گروه بین الملل: «بازگشایی سفارت ایران در ریاض» خبری بود که چند ماه در صدر اخبار منطقه و حتی بینالمللی قرار داشت و حالا چند روزی است که این بازگشایی اتفاق افتاده است.
به گزارش بولتن نیوز به نقل از تسنیم، هفت سال قبل و در اوج جنگ ائتلاف سعودی علیه یمن بود که با تحریک آمریکا و دخالت صهیونیستها، عربستان سعودی اقدام به قطع رابطه دیپلماتیک با تهران کرد؛ اقدامی که در همان زمان و از سوی کارشناسان سعودی هم مورد انتقاد قرار گرفت.
حالا هفت سال از آن ایام گذشته و دولت ریاض با واسطهگری چین، روابطش با ایران را احیا کرد؛ روابطی که هر چقدر گرمتر باشد، ثبات بیشتری برای منطقه غرب آسیا به ارمغان میآورد و این دقیقا همان نکتهای است که سیاستمداران در واشنگتن نگران آن بوده و هستند.
حدود نیم قرن است که مدیریت تحولات در غرب آسیا از سوی آمریکا صورت میگیرد و حالا همزمان با افول هژمونی آمریکا، قدرتهای منطقهای مانند ایران و عربستان در حال بازسازی روابط دوجانبه برای نقشآفرینی و رقابت سازنده در این منطقه هستند. همین مساله هم که باعث شده تا مقامات آمریکایی در مصاحبههای متعدد و رسانههای آمریکایی در مقالات مختلف، نسبت به برقراری مجدد روابط دیپلماتیک تهران - ریاض و بازگشایی سفارت ایران در عربستان، ابراز نگرانی کنند.
حالا و با آغاز به فعالیت سفارت ایران در عربستان همزمان با مراسم باشکوه حج و اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری در ترکیه، یک مساله بیشتر از همیشه از سوی تحلیلگران مورد تاکید قرار گرفته: سرنوشت غرب آسیا باید توسط کشورهای منطقه تعیین شود؛ نه قدرتهای خارجی.
جولای سال گذشته، جو بایدن، رئیسجمهور آمریکا در نشست شورای همکاری خلیج فارس در عربستان سعودی شرکت کرد و متعهد شد که آمریکا غرب آسیا را ترک نمی کند و جای خالی برای چین، روسیه یا ایران باقی نخواهد گذاشت. اما این دقیقاً همان چیزی است که اتفاق افتاده است.
با وجود مخالفتهای آمریکا، در سال گذشته متحدان منطقهای آن حالا با یکدیگر متحد شده اند: آنها روابط خود را با پکن و تهران بهبود بخشیدند و روابط قوی با مسکو حفظ کردند.
اگرچه دولت بایدن به طور علنی اهمیت توافق اخیر عربستان و ایران با میانجیگری چین برای برقراری مجدد روابط دیپلماتیک را کم اهمیت جلوه داده، به نظر می رسد از نفوذ فزاینده چین در منطقه نفت خیز خلیج فارس و غرب آسیا به شدت نگران باشد.
طی دو دهه گذشته، ایالات متحده تولید نفت و گاز را افزایش داده و عملا مستقل از انرژی شده است. ممکن است آمریکا دیگر نیازی به نفت خلیج فارس نداشته باشد، اما اصرار دارد که در منطقه مسئول باشد تا بتواند در صورت بروز درگیری، منابع انرژی حیاتی چین را قطع و آنها را برای متحدانش تضمین کند.
همانطور که بلینکن ماه گذشته هشدار داد: چین مهم ترین چالش ژئوپلیتیکی است که آمریکا امروز با آن روبرو است: کشوری به طور فزاینده ای توانایی به چالش کشیدن دیدگاه آمریکا برای نظم بین المللی آزاد، باز، امن و مرفه را دارد.
نفوذ روسیه در خاورمیانه و فراتر از آن آمریکا را هم عصبی کرده است.
دولت بایدن که از ابهام و حتی همدستی با روسیه خسته شده، فشار بر برخی از کشورهای خاورمیانه را افزایش داده و به وضوح نشان می دهد که صبرش رو به اتمام است. به کشورهای منطقه در مورد کمک به روسیه برای دور زدن تحریم ها هشدار داده و از آنها خواسته تا یک طرف را انتخاب کنند - در غیر این صورت با خشم ایالات متحده و کشورهای G7 مواجه خواهند شد.
اما این هشدارها فایده ای نداشت. عربستان سعودی تاکنون درخواست ایالات متحده برای افزایش قابل توجه تولید نفت برای کاهش قیمت بازار خود و خنثی کردن تأثیر تحریم های غرب بر روسیه را رد کرده است. این کشور روابط خوبش با مسکو حفظ کرده و از اوکراین حمایت کرده است.
سال گذشته و در پاسخ به تهدیدات بایدن مبنی بر مجازات ریاض به دلیل وقاحت احتمالیاش، این پادشاهی میزبان رئیسجمهور چین، شی جین پینگ برای گفتگوهای دوجانبه و نشستهای چین-شورای همکاری خلیج فارس و چین-عربی بود. درست زمانی که غرب در حال تشدید تحریمها علیه تهران بود، سعودی ها روابط خود را با ایران تحت نظارت چین عادی کردند.
