خیانت دیگری از «مهندس سید محمدغرضی» که در سال ۱۳۵۹ استان دار خوزستان بود

گروه سیاسی: به شهادت ناخدا صمدی فرمانده تکاوران دریایی ارتش که جزء مدافعان اصلی خرمشهر بود ، در این مورد حکایت زیر را نقل نمود:

به گزارش بولتن نیوز به نقل از پایگاه خبری جانبازان جنگ تحمیلی، ۴۵ روز قبل از شروع جنگ ؛در وسط میدان صبحگاه لشگر ۹۲ زرهی، «۱۹ نفر» از افسران ارشد ارتش را بدون تحقیقات وبازپرسی در وسط میدان صبحگاه (جلوی چشم همگان)، وسیله افراد نقابدارتیر باران کرد، 

حالا حکایت دیگری از این سید محمد غرضی جنایتکار را از« زبان قهرمان جنگ» سرهنگ خلبان بهمن فرقانی  بخوانید:

حدود سه ماه قبل از شروع جنگ در کمیسیون امنیت استان خوزستان به عنوان فرمانده پایگاه چهارم شکاری دزفول شرکت داشتم، *

فرمانده تیپ زرهی دزفول سرهنگ ابراهیم باوندپوراظهار داشت: پاسگاه مهران را که در اختیار بسیجی هاست به ما پس بدهید تا به بیسیم و تانك مجهز کنیم که اگر عراق حمله کند پاسگاه مهران گذرگاه مناسبی برای حمله وپیشروی او است والان بسیجی ها فقط تفنگ ژ-سه دارند.وعراق حتما میاید

سید محمدغرضی استاندار خوزستان گفت ؛ هروقت مناسب دانستیم پاسگاه را در اختیار شما می گذاریم.

سرهنگ باوندپورفرمانده تیپ گفت اگر تا چهل و هشت ساعت دیگر پاسگاه را بمن ندهید خودم با تانك میروم وپاسگاه را پس می گیرم. 

بلافاصله بدستور سید محمد غرضی دو پاسدار مسلح وارد شدند وجناب سرهنگ بلوند پور را جلوی چشم ما دستبند زدند و بردند.

وقتی نوبت من شد، يك كيف پر از عکس های هوایی که «آراف، پنج و آراف چهار» گرفته بودند،
نشان دادم و گفتم؛ تمام این عکس ها نشان می دهند که عراق قصد تهاجم به ایران را دارد.

ساختن جاده آسفالته و سنگرهای بتون آرمه در مرز برای دفاع نیست، فقط برای تهاجم است.

محمدجهان آرا که در آن زمان رئیس سپاه خرمشهر بود، گفت؛

بگذارید حمله کنند؟ مگر از روی جنازه ما رد بشوند.

من بیاد جمله معروف ژنرال پاتون افتادم و گفتم:

آقای جهان آرا، ما باید از روی جنازه آنها رد بشویم، اگر آنها از روی جنازه ما رد بشوند چه فایده ای برای مملکت ما خواهد داشت؟

جالب اینکه تمام مطالب این جلسه روز بعد در روزنامه خرمشهر چاپ شده بود.

حدود چهار یا پنج ماه از جنگ گذشته بود،  يك روز بنی صدر به اتفاق جاویدنام شهید سرتیپ جواد فکوری و سیدمحمد غرضی، به پست فرماندهی پایگاه وحدتی دزفول آمدند، من در حضور آنها به آقای غرضی گفتم:

*آیا به یاد دارید که فرمانده تیپ زرهی دزفول در جلسه امنیتی استان گفت که، اگر عراقی ها حمله کنند از محور مهران شروع می کنند؟ *

دیدید که آن بنده خدا راست می گفت؟ 

از همان محور آمدند و در يك روز شصت کیلومتر پیش آمدند و پایگاه ما را محاصره کردند و هیچ چیز جز خلبانان ما جلودار شان نبود؟

شادروان فکوری با عصبانیت مشت گره کرده اش را زیر چانه سید محمدغرضی گذاشت و در حالیکه دندان هایش را بهم مي فشرد،

گفت؛ امثال شما«این مملکت را به عراقی ها واگذار کردید» و سیدمحمدغرضی هیچ عکس العملی نشان نداد.

بنی صدر پرسید: الان آن جناب سرهنگ کجاست؟

پس از تحقیقات، ایشان را در زندان سپاه پاسدارن دزفول پیدا کردند که دراثر بدرفتاری وشکنجه هایی که نسبت به ایشان شده بود با کمك عصا» راه می‌رفت!

بنی صدر از ایشان دلجویی کرد. وحکم فرماندهی لشگر81زرهی رابرای ایشان صادرنمود ادم باید خیلی بی همه چیز باشه تا از جنایتکاران ضدایزانی طرفداری کند.

حالا فرزندان این سیدمحمد غرضی لاکچری شده در اصفهان هتل می‌سازند  و دوستان ما در زیر خاک .

آنگاه بااین همه جنایت ودزدی ازملت ایران مدعیند که کارما برای رضای خداوند تبارک وتعالی انجام گرفته و البته خوب میدانیم که 44سالست انقدر بچشم کافر بملت ایران نگریستند واذیت کردندوهرچه خواستند بنام غنیمت اسلام بردندوخوردندو کنایه زدند که مردم رادین گریز وراستی راستی کافر کردند اینهایی که آمده بودند دین راترویج کنند متاسفانه دین راازمردم گرفتند.

تاریخ دراینده چه خواهدنوشت.