گروه بین الملل - کسانی که خواستار تنفر و دشمنی دائم با ایران هستند و به همین دلیل با هر گونه توافقی با دولت تهران مخالفت می کنند، همواره به دنبال راه هایی برای استفاده از کنگرۀ آمریکا برای تخریب توافقی هستند که در حال حاضر در وین در حال شکل گیری است و قرار است برنامه هسته ای ایران را محدود کند.
به گزارش بولتن نیوز به نقل از کنسرسیوم نیوز_ پل پیلار تحلیلگر سابق CIA، تلاش قبلی این خرابکاران طرح لایحه ای بود که در صورت تصویب می توانست توافق اولیه ماه نوامبر گذشته با ایران را با تحمیل تحریم های بیشتر، علیه این کشور بهم بزند. البته این تلاش ها ، تا حدودی با تهدید وتوی صریح رئیس جمهور باراک اوباما بی نتیجه ماند.
عکس:سناتور باب کروکر، جمهوریخواه از ایالت تنسی، که به دنبال رای مخالف به هر توافقی است که دولت اوباما با ایران بر سر برنامه هسته ای این کشور منعقد می کند.
حتی همین اواخر سناتور باب کروکر، سناتور ارشد جمهوریخواه در کمیته روابط خارجی ، اصلاحیه ای را تقدیم کنگره کرد مبنی بر اینکه ، کنگره می تواند ظرف چند روز پس از موفقیت مذاکرات با ایران و رسیدن به توافق "رای مخالف " بدهد.
اگر چیزی شبیه به پیشنهاد کروکر تصویب می شد ، رای مخالف -البته بر اساس سیاست های موجود و نه بر پایۀ شایستگی های توافق مورد بحث- دقیقا همین بود. یک چنین رأی محکمی دیگر فرصتی به ایران نمی داد تا بتواند نکات مثبت این معامله و یا جایگزینی بهتر برای توافق مورد بحث را سبک و سنگین کند و مستندات و شواهد انطباق با شرایط توافق کامل را جمع آوری کند.
همین عادات سیاسی اعضای هر دو حزب است که هرگاه قرار است چیزی علیه ایران به تصویب برسد از راه می رسد و به یکباره همه چیز را بهم می زند و خراب می کند و در مورد تصویب تحریم های پیشین علیه این کشور نیز به خوبی مشاهده شد. ضربه زدن به ایران همواره به عنوان یک سیاست خوب و " هوادار اسرائیل " ، ( یعنی، سیاستی برای تامین خواسته های دولت کنونی اسرائیل که اغلب ربطی به منافع بزرگتر کشور و مردم اسرائیل ندارد) تلقی می شود.
رای مخالف به این توافق ، را می توان به عنوان ضربه ای به ایران تلقی کرد، حتی اگر این توافق بتواند برنامه هسته ای ایران را به جای حرکت رو به جلو، متوقف یا محدود کند. این توافق هم مانند هر توافق مبتنی بر مذاکرۀ دیگریقطعا نوعی سازش محسوب می شود و بی شک مطلوب نظر و صد در صد مورد پسند طرفین نیست و بنابراین اعضای کنگره همواره و بی آنکه مجبور به بررسی کلیت توافق نسبت به موارد جایگزین باشند، می توانند به سادگی بند و تبصره ای علیه آن پیدا کنند و دلایلی برای مخالفت با آن بتراشند.
کنگره امروز به نوعی شاخه سیاستگذاری دو سر متوازن مبدل است و می تواند و می خواهد در حل این مسئله سهیم باشد اما در مورد اینکه قوه مقننه چگونه درگیر این ماجرا گردد باید نه فقط تشریفات رویه ای که واقعیت های سیاسی را مد نظر قرار داد. این خرابکاران و دسیسه گران هم قطعا واقعیت های سیاسی را در نظر گرفته اند ، هر چند که ممکن است آشکارا به این مقوله اذعان نکنند.
سرمقالۀ اخیر اریک ادلمن ، دنیس راس، و ری تاکیه از پیشنهاد کروکر به صراحت حمایت نمی کند اما به طور کلی توصیه می کند که کنگره را بیشتر وارد بازی کنند ، و البته هرچه زودتر بهتر! آنها می خواهند ما به این باور برسیم که موضوع مورد بحث به هیچ وجه تفاوتی با معاهدات کنترل تسلیحات استراتژیک با اتحاد جماهیر شوروی سابق و یا تلاش های چند جانبه برای بازسازی نظم بین المللی پس از جنگ جهانی دوم ندارد. تاریخچه ای که این نویسندگان مثال زده اند ازجهات مختلف معیوب و مغرضانه است، اما دو نکته در این مقاله به ویژه قابل تامل است.
