به گزارش بولتن نیوز، در روزگار ما نیز روزنامه های موجود با گرایشات سیاسی و فکری گوناگون، دست به این کار زده و در قالبهای مختلف، به مسائل فرهنگی می پردازند. اما نکته اینجاست که این همه تولیدات فرهنگی منتشر شده در روزنامهها برای دیده شدن پا به این جهان گذاشته اند. به عبارت دیگر، مطلبی که دیده نشود گویی اصلاً تولید نشده است. اما آیا با حجم انبوه سایتها و مجلات و روزنامهها و رسانههای مختلف دیگری که وجود دارد، میتوان به همه آنها پرداخت و مطالب شان را از نظر گذراند؟ جواب معلوم است…
به همین دلیل ما در بولتن نیوز سعی کردهایم تا از این به بعد و در قالب صفحه«فرهنگ در رسانه»به بازخوانی و بازنشر اصلیترین مطالب فرهنگی روزنامهها بپردازیم. به عبارت دیگر، «فرهنگ در رسانه»تلاشی است برای تبلور روزانه تراوشات فرهنگی روزنامه های کشور. تا به این طریق، حداقل اصلیترین مقولات فرهنگی که در روزنامهها منتشر شده است، توسط مخاطبین دیده شود. البته ما از همین جا، دست همکاری خود را به سمت همگان دراز کرده و از همه کسانی که تمایل دارند به انحای مختلف در این زمینه به ما کمک کنند، دعوت میکنیم تا در کنار ما، به ارتقای صفحه«فرهنگ در رسانه»کمک کنند.
آرمان، آفتاب یزد، ابتکار، اعتماد، افکار، اطلاعات، ایران، تفاهم، جام جم، جوان، جمهوری اسلامی، حمایت، خراسان، راه مردم، حمایت، روزان، رویش ملت، سیاست روز، شرق، شهروند، قانون، قدس، کیهان، مردم سالاری، وطن امروز و همشهری روزنامه هایی هستند که روزانه به آنها پرداخته و سعی می کنیم گلچینی از بهترین های آنها را در یک سبد فرهنگی به خدمت شما عرضه کنیم.
*****
آفتاب یزد/ تجمع سینماگران برای قربانیان فاجعه «منا»
مدیرعامل خانه سینما از تجمع امروز 6 مهر ماه سینماگران برای همدردی با قربانیان فاجعه "منا" خبر داد و همچنین برنامههای این تشکل صنفی را برای این اتفاق تشریح کرد. به گزارش ایسنا، سیدرضا میرکریمی روز گذشته 5 مهر ماه پس از برگزاری نشست اعضای هیئت مدیره خانه سینما که برای برنامهریزی برنامههای این نهاد در رابطه با فاجعه منا برگزار شد، در سخنانی مطرح کرد: بعد از این اتفاق هولناک که اخبارش به دستمان رسید، نگرانیهای زیادی در میان مردم، فرهنگیان و اقشار مختلف به وجود آمد، متاسفانه عدم دسترسی درست به اطلاعات و آمار و جلوگیری مسئولان عربستانی از اعزام نیروهای کمکی و کمیتههای حقیقتیاب باعث شد که مسئله بغرنجتر شود و به طبع نگرانیها افزایش پیدا بکند. مدیرعامل خانه سینما گفت: خانه سینما به عنوان نهاد صنفی، مدنی و صاحب نفوذ در افکار اجتماعی خود را موظف میداند در مسائلی که به افکار ملی و موضوعات انسانی مربوط میشود ورود بکند، چون معمولا سینمای ایران پرچمدار دفاع از این موضوعات است و باید عکسالعمل نشان بدهد. کارگردان «خیلی دور خیلی نزدیک» در بخش دیگری از سخنانش توضیح داد: یک برنامه دیدار با خانوادههای بازماندگان این فاجعه به محض بازگشت و استقرار آنها خواهیم داشت. قرار شد کمیتهای سازوکار این دیدارها را بر عهده بگیرد و پیگیری کند. امروز 6 مهر نیز تجمعی در خانه شماره دو سینما در خیابان وصال از ساعت 18 برای ابراز همدردی با قربانیان این حادثه انجام میشود.
آفتاب یزد/ امیر اسفندیاری پاسخ می دهد: چرا فیلم محمد رسول الله برای جشنواره اسکار 2016 انتخاب شد؟
امیر اسفندیاری معتقد است برای انتخاب نماینده سینمای ایران در اسکار فاکتورهای مهمی مدنظر بوده که فیلم محمد رسولالله شامل تمامی آنها میشده است. امیر اسفندیاری (سخنگوی هیئت انتخاب نماینده سینمای ایران برای مراسم اسکار ۲۱۰۶) در گفتگو با ایلنا؛ درباره روند انتخاب فیلم محمد رسول الله (ص) گفت: ۵۸ فیلم مثل هر سال براساس فهرست دریافتی از اداره نظارت و ارزشیابی و مطابق با قوانین و مقررات اسکار توسط هیات انتخاب بررسی شد و یک فهرست ابتدایی از اسامی ۱۰ فیلم اعلام شد. سپس هیات انتخاب آن ۱۰ فیلم را بررسی و در مرحله دوم ۶ فیلم را انتخاب کرد که عبارت بودند از: در دنیای تو ساعت چند است، رخ دیوانه، شیار ۱۴۳، قصهها، ماهی و گربه و محمد رسول الله (ص). وی ادامه داد: فاکتورهای مختلفی همچون موفقیتهای بینالمللی فیلم، داشتن پخشکننده خارجی و ساختار فیلم مورد بررسی قرار گرفت و درنهایت فیلم محمد رسول الله (ص ) از این منظر امتیازات خوبی به دست آورد. اسفندیاری افزود: فیلم محمد رسول الله (ص) در جشنواره مونترال به نمایش درآمد و مورد استقبال قرار گرفت و نقدهای خوبی درباره آن نوشته شد. حتی تعداد سانسهای آن نیز افزایش یافت. از طرف دیگر پروداکشن این فیلم عظیم و متفاوت از سینمای ایران بود که تاکنون جهان با آن روبرو نشده بود. وی ادامه داد: مجید مجیدی نیز کارگردانی شناخته شده است که پیش از این با فیلم بچههای آسمان و به عنوان ۵ نامزد برتر به مرحله نهایی به اسکار رسیده است که این امر خود یک امتیاز دیگر برای فیلم محمد رسول الله (ص) بود. وی در پاسخ به این سوال که از ابتدا ۱۰ فیلم برای بررسی در اسکار انتخاب شد حال آنکه تقریبا مشخص بود فیلم منتخب ایران چه فیلمی است؛ گفت: آن ۱۰ فیلم به این دلایل انتخاب شدند که هیئت انتخاب میخواست اعلام کند آنها هم فیلمهای خوبی هستند و از نظر هیئت انتخاب هرکدام فاکتورهای خوبی دارند و مناسب هستند که در فهرست اولیه برای بررسیهای بیشتر قرار بگیرند.
اسفندیاری درباره اینکه بعضی میگویند از ابتدا نیز مشخص بود که فیلم محمد رسول الله (ص) در نهایت انتخاب میشود؛ گفت: این گمانهزنیها و پیشبینیها هیچ منافاتی با تصمیم هیات انتخاب ندارد. کاری که هیئت انتخاب میکند این است که فارغ از حاشیههایی که برای یک فیلم وجود دارد؛ آنها را کاملا بررسی کند تا با توجه به مقررات و مسایلی که برایش مهم است درنهایت فیلم خوبی را معرفی کند. وی افزود: پیش از این در زمان انتخاب فیلمهای دیگری مانند جدایی نادر از سیمین نیز این حدس و گمانها وجود داشت و این امر نکته منفی نیست بلکه مهم این است که هیات انتخاب تمامی مسایل را در نظر گرفته و فیلم محمد رسول الله (ص) را معرفی کرده و معتقد است این فیلم میتواند نماینده شایستهای برای سینمای ایران در اسکار باشد. وی در پاسخ به این سوال که پیشبینی شما از اسکار امسال چیست؛ گفت: یکی از نکاتی که ما در این کمیته بررسی کردیم فیلمهایی بودند که از کشورهای دیگر به مراسم اسکار معرفی شدند. این فیلمها به چند دسته تقسیم میشدند: گروهی از فیلمها متعلق به کارگردانهای معروف بودند که بین منتقدین طرفدار دارند مانند فیلم آدمکش که از تایوان معرفی شد یا نماینده بلژیک و لهستان یا فیلمی که از پرتغال معرفی شد. گروهی از فیلمها بیک پروداکشن هستند مانند فیلمی که چین امسال معرفی کرده است. بعضی فیلمها نیز منفی هستند. ما همه این فیلمها را بررسی کردیم و به این نتیجه رسیدیم که شانس فیلم محمد رسول الله (ص) شانس خوبی است. اسفندیاری افزود: البته این حرف بدان معنی نیست که ما موفقیت فیلم محمد رسول الله (ص) را گارانتی میکنیم اما از میان ۵۸ فیلم، این فیلم بهترین گزینه برای معرفی به اسکار بود. طبیعی است که اگر قرار بود فیلمی برای یک جشنواره دیگر معرفی میشد نه مراسمی مانند اسکار، میشد فیلم دیگری را انتخاب کرد. وی ادامه داد: مسائلی از قبیل حواشیای که برای فیلم ایجاد شده همچون تحریم فیلم از سوی الازهر، عربستان و بعضی گروهها در هند باعث شده تا دیگران بیشتر مشتاق شوند این فیلم را ببینند.
آفتاب یزد/ یک کودک سوری به خانواده پیت و جولی اضافه شد...
«آنجلینا جولی» و «برد پیت» دو ستاره سینمای هالیوود که در حال حاضر 6 کودک دارند تصمیم گرفتند یک کودک سوری را نیز به فرزند خواندگی خود قبول کنند. به گزارش عصرایران، آنجلینا در ابتدا در نظر داشت 3کودک پناهنده سوری که برادر یکدیگر هستند را به فرزندی قبول کند اما به دلیل مخالفت های همسرش موفق به این کار نشد. به نوشته دیلی میل، براد پیت نگران بود با افزایش یکباره فرزندان شان از 6 به 9 کودک، کودکان نتوانند خود را به راحتی با تغییرات جدید خانواده وفق دهند. آنجلینا که در حال حاضر نماینده ویژه سازمان ملل در امور پناهندگان است به دلیل تاثیر پذیری از این مسئولیت و با اصرار قبلی، موفق شد همسرش را به پذیرش فرزند یک کودک سوری متقاعد کند. گفته می شود که آنجلینا بعد از چندین بار دیدار با 3 کودک سوری در اردوگاه های پناهندگان که هر سه باهم برادر بودند تصمیم گرفته بود آنها را به فرزندی بپذیرد. وی از آنها شناخت کامل پیدا کرده بود. با این حال مخالفت برد پیت مانع از این موضوع شد و این زوج بر سر پذیرش فرزندی تنها یک کودک سوری به توافق رسیدند. شیلو 8 ساله و دوقلوهای نوکس و فیفان 6 ساله فرزندان اصلی بردپیت و آنجلینا هستند، اما مادوکس 13 ساله از کامبوج، باکس 11 ساله از ویتنام و زهرا 10 ساله از اتیوپی فرزند خوانده های آنان محسوب می شوند.
آنجلینا جولی تا پیش از آشنایی با برد پیت، یک فرزند داشت. این دو بعد از آشنایی با یکدیگر و در سفری به آدیس آبابا، پایتخت کشور اتیوپی، دختربچه ششماههای را به فرزندخواندگی خود قبول میکنند. نام این دختر بچه زهرا است. سومین فرزند پیت و جولی، حاصل رابطه این دو است و در نامیبیا متولد شده. نام فرزندشان را شیلو نهادند. بعد از تولد این کودک، پیت تایید کرد که پاسپورت صادر شده برای وی متعلق به کشور نامیبیا خواهد بود. پیت و جولی تصمیم گرفتند که اولین عکس از این نوزاد خود را به فروش برسانند. در ۱۵ مارس ۲۰۰۷، جولی پسر ۳ سالهای را که اهل کشور ویتنام است به فرزندخواندگی قبول میکند. جولی در ۱۲ ژوئیه ۲۰۰۸ و زمانی که در فرانسه حضور داشت، یک فرزند پسر (به نام ناکس) و یک دختر (به نام ویوین) را به دنیا میآورد. البته او در جشنواره فیلم کن همان سال اظهار کرده بود که انتظار یک دوقلو را داشتهاست.
اعتماد/ گپ و گفتي با بهروز شعيبي، بازيگر و كارگردان سينما
بچه مسلمان همه فيلمها و بچه مثبت سينما
«تنهايي ليلا» به خاطر بهروز شعيبي
رضا صديق/ لازم نيست حتما همكلامش شده باشي تا انرژي مثبتي را كه دارد متوجه شوي. از آن دست آدمهايي است كه در لانگشات هم ميتواني متوجه شوي كه انسان خوبي است. خوب به آن معنا كه دچار پيرايش و اطوارهاي روزمره و قالبي كه بر شخصيتهاي سينماگران غلبه كرده است، نيست. بهروز شعيبي، بازيگري كارگردان يا كارگرداني بازيگر است كه همين چند وقت پيش با «تنهايي ليلا» تجلي عشقي ميردامادي بود. به راستي جز او چه كسي ميتوانست اين نقش را بازي كند؟ شعيبي همان بازيگر نقش سلمان كه در آژانس شيشهاي با ريشهاي كمپشت، پشت ميلههاي آژانس نشسته بود و دست حاج كاظم را ميفشرد و حالا قدي ميان كارگردانان كشيده و با ايفاي نقشهايش در طلا و مس و ميهمان داريم، نشان داده است كه هم مستعد كارگرداني است و هم بازيگري. كسي كه اعتقاد دارد بازيگر پشت بازيهايش قايم ميشود، ديده نميشود اما كارگردان نميتواند خودش را پنهان كند. براي او مساله سينما هيچوقت تفريح نبوده است حتي به عنوان بازيگر هم به ياد ندارد سر فيلمي رفته باشد كه مثلا از فضايش لذت ببرد يا آرامشي داشته باشد.براي همين است كه بازيگري هيچ وقت تفريحي برايش نبوده است. با ليلي فرهادپور ميزبانش بوديم در «اعتماد»، نشستيم و گپ زديم از «تنهايي ليلا» تا نگاهش به كارگرداني و مسيرش.
