به گزارش بولتن نیوز به نقل از خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) آندرو پیک در گزارشی برای نشریه فیسکال تایمز به پیشرفتهای صورت گرفته در راستای ثبات افغانستان پرداخته و مینویسد: «آمریکا، افغانستان و عراق را از نظر مبارزه با تروریسم و شاید "مازوخیسم ملی" با ویتنام مقایسه میکند اما حقیقت این است که افغانستان از عراق هم خطرناک تر بود.
این مقایسه درخصوص عراق که با حمله آمریکا اقلیت سنی در آن دچار محدودیت شده و اکثریت شیعه به قدرت رسیدند، مضحک است. با وجود همه سخنانی که در باب دموکراسی مطرح میشوند، این نتیجه عملی سیاست بود و به این ترتیب این موضوع که سنیها دوباره قدرت را در عراق در دست بگیرند حداقل به لحاظ محدودیت تعداد، بعید به نظر میرسد.
اما افغانستان کمی متفاوت است. آمریکا در این کشور با عناصر گروه تروریستی طالبان میجنگد. اگر این گروه موفق شود میان قوم پشتون حامیانی پیدا کند، توانایی سرنگونی دولت را نیز به دست خواهد آورد.
نکته مثبت این است که افغانستان نیازی به داشتن یک دولت قوی مرکزی ندارد. از زمان پایه گذاری افغانستان امروزی توسط احمد شاه در 1747، تاریخ افغانستان دائما بین مرکزیت گرایی و عدم مرکزیت دولت در نوسان بوده است. برای مثال تحت زمامداری رهبران شایستهای همچون احمد شاه، حکومت مرکزی قوی شد اما با رهبری افراد نالایقی همچون پسرش تیمور، قدرت حکومت مرکزی به میزان قابل توجهی کاهش یافت.
با وجود تلاشهای غرب، افغانستان در حال بازگشت به اصل خود است. جنگ افغانستان بیشتر به ترکیبی از دشمنیهای جداگانه محلی بین قبایل آشفته شبیه است زیرا افغانستان عرصهای است از دشمنیهای جداگانه بین قبایل آشفته! تلاش طولانی مدت آمریکا و ناتو برای تغییر این ترتیبات نیز نقض تاریخ بود.
برای مثال چرا افغانستان به یک پلیس ملی نیاز دارد؟ خود آمریکا هم پلیس ملی ندارد. یا چرا آمریکا غریبهها و دشمنهای قومی را به اقدام برای برقرار کردن نظم در روستاهای افغانستان ترغیب میکند؟
اما دو دلیل برای خوشبینی وجود دارد: یکی رشد تعداد نیروهای محلی افغان است که از سال 2010 تحت عنوان طرحی در جهت استخدام افغانهای روستایی برای محافظت از روستاهایشان آغاز شد. این نیرو تاکنون موفقیتهای راهبردی بسیاری کسب کرده و اکنون تعداد آن به 24 هزار تن رسیده است.
در جدیدترین گزارش پنتاگون از جنگ افغانستان، نیروهای محلی افغانستان با تلفات کم و یکی از کمترین میزانهای درگیری، یکی از انعطاف پذیرترین موسسات نیروهای امنیت ملی افغانستان شناخته شد.
دلیل موفقیت این نیرو این است که بازتاب دهنده پایگاه تاریخی قدرت در افغانستان است. اما محلی گرایی هزینهای نیز دارد: فاصله گرفتن از کنترل و نظارت کابل.
اکنون نیروهای محلی با نیروهای ویژه آمریکا همکاری میکنند که این امر باعث محدودیت آنها میشود. اما پس از خروج نیروهای آمریکا، کابل و روسای پلیس محلی وظیفه نظارت بر آنها را بر عهده خواهند داشت. شاید در این صورت این محدودیتها افزایش یابند. 10 وظیفه اساسی برای نیروهای امنیتی محلی که تحت نظارت کابل و آمریکا باشند، وجود دارد: برای مثال، عدم پناه دادن به نیروهای القاعده که تحت تعقیب هستند، عدم بدرفتاری با زندانیها و فرستادن دخترها به مدرسه. در این صورت به نظر میرسد که افغانستان به یک کشور با ثبات نزدیکتر خواهد شد.
دومین مورد مهم برای رسیدن به این مهم، یک دولت مرکزی مسئولیت پذیر است که کشورهای خارجی بتوانند با آن رابطه داشته باشند.
دولت افغانستان برای دریافت کمک از غرب باید بیشتر با آنها هم جهت شود. کابل تنها با کمک غرب میتواند افراد با نفوذ محلی را با خود همره سازد و اگر آنها حاضر به همکاری نشدند، در نهایت کشته خواهند شد.
اینکه نسبت به افغانستان خوشبین باشیم غیر منطقی نیست. سرانجام موسسات افغانستان در حال نزدیک شدن به سنن این کشور هستند.
اگر طرح نیروهای محلی نیز ادامه یافته و از حالت موقت به دائمی تغییر یابد، این فاصله کمتر نیز خواهد شد. احترام به مراکز قدرت محلی در کنار مسئولیت پذیری دولت افغانستان در کابل میتواند به یک راه حل ثابت یا حتی پیروزی منجر شود.»
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com