها از بين برود. وقتي از تيراندازي و كشتار جمعي در جامعه امريكا صحبت ميشود مسلماً هاليوود با كمبود محتوا و سوژه در اين حوزه مواجه نخواهد بود. همانطور كه منتقد روزنامه «واشنگتن پست» امريكا اشاره ميكند در طول دوره دوم رياست جمهوري باراك اوباما حتي يك هفته از تقويم امريكا بدون وقوع تراژديهاي وحشتناك پيش نرفته است.
با وقوع پي در پي تيراندازي و كشتار جمعي در سطح جامعه امريكا كه آخرين نمونه آن چندي پيش در شهر اورگان امريكا رخ داد، وقوع قتل عام بعدي در آينده نزديك تعجبآور نيست همچنان كه اجتنابناپذير هم نيست. بحران جديد بحران عارض شدن كرختي بر مردم امريكا است؛ همان كرختياي كه اوباما به آن اشاره كرده است و هاليوود به جاي پرداختن به اين بحران سرش را جاي ديگري گرم كرده است چراكه وقوع اين حوادث براي امريكاييها شرمآور است، چراكه در اين بحران هيچ چشمانداز مثبتي وجود ندارد و اين موضوع نويسندگان امريكايي را در تنگنا قرار ميدهد.
امروزه هنر همچنان بخشي از يك معادله خشونتآميز است. از تيتر روزنامههاي امريكا در بخش حوادث خيلي زود پرينت گرفته شده و اين سوژهها به كارخانه فيلمسازي هاليوود ضميمه ميشوند؛ خشونتهاي واقعي به داستان تبديل شده و مدام هدف برنامهسازي در سينما و تلويزيون امريكا قرار ميگيرند، روي پرده سينماهاي اين كشور خودنمايي ميكنند و اين يعني بمباران گلوله و خون و خشونت بر سطح جامعه امريكا. به همين دليل است كه بعد از وقوع هر تيراندازي دستهجمعي در امريكا بسياري از منتقدان اين كشور فيلمهاي روي پرده سينماهاي آن را مقصر ميدانند. اينكه بار مسئوليت اينگونه تراژديهاي وحشتناك بر دوش هاليوود گذاشته شود آسانتر است تا آنكه قرار باشد مقصر اين ماجرا قوانين حمل اسلحه، نحوه تربيت فرزندان در خانوادههاي امريكايي يا گسترش بيماريهاي روحي و رواني در سطح جامعه اين كشور عنوان شود. در واقعيت اما معضل تيراندازي و كشتار جمعي در امريكا نسخه پيچيده و فريبندهاي از هر چهار مورد اخير است. در اين روزها ساخته شدن فيلمي درباره حادثه تيراندازي در نيوتاون، آوررا، ليتلتون يا اورگون امريكا و ريشهكاوي اين بحران بيشتر از ساخت فيلمهاي ضدايراني ميتواند به داد جامعه امريكا برسد البته اگر كه سياستگذاران هاليوود و استوديوهاي امريكا اشتياقي براي ورود به اين حوزه داشته باشند.
جوان/در اعتراض به حضور سلمان رشدي
نشر ايران رسماً فرانكفورتيها را تحريم كرد
سرانجام جمهوري اسلامي ايران در اعتراض به حضور منحوس سلمان رشدي، نمايشگاه بينالمللي كتاب فرانكفورت آلمان را تحريم و عدم حضور خود را در اين رويداد رسماً اعلام كرد.
روز گذشته جلسه معاون فرهنگي وزير ارشاد با جمعي از تشكلهاي نشر به يك جمعبندي مشخص رسيد؛ اينكه ايران در نمايشگاه كتاب فرانكفورت شركت نخواهد كرد. در اين جلسه تصميم گرفته شد كه نمايشگاه كتاب فرانكفورت از سوي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ايران رسماً تحريم و تا ساعاتي بعد موضع رسمي اين وزارتخانه در اين زمينه اطلاعرساني شود.
گمانهزني درباره عدم حضور ايران در نمايشگاه كتاب فرانكفورت امسال از همان زماني قوت گرفت كه سايت رسمي اين نمايشگاه از سخنراني سلمان رشدي در نشست خبري افتتاحيه آن خبر داد. سلمان رشدي نويسنده انگليسي – هندي كتاب «آيات شيطاني»، چهره ضداسلامي حوزه كتاب است كه حضورش در اين نمايشگاه بياحترامي به ناشران مسلمان محسوب ميشود به ويژه آنكه امسال، كشور مسلمان اندونزي مهمان ويژه اين نمايشگاه است.
با اين حال حضور رشدي در اين نمايشگاه با سكوت اكثر كشورهاي مسلمان حتي اندونزي همراه شد اما ايران در حفظ مواضع اسلامي خود درباره رشدي همچنان راسخ باقي ماند و به اين موضوع واكنش نشان داد. از جمله اين واكنشها ميتوان به نامه اعتراضآميز تشكلهاي نشر داخل كشور خطاب به يورگن بوس، رئيس اين نمايشگاه اشاره كرد يا نامه اتحاديه ناشران و كتابفروشان تهران به هاينريش رايتمولر، رئيس اتحاديه ناشران آلمان. معاون هنري وزارت ارشاد نيز در نامهاي به نمايشگاه كتاب فرانكفورت خواستار تجديدنظر در دعوت از سلمان رشدي به اين رويداد معتبر فرهنگي شده بود.
حالا پاسخ سرد و نااميدكننده يورگن بوس به اين نامهنگاريها و درخواست ايرانيان منجر به تحريم رسمي اين رويداد از سوي جمهوري اسلامي ايران شده است. يورگن بوس با اظهار خوشحالي از حضور رشدي در اين رويداد، تلاش در راستاي آزادي بيان را دليل دعوت از او به اين نمايشگاه عنوان كرده است. آزادي بياني كه به نظر ميرسد باز هم با مقوله و مفهوم توهين به ارزشهاي اسلامي اشتباه گرفته شده باشد.
جوان/5 اثر مرتبط با شهداي شاخص در مشهد رونمايي شد
سردار آزادي: آثارهنري بهترين ابزار معرفي شهداي شاخص است
با حضور سردار عبدالرضا آزادي معاون فرهنگي سازمان بسيج مستضعفين و سردار حميد مقدمفر مشاور فرمانده سپاه از چهار اثر تصويري و يك كتاب درباره شهداي شاخص 94 رونمايي شد.
به گزارش «جوان»، در اين مراسم كه سهشنبه شب گذشته در جمع مسئولان فرهنگي و نواحي بسيج سپاههاي استانها به ميزباني مجتمع فرهنگي هنر امام رضا(عليهالسلام) مشهد مقدس برگزار شد مستند و نماهنگ «ايستاده بر موج» درباره شهيد مبارزه با استكبار، نادر مهدوي رونمايي شد. همچنين در اين مراسم، از كتاب «بارديگر، نادر!» تازهترين اثر سيدقاسم ياحسيني با موضوع زندگي و شهادت شهيد نادر مهدوي كه اخيراً توسط نشر فاتحان منتشر شده است، رونمايي شد. فيلم مستند «كفشهاي جامانده بر ساحل» و نماهنگ «بانوي باراني» درباره شهيد طيبه واعظي نيز دو اثر ديگري بود كه رونمايي آن در اين مراسم صورت گرفت. سردار آزادي طي سخنان كوتاهي در اين مراسم با تأكيد بر اهميت و جذابيت توليدات تصويري براي نسل جوان كه جنگ را درك نكردهاند، گفت: امسال تلاش شد تا براي اولين بار طي سالهاي اخير، توليد آثار مرتبط با شهداي شاخص سال در نيمه نخست سال 94 زير نظر مستقيم معاونت فرهنگي انجام شود و آثار همزمان با سالگرد شهادت شهيد نادر مهدوي آماده عرضه شوند.
وي حمايت از نشر كتاب، توليد فيلم، پويانمايي و محصولات فرهنگي با محوريت شهدا، خانواده و سبك زندگي ايشان را از اهداف كلان بسيج عنوان كرد و افزود: خوشحاليم كه اين وعده محقق شد و براي زنده نگاه داشتن ياد شهيدان مهدوي و واعظي، شهيد ضداستكباري دفاع مقدس و شهيد راه عفاف انقلاب اسلامي، آثار ارزندهاي توليد و عرضه شدند. معرفي شهداي شاخص بهترين فرصت براي تمركز چنين توليداتي است. گفتني است مستند «ايستاده بر موج» به كارگرداني مصطفي آتشمرد و نماهنگ شهيد نادر مهدوي نيز به همين نام توسط محمدرضا رضائيان توليد شده است. كارگردانان مستند «كفشهاي جامانده بر ساحل» و نماهنگ «بانوي باراني» نيز به ترتيب امين كفاشزاده و احمدرضا داوري هستند. «كفشهاي جامانده بر ساحل» علاوه بر شهيده طيبه واعظي به همسر او شهيد ابراهيم جعفريان، برادر اين شهيده و همسر برادرش نيز ميپردازد. در اين مستند كه با تحقيقات گسترده از اسناد ساواك نيز استفاده شده است، علاوه بر ماجراي مبارزه، بازداشت و شكنجههاي درون زندان، وجهه انساني و روايت عاطفي اين خانواده با هم نيز مدنظر قرار گرفته است.
جوان/روايت شنيدني داوود مراديان از خاطرات ساخت مستندي با موضوع «شهيد نادر مهدوي»
هيچ مسئولي پاي كار نيامد!
داوود مراديان كارگردان مستند«پاي پياده روي آب» كه قرار است روز جمعه ساعت 21 از شبكه 2 سيما پخش گردد، روايت جالب و شنيدني از چگونگي آشنايي تيم سازنده مستند با شهداي خليج فارس و پروسه ساخت اين مستند دارد كه مشروح آن را در ادامه ميخوانيد.
نویسنده : مصطفي شاهكرمي
داوود مراديان كارگردان مستند«پاي پياده روي آب» كه قرار است روز جمعه ساعت 21 از شبكه 2 سيما پخش گردد، روايت جالب و شنيدني از چگونگي آشنايي تيم سازنده مستند با شهداي خليج فارس و پروسه ساخت اين مستند دارد كه مشروح آن را در ادامه ميخوانيد.
اين مستند مربوط به داستان شهداي خليج فارس يعني شهيد نادر مهدوي و شهيد «بيژن گُرد» است كه در درگيري با هليكوپترهاي امريكايي پس از سرنگون كردن يكي از هليكوپترها به اسارت نيروهاي امريكايي درآمده و توسط آنها روي ناو هواپيمابر امريكايي به شهادت ميرسند. در اين مستند سعي كردهايم به جاي نمايش مصاحبههاي متعدد فضا را جوري شكل بدهيم كه براي مخاطب جذابيت داشته باشد. شايد در طول مستند دو يا سه دقيقه مصاحبه داشته باشيم مابقي محتواي مستند از كميكاستريپ و آرشيو است. در واقع يك خبرنگار – بازيگر امريكايي كه طراح كميك هم است، قصد دارد ماجراي درگيري خليج فارس را كه يك ماجراي واقعي است در قالب «كميك بوك» چاپ كند و ما از طريق كميكهايي كه او ميكشد رويدادهايي را كه به غير از اسناد مكتوب و شرح ماجرا، هيچ فيلم يا تصوير آرشيوي از آنها در دست نيست، در مستند ميبينيم.
