کیهان:
«اگر مسلمانان اين فرصت- امكان ايجاد تغييرات بنيادي در ساخت قدرت با استفاده از بپاخاستگي ناشي از بيداري اسلامي- را از دست بدهند، خسارت بزرگي كرده اند. دشمن تمام تلاش خود را براي منحرف كردن اين قيام ها بكار گرفته است.»
اگر كمي در محيط پيراموني خود و اين فراز از سخنان رهبرمعظم انقلاب اسلامي كه در سفر اخير خود به استان خراسان شمالي بيان كردند- و البته پيش از اين و در طول دو سال اخير نيز بارها يادآور شده اند -را مورد توجه قرار دهيم، درمي يابيم كه دشمن بيش از ما به عمق تحولات ناشي از بيداري اسلامي توجه دارد و براي متوقف و منحرف كردن آن با همه وجود وارد ميدان شده است. در اين مقوله نكاتي وجود دارد:
1- تحولات مصر، ليبي، تونس، بحرين و يمن - 5 كشور عربي كه رژيم هاي آنان وابسته به غرب بود- بخوبي نشان داد كه در جغرافياي متحد غرب رخنه جدي ايجاد شده و عنقريب است كه دو منطقه استراتژيك از سيطره غرب خارج شود؛ شمال آفريقا و منطقه خليج فارس كه از نظر سوق الجيشي، منابع غني زيرزميني، خميرمايه هاي تمدني، بازار كسب و كار و نيروي انساني بي نظيرترين منطقه در دنيا به حساب مي آيند. اولا در حدفاصل اين دو منطقه شاهد همگوني عميق فرهنگي هستيم، اين وحدت فرهنگي داراي دو وجه مذهبي و قومي است. بيش از 99درصد مردم در حدفاصل غرب مراكش تا شرق عمان مسلمان هستند و در كل اين منطقه اقليت هاي قومي و مذهبي جايگاهي نداشته و عدد قابل ملاحظه اي را بخود اختصاص نمي دهند اين همگوني مي تواند بعنوان مهمترين زيرساخت يك تمدن بالنده مورد بهره برداري قرار گيرد گفتني است اروپائيان كه از اين نعمت محروم بوده اند براي رسيدن به همگوني فرهنگي همواره خالص سازي اروپا و طرد اقليت هاي قومي و مذهبي را دنبال كرده اند. مبارزه با اسلام و مسلمانان و نيز فشار اروپا براي عزيمت يهوديان به فلسطين در حدفاصل 1920 تا 2000م بر اين اساس صورت گرفته و صدالبته اروپا با غلبه دادن مسيحيت و ليبراليزم و تبديل اين دو به عناصر هويت بخش تلاش كرده اند تا بر اختلافات عميق خود با حوزه اسكانديناوي -فنلاند، نروژ و سوئد- و حوزه بالكان- 11كشور جنوب اروپا كه تا پيش از 1924م بخش هاي اروپايي امپراتوري عثماني را تشكيل مي دادند- سرپوش بگذارند و راه را براي پيدايي اروپاي واحد هموار كنند كه البته با بحران شديد مالي، روايي ليبراليزم حداقل در حوزه اقتصادي بشدت زير سوال رفته است. به هر حال جهان در حد فاصل مراكش تا عمان شاهد يكپارچگي واقعي ديني و نزديكي فراوان زباني و قومي بوده است) و از قضا اين يكپارچگي فرهنگي در طول 14 قرن گذشته به دفعات در شكل و شمايل امپراتوري هاي بزرگ كه امپراتوري روم و بيزانس را شكست داده اند، جلوه گر شده است.
نكته ديگر اين است كه حساس ترين نقاط سوق الجيشي دنيا در اين منطقه بزرگ قرار دارد؛ تنگه هاي استراتژيك باب المندب، هرمز، جبل الطارق، بسفر و داردانل كه سه قاره آسيا، آفريقا و اروپا را بهم وصل مي كند مهمترين تنگه هاي اقتصادي و امنيتي دنيا هستند كما اينكه آبراه هاي خليج فارس، درياي سرخ، كانال سوئز، مديترانه و اقيانوس هند مهمترين آبراه هاي دنيا هستند و در سراسر دنيا نمي توان هيچ منطقه اي را با اين منطقه مقايسه كرد و به برتري اين «منطقه اسلامي» اذعان نكرد.
اين منطقه از نظر نيروي انساني در مجموع با نرخ متوسط رشد 5/2 درصد بالاترين ميزان نرخ جمعيت دنيا را در خود جا داده است. امروز بطور ميانگين 60 درصد شهروندان در اين كشورها بين 10 تا 30 سال سن دارند و از آنجا كه در اكثر كشورهاي اين حوزه، ميزان افراد با سواد بطور ميانگين نزديك به 65 درصد جمعيت را پوشش مي دهد، اين درصد از جمعيت جوان يك ظرفيت بزرگ براي اين كشورها به حساب مي آيد.
