گروه اجتماعی بولتن نیوز - اين روزها با هرکسي حرف بزني مي پرسد "مشغول خانه تکاني هستي؟". خانه تکاني؟يعني همان سنت ديرينه شستن فرشها و پرده ها؟همان سنت شستن گلهاي مصنوعي؟ گردگيري همه گوشه کنارها و زاويه هاي فراموش شده؟ديدن همه چيز در کنار هم؟ راستي خانه تکاني چطور شکل مي گيرد؟
يک نفر "با شناخت" از داشته ها "طرحي" مي ريزد تا از داشته بهتر استفاده شود و "تازگي" به زندگي راه يابد.و از طرفي با توجه به نداشته ها "نيازها" را در نظر مي گيرد و براي پاسخ به آنها "اقدام" مي کند.خانه تکاني در حقيقت کاري کوتاه و فشرده و چند روزه نيست.در طول چند ماه شکل مي گيرد.آن يک نفر در اثر "توجه" به "همه چيز" کم کم برنامه اي را در مغز خود مي نويسد.بر اساس آن برنامه "خواسته" خود را تصوير مي کند و کم کم به سمت رسيدن به آن خواسته قدم بر مي دارد.اين قدمها در زندگي هاي ديروز به شکل "پيش بيني" و "ذخيره کردن" بر داشته مي شد و امروزه شکل ديگري به خود گرفته است.
ببينيد طراحي و برنامه ريزي در اثر مشاهده و توجه انجام مي شود.و انسان قدم به قدم به انتظار و خواسته اش نزديک مي شود. و نتيجه آن است که در دو روز تمام اين تلاشها به چشم مي آيد.فرشهاي جمع شده ، پرده هاي نيم آويخته، نردبان وسط اتاق و چند نفر که با روسري يا کلاهي سر خود را بسته اند و دستمال به دست همه چيز را تميز مي کنند.اين ، شکل بيروني خانه تکاني است ؛ اما شکل حقيقي آن در مدت چند ماه و در مغز خانم خانه شکل گرفته.اين، طرح کوچکي از مديريت است.مديريتي که بدون يک سازمان، همکاران، برنامه و مهمتر از همه، هدف معني پيدا نمي کند.حالا که همه ما در سازمان کار مي کنيم و مديراني هستيم ببينيم امسال چه خانه اي را طراحي خواهيم کرد؟ امسال در فرآيند چند ماهه براي سال بعد چه طرحي مي ريزيم تا خانه اي زيباتر، منظم تر، جادارتر، تميزتر و راحت تر فراهم کنيم؟
اين "تر"ها در حقيقت هدف ما براي داشتن خانه خوب را روشن مي کند.حالا فکر کنيم چطور در سال آينده مي توانيم زندگي بهتري داشته باشيم؟يعني طراحي کلان براي "هدف" زندگي خوب در مغزمان انجام دهيم.
شک ندارم که اين هدف بدون همکار و سازمان قابل دستيابي نيست؛ اما همکاران من چه کساني هستند؟اگر توي يک تاکسي اين حرف را بزنيد از راننده گرفته تا مسافران همه مي گويند "گراني"...تا گراني هست وضعمان خوب نمي شود.پس يکي از گزينه ها بهبود وضع اقتصاد است. حالا فرض کنيد اين هدف در جريان باشد.قدم بعدي خانه تکاني چيست؟ ممکن است بگوييم "سلامتي"...اي خانم قدر سلامتي ات را بدان.تا آدم مريض نشود و کارش به دکتر و بيمارستان نيفتد نمي فهمد سلامتي چه نعمتي است. خوب اين هم هدف دوم: يعني تامين و حفظ سلامت و بهبود بيماريها. فرض مي کنيم اين هدف هم به جريان افتاده است. گاهي افراد مي گويند: فرزند خوب...گاهي مي گويند: دل خوش...گاهي و گاهي و گاهي...فکر نمي کنيد "اين حرفها فقط به شکل آرزو مطرح مي شود و نه هدف قابل برنامه ريزي؟
بگذاريد همه اينها را در قالب "اهداف خانوادگي" مطرح کنيم. و بعد هم "اهداف شخصي".يعني بهبود حال دروني "خود من".خوب قدم اول چيست؟
قدم اول را هر کسي به شکلي بر مي دارد.اما يکي از راههايش "تصوير هدف" است. يعني فرض کنيم به هدفمان رسيده ايم و آنرا با جزئيات مجسم کنيم. تمام جزئيات را يادداشت کنيم و براي رسيدن به آنها شروع به جمع آوري اطلاعات کنيم.
پس قدم دوم "جمع آوري اطلاعات"، "مطالعه" ، "مشاهده" و "مشورت" با صاحب نظراست. ممکن است اين مراحل خسته کننده و حوصله سربر به نظر بيايد.اما اين، همان کاري است که همه زنان هر روز در خانه هاي خود انجام مي دهند و آنقدر تکرار شده است که کاملا ماهرانه صورت مي گيرد.اما نمي توانم فراموش کنم که "تا من حالم خوب نشود تغيير محيط نمي تواند تاثير دائمي داشته باشد". نشاط، دل زندگي ، اميد، زمان شناسي ،فرصت شناسي، نظم فکري و...مي توانند از اهداف شخصي ما باشند. و اگر اينها تامين شوند اهداف خانوادگي يعني داشتن ارتباطات موثر و سازنده در خانواده نيز تامين مي شود.و اگر آن...چه مي شود؟بيخود نيست بهار اين همه شکوفه دارد و شکوفه ها ميوه مي شوند.بيخود نيست درختان ميوه در پاييز دچار برگريزان وبعد استراحت زمستاني مي شوند تا دوباره شکوفه کنند.مگر ما چنين نيستيم؟ مگر ما دائما در مغز و فکر و دلمان شکوفه نمي کنيم و ميوه نمي دهيم؟مگر بهارهاي ما از زمستانهاي فکر و برنامه ريزي شکل نمي گيرند؟
مگر همه بهارها يکي هستند؟ و همه شکوفه ها يک عطر دارند؟ نه! ما همراه و همگام با شکوفه ها معطر مي شويم.نو مي شويم و به اصل وجودمان و به معناي زندگيمان "بازگشت مي کنيم". مگر ما همراهان هميشگي "تحويل سال" نيستيم؟مگر ما قرآن و حافظ نمي خوانيم سر لحظه تحويل؟مگر همه با هم نمي گوييم "حول حالنا الي احسن الحال"؟ پس چرا براي "بهترين حال " خانه تکاني نمي کنيم؟