گروه سینما و تلویزیون، رضا سیف پور• شنیده ها حاکی از آن است که به زودی اهالی رسانه شاهد تغییر در کرسی
ریاست سازمان صدا و سیما این اصلی ترین نهاد فرهنگ ساز جامعه خواهند بود که
باید آن را تغییری بسیار مهم در رویکرد رسانه ملی محسوب نمود . تغییری که
بی گمان
دامنه آن علاوه بر فرهنگ و رسانه به سیاست هم پهلو خواهد زد ! .
به گزارش بولتن نیوز،رسانه ملی درحالی به استقبال رئیس جدید خود می رود که از یک طرف « فرهنگ »
اصلی ترین دغدغه متولیان کشور محسوب می شود و از طرف دیگر فضای « سیاست » و
بطور مشخص تر « دولت » انتظار نوع جدیدی از تعاملات بخصوص در « بزنگاه
هسته ای » را دارد . موضوع « فرهنگ » در جوامع آنچنان پیچیده و درهم تنیده
است که نمی توان تمام ابعاد آن را تنها در یک دستگاه متولی جستجو نمود با
اینحال با ارتقای سطح کارکرد و اثر گذاری رسانه ها در دنیای امروز از طرفی
و تمرکز بخش عمده ای از قدرت رسانه ای کشور در ید قدرت رسانه ملی ، نمی
توان انتظار جامعه از صدا و سیما را در جهت اصلاح روند فرهنگی جامعه زیاده
از حد دانست . از طرف دیگر اگر واقع بین باشیم رابطه رسانه ملی و دولت جدید
آنچنان شیرین نبوده و « دولت اعتدال » همواره انتظار بهره مندی بیشتری از
رسانه ملی در جهت حصول « دیپلماسی رسانه ای » خود را داشته است .
اینها که گفتیم نشان از چالش هایی جدی فراروی رسانه ملی دارد . بخصوص
آنکه اگرچه در پی سیاست های تکثر گرای مدبران صدا و سیما اکنون رسانه ملی
با توجه به گستردگی رسانه ای خودساخته ( رادیو ، تلویزیون ، فضای مجازی ،
رسانه های مکتوب ) توانسته به یک « غول رسانه ای » در منطقه تبدیل شود اما
به نظر بسیاری از کارشناسان نتوانسته در حد و اندازه واقعی خود توانا و
موثر واقع شود . حال سوال اصلی اینست اگر قرار است سکاندار این کشتی بزرگ
تغییر یابد چگونه باید این سفینه بزرگ را هدایت کند تا همگی به سلامت به
ساحل مقصود برسیم ؟
چند پیشنهاد به رئیس آتی رسانه ملی
در پاسخ به این پرسش اساسی نگارنده با توجه به سالها حضور در حوزه
رسانه و درک مستقیم و بی واسطه تمام کاستی ها و نقاط قوت ، به نظرم می رسد
که توجه به این نکات می تواند کمک کند تا رسانه ملی به جایگاه اصلی خود در
منطقه دست یابد و بیش از پیش رضایت و همراهی مخاطبین اصلی خود یعنی مردم
جامعه اسلامی ایران را بدست آورد و حتی در سطح بین المللی با توجه به
امکانات گسترده ماهواره ای ( به عنوان بخشی از دیپلماسی رسانه ای جمهوری
اسلامی ) موثر باشد :
1- اصلاح ساختار سازمانی
ساختار سازمانی صدا و سیما نیازمند بازنگری است . به نظر می رسد
ماموریت اصلی صدا و سیما یعنی تولید محصولات فرهنگی در قالب برنامه های
رادیویی و تلویزیونی باید در این ساختار جدید برجسته تر شود . بخصوص آنجا
که موضوع به فکر و اندیشه برمی گردد . در عوض واحدهای حاشیه ای و عمدتا
نظارتی موازی باید متمرکز تر و محدودتر شوند . به عبارت دیگر باید تمام
توان مدیریتی و ساختاری رسانه در خدمت تولید باشد و از مدیریت ها و واحدهای
متعدد غیر ضروری که عمدتا به شکلی موازی مسئولیت های بیشمار پشتیبانی را
بر عهده دارند کاسته شود .
