نوشته سایت فرقه مجاهدین خلق در حالی است که اولا مریم رجوی و تنی چند نفر از اعضاء این فرقه در انتخابات اولین دور مجلس شورای ملی شرکت کردند و نتوانستند جزء نمایندگان تهران به مجلس راه بیابند که این عملا به معنای فقدان جایگاه قوی مردمی است که این فرقه ادعا داشت و دارد. ثانیا مسعود رجوی اگر واقعا به دنیال فعالیت سیاسی مسالمت آمیز و دموکراتیک بود چرا قانون اساسی کشور مبتی بر رفراندوم 12 فروردین 1258 را نپذیرفت. استدلالی که مانع حضور وی شد این بود که چگونه می توان برای ریاست جمهوری یکی کشور کاندیدا شد اما قانون اساسی آن رزا قبول نداشت! در هر جای دنیا فعالیت سیاسی در هر کشوری قبل از هر چیز متضمن پذیرش چارچوب های قانونی حاکم بر ساختار سیاسی آن کشور است.
از طرفی یک گروه سیاسی که در میان مردم دارای جایگاه سیاسی است هرگز دست به عملیات مسلحانه نمی زد. مجاهدین خلق و مسعود رجوی در همان روزهای آغازین انقلاببه دنبال کسب قدرت بود. وی با همین هدف بود که با انقلاب همراه شد. مجاهدین خلق دنبال سهم خواهی از انقلاب بودند؛ سهم خواهی از انقلابی که بر خلاف دیدگاه ها و عملکرد مسلحانه مجاهدین خلق با روش های مسالمت آمیز به پیروزی رسیده بود. انقلاب 57 بر خلاف روش های مجاهدین خلق که به سرنگونی خشونت آمیز رِیم پهلوی اعتقاد داشت به نتیجه رسید و این متفاوت از آن چیزی بود که این گروه دنبال می کرد. لذا ادعای سهم خواهی در انقلاب به صرف داشتن رویه مسلحانه بر ضد رِیم پهلوی آنها را به اشتباهات استراتِزیک می کشاند.
این اشتباه استراتزیک سبب شد زمانی که این گروه نتوانست از طریق انتخابات دموکراتیک و تن دادن به قانون اساسی به قدرت برسد به عملیات مسلحانه تروریستی نزدیک شود. سابقه مجاهدین خلق در مبارزه مسلحانه با رِژیم پهلوی عملا زمینه ساز گرایش به اتخاذ این رویه در میان رهبران و اعضای این گروه بود. آنها به انجام حملات خرابکارانه و چریکی خو گرفته بودند. همین خصیصه ، انگیزه کافی برای دست بردن مجدد آنها به سلاح را فراهم می کرد.
مجاهدین خلق اسلحه های به جا مانده از روزهای انقلاب را تحویل نداده بود و حاضر هم نمی شد که خلع سلاح شود. آنها حتی درخواست امام (ره) در این خصوص را رد کردند. وقتی امام (ره) در یک مورد در پاسخ به درخواست ملاقات رهبران این گروه عنوان کردند شما اسلحه هایتان را زمین بگذارید من به سوی شما خواهم آمد این گروه آن را توطئه ای دانست که به دنبال خلع سلاح کردن این گروه است. این در حالی است که انقلاب ماه ها قبل به پیروزی رسیده بود و جامعه به آرامش نیاز داشت و مهمتر از همه فعالیت مسالمت آمیز سیاسی نیازی به اسلحه و تسلیحات نداشت.
ارزیابی نادرست از شرایط سیاسی کشور
رهبران مجاهدین خلق وقتی البته به دنبال راه میان بر می گشت. آنها بر این اساس قبل از شروع حملات مسلحانه خود را به بنی صدر نزدیک کردند. آنها امیدوار بودند با ائتلاف با وی که در مسند رئیس جمهوری قرار داشت برای خود جای پای محکمی باز کرده و به همکاری بنی صدر مخالفان شان را کاملا کنار بزنند. سعيد حجاريان در مورد كشف اسنادي از سازمان در نزدیکی مجاهذدین خلق به بنی صدر می نویسد:
در سال 66، انبار اسنادي از سازمان [مجاهدين خلق] گير بچه هاي ما افتاد... در ميان آن اسناد من دفترچه اي را گير آوردم كه از نظر من دستخط خود رجوي است... اين از اسناد كليدي سازمان است كه دستخط و تحرير رجوي است. در آن دفتر تحليلي كرده بود كه [معروف به] تحليل «تابلو» بود... دو تا تابلو كشيده بود كه يكي تابلوي جمهوري اسلامي است و يكي تابلوي آنهاست، و در مورد هر دو طرف بحث استراتژيك كرده بود. اين تحليل، [مربوط به] قبل از 30 خرداد [60] است... در آنجا معتقد است كه اگر با بني صدر يكي شود قطعي است كه مي تواند رژيم را جارو كند... نشان ميدهد كه عمليات سرنگوني را طراحي كرده بودند. اينها آمادگي عمليات را داشته اند، منتها در مورد روز شروع عمليات مطمئن نبوده اند. البته بيانيه جبهه ملي در 25 خرداد، سازمان را روي اين خط برد كه «ما نيرو را توي خيابان مي ريزيم و همين مسئله بني صدر را تحريك ميكند كه وارد ماجرا بشود.» بني صدر از رجوي خويشتن دارتر بود. رجوي خويشتن داري كمتري داشت و زود قضيه را به مرز درگيري رساند.
اما
رجوی و مجاهدین خلق در ارزیابی این موضوع نیز عاجز بودند که دارند بر قبری
می گریند که در آن مرده ای نیست. زیرا طولی نگذشت که طرح دو فوريتي آيين
نامه چگونگي بررسي كفايت سياسي رييس جمهور، كه از طرف تعدادي از نمايندگان،
تقديم مجلس شوراي اسلامي شده بود، در 27 خرداد پس از سخنان موافقان و
مخالفان، مورد تصويب قرار گرفت. ميليونها تن از مردم در تجمع ها و تظاهرات
مختلف سراسر كشور و نيز نمازهاي جمعة 29 خرداد، از اقدام مجلس حمايت كردند و
خواستار عزل و محاكمة بني صدر شدند.
در طرف مقابل مجاهدين خلق، پي درپي اطلاعيه مي دادند و با هر تمهيدي به دنبال آن بودند كه چرخة سقوط قانوني بني صدر را از حركت بيندازند. از اين رو سه اعلامية پياپي، در روزهاي 27 و 28 خرداد، انتشار دادند. در يك اطلاعيه 27 خرداد، متعاقب هشدار قبلي در مورد تهديد جان رييس جمهور، با عنوان «هشدار مجاهدين خلق در رابطه با تهديد جان زندانيان انقلابي»، به منظور تكميل فرايند تحريك و تقويت انگيزه خشونت در برابر نظام، ادعا شد كه همزمان با «كودتاي ارتجاعي ـ امپرياليستي»، احتمال كشتار زندانيان وابسته به گروهها و از جمله سازمان وجود دارد و تهديد شده بود كه پاسخ لازم، مشابه آنچه «در حق طاغوت و شكنجه گران و دژخيمانش روا بود»، توسط سازمان داده خواهد شد. متن اعلامية دوم، نشان از عدم شناخت مردم داشت و دقيقاً با شبيه سازي ناشيانه از تاكتيكهاي ماههاي آخر انقلاب، به گونه اي نامتعارف، براي حمايت از بني صدر «مذهب» را مستمسك قرار دادند. نكتة جالب اين اعلاميه، سرآغاز آن بود كه ديگر با «به نام خدا و به نام خلق قهرمان ايران» آغاز نمي شد؛ چراكه مخاطب آن همة مردم بودند:
در آستانه پياده شدن آخرين مرحله كودتا... سازمان... پيشنهاد مي كند كه... مردم قهرمان... بار ديگر فرياد پرخروش «الله اكبر» را در مخالفت با روشهاي انحصارطلبانة ضدّ مردمي و ضداسلامي و در حمايت از آزاديهاي اساسي و رييس جمهور دكتر بني صدر، در پشت بام خانه ها طنين افكن سازند.
سازمان
ناكام ماند و هيچ «الله اكبر»ي طنين افكن نشد! اعلامية سوم، تهديد
نمايندگان و برحذر داشتن آنها از شركت در جلسة بررسي عدم كفا يت سياسي بني
صدر بود:
... سازمان مجاهدين خلق ايران بدين وسيله تمامي نمايندگاني كه
در مجلس حضور مي يابند، نسبت به كلية عواقب گستردة عزل رييس جمهور دكتر
بني صدر در فضاي هيستريك اجتماعي حاكم، زنهار ميدهد.
برآورد غلط از میزان قدرت خود
رهبران مجاهدین خلق برآورد درستی از میزان قدرتشان نداشتند. آنها بر این باور بودند که حامیان زیادی در میان لایه های مختلف جامعه ایران خصوص جوانان دارند اما واقعیت ها در عمل نشان داد این گونه نیست که آنها می اندیشند. البته این اشتباهات استراتزیک همچنان با رهبران مجاهدین ماند و در جریان حمله این گروه به خاک کشور در عملیات مرصاد بار دیگر خود را نشان داد. در این عملیات نیز مسعود رجوی بر این باور بود که مردم به استقبال ارتش آزادیبخش ملی آمده و دو روزه می توانند تهران را فتح کنند!!
علاوه بر این رهبران مجاهدین خلق به قدرت نظامی شان بیش از حد متکی بودند. آنها فکر می کردند می توانند از نظر نظامی پیروز شوند. ابراهيم يزدي كه در آن مقطع نمايندگي مردم تهران در مجلس شوراي اسلامي را بر عهده داشت ، در اين باره مي گويد :
قبل از حوادث خرداد ماه 1360 بچه هاي سازمان (منافقين) پيش من آمدند و گفتند كه تجربه ي انقلاب را تكرار خواهند كرد. من با صراحت به آنها گفتم كه تحليل هاي آنها اشتباه است، و آنها جواب دادند كه در دوران انقلاب خيابان ها در كنترل ما بود ، حالا هم همان كار را مي كنيم. و من در جواب آنها گفتم : در زمان انقلاب بدنه ي جامعه هر حركتي را عليه نظام شاهنشاهي تأييد مي كرد ، اما امروز بدنه ي جامعه با شما نيست . شما يك گروه كوچك و اقليتي هستيد و اگر بخواهيد دست به كار مسلحانه بزنيد ، با شما برخورد مي كنند و شما تاب مقاومت را نداريد و بنابراين به شدت آسيب خواهيد ديد و متلاشي خواهيد شد، در آن ملاقات كم و بيش مطرح كردند كه قاطعانه خواهند ايستاد ، آنها به ميليشيايي كه درست كرده بودند خيلي بها مي دادند و فكر مي كردند مي توانند مقاومت كنند."اما نه تنها نتوانستند مقاومت کنند که راه خیانت و سقوط در پیش گرفتند.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com