روایتی از همه آنهایی که همچون سردار سلیمانی خود را پاسدار انقلاب اسلامی می دانند؛
تریلی تا خرخره پر بود از ایرانیهایی که فقط با یک مهر پایانه مرزی زائر کربلا و اربعین شده بودند.«باسم» تنها عراقی جمع بود که با زبان اشاره ، فارسی و عربی سعی داشت مناظر اطراف را برای زوار ایرانی تشریح کند.جمع ایرانی ها هم عجیب متنوع و قاراشمیش بود!
گروه اجتماعی/ مهدی نور محمدزاده، تریلی تا خرخره پر بود از ایرانیهایی که فقط با یک مهر پایانه مرزی زائر کربلا و اربعین شده بودند.«باسم» تنها عراقی جمع بود که با زبان اشاره ، فارسی و عربی سعی داشت مناظر اطراف را برای زوار ایرانی تشریح کند.جمع ایرانی ها هم عجیب متنوع و قاراشمیش بود!
به گزارش بولتن نیوز، از میوه فروش همدانی و کارگر اردبیلی گرفته تا بچه شیک پوشهای تهرانی و
سیگاری های حرفه ای که داخل آن فضای تنگ هم خلق الله را از دود سیگارشان بی
نصیب نمی گذاشتند!
1- به گواهی تاریخ انقلاب، جریان «آرمان گرایی» را می توان از اولین و مهمترین شاخص های شکل گیری و امتداد انقلاب اسلامی دانست.شعارها،عملکرد انقلابیون و بالاتر از همه مواضع،تصمیمات و بیانات حضرت امام به عنوان رهبر انقلاب اسلامی، همه نشان دهنده رسمیت داشتن این جریان در متن انقلاب اسلامی بوده است.تسخیر لانه جاسوسی، تحریم المپیک شوروی بخاطر اشغال افغانستان،اعلام حکم ارتداد سلمان رشدی،تاکید بر ادامه جنگ تا آخرین قطره خون،تشکیل نهادهای انقلابی و اسلامی و حتی رونق شعارهایی چون «راه قدس از کربلا می گذرد»، «جنگ جنگ تا رفع فتنه از عالم»،«نه شرقی نه غربی جمهوری اسلامی» و... نشانه هایی از رونق جریان آرمانگرایی در دهه اول انقلاب هستند.از طرفی در تاریخ انقلاب های جهان، معمولا روال این بوده و هست که جریان های آرمانگرا پس از پیروزی و رسیدن به حاکمیت، به سمت «محافظه کاری» و «واقع گرایی» حرکت می کنند.این تغییر جهت ربطی به خیانت و شخصیت انقلابیون ندارد و بیشتر معلول اقتضائات ذاتی استقرار حاکمیت می باشد.در تاریخ انقلاب اسلامی نیز اقتضائات حیاتی بسیاری پیش آمده که شاید به نوعی باعث جابجایی و اولویت بندی آرمانها شده است.تفاوت و حتی شاید تقابل بین تفکر و اندیشه «آرمانگرایانه» و «واقع گرایانه» در طول تاریخ انقلاب وجود داشته و بسته به شرایط اجتماعی و سیاسی حاکم و ضعف و قوت طرفداران دو گروه باعث و بانی اتخاذ سیاست های متفاوتی در سطوح خرد و کلان نظام اسلامی شده است.
2- فارغ از هر گونه قضاوت و ارزش گذاری، مرور تاریخ انقلاب نشان می دهد که بعد از پایان جنگ و آغاز دوره سیاسی و اجتماعی جدید ، فضای عمومی جامعه به تدریج از شعارها و نیات آرمانی و انقلابی فاصله گرفت و به سمت شعارهای «واقع نگرانه» و «عملگرایانه» پیش رفت.در چنین فضایی بود که نهادها و شخصیت های آرمانگرا همواره مورد انتقاد و بی مهری قرار گرفتند، به گونه ای که گویی ایشان مانع و سدی در برابر رشد و توسعه جامعه هستند.با به حاشیه رفتن جریان آرمانگرایی طبیعی بود که الگوهای توسعه در حوزه های اقتصاد ، فرهنگ،سیاست و... مبتنی بر تجربه های جهانی شکل بگیرد و آرزوی رسیدن به «ژاپن اسلامی» به عنوان آرمانشهر انقلاب اسلامی در فکر و عمل سیاستمداران ما ظهور پیدا کند!