اينكه چگونه به اين اتفاق و ماجراي درگيري نيروهاي ايراني با امريكاييها در خليج فارس رسيديم به اين شكل است كه ما اواسط برگزاري رزمايش پيامبر اعظم(ص)5 در سال 86 با قضاياي درگيريهاي خليج فارس آشنا شديم. پس از حدوداً 9 ماه تحقيق و پژوهش به همراه حسين ساختمانيان كه تهيهكنندگي مستند را نيز برعهده دارد، «مستند تقابل» ساخته شد. ما اين مستند را در شرايطي ساختيم كه از طرفي مسئولان مطلع از اين درگيري موافق ساخته شدن آن نبودند و از طرف ديگر صداوسيما نيز با پخش آن مخالفت داشت. به هر ترتيب و بهرغم وجود مخالفتهاي زياد و عجيب و غريب «مستند تقابل» ساخته و خوشبختانه سال 89 از شبكه يك سيما هم پخش شد.
متأسفانه به دليل ساعت پخش تبليغات نامناسب، اين مستند با اقبال قابل توجهي روبهرو نشد. در اين مستند براي اولين بار به قضيه درگيري شهيد نادر مهدوي و تلفات نيروهاي امريكايي كه چندين برابر تلفات و كشتههاي نيروهاي ايراني بود، اشاره شد. به هر دليلي در آن بازه زماني اين مستند و قضيه شهداي خليج فارس خيلي در مركز توجهات قرار نگرفت تا اينكه چند سال بعد من به درخواست محسن مقصودي مجري – كارگردان برنامه «ثريا» تمام راشها و نتيجه تحقيقات اين مستند را در اختيارش گذاشتم كه دوستان با استفاده از آن راشها و تحقيقات اقدام به انجام مصاحبههاي متعدد و گوناگون با افراد مختلف كردند و نتيجهاش شد مستند «رودر رو با شيطان» كه از برنامه ثريا پخش شد و اتفاقاً اين بار مورد توجه مخاطبان قرار گرفت. تقريباً يك سال پس از توليد و پخش مستند «رودر رو با شيطان» ما فيلمنامهاي را همان موقع و با اسم «پاي پيادهروي آب» نوشته بوديم.
اين فيلمنامه را با مساعدت و همكاري رحيم مخدومي بازسازي و بازنويسي كرديم. متأسفانه بهرغم ارائه پيشنهاد ساخت به اغلب و اكثر دستگاهها و نهادها و بخشها، هيچ نهادي پاي كار ساخت و توليد اين اثر نيامد! نهايتاً روابطعمومي كل سپاه بخشي از بودجه كل كار را متقبل شد و ما هم با همان بودجه اندك مجبور شديم روال و روايت قصه را عوض كنيم، يعني به جاي روايت و بازسازي كامل قضايا كه مستلزم صرف هزينه زياد و ساخت جلوههاي ويژه و... بود، به صورت «كميكبوك» روايت كار را براي مخاطب شروع كرديم. حدود يك ماه پيش توليد مستند «پاي پياده روي آب» به اتمام رسيد و ما تقريباً 10 روز پيش آن را براي شبكه 2 سيما ارسال كرديم. خوشبختانه دوستان در شبكه 2 واقعاً پاي كار آمدند و اصطلاحاً پا به ركاب شدند و بلافاصله مستند را در كنداكتور پخش قرار دادند و كار تبليغات تلويزيوني و آنونس پخش آن را كليد زدند. در واقع شبكه 2 سيما يك همكاري جانانهاي با ما انجام داد و الان هم آماده پخش هستيم. با توجه به روال هر ساله در بسيج كه يك شهيد را به عنوان شهيد شاخص سال معرفي ميكنند، امسال نيز شهيد «نادر مهدوي» شهيد شاخص سال معرفي شده است. خبر خوش ديگر در اين زمينه اينكه ظاهراً در رابطه با قضيه شهداي خليج فارس و درگيري با نيروهاي امريكايي چندين بازي و انيميشن و... ساخته شده كه جاي تقدير و تشكر دارد.
حمایت/در گفتوگوی «حمایت» با استاد حوزه علمیه قم تبیین شد
اقتدار معنوی اسلام در روز پیوند رسالت و امامت
پس از آن که مسیحیان نجران دعوت حضرت رسول (ص) را برای گرویدن به آیین اسلام نپذیرفتند، به امر الهی قرار بر انجام مباهله شد تا بلکه بدین وسیله حقیقت، آشکار و دروغگو، رسوا شود. بیست و چهارم ذی الحجّه سال دهم هجری، روز موعود بود اما بزرگان و نمایندگان مسیحیان وقتی حالت پیامبر(ص) و این که ایشان با خویشان خود آمده طفره رفته و از رسول مهربانیها خواستند که اجازه دهد تحت حکومت اسلامی در آیین خود باقی بمانند. در سالروز این پیروزی بزرگ برای اسلام و مسلمان به سراغ یکی از اساتید مطرح حوزه رفته و به بررسی ابعاد مختلف این واقعه مهم تاریخی پرداختهایم.
مباهله ای که انجام نشد اما ماندگار شد!
حجتالاسلام و المسلمین «جواد فخار طوسی»، استاد خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم با اشاره ای گذرا به شرح ماوقع داستان مباهله در 24 ذیالحجه اظهارکرد: پیامد دعوت پیامبر اکرم(ص) منجر به مباهله شد که البته رخ نداد؛ در واقع هیئتی از مسیحیان منطقه نجران برای مذاکره با پیامبر(ص) آمدند و نتیجه مذاکرات به جایی نرسید و ایشان به امر الهی پیشنهاد مباهله فرمودند که در نهایت با دیدن هیبت حضرت رسول (ص) آن هم وقتی با نزدیک ترین عزیزانش به میدان آمده، از انجام مباهله به شدت نگران و وحشت زده شدند و در نهایت مباهله انجام نشد.
روزی بزرگ که ریشه در کلام وحی دارد
وی همچنین با بیان این نکته که مباهله یک روز الهی است که ریشه در قرآن دارد ، گفت: آیه شریفه 61 سوره مبارکه آل عمران این مطلب را تایید میکند و در اساس تعظیم شعائر الهی شامل این روز هم میشود.
فخار طوسی با اشاره به این که برخی مفسران گفته اند که آیه ولایت در همین روز نازل شده است، افزود: «مباهله» بی شک روز اقتدار اسلام است؛ چه آن که شخص پیامبر(ص) در نامه ای مسیحیان نجران را دعوت به اسلام کرد و آنها نپذیرفتند و وارد مباهله شدند که این مبارزه طلبی بر اساس دعا بوده که مضمون آن لعن و نفرین است تا کسی که بر کذب است عذاب الهی بر او وارد شود.
ابتهال و مباهله یعنی چه؟
وی همچنین با بیان این که کلمه «ابتهال و مباهله» به معنای لعنت طرفین است که به واسطه آن عذابی بر آنها نازل شود، خاطرنشان کرد: قضیه مباهله ابعاد مختلفی دارد که 2 بعد آن می تواند حایز اهمیت باشد.
وی اضافه کرد: یک بُعد که خوشبختانه خیلی مدنظر محققان بوده، این است که در جریان مباهله جایگاه و موقعیت اهل بیت (ع) و پنج تن آل عبا بیش از پیش روشن و مسلم شد، چه آن که شأن نزول آیه تطهیر در همین روز و عباراتی که در این آیه درباره پنج تن وارد شده باعث معرفی حضرات معصومین(ع) در بُعد جهانی شده است.
این استاد حوزه اضافه کرد: معمولاً ما از این بُعد در مناظرات خود با برادران اهل سنت بسیار استفاده می کنیم زیرا آیه تطهیر و شأن نزول آن در ماجرای مباهله خود دلیل قاطع و محکمی بر ادعای راستین شیعه در حقانیت اهل بیت(ع) با تاکید بر نص صریح قرآن مجید است و در ضمن روز اقتدار معنوی اسلام به شمار می رود.
گواهی بر رحمانیت اسلام و پیامبر(ص)
وی همچنین با اشاره به بُعد دوم اظهارکرد: این بعد واقعاً ارزش دارد و محققان ما باید روی آن کار کرده و آن را برجستهسازی کنند. زیرا تاکید بر بُعد رحمانی آیین و دین مبین اسلام است ؛ به این معنی که سالی که این اتفاق افتاد، سال دهم هجری است که پیامبر(ص) و حکومت مدینه در اوج اقتدار بوده و نیازی نداشته که آن هم با مسیحیان نجران که طایفه محدودی بودند مذاکرهای کنند و شخص پیامبر(ص) درحکومت اسلامی خود همه ابزار قدرت و فشار را داشتند اما با این حال و در آن شرایط حضرت محمد مصطفی(ص) برای هدایت مردم مذاکره و سپس به امر خدای متعال «مباهله» را مطرح میکنند و سراغ شیوه ها و ابزارهای دیگر نمی روند که جان و مال و موقعیت طرفین در آن حفظ شود.
سیره پیامبر(ص) در مباهله؛ الگویی برای دنیای امروز
این محقق و پژوهشگر امور دینی همچنین یادآور شد: در دنیای امروز که با کمال بی انصافی شاهدیم که چهره ملکوتی دین مبین اسلام به دروغ متهم به خشونت و افراطی گری شده ، واقعاً این بُعد از داستان مباهله بسیار قابلیت مانور دارد تا دنیا بدانند که پیامبر رحمت برای هدایت همه مردم تا چه حد بزرگوارانه و کریمانه برخورد کرده اند.
وی افزود: در واقع یک اصل در سیاست خارجی با الهام از داستان مباهله برای ما به دست می آید به این که انسان تا جایی که میتواند از روش مذاکره و روشهای مسالمتآمیز با مخالفان استفاده کند و این ظرفیت در داستان مباهله کاملاً وجود دارد که یک تبلیغ گسترده ای در سطح جهانی به نفع چهره اسلام در برابر تبلیغات دروغین دنیای غرب صورت گیرد.
مباهله اختصاص به زمان پیغمبر(ص) ندارد
فخارطوسی همچنین با بیان این که پیامبر(ص) یک الگوست و این راهی است که در هر زمانی قابلیت تکرار دارد، گفت: مرحوم کافی در کتاب اصول خود در روایتی از امام صادق (ع) آورده که حضرت خطاب به اصحاب خود میفرماید:« اگر مخالفان سخن حق شما را نپذیرفتند آنها را به مباهله دعوت کنید» که خود این مساله نشان میدهد که مباهله اختصاص به پیامبر(ص) و زمانه ایشان ندارد بلکه این معنویت اسلامی است که باعث پیروزی بر مدعیان مقابل میشود.
لزوم هوشیاری در برابر مدعیان دروغین معنویت
وی همچنین با تاکید بر لزوم هوشیاری و بصیرت لازم نسبت به فعالیت مدعیان دروغین معنویت در زمانه پرتلاطم کنونی تاکید کرد: به ویژه در دوره ای که عرفان های دروغین و مدعی بسیار شده اند ما باید بدانیم که بر اساس درسی که از داستان مباهله می گیریم، این معنویت حقیقی اسلام برپایه مودت و محبت اهل بیت(ع) است که عامل رستگاری و نجات است و لاغیر.