اين منطقه از نظر منابع زيرزميني- بخصوص نفت و گاز- منحصر به فردترين منطقه به حساب مي آيد. بعضي از گزارش هاي تخصصي بيانگر آن است كه ميزان منابع نفت و گاز كشف و ثبت شده در اين مناطق- و بخصوص در منطقه خليج فارس- حدود يك سوم ارقام واقعي مي باشد. كما اينكه پيش از اين گمان مي شد ميزان نفت قابل استحصال در عراق 159 ميليارد بشكه است و حال آنكه با كاوش هاي اخير رقم آن از 300 ميليارد بشكه فراتر رفته است. همزمان با اين موضوع تحقيقات مراكز تخصصي نشان مي دهد كه نفت درياي شمال و نفت قاره آمريكا طي 10 تا 20 سال آينده به صفر نزديك مي شود. با اين وجود اين منطقه بعد از پايان جنگ جهاني دوم تاكنون از نظر سياسي- استقلال و حكومت برآمده از اراده مردم خود- به سير قهقرايي مبتلا شده و اين همه موهبت آن به تاراج رفته است. خيزش بيداري اسلامي از اين منظر اهميت ويژه اي دارد و غرب براي منحرف كردن آن به سمتي كه تجديد كننده زنجيرهاي اسارت باشد، همه ابزارهاي خود را به ميدان آورده است. مورد سوريه و تلاش براي عطف توجه از مناطق تحت سيطره غرب و غني به منطقه آزاد و فاقد منابع زيرزميني از اين منظر قابل توجه مي باشد.
2- امروزه ملت هاي اين منطقه يك فرصت مهم تاريخي را بدست آورده اند. از يك طرف مردم در اين منطقه، هيچگاه به اندازه امروز واقع بين نبوده و بر اهداف غرب واقف نبوده اند. اين بيداري سرمايه بسيار بزرگي است. از سوي ديگر مردم اين منطقه خالص اسلامي هيچگاه به اندازه امروز روي يك نقطه به عنوان «راه حل»، تمركز نكرده اند آن يك نقطه اسلام است كه تركيب آن بيداري و اين اسلام خواهي، بيداري اسلامي است. قيام هاي مردم در اين كشورها و آراء 85 درصدي مصريان به اسلام گرايان اين موضوع را به خوبي روايت مي كند.
غرب به سختي تلاش مي كند تا آن بيداري را به «درگيري» تبديل كند و از اسلام خواهي تفسيري قشري گرايانه ارائه و آن را عامل اختلاف و فتنه معرفي نمايد بر اين اساس بازسازي القاعده طي دو سال گذشته در دستور كار سرويس هاي اطلاعاتي غرب قرار گرفته و رژيم هاي وابسته و سكولار عربستان و... به خدمت اين طرح درآمده اند و در چارچوب اين طرح فعاليت مي نمايند.
3- هر كسي اندك آشنايي با دين و بخصوص برگزيده ترين آن-اسلام- داشته باشد مي داند كه اساس اسلام بر تنظيم رابطه انسان با خدا، رابطه انسان ها با يكديگر و رابطه اسلام و هستي قرار داده شده و برادري و مواسات، گذشت و مراعات همديگر و ترجيح ديگران بر خود، دوري از خودخواهي، قبيله گرايي از مختصات اديان و بخصوص اسلام مي باشد.
از سوي ديگر محققين، انديشمندان و روانشناسان اجتماعي در تحليل شخصيت و خلق و خوي ساكنان جغرافياي مابين مراكش و عمان و پاكستان به روحيه تساهل در رفتار اجتماعي و مدارا در مواجهه با سختي ها در اين منطقه اشاره كرده و در طول سده هاي گذشته، با انتشار صدها جلد كتاب بر اين منش و روحيه تاكيد نموده اند كه البته بخش اعظم اين مدارا به نقش دين در اين مناطق در طول چند هزار سال بازمي گردد و در نقطه مقابل آن اگر تاريخ اروپا، آمريكا و منطقه اي كه امروزه به آن «شرق دور» مي گويند و نيز منطقه آسياي مركزي و آسياي ميانه را بكاويم درمي يابيم كه در طول چند هزار سال گذشته صدها بار جنگ هاي بزرگ ويرانگر اتفاق افتاده و روانشناسان اجتماعي، مردم اين مناطق را ذاتا تندخو خوانده اند و البته بخش اعظم آن هم محصول فقدان عنصر دين است.