بهروز شعيبي كارگردان، بهروز شعيبي نويسنده، بهروز شعيبي بازيگر و حالا هم شعيبياي كه يكي از نقشهاي عامه پسند تلويزيون شده است. خودت را با كدام تعريف ميكني؟
من از همه اينها خيلي جدا هستم. يعني هرچه فكر ميكنم اين حرف يك ذره ادا گويش دارد، اين يعني ورژن كارگردان با بازيگر فرق دارد، اما وقتي فكر ميكنم ميبينم بسته به كاري است كه قرار است در آن بروم و مجموعهاي كه قرار است واردش بشوم. خيلي تصميم نميگيرم كه حالا در اين مجموعه خوب است كه من به عنوان كارگردانم پس نروم بازي كنم يا بازيگر هستم نروم كارگرداني كنم. وقتي در يك مجموعه خوب قرار ميگيرم به همان چيزي كه به من سپرده شده است همانطور كه هست نگاه ميكنم. يعني خيلي نقشها را ممكن است بازيكنم اما خودم به عنوان كارگردان آن را نميسازم يا مثلا برعكس آن كارگرداني ميكنم اما اگر در آن كار نقشي به من بگويند بازي نخواهم كرد.
تو اول با بازيگري شروع كردي.
بله.
اما هميشه يك نگاهي هم به كارگرداني داشتهاي.
درست است، خيلي زود اين اتفاق افتاد و اين گونه اتفاق افتاد كه در يك سال دو فيلم بازي كردم، كار سوم سريال بود. كار سعيد ابراهيميفر كه قرار بود در آن كار بازي كنم و همانجا آقاي ابراهيميفر پرسيد تو ميخواهي توي گروه كارگرداني بيايي؟ من هم از خدا خواسته گفتم بله و بعد از آن به جاي بازي به طور جدي فقط دستياري كردم و با فاصله گهگداري بازي ميكردم. تا طلا و مس كه دوباره بازيگري جديتر شد، ولي دستياري و كارگرداني در اين سالها كار اصلي من بوده است، كاري كه در آن مداومت داشتم.
ليلا، نخستين كار تلويزيونيات بود كه به عنوان يك نقش مردمپسند خودت را درون آن نشان دادي. در صورتي كه قبل از آن در نقشهايت مثل طلا و مس با نقش يك روحاني و به هرحال مثبت تعريف ميشدي مثل طلا و مس. اما بعد يكدفعه آمدي در يك سريال تلويزيوني با يك نقش مردمپسند و باز هم مثبت و مذهبي. براي خودت تفاوتي ندارد نقشهايي كه قبول ميكني؟
اتفاقا چند روز پيش صحبت بود و ميگفتند اين نقش شما شبيه و نزديك به طلا و مس است، من به هر قيمتي نميخواهم متفاوت باشم. شايد آن كارها چون ديده نشده الان همه فكر ميكنند شبيه آن كار ميكنم. مثلا من دوبار صادق هدايت بازي كردم يكي براي حسن هدايت و يكي براي آقاي سينايي، يا در سريال مهرآباد كه دو يا سه سال پيش بازي كردم كه آن هم متفاوت بود اما اگر بدون تعارف و واقعيتش را بخواهم بگويم من تا مهمانداريم با بازيگري يك رودربايستي داشتم. يعني خودم به عنوان بازيگر براي خودم تثبيت نشده بودم و فكر ميكردم هيچوقت بازيگري نكنم يا اينكه خودم را به عنوان بازيگر حرفهاي در مجموعه بازيگرهاي حرفهاي خيلي تثبيت شده نميدانستم.
نقش متفاوتي كه در «مهمان داريم»، داشتي باعث تغيير ذهنيتات شد.
بله، واقعيتش اين است كه مهمانداريم تقريبا تثبيت بود براي خودم به عنوان بازيگر. در مهمانداريم انرژياي كه براي اين نقش گذاشتهام و اتفاقي كه براي پرسوناژ داشت ميافتاد تقريبا پلهاي بود كه من را وارد بازيگري جدي كرد يعني به عنوان يك بازيگر و آدمي كه بازيگري ميتواند كار حرفهاي و اصلياش باشد. تا قبل از آن اين طور نبود كه به هر قيمت بگويم ميخواهم متفاوت باشم يا ميخواهم در نقشهاي متفاوتي بازي كنم. مثلا باز هم نقش يك روحاني بعد از طلا و مس پيشنهاد شد اما بازي نكردم. البته نقشهاي متفاوتي كه به من پيشنهاد شد يا از لحاظ زمانبندي به من نميخورد يا قصه كلي را دوست نداشتم اما به طور كلي نميرفتم، كار نميكردم و ترجيح ميدادم كاري اصلي خودم يعني كارگرداني را انجام بدهم. بنابراين نكتهاي كه شما ميگوييد كاملا درست است براي اينكه انتخاب «تنهايي ليلا» كاملا برايم با محاسبه بود. قصه خوبي داشت و پرسوناژ خوبي بود و من ميدانستم كه اين عشق جواب ميدهد و يك تجربه اينچنيني قبلا داشتم از جمله «طلا و مس». عشقهاي صادقانه بعد از ازدواج يا عشقهاي ايراني از جنس سنت ايراني هميشه جواب ميدهد. هنوز هم كه هنوز است جواب ميدهد يعني هر چقدر هم كه ما به لحاظ فرهنگي متفاوت شده باشيم، دچار دوگانگي بشويم يا نشويم، پايبند باشيم يا نباشيم باز آن شكل روابط سنتي كه مربوط به مشرق است همچنان براي ما جذاب است. «تنهايي ليلا» هم فكر كردم كه همين گونه است و ميتواند كاري باشد كه بين مردم ديده شود، مردم دوستش داشته باشند و با آن ارتباط برقرار كنند.
همان طور كه خودتان ميگوييد كارتان در «مهمان داريم» خيلي سخت بود، ولي چرا ديده نشد؟
من نميخواهم بگويم آن فيلم، فيلم خيلي كاملي است يا اينكه فيلم خيلي متفاوتي است اما واقعيتش فكر ميكنم راجع به آن فيلم به طور كلي خيلي كملطفي شد، مثلا طراح صحنه درجه يك دارد، كيوان مقدم. حتي به نظر من جزو فيلمهاي خوب آقاي عسگرپور است. در واقع از لحاظ ساخت يا بازي، بازيها، بازيهاي خوبي است چون تعداد كمي بازيگر در آن فيلم وجود دارد و اين تعداد تقريبا يكدست هستند. يك تجربهاي بين من بود و آقاي پرستويي كه ايشان اين فضا را ايجاد كرده بودند. هر دو ما سن بالاتر از خودمان را بازي ميكرديم و اصولا رابطهاي كه بين ما شكل گرفته بود رابطه واقعي پدر و پسر بود. پدر و پسري كه ممكن است تو روي هم بايستند و باهم دعوا كنند اما باز عاشقانه همديگر را دوست دارند اما من نميدانم چه شد؟ فيلم «مهمانداريم» انگار قرار بود در واقع ديده نشود اين اتفاق در جشن خانه سينما هم افتاد.
مثل رابطهتان در «آژانس شيشهاي» با آقاي پرستويي؟ «مهمان داريم» دومين همكاريتان با پرويز پرستويي است؟
بله! دقيقا ١٥ سال بعد از آژانس شيشهاي كه آنجا هم پدر و پسري بوديم كه با هم اختلاف داشتيم. به هرحال اما كار كردن با پرويز پرستويي را دوست دارم.
و نخستين بازيتان بود آژانس! چطور شد كه براي آژانس شيشهاي انتخاب شديد؟
آقاي آتيلا پسياني باعث شد. دليلش آن بود كه من قبل از آن داشتم سريالي بازي ميكردم به نام «بازگشت پرستوها» براي آقاي ابوالقاسم طالبي. سنم كم بود اما با سن كم ريش گذاشته بودم. آقاي پسياني را ميشناختم. آقاي پسياني من را ديده بودند. در واقع آقاي پسياني انتخابكننده بازيگران فيلم آژانس شيشهاي بود. يادم است همان موقع براي نقش سلمان من با يك جوان ديگر كانديدا بوديم. در واقع يك تا دو جلسه تست با خود آقاي پسياني و آقاي كيانيان داشتيم و بعد انتخاب شدم.
به مسير حرفهايتان برگرديم. يك نكته در مورد بهروز شعيبي وجود دارد و آن هم اين است كه شعيبي نقش بچه مسلمانها را بازي ميكند. نقش كسي را بازي ميكند كه نوعي بار مثبت دارد حالا ممكن است در طلا و مس ضد قهرمان و قهرمان خاكستري باشيد اما انگار «آژانس شيشهاي» نقطهاي بود براي شما در بازيگري كه در همان حركت ميكنيد. نه اينكه تكراري است نه منظورم اين نيست، مقصود اين است كه انگار سلمان آژانس شيشهاي است كه حالا بزرگ شده و وارد سينما شده است و دارد بازي ميكند.
نه! هم در مهرآباد و هم يك فيلمي ديگر به نام قصههاي يك زندگي، كار آقاي حسن هدايت كه در آن نقش صادق هدايت را داشتم...
صادق هدايت، بله اما بازي در آن فيلم به دليل شباهت چهره شما با هدايت بوده.
نه اين تصور شما به خاطر مجموعه فيلمهايي بوده است كه ديده نشده و اينطور برداشت شده است كه شما ميگوييد. نكته بعدي واقعيتش اين است كه در فيلمهاي بعدي كه من بازي كردم و شبيه هم هستند، شما اگر مرور كنيد ميبينيد من هيچ گاه وارد يك مجموعه مردد يا متوسطي نشدهام و حق اين را داشتهام كه انتخاب نكنم.
من نميگويم بازيهاي شما شبيه هم هستند.
ميدانم. مقصود شما پرسوناژها و تم شخصيتهاست.
بله و البته اجراهاي شما متفاوت بوده، بازي شما در «طلا و مس» و «تنهايي ليلا» خيلي متفاوت است، يعني جنس اجراي نقش بسيار متفاوت است.
اميدوارم، يعني من خودم تلاشم اين بوده است كه اينها هيچوقت شبيه هم نباشند اما هركدام از اين فيلمها را بگوييد يا كارگردانش، كارگردان خوبي است يا تهيهكنندهاش، تهيهكننده خوبي است يا فيلمنامه خوبش است در نتيجه من بعد از اين مرحله خيلي به اين فكر نكردم كه حالا من دارم تكرار ميشوم يا نميشوم به اين فكر كردم كه فرصت كار كردن با يك مجموعه خوب را از دست ندهم. من مطمئن بودم «تنهايي ليلا» به لطف خداوند ديده ميشود. كاري به كيفيت و نقد ندارم اما به عنوان يك كار تلويزيوني مطمئن بودم اين طور ميشود.
يعني انتخاب شما از جايي تاكيد بر تيم سازنده اثر بوده است.
بله، تنهايي ليلا كه پشت آن اين گروه خوب آمدهاند، حسين لطيفي يا آقاي شفيعي آمدهاند اينها كارشان قطعا كاري خواهد بود كه ديده ميشود. پرسوناژ آن پرسوناژ جذابي بود. حتي در مرحله اول آقاي عنقا به من گفته بود كه نهايت هفت قسمت بازي دارم، من قبول كردم كه در اينكار قرار است هفت قسمت بازي كنم، وقتي رفتم ١٥ قسمت شد. اما خب اتفاق خوبي براي من بود و من فكر ميكنم هنوز هم آن رابطه محمد و ليلا در تنهايي ليلا جا داشت كه پرداخته شود.
به نظرم اگر عشقي كه پيرنگ داستان بود، يعني همان تم عشق شرقي اگر روي آن تاكيد و همين فضا بيشتر دراماتيزه ميشد، جذابيت خيلي بيشتري پيدا ميكرد.
من كاملا با شما همنظر هستم اما خب نوع نگاهي بوده است كه صاحبان اثر روي آن داشتند، اما من مطمئن بودم مردم اين عشق را فارغ از بازي من دوست خواهند داشت.
از بازيگري گذر كنيم، بازيگري براي شما شبيه يك تفريح است ولي كارگرداني دغدغهتان است، در بازيگري با گروههاي متفاوتي كار و در كارگرداني ذهنيت خود را خلق ميكنيد. بازيگري نقش است و كارگرداني نقشآفريني.
بازيگر كسي است كه پشت بازيهايش قايم ميشود، ديده نميشود اما كارگردان نميتواند خودش را پنهان كند. يعني خودش هركاري كند از فيلمش بيرون ميزند. يعني به هر حال آن تفكر اصلي كه دارد، اعتقاداتي كه دارد آن فكر اصلي كه دارد عيان ميشود. يك بخشي تكنيكي است و يك بخشي محتوايي، اما مرتب نقد ميكنند كه مثلا چرا اين را در فيلمت قرار دادي؟ متاسفانه اين مساله در ماجراي نقد ما بسيار زياد شده است.
مقصودتان نقد محتوايي به اثر است كه جاي نقد تكنيكي را گرفته؟
بله، نقد تكنيكي دارد حذف ميشود و فيلم فقط محتوايي بررسي ميشود. داستان فيلم يك بخش است ولي به صحبت اولتان بازگردم كه واقعيتش اين است هيچوقت مساله سينما براي من تفريح نبوده است. يعني حتي به عنوان بازيگر سر يك فيلمي نرفتم كه مثلا حالا از فضايش لذت ببرم و يك آرامشي داشته باشم. چون نميتوانم. به هر حال بازيگري كارش كمتر است به نسبت كارگرداني. در كارگرداني قبل و بعد از همه با گروه درگير هستي و تا زمان نمايش فيلم به لحاظ ذهني هم درگير هستي. بهخاطر همين بازيگري هم هيچوقت تفريح برايم نشده است.