خراسان/روايتي جذاب به دور از حادثه پردازي
نقدي بر فيلم «مزار شريف» ساخته حسن برزيده
برزيده پس از 12سال دوري از عرصه کارگرداني در جديدترين فيلمش به حادثه کشتار خبرنگار و ديپلمات هاي ايراني کنسولگري ايران در مزارشريف به دست نيروهاي طالبان مي پردازد.«مزار شريف» اين اتفاق را به صورت فلاش بک و براساس ديده ها و شنيده هاي«شاهسوند» ديپلمات ايراني و تنها بازمانده اين حادثه روايت مي کند. شعار فيلم يعني«هيچ جنگي به سود هيچ مردمي نيست» نيز از زبان زني که شاهسوند را از مخمصه نجات داده واو را به مرز مي رساند عنوان مي شود .
برخوردار از استاندارد هاي حرفه اي
«مزار شريف» آغازي پرتب و تاب و درگير کننده دارد و روايت غير خطي ماجرا فيلم را از حالت گزارشي خارج کرده است . تدوين شسته رفته به فيلم ريتم تند و يکدستي بخشيده وداستان «مزار شريف »اين قدرت را به کارگردان مي دهد تا بر اوج و فرودهاي دراماتيک ماجرا مانور دهد و مخاطب را با اثرش همراه کند . برزيده با روايت اين داستان واقعي، مستند و پرتعليق هم به ماجراي شهادت ديپلمات ها و خبرنگار ايراني درمزار شريف مي پردازد و هم تا حدي زواياي پنهان و ناگفته اين اتفاق ناخوشايند را براي مخاطبش در ميان مي گذارد.بي شک امتياز انکار ناشدني فيلم برخورداري ازاستاندارد هاي حرفه اي در بخش جلوه هاي ويژه و تروکاژهاي تصويري است. فيلم برداري عليرضا زرين دست همچون هميشه چشم نواز است و با فضاي حاکم بر فيلم همخواني بسياري دارد. موسيقي بهزاد عبدي نيز به خصوص در سکانس هاي تعقيب و گريز پر حس و حال وبسيار تاثير گذاراست. مهتاب کرامتي در نقش زني افغاني با لهجه اي بين فارسي و پشتو خوش مي درخشد . حسين ياري نيز با ارائه بازي تحسين بر انگيز وجه ديگري از توانايي هايش را به نمايش مي گذارد که متاسفانه اين نقش آفريني ها از چشم داوران فجر دورماند.برزيده با «مزار شريف»نشان مي دهد توان کارگرداني آثار بزرگ را دارد و مي تواند فيلم هايي با پروداکشن عظيم بهتري بسازد .اگرچه فيلم بازنمايي روايت تصرف مزارشريف توسط طالبان ،هجوم تعدادي از آن ها به کنسولگري ايران ،قتل عام ايراني ها، زنده ماندن معجزه آساي يکي از آن ها ،کمک يک زن افغاني به او براي گريز ،اشاره هايي حاشيه اي به آمادگي نيروهاي ايراني براي يورش به خاک افغانستان و بازجويي از ديپلمات نجات يافته است اما همين که برزيده در حد توان تلاش کرده است زواياي کمتر پرداخته شده تاريخ کشور را به تصوير کشد و با روايتي جذاب و به دور از حادثه پردازي ذهن مخاطب را به اين ماجرا معطوف ودرگير کند، ستودني است.
پرسش هاي بي پاسخ
برزيده با اين پيش فرض که مخاطبش در باره حادثه «مزار شريف» آگاهي کامل دارد پشت دوربين رفته و در نتيجه کل روايت «مزارشريف» رابه ماجراهاي داخل کنسولگري معطوف کرده و در باره اتفاقات خارج از آن اطلاعات چنداني به تماشاگرنمي دهد . به همين خاطر مخاطبي که به تماشاي «مزار شريف» مي نشيند اگر درباره واقعه ترور و کشتار ديپلمات هاي ايراني در کنسولگري ،چگونگي آغازجنگ و تسلط طالبان بر افغانستان اطلاعات کافي نداشته باشد ،درک چندان کاملي از روايت فيلم نخواهد داشت. برزيده فيلم نامه «مزار شريف» را صرفا برمبناي روايت هاي تنها شاهد ماجرا نوشته است در حالي که براي ساخت فيلمي که قرار است گوشه اي از تاريخ کشور را به تصوير کشد نگارش فيلم نامه گروهي وپژوهشي مانع از ايجاد شبهه براي مخاطبان شده و ازضريب خطا در نحوه روايت ،شخصيت پردازي ،فراز و نشيب داستاني، مستندات تاريخي و... مي کاهد. «مزارشريف» با تمام امتيازاتش پرسش هايي مطرح مي کند که البته بي پاسخ مي ماند. حضورشخصيت زن افغاني جنگ زده و شجاع که مايه نجات شاهسوندمي شود جاي پرسش دارد. اين زن چگونه از آرايش نظامي ايران باخبراست که شاهسوند را به مقابله با جنگ احتمالي دعوت مي کند يا چطور بدون دخالت هيچ عاطفه و احساسي نقش ناجي را به عهده مي گيرد؟ چرا اصرار دارد کشوري را از جنگ احتمالي بين مرزي نجات دهد ؟ چرا پاکستان مي خواهد ايران را درگير جنگ با طالبان کند؟ اگرچه کارگردان در اوج داستان بيان ميکند که طالبان افغان ، ديپلمات هاي ايراني را نکشته اند و اين کار سپاه صحابه پاکستان با هدف منحرف کردن ايران براي حمله به افغانستان است. کارگردان از طرح اين که اتفاق کار طالبان نبوده و نبايد از سوي ايران مورد حمله و پيگرد قرار گيرند چه هدفي دارد؟و... «مزارشريف» اگرچه کمي دير ساخته شد امابا تمام کاستي هايش فيلمي قابل احترام و ساده و بي ادعاست و بيش از اين که در پي نمايش صحنه هاي خشونت بار جنگ يا دنباله رو سينماي جنايي و معمايي باشد داستاني تلخ اما پر تعليق را با روايتي حرفه اي بازگو مي کند.
روزان/یک دقیقه سکوت برای قربانیان منا در کنسرت بابک جهانبخش
روزان نیوز- کنسرت بابک جهانبخش در سالن همایشهای برج میلاد برگزار شد.
بابک جهانبخش در کنسرت شب گذشته خود ضمن اظهار ناراحتی از جانباختن شمار زیادی از هموطنان در مناسک حج، از حاضران در سالن تقاضا کرد به احترام قربانیان فاجعه منا یک دقیقه سکوت کنند.
این خواننده پاپ کشورمان ابتدا با قطعه «تهران» اجرای خود را آغاز کرد، سپس در ادامه قطعات متضاد آرام و شادی را اجرا کرد. وی تأکید داشت در این کنسرت ترانههایی را بخواند که کمتر در اجراهای قبلی خوانده است.
وی گفت: من امسال قصد دارم آلبومی ارائه ندهم، چون فکر میکنم نیاز به یک وقفه است، البته گمانم به اندازه یک آلبوم تکآهنگ دادهام.
جهابنخش در ادامه قطعات «انقدر حالم خرابه، چی شده، یه چیزی میگیا، منو نگاه کن، روزمرگی، ای دل، چه حس خوبیه» را برای حاضران در سالن اجرا کرد، او حین اجرای یکی از قطعات گفت: این ترانه را برای پسرم خواندم. راستش تا وقتی پدر نشده بودم نمیدانستم معنای آن چیست و پدرم چقدر مرا دوست دارد!
جهابنخش در ادامه از دو اتفاق ناگوار روزهای اخیر یاد کرد. وی ضمن تشکر از حضور سیدمهدی رحمتی (دورازهبان تیم استقلال) در کنسرت خود، یاد و خاطره هادی نوروزی کاپیتان مرحوم تیم پرسپولیس را گرامی داشت.
وی سپس ضمن اظهار ناراحتی از جانباختن شمار زیادی از هموطنان در مناسک حج، از حاضران در سالن تقاضا کرد به احترام قربانیان فاجعه منا یک دقیقه سکوت کنند.
پس از آن، جهانبخش قطعه زیبای «وقتی به تو فکر میکنم» را با همراهی پیانو و ویولنسل سوگل شیری اجرا کرد که حضور این نوازنده ارکستر سمفونیک، با تشویقهای پیاپی هواداران مواجه شد.
در ادامه این کنسرت که به همت مؤسسه اکسیر نوین برگزار میشد، جهانبخش قطعه خاطرهانگیز «چی شده» را اجرا کرد و از اینکه هنوز بعد از 10 سال برای مخاطبان جذابیت دارد، ابراز خرسندی کرد.
در کنسرت شب گذشته بابک جهانبخش، رضا تاجبخش (رهبر گروه، تنظیم کننده، نوازنده پیانو و کیبورد)، بابک ریاحیپور (سرپرست گروه و نوازنده گیتارباس)، ایلیار خسروی (درامز)، مسعود همایونی (گیتار الکتریک)، بهنام حکیم (گیتار نایلون و بوزوکی)، انوشیروان تقوی (کیبورد)، میلاد سعدی (پرکاشن) و ... حضور داشتند.
سیاست روز/چرا محصولات ایرانی توان رقابت با خارجيها را ندارد؟
نفوذ فرهنگي با لوازمالتحرير!
معمولا همزمان با فرا رسیدن ماه مهر و ایام تحصیل دانشآموزان بازار لوازمالتحرير و خرید نوشت افزار در کشور داغ ميشود. در سالجاری هم همانند سالهاي گذشته این اتفاق افتاد و بسیاری از دانشآموزان با ذوق و شوق خاصی به همراه والدین خود وسایل مورد نیاز خود را برای گذراندن سال تحصیلی جدید تهیه کردند.
اما مسئلهاي که در چند سال اخیر با توجه به عدم توجه مسئولان و فروشندگان و بعضا خانوادهها در حال تبدیل شدن به یک معضل جدی است، مسئله نفوذ فرهنگ کشورهای دیگر به طرق مختلف از جمله جلد دفاتر دانشآموزان در افکار این عزیزان است. مسئلهاي که در سالهاي گذشته بسیاری از رسانهها در حد اینکه تذکری داده باشند به آن اشاره ميکردند و با گذشت حدودا یک ماه از سال تحصیلی این مسئله از تب و تاب ميافتاد و دانشآموزان ميماندند و دفترهایی که معرفی کننده فرهنگ و بزرگان کشورهای دیگر است.
این در حالی است که کشور ایران در جهان نماد یک کشور با سابقه چندین هزار ساله است و همواره در طول تاریخ بزرگان زیادی را به جهان معرفی کرده است و حال سوالی که مطرح ميشود این است که چرا با وجود چنین شرایط و امکانات چاپ و نشر، فرهنگ ایران برای دانشآموزان ناشناخته بماند و بزرگان کشور که در سالهاي دور و نزدیک در ایران ميزیستهاند و برای اعتلای فرهنگ ناب ایرانی تلاش ميکردند، گمنام؟
بدون شک یکی از راههاي شناخت بیشتر دانشآموزان از فرهنگ ناب ایران اسلامی و همچنین آشنایی با بزرگان، چاپ تصویر و یا نکات تاثیرگذار فرهنگی بر روی جلد دفاتر است که اگر بخواهیم موشکافانهتر به این قضیه بنگریم، باید به این مسئله اذعان کنیم که در سالهاي اخیر قدمهايي در این راه برداشته شده اما متاسفانه اصلا کافی نبوده است.
