گروه اقتصادی، این امر مسلم است که رقابت طولانیمدتی میان ایالات متحده و چین رخ خواهد داد. درست مشابه آنچه در دوران جنگ سرد بین ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی رخ داد.
به گزارش بولتن نیوز، در مقالهای منتشر شده در مجله امور بینالملل دانشگاه جورجتاون به تاریخ ٧ آوریل ٢٠٢٢ به قلم کوانشنگ ژاو این رقابت از طریق دریچه انتقال قدرت مورد بررسی و تحلیل قرار داده است. که در ادامه بریده هایی از مقاله منتشر می شود:
برای اولینبار، این ایالات متحده بود که از اصطلاح «رقابت» برای روابط ایالات متحده و چین استفاده کرد. بایدن بر اقدامات بینالمللی علیه چین اصرار میورزد؛ اقداماتی مانند تقویت گفتگوهای چهارجانبه امنیتی با ژاپن، استرالیا و هند، راهاندازی چارچوب امنیتی جدید با استرالیا و بریتانیا و فروش زیردریایی هستهای به استرالیا.
امروزه دو جناح قدرت در عرصه جهانی در حال ظهور هستند. اولین جناح به رهبری ایالات متحده میباشد و متشکل از ناتو، آکوس، کواد و غالب کشورهای توسعهیافته است. دومین جناح به رهبری چین و روسیه و همراهی چند کشور درحالتوسعه مانند اعضای بریکس و سازمان همکاری شانگهای میباشد.
از منظر تاریخی ایالات متحده یک قدرت دریایی و چین یک قدرت قارهای بوده است. تنها در دهههای اخیر بود که چین شروع به توسعه سریع نیروی دریایی خود کرد و ساختار قدرت قبلی را بر هم زد و تنشهای دریایی مابین دو کشور را افزایش داد. قدرت دریایی یکی از محورهای اساسی است که تعیینکننده معادلات قدرت در آینده است؛ بهویژه اینکه نحوه برخورد دو قدرت با آنچه «منازعات چهار دریا» خوانده میشود، چگونه خواهد بود.
در آینده قابلپیشبینی نقش چین در صحنه جهانی به ثبات داخلی آن و توسعه شرایط سیاسی و اجتماعی-اقتصادی آن بستگی دارد. بنابراین نهتنها عوامل بیرونی بلکه مسائل داخلیِ هر دو قدرت را نیز باید مورد بررسی قرار داد تا بتوان به ماهیت رابطه آنها پی برد.
اگرچه توسعۀ «سختافزار» اقتصادی چین گسترده بوده است (مانند راهآهنهای سریعالسیر و سایر پروژههای زیرساختی) اما توسعه «نرمافزاری» آن (مانند صنایع بانکی و خدماتی) نسبتاً کمتر است که این امر، اقتصاد چین را در مواجهه با بحرانهای مالی جهانی آسیبپذیر میسازد.
به طریق مشابه در ایالات متحده نیز مسائل داخلی منفی چالشهایی را برای توسعه آینده این کشور ایجاد خواهد کرد. عوامل داخلی فراتر از ابعاد اقتصادی و نظامی، بر رقابت آمریکا و چین تأثیر خواهند داشت.
#دیدگاه: مقاله ژائو تناظر جالبی دارد با مصاحبه توماس رایت استراتژیست دولت بایدن با فایننشال تایمز در نوامبر ٢٠٢٢؛ هر دو به این نکته اشاره میکنند که آمریکا نباید به سمت بازی نظامی حرکت کند، بلکه الگویی از رقابت را باید دنبال کند که در آن ضمن پیگیری دغدغههای مشترک جهانی با رقبا نظیر بحران اقلیمی، الگویی از مهار دنبال شود که بیشباهت به ایده مهار جورج کنان نیست. این دقیقا همان دغدغه موسسه کویینسی است؛ این موسسه از یک استراتژی بزرگ تعامل دیپلماتیک و خویشتن داری نظامی دفاع میکند. این موسسه همانجایی است که دموکراتها و جمهوریخواهان مخالف ترامپ، دولت بایدن را خطمشیگذاری میکنند. تا زمان نامعلومی فعلا الگوی رقابت آمریکا و چین از طریق دستکاری در نظم جهانی پیش خواهد رفت؛ ترکیبی از شکلدهی به ائتلافهای منطقهای در مسیرهای تامین اساسی اقتصاد چین که موضوع دریا را بیش از پیش مهم خواهد نمود. برای آمریکا داشتن چشماندازی جایگزین برای نظم فعلی، برخورداری از قابلیت و توانمندی لازم برای ایجاد تغییر و در نهایت وجود اراده سیاسی و نیت برای حرکت در این مسیر سه ویژگی اساسی برای شناسایی یک بازیگر به عنوان یک بازیگر چالشگر هستند. مستند به سخنرانی پایان سال وزیر امور خارجه چین که در آن دو طرح ابتکار توسعه جهانی(GDI) و طرح امنیت جهانی(GSI) مورد تاکید قرار گرفته بود هر سه این ویژگیها در چین قابل مشاهده است اما این به معنای اراده چین برای بلوکبندی جهان نیست چراکه در صورت اعمال چنین غربالی در نظم جهانی مهرههای خیلی ارزشمندی در سبد چینیها باقی نمیماند. وزیر امور خارجه این کشور در همان سخنرانی در قبال روسیه اعلام کرد « روابط چین و روسیه که مبتنی بر عدم اتحاد، عدم رویارویی و هدف قرار ندادن طرف ثالث است ، همچنان به قوت خود باقی است» یا در قبال اروپا اعلام کرد: «ما به دنبال دوستی و همکاری با اروپا و متعهد به توسعه سالم روابط چین و اروپا هستیم. ... ما خوشحالیم که خودمختاری استراتژیک اروپا را قویتر میبینیم.»
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com