اما با اين وجود طي 100 سال اخير شاهد يك روند معكوس هستيم، غرب وحشي امروزه تا حد بسيار زيادي آرام است و شرق متدين صحنه جدال هاي خونين و بي پايان است! به گونه اي كه امروز تنها در معدود نقاطي از اين منطقه بزرگ -نظير ايران- درگيري وجود ندارد. اين درگيري ها از همان مراكش شروع مي شود و تا پاكستان استمرار پيدا مي كند. اين درگيري ها گاهي به شكل جنگ هاي بزرگ و حتي ائتلاف هاي جنگي -نظير ائتلاف در جنگ 8 ساله عليه ايران، ائتلاف در جنگ عليه افغانستان و ائتلاف در جنگ عليه عراق- بروز يافته و گاهي هم درگيري ميان دو كشور اين منطقه و در اكثر موارد به صورت درگيري درون سرزميني در قالب اقدامات تروريستي- شبيه آنچه در اكثر كشورهاي اين منطقه به وقوع مي پيوندد- جلوه گر مي شوند به گونه اي كه مي توان گفت در اين منطقه بزرگ صبحي به شام نمي رسد مگر اين كه صدها انسان مسلمان بي دفاع به خاك و خون غلتيده اند.
درگيري در جهان اسلام به دو بخش كلي قابل تقسيم است، درگيري هايي كه مستقيما توسط ارتش ها و سازمان هاي اطلاعاتي غرب بر اين منطقه تحميل مي شود- طي 10 سال گذشته حداقل پنج نوع از اين درگيري ها را در ليبي، غزه، لبنان، عراق و افغانستان شاهد بوده ايم- و درگيري هايي كه غيرمستقيم توسط غرب و مستقيما توسط كشورها و سازمان هاي وابسته به غرب در جهان اسلام به اجرا گذاشته مي شود كه در حال حاضر و تحت تاثير شكست غرب در مداخلات مستقيم، همه درگيري هاي جاري از نوع دوم مي باشد.
غرب در اين ميان تلاش دارد تا اين درگيري ها را مذهبي و دروني نشان دهد و البته منظور غرب از درگيري مذهبي درگيري شيعه و سني است ولي واقعيت اين است كه در هيچ كجاي منطقه پهناور جهان اسلام شيعيان با خود و يا با برادران سني خود درگير نيستند و اساساً استراتژي بزرگترين كشور شيعي- ايران- بر منع درگيري مسلمان با مسلمان و بخصوص شيعه با سني استوار است و از اين رو مي بينيم كه شيعيان حتي در آنجايي- نظير بحرين و يمن- كه شديدا تحت فشار قرار دارند، جدال را به سطح امنيتي و نظامي نمي كشانند. درگيري ها و عوامل آن در همه موارد به دو دسته قابل تقسيم هستند؛ درگيري عليه شيعيان و درگيري عليه سنيان با استفاده از عناصر غيرشيعي به عبارت ساده تر از يك طرف شيعيان در درگيري ها، عضو مقتول يا مجروح هستند و از طرف ديگر عامل درگيري در آنجايي كه عليه بخشي از اهل سنت جريان مي يابد، گروه ديگري از سنيان هستند البته توسط وهابيون كه آلت دست سازمان هاي اطلاعاتي غرب قرار گرفته اند. اما در عين حال اين نكته را بايد مد نظر داشت كه گروه هاي قاتل و تروريست ارتباط واقعي با اهل سنت ندارند كما اينكه مذاهب اربعه اهل سنت، ريختن خون انسان بي گناه- چه رسد به انسان بي گناه مسلمان- را حرام و عامل آن را مستوجب آتش مي دانند. در واقع در اين ماجرا طرف اصلي و عامل درگيري هاي جهان اسلام، يك طايفه اي هستند كه هيچ شباهتي با سنيان و مذاهب اربعه برادران اهل سنت ندارند. وهابيون كه با كمك انگليس و براساس يك نقشه خارجي بر مقدس ترين مكان ها و شهرها- مكه و مدينه- مسلط شده اند، خود اعتقاد واقعي به دين ندارند كه اگر داشتند در جلوي دوربين هاي تلويزيوني شراب نمي خوردند. اين جريان وهابي در چارچوب يك نقشه جامع كه انهدام اسلام و فرسايش مسلمين از اهداف آن است به فساد و افساد در بلاد اسلامي مشغول مي باشند. در اين خصوص گفتني هاي ديگري هست كه به بعد موكول مي كنيم.
سعدالله زارعيهست كه به بعد موكول مي كنيم.
سعدالله زارعي