اکثر این اقدامات به منظور تولید دفاتر و لوازمالتحريری است که تنها در نمایشگاههاي فصلی و مناسبتی رونمایی ميشود، به گونهاي که اگر خانوادهاي بخواهد در طول سال نمونه آن را برای فرزند خود تهیه کند عملا به نتیجهاي نميرسد. اما برعکس این ماجرا محصولات پرزرق و برق خارجی با نقش و نگار فرهنگ غیرایرانی در دورترین محلههاي شهرهای مختلف یافت ميشود.
اما به راستی مشکل اصلی کار کجاست که فرهنگ خارجی به دانشآموزان معرفی ميشود اما خبری از فرهنگ ناب ایرانی نیست؟
اولین مشکلی که در ذهن یک ایرانی ميتواند تصور شود، ضعف مسئولین فرهنگی و مربوطه و عدم تلاش کافی آنها به منظور رقم خوردن این اتفاق و مهمتر از آن عدم اعتماد کافی به تولید ایرانی و تولیدکننده داخلی است.کشور ما همچنان با وجود دستور رهبری مبنی بر برقراری اقتصاد مقاومتی در دستگاهها و نهادها اما همچنان از عدم تولیدات فرهنگی داخلی و از واردات رنج ميبرد.
این مشکل در سریالها و تولید فیلم تلويزیونی هم احساس ميشود به گونهاي که برای مثال یک سریال کرهاي به ارزانترین قیمت ممکن و بعضا رایگان در اختیار صداوسیما قرار ميگیرد تا فرهنگ کشورشان را ولو فرهنگ خوب را در ایران به نمایش بگذارند و جالب اینجاست که بعد از نمایش سریعا قهرمان تاریخی و یا فیلم کشور کره بر روی دفاتر و لوازمالتحرير دانشآموزان ایرانی نقش ميبندد!
شاید والدین و حتی مسئولین مدعی باشند که آنها طبق علاقه فرزندان خود این نوشتافزارها را تهیه ميکنند و ذائقه فرزند آن را ميطلبد.قطعا در چنین شرایطی باید گفت که اگر چنین باشد این از ضعف والدین و البته بیشتر ضعف مسئولین است. چراكه والدین در منزل و مسئولین مدرسهها در مدارس باید فرهنگ ناب ایرانی را در دسترس و دیدگان کودک و نوجوان قرار دهند تا آنها بعد از آشنایی نسبت به علاقه خود واکنش نشان دهند.
در همین رابطه یکی از تولیدکنندگان جزيی محصولات لوازمالتحرير در گفتوگو با فرهنگنیوز، ميگوید: متاسفانه بیش از نود درصد لوازمالتحريرهای داخل کشور، خارجی است و تنها در ایام برگزاری نمایشگاههاي نزدیک به بازگشایی مدارس است که بخش محدودی از بازار را محصولات ایرانی تشکیل ميدهد.
وی ادامه داد: همین بخش محدود هم هیچ وقت مورد استقبال آن چنانی خانوادهها و دانشآموزان قرار نميگیرد چراكه جنسهاي خارجی هم از نظر کیفیت و هم از نظر قیمت مناسبتر از محصولات ایرانی است.
این تولیدکننده در پاسخ به این پرسش که چه دلایلی سبب شده است که وضعیت عرضه و تقاضای محصولات ایرانی در بخش لوازمالتحرير نامتوازن شود، گفت: به نظر من مهمترین علت آن عدم توجه دولت و مسئولین به تولید کنندگان داخلی و توجه بیش از حد تاجران لوازمالتحرير به محصولات چینی است. تا زمانی که چینیها جنسهاي نسبتا مرغوب با قیمت مناسب تولید ميکنند و در اختیار تاجران ایرانی قرار ميدهند اوضاع بازار لوازمالتحرير همین است. در حال حاضر نه تنها خبری از تولید مناسب است بلکه حتی حرفی از برنامهریزی برای آینده تولید لوازمالتحرير با نقش و نگار ایرانی هم نیست. تولید کننده ایرانی باید توسط دولت حمایت شود، مشکلات و موانع تولیداتش برطرف شود و به صورت انبوه و با کیفیت و قیمت مناسب، تولید کند تا شاید در آینده تغییراتی در نوع نگرش مردم ایجاد شود و محصولات ایرانی پرفروشتر شود".
تجربه ثابت کرده است که محصولات فرهنگی ایرانی مخصوصا نقش و نگار بر روی لوازمالتحرير و یا عروسکهاي ایرانی آنقدر بیکیفیت و بدون جذابیت تولید ميشود که کودک رمق نميکند آن را نگاه کند چه برسد به اینکه به آن علاقهمند شود. اما در تولیدات خارجی قالبا بحث جذابیت و به کار بردن سلیقه در محصول مهمترین رکن تولید آنهاست.
در بسیاری از کشورهای عقب مانده و بعضا در حال توسعه به دو علت عدم فرهنگ غنی و همچنین به علت وجود ضعف شدید در تولیدات محصول به واردات محصولات مختلف روی آورده اما در حد توان خود به فرهنگ کشور خود و عدم نفوذ فرهنگی دیگر فرهنگها به درون کشور خود را در دستور کار خود قرار دادهاند. اما در ایران اگرچه شاید امکانات تولیدی و نیروی کار به صورت صد در صدی مهیا نباشد اما ميتوان مدعی شد که درصد عظیمی از امکانات تولیدی و فرهنگی مهیاست اما به علت سوءمدیریت در سالهاي اخیر بازار امالقرای جهان اسلام را محصولات خارجی و قهرمانهاي کارتونی غربی فراگرفته و این محصولات در خانههاي ایرانیهايي که صاحب فرزند مدرسهاي هستند رژه ميرود.
شرق/گفتوگو با ابوالفضل جلیلی به بهانه ساخت فیلمی درباره تاریخ سینمای ایران
درباره سینمای ایران نظری ندارم
عسل عباسیان
سالهاست فیلمی در این دیار نساخته یا اگر هم ساخته، فرصت نمایش پیدا نکرده است. ازهمینرو او را دیگر باید فیلمسازی غیرایرانی نامید تا فیلمسازی ایرانی؛ فیلمسازی که باید به او بابت فیلمهای بهنمایش درنیامدهاش در ایران جایزه داد. ابوالفضل جلیلی بهتازگی مستندی داستانی درباره تاریخ سینمای ایران با عنوان «سبز سفید سرخ» به سفارش جشنواره پوسان مقابل دوربین برده است.
در فیلمی که برای جشنواره پوسان ساختهاید، مبدأ تاریخ سینمای ایران همان «جشن عید گل» بوده که عکاسباشی از آن تصویر برداشته؟
فیلمی که من ساختهام، مستندی داستانی است که از بدو ورود دوربین سینما به ایران را مرور کرده تا به امروز. شروع سینما در این فیلم مربوط به سفر مظفرالدینشاه به فرانسه است و آشناییاش با دوربین که به عکاسباشی دستور میدهد دوربین را به ایران بیاورد.
تاریخ سینما، در فیلم شما روایت خطی دارد؟
من درواقع این فیلم را حسی کار کردم. به این دلیل که خودم سینمای ایران را چندان ندیدهام. خیلی کم فیلم ایرانی میبینم. چندان به فیلمها آشنایی نداشتم اما بر مبنای کارگردانان مطرح تاریخ سینما و آنها که بهنوعی در سینمای ایران اثرگذار بودهاند و فیلمهایشان را دیدهام ساختهام. برای ساخت این فیلم، فیلمها را هم کامل ندیدم، به دلیل اینکه فرصتم کم بود، فقط ١٠ دقیقه، ٢٠دقیقه از هر فیلمی را توانستم ببینم و از هر فیلمی مقداری استفاده کردم. سعی کردم فیلمهای تأثیرگذار را انتخاب کنم اما فیلمی هم بود که تأثیر زیادی بر تاریخ سینما نداشت اما از نظر حسی کمک زیادی به کار من میکرد، برای همین از آن استفاده کردم. در فیلمم، ممکن است از یک کارگردان چند فیلم را آورده باشم و از یک کارگردان هم هیچ فیلمی نیاورده باشم. در پروسه ساخت این فیلم، فیلمخانهایها خیلی به من کمک کردند. یکسری فیلمها را هم در آرشیوشان نداشتند، برای همین از آنها در فیلم استفاده نکردیم. اگر بعدا کارگردان یا منتقدی این فیلم را دید، فکر نکند که اگر فیلمی از یک کارگردان در این فیلم نیست، به این معناست که از آن کارگردان خوشم نمیآمده، پس فیلمش را استفاده نکردهام. برمبنای امکاناتم از فیلمها استفاده کردم.
شما گفتید زیاد فیلمهای ایرانی را ندیدهاید. شمایی که فیلمهایی از تاریخ سینمای ایران را ندیدهاید، مجاز بودید درباره این تاریخ فیلم بسازید؟!
ببینید من در این فیلم، نگاه خودم را به سینمای ایران و تاریخ سینمای ایران ساختهام. فیلمم چندان مستندوار نیست. از اول هم اعلام کردم خیلی به فیلم من استناد نکنید. ممکن است حتی ترتیب قرارگیری فیلمها، پسوپیش شده باشد. مثلا فیلمی در سال ١٣٤٢ ساخته شده باشد اما من آن را بعد از فیلمی گذاشته باشم که در سال ١٣٥٥ ساخته شده. کلا روی من حساب نکنید! با همه اینها، این اولینباری است که خودم فیلمم را دوست دارم. یک چیز جالبی که بعد از مرور فیلمهای سینمای ایران، کشف کردم این بود که دیدم انسانیترین و اخلاقیترین فیلمهای تاریخ سینمای ما، فیلمهایی بودهاند که فردین بازیگر آنها بوده و این برایم جالب بود.
اساسا چه شد که پوسانیها از شما خواستند چنین فیلمی بسازید؟
معمولا از کشور ژاپن، کره و گاهی فرانسه، هرازچندگاهی به من زنگ میزنند و یک حالواحوال سینمایی میکنند، برخلاف دمودستگاه سینمایی کشور خودمان که هیچوقت حالی از من نپرسیده! البته دلیلش این است که فیلمهای من آنجا اکران شده و خریدار دارد، یعنی در آن کشورها شناختهشدهام. چندسال پیدرپی به من زنگ میزدند و میپرسیدند کار داری یا نه، من هم میگفتم که بله دارم کار میکنم چون میخواستم با دولت جدید کار کنم. ولی بعد از ٢,٥ سال پس از این دولت، فهمیدم امکان کار برای من نیست. بنابراین وقتی با من تماس گرفتند دیگر گفتم که کار ندارم و متأسفانه در این دولت هم نتوانستم کار کنم. ژاپن پیشنهاد یک فیلم سینمایی به من داد و کره هم گفت یک مستند درباره سینمای ایران برای ما بساز و بعد با ژاپن کار کن.
