حتی در انگلستان هم برای اینکه احترام قانون رعایت شود وقتی میبیننند مردم اکثرا مخالف یک قانون مانند مورد فوق هستند تابلو را عوض میکنند تا قانون گریزی فرهنگ نشود و سلامت و ابهت قانون ولو در ظاهر حفظ شود
پاسخ ها
مرتضي.ام
||
۲۰:۰۵ - ۱۳۹۱/۱۱/۰۶
انصافا فكره خوبيهها! پيشنهاد ميكنم كلا هرچي تابلو و چراغ و پليس و مامور و غيره است را برداريم. واي كه چه محترم ميشه قانون!
بولتون" اون تابلو کار استکبار جهانیه و باید باهاش مقابله کرد!!!!"اینو نمایش میدی تا نوبت به نظر من میرسه میگی سیاه نمایی و کلی انگ دیگه می زنی به من...تحویل بگیر
پاسخ ها
مرتضي.ام
||
۱۴:۰۶ - ۱۳۹۱/۱۱/۰۷
خداييش برادر بولتن الان نبايد با كلّه بياد تو دماغتون؟! آخه آدم قحطه كه شما بولتن عزيز ما را به "جان بولتون" مرتبط ميكنيد؟ ;) :D
این نشان از آن دارد که چقدر ما مردم از فرهنگ غنی برخورداریم و تا چه حد به قانون احترام میگذاریم !!!ما هارت و پورت و افتخارات جد و آبائی خود را تا ته رفته ایم و دریغ از یک اپیسیلون بابت رفتارهای قانونی!!!!
آقا طرف خونه اش توی این کوچه هست، چی کار کنه بیچاره؟ ماشینش رو کجا پارک کنه؟ بذاره توی جیبش؟
پاسخ ها
مرتضي.ام
||
۱۹:۵۸ - ۱۳۹۱/۱۱/۰۷
جانم برايتان بگويد جناب بيسواد، ما خانهامان در شهري است كه نصف آن طرح ترافيك است و نصف ديگرش هم طرح زوج و فرد!. يك كوچه مثل اين كه چيزي نيست! كنار تمام خيابانهاي مهم و پر رفت و آمد هم تا چشم كار ميكند يا تابلوي توقف ممنوع زدهاند، يا سيخ و سه پابه گذاشتهاند و يا زنجير و غيره كشيدهاند كه يعني اگر پارك كني، دمار از روزگارت در ميآوريم.
البته خوشبختانه مسئولين هميشه به فكر رفاه و رضايت مردم هستند، لذا چند وجب جا را براي پارك ماشين و موتور باز گذاشتهاند كه در آنجا فقط براي رفاه حال مردم و نه چيز ديگر، يك فروند آدم با دستهاي قبض كاشتهاند كه اگر بخواهي پارك كني، جيبهايت را حسابي ميتكانند.
جالبتر از همه تعامل سازندهاي است كه در اين ميان بين شهرداري و نيروي انتظامي وجود دارد. به عنوان مثال چندي پيش برادر بنده جهت كاري اداري مراجعه كرده بود كه هنگام پارك كردن موتور خود، يكي از همين پاركبانها يقيهاش را چسبيده بود كه بايد انقدر تومان به ما هبه كني! برادر بنده گفته بود پدرت خوب، مادرت خوب! مگر اينجا خيابان خدا نيست؟ تابلو هم كه ندارد؟ چه پولي، چه كشكي؟
خلاصه اين كه حريف پاركبان محترم نشده بود جهت حفظ آبرو ﴿چون بي پيراهن و شلوار كه نميتوان در خيابان گشت﴾، تصميم گرفته بود موتورش را آنسوتر پارك نمايد. اما چشمتان روز بد نبيدند. تا موتورش را روي جك زده بود، دستي ديگر يقهاش را چسبيده بود و اي داد بيداد كه اين يكي ديگر پليس بود و شوخي برندار!
دقيقا از دو سوي پاركبان تا فيها خالدون كوه تابلوي پارك ممنوع زدهاند كه يا ميروي در پاركبان و پول ميدهي يا نميروي و در پاركبان و پول ميدهي!