پس نقطه تمايزش برايتان كجاست؟
اتفاقي كه برايم ميافتد اين است كه چون خودم بارها پشت دوربين قرار گرفتهام بعضي وقتها كه ميروم براي بازيگري، حضور در مجموعه براي من سختتر ميشود، نه به لحاظ اينكه مجبورم از كارگردان حرفشنوي داشته باشم اتفاقا براي من شايد لذتبخش باشد. بالاخره كار كردن با كارگردانهاي مختلف براي من تجربه است. شايد لطف خدا بوده كه من بازيگري را ادامه ميدهم و ميخواهم اين فرصت را از خودم نگيرم. ارتباط و وسعت كاريام شايد به عنوان كارگردان مجموعه در واقع خيلي بهندرت وسيع ميشود اما به عنوان بازيگر خيلي سرعت پيدا ميكند. وارد يك مجموعهاي ميشوم كه همه آدمهاي آن جديدند كه هيچوقت به عنوان كارگردان شايد نتوانم با آنها همكاري داشته باشم.
پس چه چيز انتخاب در بازيگري را برايتان سخت ميكند؟
مجموعه كار قبل از اينكه بخواهم وارد بشوم خيلي برايم مهم است. بارها بوده كه پرسوناژهاي خوبي بوده ولي يا مجموعه، مجموعه خوبي نبود و وقتي كه من وارد ميشوم ميدانم كه ممكن است خروجي خوبي نداشته باشم يا روابط داخلي آن روابطي باشد كه اذيتم كند. چيزي كه من را بدعادت كرد كار در «طلا و مس» و «مهمان داريم» بود. وجود تهيهكنندههاي خوبي مثل منوچهر محمدي يا رضوي كه من با آنها كار كردم، اينها خيلي كمك ميكنند چون تو مطمئني يك مجموعه يكسري محدوده براي حفظ شخصيت آدمها و ارتباطاتشان و همه اين موارد دارد. مثلا براي دو تا كارگردان مثل آقايان اسعديان و عسگرپور بازي كردم. خيلي برايم لذتبخش بوده است و حاضرم نقشهاي شبيه به آن را هم با آنها تجربه كنم چون وقتي ميدانم وارد پروژهاي ميشوم كه هم به لحاظ كاري، روحي و ذهني داراي امنيت هستم و هيچ حاشيهاي وجود ندارد راحتتر هستم.
يعني فضاي صحنه و مناسبات كار برايتان مهم است؟
بله، مجموعه اين مسائل باعث ميشود كه من در بازيگري به طرف هر پيشنهادي نتوانم بروم. اما در كارگرداني، من خودم از ريشه كسي هستم كه در جمعآوري گروه و چيدمان گروه نقش دارم. براي همين در كارگرداني هم به محض اينكه فكر كنم كه قرار است وارد مجموعهاي شوم كه امنيت روحي و كاري بچهها در آن مجموعه برقرار نشود از زير آن در ميروم.
اگر بخواهيم نسل كارگردانهاي پس از انقلاب را دستهبندي كنيم، شما نسل سوم محسوب ميشويد. نسل سوم علاقه به فرم دارد، فيلمسازان جديد نسل سوم را كه نگاه كنيد بسيار فرمگرا و تكنيكگرا هستند از دل تكنيك و فرم است كه مضمون برايشان اتفاق ميافتد. شما چگونهاي؟ علاقهمند قصه و داستان يا فرم و ساختارگرايي؟
من دوره علاقه به فرم محض را تقريبا گذراندهام. خوشبختانه براي من يك اتفاقي افتاده و من هشت تا ٩ عدد تلهفيلم ساختم كه هفت تا هشت تاي آن قبل از فيلم بلند «دهليز» بوده است. در نتيجه در آنها طرف فرمهاي مختلف رفتهام ولي خيلي به يك شروع به عنوان فرمي كه قبل از قصه مشخص باشد قايل نيستم. براي همين هميشه ميگويم نميتوانم هيچ قاعدهاي را براي دكوپاژ در نظر بگيرم ولي به هر حال ما دنبال سكانسهايي مشابه هستيم؛ سكانس اكشن و اينكه اندازه نماها چطور ميشود ولي حتي به نظر من هم سكانس اكشن در فيلمها و نوع روايت مختلف ميتواند متفاوت باشد. براي همين كاملا به قصه قانع هستم، با قصه همدردي ميكنم و كلنجار ميروم.
و از دل قصه، فرم را ميسازيد.
فرم به وجود ميآيد. مثلا من در پردهنشين مجبور بودم جايي كه قصه شكل گرفت و تيم نويسنده مشغول به نوشتن بودند متن را بخوانم و فيلم ببينيم بنابراين فرمش درآمد.
از كدام نوع از سينماگران ايران تاثيرپذيرفتهاي؟
نميتوانم بگويم كدام، از همه ميتواند باشد. اگر بخواهم صادقانه بگويم، در سينماي ايران يك كارگردان است كه طولانيمدت يا متفاوت كار كرده و در فرمهاي متفاوت از يك كيفيت نسبي هميشه برخوردار بوده و آن شخص به نظر من آقاي مهرجويي است. مهرجويي نمونه خوبي براي كارگرداني است. آقاي مهرجويي فيلم «پري» را يكجور ميسازد. درست در همان نزديكي «سارا» را طور ديگري ميسازد و اين دوتا دو حرف متفاوت را ميزنند با «بانو» هم همينطور. «اجارهنشينها» را هم با يك فاصله كه كمدي است كاملا با ساختار فيلم كمدي ساخته شده. يك كارگردانهايي هستند كه اول فرم را انتخاب كردهاند چون هر قصهاي داخل آن فرم ريخته ميشود و خروجي آن از فرم ديده ميشود كه نمونه معروف آن فونتريه است در اروپا. حتي مدل يك مقدار كلاسيكترش به نظر من تارانتينو يا حتي پولانسكي. اينها فرمهايشان متفاوت است. فونتريه يا تارانتينو تقريبا در يك محدوده است كه فونتريته پافشاري خيلي شديدي در فرم دارد، تارانتينو در قصه اين پافشاري را دارد.
ميخواهم در سوال يك قدم پيشتر بيايم. بپرسم كه شما به عنوان كارگرداني كه بچه مسلمان هستيد و دغدغهاش را داريد، چطور فضاي روايي فيلمهاي مذهبي را ارزيابي ميكنيد يا بگذاريد اين گونه بپرسم كه به نظرتان چگونه ميشود به سراغ روايت الهياتي رفت و دچار كليشه و شعارزدگي- كه شكل كلي و امروزي اين دست فيلمهاي سينماي ايران است، نشد؟
اشكالي كه وجود دارد اين است، كساني كه دارند وارد سينما يا حوزه هنر ميشوند فكر ميكنند كه ابزار كه هيچ، پس ما برويم حرفمان را بزنيم. اين غلطترين است، يعني اين تعريف درستي از ابزار سينما نيست. مثل اين است كه شما وارد كارخانه ماشينسازي شويد ماشين را كه معلوم است چگونه ساخته ميشود رها كنيد و بگوييد جلوي آن را به اين شكل بسازيد. براي اينكه موتورش يا كاپوتش تغيير كند شما بايد هزاران شاخصه را فكر كنيد، بايد از جلو داشبورد فكر بكنيد تا اندازه موتور، سيلندر و... در سينما هم به نظر من همين است، قبل از آنكه بخواهيم حرفي بزنيم بايد كاربرد ابزاري را كه در دستمان قرار دارد ياد بگيريم. متاسفانه مشكل چند سال اخير سينما اين است كساني هستند كه حرفهايي ميخواهند بزنند و ديگر به ابزار سينما فكر نميكنند. فكر ميكنند ابزار بايد در اختيارشان قرار بگيرد تا اينها حرفشان را بزنند و بقيه حرف نزنند كه اينها ميخواهند حرف بزنند. من فكر ميكنم كه اگر بخواهيم يك حرف جهانشمولتر، بزرگتر و ايدئولوژيكتر بزنيم مهمترين مساله اين است كه اول سينما را بشناسيم و بعد از اينكه سينما و زباني را كه ارتباط برقرار ميكند شناختيم، حالا ميتوانيم حرفمان را به راحتي بزنيم. اين اتفاقي است كه شما هيچوقت از بابت كارگردان بزرگ نگرانش نيستيد، شما الان به اين فكر نميكنيد اگر آقاي اصغر فرهادي بخواهد حرفي بزند حالا اين چگونه خواهد بود چون ابزار سينما را تقريبا براي ارتباط با پيرامونش در دستش دارد. ميتواند براي هر فيلمي تلاش كند تا حرفش را به بهترين شكل بزند تا به طور كلي ارتباط خوبي با آن برقرار شود.
پس شما به نوعي بزرگترين مشكل سينماي ايران را در پرداخت مسائل محتوايي عدم شناخت اين صنعت ميدانيد.
من فكر ميكنم مهمترين مشكل ما براي حرفهاي محتواييمان نشناختن ابزار است. اگر ابزارمان را با تمام ابعاد و مختصاتش بشناسيم ديگر ميدانيم حرفمان را در فيلمنامه بايد چگونه تغيير دهيم، با چه جنسي و با چه ريتمي اجرا شود، آن اجرا با چه بازيگراني و در چه نوع ساختاري در چگونه سينمايي بايد باشد و... گاهي اوقات شما براي زدن يك حرف بزرگ مجبور هستيد زبان طنز را به خدمت بگيريد كاري كه به نظر من بيلي وايدر انجام داده. يعني بيلي وايدر حرفهايش در آخر يك نقطه اخلاقي دارد و نكات مختلف در كارش وجود دارد و شما در آخر فكر ميكنيد كه حرفش را چقدر جذاب زده است و چقدر هم دوست داشتيد. هيچ كس هم در دنيا وجود ندارد كه بگويد بيلي وايدر حرفهايش خارج از محتواست، او قاعدتا حرف دارد.
و در كنار شناخت ابزار، به نظر من يادگيري اينكه اصلا يك داستان در قالب فيلمنامه چگونه بايد قرار بگيرد، هم مساله است. فيلمنامه، يكي از بزرگترين مشكلات سينماي ايران است در كنار نبود شناخت از صنعت سينما. نظر شما چيست؟
صنعت سينما به سرعت در ايران پيشرفت ميكند. يعني ما در سال تعداد زيادي فيلم اولي داريم كه ميدانيم ميان همه اينها حداقل چهار تا پنج فيلمساز خوب در سينما به وجود ميآيد. يا ابزاري كه ما به لحاظ تكنيكي در كشورمان داريم و وارد ميشود به روز است و از دنيا خيلي عقب نيستيم. به نظرم بخشي كه هنوز جا دارد پيشرفت كند، بخش فيلمنامه است خيلي هم بايد پيشرفت كند. نميگويم فيلمنامهنويس خوب نداريم يا فيلمنامهنويسها خوب كار نميكنند، ميگويم سرعتشان كم است، دليلش هم اين است كه در همه جاي دنيا به غير از يك تعدادي نويسنده و كارگردانهايي كه مستقل و تكي كار ميكنند، ديگر كار فيلمنامه به صورت فردي منسوخ شده است. مگر اينكه شما بر اساس يك كتابي شروع به فيلمنامهنويسي كنيد كه هيچوقت به آن كار يكنفره نميگويم، ميگوييم آن اقتباس كار دو تا سه نفر است. يعني يكنفر كتاب را نوشته است و تحويل شما داده است حالا فيلمنامهنويس ميآيد و آن را تغيير ميدهد. حتي اگر در سينماي خودمان هم ببينيد اقتباسهايي كه يك نويسنده از يك كتاب ديگر انجام داده، كار بسيار موفقي بوده است، مثلا در تلويزيون كار قصههاي مجيد كار ماندگاري است؛ براي اينكه يك كتاب جذاب است و يك نويسنده متعهد و متبحر مانند آقاي كيومرث پوراحمد براي سينما تبليغ ميكند همينطور مهماني مامان... .
يا حتي دايي جان ناپلئون.
بله، بله، شما دايي جان ناپلئون را هم در تلويزيون داريد، يك رمان بود كه مشخص است يك نويسنده مدتها وقت خودش را گذاشته است تا اين قصه به وجود آمده است و از مشاوران ديگر كمك گرفته و حالا خروجياش را به نويسنده داده است كه اين نويسنده براي تبديل آن به سينما تلاش ميكند. پس آن فيلمنامه همان خروجي كار دو تا سه نفر است، كار يك نفر نيست. غير از آن به نظر من معني ندارد كه فيلمنامهنويس يكنفر باشد، براي اينكه فضا و گستره سينما خيلي گسترش پيدا كرده است. آثار سينمايي يا تصويري نمايشي كه در دست عموم است، فرق كرده، مردم قبلا براي ديدن يك فيلم بايد به سينما ميرفتند. الان كافي است يك خيابان يا پيادهرو را طي كنند. يعني هر فيلمي را بخواهند بالاخره در آن خيابان گير ميآورند و بعد هم اينترنت و شبكههاست. در نتيجه شما نميتواني قصهات را به شكل آزمون و خطا و تجربه بنويسي و بعد همان را نمايش بدهي و بعد همه از شما تقدير و تشكر كنند. من فكر ميكنم در فيلمنامهنويسي از تكينويسي بايد پرهيز شود و فيلمنامهنويسان ما كارهاي جمعي ياد بگيرند. فكر ميكنم اينگونه فيلمنامههاي ما پيشرفت خواهد كرد.
شما در عالم كارگرداني دوست داريد چه اقتباسي انجام بدهيد، دوست داريد چه داستاني را تعريف كنيد، اين گونه بپرسم كه دوست داري چه فيلمي را بسازي؟ دورنمايي كه براي خودت تعريف ميكني و آن چيزي كه در مسيرت دوست داري طي كني چه چيزي است؟
واقعيتش اين است زماني كه ميخواستم تله فيلم بسازم يا حتي دهليز را بسازم، همزمان سه تا چهار تا فيلمنامه داشتم كه ميگفتم چه خوب اگر من اين را بسازم. بعد از آنكه دهليز را ساختم همه آن قصهها را كنار گذاشتم، نه به لحاظ اينكه بگويم آن قصهها را دوست ندارم به لحاظ اينكه فهميدم كه سالي يك قصهاي را ميتواني بسازي چه به لحاظ خودت، چه به لحاظ پيرامونت، چه به لحاظ سن و سالت و چه به لحاظ اتفاقي كه دارد براي كليت سينما ميافتد. اينگونه من بايد بتوانم به روز و با زمان كار كنم. خيلي دوست ندارم كه بگويم فقط به يكسري چيزهاي از پيش تعيين شده فكر ميكنم. دوم هم اينكه اميدوارم اين اتفاق بيفتد كه در كارها بتوانم حرفهاي همهگيرتر را كه هركسي به زعم خود بتواند ارتباط برقرار كند، بسازم و تاريخ مصرف كوتاهمدت نداشته باشد و حتي اگر تصويرش كهنه شد به لحاظ مضمون هنوز جذاب باشد. كمااينكه ما هنوز خيلي از فيلمهاي سياه و سفيد را تماشا ميكنيم بهخاطر مضمون و نوع ساختار سينمايياش.
فكر ميكنيد اين مضمون ماندگار، از دل چه بستري رخ ميدهد كه علاقه به ساختش داري؟
آنقدر ما با كلمات بازي كرديم و تكراري شده است كه شايد نتوان راحت گفت. يعني ممكن است اين جواب خيلي تازهاي نباشد اما واقعا مضمون هميشگي من روابط انساني است. به نظرم روابط انساني است كه ما ميتوانيم با نمايش آن باعث همذاتپنداري شويم. وقتي من يك درام عاشقانه كار ميكنم، كساني كه تجربه عشقي داشتهاند يا ميخواهند داشته باشند با آن ميتوانند ارتباط برقرار كنند. وقتي سختي يك آدم را، كه در معضلي قرار گرفته است، نشان ميدهم، كساني كه سختي و فشار را تحمل كردهاند خودشان را جاي پرسوناژ ميگذارند. به نظرم روابط انساني مهمترين چيز است و فكر ميكنم در هر ژانري هم بخواهم كار كنم باز اولويت همين روابط بين آدمهاست.
آيا روبهروي نقدي كه به كارهايت ميشود موضع ميگيري؟ يا بهتر است بپرسم نخستين منتقدت كيست؟
نه، موضع نميگيرم. اتفاقا دو، سه تا دوست خوب دارم از جمله همسرم كه اينها منتقدان تند و تيزي هستند. يعني حرفهايي ميزنند كه من گاهي اوقات ناراحت ميشوم ولي بعد از آن خوشحال ميشوم كه اينها را به من ميگويند و تذكر ميدهند. خيلي ايستادگي روبهروي نقد ندارم. به نقد فكر ميكنم مگر اينكه نقد نباشد، غرضورزي باشد يا منطقي پشت آن نباشد ولي مقابل نقد ايستادگي ندارم. من طي روز راجع به هرچيزي كه فكر ميكنم با آدمهايي كه به آنها اعتماد دارم مدام گپ ميزنم و نظرشان را ميگيرم.
اگر بخواهي يك نقد از بازي بهروز شعيبي داشته باشي، چه نقدي است؟
به عنوان بازيگر كه به نظر من مهمترين نقد من به خودم در عدم پيوستگي دركار است. هميشه ميگويم بازيگري يك تمرين دارد و آن خود بازيگري است يعني به عنوان بازيگر هرچه شما بيشتر كار ميكنيد پختهتر ميشويد من به دليل عدم تمركزم روي بازيگري انرژيام را بين بازيگري و كارگرداني تقسيم كردهام اما قاعدتا سرعتم و نوع تجربههايي كه ميكنم خيلي كند است و در بازيگري خيلي مداومت ندارم. اين به نظر من مهمترين نقد است كه خوشبختانه اين اتفاق دارد ميافتد كه من در واقع مداوم چندتا كار دارم. به عنوان بازيگر دارم پشت سرهم كار ميكنم تا بروم سر كاري كه ميخواهم بسازم.
و نقدت به شعيبي كارگردان؟
به عنوان كارگردان نميدانم چه بگويم، چون تجربه آخرين بازيگريام بيشتر نزديك بوده و بيشتر در ذهنم است تا كارگرداني.
يعني نكتهاي در ذهنت، نسبت به كارت نيست كه به خود بگويي اين نكته را رعايت ميكنم؟
(مكث ميكند) به عنوان كارگردان نقدم به خودم اين است كه... .؛ يعني نه به عنوان كارگردان بلكه به عنوان فضاي كارگرداني نقدم به خودم اين است كه مثل خيلي از دوستان خوب ديگرم شوق نمايش اين جايگاه را ندارم. يعني اداي پوزيشن و جايگاه كارگرداني را خيلي خوب درنميآورم، شايد نقدم به خودم اين باشد.
يعني به خودت اين نقد را داري كه چرا اداي كارگردانها را مثل اكثر نسل سوميها در نميآوري؟
با فضاي حاكم مخصوصا ماجراي نقدنويسي و مطبوعات بله، اين طور فكر ميكنم. يعني فكر ميكنم شايد من هم بايد يك ذره اداي كارگردانها را دربياورم. البته ميدانم كه در اخلاقم نيست و نميتوانم.
برش ١
انتخاب «تنهايي ليلا» كاملا برايم با محاسبه بود. قصه خوبي داشت و پرسوناژ خوبي بود و من ميدانستم كه اين عشق جواب ميدهد و يك تجربه اينچنيني قبلا داشتم از جمله «طلا و مس». عشقهاي صادقانه بعد از ازدواج يا عشقهاي ايراني از جنس سنت ايراني هميشه جواب ميدهد. هنوز هم كه هنوز است جواب ميدهد يعني هر چقدر هم كه ما به لحاظ فرهنگي متفاوت شده باشيم، دچار دوگانگي بشويم يا نشويم، پايبند باشيم يا نباشيم باز آن شكل روابط سنتي كه مربوط به مشرق است همچنان براي ما جذاب است. «تنهايي ليلا» هم فكر كردم كه همين گونه است و ميتواند كاري باشد كه بين مردم ديده شود، مردم دوستش داشته باشند و با آن ارتباط برقرار كنند.
برش ٢
قبل از آنكه بخواهيم حرفي بزنيم بايد كاربرد ابزاري را كه در دستمان قرار دارد، ياد بگيريم. متاسفانه مشكل چند سال اخير سينما اين است كساني هستند كه حرفهايي ميخواهند بزنند و ديگر به ابزار سينما فكر نميكنند. فكر ميكنند ابزار بايد در اختيارشان قرار بگيرد تا اينها حرفشان را بزنند و بقيه حرف نزنند كه اينها ميخواهند حرف بزنند. من فكر ميكنم كه اگر بخواهيم يك حرف جهانشمولتر، بزرگتر و ايدئولوژيكتر بزنيم مهمترين مساله اين است كه اول سينما را بشناسيم و بعد از اينكه سينما و زباني را كه ارتباط برقرار ميكند شناختيم، حالا ميتوانيم حرفمان را به راحتي بزنيم.
افکار/ خوشحالم آثارم به آستان قدس رضوی اهدا میشود
افکارپرس: محمود فرشچیان استاد پیشکسوت حوزه نقاشی در مراسم رونمایی از آثارش، خود را خادم امام رضا (ع) دانست و بیان کرد خوشحال است آثارش به آستان قدس رضوی اهدا شده است.
محمود فرشچیان امروز یکشنبه 15 شهریور ماه در مراسم رونمایی از دو تابلو خود با عنوان «شام غریبان» و «آسمان چهارم» در جمع خبرنگاران گفت: در تابلوی «آسمان چهارم» که مربوط به معراج پیامبر (ص) می شود، پیامبر(ص) به دیدار خداوند می رود. پیامبر (ص) در این معراج به آسمان چهارم می رسند و آنجا جبرئیل که در معراج همراه ایشان بوده است می گوید من دیگر نمی توانم بالاتر بیایم و اگر بالاتر بیایم پرهایم می سوزد و آن حضرت خودشان به معراج می روند.
فرشچیان همچنین در توضیح اثر دیگر خود با عنوان «شام غریبان» عنوان کرد: «شام غریبان» اتفاق بسیار غمانگیزی است و من سعی کردم در تابلوی خود حسی را که این اتفاق داشت به صورت مستتر بیان کنم. «شام غریبان» در زمانی بین غروب و شب است و از این لحاظ درآوردن رنگ های آن برایم بسیار مشکل بود، اما خداوند لطف کرد و من توانستم این امر را انجام دهم.
این نقاش پیشکسوت درباره این دو اثر که به آستان قدس رضوی هدیه می شود، گفت: من بسیار خوشحالم که این دو کار قرار است به آستان قدس رضوی اهدا شود چون من خادم امام رضا (ع) هستم و خرسندم که از این تابلوها آنجا نگهداری می کنند. آنطور که می گویند جمعیت زیادی می توانند این تابلوها را ببینند و همین من را خوشحال میکند.
وی در پاسخ به سوالی درباره اینکه در بعضی از کشورها همچون لبنان چهره و فرهنگ ایران با هنر او به نمایش درآمده است، اظهار کرد: چهره ایران با مدیریتی که در ایران با هدایت مقام معظم رهبری و همچنین با وجود ریاست جمهوری که مرد مدبری است، در جهان هر روز بهتر دیده خواهد شد. در این میان هنر من هم آب و رنگی به این جریان داده است.
فرشچیان اضافه کرد: ایرانیان، فرهنگ دوست هستند و من سعی می کنم در آمریکا به همه بگویم که ایران کشور صلح و دوستی است. همچنین سوریه و لبنان و سایر کشورهای مشرقزمین، کشورهای صلح طلبی هستند. ما در آمریکا یک مرکز فرهنگی داریم که مسجد دارد و در قسمت فرهنگی آن از صلح و صفایی که در مشرقزمین وجود دارد، سخن می گوییم.
افکار/ عاشقانهای از زندگی شهید چمران
افکارپرس:«همه دکتر صداش میکردند، خیلی باسواد بود... اون برای اینکه مادرم رو راضی کنه و دلش رو به دست بیاره بهش گفت، میدونم دخترتون هر روز صبح که از خواب بیدار میشه قبل از اینکه دندوناشو مسواک بزنه خدمتکارا تختخوابشو مرتب میکردند. من پول ندارم براش خدمتکار بگیرم ولی قول میدم تا زندهام وقتی بیدار شد، تختشو مرتب کنم و لیوان شیر و قهوهاش رو روی سینی بیارم دم تخت.»
شاید تصور شنیدن این حرفها از زبان هر کسی در ذهن بگنجد، جز اینکه بدانیم این قولی بوده که یک چریک تمام عیار به نام دکتر مصطفی چمران به مادر همسر دومش داده است تا شاید کمی دل او را برای ازدواج با دخترش گرم و خاطرش را مطمئن کند؛ مادری که بخاطر تفاوت سنی 20 ساله و نداشتن خانه و زندگی درست، با این ازدواج به شدت مخالف بود.
«غاده جابر» یک نویسنده لبنانی در «صور» بود که به واسطهی امام موسی صدر با مصطفی چمران آشنا شد و با دیدن یک نقاشی در دام عشق «شمع»ی افتاد که داستان آن را از چند روز دیگر بر صحنهی تالار «چهارسو» تئاترشهر خواهیم دید.
آقاخانی این روزها به همراه گروه تئاتر «پوشه» در پلاتوی شماره یک تئاترشهر مشغول تمرین نمایشی است که «تکههای سنگین سرب» نام دارد.
به این بخش از زندگی چمران تاکنون توجه نشده
او در این نمایشنامه که بیش از یک سال بر روی آن تحقیق کرده به بخشی از زندگی شهید مصطفی چمران پرداخته که مدعی است تاکنون خیلی به آن اشاره نشده و بیشتر در حد چاپ کتاب و خاطره میتوان نشانی از آن پیدا کرد.
آقاخانی برای رسیدن به اطلاعاتی که برای نوشتن نمایشنامهاش احتیاج داشته سراغ هر نوع مطلبی که وجود داشته رفته است؛ از اینترنت و روزنامه گرفته تا خاطرات و کتب چاپ شده و گفتوگو با افرادی که به نوعی شاهد بخشی از زندگی خصوصی شهید چمران بودند.
البته برخی اتفاقات گذشته همانند واکنشها به فیلم «چ» ابراهیم حاتمیکیا، نشان میدهد که درباره شخصیتهای اینچنینی همیشه روایتها و تفاسیر و حتی ادعاهای زیادی وجود دارد و این نمایشنامهنویس تاکید میکند که، «تحقیقات من بیشتر کتابخانهای و براساس مجموعه نوشتهها و خاطرات همسر دوم شهید چمران و خاطرات دختران تحت تعلیم او در لبنان بوده است. ضمن اینکه به طور شفاهی نیز با برخی افرادی که او را میشناختند صحبت و تلاش کردم تفسیر و قرائت هنرمندانه و زیباییشناسانهای از تمام مادهخامهایی که به عنوان مستند وجود داشت، ارائه کنم.»
تفاوت فیلم «چ» با این تئاتر
او دربارهی این نمایش بیش از هر چیز میگوید: «تلاش کردم در این کار به نحوی "چمران" را معرفی کنم؛ کاری که فیلم فاخری همچون «چ» انجام نداد و آن فیلم را باید بیشتر با یک شناخت و زمینهی ذهنی قبلی از این شخصیت تماشا کرد.»
در یکی از روزهای تمرین این نمایش سراغ آقاخانی رفتیم تا با او دربارهی نمایشی که از 12 شهریورماه و در هفتهی دفاع مقدس به صحنه میرود و پس از چهار سال، دوباره تئاتری از این هنرمند را به تئاترشهر میآورد، گپی بزنیم. ایوب آقاخانی قبل از هر صحبتی نمایش خود را اینگونه معرفی میکند: ««تکههای سنگین سرب» همانند دیگر کارهای گروه تئاتر «پوشه» یک نمایش اجتماعی معاصر با نگاه بهروز به هر مضمونی است که به آن نزدیک میشویم و این بار مضمون ما یکی از چهرههای ملی جنگ ایران و عراق است.»
وی تاکید دارد که ««تکههای سنگین سرب» برعکس کارهای مشابه از حوزهی جنگ و دفاع مقدس که تصور میشود باید روی صحنه لشکرکشی شود، با یک احترام انسانی روانشناختی و فقط با دو شخصیت اجرا خواهد شد.»
او دربارهی مضمون «تکههای سنگین سرب» اضافه میکند: «بعد از یک پژوهش یک سال و نیمه، بزنگاهی از زندگی چمران را انتخاب کردم که تاکنون هیچکس به آن توجه نکرده و بهترین جا برای گرفتن ذرهبین و پیدا کردن ماهیت انسانی شخصیت مستند ماست. این اثر بیش از هر چیز نمایشگر چالش اخلاق، وظیفه و اعتقاد است و فکر میکنم از محورهایی است که هرگز از اندیشهی بشر معاصر جدا نمیشود و چه فرقی میکند که این بشر کجایی باشد؟» و شاید همین امر نمایشنامه را به دیگر آثار مستحکم جهانی نزدیکتر کند.
آقاخانی که گفته میشود، نمایشهای عاشقانه را به خوبی مینویسد، دربارهی این کار عاشقانه هم میگوید: «دوست دارم وقتی دربارهی چمران کار میکنم همچناننمایشنامهنویس و مدرس نمایشنامهنویسی به نظر بیایم و کارگردان صاحب ذوقی باشم که نسبت این اجرا با اجراهای دیگرش، کاملا روشن، معین و قابل دفاع باشد.»
او دربارهی اینکه اثری را به صحنه میبرد که به نحوی به زندگی یک مرد جنگی میپردازد، ادامه میدهد: «ادعا میکنم «تکههای سنگین سرب» به همهی دوستانی که فکر میکنند نمایش و تئاتر در جنگ ما با عراق به پایان رسیده است، میتواند ثابت کند که حوزهی جسارت و ورود آنها تمام شده است، چون مادهی خام برای نگارش و درآوردن یک داستان به قدر کافی موجود است فقط باید ذرهبینمان را در جایی متفاوت از جای قبلی بگذاریم.»
وی تأکید میکند: «دانشجویان این روزهای ما که متولد دههی 70 هستند، میتوانند در این کار شهید مصطفی چمران را بشناسند. برعکس فیلم پرزحمت ابراهیم حاتمیکیا که باید اطلاعاتی از قبل دربارهی این شخصیت برجسته داشته باشیم تا چمران را بهتر درک کنیم.»
آقاخانی تأکید میکند: «از زمانهای خیلی دور همیشه اینطور بوده که تاریخ به همراه تخیل نویسنده به نمایشنامه تبدیل میشده و «تکههای سنگین سرب» هم بخشی از تاریخ است که با تخیل من به عنوان خالق این متن عجین شده است.»
این کارگردان در «تکههای سنگین سرب» سومین همکاری خود را با پیام دهکردی پشت سر میگذارد و عارفه لک هم بازیگری است که نقش همسر دوم شهید چمران را بازی میکند.
او درباره انتخاب بازیگری که میان مردم شناخته شده نیست، توضیح میدهد:« ترجیح میدادم در این نقش "بازیگر"ی نداشته باشم که همهی نوسانات حسی و عاطفی او برای مخاطب آشنا، تکراری باشد و به اصطلاح مشتاش پیش تماشاگر باز باشد.»
پیام دهکری و بیرحمی ایوب آقاخانی
پیام دهکردی هم در این نمایش با محاسن مشکی و عینک آشنایی که در بسیاری از عکسهای شهید چمران دیده میشود، شباهت زیادی به او پیدا کرده و بازیاش هم نشان میدهد که اصرار آقاخانی برای حضور او بیدلیل نبوده است. شباهت این بازیگر به شهید چمران گویا در زمان اجرا با دخالت عضو ثابت گروه تئاتر «پوشه» که وظیفهی چهرهپردازی را برعهده دارد، بیشتر هم میشود و الهام صالحی یک ماه و نیم است که دستورالعمل روشنی به این بازیگر برای نزدیکتر شدن ویژگیهای چهرهاش به او داده است.
دهکردی در این کار حدودا هفتاد دقیقهای با موسیقی و فضاسازی "آنکیدو دارش" از پس درآوردن التهابات، نوسانات و لایههای روانشناختی نقش و واکنشهای عصبیای که چمران به دلایلی به آن دچار شده بود، خوب برمیآید؛ هرچند شنیدن صدای کودکش در این بین او را کم، آزار نمیدهد. دهکردی دراینباره با شوخی و خنده میگوید: «این نهایت بیرحمی ایوب است که برای تقویت حس من از صدای فرزند خردسالم، "نوا" استفاده کرد.»؛ بیرحمیای که البته از سوی خود آقاخانی هم تایید میشود.
این بازیگر همچنین این روزها در تلاش است که وزن خود را تا حدودی کاهش دهد تا به ظاهر مطلوبتری برای ایفای نقش چمران برسد. او نقشی که در این نمایش دارد را یک نقش خیلی سخت میداند که فشار زیادی را به همراه دارد.
«تکههای سنگین سرب» به گفتهی نویسنده و کارگرداناش، با سکون و سکوتهای مخصوص خود همراه است که البته روند داستان قابلیت زیادی برای همراه کردن تماشاگر تا به آخر دارد، با این حال ایوب آقاخانی تاکید دارد که قضاوت موفق بودن یا نبودناش در اجرای این اثر برعهدهی تماشاگرانی است که به دیدن وجه عاشقانهای از زندگی شهید مصطفی چمران و چالشی که او برای انتخاب میان وظیفه و عاطفه با خود دارد، میروند.
این نمایش از 12 شهریورماه ساعت 20 در تالار چهارسو مجموعهی تئاترشهر اجرا میشود و بلیت آن از طریق سایت گیشه تئاترشهر و ایران کنسرت به فروش میرسد.
افکار/ کتابهای دفاع مقدسی که فیلمنامه میشوند
افکارپرس: رئیس سازمان هنری و ادبی دفاع مقدس با بیان اینکه 25 کتاب دفاع مقدسی مزین به تقریظ رهبر انقلاب فیلمنامه میشوند، گفت: انتخاب نهایی اینکه کدام کتاب به فیلمنامه تبدیل شود با سازمان هنری و ادبی دفاع مقدس نیست بلکه نظر کارشناسان مجتمع آموزشی و پژوهشی هنر انقلاب اسلامی تعیینکننده است.
گلعلی بابایی، رئیس سازمان هنری و ادبی دفاع مقدس، در گفتوگویی در پاسخ به این پرسش که چه عنوانهایی برای این منظور انتخاب شدهاند، گفت: در جلساتی که برای این منظور برگزار شده است، قرار بر این شد که ما کتابهایی که مزین به تقریظ مقام معظم رهبری هستند را در اختیار بخش سینمایی مجتمع آموزشی و پژوهشی هنر انقلاب اسلامی قرار دهیم و آنها با توجه به ظرایف این آثار خودشان تصمیم بگیرند که کدام یک از این آثار برای تبدیل شدن به فیلمنامه مناسب است.
وی در پاسخ به این پرسش که «از آثار تولیدشده توسط حوزه هنری اثری در این مجموعه هست؟» گفت: هنوز عناوین این آثار مشخص نیست.
به گفته بابایی، ارائه ایدههای ناب برای تولید نمایشها و فیلمهای جدید در عرصه دفاع مقدس مهم ترین هدف این اقدام بوده است. با توجه به اینکه در سالهای اخیر بسیاری از هنرمندان عرصه دفاع مقدس از فقر سوژه در این زمینه گلایه داشتند، این آثار میتواند دستمایه خلق آثار جدید شود.
اطلاعات/ دانشگاه شريف مهمترين عوامل مهاجرت نخبگان را اعلامکرد
دانشگاه صنعتی شریف مهمترین عوامل و زمينههای موثر در مهاجرت برخی از نخبگان را در یک نظر سنجی اعلام کرد.به گزارش مهر، بخش افکار سنجی دانشگاه صنعتی شریف با طرح این سوال که مهمترین عوامل و زمينههای موثر در مهاجرت برخی از نخبگان را چه میدانید، اقدام به نظرسنجی کاربران این سایت کرده است. دانشگاه شریف در این افکار سنجی، چهارگزینه را مشخص کرده است که به شرح زیراست:
1) پایین بودن سطح امکانات تخصصی و علمی در کشور.
2) عوامل اقتصادی، اجتماعی، سیاسی.
3) مشکلات مربوط به اشتغال متخصصان ایرانی.
4) عدم توجه کافی به ظرفیت نخبگان در کشور.
تا زمان اعلام این خبر ۳ هزار و ۸۳۱ نفر در این نظر سنجی شرکت کرده اند که ۱۲ درصد به گزینه پایین بودن سطح امکانات تخصصی و علمی در کشور، ۴۰ درصد به عوامل اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، ۲۴ درصد به مشکلات مربوط به اشتغال متخصصان ایرانی و ۲۴ درصد دیگر نیز به عدم توجه کافی به ظرفیت نخبگان در کشور رای داده اند.
کاربران سایت دانشگاه صنعتی شریف از زمان نظرسنجی تا ديروزمهمترین عوامل و زمينههای موثر در مهاجرت برخی از نخبگان را عوامل اقتصادی، اجتماعی، سیاسی عنوان کرده اند.
رونمايي اطلس جغرافياي دفاعمقدس
اطلاعات / اطلس جغرافياي دفاعمقدس در سازمان جغرافيايي نيروهاي مسلح رونمايي شد
به گزارش ايسنا،در اين مراسم سردار بهمن کارگر رئيس بنياد حفظ آثار و نشر ارزشهاي دفاعمقدس با اشاره به اينکه همگي بايد در راستاي حفظ و نشر ارزشهاي دفاع مقدس بکوشيم، گفت: تهيه اطلس جغرافياي دفاعمقدس در سازمان جغرافيايي دفاع مقدس کار بسيار خوبي بود. جا دارد که ديگر سازمانها و نهادها نيز در رابطه با بخشهاي مختلف دفاع مقدس وارد صحنه شوند.
وي افزود:اطلس جغرافياي دفاعمقدس منبع خوبي براي محققان و علاقهمندان به حوزه ايثار و شهادت است. علاوه بر اين ميتوانند براي زائران راهيان نور نيز به عنوان يک راهنما باشد چرا که اين اطلس ديجيتال علاوه بر اينکه بر روي سيستمهاي کامپيوتري قابل اجرا است در موبايلهايي با سيستم عامل اندرويد نيز قابل استفاده خواهد بود و اطلاعات جامعي از عملياتهاي دفاع مقدس در اختيار دوستداران هشت سال جنگ تحميلي قرار خواهد داد.
سردار کارگر با اشاره به شناسنامهدار کردن مناطق عملياتي دوران دفاعمقدس، گفت: يکي از فعاليتهاي ما بر اساس آنچه که مقام معظم رهبري دستور فرمودهاند شناسنامهدار کردن مناطق عملياتي دوران هشت سال دفاع مقدس است از همين رو اطلس جغرافياي دفاع مقدس به عنوان يکي از شناسنامههاي دفاع مقدس مطرح خواهد شد. جا داشت که کل عملياتهاي دفاع مقدس در اين لوح فشرده کار ميشد اما تعدادي از مهمترين عملياتهاي دوران ايثار و شهادت در آن کار شده است.
ایران/ علیرضا مشایخی: به هنرمند متعهد و غیرمتعهد اعتقاد دارم
علیرضا مشایخی گفت: من معتقد به هنرمند متعهد و هنر غیرمتعهدم. من اصلاً قبول ندارم که هنر میتواند متعهد باشد.چرا که از همان لحظه اول اگر بخواهیم تکلیفی برای موسیقی قبل از وجودش تعیین کنیم به هنر صدمه زدیم. علیرضا مشایخی آهنگساز و رهبر ارکستر که به تازگی جایزه صلح برای هنر را دریافت کرده در گفتوگو با پایگاه اطلاعرسانی موسیقی ایران گفت: من از زمانی که به ایران آمدم شخصاً در حال جنگ برای اثبات موقعیت موسیقی علمی در ایران هستم که البته زیاد هم موفق نبودم و فکر میکنم این مبارزه من مقدماتی برای صلح دیده شده است. وی گفت: این جایزه از نظر نمادین و اعتبار دادن به هنر در خدمت صلح، تحقیق در خدمت صلح و فعالیت فرهنگی در خدمت صلح؛ کار زیبایی است. این آهنگساز بیان داشت: شخصیتهایی که جایزه گرفتند از جمله خانم قدس، دکتر ستاری و رئیس جمهوری هر کدام به نحوی در راه اعتلای فرهنگ و فعالیت صلحآمیز سعی و تلاش کردند. برای من به شخصه خیلی افتخار است که در کنار آقای ستاری باشم.
ایران/ تور کتاب کودک در روستاهای محروم شهرستان لنگرود برگزار می شود
تور کتاب کودک در 14 روستای کوهستانی و محروم شهرستان لنگرود برگزار میشود. اسماعیل آزادی مسئول گروه تور کتاب گفت: در این تور که دومین تور اهدای کتاب کودک در استان گیلان بهشمار میرود بیش از 1200 جلد کتاب به 510 کودک پیش دبستانی تا ششم ابتدایی در قالب بستههای کتاب اهدا میشود. وی افزود: این تورکتاب که با هدف کودکان مدارس ابتدایی و با توجه ویژه به کودکان پیش دبستانی برگزار میشود به هر60 کودک پیش دبستانی هر یک 4 جلد کتاب کمک آموزشی، یک جلد کتاب شعرکودکانه و یک جلد کتاب تربیتی با عنوان «چگونه کودکان را برای رفتن به کلاس اول آماده کنیم» برای مادران کودکان پیش دبستانی و همچنین مداد رنگی و نوشت افزار اهدا میشود. منطقه «کومله» از بخشهای لنگرود است که با 14 روستا 450 دانشآموز دبستانی نیز دارد که به هر یک از آنها نیز دو جلد کتاب اهدا میشود. تور کتاب کودک کومله در 15و16 مهر ماه جاری در آیین ویژهای در لنگرود برگزار خواهد شد.
جام جم/ دفاع مقدس تا همیشه
در زمان جنگ، آثاری که تولید شده و به نمایش در میآید قصه دلاوریها و رشادتها و قهرمانیهاست و در این راه سازندگان اثر به منظور حفظ روحیه و تهییج مخاطب از هیچ اغراقی ابا ندارند.
با تمام شدن جنگ دوره آثار قهرمانانه به پایان می رسد و آرام آرام فیلم ها، سریال ها، قصه ها و رمان ها نگاه معقولانه تری به جنگ دارند و آن را با واقعیت هایش روایت می کنند، اما کمی بیشتر که می گذرد دیگر زمان تحلیل ها و بررسی هاست. نسل عوض می شود و نیروی جوان کشور بیشتر از هر چیز درباره چراها و چگونه های جنگ کنجکاو است.
برای نسل هایی که پس از هر جنگ متولد می شوند، تحلیل رخدادهای سیاسی زمان جنگ، شناسایی حامیان متجاوز و آتش بیاران مهم است؛ بخصوص اگر رشد سواد و تحصیلات در جمعیت کشوری که جنگ را تجربه کرده قابل توجه باشد و نسل های جدیدتر برای دانستن و آگاهی ارزش بیشتری قائل باشند. شاید به همین دلیل باشد که بسیاری از اسرار نظامی ناگفته های دوران جنگ و راز و رمزها سال ها بعد از وقوع جنگ ها از صندوقچه اسرار جنگی بیرون می زنند و فاش می شوند.
این نکته درباره جنگی که به کشورمان تحمیل شده و هشت سال نیز ادامه پیدا کرده، صحت دارد و متولدین بعد از جنگ نگاه دیگری به آن دارند. برای این نسل ها مهم است درباره علل و ریشه های حمله عراق به ایران بدانند، شکست و پیروزی رزمندگان در هر عملیاتی را بازخوانی کنند، اقدامات سیاسیون در دوران جنگ را مورد تحلیل قرار دهند و ابعاد ناگفته و ناشناخته هشت سال دفاع مقدس را بجویند. نسل بعد از جنگ حتی درباره انتخاب عنوان «دفاع مقدس» کنجکاو است، هر اطلاعاتی درباره فرماندهان جنگی برای او پرسش برانگیز است، هر نکته ای درباره جنگ و تبعات آن برایش اهمیت دارد و اگر به همه این سوالات، کنجکاوی ها و ابهامات پاسخ درست و روشنی ارائه نشود هستند دشمنان و سودجویانی که واقعیت های تاریخی را به شیوه و شکل مطلوب خودشان روایت کنند.
امروز و پس از گذشت سال ها از پایان جنگ تحمیلی وقت آن است که اهالی رسانه و بخصوص تلویزیونی ها پاسخ صریح به ابهامات و سوالات جوانان درباره دفاع مقدس را جدی بگیرند و قبل از داستان سرایی های دشمنان و بیگانگان واقعیت ها را حتی اگر تلخ و ناخوشایند طرح و البته تحلیل و بررسی کنند.
جام جم/ رباخواری؛ سبک زندگی مغایر با حیات اجتماعی
چندسالی است که یک خانه قدیمی از پدربزرگتان به ارث رسیده است، اما به خاطر رکود بازار مسکن و زمین، قیمت آن چندان رشد نکرده است. شما و دیگر نوهها با یک حساب دودو تا چهار تا به این نتیجه میرسید که اگر آن را بفروشید و هر یک سهم خود را بردارید، میتوانید از سهم خود اندازه ماهانه به چند ماه حقوق یک کارمند بهره بگیرید. چرا چنین کاری نکنید؟ هرچه باشد این تصمیم عقلانی است، به ویژه اینکه این روزها چیزی عقلانی است که «نان داشته باشد.»
اما اگر همه ما با همین عقلانیت، سبک زندگی خود را سامان دهیم، ماحصل چه خواهد بود؟ جز نسلی بی کار و تنبل که شامش را بهره چند درصد و دِسِرش را یارانه ماهانه تامین می کند و از صدقه سری تک فرزندی، خیالش راحت است که سقف خانه پدری بدون هیچ رقیبی از آن او خواهد شد؟ ما به کدام سو در حرکتیم؟ کدام فرجام منتظر این شیوه زندگی است که امروز به آن سو رفته ایم؟
مساله چیست؟
در باب انحای شرایط حلال و حرام بودن بهره پول، هزاران سوال و هزاران پاسخ مختلف قابل طرح است، اما مساله اصلی گاه میان این سوال و جواب ها نادیده گرفته می شود. هدف اصلی از تحریم «ربا» چیست؟ به یاد دارم امام جماعت مسجد محله ما که مجتهدی حکیم و باریک بین بود در باب این مساله می گفت: اگر یک پیرمرد یا پیرزنی که توان فعالیت و کار کردن را ندارد، سرمایه خود را به بانک بسپارد و ماهانه مبلغی را برای امرار معاش دریافت کند، چندان به او خرده ای گرفته نمی شود و هستند مراجعی که بهره بانکی را جایز بدانند، اما اگر صاحب سرمایه، فرد جوانی است که می تواند با سرمایه خود، یک فعالیت مشروع و پرمنفعت برای خود و جامعه اش به راه بیندازد، چرا اساسا باید در اندیشه بهره دادن سرمایه اش در قالب سپرده یا موارد مشابه باشد.
یکی از مسائل اصلی در باب ربا گرایش جامعه به سمت تنبلی و بی مسئولیتی است. فرد رباخوار، یک فرد بی دغدغه است؛ کسی است که تمام هستی اش در سرمایه نقدی که متعلق به اوست خلاصه شده و بدون قبول مسئولیت نسبت به چگونگی به سود رسیدن این سرمایه، از این سرمایه بهره می خواهد. این نوع زیستن، یک سبک زندگی است، اما سبکی نامطلوب و زشت.
رباخواری یک شرایط خاص نیست، بلکه دارای ماهیت روحی است که با نگاه کلی به جامعه می توان دریافت آیا روح رباخواری در آن حکمفرماست یا نه. اگر روح حاکم بر اقتصاد جامعه به سمتی گرایش یابد که افراد سود خود را در فروش و نقد کردن هر آنچه به شکل سنتی ارزشمند است و سودای کسب بهره ماهانه از این وجه نقد بدانند و این بهره ماهانه را نیز نه خرج هزینه های ضروری زندگی، بلکه ذخیره ای برای کسب ماهانه بیشتر بدانند، آن جامعه به سمت فرهنگ رباخواری نزدیک شده است.
رباخواری؛ بی هویتی و تنبلی
از این منظر، جامعه رباخوار، جامعه ای است که در مسیر بی هویتی گام برمی دارد چراکه جامعه رباخوار جامعه ای بی سرزمین و بدون تعلق است، برای جامعه رباخوار، نه زمین و نه خانه و نه سرپناه ارزش نیست، بلکه آنچه ارزشمند است، صرفا وجه نقد است. بنابراین جامعه رباخوار دو ویژگی اساسی دارد؛ هم تنبل است و هم بی هویت. از این رو جامعه رباخوار، اساسا یک جامعه نیست، بلکه متشکل از مجموعه افرادی است که به سبک زندگی رباخواری عادت کرده اند و با کوچک ترین تلنگری آماده از هم پاشیدن است. زندگی به شیوه رباخواری، افراد را از یکدیگر مایوس و بلکه بدبین می کند. هیچ همدلی بین اعضای جامعه باقی نمی ماند، بلکه هر کس در اندیشه یک هدف شخصی است: کسب سود بیشتر از سرمایه خودش. از بین رفتن همدلی و نیز کم شدن انگیزه برای کار کردن، این جامعه را به سمت سردی و مرگ می کشاند.
نیکوست که از همین امروز، فرزندان خود را به فرهنگ کار کردن و زحمت کشیدن و سود مشروع رساندن به دیگران و خود عادت دهیم. آنها را به شیوه ای از زندگی عادت دهیم که در آن تنبلی عیب بزرگی است، آنها را به تلاش ثمربخش فراخوانیم.
جوان / با دعوت از مردم براي محكوميت فاجعه منا، خانه سينما: عربستان به جاي ادعاي غيرمنطقي مسئوليتش را بپذيرد
با همكاري خانه سينما و موزه صلح، امروز كمپيني براي روشن شدن حقايق پشت پرده فاجعه منا ايجاد ميشود.
روز گذشته اعضاي هيئت مديره خانه سينما طي نشستي اضطراري به بررسي فاجعه منا پرداختند. رضا ميركريمي، مدير عامل خانه سينما بعد از اين نشست گفت: حج بزرگترين آيين ديني مسلمانان جهان و از اهميت بسياري برخوردار است و هر نوع بيمبالاتي نسبت به حجاجي كه در اين آيين حضور مييابند قابل پذيرش نيست. در مراسم حج امسال بياعتنايي از سوي كساني كه مسئوليت امنيت اين مراسم را برعهده داشتند، ديده ميشود و به گفته شاهدان حادثه، امدادرساني به درستي صورت نگرفته و نميگيرد.
ميركريمي درباره نتايج اين جلسه تصريح كرد: بسياري از دوستاني هم كه به دلايل كاري نتوانستند دراين جلسه حضور يابند به صورت تلفني و آنلاين با ما همراه بودند. در اين جلسه تصميم گرفته شد كه خانه سينما با همكاري ساير تشكلهاي هنري همچون خانه موسيقي و خانه تئاتر حركتي را براي بررسي ابعاد فاجعه آغاز كند و براي روشن شدن حقيقت و رسيدن به مطالبات به حق خانوادههاي قربانيان پيگيري لازم را انجام دهد. نهايتاً قرار شد كمپيني با همت خانه سينما و همراهي موزه صلح در جهت روشن شدن حقايق پشت پرده ماجرا آغاز شود. اين كمپين با امضاي هنرمندان كشورمان همراه خواهد شد و كميتهاي كه ساز و كار آن مشخص ميشود وظيفه پيگيري موضوع و انعكاس آن را به جهانيان به عهده خواهد داشت. نقطه آغاز اين حركت، حضور پرشور هنرمندان در ساختمان وصال خانه سينما در ساعت 18 امروز خواهد بود تا با ابراز همدردي با بازماندگان تأثر و تالم سينماگران از فاجعهاي كه اتفاق افتاده به اطلاع عموم برسد.
مديرعامل خانه سينما تأكيد كرد: به نظر ما دولت عربستان بايد مسئوليت آن را بپذيرد و اين ادعا كه حجاجي كه بعضاً براي اولين بار در اين مناسك حضور داشتند در اين فاجعه مسئول بودهاند حرف كاملاً غيرمنطقي و بيربطي است. خانه سينما از عموم هنرمندان درخواست كرده است در گردهمايي امروز حضور به هم رسانند. حادثه ناگوار مراسم رمي جمرات، موجي از تأسف و تالم را در بين جامعه ايران به وجود آورده است. حضور و همدردي هنرمندان در قالب تشكلهاي صنفي مانند خانه سينما، خانه تئاتر و خانه موسيقي ميتواند نشانهاي از همبستگي ملي در زمان فاجعهاي انساني است.
جوان / موج راهاندازي توليد برنامههاي مشابه «هفت» در شبكههاي سيما؛ مسابقه مديران «تلويزيون» در موازيكاري «سينمايي»
پس از تعطيلي برنامه سينمايي «هفت» از شبكه3 سيما به دلايلي از جمله عدم تأثيرگذاري، ضعف در جريانسازي و بدون مخاطب بودن، ظاهراً موجي از تولد و شكلگيري برنامههاي سينمايي گفتوگومحور در ميان شبكههاي سيما و مديرانشان به راه افتاده است.
چند روزي بعد از تعطيل شدن تنها برنامه گفتوگومحور تلويزيون درباره حوزه سينما و فيلمسازي، اخباري مبني بر راهاندازي مجدد «هفت» سينمايي با رويكرد و كادر مديريتي جديد منتشر شد. بهروز افخمي گزينه جديد و جايگزين محمود گبرلو معرفي گرديد كه اين انتخاب با توجه به سابقه سينمايي و فيلمسازي افخمي در مقابل ضعفهاي متعدد گبرلو در اجراي موفق و برنامه «هفت»، با اقبال تقريباً خوبي از سوي اهالي سينما مواجه گرديد. حالا و پس از حرف و حديثهاي بسيار اخبار تازهاي به گوش ميرسد مبني بر اينكه مديران ديگر شبكههاي سيما دچار «تب برنامهسازي سينمايي» شده و هر كدامشان به دنبال روي آنتن فرستادن يك برنامه مشابه برنامه «هفت» افتادهاند. اين اخبار حاكي از اين هستند كه شبكه 2 سيما به دنبال يك برنامه مشابه با اجراي شهاب حسيني است. در واقع شبكه 2 به مديريت جعفري جلوه(رئيس سابق بنياد فارابي، زير مجموعه سازمان سينمايي وزارت ارشاد) قصد توليد برنامهاي سينمايي همانند هفت را دارد كه با حمايت مالي سازمان سينمايي توليد خواهد شد! دستاندركاران اين برنامه در تلاش هستند تا رضايت شهاب حسيني را براي اجراي اين برنامه جلب كنند.
از سوي ديگر حميد ابراهيمي، مدير گروه ادب و هنر شبكه 4 سيما نيز به تازگي اعلام كرده قرار است برنامه «نقد4» را با اجراي اميرشهاب رضويان و با موضوعات مختلفي در حوزههاي سينما، تئاتر، شعر، كتاب و هنرهاي تجسمي راهاندازي و پخش كند. قرار است در اين برنامهها چه چيزي گفته شود كه در ديگر نمونههاي آن گفته نشده؟! آيا در روزگار كمبود و كسري بودجه سازمان صداوسيما و سازمان سينمايي و وزارت ارشاد، راهاندازي چنين برنامههاي موازي، حيف و ميل بيتالمال و بودجه نيست؟!
مگر اين سينما چقدر خبر و توليد دارد كه بايد براي پوشش، نقد و... آن نياز به چندين برنامه مجزا در شبكههاي مختلف سيما باشد؟! مخاطب چه گناهي كرده است كه مجبور است ساعتها شاهد پخش برنامههاي گفتوگومحور بيخاصيت تلويزيون باشد؟! شايد مديران تلويزيون پيچش مويي را ميبينند كه مخاطب متوجه آن نيست!
خراسان/ صادق آهنگران تقدير شد
خراسان - مورخ دوشنبه 1394/07/06 شماره انتشار 19080
مراسم گراميداشت صادق آهنگران با حضور جمعي از مسئولان کشوري و لشکري در فرهنگسراي انديشه برگزار شد.به گزارش ايسنا،در اين مراسم ،امير سرتيپ سيدابراهيم گلفام رئيس سازمان حفظ آثار و نشر ارزش هاي دفاع مقدس ارتش در سخناني در رابطه با نواهاي حاج صادق آهنگران،گفت: ايشان نقش بزرگي را در دوران دفاع مقدس ايفا کرد. آهنگران با حضور در جمع رزمندگان موجب دلگرمي و روحيه بخشي به آنها مي شدند.آهنگران در حقيقت يک واسطه براي سرودن فرمايشات امام خميني (ره) بود. در اين مراسم از فعاليت هاي صادق آهنگران تقدير شد و اين مداح و حماسه سرا، نوحه اي در گراميداشت ياد و خاطره جانباختگان فاجعه منا خواند.
راه مردم/ نرگس آبیار در گفت و گو با «راه مردم»:
سینمای جنگ با فیلم های من غریبه نیست
نرگس آبیار کارگردان فیلم سینمایی «شیار 143» معتقد است که در دورهای به سر میبریم که فیلمسازان جوان بیشتری پا به عرصه فیلمسازی گذاشتهاند که باید حمایت شوند.
تا کنون تعداد زیادی کتاب و رمان منتشر و نوشتهاید. با این حال به نظر میرسد که به نوعی دوست داشتید سینما را هم تجربه کنید. چطور شد با این فیلم ارتباط برقرار کردید و تصمیم به ساخت فیلمی گرفتید که در آن جنگ به نوعی، حاشیهای از فیلم است؟
ادبیات، بنیاد سینماست. ادبیات به نوعی در سینما، هنر مادر محسوب میشود. زمانی که به کار نویسندگی مشغول بودم، هیچ وقت فکر نمیکردم که فیلم بسازم، اما از حدود هفت یا هشت سال پیش، این تفکر در من شکل گرفت و فیلمسازی را شروع کردم. آنجا بود که دیدم فیلمسازی خیلی راضیام میکند و در عین حال احساس کردم که سینما مخاطب جهانی و بین المللی دارد و مخاطبین آن خیلی بیشتر از مخاطبین کتاب هستند. بنابراین به سینما روی آوردم.
فیلم شما با جزئیات زیادی ساخته شده، آیا این جزئیات برگرفته از رمان و نوشتههای شماست؟ به نظر میرسد، بیشتر از آنکه به چارچوب فیلم فکر کنید به جزئیات فیلم توجه دارید؟
بله در رمان و داستانهای کوتاه من، البته به جز داستانهای فانتزی که فضای تخیلی دارد، به جزئیات توجه زیادی دارم. این اتفاق در اولین فیلم من هم افتاد. به نظر من زندگی آدمها پر از جزئیات است و اتفاقاتی که به خصوص در هر لحظه میافتد، میتواند زندگی را باورپذیرتر کند. این در سینما هم خیلی کمک میکند. مثلاً در فیلم» به همین سادگی «آقای رضا میرکریمی یا» یه حبه قند «که در حقیقت یک فیلم جزئیات است، جزئیات یک کلیت باورپذیر و حسبرانگیز را به وجود میآورد. به همین دلیل است که این نگاه و رویکرد را دارم. مثلاً خیلی به فضای کسانی که در آن دوره به جبهه و جنگ میرفتند، نزدیک بودم و در حقیقت آنها هم داستانهایشان پر از جزئیاتی است که مفهوم عمیق داستان را میرسانند. میتوانم این طور بازگو کنم که مفهوم داستان در لایههای زیرین داستان تنیده شده است و مخاطب باید با قرار دادن پازلهای داستانی و روایی در کنارهم، به نتیجه نهایی داستان برسد و دریافت خودش از اثر را داشته باشد.
برگردیم به سینمای جنگ و دفاع مقدس که در واقع مبنای موضوع و ساخت این فیلم است. خانم آبیار، سینمای دفاع مقدس از نگاه یک زن کارگردان چطور تعریف میشود؟
از نگاه من که یک زن هستم از زاویهای مرا باور خواهند کرد که برای خود من باورپذیر است. در حقیقت آن شخصیت، کاراکتر، فضاها را میشناسم و از ذهن من میگذرد. من در این فیلم، زنانگی و مادرانگی را در سالهای جنگ به تصویر کشیدم. شاید در نگاه اول داستان فیلم به نظر یک داستان تلخ و خطی بیاید.
این فیلم یک تاریخی از این مملکت را در بر میگیرد و ما چهل سال را در این فیلم روایت میکنیم. من سعی کردهام لحظات زندگی زنی را در این فیلم نمایش دهم که همراه با تماشاگر به انتظار میگذرد؛ انتظاری که خیلی در بطن درون لایههای داستانی فیلم در جریان است و در حقیقت این انتظار است که معنی و مفهوم ذهن یک مادر را تصویر میکند. به جز گم شدن و پیدا شدن شخصیت یونس از اکشن یا حوادث آنچنانی در داستان خبری به آن معنا نیست. در حقیقت این انتظار است که فضای فیلم را میسازد.با فضای جنگ و فیلم های جنگی آشنا بودید؟
به عبارتی نگاه شما نگاه آشنایی به جنگ و خانوادههای در حاشیه جنگ بوده است.
به هر حال مطمئن باشید تنها زمانی یک کار تاثیرگذار و باورپذیر خواهد بود که کارگردان یا نویسنده اثر با فضا آشنا باشد و درحقیقت آن فضاها و کارکترها را بشناسد. من هنوز وقتی به منزل برادرم میروم ایشان خیلی علاقهمند هستند که خاطرات جبهه را تعریف کنند. حتی بعضی از آن خاطرات را بارها و بارها با جزئیات دقیق بیان میکند. گاهی به این فکر میکنم که چطور در آن شرایط بحرانی این جزئیات در خاطرهشان ثبت شده است. خانوادهام، اطرافیانم، فامیل، همسایگان، دوست، آشنا و در مجموع رسانهها در آشنایی من با این فضا همراه بودند. قطعا نمیتوانم با این فضا بیگانه باشم.
شهروند/ مایک لی و جاناتان رزنبام از کیارستمی و فرهادی میگویند
شماره ۴۸ مجله سینما و ادبیات منتشر شد. نیمویژهنامه سینمایی شماره جدید این مجله به مایک لی فیلمساز واقعگرای انگلیسی اختصاص دارد. «سینما و ادبیات» گفتوگوی اختصاصی بلندی با این سینماگر صاحبسبک سینمای انگلستان انجام داده است. موضعگیری این کارگردان مطرح در مورد هالیوود و دیدگاههایش در مورد سینمای کیارستمی و اصغر فرهادی که به نوعی رئالیسم فیلمهای فرهادی را شبیه سینمای خودش میداند، از نکات قابل توجه در این مصاحبه بسیار جالب است. این مجله گفتوگوی اختصاصی دیگری نیز با جاناتان رزنبام دارد و در آن نقشی که متفکران جهانگرایی چون او در معرفی سینماگرانی مانند عباس کیارستمی، رضا میرکریمی و سینماگرانی از تمام نقاط دنیا دارند، به بحث گذاشته شده است. بخش سینمای ایران نشریه «سینما و ادبیات»، موضوع «مخاطب» را بحث اصلی خود تعیین کرده و در میزگرد سیروس الوند، داوود میرباقری، منوچهر محمدی و یادداشتهای عباس بهارلو، امیرحسین علمالهدی، دکتر محمد شهبا، دکتر پرویز اجلالی و ... این موضوع مورد بررسی قرار گرفته است. سینمای ایران دو بخش دیگر نیز در این شماره دارد؛ یکی موضوع ساعدی و سینما که در گفتوگو با جعفر والی بررسی شده و بازخوانی نقد فیلمی از ساعدی که محسن آزرم به رشته تحریر درآورده است که زاویهای جدید از غلامحسین ساعدی را به ما مینمایاند. اما بخش دوم که در حقیقت از این شماره به مجله «سینما و ادبیات» پیوسته است، بخش اکران در سینمای ایران است که فیلم «روغن مار» تازهترین ساخته علیرضا داوودنژاد را برای بحث و بررسی انتخاب کرده است. اما بخش ادبی به موضوع «زبان» در ادبیات داستانی پرداخته است. گفتوگوهای ادبی مجله «سینما و ادبیات» در این شماره یکی با عباس مخبر است در مورد ترجمهها و شکل کار و نوع ترجمههایی که در زمینههای مختلف انجام داده و دیگری با عبدالحسین فرزاد که باز هم موضوع آن، ترجمه و نقشی است که ترجمه در ادبیات داستانی و جامعه امروز ما دارد.
قانون/ «داوود آزاد» به زندان میرود!
«داوود آزاد» به ایسنا گفت: به پیشنهاد زندان دستگرد اصفهان، به این شهر سفر خواهم کرد و برای زندانیان آواز خواهم خواند. اين اجرا را هفته دوم مهرماه برگزار میکنم. قطعاتی از آلبوم «می بیرنگی» را انتخاب کردهام تا برای آنها بخوانم. قطعاتی را هم در ماهور، نوا و آواز اصفهان اجرا خواهم کرد. آزاد همچنین از کنسرت جدیدش در شهر منچستر خبر داد و گفت: در کنار اجرای کنسرت در این شهر، یک روز هم به سخنرانی در دانشگاه منچستر خواهم پرداخت که موضوع آن موسیقی ایرانی است. د اوود آزاد فراگیری ساز تار را از 20 سالگی بهطور خودآموز آغاز کرد. او از همان ابتدا، تلاش خود را برای جستوجو و تحقیق در آثار گذشتگان موسیقی گذاشت. آزاد جزو معدود هنرمندانی است که آثار تحقیقی خود را بر پنجه و مضراب ساز پیاده کرده است.
قدس/ بانوی کرخه تا راین از ساحل اقیانوس غربت راهی سفر ابدیت شد
یادداشت ابراهیم حاتمیکیا در پی درگذشت بانوی هنرمند «از کرخه تا راین»
ابراهیم حاتمیکیا که سابقه همکاری با هما روستا را در فیلم «از کرخه تا راین» داشت، در پی درگذشت این بانوی هنرمند در یادداشتی نوشت: «بانوی کرخه تا راین از ساحل اقیانوس غربت راهی سفر ابدیت شد».
به گزارش خبرنگار سینمایی فارس،ابراهیم حاتمیکیا کارگردان نامی سینمای کشورمان و سازنده آثار ماندگار سینمای دفاع مقدس در پی درگذشت هما روستا یادداشتی را در شبکه اجتماعی منتشر کرد.
متن کامل این یادداشت به این شرح است:«پائیز را چه سخت آغاز کردی.
هنوز در حیرت و عزای مسافران کعبه بودیم که خبر آمد هما روستا پر کشید.
بانوی کرخه تا راین از ساحل اقیانوس غربت راهی سفر ابدیت شد.
هما روستا دیر آشنایی بود که همدیگر را در کنار رود راین یافتیم و این آشنایی سالیان سال به بهانههای مختلف تجدید شد. او در پیله خانواده ما همچون لیلای کرخه تا راین نفوذ کرد و این میسر نبود مگر بخاطر منش مهربانانه این بانوی هنرمند ، که وجودش از هنرش پیشی داشت.
هما روستا بانوی فرهیخته هنر نمایشی این سرزمین ، نمونه متانت در رفتار و مناعت طبع در انتخاب نقش ها بود و در هر نقشی ظهور کرد ، ماندگار شد.
خدایش بیامرزد و او را قرین رحمت خویش سازد».
الهی آمین.
حاتمی کیا
وطن امروز/ نگاهی به آثار حمید سبزواری، شاعر سپید انقلابی
واژههایی به رنگ ارغوان
حمید سبزواری، شعرهایش یادآور روزهای خوب انقلاب است. حسین ممتحنی، متخلص به حمید، متولد 1304 در سبزوار است که به همین دلیل و نیز به دلیل برخی فعالیتهای سیاسی در بزرگسالی به حمید سبزواری شهرت پیدا کرده است. به گزارش نسیم، حمید سبزواری که این روزها حال و روز خوبی ندارد، آثار زیادی از خود بر جای گذاشته است؛ آثاری که میتوان به 2 بخش تقسیم کرد؛ بخش اول آثار او به دوران قبل از انقلاب بازمیگردد که وی با شجاعت، شهامت و ایمان راسخ بر حکومت تاخته و اوضاع نابسامان آن را نکوهش کرده است. اشعار قبل از انقلاب سبزواری، به دلیل روحیه آزادگی و ظلمستیزی که در وجود او جاری بود بسیار شنیدنی و حاکی از مهارت وی در گفتن اینگونه اشعار است. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، سبزواری همیشه در اشعاری که میسرود تلاش میکرد هر چه بهتر پیام انقلاب و دفاع از ارزشها و باورهای اصیل اسلامی را نشان دهد. سرود درد، سرود سپیده، سرودی دیگر، کاروان سپیده، یاد یاران و گزیده ادبیات معاصر از جمله آثار حمید سبزواری است.
