کد خبر: ۱۱۱۷۵۰
تاریخ انتشار:

كربلا؛ بهانه وجود بود...

محمدحسين جعفريان
مرجع : روزنامه جوان
 

بهانه‌اش هم شوريدگي كربلاي مردم اين سرزمين است. در اين ايام عاشورايي و ديگر آنكه بدانيد ناسلامتي، يك شاعر هر روز اين ستون را قلمي مي‌كند! و اما بهانه سرودن اين غزل؛ سال‌ها پيش عليرضا قزوه، غزلي زيبا سرود با اين مطلع كه: «ابتداي كربالا مدينه نيست، ابتداي كربلا غدير بود/ ابرهاي خونفشان نينوا،‌ اشك‌هاي حضرت امير بود» و من در تكميل آن اين غزل را نوشتم؛
ابتداي كربلا غدير نيست، كربلا بهانه وجود بود
ابرهاي خونفشان نينوا، اشك‌هاي حضرت و‌دود بود
پيش از مسيح و نوح و دانيال، اين حكايتي ست دور،‌كربلا
آن سپيده دم كه چاه كينه‌ها، بر برادران دهان گشوده بود
گرچه ماتم است و آتش و عطش، اين همه پلي براي گريه نيست
از شعور عاشقي در اين جهان، كربلا هر آنچه هست و بود بود
كربلا شجاعتي پر اشك و آه! در شبي كه ما سكوت ما نگاه
در شبي كه از دريغ و خشم و شرم، صورت ستارگان كبود بود
سيلي هميشه‌اي است كربلا، تازيانه‌اي عميق و دردناك
آنچه را كه آن زمانه‌ي پلشت، در وجود آدمي نبود بود
كربلا پس از هبوط آدمي، از غرور آسمان به اين مغاك
بخت تا خداي خود گريختن، بخت با شكوه يك صعود بود
*
بعد از آن هميشه روح كودكي، در شبانه فرات ديده شد
اين همان كبوتري كه با حسين، تير در گلو به خون غنوده بود
**
بعد از آن در آن ديار بي‌صفت، عقده و حقارت و ركود بود
معني سپيدها سياهي و معني فرازها فرود بود
ابتداي كربلا غدير نيست، ابتدا همان شروع خلقت است
كربلا ستيز با خود و جهان، كربلا هر آنچه هست و بود بود

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین