از
سال های آغازين قرن بيستم تا انقلاب اكتبر 1917 زندگی مردم روسيه در تلاطم
و التهاب است. سن پترزبورگ شروع داستان است. انحطاط و فساد بيداد می كند،
اما هيئت حاكمه مدعی است كه عدالت اجتماعی را حاكم كرده است. روسيه را آشوب
های فراوان دربرمی گيرد. بحران های كارگري1916 را به اكتبر 1917 و انقلاب
متصل می كند. داستان های خانوادگی و رمان هايی از وضعيت زندگی مردم در دل
اين انقلاب ها سوژه نويسندگان شاخص روسی میشود و الكسی تولستوی يكی از
برجستگان آنهاست.
تولستوی
روايت می كند كه چگونه در گذر از رنج ها عشق دست نخورده می ماند، آنجا كه
پس از رسيدن ايوان ايليچ كه عاشق داشا(يكیاز شخصيت های محوری داستان) است
از زندان آلمان ها فرار میكند و پس از سال ها دوری با او ازدواج میكند.
تولستوی صحنه آرايی دل انگيزی از عشق اين دو كرده است، آنجا كه از زبان آن
ها میگويد:« سالها سپری خواهد شد؛ جنگ و انقلاب هم سپری خواهد شد؛ آنچه
دستنخورده ميماند همان دل سرشار از عشق ماست.»
«من
بارها مثال قصه های انقلاب اكتبر را گفتهام. يكی كتاب «گذر از رنج ها» ی
الكسی تولستوی است كه فوق العاده است... اينها داستان های انقلابی است».
رهبر انقلاب كه خيلی جدی رمان های مربوط به انقلاب های جهان را خوانده است،
اين عبارات را درباره گذر از رنج ها گفته است.
اما
داستان «گذر از رنج ها»يی كه فريدون حسن پور نگارش و كارگردانی كرده است
شايد اقتباسی از رمان تولستوی باشد يا نباشد اما گره خوردگی داستان عشق در
ميانه تحولات پرتلاطم روزگار محتوای محوری هردو داستان است.
اتصال
يك زندگی خانوادگی به انقلاب و تحولات انقلابی كه برخلاف عرف معمول در
سريال ها اين بار نه در مركز شهرهای بزرگ و تهران بلكه در روستايی در گيلان
روايت میشود، نقطه عطف ماجراست. «دنيا» دختری است كه نماد مردم ظلم ديده و
مستضعف است كه چاره ای جز تسليم در برابر مديريت خان سالارانه و جبر
سلاطينی دوره پهلوی ندارد. سال های سياهی كه برخی اصرار دارند، فراموش شود.
روزهايی كه در نتيجه حكومت پهلوی70 درصد مردم در روستاها از حداقل امكانات
هم محروم بودند و در عوض تنها بخش كوچكی از تهران به عنوان نماد توسعه
معرفی می شد و در همين حال خرج های كلان و فسادهای مستمر دربار هم چيزی
برای ملت باقی نمی گذاشت. نتيجتا در همين فضا و عليرغم افزايش قيمت نفت و
سود سرشار آن برای پهلوی چيزی عايد مردم نمی شد.
ديالوگ
های دنيا و حميد كه يك آقا معلم ساده است درباره اوضاع زندگی مردم، عدالت
اجتماعي، عدم آزادی بيان و ... حتی اگر به آنها بگويند كه «كله شان بوی
قرمه سبزی میدهد» پايان نمی يابد و به انقلاب وصل میشود.
در
همه اين سال ها آثار سينمايی و تلويزيونی بی آنكه به فرآيند شكل گيری
انقلاب در طول دوران پهلوی پرداخته باشند، از همان سال 57 انقلاب را روايت
كرده اند، حال آنكه انقلاب 57 قطعا پيشينيه ای بيشتر از اين حرفها دارد. در
آثاری چون «در چشم باد» نيز به اين مهم پرداخته شده بود. «در چشم باد» به
لحاظ فيلمنامه و مسائل فنی خيلی جلوتر از «گذر از رنجها»ست اما داستان
دراماتيك «دنيا» و عشق دست نيافتنی وی با حميد و فرزندانش كه كاملا در
فضای«خانواده» معنا می يابد، خيلی از ايرانی ها را پای اين فيلم خوب نشانده
است.
هواداری
غالب جريان اجتماعی از سريال «گذر از رنج ها» كه اين روزها به يك برنامه
خيابان خلوت كن تبديل شده است، در كنار تمجيد های غير منطقی شبكه ماهواره
ای بهاييت از شاه و صرفا اقتصادی نشان دادن دلايل انقلاب معنادار است. گذر
از رنج ها مرور خاطرات دوران سياه پهلوی است كه همه شئون زدگی مردم را تحت
تاثير قرار می داده است.
پارک «ارباب حلقه ها» ساخته می شود
خبر ساخته شدن یک تم پارک بر اساس سرزمین میانه کتاب های جی آر آر
تالکین، اصلا عجیب نبود. چیزی که سورپرایزمان می کرد این بود که چرا این
قدر دیر انجام شد؟ بعد از ساخته شدن پارک هری پاتر و حالا پارک هایی بر
اساس «اوتار» و دنیای «ترون» هم در حال ساخت است اما خبری از پارک ارباب
حلقه ها و هابیت نبود. تا این که بالاخره خبر رسید که در اسپانیا پارکی بر
اساس سرزمین میانه در حال احداث است که نامش هم به صورت خیلی ساده «شایر»
می باشد.
این پارک در جنوب ساحل مدیترانه و در شهر رینکون دلا ویکتوریا ساخته می
شود. قرار است یک دریاچه مصنوعی برای این مجموعه ساخته و بقیه پارک حول آن
بنا شود. پیش بینی می شود با کمک دولت اسپانیا بودجه ای معادل 1.7 میلیون
یورو برای ساخت مجموعه شایر فراهم گردد. اگرچه این مبلغ برای ساخت یک تم
پارک اصلا بالا نیست اما دو هتل محلی رینکانسل و الیمار هم از این پروژه
حمایت می کنند. آنها قرار است اتاق هایی را با دکور سرزمین میانه طراحی
کنند تا مجموعه شایر از هر لحاظ خاص شود. قرار است این پارک در دو بخش
ساخته شود: «پارکو اوربانو» برای آن دسته از بازدید کنندگانی که توانایی
پیاده روی زیاد را ندارند و «زونا دی اونتورا» برای بازدید عادی.
پیتر جکسون، کارگردان سرشناس و نیوزیلندی هالیوود پس از ساخت تریلوژی
«ارباب حلقه ها» از روی کتاب های جی آر آر تالکین، یک سه گانه بر اساس کتاب
«هابیت» را آغاز کرد که قسمت پایانی آن در انتهای سال 2014 اکران شد و
پرونده فیلم های پیتر جکسون بر اساس رمان های جی آر آر تالکین را به ادعای
خود کارگردان برای همیشه بست.
پرویز شهبازی به برخی ابهامات درباره فیلم «خانه دختر» پاسخ دادفیلم «خانه دختر» به کارگردانی شهرام شاه حسینی و به نویسندگی پرویز
شهبازی در سی و سومین جشنواره فیلم فجر اکران و با حاشیه هایی همراه شد.
داستان
این فیلم به دختری می پردازد که در آستانه ازدواج است و چگونگی پرداخت این
داستان بعد از نمایش آن در جشنواره واکنش های متفاوت و انتقادهایی را
دربرداشت.
شهرام شاه حسینی کارگردان این اثر و پرویز شهبازی نویسنده
فیلمنامه بعد از جلساتی که با شورای پروانه نمایش داشتند در بررسی اثر به
این نتیجه رسیدند که با حذف 2 تا 3 پلان مشکلات را رفع کنند و در همین
راستا یادداشت هایی را در پاسخ به واکنش ها در اختیار خبرگزاری مهر قرار
داده اند که در ادامه می خوانید.
متن یادداشت شهرام شاه حسینی به این شرح است:
«خانه
دختر» با اصلاحیه اندکی پروانه نمایشی را که قبلا گرفته بود دوباره دریافت
می کند و با حذف دو تا سه پلان، این فیلم سینمایی آماده اکران می شود.
آقای
ایوبی پیش از این بیان کرده بود که خوشحال است که جشنواره فجر امسال هیچ
حاشیه ای دربرنداشته است اما سخن من این است که اتفاقا این جشنواره می
توانست سر و صدا داشته باشد.
سازندگان
فیلم «خانه دختر» می توانستند در جواب چند سایت تندرو پاسخ هایی درخور شأن
و در دفاع از فیلم و مقام سازندگان آن داشته باشند اما از آنجایی که
خواستند به حاشیه ها دامن زده نشود از پاسخ دادن امتناع کردند.
داوری
نکردن فیلم «خانه دختر» هر چند به قیمت گزافی برای زحمتکشان این فیلم
تمام شد ولی اصل، مساله دیگری بود و آن احترام متقابل است که فکر می کنم
این احترام از طرف ما رخ داده است اما از طرف مقابل را نمی دانم. به هر روی
چاقو نباید دسته خود را ببرد، رای به دولت فعلی اگر تاوانی داشته باشد ما
آن را پرداخت می کنیم حتی به قیمت داوری نشدن و حق و ناحق شدن.
دلسرد شدن اهالی سینما (هر چند تعداد ما اندک است) در دراز مدت می تواند در جریان سینمای ایران موثر واقع شود.
درضمن تلفنی
که آقای رضا داد دبیر جشنواره فیلم فجر در نیمه جشنواره به من داشت و
اینکه قرارمان چه بود، بماند برای وقت دیگری و حالا یادداشت پرویز شهبازی
در همین باره در اختیارتان قرار می گیرد و در پایان باید بگویم که به رایی
که دادیم احترام بگذارید تا این احترام متقابل باقی بماند. ما با اعتقاد به
شما روی آوردیم شما هم به ما اطمینان داشته باشید.
پرویز شهبازی به برخی ابهامات درباره فیلم «خانه دختر» پاسخ داد
یادداشت پرویز شهبازی را در پاسخ به حاشیه ها و واکنش ها می خوانید:
«اینکه
از فیلم و یا از متن «خانه دختر» معنا و پیامی فهم بشود که مطلقا مطمح نظر
پدیدآورندگان اثر نیست، از دو زاویه قابل بررسی است؛ اول اینکه راه را بر
هرگونه تفسیر و تاویل خارج از متن ببندیم و نظر به نیت پدیدآورندگان -که در
دسترس هستند- بگوییم هر پیام و معنایی خارج از آنچه ما ادعا می کنیم باطل و
نادرست و مردود است، و به همین اساس بگوییم: فیلم «خانه دختر» درباره
توهین به کرامت انسان، اصل محوری حقوق بشر اسلامی است. بنا بر آنچه در متن
اثر موجود و حالا قابل مشاهده است، دختری در آستانه ازدواج، بی اجازه داماد
به محلی برده می شود که احساس می کند به کرامت انسانی اش توهین شده است.
دختری که به گواهی دوستان و اطرافیانش «اهل این حرف ها» نیست.
دختری
که حتی اجازه نمی دهد نامزد او چند ساعت قبل از ازدواج دست او را بگیرد.
در آن محل کذایی چیزی اثبات نشد و مادر اشاره می کند که او اجازه چنین کاری
را نداد و رفت. و پسر که در پاکی او یقین حاصل کرده به سنگتراش می گوید
به جای مرحومه «دوشیزه» بنویسد و اشاره از این گویاتر؟
مسلم
است که فیلم تم های فرعی و کاملا در کنترل دیگر هم دارد و برجسته ترین
آنها تم قضاوت درباره شخص غایب است. همان تمی که فیلم «به آهستگی» داشت که
بنده در سال ۸۳ نوشتم و آقای مازیار میری آن را کارگردانی کرد. در آن فیلم،
پری، همسر محمود از خانه فرار می کند و مورد قضاوت اطرافیان قرار می گیرد و
کم کم همه به مرگش رضایت می دهند، چنانکه در فیلم «خانه دختر» پدر از مرگ
دختر چندان متاثر نیست و در دل به او شک کرده و به مرگش رضایت دارد. این
یادآوری از فیلم «به آهستگی» نکته ای را هم در دل خود داشت، اینکه اولین
بار نیست که نوشته ای از بنده را دوست دیگری بسازد.
دوم
اینکه راه را بر تفسیرها و تاویل های حتی لغزان و غافلگیرکننده باز بگذاریم
و رویارویی اثر با مخاطب را به مثابه «آزمایش رورشاک» درنظر بگیریم و
بپذیریم که بنا بر موقعیت مکانی و زمانی و اجتماعی و تحصیلی مخاطب، پیام
های گوناگون و بعضا دور از ذهن خالق اثر، فهم می شود. این نگاه طرفداران
بسیاری دارد حتما شنیده اید که می گویند «به تعداد مخاطبان فهم های متفاوت
وجود دارد» اما اشکال از آنجا آغاز می شود که یک معنای ای بسا لغزان و
نادرست، پیام غایی و نهایی اثر تلقی شود و خارج از حوزه نقد، حکم صادر کند و
راه را بر تاویل دیگر مخاطبان اثر ببندد و موجب خسران شود. ناگفته پیداست
که مولف احاطه بر چگونگی دریافت چنین فهمی ندارد و در صورت حیات، مسئولیت
آن را نمی پذیرد، چنانکه بنده با این مختصر، سعی در انجام آن دارم.
پرویز شهبازی اسفند ۹۳»
تهیه
کنندگی فیلم «خانه دختر» را محمد شایسته بر عهده دارد و در آن بازیگرانی
همچون بابک کریمی، رویا تیموریان، حامد بهداد، رعنا آزادی ور، باران کوثری،
پگاه آهنگرانی، بهناز جعفری و... به ایفای نقش می پردازند.
بیش از ۲ میلیارد تومان، مبلغ قرارداد امسال «کلاه قرمزی»؟
عادت به شنیدن شایعههایی در مورد پخش شدن یا پخش نشدن ویژه برنامه
«کلاه قرمزی» در ایام نوروز، یکی از تفریحات اهالی رسانه در اسفندماه این
چهار پنج سال اخیر بود. اما امسال این روند به طرز سوالبرانگیز و البته
قابلتحسینی مدیریت و متوقف شد. هفته پیش خبری مبنی بر شروع ساخت این
مجموعه برای رسانههای فرستاده شد و دیروز هم اعلام شد که این برنامه محبوب
تلویزیونی از 6 فروردین به روی آنتن میرود.
اما طبق اطلاعات خبرنگار تسنیم، بیحاشیه بودن روند تولید ویژه برنامه
«کلاه قرمزی» ظاهرا دلیل دیگری هم داشته است. طبق اطلاعات به دست آمده مبلغ
قرارداد امسال ساخت یک مجموعه 22 قسمتی با اضافه شدن یکی دو عروسک جدید
مبلغی در حدود 2 میلیارد و پانصد میلیون تومان بوده است. رقمی که در مقیاس
یک کارنامه تلویزیون سبک مثل «کلاه قرمزی» رقم به شدت عجیب و بالایی است.
این رقم هنوز تایید نشده است.
این مبلغی است که ظاهرا امسال مسئولین تلویزیون ترجیح دادهاند، بدون
درگیر شدن در حاشیههای سالهای پیش که نهایتا هم به عقد قرارداد با همان
مبلغ پیشنهادی تیم سازنده ختم میشد، امسال از پیش متعهد شوند تا حاشیههای
سال پیش به وجود نیاید.
امسال تلویزیون دو سریال ویژه نوروز دیگر هم دارد. اما ظاهرا به سایق این
دو سه سال گذشته، نخواسته است که فرصت «کلاه قرمزی» را از دست بدهد. این در
حالی است که مشکلات مالی تلویزیون با آمدن رئیس جدید همچنان پابرجاست.
با این تفاسیر می توان به روشنی پی تمامی معادلات برد و این مسئله نشان
دهنده روشن بودن بیش از وقایع و امور در سازمان عریض و طویل صداوسیماست.
مشکلات مالی این سازمان به قدری اساسی است که آن ها به هیچ عنوان حاضر
نیستند از سرمایه گذاری اندک (تنها 2میلیارد تومان) برای پروژه ای که
لااقل 10 برابر خود ارزش افزوده خواهد داشت و ضمن بازگرداندن مخاطب به
تلویزیون، سیل تبلیغات را به سوی تلویزیون جاری می سازد، بگذرند. فکری بکر
که هم خریدار را راضی می کند و هم فروشنده را!
"مجانی" را بهار ۹۴ در ترکیه میسازم
محسنی نسب گفت: پروانه
ساخت فیلم صادر شده و ما صحبتها و توافقات اولیه را با بازیگران ترکیهای
انجام دادهایم. اسامی آنها را نیز برای گرفتن مجوز به وزارت ارشاد ارسال
کردهایم.
وی ادامه داد: هماکنون منتظر نظر وزارت
ارشاد درباره استفاده و حضور این بازیگران در فیلم هستیم اما اگر وزارت
ارشاد مجوز لازم را ندهد؛ فیلم را در ترکیه باعنوان یک فیلم خارجی
میسازیم.
محسنی نسب افزود: یکی از مشکلات ما این است
که بازیگران کشور ترکیه از مهرماه هر سال تا خرداد ماه سال آینده در
فعالیتهای سینمایی حضور پیدا میکنند و در سه ماه تابستان هیچ فعالیتی
نمیکنند لذا ما به دنبال آن هستیم که براساس انجام توافقات قبلی بهار ۹۴
ساخت فیم جدید را شروع کنیم.
