کد خبر: ۲۸۶۳۷۰
تاریخ انتشار:
استحکام جای پای علویان در ایران؛

مأمون؛ عدویی که سبب خیر برای ایران شد

مأمون که گمان می کرد با کشاندن امام رضا علیه السلام به مرو، می تواند مانع از قدرت گیری علویان شود و به مقاصد خود برسد، بدون این که خود بخواهد، سبب خیر شد و جای پای علویان در ایران را مستحکم تر ساخت.

گروه فرهنگی: فراز و فرودهای قوام یافتن تشیع در ایران، ماجراهایی خواندنی دارد. در ابتدا، تشیع سیاسی در ایران پا گرفت و سپس، کار به تشیع فکری و اعتقادی هم کشیده شد. مأمون که گمان می کرد با کشاندن امام رضا علیه السلام به مرو، می تواند مانع از قدرت گیری علویان شود و به مقاصد خود برسد، بدون این که خود بخواهد، سبب خیر شد و جای پای علویان در ایران را مستحکم تر ساخت.

مأمون؛ عدویی که سبب خیر برای ایران شد

به گزارش بولتن نیوز، این گفتگو، با دکتر صدرالاسلام برهانی، کارشناس تاریخ اسلام و تشیع، صورت گرفته است تا به جنبه های مختلف این فراز و فرودها پرداخته شود.

  • وضعیت اسلام و تشیع قبل از مهاجرت امام (ع) به ایران چگونه بود؟

برای جواب دادن به این سئوال، باید کمی به عقب برگردیم و آن، دوران ورود اسلام به ایران و علل و چرایی پذیرش اسلام و ‌‌نهایت گسترش اسلام و تشیع در ایران می‌باشد. همانگونه که می‌دانید ایرانیان با پذیرش اسلام احساس رضایت کردند. چرا که انگیزه ایرانیان غیر از جذابیت اسلام عبارت بود از امید دست یابی به مساوات بین ضعفا و اقویا و رهایی از تجملات طبقاتی موبدان، گرایش به یک شریعت که سخت گیری‌های آیین زردشت در آن نباشد. تصور آنکه گرایش به آیین تازه آن‌ها را از لحاظ امنیت اجتماعی از مزایای مسلمانان عرب بهره‌مند می‌سازد و احیاناً فکر آنکه با قبول مسلمانی و شرکت در جنگ‌های فتوح سهمی از غنایم عاید آن‌ها خواهد شد، خود موجب امید‌هایی برای ایرانیان در ورود به اسلام بود. چرا که اسلام با شعار مساوات و برابری همه انسان‌ها برای ایرانیان مطلوب شناخته شد. اما وضع به این منوال نماند.

  • چرا؟

همراه با دگرگونی در چهره خلافت، رویکرد اعراب به مسئله فتوح نیز دچار تغییر شد، برای اینکه پس از عصر اول فتوح، خلوص نیت و شور دینی مسلمانان فروکش کرد و جاه طلبی و ثروت اندوزی و مسئله‌ نژاد و قومیت پیش آمد. آنچه از لابه لای متون تاریخی بر می‌آید، نشان می‌دهد که اگر چه ایرانیان از یک سو از جامعه طبقاتی پیش‌‌ رها شده بودند اما از سوی دیگر خود را در برابر قومی یافتند که وضع طبقاتی نوینی را برایشان تحمیل می‌کرد و به تدریج میان آن‌ها و اعراب فاصله عمیق پدید آمد. برخورد اعراب با موالی مبتنی بر تعصب عربی بود، همیشه موالی پست‌تر از عرب بود و به عنوان شهروند درجه دوم شناخته می‌شد. از‌‌ همان ابتدا کارهای سخت همانند «اقامه السوق و عماره الطریق» (چرخاندن و بر پای داشتن بازار‌ها و راه سازی) به موالی واگذار شد. براساس روایات تاریخی موالی علاوه بر کارهای فوق انجام مسئولیت‌هایی چون رختشویی، دباغی، مومیایی‌گری، نعلبندی، سرّاجی و ... را نیز برعهده داشتند. همین موضوع را از سخنان «احنف بن قیس» به «زیاد بن ابیه» آنگاه که راجع به کشتن عبید و موالی با او رایزنی کرد نیز می‌توان دریافت، «آیا می‌خواهی کاری کنی که خود عرب قصاب، رختشویی و حجام باشد و زندگی خود را بچرخاند؟» این تحقیر نه تنها در دوره بنی امیه، بلکه از دوره خلیفه دوم نیز با اینکه در این زمان به سنت پیامبر بیشتر عمل می‌شد، معمول بوده است و اولین تبعیض‌ها برای موالی توسط عمر روا داشته شد. وی عطای موالی را کمتر از عرب معین کرد و حتی در مورد حمراء که داوطلبانه تسلیم شده و اسلام آورده بودند هم دستور داد که به آن‌ها عطایی در حد موالی دهند. در زمان وی موالی را به مدینه النبی راه نمی‌دادند. این وضعیت حتی در دوره عثمان شدید‌تر شد.