ادلمن و همکارانش، در اظهار نظر پیرامون مدیریت کنترل تسلیحات استراتژیک ریچارد نیکسون ، به طور گذرا اشاره می کنند که نیکسون بیش از همه به دلیل گشاده روئی با چین و همچنین پایان دادن به جنگ ویتنام شناخته شده است. اما اشاره نمی کنند که گشاده روئی با چین ، که به واقع دستاوردی تاریخی و سودمند بود ، یکی از ابتکارات سیاست خارجی تا به امروز بوده ، که نه تنها دست کنگره که حتی دست وزارت امور خارجه را هم از همۀ تمهیدات کوتاه کرده است.
در مورد آن موضوع و در همان زمان هم ، این واقعیت های سیاسی بود که رویکرد پنهان نیکسون را دیکته کرد. رئیس جمهور سرگرم ایجاد روابط حسنه با رژیمی انقلابی منفور و غیر قابل اعتماد بود ، که بیش از دو دهه قبل از آن روی کار آمده بود و تا آن زمان، ایالات متحده تقریبا هیچ تعاملی با این رژیم نداشت.
از این نظر، مسالۀ باز کردن درها به روی چین ، نسبت به موضوع معاهدات کنترل تسلیحات استراتژیک با اتحاد جماهیر شوروی، شباهت تاریخی بسیار نزدیک تری با چیزی دارد که امروز بین ایالات متحده و ایران در جریان است.
نیکسون ، در اوایل دهۀ 1970 ، نه تنها با بی اعتمادی گستردۀ رژیم کمونیست چین مواجه بود، بلکه منابع محدودتری برای مقاومت پیش رو داشت.
آیپک( کمیتۀ روابط عمومی اسرائیل در امریکا) در آن زمان هنوز عملکرد ضعیفی داشت تنها می توانست 70 سناتور را با خود همراه کند. هنوز تغییری در رهبری NRA ( انجمن غیر انتفاعی مدافعان داخلی امریکا که در سال 1871 تشکیل شد و بسیاری از نیروهای دفاع شهری مانند آتش نشانی و گروه نجات و غیره را بنیان گذاشت)به وجود نیامده بود تا آن را به لابی قدرتمند و موثر ی در بازنویسی متمم دوم تبدیل کند، اما چیزی به نام لابی چین وجود داشت که این لابی حامی سرسخت رژیم ملی در تایوان بود که با هر گونه داد و ستد با رژیم سرزمین اصلی مقاومت می کرد و حتی پس از طرح ابتکاری نیکسون هم در مقابل به رسمیت شناختن کامل دیپلماتیک چین کمونیست ادامه می داد.
لابی ها انعطاف پذیرند و قوت و ضعف و بالا و پائین دارند ، اما برخی از انواع چالش هایی که این لابی ها بر سر راه طرح های مهم دیپلماتیک روسای جمهور ایجاد می کنند همچنان به همان شکل مطرح باقی مانده است.
نویسندگان این سرمقاله در ضمن به سال های جنگ سرد اشاره می کنند ، هنگامی که پرزیدنت هری ترومن " مجبور بود حزب جمهوری خواه بد بین نسبت به تعامل های بین المللی را با خود همراه کند. او قانونگذاران جمهوری خواه با نفوذی از جمله سناتور آرتور وندنبرگ از میشیگان را به کار گرفت و توجه زیادی به توصیه ها و پیشنهادات آنها می کرد."
این اظهار نظر بر نسخه ای به شدت اشتباه از زندگی نامه سیاسی وندنبرگ دلالت دارد. او در واقع طی سال های بین دو جنگ جهانی، یک انزوا طلب به تمام معنا بود ، اما ماجرای پرل هاربر( حملۀ نیروی دریایی سلطنتی ژاپن به پایگاه اصلی نیروی دریایی امریکا در اقیانوس آرام واقع دربندرگاه پریل هاربر) همه چیز را تغییر داد وقتی ترومن رئيس جمهور شد وندنبرگ خود را یک انترناسیونالیست یا جهانی گرای پر انرژی دانست.
