یکی از نجاتیافتگان کادر نظامی گروهک تروریستی منافقین با توصیف این گروهک
به یک سازمان بحرانزا و بحرانزی، گفت: سازمان مجاهدین خلق سازمانی است
که حیاتش را در بحران میبیند و در بحران زندگی میکند.
به گزارش بولتن نیوز، علی مرادی از نجاتیافتگان کادر نظامی گروهک تروریستی منافقین که
بعدازظهر دوشنبه به همراه طالب جلیلیان، صمد نظری و جانشاه سیدمحمدی در
دفتر خبرگزاری تسنیم حضور یافته بود، به بیان نقش منافقین در عملیاتهای
مختلف پرداخت.
او گفت: از ابتدای فاز نظامی تا ضرورت وابستگی و در
خدمت گرفتن ارتش عراق و وابستگی و نوع جنایات سازمان منافقین، این سازمان
فعالیتهای زیادی انجام داده است. این سازمان سعی کرد تا بعد از انقلاب با
وعده و وعیدهای مختلف بسیاری از آنهایی را که از زندان آزاد شده بودند،
جذب خود کند. مسعود رجوی رهبری این سازمان را بر عهده گرفت و ویژگیهای
شخصیتیاش که دارای کیش شخصیتی بالایی بود باعث فرقهگراییاش شد؛ او رهبری
سازمان را به صورت انفرادی بر عهده داشت.
مرادی افزود: از آنجا که
بعد از انقلاب انتظار میرفت همه به دولت مرکزی کمک کنند تا دستاوردهای
انقلاب حفظ شود اما سازمان از همان ابتدا به قانون اساسی رای نداد و به
دنبال سهمخواهی از انقلاب بود؛ از این رو ملاقاتهایی با امام داشتند و
بالاخره اولین کسی که آنها را شناخت امام (ره) بود. در نهایت آنها با
انقلاب و رهبری انقلاب سر ناسازگاری را باز کرده و به انفجار و ترور دست
زدند. در 30 خرداد نیز همه نیروهایشان را در تهران بسیج کرده تا به درگیری
خیابانی بپردازند و خروجی آن این بود که بالاخره توسط مردم دفع شوند چراکه
مردم پذیرای آنها نبودند.
وی افزود: بعد از 30 خرداد و بعد از آن
که سازمان دید توسط مردم طرد شده است به سمت عراق رفت و بعد از چندین ماه
نیروهایش را از استانهای غربی به سمت کردستان و از آنجا به داخل عراق برد
و تشکیلاتی را به نام تشکیلات مجاهدین خلق تشکیل داد. پس از آن نیز رجوی
که به همراه بنیصدر از ایران فرار کرده بود زمینه هماهنگی با صدام را
فراهم کرد که در زمان جنگ علیه ایران به حمایت از صدام بپردازد. از این رو
میتوان این سازمان را سازمانی بحرانزا و بحرانزی دانست یعنی حیاتش را در
بحران میبیند و در بحران زندگی میکند.
علی مرادی که خود را یکی
از اعضای پیشین نیروهای مسلح ایران معرفی کرده بود، گفت: در ابتدای جنگ
ایران و عراق به اسارت در آمدم و حدود 9 سال در اردوگاه اسرای جنگی بودم و
در اواخر جنگ تبلیغات منافقین با پشتیبانی ارتش عراق و همچنین تهدیدها و
امتیازدهیهای آنها به حدی بود که تعدادی از اسرا جذب گروهک منافقین شدند
که من هم از آنها بودم و در سال 68 به سازمان منافقین پیوستم و 15 سالی در
آنجا بودم. بعد از سرنگونی صدام از آنها جدا شده و به کمپ آمریکاییها
پیوسته و بعد از آن به ایران برگشتم و از آنجا که همه ما به نوعی مورد
خیانت تشکیلات قرار گرفتیم و بخش عمدهای از روح و جانمان در این تشکیلات
به هدر رفت، سعی کردیم با شرکت در انجمنهای نجات جداییمان را که یک جدایی
سهوی و عقلی بوده است، اعلام کرده و از طریق رسانهها به افشاگری ماهیت
گروهک منافقین بپردازیم و در جهت روشنگری افکار عمومی قدم برداریم. همچنین
به خانوادهها برای نجات فرزندانشان کمک کرده و از به دام افتادن دیگر
جوانها جلوگیری کنیم.