  • برخورد حضرت امیر چه تفاوت هایی با خلفای پیشین داشت؟

در مقابل این جریانات برخورد‌های حضرت امیر با موالی باعث شده بود آن‌ها نگاه دیگری به امام داشته باشند. حضرت در دوران خلافت خلفا به آن‌ها نصیحت می‌کرد که با موالی به عدالت رفتار کنند. نمونه بارز آن در قضیه قتل هرمزان بود که صریحاً در مجلس مشورتی عثمان به کشتن قاتل وی یعنی عبدالله بن عمر رأی داد. در زمان حکومت داری هم با موالی با محبت رفتار می‌کرد، برای نمونه اموال بیت المال را به نسبت مساوی میان آن‌ها و اعراب تقسیم می‌کرد؛ حتی در بسیاری اوقات سهم خود را از بیت المال برای آزادی اسیران ایرانی صرف می‌کرد. پس از آمدن علی (ع) به کوفه در قامت خلیفه مسلمانان، ایرانیان با شخصیت و منش علی و به ویژه شیوه ملکداری او بیشتر آشنا شدند. این علاقمندی ایران به اهل بیت به معنای تشیع اعتقادی نیست بلکه تشیع سیاسی بود. این تشیع سیاسی با توجه به ارتباط دیگر امامان با ایرانیان مهاجر و ادامه یافتن رفتارهای تبعیض آمیز خلفای بنی امیه با آنان نهایتاً زمینه ساز تشیع اعتقادی می‌شد. با این حال باید توجه داشت که این گرایش ایرانیان به تشیع در زمان خلافت علی (ع) به مناطق خاص از جمله مناطق ایرانی نشین کوفه ساباط، انبار، مدائن و ... و مناطقی دیگری که مستقیم تحت حاکمیت علی قرار داشت را شامل می‌شد. به هر حال بعد از این زمان، در دوران حکومت امویان هجرت گروهی از اشعریان شیعی مذهب کوفه به قم، قم را به عنوان یکی از کانون‌های اصلی شیعه در ایران در آورد که در کنار آن می‌توان از وجود تعداد کثیری از شیعیان در آوه در اهواز و نیز در خراسان یاد کرد. با این حال به علت شرایط و خفقان سیاسی تا دوران امام رضا (ع) در بیشتر شهرهای ایران، شیعیان در تقیه زندگی می‌کردند از این رو آگاهی‌های زیادی از آن‌ها در منابع وجود ندارد. از سوی دیگر به این هم باید اشاره کرد که تا زمان ورود حضرت به ایران، نواحی چون طبرستان و خراسان از کانون‌های اصلی جریان زیدی در ایران بودند.

مأمون؛ عدویی که سبب خیر برای ایران شد

  • تأثیر امام رضا (ع) در تکوین و گسترش تشیع در ایران چگونه قابل تبیین است؟

پس از آنکه مأمون بر برادرش امین پیروز شد، با توجه به علاقه مردم ایران به علویان، از موقعیت استفاده کرد و امام رضا (علیه السلام) را به ولیعهدی فرا خواند. ابن خلدون می‌گوید: «فراوانی جمعیت شیعه در ایران سبب چنین دعوتی از سوی مأمون شد، به گونه‌ای که مأمون لقب الرضا بن آل محمد را به او داد و دستور داد سپاهیان جامه سیاه برکنند و سبز بر تن کنند.» خراسان یکی از نخستین مراکز تشیع در ایران بود. پس از استیلای بنی عباس بر بنی امیه و تسلط آنان بر خراسان، مردم به بنی عباس گرایش یافتند. مردم می‌پنداشتند میان علوی و عباسی تفاوتی نیست؛ چون هر دو از بنی هاشم هستند. با این حال، پس از ورود امام رضا (علیه السلام) به این منطقه، تشیّع واقعی و اعتقادی، گسترش پیدا کرد. امام رضا (علیه السلام) از لحظه حرکت از مدینه تا مرو همیشه از روشهای گوناگون برای شناساندن شیعه بهره برد. رجابن ابی الضحاک که مأمور آوردن امام به مرو بود، می‌گوید: امام در هیچ شهری از شهر‌ها فرود نمی‌آمد، مگر اینکه مردم به سراغ او می‌آمدند و مسایل دینی و اعتقادی خویش را از او می‌پرسیدند. امام در طول مسیر، احادیث را از طریق پدرانش به حضرت علی و پیامبر (رحمه الله) می‌رساند که این بهترین روش برای معرفی مکتب تشیّع و خنثی کننده توطئه‌هایی بود که شیعه را خارج از دین می‌شمرد. نمونه برجسته آن، حدیث سلسله الذهب بود. ایشان با این بیان، شیعه واقعی و اعتقادی را معرفی کرد و به محبت مردم به علویان جهت داد. آن حضرت حتی هنگام ورود به دربار مأمون که وی از امام خواست خطبه بخواند، به معرفی ولایت خود و ائمه (علیهم السلام) پرداخت و فرمود: ما به واسطه رسول خدا بر شما حق داریم و شما نیز از جانب پیامبر (صلی الله علیه و آله) بر ما حق دارید. زمانی که شما حق ما را ادا کردید، ما نیز بر خود لازم می‌دانیم که حق شما را به جای آوریم. پس در زمینه حق شما، حق ما هم باید ادا شود. حضور امام در مناظره یکی دیگر از کارهایی بود که در پی آن، مکتب شیعه به درستی معرفی شد و استدلال مخالفان باطل گشت. مأمون برای محکوم کردن امام در جلسه‌های مناظره با بزرگان ادیان دیگر به تشکیل چنین جلسه‌هایی دست یازیده بود. با این حال، امام از همه آن‌ها سربلند بیرون آمد. پس از استقبال مردم از این جلسه‌ها، مأمون دستور داد مردم را از در خانه امام دور کنند تا مبادا شیعه واقعی به مردم معرفی شود. همچنین مجموعه نامه‌هایی که امام برای توضیح مبانی تشیع به افراد گوناگون می‌نوشتند، در این زمینه نقش داشت. نامه‌های ایشان در تبیین جایگاه اهلبیت در کتاب خدا و سنّت پیامبر (صلی الله علیه وآله)، مسایل اختلافی با اهل سنّت مانند: ایمان آوردن ابوطالب، توضیح مصداق شیعه واقعی، مراد از اولوالامر در قرآن، گسترش فکر شیعی و استحکام پایه‌های اعتقادی در ایران بسیار اثر داشت.