چه شد که متوجه شدید در این دولت هم، مثل قبل نمیتوانید در ایران کار کنید؟
صریح بگویم، من در این دولت تن به هر کاری دادم که بتوانم کار کنم و متأسفانه دیدم اوضاع هیچ فرقی نکرده. یک چیز جالب دیگری که در مرور فیلمهای تاریخ سینمای ایران کشف کردم این بود که دیدم از بدو انقلاب تا امروز، چهار یا پنج کارگردان هستند که از تمام امکانات دولتی و غیردولتی استفاده کردهاند و فیلم ساختهاند، پس خیالم راحت شد و مطمئن شدم که قرار نیست ما کار کنیم. ساخت این مستند درباره تاریخ سینما به من این آگاهی را داد که دیگر اینجا خودم را معطل نکنم چون قرار نیست اینجا کار کنم. مثلا برای ساخت «مسیر معکوس» سالها در زمان احمدینژاد تلاش کردم و نشد و در دوران مدیریت سینمایی آقای ایوبی، خودشان پیشنهاد کردند گفتند حالا فضا عوض شده و امثال شما باید فیلم بسازند. برای همین رفتم و درخواست ٢٠٠میلیون تومان سرمایه بهعنوان قرض کردم، تا این فیلم را بسازم. بعد هم گفتم وقتی فیلم ساخته شد اگر از آن خوشتان نیامد، پول را پس میدهم. اگر هم دوست داشتید فیلم را بردارید. طوری مرا به فارابی و سینمای مستند و... پاس دادند که دستآخر آقای جعفریجلوه، مدیر وقت فارابی، گفت این فیلم خوبی نیست و من موافق سرمایهگذاری برای آن نیستم و ساخت این فیلم میسر نشد. من فقط ٢٠٠میلیون تومان قرض میخواستم و ندادند، شما ببینید برای چه فیلمهایی میلیاردی خرج میکنند.
کارگردانهای کشورهای دیگر هم تاریخ سینمای کشورشان را ساختهاند؟ چه کارگردانهایی از چه کشورهایی؟
نه نمیدانم متأسفانه. من به دلیل مشکلاتی که برای پیشتولید فیلمم داشتم، خیلی دیر شروع به ساختن آن کردم، موقعی شروع کردم که به من گفتند از ١٠ کارگردان، هشتتا فیلمهایشان را تحویل دادند. پروسه ساخت فیلم، خیلیخیلی خوب پیش رفت. عزیزانی واقعا با همدلیشان به ساختهشدن فیلم کمک کردند، مثلا روابطعمومی راهآهن، خیلی کمک عاطفی به من کرد. ما در ناحیه راهآهن شمال، در شهر ساری کار کردیم و مسئولان راهآهن آنجا، خیلی با ما همدل بودند. اولینباری بود که در ایران کار میکردم و احساس کردم اینها بیشتر از من برای فیلمم دل میسوزانند. فیلمخانه ملی و خانم طاهری هم خیلی محبت کردند به این دلیل که من با توجه به بودجهام فقط میتوانستم از کیفیت دیویدی استفاده کنم، منتها خانم طاهری چون دیدند پای حیثیت سینمای ایران در میان است، با معاونت بینالملل فیلمخانه، آقای آرش امینی، صحبت کردند و تعداد زیادی از فیلمها را توسط سازمان رسانههای دیجیتال، تبدیل به سیستم خطی کردند.
چرا شما در سالهای اخیر کمتر در جشنوارههای جهانی حضور داشتید؟
قبلا با تهیهکنندههای خارجی کار میکردم و کارکردن با آنها خیلی راحت و سریع بود، بههمیندلیل در جشنوارهها هم حضور پیاپی داشتم. از یک جایی، پسرم گفت باید تعهد بدهی که دیگر با خارجیها کار نکنی تا در ایران با کمک ارشاد یک فیلم بسازی. من هم صبر کردم منتها بعد از ٩ سال، بالاخره به نتایجی رسیدم که از او خواستم رضایت بدهد باز با آنها کار کنم. البته در این فاصله فیلمی ساختم به اسم «داروگ» که چون نمیخواستم بدون مجوز، فیلم را برای جشنوارههای خارج ارسال کنم، فیلم را متوقف کردم و آن را به هیچ جشنوارهای ندادم. گلایههایی که الان میکنم، به این منظور نیست که دولت بیاید و به من کمک کند، چون دیگر اصلا خودم نمیخواهم دولت به من کمک کند. فقط اینها را گفتم که اگر روزی کسی پرسید چرا با تهیهکننده ایرانی کار نمیکنی، دلیلش معلوم باشد.
خود شما هم بخشی از این تاریخ سینما هستید. خودتان چقدر حضور دارید؟
یک صحنه از فیلم «گال» را در این فیلم گذاشتم، آنهم در لحظات آخر، آنهم به این دلیل که فیلم دیگری در اختیار نداشتم که از آن استفاده کنم.
دیگر از چه فیلمهای چه کارگردانهایی در این فیلم استفاده کردید؟
از اکثر کارگردانها، تا جایی که جا داشتم از فیلم همه کارگردانها استفاده کردم. چون فیلم باید زیر ٦٠دقیقه میشد. یک چیز جالبی هم بگویم. زمانی که در حال ساخت فیلمم بودم، فیلم «چ» را کامل دیدم و برخلاف اینکه اکثرا از فیلم خوششان نمیآمد و به آن ایراد میگرفتند من احساس کردم فیلم خوشساخت و خوبی است و میخواهم که از طریق این گفتوگو از کسی که نقش محافظ دکتر چمران را بازی میکرد بابت بازی بسیار خوبش تشکر کنم.
برای «ژاپن» چه فیلمی خواهید ساخت؟
احتمالا «مسیر معکوس».
آنها با ساخت این فیلم موافق اند؟
آنها که کلا موافقند. میگویند هرچه میخواهی بساز. جالب است که دقیقا ١٠ سال پیش رفتم همین فیلم را برای آنها بسازم، بعد پشیمان شدم و گفتم نه! با تهیهکننده ایرانی میسازم! و حالا بعد از ١٠ سال و پس از تلاشهای نافرجام، باز باید برگردم و این فیلم را در ژاپن بسازم.
نظرتان درباره برنامه «هفت» به سردبیری بهروز افخمی چیست؟
ببینید دیگر درباره هیچچیز مربوط به سینمای ایران نظری ندارم. چند شب پیش فکر کردم منی که نه فیلمهایم مجوز میگیرد و نه میگذارند در مملکتم کار کنم، چرا باید درباره سینمای ایران نظر بدهم؟ (با خنده) در عوض بهتر است درباره سینمای ژاپن صحبت کنم.
شهروند/نگاهی به تمام حاشیه های نوبل ادبیات به بهانه اهدای نوبل ٢٠١٥ از عدالت تا واقعیت
سیاوش صارمی| دبیرخانه آکادمی نوبل، مهمترین بخش جایزه نوبل یعنی برنده نوبل ادبیات را تا ساعاتی دیگر، اعلام خواهد کرد. نیم ساعت قبل از اعلام البته با برنده تماس گرفته میشود تا خودش را برای شنیدن این خبر جهانی آماده کند. شاید مثل ماریو بارگاس یوسا (برنده سال ٢٠١٠)، نویسنده با شنیدن خبر بشکن بزند و از خود بیخود شود. شاید مثل دوریس لسینگ (برنده نوبل ٢٠٠٧) مات و مبهوت بماند و گوشی در دستش بلغزد. شاید مثل پاتریک مودیانو (برنده سال گذشته) متحیر بماند از انتخاب اعضای آکادمی نوبل اما احتمالا نسل طغیانگرانی مثل ژان پلسارتر که در سال ١٩٦٧ برنده اعلام شد اما از گرفتن آن سر باز زد، دیگر گذشته است. در هر حال تاریخچه این جایزه آنقدری هست که نتوانیم در این گزارش کوتاه به تمام حواشی آن بپردازیم اما دستکم میتوانیم جنجالیترین بخشهای آن را مرور کنیم.
بزرگانی که جایزه نگرفتند
رمانهای «جنگ و صلح» و «آناکارنینا» هرکدام به تنهایی میتواند برای هر نویسندهای اعتباری درحد نوبل به دست بیاورد اما تولستوی در فهرست برندگان این جایزه نیست. از دیگر نامهای مطرح که جایزه نوبل از آنها غلفت کرد میتوان به جیمز جویس ایرلندی اشاره کرد که رمان «اولیس»ش را یکی از شاهکارهای قرن بیستم میدانند. بخشهایی از این رمان با ترجمه منوچهر بدیعی در ایران چاپ شده اما هرگز کل آن منتشر نشده است. «مارسل پروست»، نویسنده سرشناس فرانسوی هم با نوشتن حجیمترین رمان جهان نتوانست جایزه نوبل را به دست بیاورد و از این جهت این آکادمی همچنان میتواند شرمسار این نویسنده فقید باشد. رمان هشت جلدی «در جستوجوی زمان از دست رفته» با ترجمه زندهیاد مهدی سحابی در ایران چاپ شده است و جالب اینجاست که خود آکادمی نوبل وقتی سال گذشته جایزه را به پاتریک مودیانو اعطا کرد، او را «پروست زمانه» خواند! خورخه لوئیس بورخس نیز که تمامی آثارش در ایران با ترجمههای احمد میرعلایی، کاوه سیدحسینی و... ترجمه شدهاند در فهرست برندگان نیست. همچنین یکی از بزرگترین نویسندگان اعصار تاریخ بشر یعنی بنیانگذار ناتورالیسم، امیل زولا، نیز جایزه نوبل را نگرفته است. البته جایزه نوبل باز هم نقاط تاریک دارد. هنوز هم بحث است که چرا این جایزه به مارک تواین، نویسنده بزرگ آمریکایی و خالق آثاری چون هکلبری فین و تام سایر تعلق نگرفت. از دیگر کسانی که جایشان در این فهرست خالی ماند میتواند به ولادیمیر ناباکوف و هنریک ایبسن اشاره کرد.
باندبازی
یکی دیگر از مشکلات جایزه نوبل این است که گاهی برنده خود جزو اعضای آکادمی بوده یا با آن همکاری داشته، بهخصوص سوئدیها در این زمینه همواره پیشتاز بودهاند و درباره بذل و بخشش این جایزه بین هموطنانشان دریغ نکردهاند. تمام ٦ نویسنده سوئدی برنده نوبل ادبیات از اعضای آکادمی بودهاند: «سلما لاگرلوف» سال ١٩١٤ عضو آکادمی سوئدی بود و در سال ١٩٠٩ موفق به کسب جایزه نوبل شد. «ورنر فونهایدنشتام» برنده نوبل ١٩١٦ بود که بین سالهای ١٩١٢ تا ١٩٤٠ با آکادمی نوبل همکاری داشت. «اریک اکسل کارلفلدت» بین سالهای ١٩٠٤ تا ١٩٣١ عضو آکادمی نوبل بود و در سال ١٩٣١ جایزه نوبل را پس از مرگش دریافت کرد. «پار لاگرکویست» از سال ١٩٤٩ تا ١٩٧٤ عضو آکادمی بود و در سال ١٩٥١ بهعنوان برنده این جایزه برگزیده شد. «هری مارتینسون» و «ایونید جانسون» سالها عضو آکادمی سوئدی نوبل بودند و در سال ١٩٧٤ جایزه نوبل ادبیات را مشترکا دریافت کردند.