2- تمرکز زدایی در فرآیند مدیریت
مدیریت رسانه ملی در حال حاضر به شدت متمرکز است . جادارد مدیران شبکه
های سراسری و شبکه های متعدد استانی به گونه ای انتخاب شوند که سوای درک
مناسبات سیاسی و مدیریتی از علم جدید رسانه بهره مند باشند و بتوانند به
خوبی ضمن حضور موثر در فرآیند تمرکز زدای مدیریتی ، نقش های فعال تری را در
حوزه اجرا و تصمیم گیری بر عهده گیرند و با اختیارات بیشتری شبکه های
تخصصی خود را مطابق نظر مخاطبین هدف و قابلیت های بومی – منطقه ای اداره
نمایند . این باعث می شود تا رسانه ملی از این یک دستی در فرم و محتوا
رهایی یابد .
3- توقف رشد کمی و تمرکز بر کیفی گرایی
دوره آقای ضرغامی را باید بیش از هرچیز دوران پرشتاب « تکثر گرایی » و
رشد کمی شبکه ها نامید که چون در کنار کمیت گرایی و متناسب با آن ، کیفیت
مداری گسترش نیافت ، آماج انتقادهای فراوانی نیز قرار گرفت . به نظر می رسد
اکنون مدیر جدید رسانه ملی باید تمام توان خود را بر ارتقای سطح کیفی و
محتوایی این شبکه های متعدد رسانه ای ( رادیو ، تلویزیون ، فضای مجازی )
بگمارد .
4- توجه به قابلیت های گسترده شبکه های استانی
تعداد شبکه های استانی سیما اکنون به حدود سی شبکه رسیده است . سی شبکه
تلویزیونی ماهواره ای ، سی رادیوی استانی ، سی سایت مستقل با امکانات
گسترده ! و این یعنی یک « غول رسانه ای !!! » اما متاسفانه غولی خفته ! که
تا کنون کمتر به امکانات گسترده آن توجه شده است . متاسفانه با یک سیاست
گذاری یکنواخت اکنون سی شبکه استانی تقریبا شبیه به هم داریم که بدون توجه
به مقتضیات اقلیمی ، منطقه ای ، قومی و مذهبی مطابق سیاستگذاری واحد از
برنامه های کم و بیش مشابه و جدول پخش تقریبا یکسانی برخوردارند حال آنکه
این پتانسیل رسانه ای قوی نه تنها می تواند نمادی از « رنگین کمان فرهنگی »
کشور محسوب شود بلکه می تواند در مقیاس منطقه ای ( استانی ) ایجاد کننده
تحولات عظیمی باشد .
5- حذف ماموریت های زائد
رسانه ملی سالهاست که خود را مشغول ماموریت هایی نموده که سنخیت
چندانی با هدف اصلی آن ندارد . خوب است رسانه ملی به جای صرف وقت و هزینه
بسیار برای همایش های گوناگون و انتشار آثار عمدتا فاقد کارایی و اثر بخشی ،
تمام تمرکز خود را بر تولید برنامه های رادیویی و تلویزیونی معطوف دارد .
6- توجه به آموزش و بکارگیری نیروی انسانی کارآمد
« رسانه » از علوم جدیدی است که از از همان ابتدا پیوند عجیبی با «
سیاست » برقرار کرد تا جایی که برخی متخصصین ، تیز هوشانه بیان می دارند که
در عصر حاضر هم « رسانه سیاسی » شده و هم « سیاست رسانه ای» ! اما این به
هیچ وجه به معنی « سیاست زدگی » نیست و نباید اینگونه تلقی شود که « رسانه »
می تواند حیات خلوتی برای سیاستمداران بازنشسته باشد . « رسانه » علم است و
لازم است اهالی آن ملبس به این لباس شکیل باشند در غیر این صورت نمی توان
انتظار داشت که رسانه ملی بتواند در « عصر ارتباطات » و عصر پیوند عمیق
رسانه در مباحث فرهنگی ، ایدئولوژیک ، سیاست و مذهب در ماموریت های ذاتی
خود موفق باشد . این مهم تنها از طریق توجه به « آموزش » و روزآمد کردن
پرسنل و نیز به کارگماردن نیروهای کارآمد و متخصص حاصل می شود . از اینرو
توجه به آموزش و تغییر در رویکرد مدیریت نیروی انسانی از نیازهای اصلی
رسانه ملی است .
7- سامان بخشی به مکانیسم درآمد و بودجه
یکی از پر انتقاد ترین رویکردهای صدا و سیما در دوران مهندس ضرغامی
تلاش وی برای جذب منابع مالی از طریق اسپانسرها بود . رویه بسیار عجیبی که
معروف به « آنتن فروشی » شد و پای بسیاری از نوکیسه ها و دلالان را به حوزه
فرهنگ باز نمود . به نظر می رسد این رویه ، به هر دلیل که ایجاد شده بود ،
نمی تواند و نباید در دوره ریاست بعدی صدا و سیما ادامه یابد . این رویکرد
نادرست باعث لطمات جبران ناپذیری به اعتماد عمومی مخاطبین و نیز اعتبار
رسانه ملی شد و انتقاد سخت بسیاری از اهالی هنر و حتی سیاسیون را براگیخت .
با این وجود، باید ساماندهی نظام بودجه رسانه ملی را یکی از پرچالش ترین
برگ های پیش روی رئیس جدید صدا و سیما دانست .
چه کسی بر کرسی ریاست صدا و سیما تکیه خواهد زد ؟
برای اولین بار در تاریخ صدا و سیما رایزنی ها برای تصدی پست ریاست
صدا و سیما گسترده و طولانی شد . اسامی بسیاری بر سر زبان ها افتاد که
همچنان در این روزها تداوم دارد . این فضا را باید بیش از هرچیز حاصل سیاست
زده شدن رسانه ملی در دهه اخیر دانست با اینحال شواهد نشان می دهد که به
احتمال قوی تا چند روز آتی شاهد حضور
محمد سرافراز معاون پرسابقه رسانه ملی
در ساختمان شیشه ای جام جم باشیم .
سرافراز بیش از آنکه به عنوان چهره ای سیاسی شناخته شده باشد ، به
عنوان مدیری کاملا رسانه ای و عمل گرا شناخته می شود که سالهاست بدور از
فضای سیاست زده رسانه ملی به عنوان مدیری بلند پایه در صدا و سیما حضور
دارد . حضور طولانی مدت وی در معاونت برون مرزی و شناخت کامل او از مسائل
بین المللی و دیپلماسی در کنار علم رسانه چهره ای ممتاز از او ساخته است که
حضورش در راس صدا و سیما را نوید بخش فصلی جدید می سازد . این بیش از هر
چیزی می تواند برای دولت یازدهم نوید بخش باشدکه اعتدال را سرلوحه امور خود
قرار داده و در تلاش برای گسترش « دیپلماسی عمومی » (رسانه ای ) و تثبیت
سیاست خارجی خود است . از اینرو بی اغراق سکانداری سرافراز در کشتی رسانه
ملی بیش از همه برای دولت اعتدال خوش آیند باشد که چشم انتظار ناخدایی
کارکشته در دریای پرتلاطم بین المللی بود تا سیاست خارجی اش را با کمک
دستگاه تبلیغاتی ، سهل تر و مطمئن تر به پیش ببرد .
سرافراز با مدیرت موفقش در حوزه برون مرزی و اداره شبکه های « پرس تی
وی » ، « العالم » و « هیسپان تی وی » نشان داده که می تواند تاثیر مهمی در
عرصه « دیپلماسی عمومی » جمهوری اسلامی داشته باشد . از اینرو بی شک
انتصاب محمد سرافراز به ریاست صدا و سیما را می توان آغاز فصل جدیدی در
فضای رسانه ای و بخصوص فرهنگی کشور و همچنین رابطه دولت و رسانه تلقی کرد
با اینحال تمام اینها را باید هنوز در حد گمانه زنی تلقی نمود که می تواند
به تحقق برسد یا نرسد لیکن آنچه مهم است نیاز کشور و رسانه ملی به یک هوای
تازه رسانه ای است .
•–کارشناس ارشد علوم سیاسی ، تحلیلگر رسانه
موازی کاری . معاونتهای متعدد، بوروکراسی مبهم و طولانی، عدم تخصص و علم رسانه ای و هزاران مشکل دیگر که رخی در نوشتار استاد ارجمند هم ذکر شد...