کد خبر: ۸۶۳۳۳۰
تاریخ انتشار:
تعمیرکاری که قرآن را به نظم درآورد؛

ترک تحصیل از ترس ضد انقلاب

حیدر امجدی با وجود اینکه هفت کلاس بیشتر سواد ندارد، قرآن در به شعر درآورده با زبانی ساده و بی‌آلایش و مفاهیم قرآنی را به گونه‌ای بیان کرده است.
ترک تحصیل از ترس ضد انقلاب

گروه اجتماعی: در روستای عیسی‌آباد بخش کلاترزان سنندج دیده به جهان گشود، با وجود اینکه تنها 7 کلاس درس خوانده و حتی نتوانست دوره راهنمایی را به پایان برساند امروز خالق 15 کتاب است که 13 کتاب آن به چاپ رسیده و دو کتاب دیگر هم در دست چاپ دارد.

به گزارش بولتن نیوز به نقل از فارس، روایت حیدر امجدی به اعداد و ارقام ختم نمی‌شود، به قرآن، به پیامبر اکرم (ص) و به زبان شیرین کردی، نقطه جذاب زندگی این شاعر کردزبان به طلب مورد اجابتش در سال 92 در سفر به سرزمین وحی باز می‌گردد.

۱۳۹۲، سالی بود که زندگی حیدر امجدی دگرگون شد. او در سفری معنوی به مکه، زمانی که قرار بود کاروانشان از مسجدالنبی راهی مکه شوند، دستانش را به آسمان بالا می‌برد و عاجزانه در حالی که اشک برپهنه صورتش سرازیر می‌شود از خداوند و رسولش طلب می‌کند تا او را در راهی قرار دهند که همیشه به یاد خدا و پیامبر باشد.

این دعا، نقطه عطفی در زندگی او بود و مسیرش را به سمت سرودن اشعاری که از دل قرآن و احادیث برمی‌خواست، روشن کرد و از آن پس، قلم حیدر به رقص درآمد و اشعاری خلق کرد که به سادگی و شیوایی مفاهیم زبان قرآنی را به مخاطبانش منتقل می‌کند.

قلم او مانند چشمه‌ای جوشان، به سرودن اشعاری ناب پرداخت که به راستی خواندن و گوش دادن آن دل هر شنونده‌ای را می‌رباید.

حیدر امجدی، با زبانی ساده و بی‌آلایش، مفاهیم قرآنی را به گونه‌ای بیان می‌کند که حتی کودکان نیز می‌توانند آن را درک کنند اشعاری که از عشق به خدا و پیامبر سرشار است.

کاک حیدر در حالی که چندین عنوان از کتاب‌ها و به قول خودش، گلزار ژیان که گل سرسبد کتاب‌هایش را به همراه آورده بود مهمان ما شد مهمانی که سرشار از نغمه‌های ناب قرآنی بود هرچه می‌پرسیدم را با آیات قرآن شروع می‌کرد و به اشعار بزرگان گره می‌زد.

صدای دلنشین اشعارش، روحم را نوازش می‌داد. گویی کلمات از اعماق وجودش برمی‌خواست و به قلبم نفوذ می‌کرد.

او می‌خواند و من فقط گوش می‌دادم شاید اولین بار بود که قرآن را تا این حد به خوبی فهم می‌کردم، سوره مسد را به گونه‌ای زیبا به زبان شعر درآورده بود که باورم نمی‌شد سطح سواد این شاعر نغض‌پرداز تنها اول راهنمایی باشد.

به کتاب شعرش چشم دوختم. هر بیت، دریچه‌ای بود به دنیای زیبایی و معنویت، ورق به ورق و سطر به سطر آن از احادیث گرفته تا کتب قدیمی مولودنامه را به زبان شعر کردی درآورده بود تا به گل سرسبد کتاب‌هایش یعنی گلزار ژیان رسید، کتابی 2 جلدی که کل آیات قرآن را به زبان شعر آن هم به شیواترین شیوه به رشته تحریر درآورده بود.

ماموستا حیدر امجدی نامی که به راستی با اشعاری آمیخته با عرفان و عشق به قرآن عجین شده است، مردی که با وجود علاقه‌های وافر به تحصیل، به دلیل مشکلات مالی و جنگ، قید ادامه تحصیل را زد، اما این مشکلات مانع از پرواز روح او نشد.

درس‌خواندن در کنار شبانی

می‌گوید، در خانواده‌ای که به لحاظ تمکن مالی وضعیت خوبی نداشتند در دهه 40 بدنیا آمدم البته سن شناسنامه‌ام با چند سال کمتر سال 50 است در روستای عیسی‌آباد به دنیا آمدم، 6 ساله بودم که راهی مدرسه شدم بهترین شاگرد کلاس بودم خانواده‌ام شرایط اقتصادی خوبی نداشتند همین مسئله موجب شد به جای حضور در کلاس درس و تحصیل، به خواسته پدر و مادرم مشغول شبانی شوم.