وی که فیلم "قصه درختان بلوط" را آماده
نمایش دارد؛ گفت: این فیلم درباره جنایات داعش در عراق است. قصد داشتم آن
را در جشنواره فیلم فجر به نمایش دربیاورم اما باتوجه به مقررات جشنواره
امکان پذیر نشد.
وی افزود: در این مدت مجدد فیلم را بازبینی
کردیم و اصلاحاتی در تدوین انجام شد و صحنههایی به فیلم اضافه شد. همچنین
نام فیلم به "خانههای بدون پلاک" تغییر پیدا کرده است.
محسنی نسب افزود: با صحبتهایی که با
مسئولان فجر انجام دادیم؛ تلاش داریم فیلم را در بخش بینالملل جشنواره
فیلم فجر به نمایش دربیاوریم.
وی افزود: یک شرکت کانادایی و یک شرکت عراقی نیز در روند ساخت فیلم و نمایش آن مشارکت کردهاند.
سینمای مستقل «بیصاحب» است
آسایشگاه سالمندان عبارت غمانگیزی است، بویژه اگر نامش «کهریزک» باشد اما
مستند «کهریزک چهار نگاه» تلاش میکند تا زندگی را در این مکان نشان بدهد.
بهمن کیارستمی با مشاور هنری کهریزک (هومن مرتضوی) ارتباطی دوستانه داشت و
در همین ارتباط بود که ایده شکلگیری این فیلم مستند در گفتوگوی آنها
شکل گرفت.
رخشان بنیاعتماد، محسن امیر یوسفی، پیروز کلانتری و خود بهمن کیارستمی چهار کارگردانی بودند که برای ساخت این آثار انتخاب شدند.
در کهریزک زندگی جاری است...
این چهار کارگردان ابتدا بازدیدی از آسایشگاه انجام دادند و قرار شد هر یک
با نگاه خاص و مستقل خود، سوژهای را انتخاب کنند اما نگاه هر چهار هنرمند
در یک موضوع مشترک بود؛ «در کهریزک زندگی جاری است...»
محسن امیریوسفی درباره انتخاب سوژهها توضیح میدهد: «حتی
واژه سفارش را برای این آثار به کار نمیبرم. در واقع پیشنهادی بود که از
طرف آسایشگاه کهریزک به ما شد و آنها بیش از ما تأکید داشتند که هر فیلم
با نگاه کارگردان خودش ساخته شود. جلساتی برگزار شد و اطلاعاتی به دست
آوردیم و هر چهار نفر کاملا آزادانه سوژههایمان را انتخاب کردیم، همچنان
که تلاش شد تنوع رعایت شود تا مجموعه برای مخاطب جذابتر شود.»
«محسن امیریوسفی»
شکستن کلیشه
این کارگردان با آگاهی بر نگاههای کلیشهای در مورد مکانهایی مانند
آسایشگاه سالمندان و معلولان «کهریزک» ادامه میدهد: «شاید نگاه ما هم به
این آسایشگاه متأثر از نگاهی تلویزیونی بود که همیشه در مقابل مساله
آسایشگاه سالمندان گروهی مقصر هستند (فرزندانی که والدینشان را به آسایشگاه
میبرند) و گروهی مورد ظلم قرار میگیرند (والدینی که به آسایشگاه برده
میشوند) اما با حضور در آسایشگاه، اولین چیزی که شکسته شد، همین کلیشه بود
چون به قول خودشان آسایشگاه «کهریزک» جایی است برای زندگی کردن نه فقط
زنده ماندن.»
رخشان بنیاعتماد نیز در ادامه این توضیحات، میگوید: «ضمن داشتن استقلال،
کاملا (کارگردانان) از هم منفک نبودیم. در گفتوگوهایمان به یک نقطه یکسان
رسیدیم که همان نگاه به زندگی در این فضا بود.»
پیری، رخوت و انفعال نیست
پیروز کلانتری نیز در تکمیل توضیحات همکارانش میگوید: «این گونه موضوعات
که به عنوان دردها و مصیبتهای جامعه فرض میشود، شاید با نگاههای
منتقدانه و آسیبشناسانه همراه شود اما این نگاهها را کنار زدیم. برایمان
مهم این بود کلیتر به موضوع بپردازیم. به هر حال پیری موقعیتی از زندگی
است که به معنای رخوت و انفعال هم نیست. در کهریزک هم این فضا بود و ما سعی
کردیم دقیقترین فضا را در زندگیهای آنجا ببینیم چون در هر وضعیتی در
جامعه، زندگی جریان دارد.»
چهار کارگردان قول و قرارهای اولیه گذاشتند؛ قرار شد مردها، زنها و معلولان آسایشگاه، همه دیده شوند.
حکمت پیرانه
پیروزکلانتری که در فیلمش مردها را مورد توجه قرار داده است، میگوید: «به
حکمت پیرانه معتقدم. منظور، لزوما دانش و فرزانگی نیست. یک روستایی هم، اگر
خوب زندگی کرده باشد به این حکمت رسیده است. در این فیلم و فیلم دیگرم
«پیرها اگر نباشند» این نگاه را دنبال کردم. چند روزی که آنجا بودم، کسانی
را دیدم با نشانههایی از این حکمت پیرانه و از میان آنها انتخاب کردم.
حرفهایشان را ضبط کردم و این حرفها روی تصاویری از اینها قرار می گیرد و
مجموعا فضای خاصتری را منتقل میکند. خوشحالم دوستان امکان دادند اپیزودی
کوتاهتر، ولی شخصیتر بسازم چون نگاهم در این فیلم خیلی اجتماعی نیست.»
این مستندساز درباره دیدگاهش نسبت به دیگر اپیزودهای این مجموعه توضیح
میدهد: «تنوع این فیلمها برایم جذاب است. در فیلم خانم بنی اعتماد، گره
خوردن موقعیت اجتماعی و شخصی، برایم جالب است همچنان که در کار محسن
(امیریوسفی)، نوعی سورئالیسم و فانتزی وجود دارد؛ آنچه در تمام فیلمهایش
هست و اینجا هم به درامهای واقعی شخصیت اصلی گره خورده است. در فیلم بهمن
(کیارستمی) نیز ظاهرا گزارش صرفی از واقعهای که کاملا به سینماگر نزدیک
است، روایت میشود اما اصلا به معنای آن نیست که نگاه و ذهنیت ندارد.»
سرخوشی پیرمردها را دوست دارم
محسن امیریوسفی نیز درباره دیدگاهش به اپیزودهای مختلف مجموعه «کهریزک»
میگوید: «نگاهی که خانم بنیاعتماد به مقوله زنان در آسایشگاه دارد و زنان
خَیری که سرمایهگذاری میکنند، برایم جالب است و آنچه این نگاه را جذابتر
میکند، ورود مادر و دخترشان به این داستان است که فیلم را شخصیتر و
دلچسبیاش را دوچندان میکند. شیطنت آقای کلانتری و سرخوشی پیرمردهای
فیلمشان هم برایم بسیار جذاب است. بهمن (کیارستمی) نیز با فیلمش وجه
اعتقادی این آسایشگاه را به دوش گرفت. فیلم او مُدلی است از مستندهای
معناگرا با تمی مذهبی اما بدون خودنمایی و سفارش، تا جاییکه همه حس و
حالهای مذهبی را منتقل میکند، اما جالب است که برچسبی بر فیلم نیست و
همان نگاه گزارشگونه را دارد.»
بیش از هر مخاطبی منتظر بودم
رخشان بنیاعتماد نیز در پاسخ به این پرسش که نظرش دربارهی دیگر
اپیزودهای «کهریزک،چهارنگاه» چیست؟ میگوید:«خودم بیش از هر مخاطبی منتظر
بودم تا ببینم نتیجه این چهار نگاه کنار هم چه میشود! نقطه اتصالمان بعد
از دیدن لوکیشن، دیدن زندگی در فضا بود و چگونه دیدن این زندگی، بیشتر مرا
کنجکاو میکرد. برآیند این چهار نگاه کنار هم برداشت مخاطب را رقم میزند
که درک همان زندگی است و رسیدن به این موقعیت، در واقع همان موفقیت فیلم
است. ما همه این فضا و آدمها را با یکدیگر دیدیم، اما هر کدام از ما جذب
یکی از کاراکترها و بخشها شدیم و نقطه اتصالمان این بود که زندگی در پیری
هم جاری است.»
رفتن به آسایشگاه، دلیل بیمهری فرزندان نیست
کارگردان «گیلانه» با اشاره به داستان فیلمش اضافه میکند: « هر دوره از
زندگی، نیازها و موقعیت خاص خود را دارد. همچنان که قبلترها دوره
سالخوردگی در خانواده میگذشت، اما امروزه شرایط زندگی متفاوت است. هر یک
از ما باید مناسبات دوران سالخوردگی خود را بپذیریم و بدانیم این شرایط
دلیل بر بیمهری بچههایمان نیست. به جای اینکه رفتن به آسایشگاه را، به
منزله بیمهری فرزندان تلقی کنیم، سعی کنیم زندگی را در آنجا ببینیم.»
این اکران را دست کم نگیریم!
به گزارش ایسنا، فیلم«کهریزک چهار نگاه» در گروه هنر و تجربه اکران میشود؛
گروهی تازه تاسیس برای نمایش فیلمهاییخاصتر؛ کلانتری درباره تجربه
اکران این فیلم در گروه «هنر و تجربه» میگوید: «برای عرضه ویدئویی
تجربهای داشتم، اما نیاز بود این فیلم را مخاطبان گستردهتری ببینند. به
همین دلیل، امکان این اکران را نباید دست کم بگیریم. فضای مخاطب اولیه،
زمینهای برای عرضه گستردهتر در آینده است و «هنر و تجربه»، این انگیزه را
ایجاد کرد که از این فضا استفاده کنیم.»
تا میگوییم فیلم «مستقل» همه به جیبشان فکر میکنند!
امیریوسفی نیز درباره دیده شدن فیلم در این گروه توضیح میدهد:«به هر حال
ایدهآلترین اتفاق این است که اینگونه فیلمها به صورت چرخشی در مکانهای
مختلف نمایش داده شوند، مثل فرانسه یا بسیاری کشورهای دیگر و مورد حمایت
هم قرار بگیرند. کمک دولت به سینما بیشتر باید به فیلمهای فرهنگیتر و
خاصتر برسد اما در کشور ما برعکس است. فیلمهای مستقل، کمتر حمایت
میشوند. تا جایی که حتی در تعریف فیلم مستقل، دچار مشکل میشویم و تا
میگوییم «مستقل» همه به جیبشان فکر میکنند؛ یک تصور غلط این است که هرکس
پول فیلمش را از جیب خودش داد فیلمش مستقل است! در صورتیکه این یک فیلم
خصوصی است نه مستقل. سینمای مستقل تعریفی دارد که مربوط به نوع نگاه و فکر
فیلمساز است که مستقیما به خود فیلم برمیگردد. سینمای خصوصی را با مستقل
اشتباه میگیریم و این اشتباهی است که در 10 سال اخیر به وفور دیده شده و
باعث اجحاف بیشتر به سینمای مستقل میشود.»
کارگردان فیلم «آشغال های دوست داشتنی» اضافه میکند: «از سوی دیگر
تلویزیون و جشنواره فجر هم به این فیلمهای مستقل توجه ندارند و در بهترین
حالت آنها را در بخش جداگانهای میگذارند که هم به ظاهر احترامشان حفظ شود
و در باطن قرنطینه باشند که مزاحمتی برای فیلمهای سیمرغپسند درست نشود!
بنابراین ، این هنرمندان به جشنوارههای خارجی روی میآورند که حرف و
حدیثهایی به همراه دارد.»
امیریوسفی ادامه میدهد: «هنر و تجربه در شرایط فعلی گروه مناسبی برای
نمایش فیلمهای مستقل است ولی نیازمند تبلیغات بیشتر است. در همین گروه
البته به سینمای مستند بیشتر اجحاف میشود ولی فعلا این موضوع مورد بحث ما
نیست. چه خوب که هماکنون این گروه برای مخاطبان سینما به یک برند هنری
تبدیل شده و همین اتفاق مثبتی است. نگاه خوشبینانه این است که این گروه
سایت دارد هرچند انتقاداتی به آن داشتم که ظاهرا رفع شده ولی برنامههایش
مرتب بیشتر میشود و تیزر و آنونس هم دارد. هر چند به نظرم زیاد بودن تعداد
فیلمها در هر نوبت مشکلساز است اما فرصتی برای اکران است که خودمان باید
به مرور اصلاحش کنیم.»
رخشان بنیاعتماد نیز در همین زمینه توضیح میدهد: «شاید اگر تلویزیون به
عنوان یک رسانه عمومی نقش خودش را بازی میکرد، مناسبترین فضا برای نمایش
این گونه مستندها بود. در حال حاضر نداشتن جای اکران برای مستند، مسئلهای
بسیار جدی است ولی منتفی کننده نیست که جایگاه بسیاری از مستندها از نظر
موضوعی و تأثیرگذاری فرهنگی، تلویزیون است. در این وضعیت، ما اولین و
مهمترین قطب امکان را نداریم. تلویزیون هرگز موقعیت و فضایی برای نمایش
مستند فراهم نکرده است. در حالی که شبکههای خارجی چنین امکانی ایجاد
کردهاند و مخاطب هم جذب کردهاند.»
کارگردان فیلم «قصهها» خاطرنشان میکند: «فیلم در گروه هنر و تجربه، برای
مخاطب خاص نمایش داده می شود که به معنای مخاطب برتر نیست. بلکه مخاطبی است
که کنجکاویاش برای دیدن حیطههای کمتر مرسوم سینماست که میتواند در هنر و
تجربه آثار آن را ببیند. بنابراین تجربه این گروه برای جا افتادن در ذهن
مخاطب به منظور دیدن فیلمهای متفاوت، موفق است، اما این مسیر نیازمند
آسیبشناسی است. باید ببینیم چگونه این سنگ بنا را درست بگذاریم و دائم
باید آن را بازنگری کنیم. نمیتوان با آزمون و خطا ادامه داد.»
«نشست با سه کارگردان کهریزک»
بنیاعتماد مهمترین مسئله فیلم مستند را مخاطبیابی میداند و اضافه
میکند: «پخش مستند باید به گونهای دیگر باشد. روشهای جدید، نوع تبلیغات و
سازوکار خاص خود را دارد. در حال حاضر باید اجبارا کارگردانها خودشان پخش
فیلمهایشان را پیگیری کنند تا وقتی این تخصص جا بیفتد.»
او اضافه میکند: «شاید این فیلم بنابر موقعیتاش، مخاطب عام را جذب نکند
اما طیف مخاطبان خاصاش کم نیستند. نسل جوان، میانی و سالخوردگان، هر یک
تأثیرات خود را از این فیلم میپذیرند، تأثیراتی که میتواند بر نگرش آنان
نسبت به سالخوردگی تغییر ایجاد کند. ضمن اینکه بسیاری از فیلمهای مستند،
قابلیت جذب مخاطب عام را دارند چون به زندگی از زاویهای متفاوت مینگرند.»
سینما، نقطه برخورد جناحهای سیاسی
رخشان بنی اعتماد و محسن امیر یوسفی هر یک دو فیلم بلاتکلیف دارند؛«قصهها»
و «آشغالهای دوست داشتنی» که هیچکدام وضعیت نمایششان معلوم نیست. با این
دیدگاه شاید به نظر برسد اکران«کهریزک» برای این دو کارگردان چندان هم در
الویت نباشد.
بنی اعتماد درباره این موضوع میگوید: «اهمیت هر فیلم به جای خود است، نه
اینکه اکران «کهریزک» برای ما جبران مافات اکران نشدن فیلمهای دیگرمان
باشد. طبیعتا این فیلم مخاطبان کمتری دارد ولی همچنان پرسش بزرگ و مسئله
اصلی ما به واسطه نمایش داده نشدن فیلمهایمان به جای خود باقیاست.
تکلیفی است که سینما باید با خود روشن کند. ظاهرا سرنوشت سینمای ایران و
جایگاه آن، نقطه برخورد جناحهای سیاسی است و تاوانش را ما باید بدهیم.»
امیریوسفی نیز ادامه میدهد:«من در سه دولت کاملا متفاوت، سه فیلم ساختم و
هر سه دولت روششان در مورد نمایش فیلمهای من یکی بوده و آنها را با مشکل
اکران روبرو کردند! کاملا لمس میکنیم درگیریهای سیاسی را برای فیلمهایی
که مشکلی ندارند و فقط نیازمند درک، گفتگو و کمی صبوری هستند.»
هر کسی از ظن خود دشمنم!
او درباره ارائه فیلم«آشغالهای دوست داشتنی» به سی و سومین جشنواره فیلم
فجر با لحنی طنزآمیز توضیح میدهد: «هر کسی از ظن خود شد دشمنم! پارسال
فیلم را دادیم که با صلاحدید دبیر جشنواره حتی به هیات انتخاب داده نشد!
امسال هم ثبت نام کردیم، اما فیلم را نگرفتند تا دردسری برایشان درست نشود!