غیر از این، نگاهی به تاریخچه برندگان نوبل ادبیات نشان میدهد اعضای آکادمی سوییس توجه ویژهای به کشورهای اروپایی نشان دادهاند. از مجموع ١٠٨ برنده مهمترین جایزه ادبی جهان، تنها ٢٩ نویسنده، غیراروپایی بودهاند! علاوه بر این، آمار نشان میدهد کشور سوئد بیشتر از تمام کشورهای قاره آسیا سابقه کسب جایزه نوبل را دارد. در زیر زبانهای مختلف و تعداد جوایز نوبلی که به ١١١ برنده طی سالهای ١٩٠١ تا ٢٠١٤ اعطا شده آمده است: انگلیسی ٢٧، فرانسوی ١٤، آلمانی ١٣، اسپانیایی ١١، سوئدی ٧،
ایتالیایی ٦، روسی ٥، لهستانی ٤، دانمارکی و نروژی ٣، چینی، یونانی و ژاپنی ٢ و زبانهای بنگالی، چکی، فنلاندی، عبری، مجاری، صرب و کرواسی، ایسلندی، اوکیتانی، پرتغالی، عربی و ترکی هر یک، یک سهم در دریافت این جایزه داشتند.«رابیندرانات تاگور» برنده سال ١٩١٣ نوبل ادبیات به زبانهای انگلیسی و بنگالی قلم میزد و «ساموئل بکت» برنده نوبل ١٩٦٩ به زبانهای فرانسوی و انگلیسی آثارش را به نگارش درآورده است. «جوزف برادسکی» برنده جایزه سال ١٩٨٧ هم شعرهایش را به روسی و آثار منثورش را به زبان انگلیسی مینوشت. نام این سه چهره ادبی به ترتیب زیر عنوان زبانهای بنگالی، فرانسوی و روسی دستهبندی شده است.
سیاست بازی
جایزه نوبل به خاطر پرهیز از حواشی، تا ٥٠سال اسامی نامزدها را مخفی نگه میدارد اما امروز ما میدانیم همراه الکساندر سولژنتسین، نویسنده روس، چه کسانی نامزد بودند و جایزه نگرفتند. در این سال یکی از نویسندگان بزرگ ژاپنی به اسم یوکیو میشیما که چهارگانه معروفش به اسم «دریای حاصلخیزی» در ایران با ترجمه مترجمان مختلف چاپ شده، همراه با سولژنتسین نامزد جایزه بود اما اعضای آکادمی نوبل در فضای جنگ سرد جایزه را به نویسندهای دادند که اعتراض شوروی را به همراه داشت. سولژنتسین نویسنده رمان «مجمع الجزایر گولاک» در رمانش به اردوگاههای مخوف روسیه در دوران حکومت استالین پرداخته بود. در هر حال حکومت کمونیست شوروی به شدت مخالف این بود که در فضای تقابل با غرب، جایزه به این نویسنده ضد کمونیست تعلق بگیرد. با این حال و با وجود اینکه بسیاری از منتقدان سولژنتسین را در حد و اندازه جایزه نوبل ادبیات نمیدانستند، این جایزه برای چنگ و دندان نشان دادن به شوروی به این نویسنده تعلق گرفت. غیر از این بد نیست به نام بزرگی همچون میلان کوندرا اشاره کنیم که به خاطر مغایرت فکری با اعضای آکادمی جایزه نوبل هر بار اسمی از او به میان میآید اما هنوز جایزهای به این نویسنده سرشناس چک تعلق نگرفته است.
٥٠سال پنهان کاری
شاید یکی از دلایل داغ شدن بازار حدس و گمانها درباره نامزدها و برنده نهایی جایزه نوبل، قوانین سفت و سخت آکادمی نوبل در پنهان نگه داشتن هرگونه اطلاعاتی در این زمینه است. اعضای آکادمی سوئدی نوبل تا ٥٠سال بعد، حتی نام نویسندههایی را هم که برای دریافت این جایزه معرفی شدهاند، فاش نمیکنند. با این وصف ما اسامی نامزدهای ٥٠سال گذشته جایزه نوبل را در دست نداریم، اما با نگاهی به فهرستی که از سالهای پیش از آن به دست آمده میتوان به نویسندگانی اشاره کرد که تنها یکبار نامزد و در همان نوبت موفق به کسب نوبل شدهاند. به گزارش وبسایت رسمی جایزه نوبل، «سولی پرودوم»، «رودولف اوکن»، «پائول هیسه»، «رابیندرانات تاگور»، «سینکلر لوییس»، «تئودور مومسن»، «لوییجی پیراندلو»، «پرل باک»، «برتراند راسل» و «ویلیام فاکنر» ازجمله این چهرهها بودند که شانس یکبار در خانهشان را زد و همان یکبار کافی بود.
چرا نوبل اهمیت دارد؟
با تمام مواردی که درباره جایزه نوبل ادبیات مطرح شد، این جایزه از چند جهت هنوز معتبرترین جایزه ادبی جهان است. نخست اینکه جایزهای بسیار گرانقیمت است و میتواند زندگی یک نویسنده را متحول کند. در هر حال بعید است نویسندگانی که با مشکلات فراوان مالی همواره دست به گریبان هستند دست رد به سینه چک یکمیلیون دلاری بزنند. نکته بعدی این است، بخش عظیمی از نویسندگانی که در این جایزه هستند، نویسندگان بزرگ و سرشناسی بودهاند و نوبل از آنها غفلت نکرده است؛ نویسندگانی مثل ارنست همینگوی، ویلیام فاکنر، گابریل گارسیامارکز، ماریو بارگاس یوسا و... در وجه آخر نیز باید دقت داشت به محض اعلام جایزه نوبل، بسیاری از کشورها برای عقد قرارداد با برنده وارد عمل میشوند و کتابهای نویسنده به چندین زبان دنیا در شمارگان بالا توزیع میشود. این بازار قدرتمند سبب شده این جایزه هر سال حواشی زیادی به همراه داشته باشد و همچنان در صدر جوایز مطرح باقی بماند.
شهروند/مبارزه جدی سازمان سینمایی با دانلود غیرمجاز
دبیرکل ستاد صیانت از محصولات فرهنگی و سینمایی از مسدودشدن ۷۰درصد سایتهایی که امکان دانلود غیرمجاز فیلمهای ایرانی را فراهم کرده بودند، خبر داد. به گزارش روابط عمومی سازمان سینمایی، سیدمصطفی ابطحی دبیرکل ستاد صیانت از محصولات فرهنگی و سینمایی اعلام کرد: «با تلاشهای صورت گرفته و هماهنگیهای به عمل آمده با دستگاه محترم قضائی و نیز کارگروه تعیین مصادیق مجرمانه، عملیات مسدودسازی سایتهای اینترنتی که امکان دانلود فیلمهای ایرانی را فراهم میکردند، انجام گرفت.» به گفته ابطحی پیرو جلسات مختلف و پیگیریهای انجام گرفته،
۱۸۲ سایت اینترنتی که فیلمهای سینمایی ایران را به صورت غیرمجاز عرضه میکردند، شناسایی شدهاند و تا امروز بیش از ۷۰درصد این سایتها مسدود شده و مابقی هم در سامانه رصد برای مسدودسازی قرار گرفتهاند. به گفته دبیرکل ستاد صیانت از محصولات فرهنگی و سینمایی این اقدام با هدف مقابله با عرضه غیرمجاز فیلمهای سینمایی، گام بزرگی برای مقابله با پدیده قاچاق در فضای مجازی است. ابطحی ابراز امیدواری کرده تهیهکنندگان سینمای ایران که فیلم آنها در این سایتها عرضه شده با تنظیم شکایت در محاکم قضائی از مالکان این سایتها شکایت کنند. مسدود کردن سایتهای دانلود غیرمجاز در ادامه مقابله و مبارزه با قاچاق محصولات سینمایی است که در چند ماه گذشته به شکل گسترده و به صورت میدانی و عملیاتی صورت گرفته بود. طبق آمار ستاد صیانت، در ٦ ماه گذشته بیش از سه و نیممیلیون نسخه سیدی و دیویدی غیرمجاز کشف و ضبط شده است. ابطحی همچنین ابراز امیدواری کرده با تداوم کار مشترک میان دستگاه قضائی، نیروی انتظامی، ستاد صیانت از آثار فرهنگی و هنری و حضور و همراهی تهیهکنندگان سینما اقدامات موثر انجام گرفته چه در حوزه میدانی، چه در فضای اینترنت و چه در حوزه مباحث ایجابی و فرهنگسازی و تنظیم آییننامهها و مقررات مربوطه، باعث خشکشدن ریشه قاچاق فیلمهای سینمایی در ایران شود.
قانون/اظهارات مشایخی درباره استقلال ارکستر «فیلارمونیک»
رهبر ارکستر فرهنگی شهر تهران (فیلارمونیک) درباره جدیدترین فعالیتهای این ارکستر و تدوین برنامه سالانه برای آن سخن گفت. نادر مشایخی درباره وضعیت فعلی ارکستر «فیلارمونیک» توضیح داد: آخرین اجرای ما حدود دو هفته پیش با دعوت آقای سرسنگی در دانشگاه تهران برگزار شد که اجرایی بهمناسبت شروع سال تحصیلی جدید و با حضور دانشجویان بود. او ادامه داد: قصد برنامهریزی برای این ارکستر را دارم و میخواهم برنامهای برای آن تدوین کنم. این ارکستر باید یک نهاد مستقل شود و با جایی حتی خانه هنرمندان ایران نیز رابطه نداشته باشد. من برای مستقل شدن این ارکستر تلاش میکنم و میخواهم از اسپانسرها برای این موضوع استفاده کنم.
خالق اپرای «ملکوت» همچنین اظهار کرد: قصد دارم، رویکرد این ارکستر اجرای برنامههایی باشد که تا به حال در ایران شنیده نشدهاند. 95 درصد ظرفیتهای موسیقی را اصلا کسی در ایران نمیشناسد. شناخت ما در ایران از موسیقی کلاسیک فقط بتهوون و تا حدی هم موتسارت است. هیچ پشتوانهای برای شناسایی این موسیقی وجود ندارد.
وی ادامه داد: دلم میخواهد انتخابهای مختلف را در اختیار مردم قرار دهم. منظورم این نیست که موسیقیهای دیگر را دور بیندازند، میخواهم یک موسیقی کنار سایر موسیقیهایی که میشنوند، قرار دهم تا آنها حق انتخاب داشته باشند. مشایخی درباره وضعیت تمرین ارکستر «فیلهارمونیک» گفت: فعلا تمرین را قطع کردهایم تا به یک برنامهریزی درست برسیم. موضوع این است که من نمیتوانم روی حرفها حساب کنم. باید اتفاقی بیفتد و چیزی حاصل شود تا بتوانم روی حرف دیگران حساب باز کنم. در حال حاضر یک جریاناتی پیش آمده که برایم امیدوارکننده است، یعنی وقتی میبینم جوانان با شوق فعالیت میکنند و پتانسیل زیادی دارند، برایم شیرین است. این هنرمند پیشکسوت در پاسخ به پرسشی مبنی بر اینکه آیا از تشکیل ارکستر عبدالحسین مختاباد در شهرداری تهران خبر دارد، گفت: خیلی کنجکاوم که نتیجه کار آقای مختاباد را ببینم، زیرا این کار باید در دست آدمهای کاربلد باشد. دوست دارم ببینم او با ارکستر چه میکند. من خوشحالم از اینکه او دارد یک ارکستر دیگر درست میکند و این اتفاق خوبی است.
رهبر سابق ارکستر سمفونیک تهران درباره نحوه همکاریاش با ارکستر سمفونیک تهران بهعنوان رهبر مهمان این ارکستر نیز توضیح داد: آقای رهبری برای همکاری با ارکستر سمفونیک از من دعوت کرد و من هم برنامهام را برای ایشان فرستادم. اجرای ما در برنامه سالانه فعلا قطعی است.
