بررسی منش سياسي و نظامي شهيد مصطفي چمران در گفت وگو با سيداحمد کاوياني مسئول دفتر شهید چمران / یک زمانی در نهضت آزادی بود و خیلی داغ فعالیت میکرد. میگفت آن موقع نهضت آزادی جذبکننده فعالین مذهبی نهضت ملی بود. بهخاطر دین و خدا به آنجا رفت. بعدا وقتی دید آنها ماندهاند، از آنها جلو زد و رفت. نهضت آزادی یک وقتی بد نبود، اگر بد بود امام بازرگان را انتخاب نمیکرد. یک جایی در مسیر حرکت توفنده انقلاب اسلامی کم آورد، جدا شد و رفت پی کارش
گروه فرهنگی بولتن نیوز - شاید یکی از نزدیکترین افراد در محیط کاری به شهید چمران، مهندس سیداحمد کاویانی باشد که به عنوان مسئول دفتر وی به فعالیت مشغول بود. هفته نامه پنجره برای واکاوی و بررسی رابطه شهید چمران با نهضت آزادی و جبهه ملی و همچنین تعاملی که با مهندس مهدی بازرگان داشت گفت وگویی را با این یار قدیمی شهید انجام داده است:
اجازه بدهید موضوع را با توجه به این که زمینه گفت وگوی ما هم است از پاوه شروع کنیم فکر میکنید در مورد حصر پاوه و رفع حصر آن به چه مسائلی پرداخته نشده است؟موضوع پاوه موضوعی در دل یک موضوع بزرگتر به نام کردستان است. اگر موضوع محاصره پاوه و دو عنصر حضور شهید چمران در آنجا و پیام امام(ره) و شکسته شدن پاوه را از آن برداریم، تبدیل به یکی از وقایع کردستان، مثل محاصره سردشت و دوباره بهدست آوردن سردشت می شود، مثل بقیه چیزها، مثل از دست دادن پادگان سنندج که خیلی مهم بود و دوباره بهدست آوردن آن، چون اهمیت نظامی و سیاسی سقوط پادگان سنندج از محاصره پاوه کمتر نبود. کردستان در ابتدای انقلاب دچار فعالیت گروهکهای ضدانقلاب با تحریک قومیتی و با هدف جداسازی شد. اول بحث خودمختاری را مطرح کردند و در نهایت پس از خودمختاری موضوع همبستگی با کردهای منطقه را پیگیری میکردند و هنوز هم همین رویه را دنبال میکنند. این موضوع باعث غائله کردستان شد. ما در آن زمان همین مطلب را به شکل دیگری در خوزستان داشتیم، به نام خلق عرب. شکل ضعیف دیگری در ترکمن صحرا داشتیم که آنجا هم تحریک شوروی سابق بود که میخواستند کاری بکنند. در موضوع خوزستان، تحریک عراق و عربستان سعودی زمانی بود که خلق عرب را راه انداختند. ولی در کردستان شکل قویتری به خود گرفت. یکی از مواردی که خیلی موید این موضوع بود، دو خطای بزرگ در دولت موقت بود. یکی توسط آقای بازرگان انجام شد که شخصی به نام ابراهیم یونسی را که فردی کمونیست بود، استاندار کردستان کرد. این فرد اصلا کمونیست بود و بسیاری از زمینهسازیهای اصلی تقویت جناحهایی که در آنجا خواستار جداسازی کردستان و خودمختاری بودند، توسط او انجام شد. این خیلی مشکلساز بود. بحث دیگر را مدنی که در آن زمان وزیر دفاع بود، انجام داد. خطای بزرگ مدنی، این بود که فرار کرد و رفت. مدنی ژنرال نیروی دریایی بود، بعد نامزد ریاستجمهوری شد. نامزدهای ریاستجمهوری آقایان رجبی، بنیصدر، مرحوم دکتر حبیبی و مدنی بودند. مدنی در بین ملیگراها خیلی طرفدار داشت. از این چهارنفر، ملیگراها طرفدار مدنی بودند. مدنی در دولت موقت دو شغل داشت، اول وزیر دفاع بود و بعد استاندار خوزستان، که در هر دو آنها خطاهای بزرگی انجام داد و بعدا هم استاندار خوزستان شد، باز هم بحث خلق عرب در آنجا خیلی اوج گرفت.
