به گزارش گروه خاکریز سایبری بولتن نیوز؛ نویسنده وبلاگ godaar نوشت:
در روزهای گذشته، نگاهی به چند مقالة سایت «بازتاب امروز»
داشتم و با این که تعدادشان زیاد نبود و فقط مربوط به هفتة اخیر بودند،
چندین سؤال اساسی در چند موضوع مختلف برایم ایجاد شد، که میخواهم آنها را
مطرح کنم.
بازتاب امروز صرفاً یک مثال است، اما مشکل مهم کسانی که تریبونی را در
اختیار دارند، از خبرگزاریها تا سخنرانان این است که راجع به همه چیز و
همه کس خود را محق به اظهار نظر میدانند ولی خودشان جز چند تذکر (و در
مورد بازتاب البته فیلتر شدن)، هیچ وقت به طور جدی و پایهای نقد نمیشوند.
سایتهایی که علیه نظام و کشور و اعتقادات مردم قلم میزنند و هوادار فتنه و ضد انقلاب هستند، جای خود دارند اما سایت بازتاب تلاش دارد در چارچوب نظام و ولایت و قانون فعالیت کند و اگر غیر از این را احساس میکردم ثانیهای را بیهوده صرف نوشتن کلمهای برای یادآوری چیزی نمیکردم، ولی به نظر میآید ارزشش را دارد چند سؤال ساده را از سایت بازتاب بپرسم:
۱٫ چرا وقتی به وجود انتخابات آزاد در ایران اعتقاد ندارید، برای استدلالهایتان مدام به رهبری پناه میبرید و از او استفاده میکنید؟
جالب این که از خود رهبری هم برای ادامة سخن از انتخابات آزاد استفاده میکنند: «ممنوع کردن سخن گفتن از انتخابات آزاد در رسانههای رسمی، به نوعی به کاهش مشارکت و نشاط انتخاباتی در جامعه منجر میشود که در همین سخنرانی، مهمترین خطری است که رهبری نسبت به آن هشدار دادهاند.» رهبری زمانی به چنین موضوعی ورود میکنند که افرادی بر خط غلطی که پی گرفتهاند اصرار ورزیدهاند، به تذکرات و هشدارها بیاعتنا بودهاند و کار را برای خود و دیگران میخواهند به جاهای باریک بکشانند. یعنی این حرف که: «نمی توان افرادی که قبل از اظهار نظر رهبر انقلاب سخنی را بیان کردند را بعد از آن که نظر ایشان اعلام شد، به مخالفت با رهبری متهم کرد.» توجیه خوبی برای شما نیست. و سؤال مهم این جاست: آیا با وجود تذکرات و هشدارها، همین مسیر را همچنان میخواهید ادامه دهید؟
۲٫ اگر اعتقاد دارید مدیریت جریان منتقد داخلی در حال افتادن به دست جریان بر انداز است، چرا از اظهارات «فوق انتقادی» خود نمیکاهید و یکدیگر را به احتیاط توصیه نمیکنید؟
میگویید: «فروپاشی و سقوط یک نظام زمانی فرا میرسد که نیروهای خواهان اصلاح و تغییرات جزیی در داخل چارچوبهای فعلی به بن بست میرسند و تمامی پتانسیل تغییر و نارضایتی از وضعیت موجود، در مدیریت جریانی قرار میگیرد که خواهان براندازی و تغییر ساختار و چارچوب هاست. بنابراین به نظر میرسد نگرانی رهبر انقلاب از اتحاد شعار انتخابات آزاد میان اپوزیسیون برانداز و منتقدین داخلی، نگرانی بجایی است.» که این نگرانی، البته به حال افرادی است که در حال تن دادن به رفتارهای نادرستی هستند و مسلماً در زمان خطاهای بی بازگشتشان، بلافاصله همچون قبلیهایشان، به نفرین و طرد از سوی مردم دچار خواهند شد.
۳٫ آیا نگرانیتان از این که طرح وحدت ملی آقای رفسنجانی
در ایران، همچون طرح وحدت ملی سوریه پیاده نمیشود از این بابت است که
ایران در غیر این صورت به سرنوشت سوریه دچار میشود؟
من ارتباط طرح آقای رفسنجانی را با طرح بشار اسد متوجه نشدهام؛ اگر هم
خودتان طبق اظهارتان که «شکی نیست اوضاع سوریه به هیچ وجه قابل مقایسه با
ایران نیست» به بیربط بودن وضعیت ایران با سوریه اذعان دارید، چرا باز هم
اصرار بر ربط دادن دو موضوع بیربط به هم دارید؟ از طرفی اصرار شما در مورد
سوریه بر این که «امید برای برون رفت سیاسی نیز به چشم نمیخورد» یا
«بسیاری بر این باورند که تحولات سوریه به نقطة بیبازگشت رسیده و نمیتوان
به عملیاتی بودن این طرح چندان امیدوار بود» هم روشن نیست؛ این «بسیاری»
دقیقاً چه کسانی هستند؟
به هر حال در مورد این که ممکن است وضع فعلی سوریه در ایران تکرار شود، پیشنهاد میکنم در خودتان بنگرید که آیا در فرصتش دست به کارهایی که مخالفان سوری زدند خواهید زد؟ اصلاً اگر عمل ضد امنیتی در کشور به عنوان اعتراض صورت گیرد، جز به دست مخالفان خواهد بود؟ یا قرار است در ایران هم تروریستهایی اجیر شوند؟
۴٫ چرا کسی را که در زنجیرة فتنة ۸۸ نقش مهمی را ایفا کرده است و البته رفتاری طلبکارانه دارد را مظلوم مینامید و تا حد یک ناجی معجزهآسا بالا میبرید؟
کمترین گناه این فرد این است که قبل از اعلام آرای نهایی مردم در انتخابات، به یکی از کاندیداها پیروزیاش را به طور رسمی تبریک میگوید و مردم و دستگاههای نظارتی و اجرایی را یک جا به سخره میگیرد و آغازگر فتنة ۸۸ میشود؛ اما شما این گونه بیان میدارید که: «…تحریریة بازتاب جنابعالی را که یکی از سرمایههای داخلی و بینالمللی ایران محسوب میشوید، از مصادیق مظلومانی میداند که به خصوص در سالهای اخیر با ناجوانمردی مورد هتک و تخریب قرار گرفتند» لازم به یادآوری است که طرد شدن، نشانة سعه صدر جامعه در برخورد با این افراد است و نه نشانه فراموشی مردم، و این رفتار نباید برای افرادی غلط انداز شود.