البته بازهم خدا پدر و مادر مسئولين را بيامرزد كه خرج دارند و از باب گرفتن جريمه و كرايه خيابان و غيره بابت تامين هزينههايشان هم كه شده، اجازه تردد در شهر را ميدهند، وگرنه قانون ميگذاشتند كه مردم موظف هستند هر ماه يك ماشين بخرند تا چرخ روزي شركتهاي خودروسازي بچرخد. اما وقتي ماشين را خريدند، يا نبايد بروند آن را تحويل بگيرند و يا به محض تحويل، بايد همان درب كارخانه آتشش بزنند تا پايش به خيابان نرسد كه ما حال و حوصله دردسر و برنامهريزي ندارم.
از قديم گفتهاند نياز مادر اختراع است. خدا اين نياز را از مسئولين نگيرد انشاالله تا حداقل اين آب باريكه از مردم دريغ نشود!
آقا چرا دعوا میکنین؟
تقصیر بولتونه؟آخه این عکس کجاش جالبه یا بدرد بدون شرح میخوره؟انگار که چی شده!!
انگار که یکی داره نون میخره و عکسشو گرفتین که بدون شرح!!!!!
اتفاق جالب و جدید و غیر عادی نیس که!!
نیست .
خیلی جاها باید برویم ولی نمی رویم!!!
یا راهی می یابند یا راهی می سازند!!!
همانند تصویر بالا!!!
البته خوشبختانه مسئولين هميشه به فكر رفاه و رضايت مردم هستند، لذا چند وجب جا را براي پارك ماشين و موتور باز گذاشتهاند كه در آنجا فقط براي رفاه حال مردم و نه چيز ديگر، يك فروند آدم با دستهاي قبض كاشتهاند كه اگر بخواهي پارك كني، جيبهايت را حسابي ميتكانند.
جالبتر از همه تعامل سازندهاي است كه در اين ميان بين شهرداري و نيروي انتظامي وجود دارد. به عنوان مثال چندي پيش برادر بنده جهت كاري اداري مراجعه كرده بود كه هنگام پارك كردن موتور خود، يكي از همين پاركبانها يقيهاش را چسبيده بود كه بايد انقدر تومان به ما هبه كني! برادر بنده گفته بود پدرت خوب، مادرت خوب! مگر اينجا خيابان خدا نيست؟ تابلو هم كه ندارد؟ چه پولي، چه كشكي؟
خلاصه اين كه حريف پاركبان محترم نشده بود جهت حفظ آبرو ﴿چون بي پيراهن و شلوار كه نميتوان در خيابان گشت﴾، تصميم گرفته بود موتورش را آنسوتر پارك نمايد. اما چشمتان روز بد نبيدند. تا موتورش را روي جك زده بود، دستي ديگر يقهاش را چسبيده بود و اي داد بيداد كه اين يكي ديگر پليس بود و شوخي برندار!
دقيقا از دو سوي پاركبان تا فيها خالدون كوه تابلوي پارك ممنوع زدهاند كه يا ميروي در پاركبان و پول ميدهي يا نميروي و در پاركبان و پول ميدهي!
البته بازهم خدا پدر و مادر مسئولين را بيامرزد كه خرج دارند و از باب گرفتن جريمه و كرايه خيابان و غيره بابت تامين هزينههايشان هم كه شده، اجازه تردد در شهر را ميدهند، وگرنه قانون ميگذاشتند كه مردم موظف هستند هر ماه يك ماشين بخرند تا چرخ روزي شركتهاي خودروسازي بچرخد. اما وقتي ماشين را خريدند، يا نبايد بروند آن را تحويل بگيرند و يا به محض تحويل، بايد همان درب كارخانه آتشش بزنند تا پايش به خيابان نرسد كه ما حال و حوصله دردسر و برنامهريزي ندارم.
از قديم گفتهاند نياز مادر اختراع است. خدا اين نياز را از مسئولين نگيرد انشاالله تا حداقل اين آب باريكه از مردم دريغ نشود!
تقصیر بولتونه؟آخه این عکس کجاش جالبه یا بدرد بدون شرح میخوره؟انگار که چی شده!!
انگار که یکی داره نون میخره و عکسشو گرفتین که بدون شرح!!!!!
اتفاق جالب و جدید و غیر عادی نیس که!!