این دو نفر که گفتید یعنی یونسی و مدنی چه اقداماتی انجام دادند که شما آنها را در ایجاد ناآرامیهای ابتدای انقلاب موثر می دانید؟در مورد یونسی گفتم. مدنی در ارتش دو کار انجام داد. یکی این بود که اوایل انقلاب و قبل از غائله کردستان که وزیر دفاع بود سربازی را یک سال کرد. وقتی سربازی یک سال شود، ارتش بیخاصیت میشود، چون تا سرباز را بگیرند، آموزش ببیند دیگر به درد نمیخورد. خصوصا در رستههای رزمی تخصصی. دومین کاری که مدنی کرد، این بود که نقل و انتقال را آزاد کرد و هرکس رفت شهر خودش.
این در آن زمان که مسائل قومیتی به ارث مانده از زمان شاه خیلی قوی بود خیلی ضرر زد و باعث شد که تعدادی از ارتشیهای شاهدوست که به هر ترتیب مخالف انقلاب بودند، همه در کردستان جمع شدند. یعنی اینها که مخالف انقلاب بودند، بیشتر جذب آنهایی شدند که گرایش خلق کردی و خودمختاری داشتند و زمینه سقوط پادگان سنندج و ایجاد دستههای مسلح مقابله با حکومت جمهوری اسلامی را فراهم کردند. پس ببینید دو مقامی که منصوب شده بودند چه پایههای خرابی گذاشتند و چقدر آنجا را تضعیف کردند. گروهکها فقط متکی به رشد طبیعی خودشان بالا نیامدند، بلکه اینها هم عوامل کمککنندهای بود. همه اینها باعث بهوجود آمدن غائله کردستان شد. قومیتگرایی و حالت فرهنگی گریز از مرکز که آن زمان به جهت مشکلات زمان شاه در قوم کرد وجود داشت و آنها را تا مرز اعلام استقلال کشانده بود توسط عناصری مثل یونسی و زمینه دادن به کسانی مثل قاسملو که کمونیست و تودهای بود و حزب دموکرات را رهبری میکرد تشدید شد. آن زمان او وابسته به شوروی بود و شوروی هم خیلی شدید کار میکرد. حزب کومله و بعضی از روحانیونی که آن زمان از ساواک پول میگرفتند مثل عزالدین حسینی ـ که با ساواک ارتباط داشت زمینههای مذهبی درست کردند. این زمینهها منجر شد تا غائله کردستان بهوجود بیاید
.
رهبری غائله کردستان، عمدتا دست حزب دموکرات، قاسملو و گروهکهایی بود که تمایلشان جداییطلبی بود نه خودمختاری. در کنار این موضوع در داخل هم نگاه کسانی که لیبرالتر بودند، مثل اعضای جبهه ملی و بدنه نهضت آزادی به کردستان بهعلت بیتجربگی و اشتباه کمتر نگاه وحدت ملی بود و بیشتر ذیل شعارهای آزادی بود که هر قومیتی میتواند هرکاری بکند و آزادی داشته باشد. با آزادی دادن به قومیتها و با در نظر نگرفتن مرزهای این آزادی که اگر این مرزهای آزادی به وحدت ملی و به پایداری حکومت مرکزی لطمه بزند چه میشود؟
جوی در کشور ایجاد شد که هیئت حسن نیت را درست کرد. هیئت حسن نیت یا هیئت مذاکره، برای مذاکره با سران غائله کردستان درست شد. دکتر چمران با این هیئت مخالف بود. ایشان میگفت موضوعی که در کردستان مطرح است اصلا بحث یک مطالبه تعریفشده در داخل مرزهای ملی نیست مطالبه رفع نواقص و مظالم گذشته از یک قومیت ایرانی نیست برای مردمفریبی این را گفتهاند بلکه هدف جدا کردن کردستان و جداییطلبی است آنها دو هدف دارند، یکی جداییطلبی و دیگری