3- «هزار نکته باریکتر ز مو» دارد اینکه سپاه پاسداران برخلاف ارتش، نیروی منسوب به جمهوری اسلامی نیست و بلکه منتسب به انقلاب اسلامی است! «جمهوری اسلامی» صورت تحقق یافته حداقلی و مبتنی بر واقعیات «انقلاب اسلامی» است. به زبانی بهتر جمهوری اسلامی یک تصویر رئالیستی از تصور ایده آلیستی انقلاب اسلامی است که همواره بالاجبار فاصله ای کم یا زیاد تا رسیدن به آرمانهای انقلاب اسلامی داشته و دارد و خواهد داشت! نباید از وجود این فاصله ترسید، چرا که وجود همین فاصله و چشم دوختن به افق های بلند و قانع نشدن به وضع موجود می تواند انگیزه ای برای حرکت و فعالیت بیشتر باشد.فلسفه وجودی نیروهای انقلاب و نهادهای انقلابی چون سپاه هم بر همین اساس است.آنها خود را در دایره تنگ واقعیات جمهوری اسلامی محصور نمی بینند و برای تحقق آرمانهای انقلاب اسلامی چشم به افق های دورتر دوخته اند.امثال «حاج قاسم» و بچه هایش که خود را پاسدار انقلاب اسلامی می دانند ، ابایی ندارند از جنگیدن در سوریه و عراق و... که برای آنها حفظ مرزهای انقلاب اسلامی به اندازه حفظ مرزهای جمهوری اسلامی اهمیت دارد،آنقدر که حتی تا پای جان، پای این مرزبانی شان ایستاده اند!
4- کسی چه می دانست که در آغازین سالهای دهه نود و سالهای رونق ماهواره و فیس بوک و وایبر و... با اراده الهی جریان آرمانگرای انقلاب اسلامی بعد سالها رخوت و عزلت، حیات و ظهوری پررنگ را در سطح منطقه و حتی جهان به نمایش بگذارد.مگر نه اینکه مبارزه با استکبار و ارتجاع،شهادت طلبی،ظلم ستیزی و دفاع از حریم اهل بیت(ع) از مهمترین آرمانهای انقلاب بوده است؟! و مگر نه اینکه حاج قاسم و بچه های ایرانی،عراقی،سوری و لبنانی اش این روزها در سوریه و عراق به عشق همین آرمانها دل به دریای جنگ و جهاد زده اند؟! و مگر نه اینکه شهدای مدافع حرم اجر و قربی چون شهدای سالهای جنگ در میان مردم یافته اند؟! و مگر نه اینکه «محمودرضا بیضائی» را «حسن باقری» قرارگاه زینبیه نام نهاده بودند؟! و مگر نه اینکه همه جناحها و دسته های سیاسی به احترام خون پاک این شهیدان کلاه از سر برمی دارند و پشت سر حاج قاسم نماز می خوانند؟! و بالاخره مگر نه اینکه به یمن حقانیت و مظلومیت شهدای مدافع حرم، شور شهادت طلبی و جهاد در میان بچه های انقلاب شعله ور شد و خیلی ها بعد گذشت سالها، تازه یادشان افتاد که سراغی از پلاک ها و چفیه های پنهان شده در گوشه کمدها و دکورها بگیرند؟!
5- تریلی تا خرخره پر بود از ایرانیهایی که فقط با یک مهر پایانه مرزی زائر کربلا و اربعین شده بودند.«باسم» تنها عراقی جمع بود که با زبان اشاره ، فارسی و عربی سعی داشت مناظر اطراف را برای زوار ایرانی تشریح کند.جمع ایرانی ها هم عجیب متنوع و قاراشمیش بود! از میوه فروش همدانی و کارگر اردبیلی گرفته تا بچه شیک پوشهای تهرانی و سیگاری های حرفه ای که داخل آن فضای تنگ هم خلق الله را از دود سیگارشان بی نصیب نمی گذاشتند! باسم عراقی با دست و پا و چشم و دهانش خودش را می کشت تا شاید بتواند چیزی را به زوار ایرانی فارسی زبان بفهماند.وسط این حرکات موزون باسم و تکانهای شدید تریلی، یکی از همان شیک پوش های تهرانی گفت:«اخی باسم! قاسم سلیمانی؟!» که مثلا یعنی «برادر باسم، شما قاسم سلیمانی را می شناسید؟».صدای خنده و فریاد ناشی از غرور همه ایرانی ها بلند شد، وقتی باسم عراقی بعد گفتن «نعم! نعم!» ، شروع به تعریف و تمجید از حاج قاسم سلیمانی کرد! پایان
خسته نباشید.
همه چیز را نوشتی ،اما ننوشتی در مورد حاجی چی گفت؟
صحبتهای آنها را در مورد حاج قاسم عزیز بنویس .
درد و بلات بخورد بر سر دشمنان و بدخواهانت..