مرداد ماه سال 1367 اردوگاه منافقین شاهد تکاپویی برای اقدام خصمانه دیگری علیه انسانیت و در توهم براندازی نظام مقدس جمهوری اسلامی بود.
به گزارش بولتن نیوز،
مقارن
ایام پذیرش قطعنامه ۵۹۸ از سوی ایران که گروهک تروریستی منافقین در
بلاتکلیفی شدیدی به سر میبرد، مسعود رجوی، سرکرده این گروهک توانست صدام
را متقاعد کند که قبل از بسته شدن کامل مرزها و اجرای قطعنامه ۵۹۸ سازمان
ملل، به این گروهک اجازه آخرین حمله به خاک ایران را بدهد.اگر
گروهک منافقین میتوانست پیروز شود و نظام جمهوری اسلامی را براندازد،
صدام یک نیروی وفادار و مستعد خود را در خاک همسایه داشت و به آرزویی که در
تمام دوران جنگ داشت میرسید؛ در صورتی هم که منافقین شکست میخوردند، باز
هم برای صدام اهمیت نداشت و وضع تغییری نمیکرد؛ لذا در هر حال صدام بازنده این ماجرا نبود.در
روز ۳ مرداد ۱۳۶۷، مسعود رجوی نشستی با شرکت همه نیروها در قرارگاه اشرف
برگزار کرد. در این نشست، رجوی نقشه راهها و جادهها را از مرز ایران و
عراق تا تهران بر روی نقشه نشان داد. او حتی محل اقامت خود را در شهر تهران
مشخص کرد و ادعایی کاملاً توهمآمیز را ارائه کرد مبنی بر اینکه "مردم به
محض ورود ما به ایران، به یاری ما میشتابند و به ارتش آزدیبخش!!
میپیوندند".
"عملیات مرصاد" در روز ۵ مرداد ۱۳۶۷ به منظور مقابله با منافقین در منطقه "اسلام آباد" و "کرند" در غرب استان کرمانشاه آغاز شد.
رزمندگان
اسلام در ۳۴ کیلومتری باختران (کرمانشاه)، راه را بر ستونهای منافقین
بستند و واحدهای زرهی رزمندگان، طی اقدامی متهورانه، تعداد زیادی از ادوات
سنگین زرهی منافقین را هدف قرار داده و به آتش کشیدند.
جاده
باختران - اسلامآباد در همان لحظات اولیه، انباشته از ادوات سوخته شد و
عکسالعمل سریع رزمندگان، منافقین را به فراری مفتضحانه وادار کرد. این
عملیات در روز بعد نیز با حمله هوانیروز
ارتش جمهوری اسلامی ایران و سرکوب شدید منافقان ادامه یافت که دشمن را دچار شکست سنگینی کرد.
در این عملیات سه گردان از تیپ نبی اکرم(ص) و تیپ مسلم بن عقیل(ع) و یک گردان از ایلام در اسلامآباد به منافقین حمله کردند.
منافقین
تصور میکردند که مثل روزهای قبل، نیروهای عراقی در این مناطق حضور دارند،
حال آن که عراقیها در برابر رزمندگان اسلام عقبنشینی کرده و منطقه در
دست نیروهای ایرانی بود. به همین دلیل، رزمندگان اسلام توانستند به راحتی
از این محور وارد "اسلامآباد" شده و سازماندهی منافقین را بر هم بزنند.
پس
از آزادسازی "اسلام آباد" و قبل از رسیدن قوای کمکی رزمندگان اسلام به این
شهر، در ساعت سه نیمه شب ۳ فروند بالگرد ترابری در "کرند" به زمین نشسته و
تعدادی از کادر منافقین را از شهر خارج کردند.
از فروغ تا غروب جاویدان
مرداد
ماه سال ۱۳۶۷و در پی دستور مسعود رجوی سرکرده گروهک مزدور منافقین
نیروهای منافقین از محور سرپل ذهاب وارد ایران شدند و به سرعت تا نزدیکی
شهر «کرند» پیش رفتند. علت عدم درگیری تا این محل با نیروهای ایران، یکی
این بود که توپخانه عراق تا بعد از سرپل ذهاب از پیشروی منافقین حمایت
فعال میکرد. دیگر اینکه، طبق گفتههای بعدی آیت الله هاشمی رفسنجانی،
جمهوری اسلامی آگاهانه برای نیروهای فریب خورده و حقیر مسعود رجوی تله
گذاشته بود. دامی که برای منافقین و صدام جنایتکار پهن شده بود؛ این دام از
سوی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام این گونه تشریح شد: «ما در را باز کردیم
تا همه را درون کیسه کنیم و درش را ببندیم».
در این عملیات که گروهک تروریستی منافقین
آن را "عملیات فروغ جاویدان" و جمهوری اسلامی ایران آن را عملیات "مرصاد"
نامید، رجوی طبق معمول شخصاً شرکت نداشت و از داخل خاک عراق عملیات را
هدایت میکرد. فرمان آتش را نیز مریم رجوی و البته از محل امنی در خاک عراق
صادر کرد.
مهمترین محورهای عملیات مرصاد
۱. متوقف شدن دشمن در تنگه مرصاد با
حضور یگانهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و ارتش جمهوری اسلامی ایران در
منطقه عملیاتی با توجه به اینکه منافقین به صورت ستون و متکی بر جاده در
حال حرکت بودند، ایجاد جبهه زمینی را از روبرو بسیار مشکل میکرد، لذا بعد
از توقف منافقین، طراحی عملیات به طرف استفاده از برتری هوایی جهت پیدا
کرد.
۲. یورش بیامان، دلاورانه و پرتوان نیروی هوایی ارتش جمهوری
اسلامی ایران با جنگندههای تیزپرواز به طرف ستون نظامی منافقین آغاز شد.
سازمان رزم دشمن در همان حملات اولیه متلاشی و نفرات پیاده سراسیمه
به طرف جاده و کوههای اطراف پناه بردند.
۳. هواپیمایی نیروی زمینی
ارتش (هوانیروز قهرمان) با اجرای نقش اصلی خود در این عملیات صحنههایی از
حماسه و ایثار آفرید که بارها در طول جنگ تکرار شده بود. بالگردهای ارتش با استفاده از
جناحین و در طول جاده و ارتفاعات مناسب اطراف جاده، موضع گرفته و
به طرف ستون بهم ریخته آتش گشودند و نفرات پیاده را که در کوهها متواری
شده بودند تعقیب کرده و به هلاکت رسانده و یا به تسلیم واداشتند.
از نظر آماری اقدامات هوانیروز به شرح زیر صورت گرفت:
ساعت پرواز: ۷۰۸ ساعت، حمل مجروحین ۴۳۹ نفر.
سورتی پرواز: ۷۲۷ سورتی، حمل بار و تجهیزات ۲۳۹ تن.
حمل نفرات: ۴۰۵ نفر، مهمات مصرفی ۵۰ تن.
اقدام
هوانیروز در هلیبرد تیپ ۵۵ هوابرد، تیپ ۴۵ تکاور و یگانهای سپاه
پاسداران در عقبه ستون زمینه را برای محاصره کامل منافقین فراهم آورد.
۴. یورش و حمله یگانهای مستقر در تنگه چهار زبر (مرصاد) به منافقین و دستگیری نفرات متواری دشمن.
۵.
بستن عقبه دشمن و جلوگیری از فرار به طرف عراق توسط نیروهای مردمی حاضر در
منطقه و تیپ ۵۵ هوابرد، تیپ ۴۵ تکاور، تیپ ۳۵ تکاور و یگانهایی از لشکر
۸۱ زرهی. به این ترتیب منافقین با دو راهکار روبرو بودند، یکی خودکشی و
یکدیگر را کشتن که تعداد قابل توجهی به این شکل خود را به هلاکت رساندند و
دیگری تسلیم شدن به نیروهای اسلام که تعداد قابل توجهی نیز به اسارت
درآمدند.
۶. جهت جلوگیری از فرار منافقین به طرف ایلام نیز، تعدادی
از یگانهای تیپ ۴۵ از طریق زمین از منطقه ششو وارد منطقه درگیری شده و در
فرودگاه اضطراری اسلامآباد موضع گرفتند و یگانهایی نیز با هلیبرد در
ارتفاعات قلاویزان پیاده شده و مسیرهای مورد نظر را تحت کنترل قرار دادند.
۷. در این عملیات که آخرین عملیات جنگ هشت ساله محسوب میشود علاوه بر یگانهای
نظامی از سپاه پاسداران و ارتش جمهوری اسلامی ایران، نقش نیروهای مردمی
سازمان یافته و خودجوش بسیار مهم و سرنوشتساز بود. حمایت روحی و
روانی مردم و مسئولان کشور، پشتیبانی سازمانی و غیرسازمانی در تدارک
رزمندگان توسط پشتیبانی منطقه یک نیروی زمینی ارتش و گروه مخابرات ۴۰۴
کرمانشاه نیز توانست نقش موثری را در متلاشی کردن منافقین به عمل آورَد.
۸.
سرانجام بعد از ۵ روز درگیری آخرین گلولههای شلیک شده در ۸ سال دفاع مقدس
بر سینه دشمن پر کینه نشست و برگ زرین و افتخار ارزشمند دیگری را برای
نیروهای مسلح و مردم این سرزمین رقم زد تا دشمنان قسم خورده بدانند که دفاع
از کیان انقلاب اسلامی و مرزهای مقدس جمهوری اسلامی در هر زمان و مکانی
مقدور بوده و بیگانگان و مزدوران هیچ جای پایی در ایران نداشته و نخواهند داشت.
نقش شهید صیاد شیرازی در عملیات مرصاد
فرماندهی عملیات رزم
در هنگامهای که قطعنامه صادر شده و قرار بر صلح و عقبنشینی تا مرزهای
قانونی است امری بسیار مهم و خطیر به حساب میآمد، چراکه دشمن در صورت بروز
یک اشتباه در محاسبات نیروهای ایرانی حتی می توانست از معادلات بینالمللی
استفاده کرده و صدماتی جبرانناپذیر به کشور و نظام جمهوری اسلامی وارد
کند؛ از آن رو "سپهبد شهید علی صیاد شیرازی"
که در سالهای پایانی جنگ به دلیل تغییر مسئولیت، از خط مقدم دور بود به
واسطه لطف خداوند متعال با عنوان نماینده امام(ره) در شورای عالی دفاع، از
نزدیک فرماندهی یگانهای هوانیروز و نیروی هوایی و رزمندگان حاضر در منطقه
را به عهده گرفت و به همراه خلبانان شجاع هوانیروز و نیروی هوایی، لشکر
منافقین و مزدوران صدام را در تنگه "مرصاد" منهدم و تار و مار کرد و تا
انهدام کامل به تعقیب آنها پرداخت.
اراده
خداوند متعال بر این بود که نقش "شهید صیاد شیرازی" در کنترل غائله
کردستان در سال اول انقلاب و بعد در دوران جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و
دفاع از استقلال و تمامیت ارضی کشور و همچنین در عملیات مرصاد علیه
منافقین، یگانه و منحصر به فرد شده و یاد و خاطره آن شهید عزیز و والامقام
در تاریخ و اذهان ملت بزرگ ایران، جاودانه شود.
نقش نیروهای مردمی و بسیج در عملیات مرصاد
نیروهای
مردمی و بسیج نیز که همچون هشت سال دفاع مقدس، در حراست از کیان نظام
جمهوری اسلامی از جان و دل مایه گذاشته بودند در ساعات اولیه تهاجم سربازان
گروهک نفاق به کشور عزیزمان، با سرعت بالایی به صف دشمن هجوم آوردند و
بادرایت و تدبیر فرماندهان و مجاهدان حقیقی راه اسلام، دست متجاوزان به خاک
کشورمان را قطع و مرصاد را به گورستان آنها تبدیل کردند.
دستور ترور صیاد شیرازی توسط شخص رجوی صادر شد
و
اما پس از پیروزی غرور آفرین دلاورمردان رزمنده در مرصاد و پس از ارائه
گزارش عملیات توسط شهید علی صیاد شیرازی به امام امت (ره) و مردم شریف
ایران اسلامی، کینه برآمده از این شکست مفتضحانه، حنجره کفر را به درد
آورده و نقشه خصمانه دیگری را برای فرزندان خلف و صالح کشور اسلامی ایران
طرح ریزی کردند.
محمد رزاقی عضو جدا شده گروهک تروریستی منافقین
طی گفتگویی به ارائه اطلاعاتی در مورد ترور سپهبد شهید علی صیاد شیرازی
پرداخت و گفت: رجوی به خاطر تشریح عملیات مرصاد توسط شهید صیاد در تلویزیون
کینه شدیدی از وی گرفته بود و سه نفر را مأمور ترور فرمانده ستاد مشترک
ارتش ایران کرد.
یکی از اعضای تیم ترور، در اردوگاه جلولا در عراق
بود؛ وی که عبدالرضا یا عبدالحسین نام داشت، اهل زنجان با قدی حدوداً ۱۸۰ و
موهای به اصطلاح وزوزی بود که هم اکنون در اردوگاه آمریکایی لیبرتی به سر
میبرد.
فرد دیگر از این گروه شوهر مرجان ملک بود. مرجان ملک وقتی
برای انجام عملیات خرابکاری به ایران آمد دستگیر شد. شوهر مرجان ملک گمان
میکرد همسرش هنگام دستگیری از قرص سیانور استفاده کرده و کشته شده؛ اما در
ایامی ایران صدای برخی اعضای فرقه را از رادیو پخش میکرد که از قضا این
فرد صدای مرجان ملک را در یکی از برنامهها متوجه میشود و پس از آن به قصد
دیدار وی سعی به فرار از پادگان اشرف میکند که خود منافقین از پشت به وی
شلیک میکنند و بعداً رجوی عنوان کرد وی را با نام شهید در اردوگاه تشییع
کنید.
مرجان ملک هم اکنون با یکی
از جدا شدهها ازدواج کرده است. گفتنی است وی از هویت سومین نفر از اعضای
تیم ترور شهید صیاد ابراز بی اطلاعی کرد.
خاطرهای به روایت شهید سپهبد صیاد شیرازی در مورد عملیات مرصاد
سپهبد
شهید علی صیاد شیرازی در یکی از خاطرات خود از دفاع مقدس به خاطرهای از
عملیات مرصاد پرداخته و شرحی از حضور خود در این عملیات را بیان میکند که
در ذیل آمده است:
«شبانه خودم را با یک فروند هواپیمای فالکون به کرمانشاه رساندم و صحنه پیشروی دشمن را از نزدیک مشاهده کردم و متوجه اوضاع شدم.
چنان
جو پریشانی و اضطراب در مردم ایجاد شده بود که سراسیمه از خانه بیرون آمده
بودند. از طرفی جاده کرمانشاه به بیستون از خودروهایی که در انتظار
جابهجایی بودند، مملو بود و ترافیک سنگینی ایجاد شده بود.
بر این اساس با یک فروند هلیکوپتر از فرودگاه به سمت یکی از قرارگاههای تاکتیکی سپاه پاسداران مستقر در طاق بستان حرکت کردیم.
نیمه
شب چهارم تیر ماه بود و تا ساعت یک ونیم نتوانستیم ماهیت دشمن را به دست
آوریم که چه کسی است که همینطور در حال پیشروی است. ساعت ۵ به پایگاه
رفتم. همه را آماده و مهیا برای توجیه دیدم. پس از توجیه خلبانان تاکید
کردم وضعیت خیلی اضطراری است. چارهای نداریم هلیکوپترهای کبری باید آماده
باشند. یک تیم آتش آماده شد، ابتدا خودم با یک هلیکوپتر ۲۱۴ برای شناسایی
دقیق و هماهنگی به سمت مواضع حرکت کردم و به این ترتیب اولین عملیات را
علیه نیروهای مهاجم و منافق آغاز کردیم.
صبح روز پنج مرداد عملیات
با رمز یا علی(ع) آغاز شد. در تنگه چهار زبر چنان جهنمی برای یاران صدام
برپا شد که زمانی برای پشیمانی نمانده بود.
جاده به زودی انباشته از
ادوات سوخته شد. همزمان با عملیات هوانیروز علاوه بر گروههای مردمی،
تعدادی از لشکرهای سپاه نیز که از جنوب به غرب آمده بودند، وارد عملیات
شدند. راه از هر سو به روی بازماندگان کاروان بسته شده بود و آنان به سختی
میتوانستند به عقب برگردند. بعضی از آنها به روستاها پناه بردند و
بعضیهایشان با خوردن قرص سیانور به زندگی خود خاتمه داده بودند.
عملیات
که تمام شد در جاده کرمانشاه - اسلام آباد غرب هزاران کشته از آنان به جا
مانده بود. اجساد پسران و دخترانی که با ملت خود بسیار ناجوانمردانه رفتار
کرده بودند. کسانی که روز تنهایی میهن به یاری اردوی خصم شتافته بودند.
حالا
من از این عملیات نتیجه میگیرم که چقدر خداوند متعال ما را و رزمندگان
اسلام و انقلاب را دوست دارد که در هرزمان طوری مقدر میکند که بسیاری از
مشکلات ما باید با حالت سرافرازانه حل شود.
خداوند میفرماید«بجنگید
تا آن کفار که من میخواهم به دست شما عذابشان بدهم» و به ما قول و وعده
میدهد تا آنها را خوار کند و به شما پیروزی وعده میدهد و قلبهای شما را
شفا بخشد. کدام قلبها؟ قلبهایی که قبل از این عملیات گرفته و غم زده
بود.
رزمندگان اسلام قلب و دلشان با امامشان برای همیشه گره خورده
بود. امام(ره) اشارهای دارند که پذیرش قطعنامه مثل نوشیدن زهر بود برای
رزمندگان اسلام که سالها فداکاری کرده بودند، در حالی که هشت سال تلاش شده
بود بعد از آن ما دلمان میخواست به صورتی دیگر نبرد تمام میشد. دلمان
گرفته بود، اما خداوند با این پیروزی بزرگ و با این کشتار دسته جمعیِ
بدترین و خبیثترین دشمنانمان به دست ما، موجب رضایت خاطر رزمندگان اسلام
شد و پایان نبرد هشت ساله دفاع مقدس با این عملیات درخشان مرصاد انجام
گرفت.».