گروه فرهنگی- ابوالفضل اقبالی پژوهشگر حوزه مطالعات زنان و خانواده مطرح کرد؛ پرسشی که نوشتار حاضر درصدد طرح و گفتگو درباره آن است، نه ناظر به ابعاد ماجرای مرحومه مهسا امینی و نه درباره ماهیت اتفاقاتِ این روزهای کف خیابان نیست. بلکه معطوف به سازوکارهای شکلگیری و غلبهی روایتها درباره مردم و مطالبات آنها در ذهن نخبگان اجتماعی است. هم در ماجرای مهسا امینی و هم قبل از آن در کمپین من محجبهام، همین سازوکار اتفاق افتاد و باعث ایجاد مواضع مختلفی از سوی نخبگان اجتماعی گردید.
به گزارش بولتن نیوز، لازم به ذکر است که نگارنده به هیچ عنوان قائل به رویکردهای ملهم از توهم توطئه در تبیین مسائل نیست و این سازوکارهای مذکور را نیز بهمثابه «پروژه» و دارای عاملیت و راهبری مشخص فهم نمیکند و بیشتر بر جنبهی «فرآیند»ی این سازوکارها تاکید دارد. ولو در این فرایند، مداخلاتِ موثر و فعالانهای نیز توسط برخی جریانها اتفاق افتاده باشد.
امروزه «اتمسفر غالب» زیستجهانِ ما فضای مجازی است و پیامرسانها و شبکههای تعاملی هستند که جهان اجتماعی ما را میسازند. درباره نخبگان اجتماعی نیز همین وضعیت صادق است و تعاملات و زیست جمعی آنها غالبا در همین بسترها اتفاق میافتد. لذا دریافتهای ما از پیرامون و محیط اجتماعیمان بهشدت متاثر از همین فضا و اتمسفر غالب است و برخلاف گذشته که فضاهای تعاملی حقیقی مانند محله، مسجد، جمعهای فامیلی، محیط کسب و کار و.
.. «ادراک» ما از «مردم» را رقم میزدند، امروزه توئیتر و اینستاگرام هستند که مردم را برای ما «روایت» میکنند.
در یک برآورد تیپولوژیک و البته تخمینی از کنشگرانِ فعال و تولید کننده محتوای سیاسی-اجتماعی در شبکههای اجتماعی چون اینستاگرام و توئیتر، میتوان دریافت که غالب آنها متعلق به طبقه متوسط شهری و دارای نظام هنجارها و مطالبات خاصی هستند که «آزادیهای اجتماعی» دال اصلی آن را تشکیل میدهد. لذا در این فضاها شاهد نوعی یکدستی و همافزایی در ایجاد و حمایت از روایت این طبقه از خود و مطالباتشان هستیم. به عنوان مثال درباره موضوعاتی چون حجاب، حضور زنان در ورزشگاه، برابری جنسیتی، آزادیهای فردی و... ایدهی مسلط و دارای هژمونی متعلق به همین جریان بوده و در تمام عرصههای درگیری و تخاصمِ گفتمانی پیرامون این موضوعات، غلبه با آنهاست. البته این به معنای انفعال جریان مقابل آن یعنی بدنه مذهبی و انقلابی جامعه و عدم توفیق آنها در روایتسازی پیرامون برخی از موضوعات و عرصهها نیست.
ناگفته نماند که استیلای روایتِ این جریان از خود و مطالباتشان صرفا محصولِ کثرتِ عددیشان نیست بلکه بهرهمندی آنها از تخصصهای ناظر به مدیوم شبکههای اجتماعی نیز در این میان نقش تعیینکنندهای دارد. این جریان به خوبی با الگوریتمهای توئیتر و اینستاگرام آشنا هستند و بر فرمهای ارائه محتوای جذاب و اصطلاحا «لایکخور» در این فضا تسلط دارند. یعنی به خوبی میدانند که چه محتوایی را چگونه ارائه کنند که همواره «وایرال» باشند. خیل عظیم بلاگرها، واینرها، اینفلوئنسرها و شاخهای مجازی در این طیف، گواهی بر این مدعاست.
محصول این فرآیند چیست؟ یک تصویرِ کاریکاتوری و غیرواقعی از «جامعه ایرانی» و «مردم» که در ساحتِ بازنمایی به شدت باورپذیر و مسلط است (همان منطقِ ما بیشماریم). شما به عنوان یک مخاطب(چه مردم عادی و چه نخبه اجتماعی) در این فضا چیزی غیر از این تصویر را مشاهده نمیکنید و یا اگر تصاویر جایگزینی را هم ببینید در ناخودآگاه شما باورپذیر نخواهد بود. بهویژه آنکه این تصویر توسط سایر رسانههای قدرتمندی چون سینما و تلویزیون نیز تایید و تثبیت میشوند.
در چنین فضایی همواره روایتِ اول و مسلط درباره هر اتفاقِ سیاسی-اجتماعی متعلق به این جریان است. ماجرای فوت مهسا امینی و موضوع گشت ارشاد و... در یک چنین فضایی تبدیل به مفاهیم و روایتهایی چون «انقلاب زنانه»، «جنبش اجتماعی نوجوانان»، «نارضایتی گسترده مردم» و... میگردد و شما میبینید که هر چه بیشتر به پیش میرویم بر تعداد نخبگان اجتماعی(حتی مذهبی و انقلابی) که مغلوب این روایتها میشوند، افزوده میشود.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com