همکاری بین دولت ترومن و رهبر حزب جمهوری خواه کمیته روابط خارجی بسیار مفید بود، نه به خاطر اینکه دولت به یک فرد انزوا طلبی چون وندنبرگ مجهز و متوصل شده بود، بلکه به خاطر تمایلات وندنبرگ به سمت چیزهایی مانند ایجاد ارتش ناتو ، که پیشاپیش به همان مسیر مورد نظر ترومن می رفت.
آنها دیگر به آرتور وندنبرگ نیازی ندارند، وندنبرگ دهۀ 1940 ، همان کسی که با ترومن همکاری می کرد ، امروز به کار حزب جمهوری خواه نمی آید و مورد استقبال آنها قرار نمی گیرد. شاید نزدیک ترین نمونه به همتای امروزی اش همین ریچارد لوگر خودمان باشد، که چند سال پیش پس از شکست در انتخابات مقدماتی و در برابر یک کاندیدای تی پارتی یا حزب چای عصرانه دیگر عضو کنگره نیست. (حزب چای جنبش متشکل از محافظه کاران و لیبرال ها و گروهی پوپولیست که در اعتراض به صرف هزینه های بالا و مالیات های سنگین به دنبال کاهش دیون کشور و بودجه هستند و کاندیدای مورد نظر خود را در انتخابات معرفی و حمایت می کنند. ).
واقعیت سیاسی کنگرۀ امروز آمریکا ، هر گونه دست دراز کردن دولت به سمت ایران ، بلافاصله به سمت دو گرایش قدرتمند، سرسخت و عدم همکاری کشیده می شود. یکی عزم راسخ دولت دست راستی اسرائیل است که برای جلوگیری از توافق بین ایالات متحده و ایران از هیچ اقدامی فروگذار نیست و این عزم راسخ ممکن است هر تصمیمی را متزلزل کند و هر نوع تاثیری بر سیاست ایالات متحده بگذارد. البته برخی فشارهای آیپک طی سال گذشته و یا کمی بیشتر خنثی شده ، اما این لابی همچنان قدرتمند است.
تمایل دوم بسیاری از اعضای جمهوریخواه کنگره میل به مخالفت با هر چیزی است که باراک اوباما، پیشنهاد می کند ، به خصوص با هر چیزی که بتواند به عنوان دستاورد تصمیمات رئیس جمهوری به نام او در تاریخ ثبت شود. اگر اعضای کنگره ، صد بار هم برای لغو قانون مراقبت های بهداشتی رای گیری کنند ، باز هم برخی از همین اعضا طبق روال به موضوع باز می گردند و در کنار اقدام اوباما برای خروج از جنگ عراق و افغانستان ، با آنچه که می تواند دستاورد اصلی سیاست خارجی اوباما باشد مخالفت می کنند ، اما به هر حال این افراد نمی توانند فرماندۀ کل قوا را از انجام اینکار منصرف کنند. درست همانطور که طرفداران جان سخت جنگ ویتنام هم نتوانستند نیکسون را از پایان دادن به آن جنگ باز دارند.
شرایط توافق هسته ای با ایران هنوز در دست مذاکره است، اما احتمالا اجرای تعهدات هر طرف نیازمند طی مراحلی پیچیده و البته تدریجی خواهد بود و برای کنگره هم معقول تر و البته، به لحاظ سیاسی هم واقع بینانه تر است که به صورت تدریجی و گام به گام - و قطعا نه به شکل رای گیری عجولانه - به این بحث ورود کند. احتمالا مراحل اولیۀ کاهش یا لغو تحریم ها بر عمل اجرایی صرف تکیه خواهد داشت. اما بعد از آن ، و پس از آنکه اجرای این توافقنامه، تبدیل به نوعی برنامۀ جاری و روزمره شد و به دو طرف زمان لازم داده شد تا جدیت خود را در تطبیق هر چه بیشتر با مفاد این توافق اثبات کنند، آنگاه نوبت به کنگره می رسد تا به میدان بیاید و در عرصۀ قانونگذاری نقش خود بازی کند.
پل پیلار، طی 28 سال فعالیت خود در سازمان اطلاعات مرکزی امریکا (سیا) ، به یکی از تحلیلگران ارشد این سازمان تبدیل شده و در حال حاضر استاد مدعو کرسی مطالعات امنیت، در دانشگاه جورج تاون است .
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com