۵٫ چر اینقدر از اسرائیل وحشت دارید؟
این اسرائیل و آمریکا در دیدگاه شما چه خدایان شگفت انگیزی
میتوانند باشند که قادرند طومار سوریه را سریع بپیچند و سپس به خاطر این
که انتخابات به کام شما نبوده است به پا خیزند و بیایند که وضع ایران را به
سال ۱۳۲۰ بکشانند:
«دولت جدید اسرائیل و آمریکا یکی از اولین مسائلشان ایران است، چون به نظر
میرسد کار سوریه تمام شده است…. اگر ما نتوانیم در انتخابات فضا را باز
کنیم و از مسیر داخلی موضوع را حل کنیم، ناگریز خواهیم بود فشار شدید
اقتصادی و مسائلی را که در تاریخ معاصر فقط با بعد از ۱۳۲۰ قابل مقایسه
است، تحمل کنیم.»
در عوض آن فرد محترم می تواند بیاید و کارها را زودتر راست و ریس کند که نکند اسرائیل عصبانی شود و مجبور شود خودش در مورد ایران دست به کار شود: «…جلوگیری از مشکلات شدید معیشتی مردم و تحریمهای سخت و فلج کننده که در ماههای آینده آغاز میشود، شاید از دست چهرهای جز شما برنیاید که سرمایة منحصر به فرد بینالمللی هستید و در افکار عمومی جهانی و حتی در برابر دولتهای متخاصم وجهه دارید و میتوانید از این فضا استفاده کنید.»
این اسرائیل مگر همان اسرائیلی نیست که دو ماه پیش از چند گردان فلسطینی تقاضای آتش بس جنگی را که خود شروع کرده بود داشت؟ اگر از اسرائیل وحشت دارید، آنها هم از خشم مردم وحشت دارند. آنها از مقاومت وحشت دارند، چه مقاومت مردم غزه باشد و چه مقاومت اقتصادی مردم ایران.
۶٫ چرا فردی با پروندة اخلاقی را که سابقة سیاسیاش چیز دیگری نشان میدهد به جریان مقابلتان نسبت میدهید و به نفع خودتان نتیجه گیری سیاسی میکنید؟
اولاً اگر رسانهها به پروندة اخلاقی فردی پرداختهاند و آن را رسانهای کردهاند، جوابش این نیست که حالا که همه پرداختهاند، ما هم به موضوع وی میپردازیم. اگر آن کار غلطی بوده، این هم غلط است. موضوع فقط اشاعة فحشا نیست. باید همه را از بردن آبروی افراد منع کنیم و خودتان هم در صدر همه مراقب باشید. فرقی هم ندارد به طور رگباری دربارة موضوع وی مقاله بنویسید، نام او را ذکر نکنید و در کامنتها نام وی بیاید، یا این که در یک تک مقاله نام او را ذکر کنید.
البته جای تشکر دارد که اینقدر نگران وجهة دینداران هستید. ولی خون خودتان را کثیف نکنید، این موضوع کم اهمیت (که فعلاً وقت بیشتر رسانهها را گرفته است) جای خود دارد. دینداران در سر موضوعات مهمتری میآیند و همچون نُه دی، از آن چه باید دفاع می کنند. وجههشان هم به این راحتیها خدشهدار نمیشود.
حتما مستحضر هستید که رأی این فرد در سال ۸۴ اصلاً آقای رفسنجانی بوده است و تعریف این فرد از دو هنرمند اهل و حامی فتنه، آقایان شجریان و جعفر پناهی و لطف وی به آنها همین پارسال نُقل رسانهها شد. اگر موضوع انتقام گرفتن از «احمدینژاد» و یا «جناح سیاسی مدیریت صدا و سیما» است، مورد خوبی را انتخاب نکردهاید؛ چون شبهة زیادی در ربط سیاسی وی موجود است و رفتارهای او بیشتر به حامیان فتنه میخورد.
برایم هم مهم نیست بعد از این با بنده از عنوانهایی همچون «خودعمارپندار» یا «وابستة سیاسی جریان قدرت» و لاطائلاتی از این دست استقبال شود که اگر هم بشود ذرهای تعجب نمیکنم و هر زمان فرصتی شد تا مطلب دیگری را مطرح کنم، لحظهای درنگ نخواهم کرد؛ انشاءالله.