کد خبر: ۲۳۲۲۸۲
تعداد نظرات: ۱۰ نظر
تاریخ انتشار:
عرفان قانعی فرد در گفت و گویی اختصاصی با «بولتن نیوز»؛

جامعه کردها، روشنفکری بزرگ را از دست داد

به مناسب درگذشت دکتر کمال فواد با عرفان قانعی فرد، این پژوهشگر تاریخ معاصر گفتگویی انجام داده ایم که مشروح این گفت و گو در ادامه تقدیم می گردد.
جامعه کردها، روشنفکری بزرگ را از دست دادگروه بین الملل، عرفان قانعی فرد از پژوهشگران تاریخ معاصر است که در کارنامه خود آثاری همچون سیاست کردها در خاورمیانه (نوشته دکتر نادر انتصار)، ژآنی گل (درد ملت، نوشته ابراهیم احمد)، نبرد من با ابلیس (نوشته زرار سلیمان بیک)، گفتمان تاریخی کردها (مجموعه نوشته ها)، کردها، دیپلماسی، قدرت (اثر مشترک با نادر انتصار)، تندباد حوادث (گفتگو با عیسی پژمان) و پس از شصت سال (زندگی و خاطرات جلال طالبانی) را دارد.

به گزارش بولتن نیوز، به مناسب درگذشت دکتر کمال فواد با عرفان قانعی فرد، این پژوهشگر تاریخ معاصر گفتگویی انجام داده ایم که مشروح این گفت و گو در ادامه تقدیم می گردد.

از خبر درگذشت دکتر کمال فواد شروع کنیم.


براستی جامعه کردها، روشنفکر آزادیخوام و فعال خستگی ناپذیر و فیلسوفی بزرگ را از دست داد. یک شخصیت آکادمیک و یک انسان به معنی تمام کلمه. یک رهبر دانا و باوفا به مردمان خود. یک ستاره ادب و تاریخ کردستان. در کنار همه ان ها هم در فعالیت سیاسی کسی بود که اخلاق و سیاست را توامان با هم داشت. هرگز اخلاق و انسانیت را فدای سیاست نکرد. دکتر کمال فواد سال 1932 در شهر سلیمانیه عراق دیده به جهان گشوده بود  و در اواسط 1950 که هنوز عراق تحت بخت شاهنشاهی برقرار بود ، راهی آلمان شد و در بخش شرق شناسی دانشگاه برلین به ادامه تحصیل پرداخت و سال 1970 دکتری فلسفه خود را دریافت کرد. در دوران اوایل دهه 1950 مدتی به مطالعه کمونیسم پرداخت و در 20 سالکی هم مدتی در آن برهوت اندیشه، بدان حزب ( مشهور به حزب تحرر) پیوست اما مدتی بعد دست از آن شست و عطایش را به لقایش بخشید. وقتی برای ادامه تحصیل در فوق لیسانس و دکترا روانه اروپا شد اولین کار وی همان اتحاد دانشجویان کرد بود و چندین کنفرانس و سمینار را به همراه دوستانش برگزار کرد. در همان سالهای 1956 انجمن محصلین کُرد را در اروپا تاسیس کرد بعدها وقتی که در 1961 ساواک ایران حرکت مسلحانه کردها را در کردستا عراق راه انداخت، آنها در یکی از آن سمینارها، مام جلال را هم به آلمان فراخواندند و فراموش نباید کرد که رادیو قیام کردستان هم با حمایت و هوشمندی کمال فواد در کوه های ماوه ت کردستان عراق تاسیس شد.  در 11 مارس 1970 که کردهای عراق با صدام حسین توافق کرده بودند راهی کردستان عراق شد و سالها استاد زبان و تاریخ دانشگاه سلیمانیه بود.  سال 1972 مدتی در دانشگاه سلیمانیه استاد دانشگاه بود. سال 1974 که دوباره قیام کردها آغاز می شود، با همراه بسیاری از دانشجویانش به کوهستان می رود(11/3/1974)  تا مبارزه با رژیم بعث را انجام دهد. اما مدتی بعد دوباره راهی اروپا می شود.

