پيشينهٔ موسيقى درمانى |
از آغاز تاريخ بشر، از موسيقى براى شفا بهره برده مىشد. شمنها در فرهنگ ابتدايى آفريقا طبيب و روحانى قبيله و ربهر موسيقى بودند و از موسيقى در خروج امراض از بدن بيماران استفاده مىکردند. |
سرخپوستان امريکا نيز براى شفاى مريضان خود از آوازهاى مخصوصى استفاده مىکردند که بوسيله طبيبان اجرا مىشد. |
در مناطق امريکاى شمالى و جنوبي، آفريقا و آسيا، ريتم طبلها در مراسم شفابخشى توسط جادوگران و درمانگران بکار مىرفت. موزيکشناسان و انسانشناسان دريافتهاند که هنوز در فرهنگهاى بدوي، موسيقى همراه با مراسم شفابخش مورد استفاده قرار مىگيرد. |
در فرهنگ باستانى مصر و بينالنهرين موسيقى و شفا با معبد و مراسم مذهبى گره خورده بود. چينىها و تمدنهاى هند و موسيقى را شفابخش مىدانستند. |
بنابراين در تمدنهاى اوليه و کهن از مراسم مذهبى در مسائل طبى و سلامت روانى و خوشى استفاد مىشده است. |
در يونان قديم رابطهٔ نزديکى بين شفا و موسيقى وجود داشت. يونانيان معتقد بودند که موسيقى با قدرت روحى و اخلاقى خود مىتواند هارمونى و نظم و در نتيجه سلامتى را به فرد بازگرداند؛ زيرا امراض نتيجه عدم هارمونى در وجود فرد است. |
رومىها نيز به قدرت شفادهى موسيقى اعتقاد داشتند و حتى معتقد بودند موسيقى بىخوابى و نيز جنون را درمان مىکند. |
در قرون وسطي، بوتيوس مرجع با نفوذ موسيقي، به تأثير فراوان موسيقى بر شخصيت و اخلاق و امور معنوى در فرد تأکيد داشت. او که موسيقى را جزء رياضيات مىدانست، نشان مىداد که چطور نظم و هارمونى اصوات بر روح و جسم بشر تسلط دارد. در قرون وسطى موسيقى در خدمت دين بود و مرض بعنوان تنبيهى براى گناه محسوب مىشد. در نتيجه دين و موسيقى مذهبى بخش مهمى از درمان را تشکيل مىدادند. |
در دورهٔ رنسانس دو گروه موزيسينها و پزشکان با نظر انداختن به دوران کلاسيک يونان از آن الهام گرفتند؛ و اين عقيده که سلامتى ناشى از هارمونى عناصر و ناخوشى از عدم هارمونى است. در دورۀ رنسانس رواج يافت. تئوريسينهاى پزشکى نظريهٔ چهار خلط بدن (يعنى صفرا، سودا، بلغم، خون) همراه با مزاجهاى مترادف با آنها را مطرح کردند. نظريهاى که توسط يک جهانشناس مطرح شد، دنيا را متشکل از چهار عنصر خاک، آب، باد و آتش دانست و در نتيجه تئوريسينهاى موسيقى چهار حالت موسيقى (باس، تنور، آلتو، سوپرانو) را با عناصر کيهانى تطبيق دادند. زمانى سلامتى و هارمونى در موسيقى و بدن به دست مىآمد که بين اين چهار عنصر موازنه برقرار شود. |
در دوران رنسانس استفاده از موسيقى بعنوان دارويى براى پيشگيرى و درمان پذيرفته شده بود. در دوران باروک از قرن هفدهم تا نيمهٔ قرن هيجدهم ميلادي، اعتقاد به قدرت و تأثير موسيقى بر عواطف، شخصيت، اميال، ذهن و جسم بوسيله تئوريسينهاى موسيقى آلمان تدوين شد. در اين دوره موسيقى به عنوان يک امداد پزشکى براى خانوادههاى سلطنتى مورد توجه بود. |
در اواخر قرن هيجدهم هنوز اين رابطه بين موسيقى و طب عليرغم انتقادهاى موجود برقرار بود. در طول قرن نوزدهم استفاده از موسيقى در آموزشگاهها و برنامههاى آموزشى نابينايان و ناشنوايان امريکا افزايش يافت. از اواخر قرن ۱۹ استفاده از موسيقى براى درمان بيماران روانى افزايش يافت؛ با آنکه موسيقى در طى قرون ۱۹ در درمانهاى پزشکى استفاده مىشد، حوزهٔ فعاليتهاى موسيقى و طب از هم جدا شده و هر کدام فعاليت خود را داشت. بنظر مىرسد که در اين قرن از موسيقى براى درمان در موارد مشخص کمتر استفاده مىشد. |
در آغاز قرن بيستم، رابطه سنتى بين موسيقى و طب فراموش مىشد ولى تحقيقات علمى در مورد منافع موسيقى درمانى صورت مىگرفت. |
حمايت سازمانها در استفاده از موسيقى موجب توسعه آن در قرن بيستم شد و تحقيقات پيرامونت تأثير موسيقى در پزشکى و روانپزشکى افزايش يافت. |
با اختراع ضبط صوت جاذبهٔ استفاده از موسيقى افزايش يافت. |
در سالهاى اخير در امريکا از موسيقى بعنوان داروى پيشگيرى و تقويتکنندهٔ سلامت و شخصيت استفاده مىشود و بنظر مىرسد که موسيقى باعث تجديد حيات مىگردد. و مؤسسات و انجمنهاى متعددى در اين زمينه به فعاليت مشغولند. |
بعد از امريکا، انگلستان پيشرفت وسيعى در موسيقى درمانى داشته است. |
بولتن نیوز ، سرخپوستان امريکا نيز براى شفاى مريضان خود از آوازهاى مخصوصى استفاده مىکردند که بوسيله طبيبان اجرا مىشد.
در مناطق امريکاى شمالى و جنوبي، آفريقا و آسيا، ريتم طبلها در مراسم شفابخشى توسط جادوگران و درمانگران بکار مىرفت. موزيکشناسان و انسانشناسان دريافتهاند که هنوز در فرهنگهاى بدوي، موسيقى همراه با مراسم شفابخش مورد استفاده قرار مىگيرد.
در فرهنگ باستانى مصر و بينالنهرين موسيقى و شفا با معبد و مراسم مذهبى گره خورده بود. چينىها و تمدنهاى هند و موسيقى را شفابخش مىدانستند.
بنابراين در تمدنهاى اوليه و کهن از مراسم مذهبى در مسائل طبى و سلامت روانى و خوشى استفاد مىشده است.
در يونان قديم رابطهٔ نزديکى بين شفا و موسيقى وجود داشت. يونانيان معتقد بودند که موسيقى با قدرت روحى و اخلاقى خود مىتواند هارمونى و نظم و در نتيجه سلامتى را به فرد بازگرداند؛ زيرا امراض نتيجه عدم هارمونى در وجود فرد است.
رومىها نيز به قدرت شفادهى موسيقى اعتقاد داشتند و حتى معتقد بودند موسيقى بىخوابى و نيز جنون را درمان مىکند.
در قرون وسطي، بوتيوس مرجع با نفوذ موسيقي، به تأثير فراوان موسيقى بر شخصيت و اخلاق و امور معنوى در فرد تأکيد داشت. او که موسيقى را جزء رياضيات مىدانست، نشان مىداد که چطور نظم و هارمونى اصوات بر روح و جسم بشر تسلط دارد. در قرون وسطى موسيقى در خدمت دين بود و مرض بعنوان تنبيهى براى گناه محسوب مىشد. در نتيجه دين و موسيقى مذهبى بخش مهمى از درمان را تشکيل مىدادند.
در دورهٔ رنسانس دو گروه موزيسينها و پزشکان با نظر انداختن به دوران کلاسيک يونان از آن الهام گرفتند؛ و اين عقيده که سلامتى ناشى از هارمونى عناصر و ناخوشى از عدم هارمونى است. در دورۀ رنسانس رواج يافت. تئوريسينهاى پزشکى نظريهٔ چهار خلط بدن (يعنى صفرا، سودا، بلغم، خون) همراه با مزاجهاى مترادف با آنها را مطرح کردند. نظريهاى که توسط يک جهانشناس مطرح شد، دنيا را متشکل از چهار عنصر خاک، آب، باد و آتش دانست و در نتيجه تئوريسينهاى موسيقى چهار حالت موسيقى (باس، تنور، آلتو، سوپرانو) را با عناصر کيهانى تطبيق دادند. زمانى سلامتى و هارمونى در موسيقى و بدن به دست مىآمد که بين اين چهار عنصر موازنه برقرار شود.
در دوران رنسانس استفاده از موسيقى بعنوان دارويى براى پيشگيرى و درمان پذيرفته شده بود. در دوران باروک از قرن هفدهم تا نيمهٔ قرن هيجدهم ميلادي، اعتقاد به قدرت و تأثير موسيقى بر عواطف، شخصيت، اميال، ذهن و جسم بوسيله تئوريسينهاى موسيقى آلمان تدوين شد. در اين دوره موسيقى به عنوان يک امداد پزشکى براى خانوادههاى سلطنتى مورد توجه بود.
در اواخر قرن هيجدهم هنوز اين رابطه بين موسيقى و طب عليرغم انتقادهاى موجود برقرار بود. در طول قرن نوزدهم استفاده از موسيقى در آموزشگاهها و برنامههاى آموزشى نابينايان و ناشنوايان امريکا افزايش يافت. از اواخر قرن ۱۹ استفاده از موسيقى براى درمان بيماران روانى افزايش يافت؛ با آنکه موسيقى در طى قرون ۱۹ در درمانهاى پزشکى استفاده مىشد، حوزهٔ فعاليتهاى موسيقى و طب از هم جدا شده و هر کدام فعاليت خود را داشت. بنظر مىرسد که در اين قرن از موسيقى براى درمان در موارد مشخص کمتر استفاده مىشد.
در آغاز قرن بيستم، رابطه سنتى بين موسيقى و طب فراموش مىشد ولى تحقيقات علمى در مورد منافع موسيقى درمانى صورت مىگرفت.
حمايت سازمانها در استفاده از موسيقى موجب توسعه آن در قرن بيستم شد و تحقيقات پيرامونت تأثير موسيقى در پزشکى و روانپزشکى افزايش يافت.
با اختراع ضبط صوت جاذبهٔ استفاده از موسيقى افزايش يافت.
در سالهاى اخير در امريکا از موسيقى بعنوان داروى پيشگيرى و تقويتکنندهٔ سلامت و شخصيت استفاده مىشود و بنظر مىرسد که موسيقى باعث تجديد حيات مىگردد. و مؤسسات و انجمنهاى متعددى در اين زمينه به فعاليت مشغولند.
بعد از امريکا، انگلستان پيشرفت وسيعى در موسيقى درمانى داشته است.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com