تضعیف حکومت مرکزی. دکتر میگفت یک مهره از عناصری که الان در داخل و خارج از ایران با اصل انقلاب میجنگند، همین حزب دموکرات کردستان، کومله و کسانی هستند که موضوع جدایی کردستان را دست گرفتهاند. بنابراین این حرکت در آنجا حرکتی است تعریفشده برای اینکه قالب این انقلاب تازه را شکست دهند. دکتر این حرفها را زمانی میگفت که با آنها صحبت و تست کرده بود. خاطرم هست یکبار قاسملو به تهران آمد و در ساختمان نخستوزیری با دکتر چمران صحبت کرد. بعد از آن مذاکره با دکتر چمران صحبت کردم و پرسیدم قاسملو چه میگفت؟ گفت همان حرفهای جداییطلبی خودش را میگوید اما اینجا رنگ و بوی دیگری به آن میدهد. دکتر میگفت هدف اینها جدا کردن است و دنبال سیاستهای شوروی در ایران هستند. آنها طرفدار مجموعهای از سیاستهای حزب توده و حزب دموکرات بودند که قصد از بین بردن انقلاب و جداکردن کردستان از ایران را داشت.
پس میتوان به این نتیجه رسید که اصل مواجهه شهید چمران با ضدانقلاب قبل از محاصره پاوه بود؟بله، قبل از نظامی شدن پاوه و در داخل تهران که قاسملو آمد و در نخستوزیری با مقامات ایران از جمله دکتر چمران صحبت کرد.
نتیجه این گفت وگوها چه شد؟شورشها را ادامه دادند و کار به جایی رسید که بعضی از شهرها را گرفتند. مقابله نظامی خیلی شدید شد، جنایتها و خیانتهای زیادی کردند. در نتیجه، کردستان در حال از بین رفتن بود که دکتر چمران به آنجا رفت تا مقابله نظامی کند.
شهید چمران برای مذاکره به پاوه رفته بودند؟خیر، اصلا برای مذاکره نرفته بود. از جانب دکتر چمران حرف تمام شده بود و میگفت اینها جداییطلب هستند و ضدانقلاب. مشخص بود که میخواهند انقلاب تازه بهوجود آمده را سرنگون کنند. اصلا دکتر چمران با چریکهایی که برای جنگ تربیت کرده بود رفت کردستان تا بجنگد. میگفت باید کردستان را از دست اینها نجات داد اینها عوامل خارجی هستند و میخواهند براندازی کنند چون با حکومت مرکزی درگیری مسلحانه پیدا کردهاند باید سر جایشان نشانده شوند باید جلوی اهدافشان که ضدیت با انقلاب و جدایی کردستان است گرفته شود. اختلاف دکتر چمران با مهندس بازرگان و حرکتی که در قالب هیئت حسن نیت داشت، این بود که میگفت ما وقتی میتوانیم حسن نیت داشته باشیم و مذاکره کنیم که این مذاکره در قالب ایران و جمهوری اسلامی تعریف شود. وقتی طرفهای ما موضوعشان مقابله با اصل انقلاب است و حرفهایمان را هم زدهایم و فایده نداشته و بعد جدایی کردستان را مطرح میکنند ما چه بحثی با اینها داریم؟ باید موضعشان داخلی شود تا مذاکره کنیم. وقتی موضعشان خارجی است، دشمن ما هستند و مذاکره، نشانه ضعف است. ما باید با موضع قدرت شهرهایی را که از ما گرفتهاند پس بگیریم. باید اسلحه را زمین بگذارند، کنار بروند و مثل یک شهروند ایرانی مذاکره کنند. مثلا مطالبات کرد چه فرقی با آذربایجانی یا اصفهانی دارد؟ اینها باید با هم یکی شوند و در قالب جمهوری اسلامی قرار بگیرند و هر مطالبهای دارند مطرح کنند.