جشنواره امسال چهار دیواری یک گروه بود که بقیه را راه ندادند! ولی نگرفتن
نسخه فیلم برای هیات انتخاب اتفاقی است که در طول 33 سال برگزاری جشنواره
فجر، نادر و در واقع یک رکورد است! تا الان که صبوری کردهایم که متهم
نشویم. فیلمها مثل بچههایی هستند که باید کنترل کنیم در شرایط خوب و بدون
تنش اکران شوند ولی کلا هیچ امیدی ندارم!»
پروانه نمایش به معنای اجازه اکران فیلم هست یا نه؟!
بنی اعتماد نیز با اشاره به مشکلاتی که برای فیلمش ایجاد شد به ایسنا
میگوید: «شک ندارم خیلی جاهایی که درباره «قصهها» نوشتند فیلم را ندیدند!
زیرا به مسائلی استناد میکنند که کوچکترین ربطی به فیلم ندارد! مسئله این
است که پروانه نمایش آیا به معنای اجازه اکران فیلم هست یا نه؟!، تازه اگر
فیلمی بر مبنای مجوز رسمی اکران شود چه ضمانتی برای تداوم نمایش وجود
دارد؟ اراده حاکم بر سرنوشت فیلمها دست چه کسی است؟
کارگردان فیلمهای «روسری آبی»،«زیر پوست شهر» و «نرگس» یادآور میشود:
«فیلمهای من همیشه مخاطب داشتهاند و طبیعتا «قصهها» هم باید در شرایط
طبیعی و با تعداد سینماهای معمول بقیه فیلمها اکران شود اما وقتی حتی
اختیار سالنهای سینما دست نهادهایی است که میتوانند فیلمها را با وجود
مجوز نمایش اکران نکنند اعتبار قانونی مجوز پروانه نمایش بیمعناست.»
بنیاعتماد خاطر نشان میکند: «سینما فقط به معنای تولید فیلم نیست، در این
وضعیت، اگر ارشاد خود را متولی فرهنگ جامعه بداند، وقتی درباره سینما
میگوییم، منظورمان درباره چرخهای است که از ابتدای شکلگیری فیلم تا
نمایش آن معنا دارد.»
«نشست با سه کارگردان کهریزک»
کارگردان «خونبازی» که خواستار مشخص شدن حوزه اختیارات و مسئولیت وزارت
ارشاد است، ادامه میدهد: «تا وقتی تمام نهادها و ارگانها بتوانند در
امورفرهنگ دخیل و تأثیرگذار باشند، همین وضعیت و بلاتکلیفی در اشکال مختلف و
دورانهای متفاوت وجود خواهد داشت.»
عبارت سینمای مستقل بیصاحب شده
محسن امیریوسفی نیز در ادامه این بحث با آسیب شناسی عبارت«سینمای مستقل» و
دستمالی شدن این عبارت در ایران میگوید:«عبارت سینمای مستقل انگار بیصاحب
شده و متولی ندارد! بنابراین دستمالی میشود. مانند واژه روشنفکر که
عدهای با آن پُز میدهند و عدهای آن را فحش میدانند. همین اتفاق در
سینمای مستقل هم وجود دارد و هرکسی آن را بر خود میگذارد.»
کارگردان«خواب تلخ» با اشاره به تعریف سینمای مستقل توضیح میدهد: «سینمای
مستقل سینمایی است که چارچوبهای سینمای تجاری کشورش را ندارد و بیشتر در
پی تجربههای متفاوت و نو است. البته در ایران دو مدل سینما در مقابل آن
وجود دارد، یکی سینمای بدنه یا تجاری که گیشه خود را دارد و یکی سینمای
دولتی و سفارشی که قواعد خودش را دارد و هر دو سینما قابل احترام هستند. یک
نکته دیگر اینست تهیهکنندهای که خودش پول ساخت فیلمش را میدهد، غیر
دولتی است اما چون نمیخواهد با این عنوان غیردولتی شائبه ایستادگی در
مقابل دولت پیدا کند از کلمه مستقل استفاده میکند که اشتباه است، تعریف
سینمای خصوصی را با سینمای مستقل قاطی کردیم! اون هم در روز روشن و در عرصه
مطبوعات خصوصی!»
با این حساب، اسپیلبرگ هم مستقل است!
امیر یوسفی تصریح میکند: «سینمای مستقل عبارت جذابی است و تضادش با سینمای
بدنه به معنای فرصتی است برای تجربههای تازه که دخل و خرجش کمتر است. ما
به جای توجه به مفهوم کلمه مستقل، آن را به معنای جدا بودن از دیگران به
کار میبریم. بعضی میگویند چون خودمان هزینه تولید فیلم را تهیه میکنیم،
پس مستقل هستیم. با این نگاه اسپیلبرگ هم مستقل است. در شکل درست، سینمای
مستقل ترکیب صبر و جسارت است که سینمای تجاری و دولتی فاقد آن است. سینماگر
مستقل دونده استقامت است نه دونده سرعت! از سوی دیگر، در سینمای همیشه بحث
حذف کردن وجود دارد. گاه اتحاد شومی هم بین سینمای تجاری و سینمای دولتی
برای از بین بردن سینمای مستقل دیده میشود، هر چند هرگز این اتفاق
نمیافتد و سینمای مستقل باتلاش فیلمسازان جوان و خلاقش زنده است.»
خدا پدر مخترع دوربین دیجیتال را بیامرزد!
محسن امیر یوسفی در پایان این گفتگو با اشاره به رواج فیلمهای مستقل که با
استفاده از دوربینهای دیجیتال ارزان قیمت ساخته میشوند، میگوید: «خدا
پدر مخترع دوربین دیجیتال را بیامرزد که وابستگیهای مالی ما را هر روز
کمتر میکند. تا جایی که نسل جدید دیگر این مسائل مثل گذشته برایش مطرح
نیست، دوربینش را بر میدارد و فیلمش را میسازد و منتظر هیچکس نمیماند.»
۱۵ فیلم کوتاه حمید نعمتالله به تدوین رسید/ آمادهشدن برای نوروز
حمید نعمت
الله درباره فیلم های کوتاهی که آنها را برای ایام نوروز برای تلویزیون می
سازد، گفت: این فیلم ها مضامین مشخص دارند و می توانند برای
مردم مفید باشند، هم اکنون فیلمبرداری آنها به پایان رسیده و کار در مرحله
مونتاژ است.
وی درباره این آثار که قرار است از شبکه های
مختلف به پخش برسند، یادآور شد: فیلم ها درباره مسایلی است که خود مردم
آنها را می دانند اما شاید دیدن این مضامین در قصه و یک فیلم داستانی تاثیر
بیشتری داشته باشد.
۱۵ فیلم کوتاه و مستقل ساختیم
کارگردان
سریال «وضعیت سفید» درباه این فیلم های کوتاه توضیح داد: اینها ۱۵ فیلم
کوتاه و مستقل از هم هستند.
این کار بودجه ناچیزی داشت و ما نمی توانستیم
از بازیگران محبوب و یا حتی شناخته شده استفاده کنیم و اغلب بازیگران تئاتر
و یا افرادی هستند که فعالیت تصویر داشته اند اما درست شناخته نشده اند و
من ممنونم که این افراد محبت کردند و با حداقل ها در این مجموعه کنار ما
بودند.
وی ادامه داد: فیلمنامه های این آثار را هادی مقدم
دوست به همراه یوسف منصوری نوشته بود و ابتدا قرار نبود من نقشی در این کار
داشته باشم اما دیدم مقدم دوست دنبال کارگردان است و این فیلم ها هم می
تواند آثار مفیدی برای مردم باشد بنابراین در همفکری با هم کمی متن ها را
تغییر دادیم و نکاتی را حذف و اضافه کردیم.
نویسنده و
کارگردان «بی پولی» درباره موضوعات این فیلمنامه ها هم توضیح داد: کنترل
کردن خشم، توجه به بیمه ماشین، پیدا کردن ریشه عصبانیت ها از مواردی هستند
که در این فیلم ها به آنها پرداخته می شود و همه موضوعات را در حوزه های
مختلف روانشناسی، اخلاقی و مسایل کاربردی در بر دارد و فکر می کنم اگر از
آنها استقبال شود می تواند ساختشان ادامه دار باشد.
نعمت
الله درباره حوزه فیلمنامه نویسی و کم بودن فیلمنامه نویس های خوب گفت: ما
فیلمنامه نویس های خوبی داریم که معمولا شناخته شده نیستند و آثار خود را
توسط فیلمنامه نویس های مشهورتر ارایه می کنند چون گروه هایی هستند که بهتر
می توانند هزینه کار خود را دریافت کنند و امیدوارم روزی آن عده ناشناخته
هم به شهرت برسند.