اما این نگرش جدید نسبت به روابط با آمریکا تنها در ریاض مشهود نیست. این یک پدیده منطقه ای است. امارات متحده عربی، یکی دیگر از متحدان ایالات متحده، نیز روابط نزدیک تر با چین ایجاد کرده، روابط راهبردی خود را با فرانسه بهبود بخشیده و روی تعامل با ایران، روسیه و هند کار کرده است. این موضوع در برخی مواقع به قیمت تمام شدن روابط این کشور با آمریکا تمام شده است.
غرب آسیا به عنوان یک کل، تعامل جهانی خود را متنوع کرده است. این در روابط تجاری کشورهای منطقه کاملاً مشهود است. بین سالهای 2000 تا 2021، تجارت بین غرب آسیا و چین از 15.2 میلیارد دلار به 284.3 میلیارد دلار افزایش یافته است. در همین دوره، تجارت با ایالات متحده از 63.4 میلیارد دلار به 98.4 میلیارد دلار افزایش یافته است.
شش کشور غرب آسیا از جمله عربستان سعودی، امارات و مصر، اخیرا درخواست کرده اند به گروه بریکس به رهبری چین بپیوندند که شامل روسیه، هند، برزیل و آفریقای جنوبی نیز می شود. این علیرغم اعمال تحریمهای روزافزون غرب علیه روسیه است.
در منطقهای که رژیمهای خودکامه عربی و عموم مردم بر سر هیچ چیز اتفاق نظر ندارند، نه گفتن به آمریکا یک موضع بسیار محبوب است؛ زیرا اکثریت معتقدند که آمریکا یک قدرت امپریالیستی ریاکار است که فقط به صورت ظاهری حقوق بشر و دموکراسی میپردازد. این امر به ویژه در سیاست خارجی آمریکا در قبال فلسطین آشکار است، که قاطعانه و بدون قید و شرط از استعمارگر و اشغالگر فلسطین یعنی رژیم صهیونیستی اسرائیل حمایت می کند.
امارات متحده عربی، بحرین، مراکش و سودان قبلا روابط خود را با رژیم صهیونیستی در ازای امتیازات آمریکا، مانند فروش F-35 ساخت آمریکا به ابوظبی، به رسمیت شناختن ادعاهای مراکش از سوی آمریکا بر صحرای غربی. و لغو تحریم های آمریکا علیه خارطوم، عادی کرده اند. همه اینها به این دلیل است که رژیم صهیونیستی مجبور به دادن هیچ امتیازی و پایان دادن به چند دهه اشغال فلسطین نباشد.
اما آرمان فلسطین، که کاملا به قلب اعراب نزدیک است، تنها موضوعی نیست که افکار عمومی عرب را متقاعد کرده که آمریکا قدرتی دوگانه است که باید از آن فاصله گرفت. مردم در غرب آسیا به لطف تلویزیون های ماهواره ای و شبکه های اجتماعی، جنایات آمریکا در عراق و تحقیر آن در افغانستان را با چشمان خود دیدند و آمریکا را نگهبان تمدن نمی دانند، چه رسد به قدرتی شکست ناپذیر. ترازنامه مداخلات آمریکا در غرب آسیا طی 20 سال گذشته پس از حملات 11 سپتامبر، قاطعانه به نفع آن نیست.
جای تعجب نیست که در نظرسنجی سال 2022 که توسط مرکز تحقیقات و مطالعات سیاسی عربی مستقر در دوحه در 14 کشور عربی انجام شد، 78 درصد از پاسخ دهندگان معتقد بودند که بزرگترین منبع تهدید و بی ثباتی در منطقه، آمریکا است.
استیون سایمون، مقام سابق آمریکایی، در کتاب خود با عنوان «توهم بزرگ: ظهور و سقوط جاهطلبی آمریکا در خاورمیانه» تخمین میزند که ایالات متحده 5 تا 7 تریلیون دلار در جنگهایی که منجر به کشته شدن میلیونها عرب و مسلمان و ویرانی جوامع آنها شده، هدر داده است.. علاوه بر این، این درگیری ها باعث کشته شدن هزاران سرباز آمریکایی، زخمی شدن ده ها هزار نفر و خودکشی حدود 30 هزار سرباز آمریکایی شده است.
پس تصادفی نیست که بیشتر خاورمیانهای (و آمریکاییها) توافق میکنند که جدا شدن غرب آسیا از آمریکا و جدایی آمریکا از منطقه، به همان اندازه که اجتنابناپذیر است، مطلوب است.
چنین چرخشی از وقایع همچنین پیامدهای وحشتناکی خواهد داشت و پیامدهای درازمدت آشفته ای برای هر دو طرف خواهد داشت و با توجه به اینکه آیا آمریکا تصمیم می گیرد سیاست خارجی خود را تغییر دهد یا خیر، تعیین می شود. اما این بحث دیگری برای یک روز دیگر است.
تنها در یک سال گذشته، عربستان روابط خود را با روسیه و چین مستحکم کرد، روابط خود را با ایران و سوریه احیا کرد، درخواست پیوستن به ائتلاف بریکس را داد، تولید نفت را به میزان قابل توجهی در زمان نیاز غرب کاهش داد و حتی برای کنار گذاشتن این توافقنامه اقدام کرد. همین مسائل و تحولات دیگر در منطقه غرب آسیا نشان می دهد که تسلط آمریکا در منطقه رو به پایانی است و دیگر کشورها و مقامات آنها نمی خواهند که غربی ها و دولتمردانش در اداره کشورها، روابط و تعامل با دیگران و به کلی مسائل منطقه، دخالت و حضوری داشته باشند.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com