کتاب‌هایم را با خود به صحرا می‌بردم و در حالی که مراقب گله بودم اشعار و درس‌های کتاب را سطر به سطر حفظ می‌کردم و تا پایه چهارم ابتدایی با وجود مخالفت‌های زیاد خانواده، پشت سر بگذارم.

در کمتر از یک ماه 30 جز قرآن را ختم کردم و این علاقه به خواندن روز به روز بیشتر و بیشتر می‌شد، در آن زمان معلم‌ها از این همه استعداد در من وجود من تعجب می‌کردند اما پدر و مادرم معتقد بودند من باید از درس و تحصیل فاصله بگیرم و کمک حال آنها در تامین معیشت باشم.

با وجود اینکه عمویم از علما و روحانیون صاحب‌نام بود و از پدرم می‌خواست مسیر رشد علمی من را متوقف نکند و حتی برخی از معلم‌ها می‌خواستند که اجازه دهد درس بخوانم، حتی به پدرم پیشنهاد دادن اجازه بده برود و درس بخواند همه هزینه‌ها را می‌دهیم  اما پدرم در آن زمان به خاطر شرایط سخت اقتصادی خانواده گوشش به این حرف‌ها بدهکار نبود و می‌گفت شرایطش را نداریم.

امتحانات نهایی پنجم ابتدایی ما هم‌زمان با پیروزی انقلاب بود و با وجود تمام سختی‌ها، در نیمه راه معلم مدرسه را رها کرد به همین دلیل هر 9 دانش‌آموز کلاس عملا از دادن امتحانات پایانی محروم شدیم.

ورود گروهک‌های ضدانقلاب و درگیری‌های آنها در اوایل انقلاب موجب شد ادامه تحصیل برای امثال ما روستائیان که در محل سکونت‌ امکانات تحصیلی وجود نداشت به بن‌بست بخورد.

ترک‌تحصیل از ترس ضدانقلاب

با حسرت می‌دیدم مدرسه‌ای که تمام آرزوهایمان را پشت نیمکت‌های آن ورق می‌زدیم به دست ضدانقلاب افتاده و حسرت ادامه تحصیل به خاطر آنها برای همیشه بر دل ما باقی ماند تا اینکه با پاکسازی منطقه بالاخره زمینه ادامه تحصیل برای ما دوبارع فراهم شد و در روستای صلوات‌آباد سنندج مشغول به ادامه تحصیل شدیم. 

مطالعه کتاب‌هاب درسی و غیردرسی در آن چند سال دور از مدرسه و شرایط ناامن منطقه موجب شده بود از هم کلاسی‌هایم یک سر و گردن بالاتر باشم، این بود که در اکثر قریب به اتفاق اوقات معلم کلاس درس را به من واگذار می‌کرد و من به راحتی می‌توانستم کتب درسی را برای هم‌کلاسی‌هایم بخوانم و توضیح دهم.

وارد مقطع راهنمایی شدم و تا دوم این مقطع در مدرسه شبانه‌روزی شهید کاظمی بودم و بسیاری از کارهای مدرسه حتی برگزاری نماز جماعت را انجام می‌دادم تازه کلاس‌ها شروع شده بود، رژیم بعث جنگ را به داخل شهرها کشانده بود.

صدای آژیر خطر به خاطر بمباران شهرها توسط رژیم بعث شروع شده بود صدای آژیر که بلند شد،از سمت مدرسه به طرف پناهگاه دویدم یک باره صدای مهیب بلند شد و محکم به زمین افتادم در آن لحظات سخت نمی‌دانستم شب است یا روز چشمم را که گشودم سرم روی پای پیرمردی بود که داشت به صورتم می‌کوبید و فریاد می‌زد بلند شو! آن شب را در سنندج به صبح رساندم و راهی روستایمان شدم به خانه که رسیدم مادرم خیلی ترسیده بود قرآن را آورد و قسمم داد که از این کار دست بکش و درس نخوان!

با انتقال مدرسه به روستای آویهنگ و بالا گرفتن حرکات ضدانقلاب خانواده‌ام اجازه ندادند به مدرسه بروم و در نهایت کتاب تحصیلی من در همان مقطع اول راهنمایی برای همیشه بسته شد.

سفر به تهران و تسلط بر فن تعمیر

دیگر امیدی به ادامه تحصیل نداشتم لذا برای پیدا کردن کسب‌وکار و درآمد راهی تهران شدم با وجود اینکه سن و سالی نداشتم اما سال‌هایی در دیار غربت مشغول به کار بودم، در تعمیرگاه‌های مهندسان ارمنی مشغول به کار شدم و توانستم تعمیر انواع لوازم خانگی برقی را یاد بگیریم و الان در زمینه خرید وسایل دست دوم و تعمیر آن در مغازه‌ اجاره‌ای در بافت قدیمی شهر مشغول به کار هستم و از همین محل امرار معاش می‌کنم. 