فیلمنامه خوب معمولا عنصر کمیابی است
نویسنده
و کارگردان فیلم سینمایی «آرایش غلیظ» اظهار کرد: فیلمنامه خوب معمولا
عنصر کمیابی است و این مساله در تمام دنیا به همین شکل است. فیلمنامه نویسی
کاری ذوقی و خلاقانه است و دست یافتن به یک ایده آل در این حوزه سخت تر
است در زمینه های دیگر چون تکیه به فنون بیشتر است، دست یافتنی تر هم هستند
اما هرچقدر قرار باشد به خلاقیت توسل بیشتری داشته باشید کار سخت تر و دست
نیافتنی تر می شود.
کارگردان «بوتیک» در پایان با بیان
اینکه فیلمنامه ها در ایران هم سطح دیگر حرفه ها در ساخت یک فیلم قرار
دارند، عنوان کرد: اگر این موارد را نسبت به سینمای دنیا مثلا فرانسه
بسنجیم همانقدر که کارگردانی ما عقب است فیلمنامه نویسی هم عقب است و
اینگونه نیست که اینها فاصله زیادی با هم داشته باشند. ممکن است عده ای به
همان دلیل دست نیافتنی بودن فکر کنند که تنها یک فیلمنامه خوب لازم دارند
تا فیلم بسازند اما بسیار هستند متن های خوبی که بد ساخته می شوند و به این
طریق نابود می شوند.
مالیات عقب افتادهی «رابرت دنیرو» پرداخت شد
طبق گفتههای وکیل «رابرت دنیرو» به
نیویورک دیلی نیوز این بازیگر برندهی اسکار چند میلیون دلار برای تسویهی
حساب مالیاتیاش در سال 2013 به سازمان مالیاتهای داخلی پرداخت کرد.
بر
اساس اسناد وزارت اقتصاد شهر نیویورک این بازیگر 71 ساله بیش از شش میلیون
و 400 هزار دلار به خاطر پروندهی شخصیاش در آن سال بدهکار بود.
«تام
هاروی» وکیل «رابرت دنیرو» به دیلی نیوز گفت: اگر آنها اخطاریهها را به
آدرس صحیح میفرستادند، مبلغ مالیات زودتر پرداخته میشد.
پروندهی
مالیاتی «دنیرو» آدرس او را به عنوان یکی از املاکش در تریبیکا فهرست کرده
است، دارایی او بیش از 200 میلیون دلار برآورده میشود.
ستارهی فیلم «پدر خوانده» در لسآنجلس و لندن هم ملک و املاک دارد.
«ماهی و من» دیپلم افتخار جشنواره شیلی را گرفتفیلم کوتاه داستانی «ماهی و من» به نویسندگی و کارگردانی و بازی بابک
حبیبی فر از جشنواره فیلم Rengo در کشور شیلی دیپلم افتخار دریافت کرد.
در
این جشنواره که امسال یازدهمین دوره آن از دوم تا هفتم فوریه در شهری به
همین نام برگزار شد فیلم های کوتاه و بلند سینمایی در بخش های مختلف به
رقابت پرداختند.
«ماهی و من» پیش از این شش جایزه از جشنواره هایی در کشورهای آمریکا، اسپانیا و صربستان دریافت کرده بود.
این فیلم داستان مرد تنهای نابیناست که تلاش می کند جان ماهی سفره هفت سین خود را از مرگ نجات دهد.
ويل اسميت دوباره روی موفقيت را ديد
ويل اسميت كه در چند فيلم اخيرش با موفقيت فاصله زيادي گرفته بود، با فيلم «فوكوس» ديروز جمعه، فيلم اول باكس آفيس شد.
وي
در فيلم رمانتيك «فوكوس» با مارگوت رابي همبازي شده و اين فيلم در اولين
روز اكرانش موفق شد تا ۲۲ ميليون دلار بفروشد و فيلم اول باكس آفيس جمعه در
آمريكاي شمالي شود.
به اين ترتيب ويل اسميت موفق شد تا به سادگي آن هم تنها پس از دو هفته از اكران فيلم «۵۰ طيف خاکستری»، آن را از مكان اول خارج كند.
فيلم
جديد ويل اسميت از كمپاني برادران وارنر اولين فيلم اسميت پس از بازي
ناموفقش در فيلم «پس از زمين» محصول سوني بود؛ فيلمي پرهزينه كه تابستان
۲۰۱۳ اكران شد. «فوكوس» فيلمي خيلي كوچكتر و جمع و جورتر است كه با بودجه
۵۰ ميليون دلاري ساخته شده است.
اين فيلم به كارگرداني
گلن فيكارا و جان ركوا همزمان با آمريكا در شماري از كشورهاي ديگر نيز
اكران شده است. داستان اين فيلم درباره مردي است كه كارش كلاهبرداري است و
ميخواهد ميلياردري اسپانيايي را فريب بدهد. اما او در اين مسير با زني
كلاهبردار روبه رو مي شود كه نقشش را مارگوت رابي بازي كرده كه اولين بار
در فيلم «گرگ وال استريت» جلوي دوربين رفت.
اين فيلم كه با درجهR مجوز نمايش دارد، در ۳۳۲۳ سالن سينما اكران شده و انتظار ميرود بتواند موفقيتش را ادامه بدهد.
از
هم اكنون اعتراضهايي نژادي پيرامون اين فيلم شروع شده و آن مبني بر اين
است كه هاليوود تاكنون تلاش كرده از ايجاد ارتباط بين سفید و سياه خودداري
كند و گرچه فيلم «باديگارد» با بازي ويتني هيوستون و كوين كاستنر نمونهاي
محدود از چنين فيلمي بود، اما رابطه مردي سياه با زني سفيد تاكنون تقريبا
ناممكن و حتي ممنوع بوده است.
ويل اسميت گفته است از
فيلم «پس از زمين» درس گرفته و فهميده كه نبايد تنها به شادي در فيلم توجه
كرد. در آن فيلم او با پسرش جيدن همبازي شد و تنها در آمريكاي شمالي ۶۰.۵
ميليون دلار فروش كرد. در حالي كه فيلم با هزينه ۱۳۰ ميليون دلاري ساخته
شده بود. فروش خارجي فيلم كه ۱۸۳ ميليون دلار بود، به سازندگانش كمك كرد.
ويل اسميت با ۲۱ فيلمي كه بازي كرده فروشي ۲.۷ ميليارد دلاري را تجربه كرده است.
«گینس» مناسب اکران نوروز است/ فیلمی شیرین با رنگمایههای کمدی
حسن زاهدی صدابردار
سینمای ایران که در سی و سومین جشنواره فیلم فجر با دو فیلم «مزار شریف» و
«ایران برگر» حضور داشت، درباره تازه ترین تجربه صدابرداری خود در فیلم
«گینس» گفت: فیلم سینمایی «گینس» مانند دو فیلم «مزار شریف»
و «ایران برگر» تعدد لوکیشن داشت و اغلب در اطراف تهران فیلمبرداری می شد.
وی
ادامه داد: با وجود همه سختی ها و دوری راه تا تهران، کار کردن با محسن
تنابنده به عنوان بازیگر و کارگردان و همچنین رضا عطاران لذت بخش بود البته
در کنار این بازیگران، حسین اسکندری بازیگری که دچار معلولیت ذهنی بود نیز
در کنار گروه حضور داشت که در واقع حضور این بازیگر 47 ساله به نوعی برکت
کار بود و به ما انرژی می داد.
زاهدی
گفت: بخش عمده ای از فیلمبرداری فیلم «گینس» در یک جیپ قدیمی در جاده
اتفاق می افتاد که صدابرداری این صحنه ها بسیار سخت بود اما با همراهی
دستیاران خوبم مهدی ابراهیم زاده و حمید محمودی این مهم انجام شد. نکته
دیگر اینکه در این فیلم هم مانند گذشته از صدابرداری با بوم استفاده کرده
ام.
صدابردار فیلم «ایران برگر» در پایان صحبت هایش متذکر شد: «گینس»
اثری شیرین با رنگ مایه های کمدی از آب در آمده که نمی توان گفت یک کمدی
محض است. این اثر سینمایی می تواند یکی از فیلم های خوب برای اکران نوروزی
باشد که بعد از پایان ایام فاطمیه روی پرده رود.
فیلم سینمایی «گینس»
نخستین ساخته محسن تنابنده است که بازیگرانی چون رضا عطاران، حسین اسکندری
و محسن تنابنده در آن به ایفای نقش می پردازند.
جيمز فرانكو: چرا او؟
پس از آنكه آخرین فیلم كمدی جیمز فرانكو با عنوان «مصاحبه» به
فیلمی پرجار و جنجال بدل شد، حالا او در حال گفتگو برای بازی در فیلم كمدی
دیگری با عنوان «چرا او؟» است.
این كمدی متعلق به
كمپانی فاكس است و جان هامبورگ برای كارگردانی آن انتخاب شده است. او در
نوشتن فیملنامه فیلم نیز با نیكلاس استولر و یان هلفر همكاری كرده است.