بازرگان چه اعتقادی داشت؟میگفت باید مذاکره کنیم صلح کنیم جنگ نکنیم. مذاکره یعنی همین: بده، بستان.
چه بده بستانهایی مدنظرشان بود؟این را هیئت مذاکرهکننده باید مشخص میکرد. هیئت مــذاکــرهکننده رفته بــود که بگوید چه چیزی بدهد و چه چیزی بگیرد تا بالاخره جنگ و درگیری خاتمه پیدا کند که متأسفانه تجربه تلخ و شکستخوردهای بود. عدهای رفتند شهر به شهر دنبال جداییطلبان گشتند تا با آنها مذاکره کنند. آقای دکتر چمران با این قضیه مخالفت میکرد و میگفت در شأن جمهوری اسلامی ایران نیست که یکسری از مقامات را بفرستد شهر به شهر در کردستان بگردند که با آنها مذاکره کنند. آنها باید به مرکز بیایند. حتی چندین بار پیام مهندس بازرگان را به آقای دکتر چمران رساندم که میگفت «از کردستان برگرد». به من میگفتند که مهندس بازرگان گفته به دکتر بگویید برگردد و من پیام را به دکتر منتقل کردم اما برنمیگشت.
یعنی شهید چمران درخواستهای مهندس بازرگان را عملی نمیکرد؟یک خاطره از برخورد مهندس بازرگان و شهید چمران میگویم. روزی که مرحوم آیتالله طالقانی فوت کردند، ما از نخستوزیری با دو هلیکوپتر رفتیم بهشتزهرا. هلیکوپتر اول مهندس بازرگان و اعضایی از نخستوزیری را برد، هلیکوپتر دوم هم ما بودیم. داخل غسالخانه رفتیم و مشغول شستن پیکر مرحوم طالقانی شدیم. بیرون در جمعیت زیادی بود. یکی در زد. گفتند کسی آمده که میگوید چمران است. کسی باور نمیکرد. در را باز کردم دیدم بله، دکتر چمران است با همان لباس نظامی پلنگی و قیافه سیاهشده لاغر (چون در کردستان سختی زیاد کشیده بود.) آوردیمش داخل تا در مراسم تغسیل و تکفین باشد. همانجا مهندس بازرگان ایشان را پیدا کرد و رفتند روی یکی از سکوهای غسالخانه که میت را میشویند، نشستند و شروع به صحبت کردند. اول صحبت من کنارشان بودم. مهندس گفت اینقدر پیغام میدهم که برگرد چرا برنمیگردی؟ و همین بحث که به شما گفتم بین آنها رد و بدل شد. دکتر گفت اینها را باید سرکوب کرد، اینها طرف مذاکره ما نیستند، اینها اصلا حرف ما را قبول ندارند، اینها شما را بهعنوان یک مسئول رسمی نمیشناسند، با اصل حکومت مخالفند، میخواهند وحدت ملی را از بین ببرند و میخواهند بخشی از کشور را بگیرند. دکتر میگفت اینها کشور را اشغال کردهاند و مذاکره با اشغالگر وقتی که کشور را اشغال کرده نشان دادن موضع ضعف است. ما که در موضع ضعف نیستیم که با اینها مذاکره کنیم. مذاکره با اینها وقتی شهرهای ما را اشغال کردهاند یعنی امتیاز دادن به اشغالگر. بنابراین اگر شما من را آزاد بگذاری من اینها را از مرز بیرون میکنم و اصل مسئله را حل میکنم. میماند مسئله مطالبات قومی بین نمایندگان اصلی و واقعی مردم.
مهندس بازرگان در جواب دکتر چمران چه گفت؟نگذاشت دکتر چمران برگردد و گفت که شما دیگر نرو.
چرا دکتر تشخیص دادند که شخصا به پاوه بروند؟
پاوه بخشی از کردستان است که دکتر قبلا برای حل نظامی مسئله به آنجا رفته بود چون پاوه در محاصره قرار گرفته بود، رفت تا ببیند چه کار میتواند بکند. داستان پاوه، روایت دو یا سه روز از حضور دکتر چمران در آنجاست. قبل از آن هم هجوم ضدانقلاب و محاصره و درگیریهای شدید در کردستان وجود داشت.