کتاب خاطراتش را به سال‌ها قبل ورق می‌زند و می‌گوید؛ برگشت به کردستان فرصت دوباره‌ای برای مطالعه به من داد از کتب دینی و کتاب‌هایی که به زبان کردی نوشته بود غافل نشدم و همه را یکی پس از دیگر از دوستان دور و نزدیک تهیه و مطالعه می‌کردم تا اینکه شروع به نوشتن شعر کردم.

نخستین اثرم به نام کتاب وتار گلچین، مولودنامه پیامبر است آن زمان در خدمت یک استاد کسب فیض می‌کردم کتاب را که دید گفت واقعا بسیار ارزشمند است باید گام‌های بلندتری برداری و به سمت احادیث بروید..

با کمک استاد نحوی کتاب چهل‌چراغ اسلام را به شعر زبان کردی برگرداندم و بنا به پیشنها استاد، منظومه شعری آیات قرآن را از جزء سی‌ام قران شروع کردم.

ساعت 3 شب تا اذان صبح مشغول کار بودم در ظرف 3 سال کار را به صورت کامل انجام دادم فرآیند دریافت مجوز آن 6 ماه طول کشید و در نهایت بعد از دریافت مجوز در دو جلد به چاپ رسید و تا این لحظه 10 دوره البته در تعداد کم با هزینه‌ای بالغ بر 120 میلیون تومان چاپ کرده‌ام در حالیکه تمکن مالی چندانی ندارم.

لزوم حمایت از ماموستا امجدی

به هر کجا مراجعه می‌کنم به در بسته می‌خورم، فرماندار سنندج من را به اداره‌کل ارشاد معرفی‌ کرد، اما در نهایت آنها اعلام کردند که بودجه‌ای برای حمایت نداریم کاش زودتر می‌آمدید!

تنها نماینده ولی فقیه در کردستان 3 میلیون تومان کمک کرد، فکر می‌کنم این انتظار زیادی نیست کسانی که در مسیر دین و قرآن حرکت می‌کنند حمایت شوند، واقعا حیف است این اثر در همین مقطع بماند.

می‌پرسم چه شد نام گلزاری ژیان را برای این اثر انتخاب کردید، می‌گوید: چندین اسم را انتخاب کرده بودم که یکی از آنها گلزار ژیان بود چون معتقدم قرآن واقعا سرشار از زیبایی و درس زندگی است بالاخره این نام را با مشورت چندین نفر از اساتید و بزرگان دین انتخاب کردم.

این کتاب‌ها با زبان کردی فهم را برای ما بیشتر می‌کند چون قرآن به زبان عربی نوشته شده است و خیلی از ما با خواندن آن شاید فهم و درکی که باید را نخواهیم داشت سعی کردم در این کتاب با ساده‌ترین و شیواترین روش آیات قرآن را در یک‌هزار و 700 صفحه به شعر کردی درآورم.

کتاب «آسوی مندالان» از آثاری بوده که استقبال بسیار خوبی از آن شده و تا حال 7 بار به چاپ رسیده است کتاب خاص بچه‌هاست و به زبان شعر احدایث را بیان می‌کند. «وتار به‌ختوری لاوان» دیگر کتاب بنده است که تا کنون چند دوره به چاپ رسیده است.

 به عنوان کسی که موفق به چاپ 13 عنوان کتاب شده‌ و مجوز محقق و پژوهشگر فعال قرآنی دارم حاضر هستم در زمینه آموزش علاقه‌مندان هرآنچه در توان دارم را به کار گیرم البته این کار نیاز به حمایت دارد و با دست خالی نمی‌شود کار کرد.

در حال حاضر هم مشغول نوشتن کتابی با عنوان «لابه‌ری غم» هستم این کتاب برگرفته از کتب بسیار قدیمی نویسنده اصفهانی است که به راستی خواندن آن غم و اندوه را از قلب انسان می‌زداید کتاب حاوی متل‌ها و داستان‌های مختلف آموزنده است که قصد دارم به زبان کردی برگردانم.

کاک حیدر در آخر هم ما را مهمان چند بیتی از کتاب گلزار ژیان کرد، صدای دلنشین اشعارش، روحم را نوازش می‌داد. گویی کلمات از اعماق وجودش برمی‌خواست و به قلبم نفوذ می‌کرد. به کتاب شعرش چشم دوختم. هر بیت، دریچه‌ای بود به دنیای زیبایی و معنویت.

ماموستا امجدی برای ادامه مسیری که سال ۹۲ در مسجدالنبی از رسول مهربانی طلب کرد توان حرکت در آن مسیر را به او بدهد نیاز به حمایت دارد، کردستان به عنوان استانی فرهنگی و سنندج به عنوان شهر پایتخت کتاب ایران و مسجدومناره بستر رویش و پرورش علما، ادبا، مفاخر و شاعران زیادی بوده و همین ستاره‌ها عامل رسیدن این استان به چنین جایگاهی بوده‌اند.

انتهای پیام/#

برچسب ها: سنندج ، قرآن ، ضد انقلاب

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین