جام جم آنلاين: زماني كه قاضي بودم پروندهاي را براي رسيدگي به دادگاه كيفري استان تهران آوردند كه مربوط به زني بود كه شوهر صيغهاي خود را كشته بود.
نوع قتل نشان ميداد قاتل كينه شديدي از مقتول داشته و ضرباتي كه بربدن او وارد كرده آنقدر عميق بود كه به گفته پزشكي قانوني يك ضربه آن براي گرفتن جانيك نفر كافي بود. متهم كه زن صيغهاي مقتول بود، مدعي شده نتوانسته رفتارهاي شوهرش را تحمل كند و دست به اين كار زده است، اما اوليايدم گفته بودند متهم براي تصاحب پول همسرش چنين كاري كرده است.
در نهايت جلسه دادگاه تشكيل شد و متهم را آوردند. حرفهاي او ميتوانست در كشف حقيقت بسيار تعيينكننده باشد.
بعد از اين كه نماينده دادستان و اوليايدم درخواستهاي خودشان را مطرح كردند نوبت به متهم رسيد. من به او يادآوري كردم اگر مراقب گفتههايش نباشد به ضرر او تمام خواهدشد.
حال متهم اصلا خوب نبود. مرتب گريه ميكرد. قضات ميتوانند تفاوت گريه واقعي يك متهم را از گريههاي دروغين تشخيص دهند.
اين زن واقعا ميگريست. او پشت تريبون ايستاد و گفتههايش را آغاز كرد. حرفهايش نشان ميداد در زندگي سختي زيادي كشيده است. اين زن زندگي پرازدردش را براي ما توضيح داد و من متوجه شدم او قرباني شرايط مالي خانوادهاش شده است.
او گفت: سالها پيش مردي به روستاي ما آمد تا از پدرم جنس بخرد. او از من خيلي بزرگتر بود، تقريبا همسن پدرم بود. از من خواستگاري كرد و پدرم بدون اين كه به من بگويد چه كسي از من خواستگاري كرده من را به صورت صيغهاي به عقد او درآورد و ما به صورت 99ساله صيغه شديم. به تهران آمدم تا با شوهري كه دوستش نداشتم زندگي كنم، علاقهاي بين ما نبود با اين حال من سعي ميكردم با او مهربان باشم، اما خيلي بداخلاق بود. بعد از چند ماه با افسردگي به خانه پدرم رفتم تا خانوادهام را ببينم.
وقتي به پدرم گفتم از زندگيام راضي نيستم و ميخواهم به خانه برگردم به من گفت بابت ازدواج من چند ميليون تومان پول گرفته است و حق ندارم برگردم، چون شوهرم پدرم را مجبور ميكند پول را پس بدهد. خيلي سخت بود بايد با مردي زندگي ميكردم كه به او فروخته شده بودم. دوباره به تهران برگشتم. روز از نو روزي از نو. از صبح تاشب كار ميكردم، اگر كاري كه شوهرم خواسته بود انجام نميدادم من را كتك ميزد. خيلي مشروب ميخورد. او هر شب اين كار را ميكرد و من را كتك ميزد. از دستش خسته شده بودم. او را دوست نداشتم، اما مجبور بودم تحملش كنم. همسر اولش هم به همين دليل از او جدا شده بود و خانوادهاش اين را ميدانند، اما حالا به من تهمت ميزنند كه پول پدرشان را دزديدهام.
در پرونده اين زن سرقت هم بود و به همين دليل به اتهام سرقت هم از او شكايت كرده بودند. وقتي اين زن در اعترافاتش گفت پول را براي چه ميخواسته و چطور شوهرش را كشته، اولياي دم آنقدر تحت تاثير قرار گرفتند كه در همان جلسه رضايت دادند.
زن جوان گفت: شوهرم شب حادثه دوباره مست كرد و من را به باد كتك گرفت. آنقدر من را زد كه ناتوان شدم. بعد از من خواست هر چه دارم بگذارم و از خانهاش بيرون بروم. او حتي از من ميخواست لباس تنم را دربياورم و خانهاش را ترك كنم. ديگر تحملش را نداشتم. دلم ميخواست همه چيز تمام شود اول خواستم خودم را بكشم شوهرم به من حمله كرد. آنقدر عصبي بودم كه در حال خودم نبودم. چاقو را از او گرفتم و پشتسر هم به او ضربه زدم. وقتي به خودم آمدم خون همه جا را گرفته بود. پولي كه من برداشتم براي اين بود كه بتوانم به سمت خانه پدريام بروم. من قصد سرقت نداشتم. چند روز بعد به مادرم گفتم چه شده است و او خودش من را به پليس معرفي كرد.
گفتههاي اين زن آنقدر دردناك بود كه اوليايدم تصميم گرفتند در همان جلسه رضايت بدهند، چون ميدانستند اين زن چه دردي كشيده است. آنها پدر بداخلاق خودشان را ميشناختند و ميدانستند مقتول چه كارهايي ميكرد. همسر اول او بعد از جلسه دادگاه تائيد كرد كه شوهرش با او همچنين رفتاري داشته است. در نهايت متهم به لحاظ جنبه عمومي جرم محاكمه و به زندان محكوم شد.
منصور ياورزاده - قاضي بازنشسته