به گزارش بولتن نیوز به نقل از ماهنامه سینمایی فیلم، در چند سال اخیر، افزایش بیرویهی رسانههای مکتوب و مجازی باعث شده که یک سینماگر حتی اگر اولین فیلم خودش را ساخته باشد، تا مدتها تیتر اول این رسانهها شود و فضا را برای سخنرانیهای حکیمانهی خود مناسب بیابد. طبیعیست که این رسانهها به دنبال خوراک فرهنگی خود هستند و چه موردی مناسبتر از فیلمسازان جوان که در یک مصاحبهی کوتاه فکر میکنند که باید تمام تجربههای دیداری و شنیداری خود از زندگی را به مانند یک عالم جهاندیده ارائه کنند.
حاصل چنین ژورنالیسم شتابزدهای، ابتلای تازهکارها به توهم خودبزرگبینی است که در مقابل کوچکترین انتقادی دافعه نشان میدهند و خودشان را مصون از هر اشتباهی میپندارند و سینما را به قبل و بعد از فیلم خود تقسیم میکنند. نکات مفرح این رویکرد که به کمدی ناخواسته تنه میزند، یکی کمیت این مصاحبههاست که در برخی موارد به بیست مصاحبه، آن هم از سوی یک کارگردان فیلماولی میرسد و دیگری مضمون تیترهایی است که از مصاحبهی این کارگردانان انتخاب میشود، که اگر فرد مورد نظر را نشناسیم، احتمالاً او را یکی از بزرگترین فیلمسازان جهان تلقی میکنیم.
مثلاً یکی از این کارگردانان در مصاحبهای عنوان میکند که «سینمای من، سینمای جزییات است.» دیگری در مقام کارشناس سینمای اجتماعی ظاهر میشود: «سینمای ایران در پرداختن به مسائل شهری کوتاهی کرده است.» برخی فراتر از تأکید به سواد سینمایی خود، از جهانبینی خود نیز مثال میآورند و همه چیز را از افق خود اندازه میگیرند؛ یا سینماگری دیگر که در اولین مصاحبهی عمرش، بیشتر فیلمسازان قبل از خود را به سهلانگاری و بیسوادی متهم میکند و پس از اینکه فیلم اولش در بخش مسابقهی جشنوارهای پذیرفته نشد، کل معیارهای انتخاب و داوری را زیر سؤال میبرد. از همهی اینها جالبتر ادعای یک فیلماولی دیگر است که در مواجهه با سؤالی دربارهی جشنوارههای خارجی تأکید میکند که «به جشنوارههای خارجی باج نمیدهم.»
مهمترین سؤالی که میتوان مطرح کرد چرایی تأکیدها به «من» است و معلوم نیست که این ادعاها با توجه به چه سابقهی کیفی و چه پشتوانهای به دست آمده است؟! فیلمساز مطرح و معتبری مثل بهرام توکلی، با آنکه چند فیلم موفق در کارنامه دارد و بسیاری از منتقدان دربارهی مؤلف بودن او همداستاناند، هنوز از انتشار فیلمنامههایش سر باز میزند، بهشدت مخالف آن است که پایاننامههای سینمایی بر مبنای فیلمهای او نوشته شوند، به کسانی که میخواهند دربارهی او و فیلمهایش مستند بسازند یا کتاب دربیاورند پاسخ منفی میدهد و استدلال میکند که «من هنوز به درجهای نرسیدهام که دربارهام فیلم و کتاب دربیاورند.» و سرسختانه از پذیرش عبارت «سینمای من» فراری است، چون معتقد است که چنین تعبیری را باید برای فیلمسازان بزرگ و باتجربه و تأییدشدهای که چند فیلم موفق در کارنامه دارند به کار برد.
تقریباً مشابه همین روحیه را میتوان در اصغر فرهادی هم سراغ گرفت؛ فیلمسازی که اسکار گرفته اما هنوز محجوبانه و بدون منممنم کردن، دربارهی سینما حرف میزند؛ یا داریوش مهرجویی که همهی عمرش به سروکله زدن با منتقدان گذشته و هنوز هم هر فیلم تازهاش را تجربهای جدید و هیجانانگیز برای خودش توصیف میکند و امکانی برای آزمودن مسیرهایی تازه. حالا میتوان روی همین نمونهها تأمل کرد و به نتیجه رسید که آیا تعدد «من»ها و «سینمای من»ها در مصاحبههای فیلمسازان نورسیده، دلیلی جز توهم نبوغ دارد؟
به عنوان یک پیشنهاد به این سینماگران، میتوان آنها را به مطالعهی مصاحبههای فیلمسازان صاحبسبکی مثل عباس کیارستمی و اصغر فرهادی دعوت کرد که هیچوقت از ترکیباتی مثل «سینمای من» و «جهانبینی من» استفاده نمیکنند و در شرایطی که معتبرترین جوایز سینمایی جهان را کسب کردهاند، همچنان خود را تجربهگرانی در حال تجربهاندوزی معرفی میکنند.
آمارهای رسمی نشان میدهند که موج دیگری از فیلمسازان فیلماولی در راهاند و در جشنوارهی فجر آینده و اکران ۹۵ احتمالاً شاهد مطرح شدن نامهایی تازه خواهیم بود. این پدیده، به عنوان یک واقعیت عینی و غیرقابلانکار، نشاندهندهی وضعیتی است که باید برای مدیریت آن و جهتدهی به پیامدهایش آماده باشیم. آمدن نامهای تازه، ظهور کارگردانهای جدید و ساخته شدن فیلماولهای دیگر به این معناست که در آینده مصاحبههای دیگری خواهیم داشت و چهرههای تازهای دربارهی فیلمشان و تجربهی فیلمسازیشان حرف خواهند زد.
ضروری به نظر میرسد که آداب ارتباط با مخاطبان و رسانهها و سایر سینماگران، در همان مراحل آمادهسازی خود برای قرار گرفتن روی صندلی کارگردانی، تمرین شود. اینکه کارگردانی یکشبه به موقعیت ساختن فیلم اولش میرسد، اتفاق مثبتی است و نوید میدهد که شاید استعدادها و حتی نوابغی در میان این انبوه نامهای تازه باشند که حیثیت فردای سینمای ایران را شکل دهند. اما اینکه کسی پیش از پختگی و بلوغ، کارگردان شود و بعد خودش و فیلمش را مرکز سینمای ایران یا حادثهای تاریخی و مهم بپندارد نشان از اشکالهای این چرخهی شتابزده دارد؛ اشکالی که باید رفع شود.
همان طور که یک فیلمساز جوان با ساختن فیلمهای کوتاه و تجربی و با دستیاری و شرکت در کلاسها و کارگاههای سینمایی، برای حرفهی مورد علاقهاش آماده میشود، باید بهنوعی دورهی ارتباط با رسانهها را هم بگذراند و برای زمانی که برای مصاحبه به سراغش میآیند آماده شود. همه که استعداد و هوش ذاتی و تشخیص جبلی ندارند؛ ممکن است کسی با همهی استعداد کارگردانی و تشخیص سینماییاش، به دلیل همین بیتجربگی و ناهوشیاری در حرفهایی که میزند، چنان دافعه ایجاد کند که روی موفقیت فیلمش هم تأثیر بگذارد و خیلیها او را به عنوان فیلمساز نورسیدهی متفرعنی که حدوحدودش را نمیشناسد بایکوت کنند یا نادیده بگیرند. این نه به نفع فیلمساز است و نه به نفع سینمایی که روی استعدادهای نوظهورش حساب میکند تا نسل آیندهاش را با همین نامها و چهرههای جوان بسازد.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com