به گزارش
بولتن نیوز به نقل از پترونت، برای بیش از یک دهه است که ونزوئلا از طرف اوپوزیسیون داخلی خود و همچنین از سوی رسانههای جریان اصلی، به عنوان کشوری با مشکلات لاینحلِ اقتصادی و سیاسی معرفی میشود؛ کشوری که از یک طرف به شیوهای دیکتاتورمآبانه و مردمفریب اداره میشود و از طرف دیگر دچار بحرانهای اقتصادی فراوانیست که هر لحظه ممکن است آن را با فروپاشی مواجه کند. تورم، کاهش قدرت خرید شهروندان، بدهی خارجی، عدم آزادی سیاسی، نبود دموکراسی، پوپولیسم و... انواع اتهامات و مشکلاتیست که امروزه افکار عمومی دنیا به ونزوئلا نسبت میدهند. اما واقعاً باید دید که این اتهامات تا چه حدی به این کشور وارد است.
ونزوئلا در سال 2010 هشتمین تولیدکننده و یازدهمین صادرکنندهی نفت جهان به شمار میآمده است. علاوه بر این، این کشور دومین ذخیرهی گاز طبیعی نیمکرهی غربی را نیز در اختیار دارد و یکی از بزرگترین صادرکنندگان نفت به ایالات متحده نیز هست. این کشور در سال 2012، رقمی معادل 93.6 میلیارد دلار تنها از طریق فروش محصولات نفتی خود درآمد کسب کرده است و در دههی گذشته نیز یکی از باثباتترین اقتصادهای آمریکای لاتین بوده است.
از لحاظ سیاسی نیز با در نظر گرفتن کاریزمای عمیق هوگو چاوز در بین مردم خود و فراتر از آن در میان مردم آمریکای لاتین، میتوان چنین گفت که این کشور در حال حاضر رهبری بخش بزرگی از خاک آمریکای جنوبی را در اختیار دارد و در میان مردم کشورهای منطقه از مقبولیت فراوانی برخوردار است. به طرزی که تحولات این کشور در 10 تا 15 سال گذشته به صورت مستقیم بر سرنوشت سیاسی کشورهای همجوار خود تأثیر داشته است. البته این کشور با همسایهی بزرگ شمالی خود یعنی ایالات متحده روابط حسنهای ندارد اما به هیچ وجه در جامعهی جهانی کشوری منزوی به حساب نمیآید.
رویکرد اقتصادی و سیاسی دولت این کشور عمیقاً در هم تنیده و منسجم است. یعنی از یک طرف اقتصادی شبهسوسیالیستی دارد و از طرفی دیگر خود را در سمت مردم میبیند و شکل سیاسی دولت در این کشور در قالب دموکراسی مشارکتی تعریف میشود. لذا ونزوئلا توانسته است با کمترین تعارض مابین این دو (یعنی بین شکل اقتصادی و سیاسی) بر مشکلات داخلی و خارجی فائق آید.
البته همهی این عوامل باعث نمیشود ما مشکلات عمدهی اقتصادی این کشور را در نظر نگیریم. اقتصاد ونزوئلا عمیقاً وابسته به فروش نفت است و علاوه بر آن، مشکلات مقطعی نظیر تورم و انباشت بدهیهای خارجی را نیز باید به صورتمسئلهی بالا اضافه نمود.
اما رسانهها با آگراندیسمان کردن این مشکلات سعی در زیر سوال بردن کلیت اقتصادی و سیاسی این کشور دارند. رسانههای آمریکایی که از روی کار آمدن دولتهای چپگرا در آمریکای لاتین با رهبری ونزوئلا به شدت واهمه دارند، از یک طرف شیوهی حکمرانی این کشور را غیردموکراتیک میدانند (در حالی که در انتخاباتهای اخیر ونزوئلا ناظران بینالمللی حضور گستردهای داشتهاند و تا زمان چاوز اعتراض عمدهای به نتایج از طرف بازندگان نیز وجود نداشته است) و از طرف دیگر اقتصاد آن را دولتی، ناکارآمد، دارای بحران و در حال فروپاشی معرفی میکنند.
