گروه فرهنگي ـ دیگر بر کسی پوشیده نیست که بجز چند فیلم خاص سینمایی در تاریخچهی جمهوری اسلامی، مجموعهی سینمای ایران با وجود تفاوتهای زیاد با گذشتهاش، همچنان دور از ارزشهای انقلاب اسلامی است. در این بین، متأسفانه چند فیلم هم داریم که آنچنان از خط قرمزهای دینی و اخلاقی عبور کردهاند که حتی پیش از انقلاب اسلامی نیز چنین فیلمهایی دیده نشده است.
تا آنجا که به طور تناوبی شاهد بیرغبتی مردم به سالنهای سینما بودیم. خیلی دور نیستند سالهایی که مردم ما به قول خود مسئولین سینمایی، با سینما قهر کرده بودند. علت اصلی این بیرغبتی نیز عدم تناسب فیلمهای سینمای ایران با فرهنگ و دغدغههای عموم مردم است. تا جايي كه حتي داوران جشنواره فجر نيز در بيانيه خود اعلام كردند كه سال گذشته، بيش از 90 درصد مردم ايران يك بار هم سينما نرفتند! لابد آن 10درصد سينمارفته نيز همان اعوان و انصار و فك و فاميلهاي تهيهكنندگان و دستاندركاران فيلمهاي روي پرده بودند! اين يعني فاجعه فرهنگي! و معلوم نيست معاونت سينمايي وزارت ارشاد و جناب شمقدري كجا تشريف دارند!
به گزارش بولتن نیوز، وضعیت سینمای ایران خصوصاً در این سالها به شکلی بوده که خطر آن بارها توسط فعالان جبههی فرهنگی گوش زد شده است. این اعلام خطرها برای چند چیز بود. یکی اینکه نیروهای حزباللهی بیش از پیش به این عرصه توجه کرده و سعی کنند تا با کارهای ایجابی و تولید فیلمهایی متناسب با فرهنگ و دغدغههای عمومی، جایگزینی برای فیلمهای نامناسب ایجاد کنند. دوما اینکه، مسئولین سینمایی کمی دقیقتر شده و از ابتدا نگذارند که چنین فیلمهایی به عرصهی تولید برسند.و سوم، بیدارباشی بودی برای آنهایی که ادعای هنرمندیشان گوش فلک را کر کرده و تعریفشان از هنر چیزی جز عبور از ارزشهای فرهنگی و اخلاقی جامعه نبود، تا به خودشان بیایند و آثار هنری متناسب با جامعهشان را تولید کنند.
مورد اول یا همان ورود نیروهای حزباللهی به عرصهی فیلمسازی، موضوع بحث ما نیست. در این مورد تنها به ذکر این نکته اکتفا میکنیم که کارهای خوبی انجام گرفته اما خیلی کم است و احتیاج به سرمایهگذاری بیشتری دارد. اما مورد دوم و سوم، جای تأمل بسیار دارد. چه اینکه این دو جهت فیلمسازی، همسو با هم بوده و باعث خیلی مسائل در سینمای ما شدهاند.
متأسفانه روند فیلمسازی بدنهی فیلمسازان سینمای ایران در چند سال اخیر، روند مطلوبی نبوده. معیار ما برای این عدم مطلوبیت، گرایش مردم به سالنهای سینماست. وقتی از یک طرف، فیلمساز ما در برج عاج خود نشسته و بدون توجه به نیازهای جامعهاش فیلم میسازد، و از سوی دیگر، مخاطب سینما کمترین رغبتی را به محتوای نمایش داده شده در سالنهای سینما نشان میدهد، نتیجهاش خالی شدن سینماها میشود.
نکته اینجاست که هر وقت ما در فیلمسازی به فرهنگ دینی و ملی خودمان توجه کردهایم، بیشترین استقبال مخاطب را داشتهایم. اما گویی برای برخی از فیلمسازان ما این مسئله مهم نبوده و اصرار داشتند که به هر نحوی، بر روی اصل "فیلم برای ضربه زدن به فرهنگ" تأکید بورزند. به همین دلیل حوزهی هنری تصمیم گرفت که چنین فیلمهایی را در سینماهای متعلق به خود به نمایش نگذارد.
هرچند این رفتار حوزهی هنری خالی از ایراد نیست، اما انگیزهی این سازمان انگیزهی درست و سالمیست. مقابله با فیلمهای مخالف با ارزشهای اجتماعی، اگر از طرف وزارت ارشاد انجام نمیگیرد و حتی توسط این نهاد، حمایت شده و حق و حقوقی را برای آنها بوجود میآورد، دلیل نمیشود که نگذارد نهاد دیگری به اسم حوزهی هنری وارد این عرصه نشده و با این فیلمسازان برخورد نکند.
حال، کار به جایی رسیده، فیلمسازانی که محصول چندین سال فعالیتشان خالی شدن سالنهای سینما و گرایش مخاطب ایرانی به فیلمهای هالیوودی شده است، به هر طریقی به حوزهی هنری حمله کرده و این نهاد را میکوبد. آخریش هم که همین بیانیهی داوران جشنواره علیه حوزهی هنریست.
متأسفانه به نظر میرسد هنوز که هنوز است و با وجود این همه نقد و تذکر به تولیدکنندگان فیلمهای دور از ارزشهای اجتماعی، گوش ایشان نه تنها بدهکار این حرفها نیست، بلکه به خاطر عملکرد اشتباه وزارت ارشاد و ایجاد حق برای آنها، طلبکار نیز شدهاند. ایکاش این حضرات طلبکار، کمی به کارنامهی خودشان نگاه کرده و جواب میدادند که چرا در این همه سال که سالنهای سینما کاملاً در اختیارشان بود، نتوانستند دست به جذب مخاطب زده و سالنها پر از مخاطب کنند؟
ایکاش همهی آنهایی که خودشان را به خواب زده و ایراد کارهایشان را نه در عملکرد ضعیف خویش که در کارهای دیگران جستجو میکنند، روزی از خواب بیدار میشدند و بجای این همه نیزه که به دیگران پرتاب میکنند، یک سوزن به خودشان میزدند تا شاید گره از کار ناسرهشان باز شود.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com