پس از موسسین حزب طالبانی است؟

مسلما! او از شخصیت های بزرگ و بارز سیاست معاصر کردستان و از جانشین های طالبانی در حزب اتحادیه میهنی کردستان عراق محسوب می شد. سال 1976 دوباره به برلین بازگشت در دانشگاه برلین بخش شرق شناسی به کار در زمینه تاریخ و زبان خاورمیانه پرداخت .سال 1975 به همراه طالبانی، به تاسیس اتحادیه میهنی کردستان عراق پرداخت. زیرا از سال 1961 تا 1975 که ساواک ایران حرکت مسلحانه کردهای عراق به سرپرستی مصطفی بارزانی را راه انداخته بود پس از عقد قرارداد الجزایر، آن بخش از کردها و رهبرشان به کرج پناهنده شده بودند. اما طالبانی و دوستانش و از جمله کمال فواد آتش قیام را در عراق زنده نگه داشتند.  خودش معتقد بود که دقیقا در 7/4/1975 مام جلال با وی تلفنی تماس گرفته و به فعالیت سیاسی در حزب جدید تشویق شده است. و روز بعد هم به دیدار مام جلال می رود و در رستورانی در برلین، اساس حزب گذاشته و روزهای 29-30/5/1975‌ جلسات رسمی تر می شود.

جامعه کردها، روشنفکری بزرگ را از دست داد
دکتر کمال فواد (سمت چپ) و دکتر عرفان قانعی فرد (سمت راست)

حتی عین سخنانش یادم هست که می گفت وقتی قرارداد الجزایر 1975 امضا و مهر شد ، نوعی یاس و ناامیدی در بین فعالان سیاسی - اجتماعی کردستان پدید آمده اما دکتر فواد خودش به این موضوع اعتقاد داشته که مبارزه هرگز کهنه نمی شود و باید برای دستاوردهای یک ملت همیشه تلاش کرد و دشمن آنها حزب بعث هنوز در قدرت است و باید حرکتی داشت. و چنین شد که وی نوعی قوت قلب برای مام جلال بوده و حتی در 1/6/1975 اولین بیان نامه حزب اتحاد میهنی کردستان عراق توسط وی تایپ و منتشر می شود. سپس وی و عادل مراد به اکثر شهرهای اروپا و آمریکا مسافرت می کنند که فعالان کرد را جذب بکنند و حزب دوستان بیشتری داشته باشد. و وقتی مصاحبه من و او به اینجا رسید، لبخندی تمام صورتش را پوشانید و ادامه داد که "دیگر یاس و ناامیدی را از کردستان زدودیم و همه امیدوار شدند که حرکت نو آغاز می شود. کاری هم به اسرائیل و شاه و موساد و آمریکا نداشتیم".

بعدها سال 1977 هم به عنوان عضو رهبری حزب برگزیده شد.پس از سال 1991 به کردستان عراق بازگشت و در دور اول فعالیت پارلمان محلی کردستان عراق، مسئول فراکسیون اتحادیه میهنی بود ( 1992-1996) و در سال 2002 مدتی کوتاه ریاست پارلمان محلی اقلیم کردستان عراق را بر عهده داشت . سال 2010 هم در کنگره سوم حزب  (1-12/6/2010) برای همیشه از سیاست خداحافظی کرد و دیگر برای رهبری حزبش کاندید نشد. سه سال آخر زندگی اش را نیز با سرطان مبارزه کرد. و بنا به گفته دخترش، بامداد 16 نوامبر 2014 درگذشت. و شاید پس از 6 دهه تلاش و فعالیت، آرامش گرفت.

جامعه کردها، روشنفکری بزرگ را از دست داد

 شما بیشر وی را ادیب و فیلسوف و مورخ می دانید. چرا ؟
 
بله درباره اش در گفت و گو با خبرگزاری های ایسکا و ایلنا اشاره هایی کردم. وی زبان های کردی و عربی و فارسی را به نیکویی می دانست و چندین اثر هم در این باره منتشر کرد. اثر فرهنگی بسیاری از نویسندگان را نیز از محاق سانسور بیرون کشید و منتشر ساخت و از جمله آنها می توان به اثر مشهور ابراهیم احمد ( ژانی گل - درد ملت) اشاره کرد. به زبان کردی تسلطی عجیب داشت. بنا به شرایط خانوادگی اش در بسیاری از مناطق کردستان زیسته بود و به همین سبب هم به تحصیل در زبان پرداخت. حس میهن پرستی اش نیز توام با عقلانیت و خردورزی و به دور از احساسات و هیجان کاذب بود.  خدمات وی به زبان و ادب و حتی روزنامه نگاری کردی مشخص است. حتی انتشار چندین شماره اول روزنامه کردستان را به عنوان الفبای روزنامه نگاری در کردستان   برعهده داشته است.در زمینه نقد ادبی کردی هم زحمت کشید. علاقه زیادی به تاریخ و ادب و فرهنگ ایران به ویژه شاعرانی همچون فردوسی، حافظ، سعدی و خیام داشت.

در آن دوران همکاری در تالیف خاطرات مام جلال، نکته های نهانی زیادی دارید.

