حدود يك ماه پيش بود كه رئيس سازمان نظام پزشكي ايران به بانكيمون، دبيركل سازمانملل متحد نامه نوشت و از سكوت- بخوانيد مماشات- سازمان ملل درباره تحريمهاي دارويي و پزشكي ايران از سوي كشورهاي غربي انتقاد كرد.
بعد
از يكماه، محمد المنير صفيالدين مسئول دفتر هماهنگكننده سازمان ملل متحد
مستقر در ايران جواب اين نامه را داد و از سازمان نظام پزشكي خواست به
منظور درك بهتر موقعيت و اثرات تحريمها براي سازمان ملل، اطلاعات، شواهد،
مدارك و آمار موجود در مورد اثرات سوء تحريمهاي يكجانبه بر سلامت، وضعيت
اقتصادي و اجتماعي كشور از جمله اقشار آسيبپذير به خصوص زنان و كودكان را
در اختيار سازمان ملل قرار دهد. درخواست اعلام جزئيات تحريمها بر سلامت
مردم از سوي سازمان ملل، بيشتر به جمع آوري اطلاعات براي كشورهاي غربي شبيه
است تا نيت مقابله با اين كشورها! سؤال اين است كه اگر سلامت مردم و حقوق
بشر براي سازمان ملل مهم بود از همان ابتدا كه كشورهاي غربي تحريمها را
عليه ايران به اجرا درآوردند، بايد مقابله ميكرد نه اينكه بعد از اعمال
تحريم ها، از ايران بخواهد كه اثرات تحريم را اعلام كند.
كانكسها را به زلزلهزدهها برسانيد
در
شرايطي كه چند ماه از زلزله ورزقان ميگذرد، تعدادي از مردم زلزلهزده اهر
و ورزقان هنوز منتظر كانكس هستند. اين در شرايطي است كه بيخانمانهاي
زلزله اخير در خراسان جنوبي (زلزله زهان) نيز چشم انتظار كانكس و سرپناهند.
از طرفي، فصل سرما هم از راه رسيده و همين نياز، زلزلهزدگان به كانكس را
دوچندان كرده است. در چنين شرايطي، اولويت مديران بايد رساندن كانكس به
زلزلهزدگان باشد تا از سوز سرما در امان باشند.
حمل و نقل عمومي يا حمل و زجر عمومي؟!
امروز
آغاز هفته حمل و نقل عمومي است. تصور اينكه حمل و نقل عمومي وجود نداشته
باشد، تصوري وحشتآور است! اگر مترو، اتوبوسهاي شهري و تاكسيها نبودند كه
روزانه ميليونها مسافر را جابهجا كنند و مردم همه با خودروهاي شخصي خود
مجبور به طي مسير براي انجام كارهايشان بودند، زندگي به كام همه تلخ ميشد.
اما اكنون كه سيستمي به نام حمل و نقل عمومي وجود دارد، كارآمد بودن و
مديريت كارشناسانه آن از هرچيز مهمتر است، چراكه اگر حمل و نقل عمومي به
شيوهاي كارشناسانه مديريت نشود، تلخي وجود آن چند برابر تلخي نبودن آن
است! در كلانشهرها به ويژه تهران كه ترافيك و آلودگي همه را كلافه كرده، به
سامان بودن سيستم حمل و نقل عمومي يك ضرورت حياتي است. شهروندان در
كلانشهرها بايد لذت آمد و شد با حمل ونقل عمومي را بچشند و فرهنگ استفاده
از وسايل عمومي آمد و شد در وجودشان نهادينه شود.
در حال حاضر، با
همه تلاشهاي صورت گرفته، سيستم حمل و نقل عمومي در پايتخت به سامان نيست.
براي نمونه، وقتي خطوط ويژه اتوبوسهاي تندرو راهاندازي ميشود، شهرونداني
كه از اين خطوط استفاده ميكنند و خودروي شخصي خود را به خيابانها تحميل
نميكنند، بايد از مزاياي اين خطوط ويژه- مزاياي مانند گير نكردن در ترافيك
سنگين و زودتر به مقصد رسيدن- بهرهمند باشند؛ در حالي كه وقتي ترافيك
سنگين ميشود، مأموران راهنمايي و رانندگي- كه به اذعان خودشان، چارهاي هم
ندارند- خودروهاي سواري را به خطوط ويژه ميفرستند تا ترافيك روانتر شود و
همين باعث ميشود، خطوط ويژه اتوبوسهاي تندرو هم قفل شود و حمل و نقل
عمومي به «حمل و زجر عمومي» تغيير ماهيت پيدا كند!