او در پاسخ به سوال خبرنگاران درباره این که
منافقین چه کسانی را برای خود یک خطر تلقی میکنند؟ گفت: اصلیترین مشکل
برای منافقین از نظر آنها جداشدگان هستند. رجوی گفته است که اگر پیروز
شویم، همه بریده مزدوران را میبخشیم و اگر شکست بخوریم به نیروهایمان
دستور میدهیم که همه آنها را بکشند.
مرادی ادامه داد: در حال حاضر
تهدید منافقین تنها برای افراد جدا شده است و این در حالی است که تعداد
800 تا 900 تن از جداشدگان به طور فعال به دنبال افشاگری ماهیت منافقین
هستند.
وی در پاسخ به سوال خبرنگار ایسنا مبنی بر این که آیا میان
گروهک منافقین و نیروهای رژیم صهیونیستی ارتباطی وجود داشته است؟ گفت: برخی
ملاقاتها از جمله ملاقات اعضای ارشد سازمان با مسوولان ارشد عراق بود که
بعد از سرنگونی صدام افشا شد و یا ماجرای سهمیه منافقین از نفت عراق که در
قبال عملیاتهای تروریستی سازمان به آن اعطا میشد. اینها از جمله مسائلی
بودند که بعد از سرنگونی صدام افشا شدند اما در حال حاضر مستندی درخصوص
همکاری سازمان با اسراییل نداریم اما همسویی سیاستهای آن را با رژیم
صهیونیستی باید مورد توجه قرار داد. بین کل جریانهایی که در فلسطین علیه
اسراییل فعال هستند، نظام جمهوری اسلامی ایران از گروههای جهادی که علیه
اسراییل فعالیت میکنند، حمایت میکنند اما منافقین از گروههایی که اهل
مذاکره با اسراییل هستند، حمایت میکند. از این رو و از این دست معاملات
میفهمیم که سیاستهایشان همسو است ضمن این که یکی از گمانهزنیهای
جداشدگان این است که ممکن است در ماههای اخیر رجوی به اسراییل رفته باشد.
در
ادامه این نشست، جانشاه سیدمحمدی یکی دیگر از نجاتیافتگان کادر نظامی
گروهک منافقین گفت: من از افسران ارتش بودم که در سال 59 اسیر شدم. در سال
68 تا 84 در کمپ منافقین در عراق بودم و بعد از آنجا فرار کردم و بعد به
کمپ آمریکاییها پیوستم و بعد از عفو مقام معظم رهبری به ایران بازگشتم.
وی
درباره دلیل حضورش در جمع رسانههای تصویری و نوشتاری ایران گفت: بیشتر
به این خاطر در این جمع حاضر شدم که بگویم فرقه رجوی، فرقهای است که هنوز
شناخته نشده است. در عملیات مروارید و دیگر عملیاتها سرسپردگی گروهک به
صدام مشخص بود و قتلعام زیادی انجام شد و سازمان سعی کرد تا همه آنها را
لاپوشانی کند.
جانشاه سیدمحمدی در ادامه به تشریح چگونگی حضور
منافقین در عملیات مروارید پرداخت و گفت که سازمان به منظور لاپوشانی این
عملیات مدعی شد افرادی را که در این عملیات کشته است، کسانی بودهاند که با
لباس نیروی سپاه در مناطق کردنشین فعالیت داشتند. در صورتی که اینطور
نبود و به دنبال این عملیات نیروهای کرد سازمان ریزش کرد.
او در
ادامه به وجود قطعه مروارید در پادگان اشرف که به منظور یادبود کشته شدگان
عملیات مروارید بنا شد اشاره کرد و افزود: بسیاری از تجهیزات و ادوات جنگی
سازمان، ادواتی بودند که در جریان جنگ ایران و عراق و عراق و کویت به عنوان
غنیمت در اختیار سازمان قرار گرفته بود.