  • بد نیست درباره ورود سادات به ایران هم اطلاعاتی به ما بدهید...

یک بعد دیگر قضیه مربوط به ورود سادات به ایران می‌باشد: هجرت علویان و سادات بیشتر به خاطر امنیت موجود در ایران و علاقه مردم نسبت به خاندان پیامبر (صلى الله علیه وآله) و فشارهاى حاکمان عباسى و اموى شام و عراق صورت مى‌گرفت. این مهاجرت‌ها بیشتر از قرن دوّم به بعد و پس از آن آغاز شد که یحیى بن زید بن على (علیه السلام) به گرگان ایران آمد. یکى از اهداف سادات هاشمى در مهاجرت به سوى ایران، جذب نیرو براى قیام بود. آنان در این کار موفق بودند، به گونه اى که یاران یحیى بن زید رو به فزونى نهاد و هارون مجبور شد ۵۰ هزار نفر را براى دستگیرى او اعزام کند. ماجراى یحیى بن زید و ورود امام رضا (علیه السلام) به خراسان، حرکت گروهى سادات و شیعیان را به ایران در پى داشت. علویان از موقعیت به وجود آمده براى امام رضا (علیه السلام) در حکومت مأمون استفاده کردند و به صورت گروهى راهى ایران شدند. آنان به شوق دیدار با امام رضا (علیه السلام) از مدینه به سوى مرو مى‌رفتند که در میانه راه شمار زیادى از علاقه مندان امام رضا (علیه السلام) نیز به آنان مى‌پیوستند. شمار این گروه وقتى به دروازه شیراز نزدیک مى‌شد، به چند هزار نفر مى‌رسید.

مأمون که از فروپاشى حکومتش مى‌ترسید، به حاکم فارس دستور داد از ورود آنان جلوگیرى کند. رهبرى کاروان با احمد بن موسى (شاهچراغ) و محمد بن موسى (علیهما السلام) بود. آنان پس از درگیرى با لشکر فارس، به یاران خود دستور دادند لباس مبدل بپوشند و در اطراف پراکنده شوند تا از گزند حکومت مأمون در امان باشند. به همین دلیل گفته مى‌شود بیشتر امامزادگانى که در شهرهاى گوناگون ایران مدفون شده‌اند، جزء‌‌ همان قافله هستند. مردم ایران چون به سادات و آل رسول عشق مى ورزیدند، به این گروه پناه دادند و آنان را یارى کردند. حضور آنان در میان عاشقان اهل بیت پیامبر (پیروان شیعه سیاسى) به گسترش تشیع اعتقادى انجامید. در این میان، حضور على بن محمدباقر (علیه السلام) را نباید نادیده گرفت که پس از ورود امام رضا (علیه السلام) به ایران، براى ارشاد مردم به منطقه فین کاشان آمده بود. همین مسأله دلیل آن است که در آن زمان، مردم این منطقه هوادار خاندان رسالت بوده‌اند. در تواریخ آمده است که ۶ هزار نفر از مردم کاشان و حومه به استقبال این امام‌زاده بزرگوار رفتند. هم چنین با استقرار ایشان در آنجا، مردم قم و کاشان و روستاهاى اطراف در نماز جمعه ایشان شرکت مى‌کردند. این موقعیّت ممتاز على بن محمد سبب شد حکومت وقت، دستور قتل ایشان را صادر کند. امروزه شیعیان، مراسم قالى شویان را در جمعه دوّم مهر ماه هر سال، به یاد ایام شهادت آن بزرگوار برگزار مى کنند.

منبع: هفته نامه سپهر غرب استان همدان

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین