مردم
سوریه از شروع بحران داخلی با تاثیرپذیری از قیام فراگیر مردمی در شمال
آفریقا (تونس ـ مصر) مطالبات مدنی ـ اجتماعی خود را از نظام سوریه مطرح و
تلاش کردند که دولت را وادار به پاسخگویی افکار عمومی و رفع تنگناهای
سیاسی برای ایجاد ساختار جدید قدرت چندحزبی نمایند. البته کجفهمی دولت
سوریه در پاسخگویی روشن به این مطالبات موجب کشیدگی اوضاع سیاسی و افزایش
خشونتها گردید. و در این مسیر نبود اراده ملی برای حل بحران از طریق رویه
مسالمتآمیز موجب شد که راه برای دخالت در اوضاع داخلی سوریه از سوی
قدرتهای خارجی هموارتر هم گردد.
بطوریکه
هم معارضین سوری و هم دولت از سوی بازیگران خارجی مسلح میشوند و زمینه
نیز برای جنگ فرسایشی تمامعیار در منطقه فراهم گردیده است. لازم به ذکر
است که ارتش سوریه بعنوان بازیگر منتفذ در ساختار قدرت سیاسی بهرغم برخی
ریزشها و بروز اختلافات داخلی همچنان وفاداری خود را به دولت بشار اسد حفظ
کرده و در کنار آن اقلیت علوی و مسیحیان معتقد به حفظ وضع موجود؛ حاضر به
امتیازدهی بیشتر به مخالفین دولت در عرصههای مختلف نیستند.
گرچه
جبهه گسترده معارضین متشکل از ارتش ملی آزاد و جریان اخوان سوری به رهبری
معاذ خطیب و نیز گروههای تندرو وابسته به القاعده النصره بهرغم اختلافات
ایدئولوژیکی و سیاسی و نیز چگونگی ادامه مبارزه با دولت به سوریه بعد از
بشار تمرکز دارند با این وجود؛ اختلافات درونی گروههای مخالف برای ادامه
مبارزه از یکسو و موضعگیری متفات قدرتهای خارجی در نبود مکانسیم
بینالمللی مشخص برای اجماع نهایی برای نیل به توافق احتمالی؛ بر ابهامات
موجود افزوده است.
این
در حالی است که جبهه حامیان دولت سوریه (روسیه ـ چین ـ ایران) منسجمتر از
قبل بر مواضع خویش و حضور شخص بشار در قدرت تاکید دارند. از اینرو تداوم
حمایتهای سیاسی و نظامی همهجانبه غرب از مخالفین و تلاش برای تکرار
سناریو لیبی در سوریه بدلیل مخالفت روسیه و چین از تحمیل قطعنامه جدید و
اعطای مجوز شورای امنیت برای دخالت نظامی غرب در سوریه بیاثر شده است.
بنابراین ماندن یا رفتن بشار اسد به اجماع قدرتهای خارجی بستگی دارد و در
شرایط موجود میتوان گفت این توافق مشاهده نمیشود. در این مسیر تبیین
رفتار بازیگران مداخلهگر در بحران سوریه بدون لحاظ مقدورات داخلی و
محذورات بینالمللی آنها امکانپذیر نیست. در منطقه خاورمیانه نقش عربستان
سعودی و ترکیه بعنوان مخالفین نظام سوریه در کنار ایران بعنوان یگانه متحد
استراتژیک بشار اسد اهمیت دارد. در واقع محور عربی ضدسوری در کنار ترکیه از
همه قدرت سختافزاری و نرمافزاری خود برای ضربه زدن به دولت و تغییر
موازنه قدرت به نفع خویش بهره میبرد. این در حالی است که ایران تحولات
سوریه را تنها بهعنوان جنبش مردمی مستقل و اسلامی نمیبینند؛ بلکه ریشه
بحران را در تعارض با منافع غرب و بالانس قدرت میانمحور مقاومت و جبهه
ارتجاعی عرب جستجو میکند.
گرچه
همانطوریکه اشاره شد؛ نقش عربستان و قطر در کنار ترکیه برای ایجاد ساختار
جدید قدرت در سوریه برجسته است، با این وجود مصر نیز بعنوان کانون تحولات
جهان عرب و از قطبهای قدرت سنتی در خاورمیانه همواره در تعاملات منطقهای و
پیریزی ترتیبات جدید امنیتی نقشآفرین بوده است.
رویکرد
اصلی مصر در طول چندین دهه گذشته بویژه دوره مبارک همواره از اصول ثابتی
پیروی کرده است. بطوریکه مصر لنگرگاه و نقطه امن برای منافع غرب و نیز شریک
استراتژیک رژیم اسراییل در خاورمیانه قبل از تحولات بهار عربی در منطقه
بود. در واقع سیاست محافظهکارانه و عدم تقابل و حفظ وضع موجود و مخالفت با
هرگونه جریان تحولخواه و انقلابی، مصر را بعنوان جزیره ثبات غرب مطرح
ساخته بود. سقوط رژیم مبارک و بروز موج دموکراسیخواهی در منطقه بر هراس
غرب و اسراییل در منطقه افزود. بنابراین غرب برای مدیریت بحران و جلوگیری
از منزوی شدن اسراییل در منطقه و حفظ قراردادهای امنیتی قبلی (کمپ دیوید)
با دولت اسلامگرای مصر به رهبری محمد المرسی وارد مذاکراه شد و تداوم
کمکهای اقتصادی سالیانه خود را نیز منوط به حفظ ملاحظات سیاسی و استراتژیک
غرب و اسراییل نمود.