مخالفین دولت ونزوئلا همیشه به گونهای در مورد اقتصاد این کشور حرف میزنند که گویی فروپاشی نهایتاً تا چند ماه دیگر اتفاق میافتد، اما اقتصاد این کشور در بزنگاههای تاریخی قوت و استحکام خود را ثابت نموده است. برای مثال بعد از اعتصابات مخالفین در صنعت نفت این کشور در سالهای 2002 و 2003 و یا بعد از بحران جهانی اقتصاد در سال 2009 و نیمهی اول 2010. دولت ونزوئلا بعد از اعتصابات سال 2003 با ملی کردن صنعت نفت این کشور توانسته است برای یک دهه عملکردی قابل قبول از نظر اقتصادی از خود بروز دهد؛ برای مثال جالب است بدانید که رشد درآمد سالیانهی افراد در ونزوئلا در دههی گذشته به صورت متوسط 2.7 درصد بوده است و از آن مهمتر فقر به نحو چشمگیری (بیش از 50 درصد) کاهش یافته، بیکاری به نحو موثری کنترل شده و دسترسی به بهداشت، آموزش و تأمین اجتماعی در این کشور به طرز بیسابقهای افزایش یافته است. ونزوئلا در حال حاضر در زمینهی فقرزدایی موفقترین کشور در آمریکای جنوبی و یکی از موفقترین کشورها در سطح جهان به حساب میآید. این سطح از رفاه اجتماعی را میتوانید با سطح رفاه و فقر عمومی در کشورهای مرتجع و دیکتاتورزده عرب مقایسه کنید که از یک سمت درآمدی به مراتب نجومیتر از ونزوئلا به واسطهی فروش نفت کسب میکنند و از سمت دیگر تودههای عظیمی از مردم خود را در فقر و فلاکت رها کردهاند. جالب اینجاست که کمتر پیش میآید رسانههای غربی از غیردموکراتیک بودن سیستم حکومتی عربستان سعودی یا بحرین شکایتی داشته باشند، یا از حجم فقر در این کشورها گزارشی منتشر کنند و یا حتا در مورد اقتصاد درخود مضمحل این کشورها خبری به مخاطبان خود برسانند.
در مورد بحران سالهای اخیر نیز جالب است بدانید که دولت ونزوئلا پس از وقوع این بحرانها از لحاظ اقتصادی با هیچ مشکل جدیای مواجه نشده است. یعنی حداقل مشکلاتی از نوع مشکلات یونان و اسپانیا را تجربه نکرده است. این در حالیست که بدیل مخالفان حکومت ونزوئلا عمل به نسخهی بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول است، همان نسخهای که ابتدا بازارهای مالی آمریکا را از کار انداخت و بعد از آن کشورهایی مثل یونان و اسپانیا را به ورطهی فلاکت انداخت.
ونزوئلا در حال حاضر از تورم ناشی از دلارهای نفتی رنج میبرد و برای مدتی نیز بدهی خارجیاش افزایش یافته است. اما دولت این کشور به خوبی توانسته از پس مدیریت این موانع بربیاید و از آن گذشته با توجه به حمایت و همدلی مردم این کشور با دولت خود، احتمال وقوع مشکلی جدی در این کشور فعلاً منتفی به نظر میرسد.
در زمینهی دموکراسی در ونزوئلا نیز همین را بگوییم و بگذریم: در علوم سیاسی متداول دو نوع دموکراسی وجود دارد؛ دموکراسی نمایندگی (دموکراسی غالب در جهان که در آن مردم به نمایندگان خود وکالت میدهند تا برای آنها تصمیمگیری کنند) و دموکراسی مشارکتی که در آن نظر مردم برای مسائل مهم به صورت مستقم پرسیده میشود. دولت ونزوئلا نوع دوم را انتخاب نموده و یا سعی کرده به آن عمل کند. چاوز هر ساله در رفراندومهای متعددی نظر مردم را در مورد موضوعات گوناگون جویا میشد، اما این شیوه توسط رسانهها به مردمفریبی و پوپولیسم تعبیر میشد؛ بدون اینکه پاسخی به این پرسش داده شود که اگر دموکراسی مشارکتی مردمفریب است پس دموکراسی نمایندگی چه چیزی میتواند باشد؟
حال برگردیم به پرسشی که در عنوان این یادداشت مطرح کردهایم: آیا ونزوئلا مدل خوبی برای اقتصاد کشورهای نفتخیز است؟ با توجه به توضیحات بالا میتوان پاسخ به این پرسش را در کل مثبت دانست. ونزوئلا توانسته است در میانمدت با تکیه بر منابع نفتی خود اقتصادی نسبتاً با ثبات بیآفریند و از آن گذشته فقر عمومی را به شدت کاهش دهد و سطح رفاه اجتماعی خود را هم بالا ببرد. علاوه بر این، بحرانهایی که کشورهای پیرامونی نظیر یونان، اسپانیا و جنوب شرق آسیا را به شدت گرفتار خود کرده است نیز نتوانسته تأثیر مهمی بر این کشور بگذارد. از آن گذشته ونزوئلا توانسته با توسعهی زیرساختهای اقتصادی و به خصوص نفتی خود، چشمانداز قابل قبولی برای آیندهی میانمدت خود بسازد. علاوه بر همهی اینها، این کشور با برنامهریزی درست برای استفاده از منابع خود توانسته کشورهای همجوار را نیز به پیرو خود مبدل کند و جایگاهی مهم از نظر سیاسی برای خود هم در منطقه و هم در سطح جهانی ایجاد کند.
حال بیایید ونزوئلا را با برخی از کشورهای نفتخیز مقایسه کنیم. بهخاطر اینکه در سالهای اخیر به واسطهی تحریمهای یکجانبه و به لحاظ عرف بینالملل غیرقانونیِ آمریکا و اتحادیه اروپا، صادرات نفت ایران کاهش یافته است، فعلاً مورد ایران را در این تحلیل درنظر نمیگیریم. در این حالت، با استثناء دانستن نوروژ به نظر نمیتوان کشوری را یافت که به اندازهی ونزوئلا موفق عمل کرده باشد. کشورهای عربی که همگی درگیر دیکتاتوری، درگیری سیاسی، جنگ داخلی و آشوب هستند و علاوه بر آن تضاد طبقاتی نفسگیری را نیز تجربه میکنند؛ روسیه و آمریکا نیز در سطح دیگری از تحلیل قرار دارند چراکه اقتصادشان تنها متکی به نفت نیست. با این توضیحات به نظر میرسد که در میان کشورهای متکی به درآمد نفتی، ونزوئلا مدل موفقتری به حساب میآید. گر هدف سیاستهای اقتصادی در نهایت رفاه شهروندان باشد، به نظر میرسد ونزوئلا توانسته است با بضاعتهای خود تا حدود زیادی در این مسیر گام بردارد.
اما همانگونه که به طور ضمنی اشاره کردیم، مدل ونزوئلا به صورت قطعی و 100 درصد بهترین گزینه نیست. این کشور تنها در صورتی به بهترین گزینه مبدل خواهد شد که بتواند در سالهای آینده و با دنبال کردن برنامههایی حسابشدهتر، از اتکای خود به درآمد حاصل از نفت بکاهد و از نفت به عنوان گنجینهای بیننسلی استفاده کند، نه درمان روزمره و موقتی مسائل جاری خود. این مسئله را تنها با گذر زمان میتوان فهمید، اما به طور مشخص برای حال فعلی بسیار وخامتبار کشورهای نفتخیز در گوشه و کنار کرهی خاکی ونزوئلا به هیچوجه بدترین گزینه نیست.