وی درخصوص ترور سردار صیاد شیرازی نیز بیان کرد که این ترور به درخواست صدام از سوی گروهک انجام شد.
در
ادامه صمد نظری در سخنانی گفت: بعد از انقلاب با سازمان مجاهدین خلق آشنا
شدم و در جریان جنگ مسلحانه از سال 60 ارتباطم با سازمان قطع شد اما در
بهار 64 به این سازمان برگشته و به عنوان سرباز ارتباطات و شناسایی در جنگ
برای سازمان فعالیت میکردم. در سال 72 هم از آنها جدا شده و به ایران
برگشتم.
او با اشاره به تشکیل گروهانهای نظامی در سازمان و استقرار
آنها در مناطق مرزی گفت که وظیفه این گروهها دستگیری افراد و جمعآوری
اطلاعات برای نظام صدام بود و معتقد بودند که برای ضربه زدن به نیروهای
ایرانی باید این جبهه را تقویت کرد و به افزایش عملیاتها پرداخت. این
عملیاتها به جایی رسید که رجوی در فضای قدرتطلبیهایش متوهم شد و عملیات
مرصاد را ساماندهی کرد.
وی ادامه داد: منافقین نقاط نفوذ خود را در
نقاط چالش و بحران میدیدند. مثلا مدعی بودند که در ایران تبعیض قومیتی و
زنستیزی است و در سازمان عدالت و برابری وجود دارد و برای نمونه مریم رجوی
را جلوی دوربینها برده و به تبلیغ میپرداختند.
نظری با بیان این
که بیشترین جذب منافقین در زمان جنگ بوده و آنها جذب نیرو ندارند و
فعالیتی در فضای حقیقی ندارند تصریح کرد: این سازمان اکنون در زمان صلح و
به واسطه تجارب نیروهای مسلح و امنیتی و اطلاعاتی و همچنین افشاگریهای
جداشدگان عرصهای برای فعالیت بیرونی ندارد.
او درباره ترور
شخصیتها نیز گفت: ترور افراد مختلف به واسطه انتخاب شخص رجوی و تایید او
توسط افراد آموزش دیده انجام میشد. تمام تلاش سازمان زدن «سرانگشتان نظام»
بود. اکنون سردار سلیمانی، فرمانده سپاه قدس نیز از جمله مورد نظر افراد
این سازمان است که هرگاه فرصتی به آن دست بدهد در ترورش کوتاهی نخواهد کرد.
این
عضو جدا شده از گروهک تروریستی منافقین با تاکید بر ماهیت تروریستی سازمان
منافقین بیان کرد: ماهیت سازمان و به طور خاص شخص رجوی تروریستی است.
سازمان به کشورهای مختلف اطلاعات هستهیی ایران را داده تا غرب آن را از
فهرست سازمانهای تروریستی خارج کند اما ماهیتش تغییری نکرده است. سازمان
برنامههایی برای ترور در آینده دارد اما چون با کوچکترین اقدامی مجددا در
این فهرست قرار میگیرد کاری انجام نمیدهد.
وی در ادامه همدستی سازمان را در ماجرای ترور دانشمندان هستهیی بعید ندانست.
طالب
جلیلیان یکی از نجات یافتگان گروهک تروریستی منافقین نیز با اشاره به
چگونگی پیوستن و جداییاش از سازمان به تشریح عملیات مرصاد که خود در آن
حضور داشت پرداخت و گفت: زمانی که از سازمان صحبت به میان میآید، منظور
شخص رجوی است و حرکتهای او، حرکتهای تاکتیکی برای به دست آوردن قدرت است.
در عملیات مرصاد که با شکست منافقین همراه بود، همه بر این باور بودند که
صدام خیانت کرد اما در واقع تحلیلهای نادرست رجوی موجب این شکست بود ولی
او در توجیه این شکست مدعی بود که نیروهای منافقین در تنگه مسائل جنسی و زن
مانده بودند و با این مساله اعتراضات را سرکوب میکرد.