سال 1376 که فعالیت من در نوشتن شرح زندگی و خاطرات جلال طالبانی - پس از شصت سال - شروع شد، او تنها سرپرست پروژه من بود. و یک خط از آن کتاب را بدون نقد و نظر رها نکرد و با امضای وی به چاپخانه رفت. و این بزرگ ترین افتخار زندگی حرفه ای من است. حزب اتحادیه میهنی کردستان به من کمک زیادی کرد تا آن پروژه به سامان برسد اما حقیقتا برای تاریخ باید بگویم که بیشتر از خود مام جلال، دکتر کمال فواد در این راستا زحمت کشید و مرا مدیون ساخت. هنوز هم روی همه ویزاهای من به عراق نوشته شده : به دستور مام جلال. و همه سفرهای من به اکثر کشورها با امضا نامه حزب و توسط شخص دکتر کمال انجام می گرفت و همه آنها امروزه روز دیگر آرشیو تاریخی و ارزشمند من است.بهار 1388 بود و روز اول نمایشگاه کتاب، اغیاربه هزار لطایف الحیل و بردن چند کیلو شیرینی و گز و پسته و آجیل، می خواستند که کتاب منتشر نشود و دکتر کمال را از حمایت من بازدارند که نتوانستند. شاید تصور می کردند که مانند سال 1964 که مصطفی بارزانی کرد و کردستان را به موز و پرتقال فروخت؛ کمال فواد هم دوستی و شرافت و اصالت اش را معامله می کند!. صبح روز اول نمایشگاه کتاب 1388، به جای جلال طالبانی پیامی نوشت و امضا کرد و همه رسانه های ایران و عراق متشرش کردند و بعداز ظهر همان روز خود طالبانی از تلویزیون خبر را شنید و وقتی متوجه شد کار دکتر کمال فواد است، به لبخندی بسنده کرد و پسندید. دکتر کمال فواد، تنها کسی بود که به جای مام جلال ، می توانست حرف بزند و تصمیم بگیرد زیرا حرمت و نام او اعتباری ارزشمند بود.

کجامعه کردها، روشنفکری بزرگ را از دست دادتاب دو بار چاپ منتشر شد و و یک و سال نیم بعد، تجزیه طلب ها به سرپرستی مسعود بارزانی، که ول کن داستان بودند و تاریخ ساخته و پرداخته شده خود و قبیله شان را برباد می دیدند، پرونده سازی و تهمت ها را شروع کرده بودند. مام جلال را عاصی کردند که او هم برای کسب رای مجدد ریاست جمهوری و پای بندی به توافق استراتژیک حزبی اش، در تلویزیون کمی گله کند اما نهایتا گفت شما هم بروید و کتاب بنویسید اما همین نکته، گزک به دست رهبر خودخوانده کردهای یک حزب و مافیای رسانه ای اش داده بود و گفتند که امضا را پس گرفته و دروغ ها جعل کردند. ناراحت و پریشان بودم که ناگهان شب تلفن زد و با خنده گفت: " اظهار عجز پیش ستمگر ز ابلهی است؛ اشک کباب موجب طغیان آتش است... گفت اگر کومله و دمکرات و پژاک و بارزانی، تو را به سلام و علیک با جمهوری اسلامی متهم می کنند ، چرا خودشان شب و روز در جستجوی گفتگو با ایران و در حال گفتگو و مراوده با مقامات ایران هستند ؟ .. فراموش نکن تو یک جوان ایرانی هستی و باید به آب و خاک و مُلک و مملکت خودت باوفا باشی و راهت را بروی. این حرفها و حدیث ها هم از روی نادانی است.... همه این سازمان ها و شخص ها و حکومت ها و ... میهمان تاریخ اند اما تو کار پژوهش تاریخ می کنی و این حرمت و منزلت دارد و تاریخ می ماند. بعدها همه چیز روشن می شود، غم مخور!... کردها و جامعه کردنشین خیلی آگاه تر و دلسوزتر و باشعورتر از سازمان هایشان هستند...مبادا به مام جلال برگردی و چیزی بگویی؛ رفیق باوفایی است و قطعا به وی فشار ذهنی اورده اند" و...آنقدر نصیحت هایش آرامم کرد که نزدیکی سپیده صبح، کمی خواب به چشمانم رفت. بعدش تشویق و دلگرمی و مهربانی و عطوفت او مرا راهی آمریکا کرد و چند روز بعد در CSIS با برژیسنکی به گفتگو نشسته بودم که تلفن زنگ زد و دیدم با خنده می گوید، "عکس تان را دیدم و به دیدارهایت ادامه بده و راهت را با استحکام بردار". همه آن حرمت ها و محبت ها مرا به ادامه کارم واداشت و عاقبت 8 سال عمرم را در راه آن کار گذاشتم.