داستان
این كمدی متمركز بر شخصیت پدری از ایالتهای غربی آمریكاست كه خانوادهاش
را برای دیدار دخترش می برد. دختر او در استنفورد پذیرفته شده و ماجراهایی
رخ می دهد كه این پدر مجبور می شود با نامزد میلیاردر دخترش وارد رقابتی
جدی شود.
فرانكو كه به تازگی با ست روگن در «مصاحبه» بازی
كرده با فیلم «ملكه صحرا» به كارگردانی ورنر هرتسوگ در جشنواره فیلم برلین
حضور داشت. «داستان واقعی» و «خاطرات آدرال» از دیگر فیلمهای جدید اوست.
او به تازگی به عنوان شخصیت اصلی فیلمی كه قرار است با اقتباس از رمان
۲۲/۱۱/ ۶۳ استیون گینگ ساخته شود، انتخاب شده است.
هامبورگ كارگردانی فیلم «دوستت دارم بابا» را در كارنامه دارد و استولر «همسایهها» را كارگردانی كرده است.
فرانكو
كه دانش آموخته رشته ادبیات و هنر است، به بازی در فیلمهای اقتباسی از
آثار داستانی علاقه خاصی دارد و تاكنون كارگردانی دو فیلم با اقتباس از
آثار ویلیام فاكنر را انجام داده است.
گروه «تقصیر ستارههای بخت ما» دوباره دست به کار میشوند
دار و دسته جان گرین بار دیگر گرد میآیند، اسکات
نوی اشتاتر و مایکل اچ.وبر نویسندگان فیلمنامه «تقصیر ستارههای بخت ما»
که با هم فیلمنامه آن فیلم را برای کمپانی فاکس نوشتند و یکی از موفقترین
فیلمهای سال ۲۰۱۴ را شکل دادند، بار دیگر در کنار تهیه کنندگان کمپانی
تمپل هیل قصد دارند تا این بار با اقتباس از کتاب سال ۲۰۰۸ جان گرین با
عنوان «شهرهای کاغذی» فیلم بسازند.
«شهرهای کاغذی» سومین
رمان جان گرین برای نوجوانان است که در زمان انتشارش به کتاب پنجم فهرست
پرفروشهای نیویورک تایمز بدل شد و جایزه ادگار ۲۰۰۹ را به عنوان بهترین
رمان برای نوجوانان دریافت کرد. این کتاب با تمرکز بر زندگی دو نوجوان
نوشته شده است.
کمپانی فاکس اعلام کرده این فیلم تابستان
سال ۲۰۱۵ اکران میشود تا در ماه ژوئن و در اولین سالگرد اکران فیلم موفق
«تقصیر ستارههای بخت ما» راهی پردههای نقرهای شود.
این فیلم را جیک شرایر کارگردانی می کند و کارا دلوین، جاستیس اسمیت، آستین آبارمیز و هالستون سیگ در آن بازی می کنند.
این
در حالی است که تمپل هیل قراردادی با کمپانی پارامونت امضا کرده تا
اقتباسی از اولین رمان گرین با عنوان «در جستجوی آلاسکا» را نیز انجام دهد.
دو فیلمنامه نویس این کمپانی فیلمنامه این فیلم را هم می نویسند که
داستانش با تمرکز بر دو دانشآموز دبیرستانی شکل گرفته است.
فیلم
«تقصیر ستارههای بخت ما» با بازی شایلین وودلی و آنسل الگورت که با
بودجهای کم ساخته شده بود، موفق به فروشی ۳۰۵.۲ میلیون دلاری شد. هواداران
رمانهای گرین هم سبک وفادارنه به متن فیلم را تحسین کردند و همین موجب
جلب اعتماد سازندگان برای ساخت فیلمهای دیگری با اقتباس از آثار گرین شد.
خود گرین نیز ارتباطی قوی با نویسندگان فیلمنامه فیلم قبل داشت و بلافاصله برای ساخت فیلم جدید به گروه آنها ملحق شد.
رمان
«در جستجوی آلاسکا» در سال ۲۰۰۵ نوشته شد و جایزه مایکل ال سال ۲۰۰۶ را
برد. پارامونت در همان سال ۲۰۰۵ امتیاز ساخت فیلم را از وی خریده بود، اما
ساخت آن را تا موفقیت فیلم اولی که از آثار گرین ساخته شد، یعنی «تقصیر
ستارگان ما» به تعویق انداخته بود.
نوی اشتاتر و وبر با
همکاری هم فیلمنامههای موفقی نوشتهاند که «تماشایی حالا» و «۵۰۰ روز
تابستان» از جمله آنهاست. آنها در حال نوشتن فیلمنامه «کجا رفته بودی
برنادت» هم هستند که قرار است ریچارد لینک لتر آن را بسازد. فیلمنامه «من
پیش از تو» برای کمپانی مترو گلدن مایر نیز توسط آنها نوشته خواهد شد.
تمپل
هیل تهیه کننده «ماز رانر» فیلم موفق سال پیش هم بود. جدیدترین فیلم
نیکلاس کیج با عنوان «طولانیترین راندن» هم ساخته آنهاست که ۱۰ آوریل
اکران میشود.
هالیوودی ها کمی تاریخ اساطیر ایرانی بخوانند!
به تازگی و با پایان اکران عمومی As Above, So Below این فیلم به شکل لوح فشرده در آمریکا توزیع می شود.
As
Above, So Below در گونه آثار ترسناک سینما و در شاخه آدرنالین محصول سال
2014 میلادی به کارگردانی جان اریک داودل (John Erick Dowdle) که روایت
کننده داستان دختر جوانی به نام اسکارلت است به سختی به دنبال یافتن کیمیا
philosophers' stone است.
این سنگ همانی است که برای نخسیتن بار در
داستان های ایرانی به ویژه افسانه هزار و یک شب گفته شده که قابلیت تبدیل
اجسام به طلا یا نقره را دارد.
او برای به دست آوردن این شی با
ارزش در ابتدای فیلم در کشور ایران حضور دارد و با کمک یکی از قاچاقچیان
اشیاء عتیقه در ایران موفق به کشف و ترجمه متن باستانی سردیس موجود در
ایران می شود که در نهایت او را به سوی شهر پاریس و مکان زیرزمینی واقع در
آن می کشاند.
اما پس از آنکه اسکارلت و گروهش پا به این مکان
زیرزمینی می گذارند متوجه می شوند که این محل نفرین شده است و آنها رفته
رفته در حال مواجهه با گذشته خود قرار می گیرند و همین مساله در حقیقت
روایت ترسناک این فیلم را برای مخاطبان تصویر می کند.
** کیمیا چیست؟
با
مرور تاریخ تمدن باستان به ویژه در سه منطقه باستانی ایران، مصر و هندوچین
می توان به تفکر تبدیل مس یا سرب به عنوان فلزات کم ارزش به طلا و یا ساخت
داروی جاودانگی که به آن اکسیر نیز گفته می شده به راحتی پی برد که در
این بین بیشترین تلاش کیمیاگران را به خود معطوف داشته است و درست به همین
دلیل است که به کیمیا، علم اکسیر نیز گفته شده است.
نخستین بار
آرای علم کیمیاگری که از شاخه های علوم غریبه است در آرای جابر بن حیان
دانشمند و ریاضی دان و فیلسوف شهیر ایرانی به شکل مکتوب نمود پیدا کرد و
بعد از گذشت تاریخ 2500 ساله در آرا و نظرات دانشمندان غربی چون اسحاق
نیوتن و نیکلاس فلامل برای نخستین بار عنوان شد و درست از این تاریخ است که
در غرب یافتن سنگ جادو، کیمیا یا سنگ اکسیر از تفکر علمی به رویه و مسلکی
فلسفی و عرفانی در تفکر غرب بدل گشت و افسانه ها و تئوری های متعددی برای
آن بازگو شد.
در حقیقت سنگ جادو برای مدتی طولانی به جستنی ترین
هدف در کیمیای غرب بدل شد و شهرتِ یافتن آن تا جایی پیش رفت که به اعتقاد
بزرگان علم غرب چون نیوتن و فلامل یافتن این سنگ می توانست برای صاحب اش
روشنگری به ارمغان آورد.
درست به دلیل همین تفکر عرفانی و فلسفی است
که نویسندگان و فیلمسازان غربی در ساخت آثار ترسناک و یا ماجراجویانه به
سراغ کیمیا philosophers' stone رفته اند که تجلی بارز آن را می توان در
مجموعه داستان ها و یا فیلم های هری پاتر به وضوح مشاهده کرد؛ موضوعی که به
سبب عدم تعمق و خرد غربی ها در مفهوم علم کیمیا و بی توجهی به آرای عرفای
ایرانی (رسیدن به وجود ذاتی حق تعالی برای رستگاری حقیقی در دنیا و عقبی)
در بطن این موضوع به داستان ها و افسانه های غیرواقعی غربی ها بدل شد.
As
Above, So Below نیز بادستمایه قراردادن یافتن کیمیا (سنگ جادو) توسط یک
دانشجوی باستان شناسی آمریکایی رهیافت هایی از ایران تا فرانسه را با حال
وهوایی به اصطلاح ترسناک پیشاروی مخاطبان خود ترسیم می کند، روایتی به شدت
معلق که حتی ساده ترین مخاطبان ایرانی آگاه به تاریخ تمدن این کشور طلایه
دار در تکوین تمدن جهان را از شدت کوتاهی دانش تاریخی هالیوودی ها (آگاهانه
یا غیرآگاهانه) به حیرت، تعجب و حتی خنده وا می دارد.
به هر حال
اسکارلت به عنوان قهرمان این اثر سینمای طبق دست نوشته ای که از پدر خود به
ارث برده تصمیم می گیرد تا با پیدا کردن سردیس رمزنگاری شده کیمیا در
ایران، آدرس و محل دقیقی این سنگ را بیابد و نام خود را به عنوان بزرگترین
مکتشف قرن 21 در جهان به ثبت برساند.
وی بر اساس نقشه ای که در دست
دارد به منطقه ای در کرمانشاه ایران می رود و با کمک یک قاچاقچی اشیاء
باستانی به نام (رضا) با بازی (حمید جاودان، بازیگر ایرانی آمریکایی این
فیلم) وارد تونلی که توسط باستان شناسان ایرانی ایجاد شده می شود و سردیس
اَنَهید (آناهیتا) - الهه آب های روان - را پیدا می کند و با عکس گرفتن از
روی نقوش و نوشته های آن متن را برای ترجمه به فرانسه می برد تا بتواند به
واسطه آن متن آدرس و محل اختفای کیمیا را در تونل های پر از اجساد مردگان
در پاریس کشف کند.
** اسطوره اَنَهید (آناهیتا) یا الهه آب های روان
همانگونه
که گفته شد سردیسی که توسط اسکارلت با کمک قاچاقچی اشیاء عتیقه در یکی از
تونل های حفاری شده منطقه کرمانشاه (معبد آناهیتا در منطقه کنگاور) پیدا می
شود بخش گم شده ای از مجسه آناهیتا است که بنا به روایت قلب شده فیلم،
حفاران و باستان شناسان ایرانی نتوانسته بودند آن را کشف کنند اما یک
قاچاقچی اشیاء باستانی به همراه نقشه یک دانشجوی باستان شناسی آمریکایی که
آن را از پدرش که پیشتر در ایران به عنوان باستان شناس حضور داشته کشف می
کنند!
نکته عجیب بعدی در روایت این اثر سینمایی، عدم توفیق کشف این
سردیس توسط باستان شناسان ایرانی و یافتن آن توسط اسکارلت و رضا به واسطه
آن نقشه، نابود کردن تونل حفاری شده به دست ایرانیان به منزله بی توجهی به
فرهنگ و عناد تفکر اسلامی با اساطیر زردشتی و سامی است که در گفت و گوهای
رضا و اسکارلت عنوان می شود.
در حقیقت این مساله این گونه که حضور
اسکارلت و کشف سردیس و گرفتن عکس در آخرین لحظه پیش از نابودی این معبد و
تونل های حفاری شده آن توسط ایرانیان فرهنگ ستیز تصویر می شود و اینجا است
که انگار اسکارلت و رضای قاچاقچی (همکار او) به عنوان ناجیان تمدن ایرانی
به مخاطبان معرفی می شوند.
البته در سکانس ابتدایی فیلم نیز اسکارلت
رو به دوربین می گوید که اینجا ایران است، جایی که اگر من را دستگر کنند
به جرم آنکه یک زن هستم با سنگ آنقدر به سرم می کوبند تا بمیرم! و در حقیقت
پروژه تخریب ایران و فرهنگ انسان ساز، معرفت بخش و تمدن ساز آن در این
اثر سطح پایین هالیوودی نیز با شیطنت دست اندرکاران این اثر هالیودی بار
دیگر بازتاب عینی می یابد.
اما اسطوره اَنَهید (آناهیتا) یا الهه آب
های روان در حقیقت از واژه پارسی باستان اَناهیتَه An-āhita که در پارسی
میانه اَناهید Anāhid و در فارسی امروزی ناهید شده، از پیشوند نفی اَن
(-an، یعنی «نا-») و واژه اوستایی āhita، یعنی آلوده پدید آمده است و معنی
آن ناآلوده (پاک و بی گناه) است.
آناهیتا در زبان اوستایی ایزدبانوی
(الهه) آب ها (آبان) پنداشته و ستوده می شود و از این رو با نمادهایی
چون شفا و خرد نیز همراه است.
در تاریخ مکتوب سه هزار ساله اخیر
ایران الهه آب و باران جایگاهی ویژه در تفکر ایرانی داشته است. و آناهیتا
(ایزد آب) در ایران باستان، یکی از بزرگ ترین و محبوب ترین ایزدان آریایی
و آیین زرتشت بوده است. در باور ایرانیان باستان الهه آب، فرشته نگهبان
چشمه ها و باران و نماد عشق و دوستی بوده است. بسیاری از ویژگی های این
ایزدبانو (الهه) با ایشتار نزدیکی دارد که مورد پرستش اقوام سامی، از جمله
بابلی ها بوده است.
** اما درس تاریخ برای هالیوودی ها
حال
با معرفی دقیق این سردیس و شناخت الهه - اسطوره اَنَهید به راحتی می توان
دریافت که این الهه هیچ ارتباطی به مساله جادو و کیمیا نداشته و همین
انتخاب نادرست دست اندرکاران فیلم As Above, So Below (همانطور در بالا،
همچنین در زیر) نشان دهنده دانش اندک و ناچیز و خُرد آنها از علم اساطیر
شرقی به ویژه ایرانی است.
این مساله بی دانشی در کنار تاکید آنها بر
فرهنگ ستیزی ایرانی در نشان دادن سکانس نابودی معبد آناهیتا توسط ایرانی
ها تا جایی پیش رفته است که حتی ایزابل آشتون نویسنده شناخته شده سینمایی
سایت شیکاگو تریبون و مایکل اندروز منتقد نام آشنای هالیوود ریپورتر به شدت
به دست اندرکاران این اثر سینمایی تاخته اند که معبد آناهیتا در منطقه
کنگاور ایران نه تنها بازمانده ای از تاریخ سه هزار و پانصد ساله تمدن
ایرانی را به مخاطبان نمایش می دهد که یکی از بزرگترین محل های توریستی است
که گردشگران آمریکایی و اروپایی فراوانی را هر ساله به خود جذب میکند.
هر
دو این نویسندگان به ویژه مایکل اندروز، فیلمنامه نویس و کارگردان این اثر
سینمایی را به بی دانشی متهم کرده اند و تاکید کرده اند که اگر قرار است
فهم سینمای آمریکا با ساخت چنین آثاری و ارائه و به نمایش گذاشتن آنها صورت
عینی و عملی به خود بگیرد نتیجه چنین اشتباهات وحشتناک و هولناکی تمسخر
دانش علمی و پژوهشی سینماگران آمریکایی در جهان است.
همچنین آشتون
می گوید: نه تنها اغلب ایرانیان که بسیاری از مردم فرهنگ دوست جهان با
سردیس آناهیتا آشنا هستند می دانند که این سردیس کوچکترین ارتباطی به علم
کیمیا و سنگ جادو در فرهنگ اساطیری ایرانی ندارد که بر این موضوع نیز واقف
هستند که تنها نمادی که از آن به عنوان حافظ و نگهبان کیمیا در فرهنگ
ایرانی نام برده شده است، لانه سیمرغ در راس قله قاف است و دلیل عظمت و
شکوه و نامیرایی این پرنده افسانه ای نیز به دلیل حفاظت او از سنک کیمیا
است.
به هر حال هر چند هنر سینما در حقیقت روایت کننده داستان هایی
فراتر از عقل و ورود به دنیای محض تخیل است اما شیطنت آگاهانه و یا
غیرآگاهانه کمپانی های هالیوودی در تخریب ساحت فرهنگی ایران و ایرانی نه
تنها بار دیگر ساخت آثاری برای اثبات هویت ایرانی را بیش از پیش به
هنرمندان و مسئولان گوش زد می کند که موید بی دانشی و بی خردی دستگاه عظیم و
طویل هالیوود در بحث تخریب ایران است که پیش از این نمونه هایی از این دست
از نابخردی ها را در ساخت آثاری نظیر 300 نیز به خرج داده بود.