گزارشهایی که شهید چمران برای حضرت امام (ره) میفرستاد چگونه بود؟کتبی نبود همه شفاهی بود.
چمران، چمران امام خمینی(ره) بود یا چمران بازرگان؟دکتر چمران نکتهای دارد که من به شما میگویم و این موضوع در تحلیل شخصیت دکتر چمران کمتر در نظر گرفته میشود. آیا طرفداران نهضت آزادی درست میگویند که دکتر چمران عضو نهضت آزادی بوده است؟ پاسخ بله و خیر است. آیا جبهه ملی راست میگوید که دکتر چمران عضو جبهه ملی بوده است؟ پاسخ بله و خیر است. آیا بچههای انجمن اسلامی دانشجویان ایرانی در آمریکا که دور دکتر یزدی جمع شدهاند، درست میگویند که دکتر چمران از ما بوده است؟ پاسخ بله و خیر است. خیلی خلاصه میگویم. دکتر در هر مقطعی یک فعالیت سیاسی و اجتماعی داشته است. ولی عدهای در همان مقطع گیر کردهاند. ایشان هیچوقت گیر نکرد و همیشه به جلو حرکت کرد. وقتی مبارزات ملی شدن صنعت نفت در ایران در جریان بود با آن کار میکرد در عین اینکه بچه مذهبی و مسلمان بود. از موسسین نهضت آزادی در خارج از کشور شد. یک اختلافنظر حسابی بین دکتر چمران و عدهای از کسانی که قبل از انقلاب در لبنان و فلسطین بودند وجود داشت آثارش هم در اول انقلاب خیلی خودش را عیان کرد. من از قول خود دکتر میگویم. میگفت آنجایی که ما بودیم (جنوب لبنان) شیعیان در فقر و بدبختی بودند، عدهای از کسانی که به لبنان آمده بودند داخل فتح رفته بودند و در بخش فرهنگی آن زیر نظر منیر شفیق کمونیست فعالیت میکردند همینها بعد از انقلاب و بعد از اینکه دکتر به ایران آمد به وی حمله کردند دکتر را به عضویت در نهضت آزادی متهم میکردند، درحالیکه دکتر با نهضت آزادی در ایران اختلافات اساسی داشت. وقتی دولت موقت استعفا کرد، همه دولت موقت رفتند ولی دکتر چمران این کلام تاریخی را بر زبان آورد که «من امام را تنها نمیگذارم». بنابراین ما همانجا ماندیم و به کار ادامه دادیم. اینکه نهضت آزادیها میگویند شهید چمران از ما بود یک دروغ است. امام ایشان را آزمایش کرده بود و میدانست که از نهضت آزادی جداست. ایشان هم در کابینه شورای انقلاب، به فرمان امام وزیر دفاع شدند. حالا این چمران طرفدار بازرگان است یا طرفدار خمینی؟ کاملا روشن است. من میگویم حتی تا زمان استعفای دولت موقت هم دکتر چمران با نهضت آزادی نبود. کارهایی که ایشان در جنگ انجام داد دقیقا پیروی از نظریه امام (ره) بود. درحالیکه نظریه مهندس بازرگان و نهضت آزادی در مورد نحوه اداره جنگ شکل دیگری بود. من شاهد نزدیک و راوی دست اول این قضیه هستم بارها برای جلسات نهضت آزادی از دکتر دعوت میکردند و دکتر نمیرفت. از دکتر میپرسیدم شما را دعوت کردهاند، چرا نمیروید؟ میگفت: «نظر سیاسی من با اینها یکی نیست». من بهعنوان شاهد، واقعه تاریخی تعریف میکنم. خیلی وقایع ریز دیگر هم هست که در حد گفتن نیست. چمران در زمانی که در ایران بود، چمران خمینی بود نه چمران بازرگان! به بازرگان احترام میگذاشت و میگفت ایشان معلم من بوده اما از جهت سیاسی اصلا ایشان را قبول نداشت.
ولی گفته میشود دکتر چمران در برههای از زمان با نهضت آزادی همکاری داشته پس این همکاری را در چه راستایی میتوان ارزیابی کرد؟دکتر چمران فردی عاطفی بود. آن زمان هم دولت موقت هنوز جزئی از دولت و حکومت بود و دستگاه اداری کشور در اختیار نهضت آزادی قرار داشت هنوز خط نهضت از خط انقلاب جدا نشده بود.
شهید چمران شخیصتی تصیمساز بود یا شخصی بود که میشد او را طوری مدیریت کرد که به تصمیم خاصی برسد؟ این سوال من ناظر به برداشتم از فیلم چ است. در این فیلم شهید چمران آنقدر سردرگم و منفعل است که نمیتواند به یک تصمیم منطقی در نحوه برخورد با ضدانقلاب برسد.
دکتر همیشه خودش را در مقدمترین نقطه درگیری با دشمن قرار میداد. میگفتیم چرا این کار را میکنید؟ میگفت اگر من جلو نروم این بچهها هم گرایش به عقب آمدن پیدا میکنند وقتی فرمانده جلو باشد، بچهها هم شجاع میشوند و تمایل به جلو رفتن پیدا میکنند. اصلا نمیتوانست در جلوترین نقطه درگیری با دشمن نباشد. در زندگیاش هم که ملاحظه کنید در جایی که مبارزات سیاسی بود، همیشه در جلوترین نقطه بود. همهجا جزو بهوجود آورندگان مبارزه با رژیم بود، نه از پیروان. همیشه جلودار بود. بهعلت اشتیاقش به اینکه باید وجودش را برای خدا خرج کند. اگر دکتر را خلاصه کنی این است که من خودم را چگونه برای خدا خرج کنم؟ این ترجمه وجود دکتر شهید چمران است. اصلا آدمی نبود که نتواند راجع به محیط و اعمال خودش تصمیم بگیرد. شفافترین تصمیمات را با منطق خودش میگرفت و در جاهایی که درگیری بود در جلوترین منطقه درگیری قرار میگرفت. ما میگفتیم فرمانده باید عقبتر باشد تا جانش حفظ شود. میگفت این منطق ارتشهای کلاسیک است من اینجوری نیستم. حالا در فیلم چ نگاه کنید، ببینید آیا اینطور هست یا نه؟ نیست، این شخصیت تعریفشده با آن تصویر ارائهشده در آنجا فاصله دارد. این اصلا او نیست.
یکی از مواردی که مانع از این میشود که به یک تحلیل ثابت درباره شخصیت شهید چمران برسیم این است که ایشان در همه جا هست ولی گویی در هیچ جا نیست.
یکی از اشتباههایی که درباره شهید چمران رخ میدهد این است که با نگاهی ایستا به بخشهای مختلف زندگیاش نگاه میشود و همه را به قسمت آخر وصل میکنند. این غلط است. شهید چمران را باید درست تفسیر کرد و بعد گفت که آن عنصر پیونددهنده اصلی که در وجود چمران بود و او را در همه این زمینهها تعریف و تفسیر میکرد، چه بود. چه شد که چمران از نهضت ملی به نهضت آزادی و از آنجا به جای دیگری رسید. بله، یک زمانی در نهضت آزادی بود و خیلی داغ فعالیت میکرد. میگفت آن موقع نهضت آزادی جذبکننده فعالین مذهبی نهضت ملی بود. بهخاطر دین و خدا به آنجا رفت. بعدا وقتی دید آنها ماندهاند، از آنها جلو زد و رفت. نهضت آزادی یک وقتی بد نبود، اگر بد بود امام بازرگان را انتخاب نمیکرد. یک جایی در مسیر حرکت توفنده انقلاب اسلامی کم آورد، جدا شد و رفت پی کارش
منبع: هفته نامه پنجره
خواهشا درست استدلال کنید.