خصلت فردی دکتر فواد چه بود؟

در سپتامبر 1996 که بعد از 31 اوت حزب بارزانی با کمک بعث و نیروهای صدام به اربیل حمله کرد؛ مدتی دکتر فواد معصوم را زندانی و به اعدام محکوم کردند که اگر مداخله جمهوری اسلامی نمی بود، امروزه دیکر رئیس جمهور نبود. عادل مراد و دکتر فواد هم در خانه ای پنهانی زندگی می کنند و تنها راه ارتباطی شان با مام جلال فاکس است که در آن ایام وی و اکثر کردها در منطقه قاسم ره ش سردشت ایران در کمپ آوارگان بودند( تابستان 1375 ). خود عادل مراد بعدها در رمانی - که سفیر عراق بود - برایم گفت که چه روحیه بزرگ و نترس و آرامی داشته. موقع بمباران به جای فرار به پناهگاه، وی به زیر دوش رفته و این صبوری و آرامش در کمترین کسی دیده ام. بزرگ مردی راست قامت و صادق. مردی صبور ، مقاوم، آرام و به غایت مهربان و با شرف و جوانمرد. عاشق و دلباخته تاریخ و فرهنگ کُردها. عشق وافری به کرد و کردستان داشت. در هنر هم شیفته موسیقی و شعر بود. روحیه ای نازک و لطیف.

جامعه کردها، روشنفکری بزرگ را از دست داد

کتابخانه اش چیزی در حد هنر مرصع کاری است. آرشیو نیست، یک مدرسه است. منظم و مرتب  و طبقه بندی شده. کاست ها و فیلم هایی دارد که در هیچ جایی ندیده ام. و براستی آرشیو تاریخ و زبان و فرهنگ کردستان است.

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

انتشار یافته: ۱۰
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۷
پروا
|
-
|
۱۴:۰۵ - ۱۳۹۳/۰۹/۱۲
4
8
یادش گرامی روحش شاد.جناب قانعی فرد خیلی با احساس نوشتن خواندنی است .
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۴:۳۵ - ۱۳۹۳/۰۹/۱۲
7
9
کمتر کسی میتوان یافت مانند قانعی فرد که علیه قومش کتاب بنویسد ..چرا؟ قدرت وپول ومورد پذیرش قدرت واقع شدن انسان را کوچک می کند. انسان باید خانوادهاش را هرچند بد باشند دوست داشته چه برسد که قومش الگوی اقوام از نظر مبارزه ومقاومت ومهمان نوازی الگو باشد.
پاسخ ها
هیوا
| - |
۱۴:۳۵ - ۱۳۹۳/۰۹/۱۲
خوب خودتان بسمه لله بنویسید تا ما هم بهتر قومش شما بشناسیم .
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۴:۳۵ - ۱۳۹۳/۰۹/۱۲
هیوا ما زیاد مینویسیم، ولی جایی چاپ نمیشه!
ناشناس
|
United States
|
۲۱:۱۲ - ۱۳۹۳/۰۹/۱۲
4
5
جالب و آموزنده بود. سپاس بسیار از جناب قانعی فرد با قلم شیوایشان.
ناشناس
|
United States
|
۲۱:۲۴ - ۱۳۹۳/۰۹/۱۲
5
5
با سپاس از جناب قانعی فرد که با قلمی زیبا این مرد بزرگوار رو این چنین معرفی فرمودند.
کارو
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۱:۵۷ - ۱۳۹۳/۰۹/۱۲
6
8
واقعا منم واسم سواله ک این اقای قانعی فرد چرا در تمام کتابهایش علیه قومش کلمات را استفاده میکنه ی روزی از کارش شیمون خواهد شد
پاسخ ها
سنندجی
| - |
۲۱:۵۷ - ۱۳۹۳/۰۹/۱۲
در نظرات بالا از ادبیات متن میتواتن فهمید ناشناس و کارو یک نفر است . نیاز است یک بار دیگر مطلب رو بخوانند چون نویسنده از یک کرد تعریف کردن که چه انسان شریفی بوده. کاملا با نظرتان مخالفم .بنده چند جلد کتاب قانعی فرد را خوانده ام که خاطره جلال طالبانی و عیسی پژمان بود افکار و منش ان اقایان بوده به نویسنده چه ربطی دارد . تنها افکار عوام فریب و تجزیه طلبان از ایشان متنفر هستند .فعلا
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۸:۳۲ - ۱۳۹۳/۰۹/۱۳
6
2
سنند جی از این کلمه اخرت خوشم امد یعنی کلمه ی فعلا.پس در راهند کسانیکه به این فعلا افزوده شوند.
امیر
|
United Kingdom
|
۲۲:۲۴ - ۱۳۹۳/۰۹/۲۸
0
2
عالی بود - عالی
نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین