به گزارش بولتن نیوز به نقل از شهدای ایران، بعد از 29 مرداد و مراسم انجمن منتقدان تئاتر و به روی سن رفتن و تجلیل دو تن از هنرپیشگان طاغوتی (که نقش عمدهای در سینمای مبتذل و مفسدهانگیز دوران شاه داشتند) که پس از اعتراض اهالی سینما و تئاتر، مسئولین مراسم فوق اظهار داشتند حضور دو بازیگر فوق بدون هیچگونه هماهنگی و کاملا خودسرانه صورت گرفته، یکی از بازیگران امروز سینمای ایران هفته گذشته در مطلبی ضمن ابراز تاسف از بیماری یکی از همان هنرپیشههای طاغوتی، نسبت به ممنوعیت بازیگری وی در سینمای پس از انقلاب انتقاد کرد و نوشت که او با فیلمهایی مانند «طوقی» و «قیصر» به گردن سینمای ایران حق دارد.
اما این بازیگر نگفت آیا این حق با فیلمهایی مثل «مهدی مشکی و شلوارک داغ» و «کلک نزن خوشگله» و «خاطر خواه» و «رقاصه شهر» و «جیب بر خوشگله» و «بابا گلی به جمالت» و دهها فیلم مبتذل و مستهجن دیگر نیز همچنان وجود دارد؟!
آیاایشان با رواج دادن تیپهای جاهلی و کلاه مخملی به عنوان شخصیتهای مثبت در فضاهای ضد اخلاقی همچون کابارهها و کافهها، در اعتلای سینمای ایران سهیم بوده اند؟! اگر در طول تاریخ این سرزمین، هنر اعم از شعر و معماری و نقاشی و موسیقی و قصه و ...همواره در تعالی روح انسانها و تربیت آنها نقش مهمی ایفا کرده، آثار سینمای طاغوت تا چه اندازه در بسط اخلاق و رفتار انسانی و اسلامی در جامعه نقش داشته اند؟!
اما گویا همه آنچه این جماعت به اصطلاح هنری دوران شاه در ترویج و تحکیم فرهنگ ضد انسانی و ضد اسلامی/ ایرانی و برای مسخ هویت ملی و دینی این مردم انجام دادند، به فراموشی سپرده شده و با این جمله که «در آن زمان چارهای نداشتند جز اینکه در آن فیلمها بازی کنند!» همگی تبرئه میشوند.
جملهای که شاید بتوان با آن، همه ساواکیها و شکنجه گران و سرکوبگران رژیم شاه را هم نه تنها مورد عفو قرار داد ( که «بندههای خدا چارهای نداشتند جز اینکه سرکوب کنند و شکنجه نمایند»!) بلکه تجلیل هم کرد!
اما این فراموشی آنگاه تاسف بارتر میشود که مسئولین سازمان سینمایی و وزارت ارشاد جمهوری اسلامی پس از 37 سال یادشان میافتد که چرا از آن جماعت ناچار و ناگزیر! دلجویی نکرده و مورد تجلیل و تحسین قرارشان ندادهاند! از همین روی میشود که همان بازیگر طاغوتی که خودسرانه در مراسم منتقدان تئاتر روی صحنه رفته و مورد تجلیل قرار گرفته بود! این بار با دعوت رسمی سازمان سینمایی به مراسم «روز ملی سینما» که از سوی این سازمان برگزار شد، دعوت میشود.
انگار نه انگار در این مملکت انقلابی اتفاق افتاد که قرار بود همه نهادهای مفسد سیاسی و فرهنگی رژیم شاه را زیر و رو کند. انگار نه انگار که محور اساسی آن انقلاب، فرهنگ و هنر بود و قرار بود هنر انقلابی و اسلامی جایگزین آن هنر مبتذل و طاغوتی شود. (از قضا به همین دلیل است که امروز جناب آقای جنتی بر صندلی پهلبد تکیه زده اند!)
آیا وقتی حضرت امام خمینی رحمه الله علیه در سخنرانی هنگام ورودشان به ایران در 12 بهمن 1357 به فحشاء در سینما اشاره کردند و فرمودند که با فحشاء در سینما مخالفند، مقصود و منظورشان سینمای طاغوت نبود؟! آیا وقتی یکی از مظاهر اصلی آن سینما به مراسم رسمی وزارت ارشاد دعوت میشود، از نظر مسئولین امروز فرهنگ و هنر این کشور، سینمای طاغوت مصداق فحشاء قلمداد میشود؟!
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
ابوذر میگوید: «گفتم من خدا و پیغمبر و اهلبیت او را دوست دارم. پیامبر(ص) فرمود: تو با کسی هستی که دوستش داری؛ قُلْتُ: فَإِنِّي أُحِبُّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ أَهْلُ بَيْتِ نَبِيِّهِ قَالَ: فَإِنَّكَ مَعَ مَنْ أَحْبَبْتَ»
همچنین از امام علی علیه السلام نقل شده:"الرَّاضِي بِفِعْلِ قَوْمٍ كَالدَّاخِلِ مَعَهُمْ فِيهِ وَ عَلَى كُلِّ دَاخِلٍ فِي بَاطِلٍ إِثْمَانِ إِثْمُ الْعَمَلِ بِهِ وَ إِثْمُ الرِّضَا بِهِ"
یعنی کسی که به کار گروهی راضی باشد مانند کسی است که با آنها در آن کار وارد شود و بر هر وارد شونده ی در باطل دو گناه است؛گناه انجام آن باطل و گناه رضایت به آن
پس مواظب باش زیر علم هرکسی سینه نزنی
یاحق
تو از کجا خبر داری که پشیمان شده مگر تا بحال ابراز انزجار هم کرده ؟
هر کسی یک نظر داره ،کی به کیه؟
ما را ز سر بریده می ترسانی
ما گر زسر بریده می ترسیدیم
در محفل عاشقان نمی رقصیدیم
در محفل عاشقان خوشا رقصیدن
دامن ز بساط عافیت برچیدن
در دست سر بریدهٔ خود بردن
در یک یک کوچه کوچهها گردیدن
هرجا که نگاه می کنم خونین است
از خون پرنده ای گلی رنگین است
در ماتم گل پرنده می موید و گل
از داغ دل پرنده داغ آجین است
فانوس هزار شعله اما در باد
می سوزد و سرخوش است و چین واچین است
یعنی که به اشک و مویه خود گم نکنی
از عشـق هر آنچه می رسد شیرین است
در آتش و خون پرنده پر خواهد زد
بر بام بلند خانه پر خواهد زد
امشب که دوباره ماه بالا آمد
می آید و باد پشت در خواهد زد
یک ساقهٔ سـبـز در دلم خواهد کاشت
مهتاب بر آن شبنم تر خواهد زد
صد جنگل صبح در هوا می شکفد
خورشید به شاخهها شرر خواهد زد
سیصد گل سرخ، یک گل نصرانی
مارا ز سر بریده می ترسانی
ما گر زسر بریده می ترسیدیم
در محفل عاشقان نمی رقصیدیم