سیدعابدین نورالدینی
وطن امروز:
وقتی یک کنش سیاسی مبتنی بر پردازش عقلی نباشد؛ دیگرنمایی را حاصل و
متاسفانه دریافتی غیرواقعی از واقعیت موجود عرضه میکند که انحراف ذهنی
نخستین پیامد آن است. متاسفانه این بار برخی دوستان اصولگرایمان طی نکرده
گز کردند و درباره طراحی اصلاحطلبان برای انتخابات ریاست جمهوری یازدهم به
گمانهزنی پرداختهاند! و جالب اینکه در مقابل، بازماندگان جریان دوم
خرداد نیز طاق ابرو مینمایند و از کارت دعوتهای اصولگرایان برای یکدیگر
تعریف میکنند! جدای از این قسم دوستان، زمزمههایی هم شنیده میشود از
برخی افراد که «گذشت آنچه گذشت»!
در این مجال مختصر نمیتوان به این موضوع گستره لازم داد اما میشود
چند نکته را یادآوری یا تذکر داد. برخی دوستان اصولگرا در برنامهریزی
انتخاباتی خود جایی برای اصلاحطلبان باز کردهاند. منتها تمام کوشش آنان
در این حوزه، مانور صرفا سیاسی برای بهرهبرداریهای میدانی برای تاثیر بر
رفتار رقبای درون جریانی است. فضای رقابتی آینده را میتوان از دل تحولات
اصولگرایان طی 8 سال اخیر گمانهزنی کرد. در این مدل اساسا جایی برای
اصلاحطلبان وجود ندارد. برخی از چهرههای دوم خرداد نیز بر این واقعیت
واقفند. با این حال این دوستان از تاثیرات جانبی این طراحی غافل شدهاند و
در بیان مواضع انتخاباتی خود، سرحدات پیدا و پنهان اصلاحطلبی و فتنه را
نادیده میگیرند. دستهای دیگر نیز به دنبال استفاده از اصلاحطلبان برای
ریزش آرای رقیب اصولگرای خود هستند. به عبارت دیگر اصلاحطلبان را ابزاری
برای تقویت مانور سیاسی خود در مقابل رقیب میپندارند. نمونهاش در
انتخابات مجلس نمودار شد. این راهبرد آنچنان اثرگذار بود که برخی
اصلاحطلبان و نیز حامیان فتنه حتی برای یکی از این اصولگرایان فراخوان
دادند و او را به مجلس فرستاند! این قسم اصولگرایان نیز باید در این تعریف
خود، به اصول اختلاف پایبند باشند و تاثیر متقابلی را متصور نباشند.
به هر حال اینکه یک جریان سیاسی به شیوههای مختلف مورد استفاده قرار
گیرد باید دارای یک مبنا و نقشه راه منطقی باشد تا خدایناکرده با موازین
عقیدتی دچار تزاحم نشود. تندروی در این کنشها گاه چنان شتاب میگیرد که
ناگهان رسانهای از محوریت محمد خاتمی برای انتخابات میگوید! و از طرف
مقابل نیز کسی این خبر را جدی انگاشته و از «بیارادگی» خاتمی میگوید و
پیشنهاد فردی دیگر میدهد! این سبک سریها همانگونه که گفته شد تحلیل
غیرواقعی حاصل و جامعه را در فهم واقعیات دچار مشکل میکند و چه بسا همین
فضای غیرواقعی به واسطه مناسبات سیاسی به رسمیت شناخته شود!
بنابراین بیقاعدگی در کردار و گفتار سیاسی به هیچ وجه پذیرفته نیست و
خدایناکرده تکرار آن موجب همان تزاحمهای عقیدتی میشود. البته دوستان
میدانند سال 88 و فتنه 88 تا سالها معیار تفسیر کنشهای سیاسی بعد از آن
خواهد بود.
اما اصلاحطلبان؛
فتنه 88 نه اختلافنظر بود و نه حاصل یک سوءتفاهم. یک فتنه به تمام
معنا بود. فتنهای که باعث «سقوط» برخی چهرهها شد. منویات واقعی دوم خرداد
خواسته یا ناخواسته در فتنه 88 رونمایی شد.
تقلای برخی افراد برای اعلام برائت از فتنه نیز بیفایده است. تا
زمانیکه جمهوریت در نظام اسلامی مورد تکریم و پذیرش است؛ جریان دوم خرداد
مورد شماتت قرار میگیرد و به عنوان یک عنصر نامطلوب برای مردمسالاری تلقی
میشود. هر نظام برخوردار از عقلانیت سیاسی از پذیرش جریانی به مختصات دوم
خرداد پرهیز میکند. جریانی بیقاعده که ابتداییترین اصول کنش سیاسی را
مراعات نمیکند.جریانی که اساسا با گزاره «صندوق رای» دچار چالش است چگونه میتواند مورد
پذیرش قرار گیرد. کمتر انتخاباتی از هجوم ادعاهای این جماعت در امان بوده
است حتی انتخاباتی که خود مجری آن بودهاند! نماد منطق مردمسالار آنان نیز
خرداد 88 رونمایی شد! اینچنین جریانی به مثابه سم مهلک برای هر نظامی است
که مبتنی بر آرای عمومی است. تنها در 2 حالت میتوان شاهد پذیرش حضور
اصلاحطلبان در درون حاکمیت بود. نخست آنکه بازوی جمهوریت نظام مورد
بیاعتنایی قرار بگیرد و نوعی حکومت بدون توجه به آرای عمومی استقرار یابد.
حالت دوم نیز اعتراف این جریان به اشتباه است! این جریان علیه جمهوری
اسلامی مدعی است! ادعایی که «جرم بزرگ» است. جرم بزرگ مستوجب مجازات بزرگ
است. مگر آنکه توبه کنند و شامل تخفیف گردند. این توبه شامل اقدامات نمادین
مانند رای در دماوند یا نامههای عذرخواهی مخفیانه نیست. عذرخواهی باید در
پیشگاه ملت صورت گیرد. اصلاحطلبان باید «دروغ» را اعتراف کنند.