7 دفتر از حمید سبزواری به چاپ رسیده است که به ترتیب عبارتند از:
1- سرود درد
«سرود درد» نخستین دفتر شعر حمید سبزواری است که سرودههای سالهای 36 تا 57 را در بر میگیرد؛ دوران 21 سالگی که مشحون از وقایع سیاسی و رنج و دردمندی شاعر است. اشعار آزاد و کلاسیک حمید در این دفتر خبر از وجدان بیدار و آگاهی اجتماعی وی در شرایط دشوار میدهد. در این دفتر حدود 65 غزل، 36 قصیده، 5 مثنوی، 34 شعر نو، 19 چهارپاره، 16 ترانه، 3 مسمط، 2 قطعه و یک ترکیببند وجود دارد. سرود درد با مقدمه رهبر معظم انقلاب و همچنین مقدمهای از استاد شاهرخی و سراینده در سال 1367 توسط انتشارات کیهان منتشر شده است.
2-سرود سپیده
«سرود سپیده» دومین دفتر اشعار معاصر حمید سبزواری است که همچون دفتر نخست با مقدمه رهبر معظم انقلاب و استاد صادق آینهوند منتشر شده است. در این دفتر نیز که اشعاری به شیوه نو و کلاسیک آورده شده است حدود 94 غزل،31 قصیده، 16مثنوی، 2 قطعه، 138رباعی،
3 ترکیببند، 3 مسمط، 2 ترجیعبند، 9چهارپاره و 12شعر نو وجود دارد. این دفتر در سال 1368 به وسیله انتشارات کیهان منتشر شده است.
3-کاروان سپیده
«کاروان سپیده» در برگیرنده 26 قطعه از اشعار حمید سبزواری و سومین اثر او است که دارای طلیعهای از سراینده با عنوان «سخنی از سر وظیفه» و نیز مقدمهای کوتاه از ناشر است. کاروان سپیده در سال 1373 توسط انتشارات حوزه هنری، واحد شعر، ادبیات و هنر مقاومت منتشر شده است.
4-یاد یاران
«یاد یاران» مثنوی نسبتا بلندی است در رثای جهادگر شهید مهندس سیدمحمدتقی رضوی و جمعی از شهیدان دفاعمقدس. حمید سبزواری در این اثر به تناسب حال و مقام به شرح دلتنگیهای خویش میپردازد و با مروری بر وقایع انقلاب و دفاعمقدس به معرفی شهید رضوی پرداخته و ویژگیهای ممتاز وی را برشمرده و به تناسب از دیگر سرداران شهید یاد میکند. «یاد یاران» را کنگره بزرگداشت سرداران شهید سپاه و کمیته انتشارات در سال 1376منتشر کرده است.
5 - گزیده ادبیات معاصر
از کارهای شایستهای که پس از انقلاب توسط «کتاب نیستان» صورت گرفت چاپ گزیده آثاری از شاعران معاصر است. سی و پنجمین اثر از این مجموعه، گزیده اشعار حمید سبزواری است که 34 شعر سبزواری را از سالهای دور تاکنون دربر میگیرد.
6- به رنگ آمده دشمن
«به رنگ آمده دشمن» با عنوان اولیه «بار دیگر مسجد ضرار» منظومهای است کوتاه با 56 بیت در قالب مثنوی که در آن سبزواری شیوههای فرهنگی دشمنان انقلاب و اسلام را پس از پذیرش قطعنامه 598 بیان کرده است. این منظومه که بار نخست در روزنامه کیهان به چاپ رسید، به دلیل اهمیت ویژه به سفارش و تاکید رهبر معظم انقلاب به صورت جزوهای مستقل با ابیاتی افزوده به چاپ رسید که آن را سازمان تبلیغات اسلامی در سال 1368 چاپ و منتشر کرده است.
7- سرودی دیگر
این دفتر دربرگیرنده 142 قطعه از تازهترین اشعار کلاسیک حمید از 1366 تاکنون است. در اردیبهشتماه 1381 به همت سازمان صدا و سیما و انجمن قلم در آیینی با عنوان «آفرین روشنان» مراسم نکوداشت شاعر در سالن کوثر سازمان صداوسیما برگزار شد که رهاورد آن «سرودی دیگر» است. این کتاب با مقدمه سبزواری و نیز یادداشت ستاد برگزاری آیین «آفرین روشنان» توسط انتشارات سروش در سال 1381 به چاپ رسیده است. حمید سبزواری که شعرهایش برای مردم آشناست و یادآور روزهای خوب انقلاب، این روزها حال و روز خوبی ندارد، اما خوب است از یاد نبریم شاعری را که برای ماندگار کردن این انقلاب زحمات زیادی کشید.
وطن امروز/ روبرتو پرپینانی در جشنواره فیلم های نوجوان: افتخار میکنم در ساخت «محمدرسولالله(ص)» حضور داشتم
این روزها بیستونهمین جشنواره بینالمللی فیلمهای نوجوان در همدان در حال برگزاری است و یکی از میهمانان ویژه این جشنواره فیلم ارزنده «محمد رسولالله(ص)» است و روبرتو پرپینانی، تدوینگر مطرح ایتالیایی فیلم نیز از حاضران در جشنواره است. پرپینانی در اینباره گفت: وقتی فیلم را با مجید مجیدی کارگردان فیلم و مخاطبان ایرانی دیدم بیشتر به خودم بالیدم و موجب افتخارم شد که در این فیلم حضور داشتم. به گزارش تسنیم، روبرتو پرپینانی ضمن بیان اینکه با سینمای کودک و نوجوان ایران غریبه نیست، افزود: همانطور که میدانید جشنواره فیلم جیفونی ایتالیا یکی از معتبرترین جشنوارههای فیلم کودک و نوجوان در دنیاست که به تازگی گفتوگوهایی با رئیس این جشنواره داشتم و قرار است همکاریهایی در ژانر کودک هم داشته باشم. پرپینانی با بیان اینکه سینمای ایران سینمای متفاوتی است، گفت: حس خوبی به ایران و سینمای ایران دارم اما باید بیشتر درباره آن بدانم و آشناتر شوم. من به 5 زبان صحبت میکنم اما دلم میخواهد فارسی را هم یاد بگیرم.
وطن امروز / تونسیها به دنبال فیلم «محمد رسولالله(ص)»
جشنواره فیلم قرطاش تونس که از تاریخ هفتم آذر امسال برگزار میشود، به دنبال نمایش فیلم «محمد رسولالله(ص)» است. این مطلب در دیدار محمد اسدیموحد، رایزن فرهنگی ایران با ابراهیم لطیف، مدیر جشنواره قرطاش تونس مطرح شد و مدیر جشنواره قرطاش، ضمن اظهار آمادگی کامل برای شرکت دادن فیلمهای ایرانی گفت: امسال با توجه به کمی فرصت امکان حضور فیلم از ایران از طریق کانال رسمی و دولتی وجود ندارد ولی از سال آینده نامهنگاری و ارتباط با رایزن فرهنگی ایران در تونس را در دستور کار قرار میدهیم تا فیلمهای ایرانی بیشتر در جشنواره حضور یابند. ابراهیم لطیف در ادامه گفت: اگرچه امسال هم 3 فیلم ایرانی به دبیرخانه جشنواره رسیده ولی این فیلمها از بخش خصوصی و با درخواست کارگردان به دبیرخانه جشنواره آمدهاند. ابراهیم لطیف در پایان خواستار اکران فیلم «محمد رسولالله(ص)» اثر مجید مجیدی در جشنواره سال آینده فیلم قرطاش تونس شد.
وطن امروز / اظهار همدردی کارگردان سریال «کیمیا» با آسیبدیدگان منا
کارگردان سریال 100 قسمتی «کیمیا» که پخش مجموعهاش از شنبهشب در تلویزیون آغاز شده، ضمن تسلیت به هموطنانمان بابت فاجعه تلخ منا، درباره این اتفاق دردناک یادآور شد: آرزوی صبر و استقامت برای خانوادههای عزیز داغدار دارم. در حال حاضر آن چیزی که مردم را نگران کرده این است که هر کسی به سرزمین وحی سفر کرده است، بازگردد. به گزارش ایسنا، جواد افشار ضمن ابراز امیدواری مبنی بر اداره مراسم حج به دست جامعه جهانی اسلام افزود: امیدوارم حج از اداره حکومت آلسعود خارج شود. در حال حاضر اداره حج بر عهده آنانی است که به سادگی از کنار فجایع انسانی میگذرند و وقیحانه دیگران را مقصر میدانند. این کارگردان درباره عملکرد رسانهها در قبال فاجعه منا نیز یادآور شد: به نظر میآید به اندازه کافی این فاجعه دردناک است و مردم میتوانند تشخیص دهند بیلیاقتی آلسعود عامل این فاجعه بوده است. این کارگردان در پاسخ به پرسشی مبنی بر اینکه مجموعه کیمیا چگونه میتواند پلی بین نسل جدید و قدیم باشد، اظهار کرد: این مجموعه به نوعی رویدادهای 3، 4 دهه گذشته را به تصویر میکشد و در بستر یک کار اجتماعی و خانوادگی است که در آن به طور غیرمستقیم مسائل کلان 4-3 دهه را در این مجموعه مرور کردهایم.
وطن امروز / هما روستا بازیگر پیشکسوت تئاتر،سینما و تلویزیون درگذشت
هما روستا بازیگر پیشکسوت سینما و تلویزیون ایران در سن 69 سالگی بر اثر بیماری سرطان درگذشت. این بازیگر که در واپسین سالهای عمرش با سرطان مبارزه میکرد، چندی پیش برای ادامه درمان به آمریکا رفت اما معالجه در آن کشور نیز بیثمر ماند و او روز چهارم مهرماه 1394 در لسآنجلس درگذشت. هما روستا همسر مرحوم حمید سمندریان، کارگردان مشهور تئاتر ایران بوده و از جمله آثارش میتوان به «از کرخه تا راین»، «پرنده کوچک خوشبختی»، «مسافران»، «دو همسفر» و سریال «خاک سرخ» اشاره کرد.
وطن امروز / خانه سینما برای فاجعه منا به سازمان ملل متحد نامه مینویسد
خانه سینما و موزه صلح ایران از سازمان ملل متحد تقاضای روشن شدن زوایای فجایع مکه را دارد. براین اساس سینماگران، هنرمندان و مردم کشورمان با تشکیل کمپین و تنظیم نامهای قصد دارند فاجعهای را که چند روز پیش در سرزمین منای عربستان رخ داد و منجر به کشته شدن صدها مسلمان ایرانی و غیرایرانی شد از طریق سازمان ملل متحد پیگیری کنند.
وطن امروز / مرتضی سرهنگی : ادبیات دفاعمقدس در مرحله بلوغ قرار دارد
مدیر دفتر ادبیات پایداری حوزه هنری انقلاب اسلامی گفت: ادبیات جنگ با شلیک نخستین گلوله آغاز میشود، در طول جنگ رشد میکند و پس از جنگ به بلوغ میرسد و براین اساس ادبیات دفاعمقدس در ایران در مرحله بلوغ قرار دارد. به گزارش تسنیم، مرتضی سرهنگی در آیین رونمایی از کتاب «فرنگیس» در حوزه هنری کرمانشاه اظهار داشت: ذات جنگهای دفاعی مردم هستند و به این معنی که پیش از دخالت و ورود نیروهای نظامی، نیروهای مردمی و عشایر وارد میدان میشوند.
وطن امروز / پایان فیلمبرداری «بادیگارد» حاتمیکیا
پژمان لشکریپور، مجری طرح فیلم سینمایی «بادیگارد» از پایان فیلمبرداری این فیلم خبر داد. به گزارش سایت رسمی فیلم «بادیگارد»، لشکریپور در این باره افزود: فیلمبرداری فیلم سینمایی «بادیگارد» از دهم تیرماه و همزمان با ولادت باسعادت امام حسن مجتبی(ع) در نیمه ماه مبارک رمضان در تهران آغاز شده و با تلاش بیوقفه و شبانهروزی عوامل و دستاندرکاران فیلم، شامگاه پنجشنبه دوم مهرماه مصادف با عید سعید قربان در تهران پایان یافت. وی در پاسخ به سوالی مبنی بر اولین نمایش و حضور فیلم سینمایی «بادیگارد» در سیوچهارمین جشنواره فیلم فجر گفت: همانطور که «بادیگارد» در تولید و فیلمبرداری اثر، مراحل دشوار و پرحجمی را پشت سر گذاشت در مراحل پس از تولید نیز دقت، تلاش و وسواس ویژهای را میطلبد که یقیناً آمادهسازی نهایی فیلم و ارائه آن به جشنواره منوط به حصول استانداردهای کیفی در تمام این زمینههاست.
وطن امروز / رویکرد تربیتمحوری در شبکه کودک و نوجوان
مدیر شبکه کودک و نوجوان گفت: مهمترین نکته در شبکه کودک و نوجوان رویکرد تربیتمحوری کودکان و نوجوانان جامعه است که تلاش میکنیم در این راستا فعالیتهای خود را افزایش دهیم. به گزارش تسنیم، شبکه کودک و نوجوان به مناسبت بازگشایی مدارس از چهارشنبه اول مهرماه و همزمان با بازگشایی مدارس کار خود را آغاز کرد و قرار است علاوه بر پخش انیمیشن، برنامهها، سریالها، فیلمها و مسابقات مربوط به گروههای سنی کودک و نوجوان را روی آنتن ببرد. با برنامهریزی انجامشده قرار است شبکه «کودک و نوجوان» از ساعت 8 صبح، کانال خردسال خود را راهاندازی کند و کانال «نوجوان» نیز پخش آزمایشی برنامههای خود را از ساعت 14 الی 22 انجام میدهد.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com