او با بیان اینکه تدوین برنامه سالانه توسط علی رهبری برای ارکستر کار خوبی است، گفت: فرق ارکستر ما این است که ارکسترهای کلاسیک برنامهی روتین دارند و کم پیش میآید که کار جدید انجام دهند؛ اما سعی دارم، کارهای جدید انجام دهم. در اروپا هم دارد در اینباره اتفاقاتی میافتد. آنها تغییرات جالبی در نظام ارکستر و برنامهریزی دارند. میخواهم این رویدادها را بهطور سازگار با ایران در کشور اجرایی کنم. مشایخی همچنین اظهار کرد: قصد من این است ارکستر «فیلارمونیک» چهار برنامه در سال داشته باشد، یعنی چهار رپرتوآر مختلف به دفعات اجرا شود، البته تأکیدم اجرای قطعاتی است که در ایران شنیده نشدهاند. قطعاتی که اجرایشان هم مشکل است.
او درباره ارکسترهایی که معمولا قطعات تکراری روی صحنه اجرا میکنند، بیان کرد: باید پا را فراتر بگذاریم. بهترین اجراها از قطعات بتهوون و موتسارت موجود است. نیازی نیست بخواهیم دوباره این کارها را اجرا کنیم، بلکه باید سلیقه جدید ایجاد شود. گاهی میبینم، هنرمندان فقط با اتکا به سلیقه مردم کنسرت میدهند. من با این موضوع مخالف هستم. سلیقه را منِ موزیسین باید به مردم بدهم. موزیسین باید خودش نیاز درست کند، نه اینکه برای یک نیاز معمول اثر تولید کند. در این صورت است که به وجوه فرهنگی ما اضافه میشود. مشایخی در پایان اضافه کرد: در ایران، تنوع سلیقه بسیار زیاد است و این یکی از زیباییهای فرهنگ ماست.
مردم سالاری/رييس سازمان سينمايي اعلام کرد:
نامشخص بودن زمان حضور «روحاني» در شورايعالي سينما
رييس سازمان سينمايي درباره آخرين موارد مطرح شده در جلسه اخيري که به نام «شورايعالي سينما» برگزار شده است، توضيحاتي داد و در عين حال گفت: هنوز مشخص نيست، رئيسجمهوري چه تاريخي بتواند در اين شورا حاضر شود.
دکتر حجتالله ايوبي در گفتگو با ايسنا، گفت: اين جلسه براي هماهنگي ميان وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي و اعضاي حقيقي شورا تشکيل شد و بر همين اساس سينماگران برجسته عضو شورا در آن حضور داشتند. وي ادامه داد: هدف از تشکيل اين جلسه اين بود تا با هماهنگي وزير، دستورکاري را براي ارائه در صحن اصلي آماده کنيم.
ايوبي خاطرنشان کرد: شورايعالي سينما تاکنون دو سه جلسه مقدماتي با حضور بنده داشته است و چند کميته نيز به رياست خود اعضا تشکيل شده است. نتيجه اين جلسات منجر به معلوم شدن يکسري دستور کار براي طرح در جلسه اصلي شورا بود و در همين راستا مصوبات پيشنهادي هم مورد بحث و بررسي قرار گرفت. رييس سازمان سينمايي ادامه داد: اين موارد در جلسه اخير شورا به وزير فرهنگ تقديم شد تا در اولين جلسه اصلي به عنوان دستورکار مطرح شود. وي درباره حضور حسن روحاني رئيسجمهور در جلسه شورايعالي سينما، توضيح داد: قرار شد آقاي وزير با آقاي روحاني گفتوگو کند تا ايشان متناسب با برنامههاي خود، تاريخي را براي حضور در شورا مشخص کند.
ايوبي با اشاره به اينکه جلسه شورا بدون حضور رياستجمهوري وجهه قانوني دارد به ايسنا تصريح کرد: بسياري از جلسات شوراهاي عالي با حضور معاون اول رئيسجمهور قانوني است و حتي رئيسجمهور ميتواند اين اختيار را به وزير مربوط هم تفويض کند، بنابراين غيبت رئيسجمهور به معناي غيرقانوني بودن جلسات شورا نيست.
رييس سازمان سينمايي در پايان با اشاره به مشغلههاي رئيسجمهور در بخش بينالملل، خاطرنشان کرد: ما شرايط دکتر روحاني را درک ميکنيم و اميدواريم زماني مناسب با ايشان جلسه داشته باشيم اما در دو سال گذشته بسياري از جلسات شوراهاي عالي کشور بدون حضور ايشان برگزار شده است و در حال حاضر نيز آقاي جنتي در حال بررسي است تا در صورت امکان وقتي را از ايشان بگيرند.
در حالي برخي خبرهاي غيررسمي از برگزاري جلسهاي تحت عنوان شورايعالي سينما در دفتر علي جنتي حکايت دارد که اين جلسات مدتها بود تشکيل نشده بود و شنيده ميشد برخي از اعضاي شورايعالي سينما به دليل نامشخص بودن وضعيت اين شورا قصد کنارهگيري دارند.
4 خرداد ماه سال 93، در خبري اعلام شد که اولين جلسه شورايعالي سينما بدون حضور رئيس جمهور در وزارت ارشاد برگزار شده و در واقع پيش جلسهاي براي آغاز جلسات شورايعالي سينما بوده و قرار است در آينده نخستين جلسه رسمي اين شورا تشکيل شود. (آيندهاي تاکنون محقق نشده است).
اعضاي شورايعالي سينما که مدتي قبل معرفي شدند، عبارتند از: مسعود جعفري جوزاني (که از دوره قبلي شورا حضور دارد)، فرهاد توحيدي،احمدرضا درويش، منوچهر محمدي، خسرو سينايي ، پرويز پرستويي و رضا ميرکريمي.
وطن امروز/تحلیلی از برگزاری دومین «حراج ملی» آثار هنرهای تجسمی
ضربههای سؤالبرانگیز چکش!
گروه فرهنگ و هنر: حراج آثار هنری در همه کشورهایی که شرایط عرضه و تقاضایی متقابل برای چنین بستری دارند در روالی کارشناسی شده از روند برگزاری حراج و نحوه قیمتگذاری آثار و چگونگی اجرای آن صورت میگیرد. این مساله در ایران چند سالی است که در شکلی تقلیدی از حراجهای بینالمللی صورت میگیرد. نخستین «حراج تهران» کار خود را با فروش 2 میلیارد و 150 میلیون تومان پایان داد و دور دوم و سوم هم به ترتیب با اعداد 6 میلیارد و 545 میلیون و 13 میلیارد تومان پایان یافت، در حالی که خردادماه سال 1394 و در چهارمین «حراج تهران»، رقم کل فروش، 210,400,000,000 ریال اعلام شد اما نخستین حراج ملی برگزار شده فروشی معادل 6 میلیارد تومان داشت و روز جمعه 17 مهرماه دومین «حراج ملی» در مرکز همایشهای بینالمللی رایزن با اجرای آتیلا پسیانی برگزار میشود و از 10 صبح تا 9 شب مورد بازدید مردم قرار میگیرد. با توجه به ارزش بالای بسیاری از آثار هنری در این رویداد، نحوه برگزاری و چگونگی قیمتگذاری و سودی که از این معاملات حاصل میشود، جای تحلیل بسیار باقی خواهد گذاشت. در اوایل سال 1385 اعلام شد قرار است بنگاه تجارت و خانه حراج آثار هنری کریستیز که شهرتی جهانی دارد به ایران بیاید و دفتری تاسیس کند. وقتی اسم چنین حراجی به میان میآید، بحث گردش مالی و اقتصادی از اهمیت بسزایی برخوردار خواهد بود، اگر چه بسیاری از هنرمندان ایرانی با نگاه خاصی که به مقوله هنر دارند، از عرضه آثار خود در این فروشگاه جمعی دوری میکنند، چرا که «حراج» را نمادی از یک فعالیت مادیگرایانه اطلاق میکنند. نحوه برگزاری حراجها در جهان بهگونهای است که برای هر اثرى 2 برآورد کمینه (حداقلى و پایه) و بیشینه (حداکثرى) تعیین مىشود که در کاتالوگ به اطلاع عموم رسیده و رقابت براى خرید هر اثر معمولا از رقمی پایینتر از برآورد اولیه آغاز و هر بار که متقاضى شمارهاش را بالا مىبرد، مبلغی افزونتر قابل طرح است. مساله مهم در برگزاری چند دوره از «حراج ملی» و «حراج تهران»، بحث قیمتگذاری آثار برجسته هنری است که در کالبدی کارشناسانه باید صورت یابد. از طرفی اصالت آثار نیز از اهمیت بسزایی برخوردار است، مسالهای که باعث ایجاد شبهاتی از سوی هنرمندان شده است، چنانکه در خردادماه 1394 و در چهارمین حراج تهران، اصالت تابلوی متعلق به کمالالملک ابهاماتی را برانگیخته بود! البته پاسخ شورای تایید آثار بخش کلاسیک حراج این بوده که تابلوی فوق به دلیل گذشت زمان دچار آسیب شده بود و در فرآیند تعمیر این نقاشى، بوم آن دوبله شد، یعنی بوم دیگری پشت بوم اصلی قرار گرفته که در اصطلاح به آن دوبله میگویند. حراج آثار هنری، رویدادی است برای عرضه و فروش آثار گوناگون هنری مانند نقاشی، تذهیب، خوشنویسی، مینیاتور، صنایع دستی، فرش دستباف و دیگر هنرهای دستی که در جریان یک مسابقه زورآزمایی برای تصاحب آثار به چنگ سرمایهداران در میآیند که البته گام نهادن در این عرصه مسالهای نامطلوب نیست. فروش میلیاردی برخی از آثار هنری این شبهه را در ذهن افراد ایجاد کرده که آیا آثار فوق در مقایسه با دیگر آثار هنری از شاخصهای بالاتر و بهتری برخوردارند؟ به باور هنرمندان، بالا بودن قیمت یک اثر الزاما به معنای بالا بودن ارزش هنری آن اثر نسبت به دیگر آثار نیست. هنرمندان معتقدند به جز ارزش هنری، عوامل دیگری در بالا رفتن قیمت یک اثر در حراجها موثر هستند. نکته مهم دیگر در برگزاری حراجهای هنری آن است که همه خریداران هنرشناس محسوب نمیشوند و در واقع سرمایهگذاران ورود یافته به این چرخه هستند. با این احوالات در نخستین حراج ملی که چکش آن را بهرام رادان زده بود، 44 اثر شاخص هنری با مبلغ بیش از 6 میلیارد تومان به فروش رفت و حالا در دومین دوره «حراج ملی» آثاری گرانقیمت همچون سوخت چرم میرزا آقاامامی به مبلغ 750 میلیون تومان قیمت پایه دارد و پیشبینیپذیر است که قیمت پیشنهادی برای خرید این اثر به بالای یک میلیارد تومان هم برسد. برای اثر مینیاتوری ارزشمندی از استاد محمود فرشچیان نیز 30 میلیون تومان قیمت پایه تعیین شده است. این آثار به همراه تابلوی نقاشی آیدین آغداشلو 150 میلیون تومان و تابلوی مینیاتوری کمالالدین بهزاد به قیمت 100 میلیون تومان بالاترین آثار قیمتگذاری شده هستند. در دومین دوره «حراج ملی» بیش از 60 میهمان خارجی حضور دارند که با 70 هنرمند داخلی به رقابت خواهند پرداخت. به گزارش فارس، زهرا محمودوند مدیر حراج ملی درباره حضور هنرمندان در این رویداد عظیم گفت: «بعد از اعلام فراخوان برای حضور هنرمندان در حراج ملی، 500 اثر از هنرمندان سراسر کشور به دبیرخانه ارسال شد. در ابتدا بنا داشتیم از این آثار، 60 اثر را انتخاب کنیم اما با توجه به کیفیت بالای آثار، تعداد آن را به 76 اثر در رشتههای مختلف افزایش دادیم». محمودوند درباره نحوه تشخیص اصالت اثر یادآور شد: «فردی که اثرش را به ما میدهد، امضایی به عنوان اصالت اثر در آن درج شده است. این اثر از کانال کارشناسی عبور میکند. کارشناس میراث فرهنگی هم بعد از تمام کارشناسیها، برای تایید امضاها، نمایندهای فرستاده تا مرتبط بودن آثار مورد تایید قرار گیرد». مدیر حراج ملی درباره قیمتگذاری آثار بیان داشت: «معمولا جریان قیمتگذاری حراج، به عواملی از جمله هنرمند و صاحب امضا، کیفیت و نوع کار و بازار آثار هنرمند بستگی دارد. ضمن اینکه کارشناسانی هستند که به قیمت بازار هنر آگاهی دارند و در حراج سعی میشود آثار هنری کمتر از قیمت بازار چکش بخورد. به نوعی این رویداد میخواهد متفاوت باشد و به رونق هنر کمک کند». اما از دیدگاه هنرمندان متعهد داخلی که عمری نگار دل را در وصف خلق هنری ماندگار خرج کردند، مسیر و جریانی متفاوت از آنچه مسؤولان برگزاری این رویداد تجاری - هنری اظهار میدارند، قابل ردیابی است. چنانکه سهراب هادی، استاد نقاشی و گرافیست مطرح از نبود اصالت حقیقی در این حراج سخن میگوید و به شیوه و روش آن با دیده تردید مینگرد. عقیده این هنرمند بر آن است که در حراجیهای انجام شده در ایران هیچ نقاشی مستقیماً منتفع نمیشود. یعنی کمیسیونرهایی که در این حراج حضور دارند و برگزارکنندگان آن به مبنای اصالت رشد هنر و به مبانی حقیقت اقتصاد هنر فکر نمیکنند! این مدرس نقاشی یادآور شده که هویت خریداران در این حراج هم مجهول است. وی اشاره به این داشته که آثار خون دل خوردههنرمندان در حراج به قیمتی پایین در اختیار کارگزاران قرار میگیرد و آنها آثار هنری را به قیمت بسیار دور و متفاوت با قیمت خریداری شده در حراج میفروشند که این باعث ایجاد رانت میشود. اما نکته مهم در این رویداد چگونگی قیمتگذاری آثار و سود حاصل شده از آن است که باید از طریق افرادی صاحبنظر که صلاحیت و تخصص لازم را داشته باشند صورت گیرد. این سؤال پرسشی اساسی باقی میگذارد که فرآیند تعیین قیمت پایه که یکی از وظایف و ماموریتهای شورای ارزیابی آثار هنری وزارت ارشاد است بر چه اساسی و با توجه به چه روندی انجام میشود؟ آیا صرف رضایت برگزارکننده برای درست بودن و به صرفه بودن آن کافی است؟ آیا صاحب اثر به صورت مستقیم در این حراج فروشنده قرار میگیرد؟ و یا واسطههای هنری و مالکان موروثی و مجموعهداران ارائهدهنده آثار در حراج تعیینکننده و ذینفع خواهند بود؟ پس در این صورت تلاشهای بسیار یک هنرمند برای خلق اثری گرانقدر به لحاظ مادی و معنوی به کجا میرود؟ از طرفی عدم حضور هنرمندانی دغدغهمند با آثاری در حوزه هنر انقلاب و دفاعمقدس در اینگونه رویدادها چه مسالهای جز نادیده گرفته شدن آنها میتواند باشد! کیومرث قورچیان نقاش پیشکسوتی که مکتب جدیدی برمبنای تلفیق تصاویر در سطح بوم با تکیه بر وجدان الهی ساخته است، درباره رفتار گزینشی در دوره چهارم حراج تهران با انتقاد از عدم وجود شرایط برای حضور همه هنرمندان در این رویداد، مبنای شرکت را از طریق ایجاد واسطه با گالریدارها یا خریداران آثار دانست! این هنرمند نقاش درباره جایگاه هنر انقلاب اسلامی در حراج بزرگ تهران بیان داشت: «هنر انقلاب اسلامی هیچ جایگاهی نداشته است و اصلاً صحبتی از هنر انقلاب اسلامی در این میان وجود ندارد». مساله دیگر که در اجرای حراجهایی معتبر مانند «کریستی خاورمیانه» در دوبی صورت میپذیرد، ساز و کاری مناسب برای پرداخت مالیات است؛ مسالهای که در ایران باز هم جای شبهه باقی میگذارد. به عبارتی با وجود اینکه آثار هنری به شرط ارائه اظهارنامه مالیاتی گالریدارها از پرداخت مالیات معاف هستند، با این حال مالیاتهای دیگری در چرخه عملیات برگزاری حراج مانند مالیات پرسنل، اجاره محل اجرای حراج و دیگر موارد اجرایی باید پرداخت شود. اگر چه برای رسیدن به جایگاهی مناسب در برگزاری حراج آثار هنری در ایران تجربههای بیشتری لازم است، اما باید بسیاری از موارد پرسشبرانگیز مطرح شده و نیز نقصانها و ضعفهای اجرای حراج سالانه از سوی مجریان و مسؤولان به صراحت و صداقت مطرح شود تا موجب کاهش نقصانها و رسیدن به مرز شایستهای از موفقیت شود، چرا که سوالاتی درباره چگونگی فروش و واگذاری آثار و نحوه شرکت و حضور هنرمندان متعهد و چرخه اجرای حراج برای اذهان عمومی باقی است و نیاز به شفافیت لازم دارد. از طرفی کیفیت و اصالت آثار نیز مقوله مهم دیگری برای خریداران است که البته در دومین دوره «حراج ملی» قرار است برای نخستین بار به خریداران آثار هنری و صنایع دستی، گواهینامه اصالت آثار عرضه شده ارائه شود.
وطن امروز/یادداشت مرتضی اسدی، نقاش عرصه دفاعمقدس از نقش تعهد در هنر
قلمی برای جاودانگی
مرتضی اسدی، هنرمند متعهد عرصه دفاعمقدس در یادداشتی به مقوله هنر مقاومت در سیر تاریخی بعد از انقلاب اشاره کرد. این نقاش معاصر ایرانی با اشاره به توطئههای دشمنان علیه کشور به نقش هنرمندان پرداخته و نوشت: «با پیروزی انقلاب اسلامی، هنرمندان جوان و کمتجربهای که صداقت و باورشان با شور و جوانی توامان شده بود، به خلق اثر پرداختند. بلافاصله در 31 شهریور 1359 از سوی قدرتهای جهانی، طرح توطئه و براندازی نظام نوپای جمهوری اسلامی، با آغاز جنگ حکومت بعثی عراق علیه ایران آغاز شد؛ هجومی که هیچکس انتظار نداشت از طرف یک همسایه مسلمان آغاز شود. هنرمندان جوان نقاش، در کنار دفاع یکپارچه مردمی قرار گرفتند و تحت تاثیر زندگی در جنگ، آثار متفاوتی از خود به یادگار گذاشتند. اگرچه با عدم توجه مسؤولان سیاسی و شبهفرهنگی، در طول 27 سال پس از انقلاب مورد بیمهری و غفلت قرار گرفته و هیچ مرکز فرهنگی و هنری، یک آرشیو استاندارد برای ثبت و حفظ آثار این دوره ایجاد نکرده است و همچنان این آثار در معرض نابودی قرار دارند. حفظ این آثار نه به خاطر ساختار خیلی قدرتمند و هنری آن ضروری به نظر میرسد، بلکه نگهداری از اسناد هنری است که در یک برهه از تاریخ معاصر کشورمان به وجود آمده و قطعا برای نسلهایی که این دوران را تجربه نکردهاند قابل توجه و تامل است. نسل گذشته از همه تواناییهای خود در راه تمامیت ارضی ایران اسلامی استفاده کرد و بهترین سرمایه زندگی خود را که جان و مال و جوانی است، هزینه کرد تا ایران برای همیشه ایران بماند. این نقاش پیشکسوت در ادامه یادآوری کرد: رهنمودهای سیاسی و خودباوری که معمار انقلاب اسلامی ایران حضرت امام خمینی(ره) در جوانان ایجاد کردند، اثرات سوءتبلیغات ضدجنگ را کمرنگ میکرد و هنرمندان جوان تلاش کردند تا ایثارگری مردم را با تحلیلهای سیاسی شازدههای وابسته به غرب و شرق عوض نکنند. این فعالیتها تا پایان جنگ ادامه داشت و هنرمندان جوان آن دوران، امروز پا به عرصه میانسالی گذاشتهاند. جنگ تحمیلی پایان گرفت اما مبارزه پایان نگرفته است و با وجود توهم بسیاری از آنان که در انتظار پایان جنگ بودند، مبارزه آنگاه پایان خواهد گرفت که انقلاب از ماهیت اسلامی خویش دور شود. اگر چه تحلیلهای سیاسی محض، بدون توجه به حقیقت اسلام صیرورت عالم وجود و منتهای آن، ممکن است به نتایجی دیگر مغایر با آنچه گفتیم دست یابد اما حقیقت اسلام ظاهر نخواهد شد مگر در کشاکش جهاد و مبارزه. این استاد هنرهای تجسمی به علل پرداختی هنرمندانه از دفاعمقدس اشاره داشته و در ادامه یادداشت خود آورده است: «برای پرداختن به جنگ، عللی سهگانه لازم بود که اگر در وجود هنرمندان این هر سه جمع میآمد، خود را در برابر جنگ مکلف میدانستند و اگر نه، نه. نخست آنکه لازم بود هنرمند دیندار و انقلابی باشد و بعد لازم بود هنر را عین تعهد بداند... و سوم اینکه معالاسف هنرمندان مسلمان نیز عنایتی آنچنان که باید، به جنگ نداشتند در همینجاست. چه بسیار بودند دوستانی دیندار و انقلابی که هنر را نیز عین تعهد میدانستند اما در جنگ چیزی نمیدیدند که آنان را به خود جلب کند. آنان در تمام دوران 8 ساله جنگ تحمیلی، نیش قلمشان هنوز در جستوجوی منافقین، ضدانقلاب و غفلتزدگان بود. میدان مبارزه با شیاطین جبهههای جنگ بود اما آنان «دن کیشوت»وار هنوز هم در تعقیب دشمنان موهومی بودند که واقعیتی نداشتند جز در خیال آنها. نقاشانی که برای جنگ کار کردهاند اگر چه بسیار معدود و انگشتشمار هستند اما آثار آنان انصافا بهترین آثاری است که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی خلق شده است. نگرش محتوایی حاکم بر این آثار، تاثیر گرفته از همان تفکری است که حزبالله را، صادقترین پیروان حضرت امام را، از دیگران متمایز میکند. از میان مضامین جنگ آنچه در کارهای آنان بیشتر از همه درخشش و تلألو دارد، شهادت است. امتیاز بسیجیان نیز بر دیگران در عشق بر شهادت است و این همسویی تصادفی نیست. این نقاشان، جنگ را نه چون عارضهای زائد بر ذات خویش برگزیدهاند، بلکه جاذبه عشق و آن پیمان ازلی از درون ذاتشان آنان را به سوی جنگ فراخوانده است.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com