اقتصاد
رنجور مصر و از بین رفتن صنعت تروریسم بعنوان یکی از منابع اصلی درآمد ملی
کشور در کنار حضور اثرگذار نیروهای امنیتی در تصمیمگیریهای داخلی و عرصه
سیاست خارجی بر انفعال عمل محمد مرسی در منطقه افزوده است. بنابراین در
جبهه مخالفین منطقهای دولت سوریه ابتکار عمل همانطوریکه اشاره شد، بیشتر
با عربستان و ترکیه و قطر بوده است.
گرچه
مشکلات داخلی و تراکم بحران بدلیل تشدید رقابت میان اخوانالمسلمین و
اسلامگرایان در مسایل داخلی ـ خارجی مانع اتخاذ سیاست مستقل بهویژه در
موضوع سوریه شده است با این وجود؛ بحران سوریه فرصت مغتنمی است تا مصر برای
برونرفت از چالش داخلی ـ خارجی بر اساس رویکرد عربی ـ غربی عمل کند. محمد
مرسی در موضعگیریهای آشکار علناً از رفتن بشار اسد و پیریزی ساختار جدید
در سوریه با نقش پررنگتر نیروهای وابسته به اخوانالمسلمین حمایت میکند.
مرسی در شانزدهمین نشست جنبش عدم تعهد در تهران در تقابل با سیاستهای
ایران عملاً به سوریه تاخت و در مناسبتهای مختلف تضاد دیدگاههای ایران ـ
مصر نسبت به تحولات سوریه را مانع بزرگ در گشایش روابط فیمابین دانست.
از
سوی دیگر مصر برای افزایش قدرت مانور خویش در تحولات سوریه با تاکید بر حل
بحران از طریق قدرت منطقهای متشکل از مصر، ترکیه، عربستان و ایران در
قالب کمیته چهارجانبه سعی کرده است که همپای دیگر قدرتهای دخیل نقش جدیدی
را برای خود جستجو نماید. البته کمیته چهارجانبه حل بحران سوریه در درون با
تناقض آشکار در اتخاذ تصمیم مستقل و ارایه راهحل جامع روبروست.
مواضع
عربستان در محور عربی ضد سوری در کنار ترکیه همچنان بر مداخله و سرنگونی
بشار اسد استوار است و ریاض با اعزام گروههای تروریستی بهویژه جبهه
النصره وابسته به القاعده نقش بارزی در کشتار مردم و تداوم بحران دارد. این
در حالی است که ایران همچنان از راهحل مذاکره میان مخالفین و دولت بر
اساس فرمول سوری ـ سوری حمایت میکند. بنابراین قاهره توانایی زیادی برای
اثرگذاری در بحران سوریه در خود نمیبینند. غرب نیز نقش مصر را در سوریه
بعنوان عنصر مکمل قدرت همسو نظیر عربستان ترکیه و قطر و اردن میبییند.
بنابراین نقش فعلی مصر در روند تحولات سوریه مستقل و جدا از غرب نمیباشد.
باید
قبول کرد که مصر در حال گذر به دموکراسی با مشکلات و موانع بازدارنده در
اتخاذ سیاستهای خارجی مستقل در منطقه مواجه است. همچنین باید یادآور شد
که مصر در جرگه کشورهای سنی در وضعیت فعلی نمیتواند برای برونرفت از
مشکلات اقتصادی ـ سیاسی بینیاز از کمکهای غرب و کشورهای ثروتمند حوزه
خلیج فارس باشد. از اینرو بهرغم اتخاذ برخی ژستهای سیاسی درباره سوریه
از جمله عدم مداخله غرب و تعیین سرنوشت این کشور توسط مردم سوریه از سوی
دولت اسلامگرای مرسی، در عمل این کشور رویه همکاری نزدیک با معارضین سوری و
نیز عربستان را در منطقه پیگیری میکند.
ولی
آنچه ممکن است که بر نگرانیهای فعلی قاهره در روند تحولات سوریه و آینده
نظام این کشور بیفزاید، افزایش قدرت فرادستی جبهه النصره تکفیری بر دیگر
نیروهای مخالف بهویژه مخالفین میانهرو وابسته به اخوانالمسلمین است.
عربستان بیشترین منفعت را از رادیکالیزه شدن اوضاع داخلی و افزایش نقش
جریانهای تندرو سلفی میبرد. این در حالی است که اسلام میانهرو اخوانی
سنخیتی با مرجعیت دینی وهابی ندارد. بنابراین انتظار میرود که در آینده
مصر با احساس خطر بیشتر نسبت به تحولات سوریه و نقش تخریبی عربستان، از
سیاستهای تعاملی با ریاض کمکم فاصله بگیرد.
نکته
دیگر اینکه مصر جدید همچنان گرفتار بازی قدرت میان جریان اسلامگرا و
غیراسلامگرا است. جریان اسلامگرا با توجه به انتخابات پارلمانی و جدال با
قضات عالی کشور و جریان مخالف مرسی آزمون دشواری را برای رسیدن به ثبات
داخلی پیشرو دارد. تثبیت اوضاع داخلی مصر و اتخاذ سیاستهای مستقل منطقهای
از سوی این کشور با توجه به حجم بحران داخلی و خارجی دور از واقعیت است.
در هر صورت مصر جدید هم نگران افزایش تنشهای منطقهای متاثر از جنگ
تمامعیار داخلی سوریه است و در این بازی پیچیده قدرت میان حامیان و
مخالفین بشار اسد تلاش میکند که با بهرهگیری از برخی از کارتهای موثر
خویش نظیر جایگاه منطقهای و نزدیکی به جریان میانهرو مخالف (اخوان
المسلمین) در آینده به متغییر موثری بدل گردد.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com